فرهنگ و حجاب(1)
نويسنده: مريم موسوي، دانشجوي کارشناسي ارشد دانشگاه آزاد خوراسگان
حجاب و شناخت
حجاب ميوه درخت شناخت است و کساني مي تواننداين ميوه را بر سرخود تحمل کنند که از زمينه ها و ريشه هاي محکمي برخوردار باشند. مادامي که اين زمين ها و رييشه ها ايجاد نشوند احکام رشد نمي يابند.تفاوت احکام اسلامي با ساير احکام اين است که احکام اسلامي، ريشه و زيربنا، زمينه و پايگاه دارند.دين براي اين که انسان بتواند بار احکام سنگين را تحمل کند دراو زمينه ها و معارفي را پايه مي ريزد که با تفکر رشد مي کنند. با اين شناخت ها و معارف، انسان به احساس و عقايدي مي رسد و زمينه پيدايش احکام شکل مي گيرد.(پورسيد آقايي ،1379).
حجاب گوياي انتخاب يک عقيده است.آدمي عقيده و مرام را با دو خصيصه شناخت و انتخاب برمي گزيند و براساس آن زندگي مي کند و تمام رفتارهاي خود را براساس آن شکل مي دهد. هر قدر شناخت و اختيار انسان عميق تر شود، عقيده و مرام او نيز پايدارتر است.حجاب نيز اين چنين است ،يعني محصول شناخت و بينش هايي است که زن از هستي، انسان، روابط اجتماعي و چگونگي تکامل رشد صحيح خود دارد و بدين باور رسيده است که با پوشش دادن به خود، سير معنوي جامعه را سرعت مي بخشد(فدايي و همکاران،1387)
اولين عاملي که سبب سست شدن حجاب و ضعيف بودن مراعات آن در جامعه ماست،تبيين نشدن منطق حجاب با زبان مناسب براي جامعه زنان در مقاطع مختلف سني و تحصيلي است .تبيين حجاب با بيان فصيح و منطبق با استدلال،که موجب اغناي انديشه شود،از ضروريات رسيدن به شناخت مي باشد(طيب،1387).لازم است جوانان به نحو اصلي با منطق و معاني حجاب آشنا شوند.اين امر وجود نوعي فرآيند آموزشي را ايجاب مي کند. شايد لازم باشد که حجاب از طريق نهادهاي مذهبي ورسانه هاي جمعي مورد تأييد قرار گيرد. حجاب، نيازمند مشروعيت است وبدين منظور بايد توجيه و تبيين گردد. حجاب به صورت يک سنت به نسل جديد مي رسد و بايد براياشن تبيين و تفسير گردد.نسل جديد با مسئله حجاب به عنوان «داده هاي مفروض اجتماعي 1»مواجه مي شود، چرا که دانش شکل گيري ومنشأ آنها را نمي داند.(تولبرت و زوکر،1983)
فرهنگ ديني
هرجامعه داراي فرهنگ معيني است که برروي هم مي توان آن را به دو بخش تقسيم کرد:
1-فرهنگ مادي:به مجموعه پديده هايي اطلاق مي گردد که محسوس و ملموس و قابل اندازه گيري با موازين کمي و علمي است .مانند:لباس ،وسايل توليدي، لوازم خانه، ودست ساخته هاي ديگر انسان.
2-فرهنگ غيرمادي يا معنوي:مشتمل بر موضوعاتي است که جنبه کيفي دارد و با موازين کمي قابل اندازه گيري نيست و به آساني نمي توان آنها را مقايسه و ارزيابي نمود. آداب و رسوم، معتقدات ،اخلاقيات ،باورها ،وغيره... که عمدتاً به وسيله زبان و خط فرا گرفته مي شوند از اجزاي فرهنگ معنوي هستند. اينها در واقع «هويت فرهنگي2» هر جامعه را تشکيل مي دهند و ازدست دادن يا عاريه گرفتن آن،ضايعه ايست که قوميت و مليت يک گروه اجتماعي را تهديد مي کند. درهر حال بين جنبه هاي مادي و معنوي فرهنگ،کنشهاي متقابل وجود دارد و تغيير يک موجب تغيير ديگري خواهد شد.(قرايي مقدم ،1382،صص 54-52)
فرهنگ ديني مجموعه باورها، ارزشها ،نگرش ها و دانش مذهبي و اخلاقي است که به اشکال مختلف در رفتار اختياري (فردي) و اجتماعي افراد متجلي مي شوند. اين فرهنگ، بينش نيات و کنش هاي مذهبي افراد جامعه را در برمي گيرد. از اين منظر مي توان سه بخش فرهنگ ديني را برحسب مقولات زير از هم تفکيک کرد:
1-بينش مذهبي،2-گرايش و منش مذهبي،3-کنش مذهبي ميان هر سه عنصر و سطوح فرهنگ ديني رابطه اي تعاملي و گاهي انباشتي برقرار است؛يعني هرکنش و عمل مذهبي نتيجه و برخاسته يک نوع اعتقاد و تعهد مذهبي است .در جامعه ما بخشي از فرهنگ مذهبي در سطج بينش و اعتقاد باقي مانده است و به عرصه تعهد و کنش درنيامده است .معمولاً قبل از اينکه گرايش و کنش مذهبي ايجاد شود بايد نوعي دانش و اعتقاد نسبت به آن عمل ايجاد شود ولي در شرايط فعلي به دلايل متعدد برخي از امور مذهبي در حد باور و نگرش باقي مانده است و به کنش تبديل نشده اند(نگاهداري،1387)
رسانه و حجاب
از منظر ارتباطات، تغييرات فرهنگ يک امر ذاتي و خود جوش نيست بلکه از درون و برون در معرض تحول و دگرگوني است . به ويژه ارزش ها و هنجارهاي اعتباري و قرار دادي که توسط عرف جامعه شکل گرفته اند. لذا چنانچه عوامل تغييرات فرهنگي را به بروني و دروني تقسيم کنيم، يکي از متغيرهاي بروني، رسانه هاي برون مرزي مي باشند. مانند ماهواره ،اينترنت ، که مرزهاي جغرافيايي کشورها، لايه هاي طبقات اجتماعي ،قشر بندي هاي نژادي،حصارهاي خانواده، ديوارهاي شهرها، حريم خصوصي و شخصي فرد را در نور ديده است واز طريق القاي مدگرايي، مصرف گرايي و الگوسازي فرهنگي،عناصر فرهنگي موجود،جامعه را در معرض تحول و تغيير قرار مي دهند. اين در حالي است که رسانه هاي داخلي نيز خود متغير دروني به شمار مي روند که نقش مهمي در جهت همانندسازي گفتاري،لهجه اي اقوام مختلف، نوشتاري و کنترل 60درصدي افکار جامعه دارد(عالمي،1386،ص 139-138)
اگر محتواي توليد شده به وسيله بسياري از شبکه ها با فرهنگ بومي جامعه دريافت کننده کمتر سنخيت داشته باشد، و با ارائه تصاوير، الگوها و ارزش هاي خاص خود مي تواند برجريان فرهنگي جامعه و روال رشد اجتماعي افراد، به خصوص نسل جوان تأثير قابل توجهي بگذارد. ايجاد تغيير در فرهنگ جامعه را مي توان به عنوان يکي از پيامدهاي استفاده از تجهيزات جديد ارتباطي در نظر گرفت. شرايط دوران سني جوانان و توجه آن ها به الگوهاي جديد عرضه شده توسط رسانه ها را مي توان به عنوان يکي از مسائل قابل توجه دراين زمينه درنظر گرفت. بخش قابل توجهي از فرهنگ را مي توان در قالب هويت اجتماعي اعضاي تشکيل دهنده جامعه مشاهده نمود .هويت اجتماعي در جريان رشد و با محتواي فرهنگي جامعه خاص شکل گرفته و در تمام مراحل زندگي حضور آن را مي توان دنبال نمود(دانش ،1385)
يکي از آثار گسترش رسانه ها تأثيرگذاري آنها در قلمرو فرهنگ و ارزش هاي اجتماعي است .اگرچه هر فرد يا گروه دنيايي منحصر به فرد از دريافت ها و تجربه ها دارد، اما پيش شرط يک زندگي اجتماعي سازمان يافته، درجه اي از وحدت در ادراک واقعيت است و رسانه هاي جمعي، شايد بيش از ديگر نهادها، به طور روزمره و مستمر به چنين امر خطيري مدد مي رسانند، اگرچه ممکن است تأثير آنها بسيار تدريجي بوده و آگاهانه احساس نشود.(مک کوايل، 1382)
بسياري از متفکران، تحول رسانه هاي جمعي را زمينه ساز يک عرصه عمومي فراگير و الکترونيکي تعبير کرده اند که درآن فرهنگ پذيري از روش هاي سنتي فاصله گرفته و دريک عرصه فراگيرتر فعاليت مي کند. از ديدگاه يونسکو، رسانه هاي جمعي خواه ناخواه در برابر فرهنگ، مسئوليتي عظيم برعهده دارند، زيرا تنها آن را انتقال نمي دهند بلکه محتواي آن را نيز انتخاب مي کنند وسرچشمه آن هستند.(فرهنگي و همکاران، 1387)
رسانه ها مي توانند بر ميزان مذهبي بودن ما تأثير بگذارند به نظر مي رسد افرادي که به ميزان متفاوتي در برابر رسانه ها قرار مي گيرند، عقايد مشابهي درباره جهان غيرمادي ندارند.
نگرش افراد مذهبي نسبت به رسانه از پذيرش غير انتقادي تا رد کامل حضور رسانه ها در زندگي اجتماعي متفاوت است.امروز رسانه ها در جامعه به مثابه منبع اطلاعات و عامل تربيت ارزشي هستند. و مسئله اي که مطرح مي شود، مسئله حقيقت گويي رسانه مي باشد. فرايند خصوصي سازي رسانه ها مدل ويژه اي از ارتباط را پيشنهاد مي کند که بدون شک تمام گفته هاي مذهبي را تحت تأثير قرار مي دهد. در خدمات عمومي معيار اصلي تقويت حضور نهادهاي اجتماعي و احترام براي سنت هاي مذهبي و فرهنگي است .طبيعت رسانه ها به ويژه رسانه هاي سمعي بصري(سينما ،تلويزيون و...) با تلاش بي پايان ،خود را بر تعداد بي شماري از افراد تحميل مي کنند تا حواس آنها را تهييج کنند. از طريق حواس است که مي توان به نقاط بسيار عميق وجود انسان دست يافت(کارلوس،1382)
رسانه ها در مواردي که خانواده و محيط دوستان واجتماع نمي توانند وظايف خود را خصوصاً در زمينه گسترش فرهنگ حجاب انجام دهند، بهره گيري از آموزش هاي رسمي و غيررسمي از طريق رسانه ها، اهميت بيشتري پيدا مي کند. دراين ميان رسانه ها مي توانند علاوه بر اطلاعات آشکار و مستقيم در زمينه حجاب، با ارائه پيام هيا ضمني مانند نمايش فيلم و برنامه هاي داستاني، به باروري اذهان عمومي بپردازنند.
لذا توليد کنندگان برنامه هاي رسانه اي براي انتقال آگاهي و ديدگاه هاي خاص خود، بايد بدانند،بينندگان و مخاطبان، چگونه پيام ها را درک مي کنند، زيرا مقوله شناخت مخاطب موضوع مهمي است ،که بدون توجه به آن برقراري ارتباط بهينه و مطلوب، امکان پذير نمي باشد.
(بايندر،1382)
رسانه هاي عمومي به ويژه سيما، هم به دليل تأثيرگذاري عميق در باورها، تمايلات و رفتار عمومي وهم به دليل آنکه بيش از ابزارهاي آموزشي و پرورشي ديگر، برخاسته از مدرنيته وروح مادي حاکم است، در مقوله پوشش تأثيرگذار بوده است و اصلاحات اساسي در رسانه هاي تصويري،جز از طريق باز تعريف هنر اسلامي، ميسر نيست، درعين حال ،باتوجه به دور از دسترس بودن اصلاحات بنيادين در مقوله هنر، برخي اصلاحات در رسانه پيش نياز اصلاح در وضعيت پوشش و رفتارهاي نسل جوان است .
در فيلم هاي سينمايي، امور ذيل شامل کارهاي ضد ارزشي محجبه ها، بي فايده نشان دادن حجاب (رها شدن چادر و عدم اعتناي بازيگر به آن)،تلقين دست و پاگير بودن حجاب، استفاده از زنان محجبه براي بازي در نقش هاي منفي و ... موجب تخريب حجاب در جامعه مي شود. (نقي زاده ،1386)
عرضه برنامه هاي رسانه اي که درآن بدحجابي همراه با نقش هاي مثبت ، والگويي ،پايگاه اجتماعي بالا، خوشبختي و توانمندي است ، ولي درعين حال حجاب همراه با نقش هاي منفي و منفور، پايگاه اجتماعي پايين همراه است ،و کم پرداختن به برنامه هايي که درآن باورهاي زير بنايي نسبت به ارزشهاي و هنجارهاي ديني واز جمله حجاب، مانند باور به ساير ارزشهاي انساني وديني مرتبط با حجاب، محسوب مي گردد.گاهاً زمينه هاي انکار و ترديد درهم ارزشي مسئله فوق با ساير اصول مذهبي مورد پذيرش جامعه مطرح مي گردد.
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و 14