دکتر اسماعیل کاووسی
چکیده
از آنجا که امروزه یکی از دغدغههای زمامداران در هر کشوری موضوع برنامه ریزی امور فرهنگی آن کشور میباشد و با عنایت به این مطلب که انقلاب اسلامی، انقلابی کاملاً فرهنگی بوده است؛ اهمیت فرهنگ در نظام برنامه ریزی در سطح کلان کشور دوچندان میباشد. در این مقاله ضمن معرفی حوزه فرهنگ، به ضرورت برنامه ریزی استراتژیک در آن پرداخته و تأکید میگردد که همانند سازمانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در بخش فرهنگی نیز باید به برنامه ریزی استراتژیک توجه خاصی مبذول داشت. در ادامه مقاله، با توجه به دو دیدگاه موجود در خصوص امکان یا عدم امکان برنامه ریزی در حوزه فرهنگ، ضمن تأکید بر دیدگاه اول، به نظر اسلام در این خصوص نیز اشاره میشود. سپس گامهای برنامه ریزی استراتژیک معرفی و با توجه به تجزیه و تحلیل SWOT ضمن ارائه تعاریفی از محیط داخلی و خارجی، تهدیدات و فرصتها و نقاط قوت و ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران برشمرده میشود تا شاید بتواند به طراحی برنامه ریزی فرهنگی استراتژیک مدیران در آینده کمک کند.مقدمه
در گذشته هنگامی که از فرهنگ و برنامه ریزی فرهنگی صحبت میشد، در اذهان، تصویری از کتابخانه، موزه، تئاتر، سینما، کنسرت، مطبوعات، هنر، آثار باستانی، زبان، آداب و رسوم و نظایر آن مجسم میگردید. در سطوح بالاتر، از تعداد کادرهای فرهنگی همچون تعداد نوابغ کشور، موفقیت اجتماعی هنرمندان، میزان مشارکت مردم در امور فرهنگی، سخن به میان میآمد همراه با کلمه فرهنگ نیز مجموعهای نسبتاً محدود (که معمولاً مربوط به اقشار خاصی از جامعه میشد.) در اذهان نقش میبست و طبیعتاً برنامه ریزی آن در جهت خدمت و گسترش این مجموعه بود. اما امروزه، با توجه به تعاریف جدیدی که در حوزه فرهنگ ارائه میشود و نقش مؤثری که فرهنگ بر سایر عوامل برمیگذارد، چشم انداز جدیدی به تصویر کشیده میشود و متعاقباً برنامه ریزی آن هم در ارتباط با سایر بخشها و کل کشور، شکل دیگری به خود میگیرد. اگر این سخن امام خمینی (رحمه الله) را بپذیریم که «راه اصلاح یک مملکت فرهنگ آن مملکت است» همچنین به این باور برسیم که «فرهنگ به ما وسیلهای میدهد تا به کمک آن جای خود را در جهان بیابیم»؛ «فرهنگ فرصتی فراهم میآورد تا انسان هویت و توانایی خود را برای آفرینندگی و بیان بازیابد» و اگر ایمان بیاوریم که فرهنگ وجدان تمامی کوششها و اقدامات ماست، در این صورت آیا میتوان با ساختن چند کتابخانه، موزه، سینما و ... هدف را محقق و وظیفه خطیر برنامه ریزی فرهنگی را انجام یافته تلقی کنیم؟ در حالی که چالشهای فراوان ارزشی، هنجاری، نسلی و ... در جامعه ما وجود دارد و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.منظور این نیست که ساختن کتابخانه، موزه و نظایر آن نباید جزو کارهای فرهنگی به حساب آید، بلکه از آنجا که عوامل مؤثر در شکل گیری فرهنگ جامعه متعدد هستند، نمیتوان بر تأثیر این گونه عوامل تأکید زیاد نمود. به طور کلی با توجه به اینکه روش برنامه ریزی در بخش فرهنگ، مانند روش برنامه ریزی سایر بخشها، از دو مرحله نظری و عملی میگذرد و معمولاً بین بخشهای نظری و عملی شکاف وجود دارد، همچنین به دلیل گستردگی دامنه فرهنگ، عدم امکان دسترسی به همه ابزارهای برنامه ریزی و پیچیدگی برنامه ریزی در مسائل فرهنگی، این شکاف در بخش فرهنگ بیشتر است (احمدی، 1370: 5).
بنابراین این سؤال پیش میآید که آیا بدون ملاحظه محیط درونی و بیرونی کشور میتوان به امر برنامه ریزی فرهنگی پرداخت؟ با توجه به موارد مطروحه در این نوشتار، سعی میگردد به برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در سطح کلان پرداخته شود و به نقاط قوت و ضعف و فرصتها و محدودیتهای آن در شرایط کنونی اشاره شود.
1- اهمیت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی
مدیریت استراتژیک بر نقش مدیران جدید، حفظ و بقای پویایی حتی پس از استقرار و ثبات سازمان تأکید میورزد؛ زیرا مهم ترین چالش فراروی مدیران امروزی را سرعت تغییرات محیطی در سازمانها میداند. عواملی چون ماهیت اجتماعی، تکنولوژیکی، اقتصادی و سیاسی که بر موفقیت یا شکست سازمان اثر میگذارند، از جمله مواردی هستند که در این مقوله میگنجد. همچنین مواردی چون رقابت سایر شرکتها، عدم اطمینان از مواد اولیه، نوسان قیمتها، قوانین و مقررات دولتی، بلایای طبیعی و سرعت تغییرات به این معناست که سازمانها همزمان با اجرای عملیات، ناگزیر از برنامه ریزی، ابتکار، خلاقیت و هدایت هستند. یک قاعده کلی میگوید: «مدیریت نگریستن به آینده است و گویای اهمیت برنامه ریزی در جهان».اساساً محیط سازمانهای دولتی و خصوصی در سالهای اخیر، نه تنها به شکلی فزاینده متلاطم و دگرگون گشته، بلکه پیوستگی متقابل میان محیط و سازمان نیز بیشتر شده است. این تلاطم و پیوستگی متقابل نیازمند واکنشی سه وجهی از سوی سازمانهاست:
نخست، این سازمانها باید به شکلی استراتژیک تفکر کنند.
دوم، آنها باید یافتهها و ادراکات خود را برای سازگاری با محیطهای تغییریافته به استراتژیهای کارساز مبدل نمایند.
سوم، برای تطبیق و اجرای استراتژیها، آنها باید با تعقل و تفکر، بستر مناسب را برای بنگاهها فراهم سازند (شرکت داده پردازی ایران، 1385).
امروزه از دانش مدیریت استراتژیک عمدتاً سازمانهای نظامی، سیاسی و اقتصادی بهره گیری میکنند و سابقه و میزان استفاده از این نوع مدیریت در بخش فرهنگی، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بسیار اندک و ناچیز است. کشور ایران پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، که حقیقتاً یک انقلاب عظیم فرهنگی بود، صرف نظر از موفقیتهای چشم گیر در حوزه فرهنگ، همواره با بحرانهای متعددی روبرو بوده است. این چالشها را باید عمدتاً ناشی از ورود الگوهای فرهنگی غربی و فقدان یک نظام مدیریت کارآمد و برنامه ریزی جامع و هدفمند دانست. به طور کلی باید اذعان کرد که فقدان یک مدیریت و رهبری کارآمد، زمینه بهره مندی انقلاب اسلامی از فرصتهای طلایی در حوزههای فرهنگی را به شدت کاهش داده و هم اکنون ما را در قبال بسیاری از معضلات فرهنگی منفعل ساخته است.
نخبگان فکری کشور به روشنی میدانند که بیتوجهی به توسعه فرهنگی، کشور را از دستیابی به موفقیتهای مطلوب اقتصادی بینصیب خواهد ساخت؛ لذا در پاسخ به این پرسش که در توسعه پایدار کدامیک از دو حوزه اقتصاد و فرهنگ مقدم است؟ فرهنگ را مهم تر تلقی میکنند. در مقدمه قانون اساسی با صراحت از «اقتصاد به عنوان وسیله و نه هدف» یاد شده است؛ تا جایی که هدف از حکومت اسلامی را «رشد دادن انسان در جهت حرکت به سوی نظام الهی و ایجاد زمینه بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونه انسان» میداند (مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384: 16-15). بدون بسترسازی و نهادینه کردن فرهنگِ توسعه ایجاد توسعه عملاً ناممکن خواهد بود.
در ابتدا پرسش اصلی این است که چرا باید از مدیریت استراتژیک در حوزه فرهنگ استفاده شود؟ به نظر میرسد پاسخ روشن است. با توجه به تحولات گسترده در عرصههای داخلی و بین المللی و تخصصی شدن همه حوزههای علوم اجتماعی، روشن است که مدیریت سنتی و اتخاذ تدابیر غیرعلمی در سازمانهای فرهنگی، دیگر قادر به حل مشکلات نخواهد بود و استمرار غفلت نسبت به برخی مشکلات و مسائل فرهنگی، پیامدهای غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت. لذا وضعیت فرهنگی حاضر و گمانه زنیهای کارشناسان درباره آینده، به ویژه با توجه به روند مخاطره آمیز جهانی شدن در قبال فرهنگ دینی و ملی، ایجاب میکند که مجموعه دستگاههای فرهنگی نظام، تحت یک رهبری واحد، به شکل جدیدی تفکر و اقدام نمایند. در این شکل جدید، مدیریت استراتژیک به مفهوم تلاشهای سازمان یافته برای اتخاذ تصمیمات و اقدامات شایسته، از بهترین گزینههای پیش رو به شمار میرود. تردیدی نیست که بهره گیری صحیح از دانش و فن مدیریت استراتژیک، میتواند علاوه بر ایجاد امکان پیشگیری، موفقیت ما را در قبال تهدیدات بالقوه و بالفعل و چالشهای حاضر وآینده از انفعال خارج نموده و به حالت فعال و نوآور تبدیل سازد (دانشنامه رشد، 1385: 14).
2- امکان یا عدم امکان برنامه ریزی در امور فرهنگی
با توجه به آخرین تعاریف فرهنگ، اگر وجه قالب فرهنگ را مقولهای کیفی به شمار آوریم که چنین هم هست، در این صورت این پرسش مطرح میشود که آیا کیفیتها قابل برنامه ریزی هستند یا نه؟ در مورد برنامه ریزی فرهنگی، صاحب نظران و دست اندرکاران امور فرهنگی به دو گروه تقسیم شدهاند:1- گروه اول معتقدند که در مورد فرهنگ، به دلیل کیفی بودن آن نمیتوان برنامه ریزی کرد؛ زیرا برنامه ریزی مستلزم پرداختن به کمیتهاست و کاربرد روشهای کمی در این امر، اساساً معنی فرهنگ را خدشه دار میکند.
2. گروه دوم برخلاف گروه اول، برنامه ریزی را در مورد فرهنگ عملی میدانند. از چهرههای شاخص این گروه، لرد کلوین است. او میگوید: «هرچه قابل درک باشد، قابل اندازه گیری نیز هست. آنهایی که میگویند فرهنگ قابل اندازه گیری نیست، در واقع این انتقاد بر آنها وارد است که قادر به درک درستی از فرهنگ نیستند» (منصوری، 1363: 9). بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که حرکتهای برنامه ریزی فرهنگی در جهان، در راستای این فکر صورت میگیرد.
دین مبین اسلام هم که الهام بخش همه شئون زندگی ماست، عملاً از مروجین اندیشه اخیر محسوب میشود؛ زیرا اگر به فلسفه بعثت انبیا و نزول کتب آسمانی دقت کنیم، درمییابیم که هدف اصلی از بعثت انبیا، رشد و تعالی انسانها و بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی آنهاست. این حقیقت را میتوان از مجموع احکام و دستورات اسلام و از مضمون آیات قرآن کریم استنباط کرد. چنانچه در قرآن، کتاب آسمانی مسلمین آمده است:
«خدا بر مؤمنان منت گذارد، آنگاه که رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان فراخواند و پاکیزه شان گرداند و کتاب و حکمت را تعلیم شان دهد که قبلاً در گمراهی آشکار بودند» (قرآن مجید، سوره آل عمران: آیه 164).
البته باید توجه داشت که فرهنگ با کیفیت زندگی در قاموس اسلام، مفهوم و معنای ویژهای دارد که باید مورد مداقه قرار گرفته و نحوه برنامه ریزی آن مشخص شود. ناگفته نماند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بر اساس احکام و دستورات اسلام تدوین گردیده، (در اصل چهل و سوم) به لزوم برنامه ریزی فرهنگی (به طور صریح) و در بسیاری از اصول دیگر (مانند اصل دوم، سوم و چهارم) تصریحاً یا تلویحاً به فرهنگ و برنامه ریزی فرهنگی اشاره شده است (احمدی، 1370: 9).
در اصل سوم اولین وظیفه دولت جمهوری اسلامی «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان، تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» و وظیفه دوازدهم دولت «پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط» ذکر شده است (مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384: 22).
3- مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارت است از «هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات بین وظیفهای که سازمان را در رسیدن به اهدافش توانمند میسازد» (دیوید: 1384: 19). مدیریت استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک هم خانواده است و دارای سه جزء اصلی میباشد: 1- تدوین استراتژی؛ 2- اجرای استراتژی؛ 3- ارزیابی استراتژی.مدیریت استراتژیک تمامی ابعاد سازمان را در تدوین و اجرای اهداف استراتژیک و استراتژیها در برمیگیرد. گامهای کلی برنامه ریزی استراتژیک را میتوان به اجمال این گونه برشمرد:
1- 3- تعیین مأموریت، دیدمان (چشم انداز) و اهداف
در مدیریت استراتژیک فرهنگی سه نکته حائز اهمیت و دخیل در تصمیمات وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:1- محیط داخلی (اعم از محیط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی)
2- محیط جهانی که به طور مستقیم یا مجازی بر روی کلیه تصمیمات استراتژیک اثر میگذارد.
3- تکنولوژی (خصوصاً تکنولوژی ارتباطات رسانهای).
«مدیریت استراتژیک فرهنگی عبارت است از نگرش کل نگر به کلیه عوامل و پدیدههای دخیل و مؤثر در نظام فرهنگی» به نحوی که محصول اجرای مدیریت استراتژیک «نگاه انسجامی و سازوارگی» در عرصه مدیریت، نهادها و کادرهای فرهنگی میباشد.
1-1- 3- مأموریت فرهنگی در جمهوری اسلامی (چشم انداز فرهنگی)
1- مأموریت فرهنگی در ج. ا. ا عبارت است از چشم انداز «رهبری نظام فرهنگی در سطح ملی با آگاهی از محیط داخلی و بین المللی، توانمندیها، ظرفیتها، قوانین و ارزشها و هنجارهای درونی که نسبت به راهبری منابع سیستم تلاش میکنند» این مأموریت:الف) چیستی سازمان یا نظام فرهنگی را تبیین میکند.
ب) بیان کننده آرزوها و آرمانهای نظام فرهنگی است.
ج) امکان رشد و خلاقیت در اجزای سیستم و ساختار نهادها و کادرهای فرهنگی را ایجاد میکند.
د) با نگرش دقیق بر چالشها و تهدیدات فرهنگی، ما را در حل آنها یاری میرساند.
هـ) از نظر جهت گیری و درک شرایط پویا میباشد.
به تعبیر پیتر دراکر «مأموریتی که به قدر کافی الهام بخش اندیشه نیست، تنها دلیل ناکامی سازمان یا نهاد میباشد».
2- «مأموریت» مقصود و ارزشهای اصلی سازمان (و حوزه عملکرد آن) را مشخص مینماید. در واقع عبارتی است که دلیل وجودی سازمان (یا فلسفه وجودی آن) را بیان میدارد.
3- «دیدمان استراتژیک» فرای بیانیه مأموریت سازمان بوده و چشم اندازی را مشخص میکند که سازمان بدانجا میرود و به آن تبدیل میشود.
2- 3- تحلیل فرصتها و تهدیدهای خارجی
توفیق مدیریت استراتژیک در گرو ارزیابی صحیح و همه جانبه محیط سازمان است. شایان ذکر است «ذی نفعان»، افراد و گروههایی هستند که از حصول مأموریت، اهداف و استراتژیهای سازمان، تأثیر و تأثر میپذیرند. ذی نفعان عبارتند از: خریداران، تأمین کنندگان، رقبا، سازمانهای دولتی و قانون گذار، اتحادیهها و گروههای کارگری (یا کارمندی)، جامعه مالی، مالکین و سهام داران و انجمنهای بازرگانی و تجاری.به تعبیر جرج سلک، «اگر سرعت عملتان بیشتر از رقیب نیست، در وضعیت شکنندهای قرار دارید و اگر سرعت عمل تان کمتر از رقیب است به آخر خط رسیدهاید» (دیوید، 1384: 42). محیط بیرونی عبارت است از شناسایی متغیرهای اصلی در سه سطح ملی، منطقهای و بین المللی که نظام نهاد و ساختار فرهنگی باید در برابر آنها واکنش عملی نشان دهد.
1- 2- 3- عوامل اصلی دخیل در محیط بیرونی مدیریت استراتژیک فرهنگی
1- تحولات هنجاری و ارزشی در سطح نیروهای اجتماعی.2- تحولات سیاسی در سطح نظام سیاسی و بین المللی شامل توانمندیها، متغیرها و ... دخیل در نظام فرهنگی (آیا سیاست بر فرهنگ غلبه دارد یا بالعکس. احاطه سیاست بر فرهنگ محصول جهان سوم است).
3- تحولات اقتصادی در سطح ملی، منطقهای و بین المللی (رابطه فقر، عدالت و توسعه با فرهنگ).
4- تحولات تکنولوژیک. خصوصاً تکنولوژی ارتباطات و تأثیر آن در مدیریت استراتژیک فرهنگی (افزایش سطح آگاهی جامعه، دسترسی به کلیه فرآوردههای فرهنگی جهان و ...).
5- نظام قانون گذاری.
6- نگرش دولت به عرصه فرهنگ (اولویت سرمایه گذاری فرهنگی، هم به عنوان استراتژی و هم به عنوان برنامه عمل یا بالعکس اولویت اقتصادی و ... ).
7- تحولات جهانی فرهنگ ناشی از جهانی شدن یا جهانی سازی «شناخت دقیق رویکردهای ادغام فرهنگ جهانی یا تنوع فرهنگ جهانی».
8- تغییرات جمعیتی و تأثیر آن بر نظام فرهنگی شامل تحولات نسلی، شکاف نسلی، شکاف ارزشی، شکاف هنجاری، شکاف جنسیتی زن و مرد و ...
2- 2- 3- عوامل فرعی دخیل در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی
1- نرخ امید به آینده2- مسئولیت پذیری اجتماعی
3- نرخ سرمایه اجتماعی
4- ارزشها و فضیلتهای اخلاقی
5- نرخ مهاجرت مغزها و نخبگان
6- میزان انسجام فرهنگی
7- میزان تهاجم پذیری فرهنگی (انفعال و وادادگی فرهنگی)
8- نرخ ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی (20 ناهنجاری دهه سوم شناسایی شده است).
3-3- تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی
همزمان با تحلیل محیط بیرونی سازمان، باید نقاط قوت و ضعف حوزههای کاری عمده داخل سازمان نیز مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرند. در این راستا باید منابع (و میزان آنها) و شایستگیهای محوری سازمان مشخص گردند تا بتوان آنها را با دیگران مقایسه کرد.1- 3-3- منابع و شایستگیهای محوری
الف- منابع، ورودی تولید سازمان هستند که میتوان از طریق ذخیره سازی (و تجمع آنها) در یک دوره زمانی، عملکرد شرکت را بهبود بخشید.ب- شایستگیهای محوری، به چیزهایی اطلاق میشود که یک شرکت، قادر به انجام آن به طور ویژه نسبت به دیگر رقبایش است.
2- 3-3- ترازیابی
ترازیابی، فرآیندی است که کارکردها و مهارتهای اصلی یک شرکت با سایر شرکتها (یا مجموعهای از شرکتها) را مقایسه میکند تا مشخص شود چقدر میتواند «خوب» عمل کند (میرزا امینی، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، 1385).4- تجزیه و تحلیل SWOT در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در ایران
SWOT مرکب از واژههای قوتها و ضعفهای (1) داخلی کسب و کار و فرصتها و تهدیدات (2) محیط آن است. تجزیه و تحلیل SWOT شناخت نظام یافته این عوامل و انتخاب استراتژی است که بهترین ترکیب میان آنها را ایجاد میکند. منطق این تجزیه و تحلیل به حداکثر رساندن فرصتها و قوتها در یک استراتژی اثربخش و به حداقل رساندن ضعفها و تهدیدات آن است. این فرض ساده اگر به درستی اجرا شود، تأثیرات عمدهای بر انتخاب و طراحی استراتژی اثربخش خواهد داشت (پیرس، رابینسون، 1376: 307).1- 4- بررسی محیط خارجی
اصولاً تعریف و ترسیم قلمرو محیط خارجی یک سازمان به اهداف و وظایف آن وابسته است. برای اغلب مؤسسات فرهنگی شناخت به روز و عمیق مخاطبان یا به تعبیری، مخاطب شناسی که دربردارنده درک مختصات، نیازها و انتظارات آنان (مخاطبان) باشد، حایز اولویت است. نباید فراموش کرد که در یک عملیات استراتژیک، جهت دهی به نیازهای مخاطبان نیز منوط به شناخت دقیق آنها خواهد بود، لذا علاوه بر روان شناسی مخاطب، جامعه شناسی مخاطب نیز در یک بررسی کارآمد ضروری به نظر میرسد. اینکه مخاطب در چه جامعه و با چه مختصات و پیشینهای زندگی میکند، نباید از دستور بررسی خارج شود. تحقیقاً یکی از مشکلات مزمن اغلب مؤسسات فرهنگی در ایران عدم توجه به مخاطب شناسی روزآمد و مواجهه نهایی با این مقوله میباشد (دانشنامه رشد، 1385).1-1- 4- فرصتهای برنامه ریزی فرهنگی در ایران
فرصت، یک موقعیت مطلوب در محیط سازمان و نهاد است. روندهای کلیدی یکی از منابع فرصت تلقی میشوند. شناخت یک بخش از بازار که پیش از این فراموش شده بود، تغییر در وضعیت رقابت یا قانون، تغییرات فن شناختی و بهبود روابط با خریداران یا تأمین کنندگان، میتواند برای مؤسسه فرصت تلقی شود (پیرس، رابینسون، همان: 307). فرصتهای برنامه ریزی فرهنگی در ایران امروز عبارتند از:1- وجود اشتراک نظری و عملی فرهنگ اسلامی در تولید هنجارهای فرهنگی در گستره مناطق اسلامی.
2- امکان تولید روابط فرهنگی قومی و همزیست گونه رسانهای با کشورهای اسلامی از مالزی تا آفریقا و مصر.
3- همکاری مشترک رسانهای و توزیع محصولات جدید نرم افزاری و رسانهای و ماهوارهای در کشورهای اسلامی.
4- استفاده از دیرینگی حضور زبان پارسی و تاریخ ملی کشورمان در دانشگاههای دنیا به منظور صیانت از مرزهای ملی و فرهنگی.
2- 1- 4- تهدیدات برنامه ریزی فرهنگی در ایران
تهدید، یک موقعیت نامطلوب عمده در محیط مؤسسه است. تهدید، یک مانع یا محدودیت کلیدی در موقعیت جاری یا آینده است. ورود یک کامپیوتر جدید، رشد کند بازار، افزایش قدرت چانه زنی خریداران یا تأمین کنندگان کلیدی، تغییرات عمده فن شناختی و تغییر مقررات و قوانین همگی میتوانند تهدیدات عمدهای برای موفقیت آینده مؤسسه باشند (پیرس، رابینسون، همان منبع: 307).تهدیدات برنامه ریزی فرهنگی در ایران عبارتند از:
1- اشباع بازار مصرف فرهنگی جامعه با کالاهای جذاب غیرخودی (فرهنگ غیر).
2- تلاش منسجم در سمت دهی نیازها و دسته بندی مخاطبان فرهنگی داخل توسط برنامههای فرهنگی بیگانه.
3- تبلیغات ضد هنجاری حاکم در امواج رسانهای و کالاهای فرهنگی مصرفی و انتقالی بیگانه به کشور.
4- تلاش در نهادینه کردن بخشی از الگوهای رفتاری و فرهنگی در نسل نو.
5- افزایش قدرت رسانهای بیگانه و برتری بخشیدن در دسترسی، کیفیت و تنوع پسندی برای مخاطبان در داخل.
6- نمایش آستانه تحمل فرهنگی خود و توزیع و شیوع آن در کشور.
7- جایگزینی آرمانها و ارزشهای گسست ناپذیر فرهنگی بین نسلی (پس از تبلیغ و نهادینه سازی هنجاری).
8- برگزیدن استراتژی تبلیغ ملیت بدون مذهب و شعار جدایی دین از حکومت به جای شعار دین از سیاست.
9- ممانعت از تبلیغ حوزههای پویایی و نشاط ملی در رسانههای کشور توسط غیرخودی.
10- فراهم سازی شرایط و فضای حضور و بروز موضوعات و چالش زا و تنش برانگیز در خرده فرهنگها و قومیتها.
2- 4- بررسی محیط درونی
بررسی محیط درونی عبارت است از بررسی نقاط قوت و ضعف سازمان و تدوین اهداف بلندمدت و استراتژیهایی که از نقاط قوت درونی حداکثر بهره مندی را داشتهاند و بر نقاط ضعف قائل آمدهاند. به طور کلی تلفیق استراتژی و فرهنگ مهمترین رسالت مدیران استراتژیک فرهنگی در نظام فرهنگی میباشد.1- 2- 4- عوامل دخیل در محیط درونی
فرهنگ سازمانی، الگوی رفتاری است که توسط سازمان ایجاد میشود، چرا که سازمان میآموزد چگونه با مسائل مربوط به تطابق بیرونی و انسجام درونی برخورد نماید. این الگو ارزشمند تلقی شده و به اعضای جدید سازمان آموخته میشود.فرآوردههای فرهنگ عبارتند از:
ارزشها، باورها، آداب و رسوم، تشریفات، اسطورهها، داستانها، افسانهها، حماسهها، زبانها، نمادها و قهرمانها.
در مدیریت استراتژیک فرهنگی، فرهنگ سازمانی میتواند:
1- در برابر تغییرات مقاومت کند (تحول فرهنگی در سطح نظام فرهنگی نیازمند تحول در (1) استراتژیهای فرهنگی؛ (2) نخبگان فرهنگی؛ و (3) نهادها و ساختارهای فرهنگی میباشد).
2- مانع مدیریت استراتژیک باشد.
5- نقاط قوت برنامه ریزی فرهنگی در ایران
قوت، منبع مهارت دیگری است نسبت به رقبا و نیازهای بازارهایی که مؤسسه در آنها کار میکند یا خواهد کرد. قوت یک شایستگی متمایز است که مزیتِ مقایسهای مؤسسه در بازار میشود. منابع مالی، تصویر ذهنی، رهبری بازار و روابط با خریداران و تأمین کنندگان نمونههایی از این دست است (پیرس، رابینسون، همان: 308).نقاط قوت برنامه ریزی فرهنگی در ایران عبارتند از:
1- قابلیتهای فرهنگ شیعی و ایرانی در رویکردهای ارزشی و تاریخی کشور.
2- قابلیتهای بازتولید هویت فرهنگی، تعصب خانوادگی و ... در کشور.
3- اغلبیت و فراوانی چهرههای فرهنگی در میان نخبگان سیاسی.
4- امکان بهره مندی از رسانههای مکتوب و غیرمکتوب در جهت جذب مخاطبان و اطلاع رسانی فرهنگی با ابزارهای مدرن.
5- امکان استفاده از حضور فعال و ایفای نقش نظارتی و کنترل مردم.
6- قابلیت ترغیب سازی و مشارکت جویی فرهنگی از طریق رسانهها، حوادث و تبلیغ مثبت چشم اندازها و چالشها.
7- حضور قابل توجه رسانه صدا و سیما در قریب به اتفاق اسکان جمعیتی (بالاتر از 80 درصد).
8- قدرت هدایت افکار عمومی از طریق رسانهها و فرهنگ سازی در شرایط بحرانی
9- افزایش سطح تحصیلات و دانایی و آگاهی ملی در حوزه درک واقعی از منابع ملی و ارزشی.
10- وجود نهادها و سازمانهایی که قابلیت ذاتی تولید محصولات فرهنگی نو و جدید را دارا میباشند.
11- تراکم قابلیتهای اشتراک ساز مذهبی، قومی، نژادی و گویشی در چند افق جغرافیایی و ملی.
12- سابقه دوستی و همزیستی دیرینه اقوام و ادیان ایرانی در قالب مرزهای ملی.
6- نقاط ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران
ضعف یک محدودیت یا کمبود در منابع، مهارتها و تواناییهایی است که مانع عملکرد اثربخش میشود. این ضعف ممکن است در تجهیزات، منابع مالی، تواناییهای مدیریتی، مهارتهای بازاریابی و تصویر ذهنی نمود پیدا میکند (پیرس، رابینسون، 1376: 307).1- کاهش تعلق به هویت دینی- ملی.
2- تبدیل شدن فرهنگ سازان به سیاست بازان.
3- فقدان تعامل پویا میان نظام برنامه ریزی و نیازهای فرهنگی.
4- ضعف یکپارچگی و انسجام مشترک در پی گیری چشم انداز و رسالت فرهنگی کشور.
5- وجود مراجع متعدد و ناهماهنگ در سیاست گذاری فرهنگی.
6- عدم توجه به فرهنگی کردن رویکرد دینی مردسالاری در قبال الگوی غربی دموکراسی فرهنگی.
7- غلظت توجه دولت به ماهیت فرهنگ و رهاسازی روشهای تحقق.
8- ضعف تعامل نظام برنامه ریزی استراتژی فرهنگی با برنامههای کلان کشور
9- بیتوجهی به اصل نشاط و پویایی در نهادینه سازی فرهنگی.
10- پرهزینه سازی فعالیت فرهنگی در قبال فعالیتهای اجتماعی.
11- افت شدید اعتبار گروههای مرجع فرهنگی و ارزشی در کشور.
12- عدم توانایی هنجارها و ابزارهای فرهنگی در مقابله با هجوم فرهنگ بیگانه.
13- مصرف گرایی مفرط فرهنگ غیرخودی.
14- ضعف دستگاههای فرهنگی در شبیه سازی نیازهای هنجاری معاصر.
15- ظهور اپوزیسیونهای جدید با گفتمانهای فرهنگی.
16- ترویج الگوهای غیر و سرگشتگی در نهادهای بنیادین فرهنگی از خانواده تا آموزش و پرورش.
17- شیوع لمپنیسم فرهنگی در رسانههای جمعی و غالب (سینما، اینترنت، ماهواره و ...).
18- فقدان توانایی در معرفی و تبلیغ الگوهای مناسب و شایسته فرهنگی برای نسل نو.
19- ضعف مبانی فعالیت و تشکل در نهادهای فرهنگی جدید.
20- عدم انطباق تقاضاهای فرهنگی با امکانات و تمهیدات فرهنگی.
21- عدم شفافیت اهداف در برنامهها و سیاستهای کلان فرهنگی.
22- فقدان تعریف منطقی، اصولی و قابل اجماع از خطوط قرمز فرهنگی.
23- نبود تعریف مشخص از خود و دیگری در فرهنگ سیاسی.
24- متغیر بودن آستانه تحمل فرهنگی نظام و بروز بیتفاوتی.
25- ضعف توجه به شیوهها و ابزارهای نوین تبلیغ فرهنگی.
26- بیتوجهی به ضرورت بررسی امکان اختلاط و یا تفکیک حوزهها در حدود سه جغرافیای الف- فرهنگی اسلامی ب- فرهنگ ملی ج- فرهنگ غربی.
27- عدم آشنایی سیاست گذاران با چهرههای نوین قدرت فرهنگی.
28- ناکارآمد بودن صنعت فرهنگی کشور در انطباق خود با نیازهای فرهنگی از تولید، درک تقاضا و سیکل عرضه.
29- تعارض و ابهام در حوزههای فقهی و فرهنگی و دستگاههای اجرایی فرهنگی و بروز انقطاع فرهنگی.
از جمله نقاط ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران محسوب میشوند.
7- راهکارهای عملیاتی جهت سهولت در اجرای برنامههای استراتژیک
پر واضح است که موارد ذکر شده در خصوص برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در واقع بخش مهم از مهندسی فرهنگی کشور میباشد، منوط به تهیه مقدمات و سازوکارهایی میباشد که در ادامه به پارهای از آنها اشاره میگردد:1- کلیه سازمانها و نهادهای فرهنگی باید دارای رابطه ارگانیک و تعریف شده با هم باشند و مجموعه مؤلفههای محیطی، تغییرات و اثرگذاری آنها مورد مطالعه و توجه جدی قرار گیرد.
2- هر یک از فعالیتهای فرهنگی باید دارای سازمان دهی واحد و متولی مشخص و منحصربه فردی باشد و تولیت امور فرهنگی در حوزه وظیفه مندی دولت جنبه ستادی دارد و مبتنی بر محدوده تعریف شده و مشخص حاکمیتی است.
3- هرگونه تداخل وظایف و موازی کاری بین سازمانها و نهادهای فرهنگی به منظور اجتناب از هزینههای زائد و بهره گیری بهینه از منابع مالی از بین بردند.
4- تقسیم وظایف و تعیین اختیارات سازمانهای فرهنگی در حوزههای فعالیتیشان بر اساس توانمندیها و قابلیتهای سازمانی، حقوقی، مالی و انسانی هر یک از آنها باشد.
5- ایجاد سازمانهای متعدد فرهنگی بر اساس تنوع رستههای فعالیتی در صورتی که منجر به تعدد رویه کارکردی و ناسازگاری برنامههای تولید باشد، مطلوب نیست.
6- ایجاد تمرکز در اقدامات ستادی جهت سیاست گذاری، برنامه ریزی کلان، نظارت و تنظیم اقدامات حمایتی و هدایتی در سطوح ملی و استانی و اجتناب از موازی کاری، پراکنده کاری و تعدد سازمانهای ستادی و صف در ردههای واحد فعالیتی لازم میباشد.
7- رعایت اصل ارتباط، پیوستگی، همبستگی و تجانس مأموریت، اهداف و راهبردها، متناسب بودن اختیارات با مسئولیتها، رعایت اصل عدم تمرکز در امور اجرایی و سیاست گذاری استانی و رعایت تعادل در حجم و اندازه سازمان با مأموریتهای محوله باید مدنظر قرار گیرد.
8- شفاف سازی تعامل دولت با نهادهای فرهنگی مردم در جهت تقویت و کیفیت بخشیدن به فعالیتهای آنها و نیز شفاف سازی تعامل دولت با حوزههای علمیه، با فرض حفظ استقلال آنها و گسترش خدمات متقابل باید صورت گیرد (حسینی، کرامتی، 1385: 13).
8- نتیجه
کلیدواژهها: برنامه ریزی استراتژیک، SWOT، تحلیل محیطی، فرهنگ، انقلاب، برنامه ریزی فرهنگی، جمهوری اسلامی، مدیریتعنوان: ضرورت تجزیه و تحلیل محیطی (SWOT) در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در ایران
نویسندگان: دکتر سیدرضا صالحی امیری و دکتر اسماعیل کاووسی
چکیده
از آنجا که امروزه یکی از دغدغههای زمامداران در هر کشوری موضوع برنامه ریزی امور فرهنگی آن کشور میباشد و با عنایت به این مطلب که انقلاب اسلامی، انقلابی کاملاً فرهنگی بوده است؛ اهمیت فرهنگ در نظام برنامه ریزی در سطح کلان کشور دوچندان میباشد. در این مقاله ضمن معرفی حوزه فرهنگ، به ضرورت برنامه ریزی استراتژیک در آن پرداخته و تأکید میگردد که همانند سازمانهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در بخش فرهنگی نیز باید به برنامه ریزی استراتژیک توجه خاصی مبذول داشت. در ادامه مقاله، با توجه به دو دیدگاه موجود در خصوص امکان یا عدم امکان برنامه ریزی در حوزه فرهنگ، ضمن تأکید بر دیدگاه اول، به نظر اسلام در این خصوص نیز اشاره میشود. سپس گامهای برنامه ریزی استراتژیک معرفی و با توجه به تجزیه و تحلیل SWOT ضمن ارائه تعاریفی از محیط داخلی و خارجی، تهدیدات و فرصتها و نقاط قوت و ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران برشمرده میشود تا شاید بتواند به طراحی برنامه ریزی فرهنگی استراتژیک مدیران در آینده کمک کند.مقدمه
در گذشته هنگامی که از فرهنگ و برنامه ریزی فرهنگی صحبت میشد، در اذهان، تصویری از کتابخانه، موزه، تئاتر، سینما، کنسرت، مطبوعات، هنر، آثار باستانی، زبان، آداب و رسوم و نظایر آن مجسم میگردید. در سطوح بالاتر، از تعداد کادرهای فرهنگی همچون تعداد نوابغ کشور، موفقیت اجتماعی هنرمندان، میزان مشارکت مردم در امور فرهنگی، سخن به میان میآمد همراه با کلمه فرهنگ نیز مجموعهای نسبتاً محدود (که معمولاً مربوط به اقشار خاصی از جامعه میشد.) در اذهان نقش میبست و طبیعتاً برنامه ریزی آن در جهت خدمت و گسترش این مجموعه بود. اما امروزه، با توجه به تعاریف جدیدی که در حوزه فرهنگ ارائه میشود و نقش مؤثری که فرهنگ بر سایر عوامل برمیگذارد، چشم انداز جدیدی به تصویر کشیده میشود و متعاقباً برنامه ریزی آن هم در ارتباط با سایر بخشها و کل کشور، شکل دیگری به خود میگیرد. اگر این سخن امام خمینی (رحمه الله) را بپذیریم که «راه اصلاح یک مملکت فرهنگ آن مملکت است» همچنین به این باور برسیم که «فرهنگ به ما وسیلهای میدهد تا به کمک آن جای خود را در جهان بیابیم»؛ «فرهنگ فرصتی فراهم میآورد تا انسان هویت و توانایی خود را برای آفرینندگی و بیان بازیابد» و اگر ایمان بیاوریم که فرهنگ وجدان تمامی کوششها و اقدامات ماست، در این صورت آیا میتوان با ساختن چند کتابخانه، موزه، سینما و ... هدف را محقق و وظیفه خطیر برنامه ریزی فرهنگی را انجام یافته تلقی کنیم؟ در حالی که چالشهای فراوان ارزشی، هنجاری، نسلی و ... در جامعه ما وجود دارد و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.منظور این نیست که ساختن کتابخانه، موزه و نظایر آن نباید جزو کارهای فرهنگی به حساب آید، بلکه از آنجا که عوامل مؤثر در شکل گیری فرهنگ جامعه متعدد هستند، نمیتوان بر تأثیر این گونه عوامل تأکید زیاد نمود. به طور کلی با توجه به اینکه روش برنامه ریزی در بخش فرهنگ، مانند روش برنامه ریزی سایر بخشها، از دو مرحله نظری و عملی میگذرد و معمولاً بین بخشهای نظری و عملی شکاف وجود دارد، همچنین به دلیل گستردگی دامنه فرهنگ، عدم امکان دسترسی به همه ابزارهای برنامه ریزی و پیچیدگی برنامه ریزی در مسائل فرهنگی، این شکاف در بخش فرهنگ بیشتر است (احمدی، 1370: 5).
بنابراین این سؤال پیش میآید که آیا بدون ملاحظه محیط درونی و بیرونی کشور میتوان به امر برنامه ریزی فرهنگی پرداخت؟ با توجه به موارد مطروحه در این نوشتار، سعی میگردد به برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در سطح کلان پرداخته شود و به نقاط قوت و ضعف و فرصتها و محدودیتهای آن در شرایط کنونی اشاره شود.
1- اهمیت مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی
مدیریت استراتژیک بر نقش مدیران جدید، حفظ و بقای پویایی حتی پس از استقرار و ثبات سازمان تأکید میورزد؛ زیرا مهم ترین چالش فراروی مدیران امروزی را سرعت تغییرات محیطی در سازمانها میداند. عواملی چون ماهیت اجتماعی، تکنولوژیکی، اقتصادی و سیاسی که بر موفقیت یا شکست سازمان اثر میگذارند، از جمله مواردی هستند که در این مقوله میگنجد. همچنین مواردی چون رقابت سایر شرکتها، عدم اطمینان از مواد اولیه، نوسان قیمتها، قوانین و مقررات دولتی، بلایای طبیعی و سرعت تغییرات به این معناست که سازمانها همزمان با اجرای عملیات، ناگزیر از برنامه ریزی، ابتکار، خلاقیت و هدایت هستند. یک قاعده کلی میگوید: «مدیریت نگریستن به آینده است و گویای اهمیت برنامه ریزی در جهان».اساساً محیط سازمانهای دولتی و خصوصی در سالهای اخیر، نه تنها به شکلی فزاینده متلاطم و دگرگون گشته، بلکه پیوستگی متقابل میان محیط و سازمان نیز بیشتر شده است. این تلاطم و پیوستگی متقابل نیازمند واکنشی سه وجهی از سوی سازمانهاست:
نخست، این سازمانها باید به شکلی استراتژیک تفکر کنند.
دوم، آنها باید یافتهها و ادراکات خود را برای سازگاری با محیطهای تغییریافته به استراتژیهای کارساز مبدل نمایند.
سوم، برای تطبیق و اجرای استراتژیها، آنها باید با تعقل و تفکر، بستر مناسب را برای بنگاهها فراهم سازند (شرکت داده پردازی ایران، 1385).
امروزه از دانش مدیریت استراتژیک عمدتاً سازمانهای نظامی، سیاسی و اقتصادی بهره گیری میکنند و سابقه و میزان استفاده از این نوع مدیریت در بخش فرهنگی، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بسیار اندک و ناچیز است. کشور ایران پس از انقلاب شکوهمند اسلامی، که حقیقتاً یک انقلاب عظیم فرهنگی بود، صرف نظر از موفقیتهای چشم گیر در حوزه فرهنگ، همواره با بحرانهای متعددی روبرو بوده است. این چالشها را باید عمدتاً ناشی از ورود الگوهای فرهنگی غربی و فقدان یک نظام مدیریت کارآمد و برنامه ریزی جامع و هدفمند دانست. به طور کلی باید اذعان کرد که فقدان یک مدیریت و رهبری کارآمد، زمینه بهره مندی انقلاب اسلامی از فرصتهای طلایی در حوزههای فرهنگی را به شدت کاهش داده و هم اکنون ما را در قبال بسیاری از معضلات فرهنگی منفعل ساخته است.
نخبگان فکری کشور به روشنی میدانند که بیتوجهی به توسعه فرهنگی، کشور را از دستیابی به موفقیتهای مطلوب اقتصادی بینصیب خواهد ساخت؛ لذا در پاسخ به این پرسش که در توسعه پایدار کدامیک از دو حوزه اقتصاد و فرهنگ مقدم است؟ فرهنگ را مهم تر تلقی میکنند. در مقدمه قانون اساسی با صراحت از «اقتصاد به عنوان وسیله و نه هدف» یاد شده است؛ تا جایی که هدف از حکومت اسلامی را «رشد دادن انسان در جهت حرکت به سوی نظام الهی و ایجاد زمینه بروز و شکوفایی استعدادها به منظور تجلی ابعاد خداگونه انسان» میداند (مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384: 16-15). بدون بسترسازی و نهادینه کردن فرهنگِ توسعه ایجاد توسعه عملاً ناممکن خواهد بود.
در ابتدا پرسش اصلی این است که چرا باید از مدیریت استراتژیک در حوزه فرهنگ استفاده شود؟ به نظر میرسد پاسخ روشن است. با توجه به تحولات گسترده در عرصههای داخلی و بین المللی و تخصصی شدن همه حوزههای علوم اجتماعی، روشن است که مدیریت سنتی و اتخاذ تدابیر غیرعلمی در سازمانهای فرهنگی، دیگر قادر به حل مشکلات نخواهد بود و استمرار غفلت نسبت به برخی مشکلات و مسائل فرهنگی، پیامدهای غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت. لذا وضعیت فرهنگی حاضر و گمانه زنیهای کارشناسان درباره آینده، به ویژه با توجه به روند مخاطره آمیز جهانی شدن در قبال فرهنگ دینی و ملی، ایجاب میکند که مجموعه دستگاههای فرهنگی نظام، تحت یک رهبری واحد، به شکل جدیدی تفکر و اقدام نمایند. در این شکل جدید، مدیریت استراتژیک به مفهوم تلاشهای سازمان یافته برای اتخاذ تصمیمات و اقدامات شایسته، از بهترین گزینههای پیش رو به شمار میرود. تردیدی نیست که بهره گیری صحیح از دانش و فن مدیریت استراتژیک، میتواند علاوه بر ایجاد امکان پیشگیری، موفقیت ما را در قبال تهدیدات بالقوه و بالفعل و چالشهای حاضر وآینده از انفعال خارج نموده و به حالت فعال و نوآور تبدیل سازد (دانشنامه رشد، 1385: 14).
2- امکان یا عدم امکان برنامه ریزی در امور فرهنگی
با توجه به آخرین تعاریف فرهنگ، اگر وجه قالب فرهنگ را مقولهای کیفی به شمار آوریم که چنین هم هست، در این صورت این پرسش مطرح میشود که آیا کیفیتها قابل برنامه ریزی هستند یا نه؟ در مورد برنامه ریزی فرهنگی، صاحب نظران و دست اندرکاران امور فرهنگی به دو گروه تقسیم شدهاند:1- گروه اول معتقدند که در مورد فرهنگ، به دلیل کیفی بودن آن نمیتوان برنامه ریزی کرد؛ زیرا برنامه ریزی مستلزم پرداختن به کمیتهاست و کاربرد روشهای کمی در این امر، اساساً معنی فرهنگ را خدشه دار میکند.
2. گروه دوم برخلاف گروه اول، برنامه ریزی را در مورد فرهنگ عملی میدانند. از چهرههای شاخص این گروه، لرد کلوین است. او میگوید: «هرچه قابل درک باشد، قابل اندازه گیری نیز هست. آنهایی که میگویند فرهنگ قابل اندازه گیری نیست، در واقع این انتقاد بر آنها وارد است که قادر به درک درستی از فرهنگ نیستند» (منصوری، 1363: 9). بنابراین میتوان چنین نتیجه گرفت که حرکتهای برنامه ریزی فرهنگی در جهان، در راستای این فکر صورت میگیرد.
دین مبین اسلام هم که الهام بخش همه شئون زندگی ماست، عملاً از مروجین اندیشه اخیر محسوب میشود؛ زیرا اگر به فلسفه بعثت انبیا و نزول کتب آسمانی دقت کنیم، درمییابیم که هدف اصلی از بعثت انبیا، رشد و تعالی انسانها و بهبود بخشیدن به کیفیت زندگی آنهاست. این حقیقت را میتوان از مجموع احکام و دستورات اسلام و از مضمون آیات قرآن کریم استنباط کرد. چنانچه در قرآن، کتاب آسمانی مسلمین آمده است:
«خدا بر مؤمنان منت گذارد، آنگاه که رسولی از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را بر آنان فراخواند و پاکیزه شان گرداند و کتاب و حکمت را تعلیم شان دهد که قبلاً در گمراهی آشکار بودند» (قرآن مجید، سوره آل عمران: آیه 164).
البته باید توجه داشت که فرهنگ با کیفیت زندگی در قاموس اسلام، مفهوم و معنای ویژهای دارد که باید مورد مداقه قرار گرفته و نحوه برنامه ریزی آن مشخص شود. ناگفته نماند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران که بر اساس احکام و دستورات اسلام تدوین گردیده، (در اصل چهل و سوم) به لزوم برنامه ریزی فرهنگی (به طور صریح) و در بسیاری از اصول دیگر (مانند اصل دوم، سوم و چهارم) تصریحاً یا تلویحاً به فرهنگ و برنامه ریزی فرهنگی اشاره شده است (احمدی، 1370: 9).
در اصل سوم اولین وظیفه دولت جمهوری اسلامی «ایجاد محیط مساعد برای رشد فضائل اخلاقی بر اساس ایمان، تقوی و مبارزه با کلیه مظاهر فساد و تباهی» و وظیفه دوازدهم دولت «پی ریزی اقتصاد صحیح و عادلانه بر طبق ضوابط» ذکر شده است (مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384: 22).
3- مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک
مدیریت استراتژیک عبارت است از «هنر و علم تدوین، اجرا و ارزیابی تصمیمات بین وظیفهای که سازمان را در رسیدن به اهدافش توانمند میسازد» (دیوید: 1384: 19). مدیریت استراتژیک با برنامه ریزی استراتژیک هم خانواده است و دارای سه جزء اصلی میباشد: 1- تدوین استراتژی؛ 2- اجرای استراتژی؛ 3- ارزیابی استراتژی.مدیریت استراتژیک تمامی ابعاد سازمان را در تدوین و اجرای اهداف استراتژیک و استراتژیها در برمیگیرد. گامهای کلی برنامه ریزی استراتژیک را میتوان به اجمال این گونه برشمرد:
1- 3- تعیین مأموریت، دیدمان (چشم انداز) و اهداف
در مدیریت استراتژیک فرهنگی سه نکته حائز اهمیت و دخیل در تصمیمات وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:1- محیط داخلی (اعم از محیط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و فرهنگی)
2- محیط جهانی که به طور مستقیم یا مجازی بر روی کلیه تصمیمات استراتژیک اثر میگذارد.
3- تکنولوژی (خصوصاً تکنولوژی ارتباطات رسانهای).
«مدیریت استراتژیک فرهنگی عبارت است از نگرش کل نگر به کلیه عوامل و پدیدههای دخیل و مؤثر در نظام فرهنگی» به نحوی که محصول اجرای مدیریت استراتژیک «نگاه انسجامی و سازوارگی» در عرصه مدیریت، نهادها و کادرهای فرهنگی میباشد.
1-1- 3- مأموریت فرهنگی در جمهوری اسلامی (چشم انداز فرهنگی)
1- مأموریت فرهنگی در ج. ا. ا عبارت است از چشم انداز «رهبری نظام فرهنگی در سطح ملی با آگاهی از محیط داخلی و بین المللی، توانمندیها، ظرفیتها، قوانین و ارزشها و هنجارهای درونی که نسبت به راهبری منابع سیستم تلاش میکنند» این مأموریت:الف) چیستی سازمان یا نظام فرهنگی را تبیین میکند.
ب) بیان کننده آرزوها و آرمانهای نظام فرهنگی است.
ج) امکان رشد و خلاقیت در اجزای سیستم و ساختار نهادها و کادرهای فرهنگی را ایجاد میکند.
د) با نگرش دقیق بر چالشها و تهدیدات فرهنگی، ما را در حل آنها یاری میرساند.
هـ) از نظر جهت گیری و درک شرایط پویا میباشد.
به تعبیر پیتر دراکر «مأموریتی که به قدر کافی الهام بخش اندیشه نیست، تنها دلیل ناکامی سازمان یا نهاد میباشد».
2- «مأموریت» مقصود و ارزشهای اصلی سازمان (و حوزه عملکرد آن) را مشخص مینماید. در واقع عبارتی است که دلیل وجودی سازمان (یا فلسفه وجودی آن) را بیان میدارد.
3- «دیدمان استراتژیک» فرای بیانیه مأموریت سازمان بوده و چشم اندازی را مشخص میکند که سازمان بدانجا میرود و به آن تبدیل میشود.
2- 3- تحلیل فرصتها و تهدیدهای خارجی
توفیق مدیریت استراتژیک در گرو ارزیابی صحیح و همه جانبه محیط سازمان است. شایان ذکر است «ذی نفعان»، افراد و گروههایی هستند که از حصول مأموریت، اهداف و استراتژیهای سازمان، تأثیر و تأثر میپذیرند. ذی نفعان عبارتند از: خریداران، تأمین کنندگان، رقبا، سازمانهای دولتی و قانون گذار، اتحادیهها و گروههای کارگری (یا کارمندی)، جامعه مالی، مالکین و سهام داران و انجمنهای بازرگانی و تجاری.به تعبیر جرج سلک، «اگر سرعت عملتان بیشتر از رقیب نیست، در وضعیت شکنندهای قرار دارید و اگر سرعت عمل تان کمتر از رقیب است به آخر خط رسیدهاید» (دیوید، 1384: 42). محیط بیرونی عبارت است از شناسایی متغیرهای اصلی در سه سطح ملی، منطقهای و بین المللی که نظام نهاد و ساختار فرهنگی باید در برابر آنها واکنش عملی نشان دهد.
1- 2- 3- عوامل اصلی دخیل در محیط بیرونی مدیریت استراتژیک فرهنگی
1- تحولات هنجاری و ارزشی در سطح نیروهای اجتماعی.2- تحولات سیاسی در سطح نظام سیاسی و بین المللی شامل توانمندیها، متغیرها و ... دخیل در نظام فرهنگی (آیا سیاست بر فرهنگ غلبه دارد یا بالعکس. احاطه سیاست بر فرهنگ محصول جهان سوم است).
3- تحولات اقتصادی در سطح ملی، منطقهای و بین المللی (رابطه فقر، عدالت و توسعه با فرهنگ).
4- تحولات تکنولوژیک. خصوصاً تکنولوژی ارتباطات و تأثیر آن در مدیریت استراتژیک فرهنگی (افزایش سطح آگاهی جامعه، دسترسی به کلیه فرآوردههای فرهنگی جهان و ...).
5- نظام قانون گذاری.
6- نگرش دولت به عرصه فرهنگ (اولویت سرمایه گذاری فرهنگی، هم به عنوان استراتژی و هم به عنوان برنامه عمل یا بالعکس اولویت اقتصادی و ... ).
7- تحولات جهانی فرهنگ ناشی از جهانی شدن یا جهانی سازی «شناخت دقیق رویکردهای ادغام فرهنگ جهانی یا تنوع فرهنگ جهانی».
8- تغییرات جمعیتی و تأثیر آن بر نظام فرهنگی شامل تحولات نسلی، شکاف نسلی، شکاف ارزشی، شکاف هنجاری، شکاف جنسیتی زن و مرد و ...
2- 2- 3- عوامل فرعی دخیل در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی
1- نرخ امید به آینده2- مسئولیت پذیری اجتماعی
3- نرخ سرمایه اجتماعی
4- ارزشها و فضیلتهای اخلاقی
5- نرخ مهاجرت مغزها و نخبگان
6- میزان انسجام فرهنگی
7- میزان تهاجم پذیری فرهنگی (انفعال و وادادگی فرهنگی)
8- نرخ ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی (20 ناهنجاری دهه سوم شناسایی شده است).
3-3- تحلیل نقاط قوت و ضعف داخلی
همزمان با تحلیل محیط بیرونی سازمان، باید نقاط قوت و ضعف حوزههای کاری عمده داخل سازمان نیز مورد ارزیابی و سنجش قرار گیرند. در این راستا باید منابع (و میزان آنها) و شایستگیهای محوری سازمان مشخص گردند تا بتوان آنها را با دیگران مقایسه کرد.1- 3-3- منابع و شایستگیهای محوری
الف- منابع، ورودی تولید سازمان هستند که میتوان از طریق ذخیره سازی (و تجمع آنها) در یک دوره زمانی، عملکرد شرکت را بهبود بخشید.ب- شایستگیهای محوری، به چیزهایی اطلاق میشود که یک شرکت، قادر به انجام آن به طور ویژه نسبت به دیگر رقبایش است.
2- 3-3- ترازیابی
ترازیابی، فرآیندی است که کارکردها و مهارتهای اصلی یک شرکت با سایر شرکتها (یا مجموعهای از شرکتها) را مقایسه میکند تا مشخص شود چقدر میتواند «خوب» عمل کند (میرزا امینی، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، 1385).4- تجزیه و تحلیل SWOT در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در ایران
SWOT مرکب از واژههای قوتها و ضعفهای (1) داخلی کسب و کار و فرصتها و تهدیدات (2) محیط آن است. تجزیه و تحلیل SWOT شناخت نظام یافته این عوامل و انتخاب استراتژی است که بهترین ترکیب میان آنها را ایجاد میکند. منطق این تجزیه و تحلیل به حداکثر رساندن فرصتها و قوتها در یک استراتژی اثربخش و به حداقل رساندن ضعفها و تهدیدات آن است. این فرض ساده اگر به درستی اجرا شود، تأثیرات عمدهای بر انتخاب و طراحی استراتژی اثربخش خواهد داشت (پیرس، رابینسون، 1376: 307).1- 4- بررسی محیط خارجی
اصولاً تعریف و ترسیم قلمرو محیط خارجی یک سازمان به اهداف و وظایف آن وابسته است. برای اغلب مؤسسات فرهنگی شناخت به روز و عمیق مخاطبان یا به تعبیری، مخاطب شناسی که دربردارنده درک مختصات، نیازها و انتظارات آنان (مخاطبان) باشد، حایز اولویت است. نباید فراموش کرد که در یک عملیات استراتژیک، جهت دهی به نیازهای مخاطبان نیز منوط به شناخت دقیق آنها خواهد بود، لذا علاوه بر روان شناسی مخاطب، جامعه شناسی مخاطب نیز در یک بررسی کارآمد ضروری به نظر میرسد. اینکه مخاطب در چه جامعه و با چه مختصات و پیشینهای زندگی میکند، نباید از دستور بررسی خارج شود. تحقیقاً یکی از مشکلات مزمن اغلب مؤسسات فرهنگی در ایران عدم توجه به مخاطب شناسی روزآمد و مواجهه نهایی با این مقوله میباشد (دانشنامه رشد، 1385).1-1- 4- فرصتهای برنامه ریزی فرهنگی در ایران
فرصت، یک موقعیت مطلوب در محیط سازمان و نهاد است. روندهای کلیدی یکی از منابع فرصت تلقی میشوند. شناخت یک بخش از بازار که پیش از این فراموش شده بود، تغییر در وضعیت رقابت یا قانون، تغییرات فن شناختی و بهبود روابط با خریداران یا تأمین کنندگان، میتواند برای مؤسسه فرصت تلقی شود (پیرس، رابینسون، همان: 307). فرصتهای برنامه ریزی فرهنگی در ایران امروز عبارتند از:1- وجود اشتراک نظری و عملی فرهنگ اسلامی در تولید هنجارهای فرهنگی در گستره مناطق اسلامی.
2- امکان تولید روابط فرهنگی قومی و همزیست گونه رسانهای با کشورهای اسلامی از مالزی تا آفریقا و مصر.
3- همکاری مشترک رسانهای و توزیع محصولات جدید نرم افزاری و رسانهای و ماهوارهای در کشورهای اسلامی.
4- استفاده از دیرینگی حضور زبان پارسی و تاریخ ملی کشورمان در دانشگاههای دنیا به منظور صیانت از مرزهای ملی و فرهنگی.
2- 1- 4- تهدیدات برنامه ریزی فرهنگی در ایران
تهدید، یک موقعیت نامطلوب عمده در محیط مؤسسه است. تهدید، یک مانع یا محدودیت کلیدی در موقعیت جاری یا آینده است. ورود یک کامپیوتر جدید، رشد کند بازار، افزایش قدرت چانه زنی خریداران یا تأمین کنندگان کلیدی، تغییرات عمده فن شناختی و تغییر مقررات و قوانین همگی میتوانند تهدیدات عمدهای برای موفقیت آینده مؤسسه باشند (پیرس، رابینسون، همان منبع: 307).تهدیدات برنامه ریزی فرهنگی در ایران عبارتند از:
1- اشباع بازار مصرف فرهنگی جامعه با کالاهای جذاب غیرخودی (فرهنگ غیر).
2- تلاش منسجم در سمت دهی نیازها و دسته بندی مخاطبان فرهنگی داخل توسط برنامههای فرهنگی بیگانه.
3- تبلیغات ضد هنجاری حاکم در امواج رسانهای و کالاهای فرهنگی مصرفی و انتقالی بیگانه به کشور.
4- تلاش در نهادینه کردن بخشی از الگوهای رفتاری و فرهنگی در نسل نو.
5- افزایش قدرت رسانهای بیگانه و برتری بخشیدن در دسترسی، کیفیت و تنوع پسندی برای مخاطبان در داخل.
6- نمایش آستانه تحمل فرهنگی خود و توزیع و شیوع آن در کشور.
7- جایگزینی آرمانها و ارزشهای گسست ناپذیر فرهنگی بین نسلی (پس از تبلیغ و نهادینه سازی هنجاری).
8- برگزیدن استراتژی تبلیغ ملیت بدون مذهب و شعار جدایی دین از حکومت به جای شعار دین از سیاست.
9- ممانعت از تبلیغ حوزههای پویایی و نشاط ملی در رسانههای کشور توسط غیرخودی.
10- فراهم سازی شرایط و فضای حضور و بروز موضوعات و چالش زا و تنش برانگیز در خرده فرهنگها و قومیتها.
2- 4- بررسی محیط درونی
بررسی محیط درونی عبارت است از بررسی نقاط قوت و ضعف سازمان و تدوین اهداف بلندمدت و استراتژیهایی که از نقاط قوت درونی حداکثر بهره مندی را داشتهاند و بر نقاط ضعف قائل آمدهاند. به طور کلی تلفیق استراتژی و فرهنگ مهمترین رسالت مدیران استراتژیک فرهنگی در نظام فرهنگی میباشد.1- 2- 4- عوامل دخیل در محیط درونی
فرهنگ سازمانی، الگوی رفتاری است که توسط سازمان ایجاد میشود، چرا که سازمان میآموزد چگونه با مسائل مربوط به تطابق بیرونی و انسجام درونی برخورد نماید. این الگو ارزشمند تلقی شده و به اعضای جدید سازمان آموخته میشود.فرآوردههای فرهنگ عبارتند از:
ارزشها، باورها، آداب و رسوم، تشریفات، اسطورهها، داستانها، افسانهها، حماسهها، زبانها، نمادها و قهرمانها.
در مدیریت استراتژیک فرهنگی، فرهنگ سازمانی میتواند:
1- در برابر تغییرات مقاومت کند (تحول فرهنگی در سطح نظام فرهنگی نیازمند تحول در (1) استراتژیهای فرهنگی؛ (2) نخبگان فرهنگی؛ و (3) نهادها و ساختارهای فرهنگی میباشد).
2- مانع مدیریت استراتژیک باشد.
5- نقاط قوت برنامه ریزی فرهنگی در ایران
قوت، منبع مهارت دیگری است نسبت به رقبا و نیازهای بازارهایی که مؤسسه در آنها کار میکند یا خواهد کرد. قوت یک شایستگی متمایز است که مزیتِ مقایسهای مؤسسه در بازار میشود. منابع مالی، تصویر ذهنی، رهبری بازار و روابط با خریداران و تأمین کنندگان نمونههایی از این دست است (پیرس، رابینسون، همان: 308).نقاط قوت برنامه ریزی فرهنگی در ایران عبارتند از:
1- قابلیتهای فرهنگ شیعی و ایرانی در رویکردهای ارزشی و تاریخی کشور.
2- قابلیتهای بازتولید هویت فرهنگی، تعصب خانوادگی و ... در کشور.
3- اغلبیت و فراوانی چهرههای فرهنگی در میان نخبگان سیاسی.
4- امکان بهره مندی از رسانههای مکتوب و غیرمکتوب در جهت جذب مخاطبان و اطلاع رسانی فرهنگی با ابزارهای مدرن.
5- امکان استفاده از حضور فعال و ایفای نقش نظارتی و کنترل مردم.
6- قابلیت ترغیب سازی و مشارکت جویی فرهنگی از طریق رسانهها، حوادث و تبلیغ مثبت چشم اندازها و چالشها.
7- حضور قابل توجه رسانه صدا و سیما در قریب به اتفاق اسکان جمعیتی (بالاتر از 80 درصد).
8- قدرت هدایت افکار عمومی از طریق رسانهها و فرهنگ سازی در شرایط بحرانی
9- افزایش سطح تحصیلات و دانایی و آگاهی ملی در حوزه درک واقعی از منابع ملی و ارزشی.
10- وجود نهادها و سازمانهایی که قابلیت ذاتی تولید محصولات فرهنگی نو و جدید را دارا میباشند.
11- تراکم قابلیتهای اشتراک ساز مذهبی، قومی، نژادی و گویشی در چند افق جغرافیایی و ملی.
12- سابقه دوستی و همزیستی دیرینه اقوام و ادیان ایرانی در قالب مرزهای ملی.
6- نقاط ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران
ضعف یک محدودیت یا کمبود در منابع، مهارتها و تواناییهایی است که مانع عملکرد اثربخش میشود. این ضعف ممکن است در تجهیزات، منابع مالی، تواناییهای مدیریتی، مهارتهای بازاریابی و تصویر ذهنی نمود پیدا میکند (پیرس، رابینسون، 1376: 307).1- کاهش تعلق به هویت دینی- ملی.
2- تبدیل شدن فرهنگ سازان به سیاست بازان.
3- فقدان تعامل پویا میان نظام برنامه ریزی و نیازهای فرهنگی.
4- ضعف یکپارچگی و انسجام مشترک در پی گیری چشم انداز و رسالت فرهنگی کشور.
5- وجود مراجع متعدد و ناهماهنگ در سیاست گذاری فرهنگی.
6- عدم توجه به فرهنگی کردن رویکرد دینی مردسالاری در قبال الگوی غربی دموکراسی فرهنگی.
7- غلظت توجه دولت به ماهیت فرهنگ و رهاسازی روشهای تحقق.
8- ضعف تعامل نظام برنامه ریزی استراتژی فرهنگی با برنامههای کلان کشور
9- بیتوجهی به اصل نشاط و پویایی در نهادینه سازی فرهنگی.
10- پرهزینه سازی فعالیت فرهنگی در قبال فعالیتهای اجتماعی.
11- افت شدید اعتبار گروههای مرجع فرهنگی و ارزشی در کشور.
12- عدم توانایی هنجارها و ابزارهای فرهنگی در مقابله با هجوم فرهنگ بیگانه.
13- مصرف گرایی مفرط فرهنگ غیرخودی.
14- ضعف دستگاههای فرهنگی در شبیه سازی نیازهای هنجاری معاصر.
15- ظهور اپوزیسیونهای جدید با گفتمانهای فرهنگی.
16- ترویج الگوهای غیر و سرگشتگی در نهادهای بنیادین فرهنگی از خانواده تا آموزش و پرورش.
17- شیوع لمپنیسم فرهنگی در رسانههای جمعی و غالب (سینما، اینترنت، ماهواره و ...).
18- فقدان توانایی در معرفی و تبلیغ الگوهای مناسب و شایسته فرهنگی برای نسل نو.
19- ضعف مبانی فعالیت و تشکل در نهادهای فرهنگی جدید.
20- عدم انطباق تقاضاهای فرهنگی با امکانات و تمهیدات فرهنگی.
21- عدم شفافیت اهداف در برنامهها و سیاستهای کلان فرهنگی.
22- فقدان تعریف منطقی، اصولی و قابل اجماع از خطوط قرمز فرهنگی.
23- نبود تعریف مشخص از خود و دیگری در فرهنگ سیاسی.
24- متغیر بودن آستانه تحمل فرهنگی نظام و بروز بیتفاوتی.
25- ضعف توجه به شیوهها و ابزارهای نوین تبلیغ فرهنگی.
26- بیتوجهی به ضرورت بررسی امکان اختلاط و یا تفکیک حوزهها در حدود سه جغرافیای الف- فرهنگی اسلامی ب- فرهنگ ملی ج- فرهنگ غربی.
27- عدم آشنایی سیاست گذاران با چهرههای نوین قدرت فرهنگی.
28- ناکارآمد بودن صنعت فرهنگی کشور در انطباق خود با نیازهای فرهنگی از تولید، درک تقاضا و سیکل عرضه.
29- تعارض و ابهام در حوزههای فقهی و فرهنگی و دستگاههای اجرایی فرهنگی و بروز انقطاع فرهنگی.
از جمله نقاط ضعف برنامه ریزی فرهنگی در ایران محسوب میشوند.
7- راهکارهای عملیاتی جهت سهولت در اجرای برنامههای استراتژیک
پر واضح است که موارد ذکر شده در خصوص برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در واقع بخش مهم از مهندسی فرهنگی کشور میباشد، منوط به تهیه مقدمات و سازوکارهایی میباشد که در ادامه به پارهای از آنها اشاره میگردد:1- کلیه سازمانها و نهادهای فرهنگی باید دارای رابطه ارگانیک و تعریف شده با هم باشند و مجموعه مؤلفههای محیطی، تغییرات و اثرگذاری آنها مورد مطالعه و توجه جدی قرار گیرد.
2- هر یک از فعالیتهای فرهنگی باید دارای سازمان دهی واحد و متولی مشخص و منحصربه فردی باشد و تولیت امور فرهنگی در حوزه وظیفه مندی دولت جنبه ستادی دارد و مبتنی بر محدوده تعریف شده و مشخص حاکمیتی است.
3- هرگونه تداخل وظایف و موازی کاری بین سازمانها و نهادهای فرهنگی به منظور اجتناب از هزینههای زائد و بهره گیری بهینه از منابع مالی از بین بردند.
4- تقسیم وظایف و تعیین اختیارات سازمانهای فرهنگی در حوزههای فعالیتیشان بر اساس توانمندیها و قابلیتهای سازمانی، حقوقی، مالی و انسانی هر یک از آنها باشد.
5- ایجاد سازمانهای متعدد فرهنگی بر اساس تنوع رستههای فعالیتی در صورتی که منجر به تعدد رویه کارکردی و ناسازگاری برنامههای تولید باشد، مطلوب نیست.
6- ایجاد تمرکز در اقدامات ستادی جهت سیاست گذاری، برنامه ریزی کلان، نظارت و تنظیم اقدامات حمایتی و هدایتی در سطوح ملی و استانی و اجتناب از موازی کاری، پراکنده کاری و تعدد سازمانهای ستادی و صف در ردههای واحد فعالیتی لازم میباشد.
7- رعایت اصل ارتباط، پیوستگی، همبستگی و تجانس مأموریت، اهداف و راهبردها، متناسب بودن اختیارات با مسئولیتها، رعایت اصل عدم تمرکز در امور اجرایی و سیاست گذاری استانی و رعایت تعادل در حجم و اندازه سازمان با مأموریتهای محوله باید مدنظر قرار گیرد.
8- شفاف سازی تعامل دولت با نهادهای فرهنگی مردم در جهت تقویت و کیفیت بخشیدن به فعالیتهای آنها و نیز شفاف سازی تعامل دولت با حوزههای علمیه، با فرض حفظ استقلال آنها و گسترش خدمات متقابل باید صورت گیرد (حسینی، کرامتی، 1385: 13).
8- نتیجه گیری
با نگاهی دقیق به مفهوم مدیریت استراتژیک میتوان به ضرورت استفاده از آن پی برد. با توجه به تغییرات محیطی که در حال حاضر شتاب زیادی به خود گرفته است و پیچیده شدن تصمیمات سازمانی، لزوم به کارگیری برنامهای جامع برای مواجهه با اینگونه مسائل بیشتر از گذشته ملموس میشود؛ این برنامه چیزی جز برنامه استراتژیک نیست. مدیریت استراتژیک با تکیه بر ذهنیتی پویا، آینده نگر، جامع نگر و اقتضایی راه حل بسیاری از مسائل سازمانهای امروزی است. پایههای مدیریت استراتژیک بر اساس میزان درکی است که مدیران از شرکتهای رقیب، بازارها، قیمتها، عرضه کنندگان مواد اولیه، توزیع کنندگان، دولتها، بستان کاران، سهامداران و مشتریان دارند و این عوامل تعیین کنندگان موفقیت تجاری در دنیای امروز است. سپس یکی از مهمترین ابزارهایی که سازمانها برای حصول موفقیت در آینده میتوانند از آن بهره گیرند، «مدیریت استراتژیک» خواهد بود.برنامه ریزی استراتژیک را میتوان تلاشی منظم، زمان بندی شده و سازمان یافته جهت مبادرت به اجرای عملیات استراتژیک که دربردارنده نحوه تحقق استراتژیهاست تعریف کرد. در واقع برنامه ریزی صحیح به ما امکان میدهد با یک ملاحظه منسجم و جامع نگر نسبت به تمامی امکانات مادی و معنوی یک سازمان و بسیج آنها جهت پیشبرد استراتژیهایی که ما را به دستیابی به اهداف رهنمون خواهد ساخت، گام برداریم.
اصولاً برنامه ریزی استراتژیک نمیتواند بدون اجرای مراحل پیشینی که در مقاله به آنها اشاره شد، تدوین گردد. در حوزه فرهنگ نیز به اقتضای مأموریت کلان، تدوین برنامههای درازمدت کارساز خواهد بود. بنابراین آنچه که در برنامه ریزی استراتژیک فرهنگی در سطح کشور لازم است، داشتن شناخت کافی نسبت به فرصتها، تهدیدات، نقاط قوت و نقاط ضعف میباشد که در این مقاله سعی گردیده است به بیشتر این موارد اشاره گردد.
البته نباید فراموش کرد که یک تفاوت اساسی میان نظام فرهنگی کشور ما با سایر کشورها وجود دارد که کار سازمان دهی فرهنگ را مقولهای سهل و ممتنع مینماید و آن این است که در بسیاری از کشورها، فرهنگ (عمومی، تاریخی و دینی) در خدمت موفقیتهای سیاسی و اقتصادی قرار میگیرد؛ در حالی که در نظام اسلامی ما همه سازمانها و توانمندیها در راستای اهداف فرهنگی تعریف میشوند.
پینوشتها:
1. strenghts and weaknesses
2. Opportunities and Threats
1. امام خمینی (رحمه الله)، سخنان و فرمایشات.
2. پیرس و رابینسون، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک، ترجمه سهراب خلیلی شورینی، تهران: انتشارات یادواره کتاب، 1376.
3. احمدی، حسن، روش برنامه ریزی در بخش فرهنگ، تهران: انتشارات سازمان برنامه و بودجه، 1370.
4. حسینی، سیداحمد، و کرامتی، آرش، «چالشهای پیش روی فعالیتهای فرهنگی»، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی، شماره 5، 1385.
5. رنه مائو، مسائل و چشم اندازهای فرهنگ در جهان کنونی، فرهنگ و زندگی، شماره 15.
6. فرد آر دیوید، مدیریت استراتژیک، 1385.
7. مجموعه قوانین با آخرین اصلاحات، 1384.
8. میرزا امینی، محمدرضا، برنامه ریزی و مدیریت استراتژیک (ترجمه)، تهران: نشر اندیشگاه شریف، 1385.
9. ویکتوریا منصوری، شهلا اشرف، نظام آماری برای برنامه ریزی فرهنگی در آسیا (ترجمه)، انتشارات وزارت برنامه و بودجه، مدیریت ارشاد و فرهنگ و هنر، تهران، 1363.
10. http://www.dpi.ir/software-servuces-strategic planning-fa-html.
11. http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara_index.php?page=%d9%81%d8%b1%d9%87... 2006/02/11.
12. http://www.shdrifthinktank.com/HTML/strategic planning htm.
منبع مقاله :
صالحی امیری، سیدرضا، کاووسی، اسماعیل؛ (1391)، فرهنگ و مدیریت سازمانهای فرهنگی، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم.
/ج