دولتهاي استعمارطلب، دولتهايي که ميخواهند ذخاير مسلمين را ببرند، با وسيلههاي مختلف، با نيرنگهاي متعدّد، دول اسلامي را، سران دول اسلامي را، اغفال ميکنند. گاهي به اسم شيعه و سنّي اختلاف ايجاد ميکنند.
حتّي در شرق، آنهايي هم که جزء مسلمين نيستند، آنها هم گول خوردهاند. گفته ميشود که در هندوستان در مثل عيد اضحي مقدار زيادي از گاوهاي مقدّس پيش گاوپرستان ميآورند و به مسلمين به قيمت ارزان ميفروشند و آنها را وادار ميکنند که گاوهاي مقدّس پيش آن طوايف را، ذبح کنند و بعد به آنها ميگويند که اينها گاوهاي مقدّس شما را ذبح کردند؛ يک هيجاني در بين هندو [و] مسلم، در بين طوايف هنديها، به پا ميشود و يک غوغا و توجّه بلند ميشود: و از اين غوغا آنها استفاده ميکنند، شرق را ميبلعند. در دول اسلامي، بين طوايف مسلمين به اسم اسلام و به اسم مذهب، چيزهايي پخش ميکنند؛ تبليغاتي ميکنند که طوايف مسلمين به جان هم بيفتند و با هم اختلاف شيعه و سنّي پيدا بکنند و آنها به ذخايري که مسلمين دارند دسترسي پيدا بکنند و نتوانند مسلمين کاري انجام بدهند. (1)مسلمين آنها بودند که مجد آنها دنيا را گرفته بود؛ تمدّن آنها فوق تمدنها بود؛ معنويات آنها بالاترين معنويات بود؛ رجال آنها برجستهترين رجال بود؛ توسعه مملکتشان از همه ممالک بيشتر بود؛ سيطره حکومتشان بر دنيا غالب شده بود. ديدند که با اين سيطره، با اين وحدت دول اسلامي، نميشود تحميل کرد چيزهايي را که آنها ميخواهند؛ نميشود ذخاير اينها را، طلاي سياه اينها را، طلاي زرد اينها را، نميشود اينها را قبضه کرد. درصدد چاره برآمدند؛ چاره اين بود که بين ممالک اسلامي تفرقه بيندازند. (2)
اختلافاتي که در عراق، در ايران، در ساير ممالک اسلامي ايجاد ميکنند، بايد سران دول اسلامي توجّه داشته باشند به اين معنا که اين اختلافات اختلافاتي است که هستي آنها را به باد ميدهد. بايد با عقل، با تدبير، توجّه داشته باشند به اين معنا که به اسم مذهب و به اسم اسلام ميخواهند اسلام را از بين ببرند. دستهاي ناپاکي که بين شيعه و سنّي در اين ممالک اختلاف مياندازند اينها نه شيعه هستند و نه سنّي هستند؛ اينها دستهاي ايادي استعمار هستند که ميخواهند ممالک اسلامي را از دست آنها بگيرند؛ ذخاير را از دست آنها بگيرند؛ بازار سياه درست کنند براي ممالک به اصطلاح مترّقي؛
ميخواهند آن چيزهايي که آنها زياد دارند و به دريا ميريزند، دور ميريزند، بازار درست کنند در شرق و اينها به قيمتهاي خوب، به قيمتهاي مناسب، بخرند. همين چند روز در روزنامه اطلاعات بود که غذاي سه روز امريکا که دور ريخته ميشود به اندازه تمام غذاي ملّت چين است که ششصد و پنجاه ميليون است - مال يک روز. سه روز فَضَلات غذاي امريکا به اندازه ششصد و پنجاه ميليون جمعيت استفاده بکند يک روز - آن تفالههايي که آنها بناست دور بريزند. چرا شرق را تحت قدرت نياورند، تحت اسارت نياورند، تا به شرق با قيمتهاي مناسب بفروشند و طلا کنند و طلا را ببرند؟ چرا اين کار را نکنند؟ دولتهاي ما، دولتهاي اسلامي، که توجّه به اين معاني ندارند؛ آنها که ملتفت نيستند که به سر آنها چه ميآيد. از دست برداشتن از قرآن کريم، اتّکا نداشتن بر قواعد اسلام، اين ضررها پيش ميآيد. تضعيف ميکنند دول اسلاميرا به ايجاد اختلاف مذهبي تا هم مذهب را ببرند و هم دين را ببرند، و العياذ بالله. (3)دستهاي خيانتکار اجانب ميخواستند شرق را - و خصوصاً بلاد اسلامي را - براي منافع خودشان قبضه کنند، با مطالعاتي که کرده بودند در اين بلاد، و تمام بلاد را - بيابانهايش را، قصبه هايش را، شهرستانهايش را - وجب به وجب مطالعه کردهاند و روحيه گروههايي که در اين بلاد زندگي ميکردند مطالعه کردهاند و آيينهايي که اينها داشتند و کيفيت نفوذ آيينها در اينها مطالعه شده است،
به آنجا رسيدهاند که نگذارند مسلمين متمسّک به قرآن باشند. قرآن را آنها سدّ راه ميدانستند. اگر مسلمين همه متمسّک به قرآن ميشدند، براي آنها مجالي باقي نميماند. قرآن را و اسلام را از مردم جدا کردند؛ ملّتها از اسلام جدا شدند.
با دعوتهايي [که] اجانب کردند، چه خودشان مستقيماً چه به وسيله عمّالشان در اين بلاد - دعوتهاي بر ضدّ اديان، بر ضدّ اسلام، بر ضدّ روحانيت اسلام - جدا کردند مسلمين را، بعضي را از بعض. ايجاد احزاب مختلفه، از صدر مشروطيت به اين طرف، تمام براي تفرقه بود؛ و تمام براي اين بود که مسلمين با هم مجتمع نباشند. ايجاد تفرقه بين مذاهب - مذاهب مسلمين - براي همين مقصد بود که اينها از هم جدا باشند و نتوانند براي اسلام و به نفع اسلام کاري بکنند. اين کارها در طول مدتِ بيش از سيصد سال انجام گرفته است. (4)اميدوارم که همه ملّتهاي اسلاميو همه دولتهاي اسلامي يک روز به خود آيند و تفرقهها و هواهاي نفساني و اغراض شخصيه را کنار بگذارند و تحت لواي اسلام و قرآن مجتمع شوند و در اين اجتماع قدرتي مافوق قدرتهاي موجود در عالَم را به دست بياورند.
مسلمين قريب يک ميليارد جمعيت دارند و مخازن بزرگ در اختيار آنهاست و صحراهاي بسيار وسيع در اختيار آنهاست؛ و معالأسف براي اينکه نتوانستند تفاهم بين خودشان حاصل کنند و دستهاي خيانتکار نگذاشته است وحدت کلمه پيدا شود. خزائن آنها را بردند و بر آنها سلطه و حکومت پيدا کردند.
شما ديديد که جمعيت 53 ميليوني - که در مقابل يک ميليارد چيزي نيست - و با نداشتن هيچ ابزار جنگي در دست، به واسطه قدرت ايمان و به اتّکا به قرآن و اسلام، بر اين قدرت شيطاني که پشت سر او قدرتهاي بزرگ شيطاني بود غلبه کرد و دست آنها را از مخازن ايران قطع کرد. اگر همه ملّتها و دولتهاي اسلامي اغراض شخصيه را کنار بگذارند و همه با هم به اسلام رو بياورند و تحت لواي «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» باشند، قدرت اوّل را در دنيا احراز ميکنند؛ براي اينکه معنويت اسلام کمک آنهاست و خداي تبارک و تعالي پشتيبان.و ما با اين قدرت ايمان، که همه اقشار ملّت ما با هم فرياد اسلام را زدند، پيروز شديم نه با عدد و عُده ما هيچ نداشتيم و آنها همه سلاحها را [داشتند] لکن ما مسلّح به سلاح ايمان بوديم و ملّت ما آرزوي شهادت ميکردند. مثل اصحاب رسولالله در صدر اسلام، همانها که با عدّه کم امپراتوريهاي بزرگ را شکست دادند، ما هم با يک عدّه کم و با نداشتن ساز و برگ جنگي يک امپراتوري 2500 ساله جبّار را - با پشتيباني ابرقدرتها از او - شکستيم و شکست داديم و اين سدّ بزرگ را از پيش پاي ملّت خود برداشتيم و البته مشکلات زيادي براي ما به جا گذاشتند؛ نقيصههاي زيادي، خرابيهاي زيادي، به جاي خود گذاشتند؛ و ما وارث اين خرابيها هستيم لکن با قدرت ايمان و پشتيباني اسلام مشکلات را حل خواهيم کرد و من اميد آن دارم که ملّتهاي مُسلم و دولتهاي مُسلم توجّه کنند و اين رمز پيروزي که براي ايران حاصل شده است به آن توجّه کنند؛ و انشاءالله اين رمز را همه در دست بگيرند و اسلام را در همه جا گسترش دهند. از خداي تبارک و تعالي عظمت اسلام و مسلمين و عظمت قرآن را خواستارم. سلام من را به دولت و ملّت و رئيس خودتان ابلاغ کنيد. (5)
ملّتهاي مسلم، که در بلاد مختلف منتشر هستند، در طول تاريخ، تبليغاتي شده، تا بين آنها جدايي بيندازند. [براي] جدايي بين مسلمين، که در حدود يک ميليارد در اطراف عالم منتشر هستند. تبليغاتي شده تا نگذارند وحدت کلمه ايجاد شود. اين تبليغات باعث شد که برادران را از هم جدا کردند، و ملّتهاي مختلف ساختند، و چيزهايي که در صدر اسلام مطرح نبود، مطرح ميکنند تا جدا شوند و ضعيف شوند. بدتر از اين، مشکل حکومتهاست.
در زمان عثماني، که مسلمين حکومت نسبتاً قوي داشتند، و قدرتي بود که گاهي با ژاپن و شوروي مبارزه ميکرد و غلبه ميکرد، معالأسف به واسطه همين که اجانب از اين وحدت ميترسيدند، وقتي در جنگ اوّل جهاني غلبه کردند، حکومت عثماني را تکه تکه کردند و هر کس را بر جايي گماردند، و کوشيدند اين حکومتها با هم دشمن شوند؛ زيرا ميدانستند که مسلمين با اين خزائن و اين جمعيت اگر متّحد شوند، براي امريکا و براي غرب حظي نيست؛ و شايد مسلمين آنها را تهديد ميکردند، از اين جهت حکومتها را با هم بد کردند؛ و اينها مأمورين آنها بودند. (6)
از کارهاي ديگري که کردند اين است که بين طوايف مقابله مياندازند که [نتوانند] مجتمع باشند. ترسيدند که اگر اسلام باشد همه مجتمع ميشوند، اسلام را خواستهاند بزنند. اگر علما و روحانيون باشند همه را تحت يک بيرق ميبرند، علما را بايد از بين ببرند. خوب، حالا به اينقدر هم کفايت نکردند؛ بين خود مردم جدايي بيندازند. با تبليغات، کردستان، بلوچستان، بختياري، خراسان، در داخل ايران، پاکستان و ايران، آن علي حده اين علي حده، نميدانم ممالک عربي، بحرين، نميدانم، کذا و کذا و کذا، هر کدام علي حده، اينها را از هم جدا کردند؛ تکه تکه کردند. مسلمين را از هم جدا کردند؛ تکه تکه کردند. در اين جنگ عمومي که غلبه پيدا کردند آنها عليه عثماني که يک دولت بسيار بزرگي بود و از مصر تا حجاز تا خيلي جاهاي ديگر بود، اين را تکه تکه کردند، و هر جايش را به يک کسي دادند؛ به يکي از نوکرهاي خودشان يعني خارجيها ادارهشان بکنند. (7)
اين حکومتها را مقابل هم قرار دادند: سلطان کذا و سلطان کذا. رئيس جمهور کذا و رئيس جمهور کذا. همه را مقابل هم قرار دادند. همه را دشمن هم کردند. اين دشمن آن و آن دشمن اين. حالا کنار نشستهاند و بردند همه چيز ما را. اينها با هم دشمني کردند، خودشان با هم دشمني کردند!
در هر مملکتي هم احزاب درست کردند - حزبهاي مختلف. حزبهايي که همه مخالف هم هستند. اين آن را بکوبد و آن اين را بکوبد. جبهههاي مختلف؛ حزبهاي مختلف من حيث لا يشعر و مسلمين معالأسف به واسطه عدم توجّه به عمق مسائل تحت تأثير واقع شده و ميشوند. دولت عراق علي حده و دولت ايران علي حده؛ هر دو مسلم، اما با هم دعوا و جنگ دارند. دولت پاکستان علي حده، دولت کذا علي حده، و همهشان مسلم، اما با هم جنگ دارند؛ دعوا دارند. (8)براي من يک مطلب به شکل معماست و آن اين است که همه دوَل اسلاميّه و ملّتهاي اسلام ميدانند که اين درد چيست، ميدانند که دستهاي اجانب در بين است که اينها را متفرق از هم بکند، ميبينند که با اين تفرقهها ضعف و نابودي نصيب آنها ميشود،
ميبينند که يک دولت پوشالي اسرائيل در مقابل مسلمين ايستاده - که اگر مسلمين مجتمع بودند، هر کدام يک سلطل آب به اسرائيل ميريختند او را سيل ميبرد - معذلک در مقابل او زبون هستند. معما اين است که با اين که اينها را ميدانند، چرا با علاج قطعي - که آن اتّحاد و اتفاق است - روي نميآورند؟ چرا توطئههايي که استعمارگرها براي تضعيف آنها به کار ميبرند، آنها توطئهها را خنثي نميکنند؟ آيا اين معنا چه وقت بايد حل شود؟ و پيش کي بايد حل بشود؟ اين توطئهها را کي بايد خنثي کند غير از دولتهاي اسلام و ملّتهاي مسلمين؟ اين معنايي است که شما اگر جوابي داريد و حل کرديد اين معما را به ما هم تذکر بدهيد. (9)ما ميدانيم و مسلمين هم، بلکه مهم دولتهاي اسلامي هم، همه ميدانند که آنچه به ما ميرسد و رسيده است از دو مشکل است: يکي مشکله بين خود دولتهاست، که معالأسف تاکنون نتوانستهاند اين مشکل را حل بکنند و آن مشکل؛ اختلافات بين خودشان است و آن که ميدانند منشأ همه گرفتاريهاي مسلمين اين اختلافات است و ما هم بيش از قريب به بيست سال است که در اين موضوع هِي سفارش کرديم. هِي گفتيم، نوشتيم، دعوت کرديم سران دولتها را بر اين اتّحاد، لکن معالأسف تاکنون حاصل نشده است.
و مشکل دوم؛ مشکل دولتها با ملّتهاست که دولتها با ملّتها طوري رفتار کردند که ملّتها پشتيبان آنها نيستند. مشکلاتي که براي دولتها پيدا ميشود و بايد به دست ملّتها اين مشکلات رفع بشود، براي تفاهمي که بين آنها نيست. اگر ملّتها دامن نزنند به مشکلات دولتها؛ لااقل بيتفاوت هستند و من اين مطلب را شايد کراراً گفتم که خوب است دولتها از دولت سابق ما و دولت فعلي ما عبرت بگيرند. دولت سابق در رژيم طاغوتي اگر مشکلي براي آن پيدا ميشد، ملّت يا بر مشکلات او ميافزود و يا بيتفاوت بود. (10)
مسلمين بايد بيدار باشند. مسلمين بايد هوشيار باشند که امروز مثل ديروز نيست. اين عصر ما مثل عصرهاي سابق نيست که هر طايفهاي در محل خودشان منافع خودشان را به دست بياورند.
امروز منافع همه کشورهاي اسلامي به هم پيوند [خورده] است. منافع کشور اسلامي ايران با منافع کشور اسلامي ساير کشورها، اينها با هم پيوند دارند. چنانچه اختلافي بين ملّت ايران با ملّتهاي ديگر بيفتد، اختلافي مابين برادرهاي اهل سنّت ما با برادرهاي اهل تشيّع ما واقع بشود، اين به ضرر همهمان هست، به ضرر همه مسلمين هست و آنهايي که ميخواهند ايجاد تفرقه بکنند اينها نه اهل سنّت هستند و نه اهل تشيّع هستند. آنها کساني هستند که کارگردانان دولتهاي ابرقدرت هستند و در خدمت آنها هستند.آنهايي که کوشش دارند بين برادرهاي اهل سنّت ما با برادرهاي اهل تشيّع تفرقه بيندازند، اينها اشخاصي هستند که براي دشمن اسلام، براي دشمنهاي اسلام مشغول توطئه هستند و ميخواهند دشمنهاي اسلام را بر مسلمين غالب کنند. آنها طرفدار امريکا هستند. بعضي طرفدار شوروي هستند.
و بايد مسلمين در هرجا که هستند، توجّه کنند که امروز تفرقه مابين يک مملکتي - ولو در اقصي بلاد دنيا باشد - با مملکت ديگري که با او در شرق و غرب با هم جدا هستند، امروز مثل سابق نيست. امروز هر مسألهاي در يک گوشه دنيا واقع بشود، مسأله دنياست، نه مسأله همانجا. (11)در آستانه به هم نزديک شدن جميع مسلمانان جهان و تفاهم همه مذاهب اسلامي براي رها شدن کشورهايشان از چنگال پليد ابرقدرتها و احساس خطر براي چپاولگران بينالمللي و در آستانه قطع ايادي ستمگران غرب و شرق از ايران با رمز وحدت کلمه و اتّکال به خداي بزرگ و اجتماع در زير پرچم اسلام و توحيد، شيطان بزرگ جوجههاي خود را فراخوانده است تا با هر حيله متصور، بين مسلمين تفرقه افکند و امّت توحيدي و برادران ايماني را به اختلاف و دشمني کشاند و راه سلطهگري و چپاول را براي خويش هرچه بيشتر باز کند. شيطان بزرگ که خوف آن دارد که انقلاب اسلامي ايران به ساير کشورهاي اسلامي و غيراسلامي صادر شود و دست پليد او را از کشورهاي تحت سلطه قطع کند، در حالي که از حصر اقتصادي و حمله نظامي طَرفي نبست به حيله ديگري دست زده است تا انقلاب اسلامي ما را در پيشگاه مسلمانان جهان خدشهدار کند و مسلمانان را به جان هم اندازد و خود به ستمگريها و چپاولهايش در کشورهاي اسلامي ادامه دهد و آن اينکه درست در آستانه کوشش بيامان ايران براي وحدت کلمه و تشبث به اسلام بزرگ و توحيد بين جميع مسلمين جهان، به يکي از مهرههاي خبيث امريکا و از دوستان شاه مخلوع معدوم، دستور ميدهند تا از فقها و مفتيان اهل سنّت، فتوا بر کفر ايرانيان عزيز بگيرد و بعضي از اين مهرهها گفتهاند: اسلامي که ايرانيان ميگويند، غير از اسلامي است که ما ميگوييم.
آري اسلام ايران غير از اسلام آنان است که از مهرههاي امريکا چون سادات و بگين پشتيباني ميکنند و در مقابل فرمان خداي متعال با دشمنان اسلام دست دوستي ميدهند و براي تفرقه بين مسلمين، از هيچ افترا و کوششي دريغ نميکنند. مسلمانان جهان بايد اين تفرقهافکنها را بشناسند و توطئه پليد آنان را خنثي کنند. (12)
آن چيزي که آنها ميخواهند اين است که مسلمين متفرق باشند و آنها حکومت کنند به اين مسلمين، آنها تمام جوانهاي ما را به تباهي بکشند، دانشگاههاي ما را دانشگاههاي استعماري قرار بدهند، اقتصاد ما را وابسته کنند، ارتش ما را وابسته کنند، آنها به ايران فقط نظر ندارند، آنها به همه بلاد مسلمين، به همه بلادي که تحت سلطه اسلام بايد باشد آنها نظر دارند، لکن ميبينند که اگر يک ميليارد مسلم با هم مجتمع بشود و آن معنايي که در 35 ميليون جمعيت ايران تحقق پيدا کرد و ضربه زد به آنها، آنچنان ضربهاي که تا آخر سر خودشان را نميتوانند بلند بکنند، اگر، يک ميليارد جمعيت مسلمين اينطور بشوند چه خواهد شد!آنها براي جلوگيري از اين معناست که اين جنگها را به پا ميکنند. چرا بايد دولتهاي اسلامي اينطور از هم منفصل باشند و جدا باشند؟ چرا بايد دولتهاي اسلامي توجّه به مسائل اجتماعي و سياسي اسلام نداشته باشند؟ (13)
راهبردهاي تصريحي:
1- دولتهاي استعماري از راه تفرقهافکني بر کشورهاي اسلامي حاکم شدهاند.2- اختلاف و تفرقه در بين مسلمان به نفع دشمنان است.
3- اختلاف شيعه و سنّي، اختلاف بين ايران و دولتهاي عربي، همه توطئه دشمنان است تا مانع وحدت جهان اسلام شوند.
نکات استنباطي:
1- اختلاف و تفرقه و ايجاد جنگهاي فرقهاي و قبيلهاي از راهکارهايي است که کشورهاي اسلامي را دچار خسران کرده و سبب از دست دادن منابع و امکانات آنها شده است.2- براي وحدت جهان اسلام، بايستي به اسلام و احکام آن و قرآن کريم متوسّل و متمسّک شد و منافع تنگنظرانه و شخصي را کنار گذاشت.
پينوشتها:
1. صحيفه امام (ره)، ج1، ص 374.
2. صحيفه امام (ره)، ج1، صص 374 و 375.
3. صحيفه امام (ره)، ج1، ص 376.
4. صحيفه امام (ره)، ج6، صص 336 و 337.
5. صحيفه امام (ره)، ج7، صص 124 و 125.
6. صحيفه امام (ره)، ج7، صص 185 و 186.
7. صحيفه امام (ره)، ج7، صص 391 و 392.
8. صحيفه امام (ره)، ج7، ص 392.
9. صحيفه امام (ره)، ج9، صص 274 و 275.
10. صحيفه امام (ره)، ج9، صص 546 و 547.
11. صحيفه امام (ره)، ج13، صص 132 و 133.
12. صحيفه امام (ره)، ج13، صص 207 و 208.
13. صحيفه امام (ره)، ج13، ص 343.
گردآوری: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (12)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.
/ج