برنامه ريزي بلندمدت اجتماعي و فرهنگي1
نويسنده: كاوه - احمدي علي آبادي
نقش و جايگاه برنامه هاي اجتماعى و فرهنگى در توسعه ملى
در بررسى سرمايه هاى انسانى و اجتماعى، اخلاق كارى و وجدان كارى از جايگاهى ويژه برخوردارست. اخلاق كارى شامل عقايد، ارزشها، هنجارها و اعمال مربوط به انواع كار در يك جامعه مى شود كه در شخصيت افراد يك جامعه تثبيت شده و در نهادهاى مختلف جامعه توليد و باز توليد مى شود. تحقيقات نشان مى دهد كه در فرهنگ آرمانى جامعه ما بر وجدان كارى بسيار تأكيد شده است، در حالى كه عملاً در خانواده، محيط كار و جامعه اخلاق كارى بسيار نامطلوب و وجدان كارى بسيار ضعيف است و نياز به برنامه ريزى بلندمدت جدى دارد.
يكى از اساسى ترين شاخصهاى سنجش سرمايه اجتماعى ارزيابى ميزان اعتماد اجتماعى افراد يك جامعه است. به طورى كه هر ميزان بر اعتماد افراد به يكديگر افزوده شود، تعاملات و تبادلات كارى و اجتماعى بيشتر خواد بود. وضع اعتماد اجتماعى و كارى در ايران بسيار تأسف بار است! جايى كه اكنون در سطح جهان از مرحله اعتمادهاى تجارى و بين المللى در عرصه هاى كارى و معاملات پولى و اعتبارى گذشته و سخن از اعتمادهاى بنيادى و مشاركتى در كارهاى داوطلبانه و عام المنفعه است، در كشور ما هنوز در عرصه بازار و معاملات تجارى نه تنها اعتماد عمومى از بين رفته است، بلكه با عقب نشينى جدى، حتى اسناد اعتبارى چون چك و سفته نيز اعتبار خود را از دست داده اند، چه به جاى اعتماد عمومى و سرمايه هاى ذهنى و اجتماعى آن! نتايج بسيارى از تحقيقات حكايت از آن دارد كه بى اعتماد در جامعه ما در حد بالايى است. در تحقيقى اعتماد اجتماعى افراد را نسبت به كل اعضاى جامعه و اعضاى خانواده سنجيده اند. نتايج بسيار نگران كننده است. پاسخها نشان داد كه 67% از پاسخگويان كمترين اعتماد را به جامعه دارند و تنها 7% از بيشترين اعتماد برخوردارند. در اعتماد به بستگان نيز 32% از پاسخگويان كمترين اعتماد و 29% نيز بيشترين اعتماد را دارند و مابقى در بين اين دو حد قرار دارند. چنين ارقامى از بى اعتمادى اجتماعى نشان از سرمايه هاى اجتماعى ضعيف در نيروى انسانى جامعه ما دارد كه هر گونه تحولى در آن مستلزم سياستگذاريها و برنامه ريزهايى عميق و بلندمدت در جامعه ما دارد كه متغيرهاى آن در برنامه هاى ميان مدت دنبال شده و محقق گردند.
مشاركت پذيرى يكى از اصلى ترين متغيرهاى سرمايه هاى اجتماعى است. مشاركت مى تواند كارآيى و بهره ورى نيروى كار را افزايش دهد و ضايعات انسانى )احساس محروميت، بدبختى، آوارگى، سرگردانى و اجبار( را به حداقل برساند. يافته هاى حدود 25 نظرسنجى و پژوهش معتبر طى سالهاى قبل و بعد از انقلاب نشان مى دهد: با افزايش تحصيلات، شهرنشينى، استفاده بيشتر از رسانه هاى جمعى ميزان اعتماد به رسانه ها كمتر شده، از ميزان مشاركت كاسته شده، بدبينى و توقع اضافه گرديده و به طور كلى با بى اعتمادى و بدبينى فزاينده نسبت به جامعه مواجه هستيم.
كنشهاى اختيارى و خودانگيخته بيش از آن كه ناشى از قواعد و جبر بيرونى باشند، از اخلاق و هنجارها و قواعد حاكم بر آنها پيروى مى كنند. معيارها و قواعد اخلاقى، كنشها و تعهدات و مناسبات اجتماعى را تنظيم مى كند و با چنين الگويى امكان مشاركت و پيش بينى كنشها را فراهم مى سازند. به بيان ديگر اين الزامات درونى و هنجارها و اعتمادهاى متقابل است كه نظم پذيرى و مشاركت پذيرى را تعيين مى كند. در پيمايش ملى ارزشها و نگرشها كه در سال 79 به بررسى و سنجش ارزشهاى اخلاقى در بين بيش از 16 هزار نفر از شهروندان در 28 استان كشور پرداخته نشان مى دهد كه به طور كلى قواعد و ارزشهايى كه تأمين كننده نظم اخلاقى در چهار حوزه اصلى فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سياست است با ضعف و تزلزل اساسى روبروست. عدم پايبندى مردم به اين قواعد و اخلاقيات، مناسبات اجتماعى در حوزه هاى اساسى زندگى اجتماعى را مشكل و پيش بينى پذيرى رفتارها و نيز مشاركت در فعاليتها بر اساس انتظارات و توقعات متقابل را مختل مى كند. نتيجه اين اختلال و نابسامانى نوعى هرج و مرج و بى نظمى اخلاقى است.
ارزش، باور پايدارى است كه فرد با تكيه بر آن، يك شيوه خاص رفتار يا حالت غايى را كه شخصى يا اجتماعى است، به يك شيوه رفتارى يا يك حالت غايى كه در نقطه مقابل حالت برگزيده قرار دارد، ترجيح مى دهد. ارزش در حقيقت يك نوع درجه بندى، طبقه بندى، و امتيازبندى پديده ها است از خوب تا بد، يا از مثبت تا منفى. به نظر مى رسد ارزشهاى ماديگرايانه، واقع گريز و غيراجتماعى در نسل 24 - 16 ساله در معرض رشد است. متأسفانه جوانان در مسير تغيير ارزشهاى متعالى و معنوى به ارزشهاى مادى قرار دارند. همچنين پاره اى از صفات مانند دورويى، تقلب و بى اعتنايى به ضوابط از اهميت ويژه اى در جامعه برخوردارست كه بايد در برنامه ريزيهاى اجتماعى و فرهنگى بدانها توجه كرد. تحليلها نشان مى دهد در صورت ثابت ماندن شرايط اجتماعى - اقتصادى اين احتمال وجود دارد كه روند مذكور رو به گسترش گذارد. اين موضوع هنگامى بحرانى تر جلوه مى كند كه دريابيم حتى اندك تحقيقاتى نيز كه شرايط بهترى را نشان مى دهد، شرايط حقيقى را محك نزده، بلكه نادانسته اوضاع آرمانى را از پاسخ دهندگان دريافت كرده اند. به بيان ديگر پاسخگويان به منظور اجتناب از مجازات اجتماعى يا گرفتن تأييد اجتماعى، سعى در خوب جلوه دادن خويش داشته اند. زيرا تحقيقات پيمايشى و نظر سنجى، آن هم در مواردى همانند ارزشها و اخلاقيات در كشورهاى جهان سوم با مشكلات زيادى در كسب آراى واقعى و دريافت داده هاى معتبر، از طريق پرسش مستقيم دارد. جالب اينجاست كه تحقيق همان ارزشهاى پول، صداقت و ثروت را اينبار نه به شكلى مستقيم، بلكه به شكلى غير مستقيم جويا شد. فرضاً به جاى اين كه از آنها سوال شود، آيا راستگويى و صداقت تا چه حد براى شما مهم است، از آنها پرسيده شد، فكر مى كنيد هموطنان ما تا چه حد راستگو يا دو رو هستند. در روش نخست 92 تا 95 درصد صداقت و راستگويى را خيلى مهم ارزيابى كردند، در حالى كه در روش غيرمستقيم، ميزان پايبندى به آنها از 18 تا 29 درصد تقليل يافت. چنين تفاوت فاحش 70 درصدى در آمار نشان از فاجعه اى دارد كه تحليلگران آمارى و متخصصين آسيبهاى اجتماعى به خوبى از آن آگاه اند!
در سالهاى اخير انواع آسيبهاى اجتماعى افزايش چشمگيرى نشان مى دهد. آمارهاى اعتياد، طلاق، خودكشى، جرائم كيفرى، كودكان و زنان خيابانى، كودك آزارى، خانواده هاى بى سرپرست، علاوه بر ارتشاء، تجاوز، فرار دختران از خانه در حدى است كه حالت يك معضل حاد اجتماعى را پيدا كرده است. از گذشته نيز مسائل اجتماعى همراه با مشكلات و معضلات اقتصادى و فرهنگى شرايطى را به وجود آورده است كه برخى آن را آنوميك )شرايط آشفته و نابسامان( مى دانند. به بيان ديگر، بسيارى از تحليلگران اجتماعى و آسيب شناسان عرصه اجتماع بر اين باورند كه وضعيت فعلىِ كشور ما نگران است و ما در وضعيتى بحرانى قرار داريم. جرائم، ناكارآمدى در عرصه هاى مختلف، از هم گسيختگى ساختار اجتماعى - شهرى، ضعف و افت سرمايه هاى اجتماعى حكايت از اين بحران دارند.
اكنون تظاهر به تدين، پديده اى اتفاقى در جامعه ما نيست و نتايج بسيارى از تحقيقات نشان مى دهد، آن به يكى از اصلى ترين معضلات اجتماعى غالب، يعنى فرهنگ دورويى در نزد بسيارى از اقشار جامعه بدل شده است. اكنون تا حدى دلايل چنين پديده اى مشخص شده اند. نگاه متعصب و تنگ نظرانه در دين به اندك افرادى اجازه مى دهد تا به باور شخصى خود بتوانند الگويى را بپذيرند كه يك فرد دينى بايد از آن برخوردار باشد. از اين روى با ملاكها و الگوهاى سطحى و سختگيرانه، عده زيادى از افراد جامعه بيرون از دايره تعريفِ انسان متدين قرار مى گيرند. آن امر موقعى حياتى مى نمايد كه ملاكهاى شغلى و حقوق اجتماعى افراد موكول به پذيرش در قوالب فوق باشد. پديده اى كه در سالهاى گذشته تحت عنوان گزينش صورت مى گرفت و استخدام و بسيارى از حقوق ديگر، موكول به تأييديه هاى آن بود. در نتيجه افراد به سبب ضرورتهاى زندگى و نياز به شغل و تأمين مايحتاج زندگى خانواده خويش در يك دو راهى سخت قرار مى گرفتند. يا بايد باورهاى دينى خويش را به تظاهر و دروغ آلوده نمى ساختند و كنار مى كشيدند و به فكر امرار معاش از شيوه هاى ديگر مى شدند (البته اگر قدرت چنين انتخابى داشتند) يا بايد با تظاهر به باورها، رفتارها، به هنجارها و الگوهايى كه از ايشان انتظار داشتند، تن مى دادند. اين پديده هنگامى كه نهادينه شد موجب بروز بزرگترين آسيبهاى اجتماعى با از دست دادن بزرگترين سرمايه هاى انسانى شد. دورويى نهادينه شده در همه جا از درون به دينى ضربه زد كه آن را وادار به تظاهر كرده بود. بى مسئوليتى، بى تعهدى، بى وجدانى و... از كوچكترين تاوانها و ملموس ترين نتايج اين بحران براى جامعه بود. مهمتر از آن، روح هويت دينى كه بخش بزرگى از ماهيت و قداستش را از طريق ارتباطى عارى از تظاهر و حتى چشم داشتهاى معامله گونه كسب مى كرد، بزرگترين ضربه را خورد. چرا كه اكنون انسانهايى تنها به خاطر حفظ شغل و حقوق ديگر خود، به آن تظاهر مى كردند! اين ملاكها نه تنها در سازمانها و نهادهاى دولتى، بلكه در اذهان عمومى و ملاكهاى برخى از متخصصين ما رسوخ كرد. بررسى ما نشان مى دهد بسيارى از تحقيقاتى كه در اين دوره شكل گرفتند، معرفهاى خود را بر طبق ظاهرى ترين معيارها براى تميز انسان دينى و غيردينى و همچنين ميزان ديندارى قرار دادند. در 113 تحقيقى كه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و در نمايه پژوهش ويژه جامعه شناسى دينى آمده است مى توان دريافت كه از سطحى ترين متغيرها و ملاكها جهت شناخت ديندارى افراد و راههاى جذبشان به سوى ديندارى استفاده شده است. ملاكهايى چون خواندن نماز در انظار عمومى، تصديق گفتارى ديندارى خود در مقابل پرسشگر، گذاشتن ريش، استفاده از پوششهايى هر چه تيره تر، گرفتن تسبيح در دست و تكرار برخى از واژه هايى كه بيش از آن كه ملاك مسلمان بودن باشد، مى توانست معيار عربى سخن گفتن باشد.
مقدمه
نگاهی به وضعیت اجتماعي و فرهنگي موجود
در بررسى سرمايه هاى انسانى و اجتماعى، اخلاق كارى و وجدان كارى از جايگاهى ويژه برخوردارست. اخلاق كارى شامل عقايد، ارزشها، هنجارها و اعمال مربوط به انواع كار در يك جامعه مى شود كه در شخصيت افراد يك جامعه تثبيت شده و در نهادهاى مختلف جامعه توليد و باز توليد مى شود. تحقيقات نشان مى دهد كه در فرهنگ آرمانى جامعه ما بر وجدان كارى بسيار تأكيد شده است، در حالى كه عملاً در خانواده، محيط كار و جامعه اخلاق كارى بسيار نامطلوب و وجدان كارى بسيار ضعيف است و نياز به برنامه ريزى بلندمدت جدى دارد.
يكى از اساسى ترين شاخصهاى سنجش سرمايه اجتماعى ارزيابى ميزان اعتماد اجتماعى افراد يك جامعه است. به طورى كه هر ميزان بر اعتماد افراد به يكديگر افزوده شود، تعاملات و تبادلات كارى و اجتماعى بيشتر خواد بود. وضع اعتماد اجتماعى و كارى در ايران بسيار تأسف بار است! جايى كه اكنون در سطح جهان از مرحله اعتمادهاى تجارى و بين المللى در عرصه هاى كارى و معاملات پولى و اعتبارى گذشته و سخن از اعتمادهاى بنيادى و مشاركتى در كارهاى داوطلبانه و عام المنفعه است، در كشور ما هنوز در عرصه بازار و معاملات تجارى نه تنها اعتماد عمومى از بين رفته است، بلكه با عقب نشينى جدى، حتى اسناد اعتبارى چون چك و سفته نيز اعتبار خود را از دست داده اند، چه به جاى اعتماد عمومى و سرمايه هاى ذهنى و اجتماعى آن! نتايج بسيارى از تحقيقات حكايت از آن دارد كه بى اعتماد در جامعه ما در حد بالايى است. در تحقيقى اعتماد اجتماعى افراد را نسبت به كل اعضاى جامعه و اعضاى خانواده سنجيده اند. نتايج بسيار نگران كننده است. پاسخها نشان داد كه 67% از پاسخگويان كمترين اعتماد را به جامعه دارند و تنها 7% از بيشترين اعتماد برخوردارند. در اعتماد به بستگان نيز 32% از پاسخگويان كمترين اعتماد و 29% نيز بيشترين اعتماد را دارند و مابقى در بين اين دو حد قرار دارند. چنين ارقامى از بى اعتمادى اجتماعى نشان از سرمايه هاى اجتماعى ضعيف در نيروى انسانى جامعه ما دارد كه هر گونه تحولى در آن مستلزم سياستگذاريها و برنامه ريزهايى عميق و بلندمدت در جامعه ما دارد كه متغيرهاى آن در برنامه هاى ميان مدت دنبال شده و محقق گردند.
مشاركت پذيرى يكى از اصلى ترين متغيرهاى سرمايه هاى اجتماعى است. مشاركت مى تواند كارآيى و بهره ورى نيروى كار را افزايش دهد و ضايعات انسانى )احساس محروميت، بدبختى، آوارگى، سرگردانى و اجبار( را به حداقل برساند. يافته هاى حدود 25 نظرسنجى و پژوهش معتبر طى سالهاى قبل و بعد از انقلاب نشان مى دهد: با افزايش تحصيلات، شهرنشينى، استفاده بيشتر از رسانه هاى جمعى ميزان اعتماد به رسانه ها كمتر شده، از ميزان مشاركت كاسته شده، بدبينى و توقع اضافه گرديده و به طور كلى با بى اعتمادى و بدبينى فزاينده نسبت به جامعه مواجه هستيم.
كنشهاى اختيارى و خودانگيخته بيش از آن كه ناشى از قواعد و جبر بيرونى باشند، از اخلاق و هنجارها و قواعد حاكم بر آنها پيروى مى كنند. معيارها و قواعد اخلاقى، كنشها و تعهدات و مناسبات اجتماعى را تنظيم مى كند و با چنين الگويى امكان مشاركت و پيش بينى كنشها را فراهم مى سازند. به بيان ديگر اين الزامات درونى و هنجارها و اعتمادهاى متقابل است كه نظم پذيرى و مشاركت پذيرى را تعيين مى كند. در پيمايش ملى ارزشها و نگرشها كه در سال 79 به بررسى و سنجش ارزشهاى اخلاقى در بين بيش از 16 هزار نفر از شهروندان در 28 استان كشور پرداخته نشان مى دهد كه به طور كلى قواعد و ارزشهايى كه تأمين كننده نظم اخلاقى در چهار حوزه اصلى فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سياست است با ضعف و تزلزل اساسى روبروست. عدم پايبندى مردم به اين قواعد و اخلاقيات، مناسبات اجتماعى در حوزه هاى اساسى زندگى اجتماعى را مشكل و پيش بينى پذيرى رفتارها و نيز مشاركت در فعاليتها بر اساس انتظارات و توقعات متقابل را مختل مى كند. نتيجه اين اختلال و نابسامانى نوعى هرج و مرج و بى نظمى اخلاقى است.
ارزش، باور پايدارى است كه فرد با تكيه بر آن، يك شيوه خاص رفتار يا حالت غايى را كه شخصى يا اجتماعى است، به يك شيوه رفتارى يا يك حالت غايى كه در نقطه مقابل حالت برگزيده قرار دارد، ترجيح مى دهد. ارزش در حقيقت يك نوع درجه بندى، طبقه بندى، و امتيازبندى پديده ها است از خوب تا بد، يا از مثبت تا منفى. به نظر مى رسد ارزشهاى ماديگرايانه، واقع گريز و غيراجتماعى در نسل 24 - 16 ساله در معرض رشد است. متأسفانه جوانان در مسير تغيير ارزشهاى متعالى و معنوى به ارزشهاى مادى قرار دارند. همچنين پاره اى از صفات مانند دورويى، تقلب و بى اعتنايى به ضوابط از اهميت ويژه اى در جامعه برخوردارست كه بايد در برنامه ريزيهاى اجتماعى و فرهنگى بدانها توجه كرد. تحليلها نشان مى دهد در صورت ثابت ماندن شرايط اجتماعى - اقتصادى اين احتمال وجود دارد كه روند مذكور رو به گسترش گذارد. اين موضوع هنگامى بحرانى تر جلوه مى كند كه دريابيم حتى اندك تحقيقاتى نيز كه شرايط بهترى را نشان مى دهد، شرايط حقيقى را محك نزده، بلكه نادانسته اوضاع آرمانى را از پاسخ دهندگان دريافت كرده اند. به بيان ديگر پاسخگويان به منظور اجتناب از مجازات اجتماعى يا گرفتن تأييد اجتماعى، سعى در خوب جلوه دادن خويش داشته اند. زيرا تحقيقات پيمايشى و نظر سنجى، آن هم در مواردى همانند ارزشها و اخلاقيات در كشورهاى جهان سوم با مشكلات زيادى در كسب آراى واقعى و دريافت داده هاى معتبر، از طريق پرسش مستقيم دارد. جالب اينجاست كه تحقيق همان ارزشهاى پول، صداقت و ثروت را اينبار نه به شكلى مستقيم، بلكه به شكلى غير مستقيم جويا شد. فرضاً به جاى اين كه از آنها سوال شود، آيا راستگويى و صداقت تا چه حد براى شما مهم است، از آنها پرسيده شد، فكر مى كنيد هموطنان ما تا چه حد راستگو يا دو رو هستند. در روش نخست 92 تا 95 درصد صداقت و راستگويى را خيلى مهم ارزيابى كردند، در حالى كه در روش غيرمستقيم، ميزان پايبندى به آنها از 18 تا 29 درصد تقليل يافت. چنين تفاوت فاحش 70 درصدى در آمار نشان از فاجعه اى دارد كه تحليلگران آمارى و متخصصين آسيبهاى اجتماعى به خوبى از آن آگاه اند!
مسائل و مشكلات
موانع مشاركت مردمى در توسعه
مشكلات سرمايه هاى انسانى و اجتماعى در كشور ما
تفكر و كنش تقديرگرايانه
تفكر و كنش معطوف به احساس به جاى معطوف به هدف
تفكر و كنش قمارگرايانه
تفكر و كنش معطوف به قدرت به جاى كنش معطوف به پيشرفت
آسيبهاى اجتماعى
در سالهاى اخير انواع آسيبهاى اجتماعى افزايش چشمگيرى نشان مى دهد. آمارهاى اعتياد، طلاق، خودكشى، جرائم كيفرى، كودكان و زنان خيابانى، كودك آزارى، خانواده هاى بى سرپرست، علاوه بر ارتشاء، تجاوز، فرار دختران از خانه در حدى است كه حالت يك معضل حاد اجتماعى را پيدا كرده است. از گذشته نيز مسائل اجتماعى همراه با مشكلات و معضلات اقتصادى و فرهنگى شرايطى را به وجود آورده است كه برخى آن را آنوميك )شرايط آشفته و نابسامان( مى دانند. به بيان ديگر، بسيارى از تحليلگران اجتماعى و آسيب شناسان عرصه اجتماع بر اين باورند كه وضعيت فعلىِ كشور ما نگران است و ما در وضعيتى بحرانى قرار داريم. جرائم، ناكارآمدى در عرصه هاى مختلف، از هم گسيختگى ساختار اجتماعى - شهرى، ضعف و افت سرمايه هاى اجتماعى حكايت از اين بحران دارند.
آسيب هاى اجتماعىِ فرهنگ دورويى
اكنون تظاهر به تدين، پديده اى اتفاقى در جامعه ما نيست و نتايج بسيارى از تحقيقات نشان مى دهد، آن به يكى از اصلى ترين معضلات اجتماعى غالب، يعنى فرهنگ دورويى در نزد بسيارى از اقشار جامعه بدل شده است. اكنون تا حدى دلايل چنين پديده اى مشخص شده اند. نگاه متعصب و تنگ نظرانه در دين به اندك افرادى اجازه مى دهد تا به باور شخصى خود بتوانند الگويى را بپذيرند كه يك فرد دينى بايد از آن برخوردار باشد. از اين روى با ملاكها و الگوهاى سطحى و سختگيرانه، عده زيادى از افراد جامعه بيرون از دايره تعريفِ انسان متدين قرار مى گيرند. آن امر موقعى حياتى مى نمايد كه ملاكهاى شغلى و حقوق اجتماعى افراد موكول به پذيرش در قوالب فوق باشد. پديده اى كه در سالهاى گذشته تحت عنوان گزينش صورت مى گرفت و استخدام و بسيارى از حقوق ديگر، موكول به تأييديه هاى آن بود. در نتيجه افراد به سبب ضرورتهاى زندگى و نياز به شغل و تأمين مايحتاج زندگى خانواده خويش در يك دو راهى سخت قرار مى گرفتند. يا بايد باورهاى دينى خويش را به تظاهر و دروغ آلوده نمى ساختند و كنار مى كشيدند و به فكر امرار معاش از شيوه هاى ديگر مى شدند (البته اگر قدرت چنين انتخابى داشتند) يا بايد با تظاهر به باورها، رفتارها، به هنجارها و الگوهايى كه از ايشان انتظار داشتند، تن مى دادند. اين پديده هنگامى كه نهادينه شد موجب بروز بزرگترين آسيبهاى اجتماعى با از دست دادن بزرگترين سرمايه هاى انسانى شد. دورويى نهادينه شده در همه جا از درون به دينى ضربه زد كه آن را وادار به تظاهر كرده بود. بى مسئوليتى، بى تعهدى، بى وجدانى و... از كوچكترين تاوانها و ملموس ترين نتايج اين بحران براى جامعه بود. مهمتر از آن، روح هويت دينى كه بخش بزرگى از ماهيت و قداستش را از طريق ارتباطى عارى از تظاهر و حتى چشم داشتهاى معامله گونه كسب مى كرد، بزرگترين ضربه را خورد. چرا كه اكنون انسانهايى تنها به خاطر حفظ شغل و حقوق ديگر خود، به آن تظاهر مى كردند! اين ملاكها نه تنها در سازمانها و نهادهاى دولتى، بلكه در اذهان عمومى و ملاكهاى برخى از متخصصين ما رسوخ كرد. بررسى ما نشان مى دهد بسيارى از تحقيقاتى كه در اين دوره شكل گرفتند، معرفهاى خود را بر طبق ظاهرى ترين معيارها براى تميز انسان دينى و غيردينى و همچنين ميزان ديندارى قرار دادند. در 113 تحقيقى كه در پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات و در نمايه پژوهش ويژه جامعه شناسى دينى آمده است مى توان دريافت كه از سطحى ترين متغيرها و ملاكها جهت شناخت ديندارى افراد و راههاى جذبشان به سوى ديندارى استفاده شده است. ملاكهايى چون خواندن نماز در انظار عمومى، تصديق گفتارى ديندارى خود در مقابل پرسشگر، گذاشتن ريش، استفاده از پوششهايى هر چه تيره تر، گرفتن تسبيح در دست و تكرار برخى از واژه هايى كه بيش از آن كه ملاك مسلمان بودن باشد، مى توانست معيار عربى سخن گفتن باشد.
تهاجمات جديد فرهنگى
محدوديتها و تنگناها
جايگاه پژوهش در سياستگذاريها و برنامه ريزيها
رويكردهاى سنجش تغييرات فرهنگى
مشكلات عدم كنترل و ارزيابى برنامه ها