با آغاز سال تحصیلی 1360-1359 هنوز از بازگشایی دانشگاهها خبری نبود و در آن برهه از زمان، برای افراد بی شماری از جمله دانشجویان، دانش آموزان سال های آخر و خانواده های آنان در زمینه ی بازگشایی دانشگاهها و برگزاری کنکور، سؤالات بی شماری مطرح بود. این در حالی بود که مقرر شد ستاد انقلاب فرهنگی ظرف مدت شش ماه از برپایی این ستاد، به برنامه ریزی ها خاتمه دهد و دانشگاهها دایر شوند. ستاد نیز در ابتدا این مسأله را کانون توجه قرار داد، ولی پس از مدتی درصدد برآمد تا امر بازگشایی را تا پایان تغییرات بنیادی در سازمان مدیریت و برنامه های آموزشی دانشگاهها به تعویق اندازد، با این توجیه که زمانی دانشگاه می تواند رسالتش را در خدمت به مردم انجام دهد که برنامه های آموزشی آن، منعکس کننده ی نیازهای جامعه باشد. بر این اساس و به دلیل عدم ارزیابی برنامه های آموزشی، برآورده نشدن نیازهای کشور، عدم نظر خواهی در مورد برنامه های آموزشی پیشنهادی و تعیین نشدن نحوه ی گزینش استاد و دانشجو و همچنین عدم تصویب کل برنامه ها (1)، این امر در آن سال تحصیلی (1359 - 1360) عملی نشد و انتظار هم نمی رفت که دانشگاهها در آن سال تحصیلی بازگشایی شوند؛ ولی پس از سپری شدن مهلت مقرر نیز اقدام مؤثری به انجام نرسید و در نتیجه امام خمینی (ره)، در پیام نوروزی سال 1360 بر امر بازگشایی دانشگاهها تأکید کردند و فرمودند: «شورای انقلاب فرهنگی لازم است با کوشش فراوان و افزایش گروه های متعهد و متخصص کار خود را به نتیجه رساند و در باز شدن دانشگاهها در این سال حد اعلای توان خود را به کار برند»؛ (2) اما در جواب این بیانیه، اعضای ستاد انقلاب فرهنگی، بازگشایی دانشگاهها را موکول به انجام تغییرات لازم و اساسی در ارکان تشکیل دهنده ی دانشگاهها دانستند. (3)
پس از ایراد فرمایشات امام خمینی (ره) پیرامون ضرورت بازگشایی دانشگاهها، بحث های متعددی در مطبوعات آن دوران، راجع به این امر منتشر شد و عقاید و نظرات گوناگون و متضادی منعکس گردید. از یک سو، دست اندرکاران ستاد انقلاب فرهنگی تا رسیدن به اهداف مطلوب، در بازگشایی دانشگاه درنگ داشتند و از سوی دیگر، منتقدان از عملکرد ستاد و مخالفان آن با آوردن دلایل گوناگون، بر لزوم نوگشایی مراکز آموزش عالی تأکید می کردند و بر این اعتقاد بودند که چون ستاد، تمامی امکانات دانشگاهی را در اختیار داشته و جهاد دانشگاهی هم فعالیت های خدماتی و تحقیقاتی ارزشمندی به انجام رسانیده است، بنابراین عدم پذیرش دانشجو، نشانگر ناتوانی ستاد است. هر چند منتقدان، علت این امر را ناآشنایی تعدادی از مسئولان با مسایل دانشگاهی یا وابستگی به فضای سیاسی جامعه و بروز برخی اشتباهات عمدی و سهوی می دانستند، ولی به دلیل امنیت نسبی حاکم بر محیط سیاسی، وجود نیازهای جامعه، وفور مشتاقان به تحصیلات عالیه و لزوم تعیین تکلیف دانشجویان وقت، بر ضرورت بازگشایی هر چه سریع تر دانشگاهها تأکید داشتند. (4) به هر صورت نمی توان کمبود نیروهای متخصص و متعهد را در ستاد از نظر دور داشت، چرا که اکثر آنها یا از ریشه با نظام اصلاحی مذکور مخالف بودند یا این که روش کار آنان را نمی پسندیدند. (5) در اوایل سال 1361 انجمن های اسلامی دانشجویان سراسر کشور نیز به خیل مخالفان پیوستند و به عدم توفیق ستاد و وزارت فرهنگ و آموزش عالی در انجام رسالت هایشان اذعان نمودند، (6) تا اینکه سرانجام در بهار همان سال، ضوابط کنکور تعیین گردید و آمادگی وزارت فرهنگ و آموزش عالی نیز جهت برگزاری کنکور اعلام شد.(7)
در اولین کنکور، مقرر شد که گزینش بدون در نظر گرفتن شرایط سنی و تاریخ اخذ مدرک برگزار شود، ولی در آزمون های بعدی این شرط منتفی گردید. از شرایط دیگر می توان به محدودیت شرکت یک فرد در کنکور - حداکثر دو یا سه مرتبه - و منطقه ای شدن دانشگاهها (8) اشاره کرد؛ البته در همین زمان، تکلیف دانشجویان مورد قبول دانشگاهها نیز تعیین شد و افرادی که در کنکور دانشگاههایی که مورد تأیید وزارت فرهنگ و آموزش عالی بود، شرکت کرده و قبول شده بودند، حتی اگر به علت تعطیلی مراکز آموزشی، هیچ واحد درسی هم نگذرانده بودند حقشان محفوظ بود، ولی کسانی که برگزاری کنکور در دانشگاههایشان غیر قانونی بود و یا با قید شرایطی خاص برگزار شده بود - از جمله این که اگر دانشگاه منحل شود، حقی نخواهند داشت - هم چنان دیپلمه محسوب می شدند. (9)
بدین گونه، مراکز آموزش عالی در پاییز سال 1361 بازگشایی شدند، ولی اهداف مورد نظر انقلاب فرهنگی و رسیدن به دانشگاه اسلامی که مقرر شده بود در قالب برنامه ریزی برای رشته های مختلف بخصوص علوم انسانی، مدیریت، نحوه ی گزینش استاد و دانشجو متجلی گردد، به طور کامل حاصل نشده بود، با این حال مسئولان به دلیل اهمیت مسأله ی بازگشایی، بر آن شدند تا دانشگاهها را دایر کنند و سایر اصلاحات را در طول اداره ی امور درس و دانشگاه به انجام برسانند. در این جا لازم است تا اشاره ای هر چند مختصر بر عملکرد ستاد، روی هر یک از ارکان دانشگاه شود.
برنامه ریزی درسی:
یکی از اهداف مورد نظر انقلاب فرهنگی، اصلاح برنامه های درسی رشته های مختلف تحصیلی براساس ارزش های اسلامی بود. با این که اقدامات مؤثری در زمینه ی رشته های مختلف به غیر از علوم انسانی صورت گرفت، ولی کمیته های آنان هنوز با مشکلات فراوانی جهت برنامه ریزی مواجه بودند. در واقع، بازگشایی دانشگاهها بیشتر متعلق به رشته هایی غیر از علوم انسانی بود، ولی با این حال نمی توان از اشاره به مسایل مبتلا به سایر رشته ها چشم پوشی کرد. برای نمونه عمده ترین مشکل در گروه فنی و مهندسی، عدم همکاری وزارت خانه های مختلف در اجرای برنامه های فنی و حرفه ای و در اختیار گذاشتن کارگاه ها و مراکز صنعتی بود، زیرا در مرحله ی نوگشایی مقرر شده بود تا مراکز صنعتی و کارگاه ها در اختیار دانشکده های فنی قرار گیرند و برنامه های آموزشی فنی توأم با عمل باشد و همکاری مستقیم بین دانشکده ها و مراکز مذکور برقرار شود. (10) در همین راستا، یکی از عمده ترین مسایل دست به گریبان کمیته های گروه کشاورزی، عدم هماهنگی لازم بین گروه های مختلف برنامه ریزی از نظر مقاطع تحصیلی، جدا شدن احتمالی دوره های کاردانی از آموزش عالی و انتساب آن به آموزش فنی و حرفه ای بود. (11) در مورد رشته های علوم پایه نیز می توان از برخورد غیر مسئولانه و ناهماهنگ برخی مسئولان در مورد برنامه های ارسال شده و در نتیجه تضعیف آنها، عدم نظارت صحیح بر اجرای برنامه ها، کمبود تألیفات داخلی و خارجی، اضافه بر سازمان بودن دانشجویان این رشته نام برد. (12)اما در خصوص برنامه های علوم انسانی، به دلیل ماهیت خاص آن - پیش تر به این مسأله اشاره شد - هنوز اقدامات اصلاحی چشم گیری صورت نگرفته بود و پس از گذشت مدت زمانی از شروع کار کمیته های علوم انسانی، بعضی از کمیته ها مانند کمیته های حقوق، علوم سیاسی و تاریخ - در حد لیسانس - پس از ارائه ی طرح خود تعطیل شدند و برخی دیگر نیز مانند کمیته های ادبیات فارسی، زبان های خارجی، اقتصاد و روانشناسی، حتی بدون ارائه ی طرح، تعطیل یا بدون فعالیت شدند. مسئولان امر نیز بر آن بودند تا چنانچه به یک برنامه ی رضایت بخش نایل نشوند و از اسلامی بودن آن احساس رضایت نکنند، همچنان این رشته ها را تعطیل نگاه دارند. (13) به هر حال این فرآیند، ناشی از علل و عوامل بسیاری بود که یکی از آن ها کمبود استادان متعهد و معتقد به آداب اسلامی برای اداره ی علوم انسانی بود. از سوی دیگر، پیچیدگی خاص علوم انسانی و انسان شناسی، این احتمال را به وجود می آورد که طرح ها و اندیشه های افراد با یکدیگر تطابق نداشته باشد و باعث برخورد و تضاد عقاید و سد راه پیشروی امور بشود، (14) بخصوص در مورد اصول و خطوط اسلامی که هر کس خطوط خاص خود را دنبال می کرد. افرادی بر این گمان بودند که برنامه ریزی علوم انسانی با خلق علوم انسانی جدید مساوی است و بعضی دیگر با این نظر مخالف و ابراز می داشتند که شاید بتوان در برنامه ریزی بلند مدت به این اهداف رسید، ولی نمی توان درکوتاه مدت به این نتیجه دست یافت. به هر صورت از نظر بعد اسلامی کار اختلاف نظر بسیار بود و این مسأله لازم می نمود تا افرادی که در این زمینه تبحر دارند، وارد کار شده و کمک رسانی نمایند. در این جا لزوم بهره گیری از روحانیون واجد شرایط که می توانست راه مناسبی را در جهت پیش برد اسلامی شدن علوم انسانی و همچنین کمک به وحدت هر چه بیشتر حوزه و دانشگاه نماید، مفهوم می یافت، ولی بهره گیری از روحانیون نیز خالی از اشکال نبود، چرا که روحانیون نیز مشاغل بسیاری بر عهده داشتند.
در ابتدای امر، دکتر باهنر و آقای ربانی املشی - دو روحانی عضو ستاد - به وزارت آموزش و پرورش و شورای عالی قضایی راه یافتند و به این دلیل، بهره مندی از افکار و فعالیت آنان میسر نشد، تجربه ی قم نیز با موفقیت رو به رو نگشت، زیرا اعضای ستاد درصدد بودند تا با بهره گیری از روحانیون حوزه ی علیمه، اهداف دانشگاه اسلامی و نظر اسلام را درباره ی علم و تهذیب مشخص سازند، ولی متأسفانه به علت کثرت مشاغل روحانیون - به خصوص آقای جوادی آملی - این بخش از انقلاب فرهنگی و تصمیم گیری در زمینه ی علوم انسانی با کندی همراه بود و حاصل آن همه رفت و آمد، تنها چاپ جزوه ای نه صفحه ای بود. (15)
نحوه ی اداره ی امور و مدیریت مراکز آموزش عالی :
از جمله اهدافی که در صورت به ثمر رسیدن آن، دانشگاهها می توانستند تا حد زیادی اسلامی شوند، اصلاح وضع مدیریت و اداره ی امور مؤسسات آموزش عالی بود. اولین ارگانی هم که در ستاد انقلاب فرهنگی شکل گرفت، همانا جهاد دانشگاهی بود که علاوه بر مدیریت دانشگاهها نظارت بر اجرای پاره ای از مصوبات ستاد را هم بر عهده داشت. در آن برهه از زمان، مدیریت از جمله مسأله دارترین بحث ها محسوب می شد که بی شک در کوتاه مدت و با تلاشی اندک قابل حل نبود؛ البته در بدو امر، طرحی مبنی بر تشکیل کمیته ای در وزارت علوم زیر نظر وزیر و با شرکت مستقیم وزیر علوم و نماینده و قائم مقام مطرح شده بود، (16) ولی راه به جایی نبرد. (17) از طرفی تعیین موقعیت مدیریت، نه تنها در این برهه، بلکه طی سال های آتی نیز در هاله ای از ابهام قرار داشت و مشخص نبود که جهاد دانشگاهی یا وزارت فرهنگ و آموزش عالی عهده دار چه نقشی بودند، زیرا جهاد دانشگاهی، خود را مجری برنامه ی انقلاب فرهنگی در دانشگاهها، مرکز برنامه ریزی تحقیقاتی دانشگاهی و در کل اداره کننده ی دانشگاهها در مدت تعطیلی می دانست. جهاد دانشگاهی وزارت علوم را به عنوان سیستمی دست و پاگیر برای بسط نظام جهادی تلقی می کرد، زیرا میان نحوه ی مدیریت نظام قدیم با نحوه ی مدیریت جهاد تباین اساسی وجود داشت و برخوردها ناگواری که ناشی از دو سیستم عملکرد متفاوت بود پیش می آمد؛ اگر چه در بسیاری از موارد هم فکری وجود داشت، ولی نظام مدیریت وزارتی که در چارچوب قوانین و مقررات اداری و بر اساس نظام گذشته شکل گرفته بود، در عمل با نظام جهادی که مقررات و برنامه های آن در چارچوب انقلابی و اسلامی وضع شده بود، درگیر می شد. (18) در برخورد دو نظام جهاد و وزارت علوم، نیروهای هم فکر که در نظام های متفاوت، عملکردی خلاف یکدیگر داشتند، گاهی به خاطر روشن نبودن علت تخالف، نتایج ناگواری به بار آورده و اشتباه در روش، اشتباه در طرز تفکر نامیده شد و جدایی دو نیروی هم فکر را به دنبال داشت. این مسأله بارها در عملکردهای انقلابی پس از انقلاب مشاهده می شد و در مورد مسأله ی جهاد نیز قابل تعمیم بود. این مسأله نه تنها در سطح مدیریت یک دانشگاه، بلکه در سطح مدیریت نظام آموزش عالی نیز جلوه می نمود. (19) از سوی دیگر، عدم توانایی بهره گیری جهاد دانشگاهی از بودجه ی دانشگاهها موجب کندی در کار می شد. (20) بسیار بر این اعتقاد بودند که ستاد انقلاب فرهنگی نمی بایست در امور اجرایی دخالت ورزد، ولی به دلیل فقدان وزیر آموزش عالی و همچنین به علت ایجاد نهاد جهاد دانشگاهی، ستاد موظف به دخالت در بعضی امور اجرایی می شد، زیرا شورای انقلاب به آن نهاد حق برخورداری از امکانات دانشگاهی را عطا کرده بود و بناگزیر، ستاد به امور اجرایی پیوند خورده بود؛ (21) البته اعضای ستاد امیدوار بودند تا با ادغام نهادهای موجود و ایجاد نظامی واحد که در حقیقت، نه جهاد باشد و نه وزارت علوم - ولی شامل هر دو باشد - ستاد بتواند «دست خود را از انجام امور اجرایی مستقیم بشوید» و با پیوند جهاد و وزارت علوم، نهادی واحد بتواند عهده دار این امور باشد و ستاد به کارهای اصلی خود که برنامه ریزی و مشاوره و ایجاد طرح نظام دانشگاهی اسلامی بود، بهتر رسیدگی کند، ولی این امر نیز در نهایت به وقوع نپیوست.هیأت علمی دانشگاهها
مسأله ی کادر علمی دانشگاهها یکی از تنگناهای مهم آموزش عالی کشور بوده است. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، بیش از یک سوم کادر علمی قبلی، صحنه را ترک کردند؛ برخی به دلیل عدم صلاحیت اخراج گردیدند، عده ای فرار کردند و عده ای به دلایل موجود آن زمان شخصاً اقدام به ترک دانشگاه کردند و بدین صورت، دانشگاهها با کمبود کادر آموزشی مواجه شدند. (22)از آن پس کمیته ی گزینش استاد از طرف ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و آموزش عالی از طریق آگهی، اشخاص علاقه مند به تدریس در دانشگاهها را چه در داخل و چه در خارج، دعوت به همکاری نمود و افراد بسیاری نیز خود را به این مرکز معرفی کردند و اغلب آنها از نظر تعهد، وضعیت اخلاقی و از نظر وضع علمی مورد بررسی قرار گرفتند؛ البته کمیته ی گزینش در زمینه ی بررسی سوابق علمی و اخلاقی این افراد با اشکالات فراوان رو به رو بود. یکی از اشکالات این بود که شناسایی آن افراد به آسانی امکان نداشت و به همین دلیل کار بررسی صلاحیت افراد به کندی پیش می رفت. در هر حال تا سال 1362 حدود 400 تن از داوطلبان به طور کامل شناسایی شدند و صلاحیت علمی و اخلاقی آنان احراز گردید. (23)
دکتر شریعتمداری درباره ی این مسأله معتقد بود: «چون هیأت های علمی و اخلاقی محدود بودند و ما واقعاً افرادی را که متعهد و معتقد به نظام باشند و در عین حال از لحظا علمی صلاحیت داشته باشند به اندازه ی کافی در اختیار نداشتیم، یکی از دلایل کندی کار گزینش استاد در ستاد انقلاب فرهنگی همین امر بود، در عین حال، ستاد رأسا در انتخاب استاد کنترل دارد. به این معنی که پرونده های ارسالی به ستاد در اختیار کمیته های مختلف قرار می گیرد و کمیته ها پس از بررسی سوابق افراد گزارش امر را به ستاد می دهند و پرونده ی هر فرد در خود ستاد نیز بررسی می شود، چون ممکن است فرد متعهدی را صرفاً به خاطر یک تخلف کنار گذاشته اند یا فردی را که از لحاظ علمی ضعیف است، پذیرفته اند یا کسی را که از نظر اخلاقی کاملا صالح نیست، قبول کرده اند. این جاست که ستاد وظیفه ی خودش را انجام می دهد و پرونده را مجدداً به کمیته ها بر می گرداند یا از مسئولان گزینش استاد می خواهد که توضیحات کافی بدهند. بنابراین، کوشش ستاد بر این بود که حق کسی ضایع نشود و ما می دانیم که مقام استاد در دانشگاههای اسلامی مقامی بس خطیر و عظیم است و هر کسی نمی تواند این مقام را احراز کند و ما کوشش می کنیم واقعاً از وجود دانشمندان متعهد استفاده کنیم». (24)
به هر صورت، ستاد انقلاب فرهنگی جهت تأمین استاد با مشکلاتی مواجه بود؛ البته در گذشته، انتخاب استاد برای دانشگاهها به عهده ی روابط و حساب گری های چند نفر در دانشگاهها گذاشته شده بود و گروه های آموزشی هر دانشکده قادر بودند درباره ی استادان خود تصمیم بگیرند که در نتیجه ی این امر، امکان داشت خط فکری یک دانشکده با دانشکده های دیگر تفاوت داشته باشد. (25) تشکیل ستاد از چند جهت حائز اهمیت بود: یکی جهت تأمین استاد برگزیده بود و یکی «بازسازی» استادان از طریق آشنا کردن آنان با معارف اسلامی بود. از دیگر سیاست ها، دعوت استادان ایرانی مقیم خارج به ایران بود، ولی به نظر می رسید که با این اقدام نیز نتوان کمبود استاد را جبران کرد، زیرا وضعیت زندگی آنان در خارج با ایران تفاوت بسیار داشت. چنین استادانی در خارج دارای شغل و درآمدی معین و محلی برای سکونت بودند، ولی برای زندگی در ایران باید شرایطی همچون: جنگ تحمیلی، قیمت های بالا، کمبود حقوق و تورم را نیز می پذیرفتند.
تأسیس دانشگاه تربیت مدرس از جمله راه های تربیت مدرسان صاحب صلاحیت علمی و متعهد اسلامی و هنر معلمی بود که اساسنامه ی آن در تاریخ 17 اسفند 1360 تصویب شد؛ بعدها در خرداد 1361 با انجام اصلاحاتی چند، مجددا تصویب شد و از نمیه ی دوم سال 1361 در 11 رشته ی علوم انسانی 112 دانشجو پذیرفت و در سال 1362، حدود 152 دانشجو در رشته های پزشکی و فنی و مهندسی و در سال 1363، حدود 199 دانشجو در رشته های فوق و رشته های هنر پذیرش نمود. (26)
تأسیس دانشگاه مذکور یکی از مؤثرترین طرق تأمین استاد به نظر می آمد، هر چند با مشکلات بسیاری برخورد کرد، اما تجربه ی دو سال آموزش در این دانشگاه مبین آن بود که این طرح چنانچه اندکی مورد توجه مسئولان آموزش عالی کشور، اعم از ستاد انقلاب فرهنگی و وزارت فرهنگ و آموزش عالی قرار گیرد، توفیق چشم گیری خواهد داشت؛ زیرا روش های قبلی معمول که همانا اعطای بورس و استخدام فارغ التحصیلان آزاد دانشگاههای داخل و خارج بود، به دلیل نابسامانی کمی و کیفی دانشگاهها مفید واقع نشدند.
ترمیم ستاد
با بیان این تفاصیل مشخص می شود عملکرد ستاد و دیگر ارگان های وابسته تا زمان بازگشایی به طور نسبی ضعیف بوده است. با توجه به کمبودهای موجود و لزوم رفع هر چه سریع تر آنها، حکم ترمیم و تکمیل این نهاد بر اساس خواست ریاست جمهوری وقت - آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله) - در شهریور ماه 1362 صورت گرفت و از سوی رهبر معظم انقلاب مورد پذیرش واقع شد و ترکیب جدید با حضور نخست وزیر، وزیر فرهنگ و آموزش عالی، وزیر ارشاد اسلامی، و آقایان دکتر شریعتمداری، احمدی، سروش، معین و یک دانشجوی منتخب جهاد دانشگاهی (27) اعلام شد.یکی از عمده ترین دلایل ترمیم ستاد، استعفای چند تن از اعضای اصلی ستاد انقلاب فرهنگی و همچنین اعتراضات و گلایه های متقابل ستاد و وزارت فرهنگ و آموزش عالی از یکدیگر و لزوم رفع ناهماهنگی های موجود میان آنان بود. در هر حال، این گونه تصور می شد که کار ترمیم بتواند از یک سو ستاد را نیرومندتر کند و از طرف دیگر، نیروهای ستاد و وزارت فرهنگ را در جهت نیل به هدف های ستاد انقلاب فرهنگی رهنمون سازد. (28) به هر نحو، در آن برهه از زمان دو اصل هماهنگی بین اعضای ستاد و هم جهتی اقدامات ستاد و وزارت فرهنگ بیشتر مدنظر بود، چرا که توانایی بالای انجام کار، در گرو آن تأمین می شد. از آنجا که بازگشایی دانشگاهها با تأخیر مواجه شدند، موردی که بیشتر مد نظر ستاد بود و از آن انتظار می رفت، مسئولیت تأمین اساتید، کتاب های درسی، فضای آموزشی و تقسیم عادلانه ی مجتمع های علوم عالی و مراکز آموزش عالی به سراسر کشور بود. (29)
در هر حال، یکی از مشکلات اساسی که منجر به ترمیم ستاد انقلاب فرهنگی شد، کمبود وقت اعضای آن جهت شرکت در جلسات مذکور بود. در نتیجه با این اقدام، هر چند نیروهای تازه ای برای تقویت ستاد، به کار گمارده شدند، ولی چون آنها نیز در کارهای اجرایی اشتغال داشتند، مسلماً با کمبود وقت مواجه می شدند - عدم همکاری صحیح اعضای قبلی نیز به دلیل اشتغال در چند کار بود - و در نتیجه به نظر می رسید که از این مشکل هم چنان باقی بماند و در پیش برد حرکت منطقی ستاد انقلاب فرهنگی تأثیر چندانی داشته باشد، کما این که چنین اتفاقی رخ داد و پس از یک سال از ترمیم ستاد، زمزمه های انحلال آن به گوش رسید و این امر در نهایت موجب شد تا ستاد جای خود را به شورای عالی انقلاب فرهنگی بدهد.
در یک ارزیابی کلی می توان گفت که ستاد انقلاب فرهنگی به عنوان پایه گذار ایجاد تغییرات مطلوب در نظام آموزشی و دانشگاهی، گام های مؤثری برداشت. در واقع، جوانه های اصلاح و کارهای اولیه برای این اقدام بی سابقه در مدت فعالیت ستاد گذاشته شد، ولی در به ثمر رساندن آن با مشکلات بسیاری مواجه شد که نتوانست دانشگاهی اسلامی را به ثمر برساند. نبود خطوط کلی نظام آینده ی دانشگاه اسلامی و روشن نبودن هدف، از عمده ترین مشکلات سد راه ستاد محسوب می شدند. در واقع، دستور العمل و خط مشی روشن کننده ی مسیر تا انتهای آن در دسترس نبود و حرکت ستاد گام به گام صورت می گرفت، به نحوی که در هر گام، تنها مسیر گام بعدی مشخص می شد. اکثر افراد دست اندرکار، بخصوص در کمیته های برنامه ریزی، اندیشه ای نسبت به دانشگاه اسلامی نداشتند و در نتیجه قادر نبودند برنامه ریزی خاص و مشخصی را سیاست گذاری کنند. هر چند که تفاوت های زیادی میان دانشگاه اسلامی و دانشگاه نامطلوب گذشته احساس می شد، ولی کارگزاران قادر نبودند این احساس را در قالب کلمات و فرمول ها تدوین کنند. (30) علاوه بر این مشکل اساسی، گستردگی زمینه ی مسئولیت ستاد و ابعاد عظیم فعالیت ها، عدم همکاری مستمر صاحب نظران متخصص و دلسوز یا حتی مخالفت با شیوه ی کار ستاد، عدم مشارکت فعال روحانیون حوزه ی علمیه به منظور تدوین خط مشی جدید برای دانشگاه اسلامی در مورد ارزش های اسلامی حاکم بر فضای دانشگاهها و اصلاح دروس و تألیفات رشته ی علوم انسانی، عدم برنامه ریزی و فعالیت هایی با هدف دراز مدت و کوتاه مدت و نظام مند، فقدان زمینه های اجرایی مصوبات ستاد انقلاب فرهنگی، تداخل وظایف ستاد با ستاد امور اجرایی، وزارت فرهنگ و آموزش عالی و وزارت آموزش و پرورش (31) را می توان از دیگر علل کاهش کیفیت عملکرد ستاد انقلاب فرهنگی بیان کرد.
در مجموع، آن چه در آغاز کار ستاد به چشم می خورد، نداشتن تعریف مشخصی از انقلاب فرهنگی بود که به همین دلیل، سردرگمی و ابهامات زیادی رخ می نمود. در این راستا، برخورد ستاد با مسأله ی بازگشایی و نوگشایی دانشگاهها نیز بر اصول مشخص و برنامه ریزی شده ای استوار نبود و به صورت موضعی و عکس العملی برخورد می شد. به هر حال به نظر می رسید نوعی نارضایتی از عملکرد ستاد در دیدگاه ها و محافل گوناگون وجود داشت و از طرفی زمزمه ی انحلال ستاد نیز به گوش می رسید؛ البته بسیاری آن را نفی کرده و عده ای نیز موافق این امر بودند. با تمام این اوصاف، «شورای عالی انقلاب فرهنگی» بعد از مدتی تشکیل گردید و وظایف ستاد به نهاد جدید محول شد.
پی نوشت ها:
1- علی شریعتمداری، «بازگشایی دانشگاهها و کنکور»، نشریه ی فرهنگ انقلاب، شماره ی 1، صص 24 - 25.
2- نشریه ی فرهنگ انقلاب، شماره ی 2، فروردین 1360، ص 2.
3- همان، ص 2.
4- حسین رحیمی، «بازگشایی دانشگاهها، ضرورت جدید انقلاب اسلامی»، نشریه ی دانشگاه انقلاب، شماره ی 8، ص 13.
5- همان، ص 14.
6- «نشستی با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی (قسمت دوم)»، پیشین، ص 10.
7- محمد علی نجفی، «طرح برگزاری کنکور سراسر دانشگاهها آماده شد.»، اطلاعات، 9 مرداد 1361، ص 10.
8- بدین مفهوم که برای نقاط مختلف کشور در زمینه ی پذیرش دانشجو درصدی با توجه به تعداد فارغ التحصیلان دبیرستان های آن منطقه قائل می شدند و آن تعداد را از آن مناطق با تعهد اینکه در منطقه ی خود خدمت کنند، بپذیرند.
9- محمد علی نجفی، پیشین، ص 10.
10- علی شریعتمداری، «نشستی با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی»، دانشگاه انقلاب ، شماره ی 12، ص 12.
11- «فعالیت های ستاد...» جزوه ی دبیرخانه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی، ص 31.
12- به نقل از «خلاصه ی گزارش...» دانشگاه انقلاب، پیشین، ص 66.
13- عبدالکریم سروش، «ستاد انقلاب فرهنگی از آغاز تاکنون»، دانشگاه انقلاب ، شماره ی 4، ص 59.
14- همان، ص 58.
15- همان، ص 58.
16- در این طرح مقرر شده بود که کمیته ای متشکل از هفت تن که چهار تن آنها از اساتید و بقیه از دانشجویان و کارمندان باشند، تشکیل شود و به طور شورایی اداره گردد.
17- عبدالکریم سروش، «ستاد انقلاب فرهنگی از آغاز تا کنون (قسمت دوم)»، دانشگاه انقلاب، شماره ی 5، ص 28.
18- «ستاد اجرایی انقلاب فرهنگی، تحولی جدید در نظام دانشگاهی»، دانشگاه انقلاب، شماره ی 6، ص 15.
19- همان، ص 15.
20- «تکوین و تکامل جهاد دانشگاهی»، دانشگاه انقلاب، شماره ی 2، ص 54.
21- عبدالکریم سروش، «ستاد انقلاب فرهنگی از آغاز تا کنون، دانشگاه انقلاب، شماره ی 4، ص 58.
22- ایرج فاضل، نگرشی بر شورای عالی انقلاب فرهنگی (جلد اول)، تهران، روابط عمومی شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1364، ص 70.
23- علی شریعتمداری، «گفت و شنودی با اعضای...»، پیشین، ص 6.
24- همان، ص 7.
25- حسن حبیبی، «نشستی با اعضای ستاد انقلاب فرهنگی (قسمت اول)»، دانشگاه انقلاب، شماره ی 12، ص 11.
26- «خلاصه ی فعالیت های...»، دانشگاه انقلاب، پیشین، ص 73.
27- «ستاد انقلاب فرهنگی ترمیم شد»، روزنامه ی جمهوری اسلامی 9 شهریور 1362، ص 12.
28- «دیدگاه های رئیس جمهوری درباره ی ترمیمی ستاد انقلاب فرهنگی»، روزنامه ی جمهوری اسلامی، 29 شهریور 1362، ص 5.
29- همان.
30- عبدالکریم سروش، «ستاد انقلاب فرهنگی از آغاز تا کنون»، پیشین، ص 58.
31- غلامعلی افروز، «نگرشی به فعالیت سه ساله ی ستاد انقلاب فرهنگی»، روزنامه ی کیهان، 29 تیر 1361، ص 14.
/خ