نقش دین و خانواده در آموزش و پرورش كودك
نويسنده:سلاحتین پارلادیر
ترجمه: محمد احسانی
منبع: نشریه معرفت
ترجمه: محمد احسانی
منبع: نشریه معرفت
اشاره
این نوشتار ترجمهای است از مقاله تربیتی كه در فصلنامه تعلیم و تربیت اسلامی دانشكده اسلامی كمبریج انگلستان نوشته شده است. نویسنده مقاله كه خود عرب تبار است، سعی كرده تأثیرات دو نهاد دین و خانواده را بر تعلیم و تربیت كودك نشان دهد. و بدین منظور، مقایسهای بین تربیت كودك در دوره پیش از اسلام و پس از آن انجام داده است و دستورات پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله در زمینه توجه به پرورش كودكان را بسیار برجسته و مهم جلوه داده است. از رفتار آن حضرت با كودكان به خصوص نوههای ایشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در اثبات این مهم كمك گرفته است. سرانجام، رفتار محبتآمیز والدین در محیط خانواده نسبت به تربیت فرزندان و پرورش روحی و عاطفی آنان مهم تلقی كرده و در اثبات آن، در سیره نبوی مدد جسته و بر علم تبعیض بین فرزندان تأكید نموده است. ضمن تشكر از جناب حجةالاسلام آقای دكتر شاملی، كه این مقاله را از نظر ترجمه و محتوا مورد بررسی قرار دادند، باهم این مقاله را میخوانیم.
مهمترین نكتهای كه توجه ما را به رابطه دین و خانواده جلب میكند آن است كه باورها و احساسات دینی طی دوره كودكی، در محیط صمیمی و منظّم خانواده شكل میگیرد و پرورش مییابد، به گونهای كه دیدگاه كودك را نسبت به زندگی و رفتار آینده تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه براین، باید روشن كرد كه اسلام معیارهای مهمی را برای تشكیل زندگی خانوادگی مبتنی بر بنیادهای سالم و نیز ایجاد فضای معنوی، كه كودك اولین تأثّرات شخصیتساز را از آن فضا دریافت میدارد، در نظر گرفته است. این رابطه را میتوان به شرح ذیل تبیین كرد:
مهر و محبت بین پدر و فرزند رابطه متقابل دارد و فقط با مهر و محبت میتواند به شكوفایی برسد. پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به شخصی كه محبت به فرزند را به دیده تعجب مینگریست، فرمودند: «كسی كه نشانهای از مهر و محبت در او مشاهده نشود، دوست داشتنی نیست.»(4)
اسلام آن نوع زندگی را كه بر محور نیازهای تنكردشناختی، شهوتها و تمایلات زودگذر تمركز یافته است، به عنوان سطحی از زندگی حیوانی میپذیرد، اما پیغمبر صلیاللهعلیهوآله در این زمینه میفرمایند: هدف دین شكل دادن آن سطح از زندگی است كه بالاتر و ظریفتر از سطح تنكردشناختی است.
اینگونه زندگی اخلاقی، گرایشهای طبیعی انسان را از بین نمیبرد، بلكه آنها را محدود و هدایت میكند. ایمان واقعی انسان به خدا از یك سو و شیوه زندگی پایدار، جامع و هدفمند از سوی دیگر، نتایج امیدبخشی پدید میآورد كه فرد را به برخورد صمیمانه با دیگران قادر میسازد؛ یعنی در واقع، شیوهای اخلاقی را در زندگی ایجاد میكند كه در آن، ایمان به خدا نقشی پویا و واقعی دارد.
در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله ارتباط اعتقادی و عاشقانه با خدا اینگونه بیان شده است: «اگر شما به خدا ایمان نداشته باشید، نمیتوانید به بهشت بروید، و اگر مهر و محبت نداشته باشید، ایمان به خدا نیز نخواهید داشت.»(5) در یكی از آیات قرآن، به این موضوع تصریح شده كه انسان برای عبادت آفریده شده است.»(6) «عبادت ـ به مفهوم فراگیر آن ـ شامل بسیاری از اعمال و رفتارهایی است كه نسبت به مخلوقات دیگر انجام میدهیم. در واقع بسیاری از كارهایی كه ملزم به انجام آن هستیم، بخشی از گذران یك زندگی اخلاقی است. كسی كه در درون خود وجود مطلق (خداوند) را احساس كند، خواهد توانست نشانههای خداوند را در خود و طبیعت بیابد. این شناخت به او كمك میكند تا تمام ارزشها و قابلیتهای فطری خود را شكوفا سازد.
همانگونه كه از قرآن استفاده میشود، خانوادهای كه با ازدواج مرد و زن شكل میگیرد، برای به فعلیت رساندن و پرورش دادن تواناییهایی انسان و تكامل وی، بستر اجتماعی پرباری را همراه با مهر و محبت و روابط متقابل پدید میآورد. از اینرو، نخستین تجربههای خانواده به كودك كمك میكند تا به تدریج از زندگی خود محور طبیعیاش به سوی زندگی جمعی حركت كند و عضو جامعهای گردد كه در ارزشهای مشتركآن سهیماست.همچنینشخصیتكودك،كهاو را از دیگران متمایز میكند، در محیط خانواده شكل میگیرد.خلاصه آنكه هدف حقیقی دین پرورش احساسات عالی و مهر و محبت اجتماعی انسانهاست. پدر و مادر در محیط خانواده نخستین مراجع صلاحیتدار و نمونههایی هستند كه كودك ارزشهای اساسی و رفتارهایی را كه روش زندگی او را شكل خواهد داد، از آنها فرا میگیرد.
پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله اهمیت خانواده را در شكلدادن گرایش دینی كودك گوشزد نمودهاند، اما رشد دینی كودك به دلیل فقدان ژرفنگری در احساسات اولیه دینی او به وقوع نمیپیوندد. طبق فرموده پیامبر صلیاللهعلیهوآله درست همانگونه كه صاحب حیوان با داغ زدن بر آن به تولد نوزاد سالم او آسیب میزند، والدین هم ممكن است با آموزش باورها و ارزشهای غلط به كودك، مانع رشد فطری وی شوند.
همانگونه كه از مطالب گذشته دریافتیم، اسلام محتوا و روشی از تعلیم و تربیت ارائه میدهد، كه برای رشد گرایش فطری كودك به دین راه همواری را فراهم میسازد. از آیات قرآن كریم، كه در این زمینه نازل شده، یك مطلب به روشنی استفاده میشود: روح انسان باید با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است پرورش یابد. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.(7)
برخی از افراد با نیت نیك، تعلیمات دینی را به كودك میآموزند، ولی به دلیل نداشتن شناخت كافی، روح كودك را تباه میكنند.به نظر برخی از صاحبنظران، حس دینی كودك به صورت دلبستگی و عشق به والدین ظاهر میشود؛ والدینی كه به نظر كودك بسیار قوی، با اطلاع و فناناپذیرند. هرقدر كودك از محدودیت توان و دانش والدین آگاه گردد، این دلبستگی به سوی قدرت عالیتر هدایت میشود و نیز در اثر تعلیم و تربیت سازنده دینی به موجود غیرمادی، واقعی، مطلق و كامل و سرانجام،به میزان آگاهی خود از عقیده مادی و انسان انگارانه، به ایمان واقعی به خداوند رهنمون میگردد.
پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: یكی از سه چیزی كه در دنیا عشقش در دل انسان كاشته شده، زن (و آن دوی دیگر بوی خوش و نماز) است.(10)
اسلام ساختار جامعه عرب بتپرست پیش از اسلام را، كه زنان و كودكان در آن بیمقدار و كم اهمیت بودند، به دورهای تغییر داد كه ارزشهای اصیل انسانی بر آن حاكم گردید.
شیوه زندگی اعراب بتپرست پیش از اسلام، آنگونه كه در تاریخ آمده است، شیوهای معقول، مناسب یا از نظر منطقی، دارای نگرش منسجم نبود و به ویژگیهای افراد خوبی كه بتوانند جامعهای سالم بسازند، اهمیت نمیداد. در نگرش جدید، توجه اصلی بر تربیت و آمادهسازی افراد برای زندگی اخلاقی با فرهنگ و آبرومند، متمركز شد. ارزش انسان نباید با معیارهای مادی و جسمانی مورد سنجش قرار گیرد، بلكه آن را با علم و تقوا باید سنجید. نقشها و وظایف اجتماعی را باید بر اساس توانایی، مهارت و فرهنگ افراد تقسیم كرد.خانواده نهاد اصلی جامعه است. خانه سالم نگهبانی برای كودك در نظر میگیرد تا او فكر و اخلاق سالم داشته باشد. همانگونه كه قبلاً گفته شد، پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: خانواده در دستیابی افراد به نگرش درست یا نادرست از زندگی و روش آن، نقش اساسی دارد.به همین دلیل، مادر كه در تربیت ونگهداری كودك نقش اصلی را برعهده دارد، در میان اعضای خانواده، نسبت به پدر از جایگاه مهمتری برخوردار است.
پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله ضمن جلب توجه به ساختار حساس روانی زن، اهمیت احساس مادرانه را نسبت به كودك بیان میدارند و میفرمایند: كریمانهترین موهبت دنیا داشتن همسری نیكوست.(11) به دلیل همین توصیههای پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، زنان معمولاً برای فراگیری احكام دین به راحتی نزد آن حضرت میرفتند و در حل مشكلات از ایشان كمك میخواستند. عایشه نیز این ویژگی زنان مدینه در یادگیری معارف دینی را تأیید میكرد. او همچنین در برابر كسانی كه میگفتند: اگر زن، الاغ یا گربه از جلوی نمازگزار عبور كند نمازش باطل است، واكنش نشان میداد و با این عقیده، كه زن با حیوان برابر است، مخالف بود.
قرآن كریم دو چیز را چشمگیر و حیاتی تلقی كرده و آن دو عبارت است از: حقوق زن و قانون خانواده. برای تحوّل شرك وآداب جاهلی پیش از اسلام، كه مبتنی بر بی ارزش دانستن زنان و موقعیت پایین آنان در خانواده و ساختار اجتماعی بود، سوره بلندی (مشتمل بر 176 آیه) به نام «نساء» نازل شد. برخی از موضوعات مربوط به زنان در سورههای دیگر نیز آمده است. در این آیات، قوانینی مربوط به امنیت مالی زنان متأهّل، حق ارث برای آنان، مصونیت دختران یتیم از سوء استفاده و احكام «طلاق» بیان شده است.
قرآن بطلان و ظالمانه بودن این ذهنیت را خاطرنشان میكند: «وَه چه بد داوری میكنند.»(13) علاوه بر این، قرآن كریم از فرزندان به عنوان «زیبایی زندگی دنیا»(14) یاد میكند، ترحم و مهربانی والدین را نسبت به آنان مورد تأكید قرار میدهد، و سرپرست خانواده را مسؤول حفاظت و نگهداری اعضای آن از خطرات میشمارد.(15)
همه این توصیهها برای آن است كه كودك را مورد توجه اصلی خانوادههای مسلمان قرار دهد.پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله با كودكان بازی میكردند، شوخی مینمودند، با مهربانی گونههایشان را نوازش میدادند، به آنها اجازه میدادند تا روی دامانشان بنشینند و بر شانه ایشان سوار شوند و گاه اینها را در آغوش میگرفتند و میبوسیدند. افزون بر این، زمانی كه پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نماز میخواندند، نوههای آن حضرت روی دامانشان مینشستند، حتی اگر به سجده هم میرفتند، به آنها اجازه میدادند، تا بر پشت ایشان سوار شوند. وقتی فرزند كوچك پیغمبر صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت، اشك از چشمان ایشان جاری شد. عربهای مشرك آن دوران هرگز این رفتارهای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را عادی تلقی نمیكردند، از اینرو، برخی از آنها اینگونه رفتارها را بیگانه و دور از فرهنگ حاكم میدانستند. اما كودكانی كه نزدیك پیامبر زندگی میكردند، آنها كه آن حضرت را در كوچه و خیابان میدیدند و شاهد اظهار محبت ایشان بودند، همیشه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله تصویری به عنوان «معلم دوست داشتنی و صمیمی» در خاطر داشتند.
به عنوان مثال، انس بن مالك، یكی از صحابه معروف پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، میگوید: «من ده سال در خدمت آن حضرت بودم. ایشان در این مدت، هرگز با من خشمگین نشدند و هیچگاه نپرسیدند كه چرا این كار را اینگونه انجام دادی یا اینگونه انجام ندادی.»(16)
معاویة بن حكم میگوید: «من هرگز معلمی بهتر از پیامبر سراغ ندارم، نه قبل و نه بعد از ایشان. سوگند یاد میكنم كه او هرگز مرا نفرین نكرد، تنبیه ننمود و ناسزا نگفت.»(17)
اهتمام پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله در توجه دادن مردم به اهمیت جایگاه والدین از یكسو و اینكه نیاز كودك به مهر و محبت موجب هدایت او به علم و ارزشهاست از سوی دیگر، بیانگر آن است كه ایشان به عنوان یك معلم فرستاده شدهاند. درست به همان اندازه كه حقوق والدین اهمیت دارد، حقوق كودك نیز مهم است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله توصیه نمودند كه در ابراز محبت به كودكان تبعیضآمیز رفتار نكنند و در تنبیه آنان از حدود الهی تعیینشدهدرقوانینوتعلیماتاسلامتجاوزنكنندومهمتر ازهمه تربیت و سوادآموزی كودكان را همگانی ساختند.
این نوشتار ترجمهای است از مقاله تربیتی كه در فصلنامه تعلیم و تربیت اسلامی دانشكده اسلامی كمبریج انگلستان نوشته شده است. نویسنده مقاله كه خود عرب تبار است، سعی كرده تأثیرات دو نهاد دین و خانواده را بر تعلیم و تربیت كودك نشان دهد. و بدین منظور، مقایسهای بین تربیت كودك در دوره پیش از اسلام و پس از آن انجام داده است و دستورات پیامبراكرم صلیاللهعلیهوآله در زمینه توجه به پرورش كودكان را بسیار برجسته و مهم جلوه داده است. از رفتار آن حضرت با كودكان به خصوص نوههای ایشان امام حسن و امام حسین علیهماالسلام در اثبات این مهم كمك گرفته است. سرانجام، رفتار محبتآمیز والدین در محیط خانواده نسبت به تربیت فرزندان و پرورش روحی و عاطفی آنان مهم تلقی كرده و در اثبات آن، در سیره نبوی مدد جسته و بر علم تبعیض بین فرزندان تأكید نموده است. ضمن تشكر از جناب حجةالاسلام آقای دكتر شاملی، كه این مقاله را از نظر ترجمه و محتوا مورد بررسی قرار دادند، باهم این مقاله را میخوانیم.
مهمترین نكتهای كه توجه ما را به رابطه دین و خانواده جلب میكند آن است كه باورها و احساسات دینی طی دوره كودكی، در محیط صمیمی و منظّم خانواده شكل میگیرد و پرورش مییابد، به گونهای كه دیدگاه كودك را نسبت به زندگی و رفتار آینده تحت تأثیر قرار میدهد. علاوه براین، باید روشن كرد كه اسلام معیارهای مهمی را برای تشكیل زندگی خانوادگی مبتنی بر بنیادهای سالم و نیز ایجاد فضای معنوی، كه كودك اولین تأثّرات شخصیتساز را از آن فضا دریافت میدارد، در نظر گرفته است. این رابطه را میتوان به شرح ذیل تبیین كرد:
1. خانواده یك نهاد اجتماعی است كه احساسات مورد اهتمام دین در آن تمركز مییابد. واژگانی مانند «خانه» و «خانواده» بیانگر فضای صمیمی و حراست شدهای است كه انسان در آن احساس راحتی و آسایش میكند. اصطلاح «اِو ـ بارك صاحیبی اُلماك»(2) در زبان تركی، نشان دهنده آن است كه خانه به عنوان یك مكان مقدس پذیرفته شده است. («بارك» در زبان تركی قدیم به معنای پرستشگاه است.) در جامعهشناسی، خانواده به عنوان نوعی از جامعه دینی تعریف شده كه اعضای آن همانند اعضای بدن با همبستگی واقعی بر محور ارزشهای معنوی متحدند.واقعیت این است كه وقتی دو جنس مخالف در اثر تمایلات طبیعی باهم پیوند برقرار كردند، ارتباطی در سطح بالا كه در آن احساسات اجتماعی و اخلاقی متفاوتند، برپایههای تنكرد شناختی (فیزیولوژیكی) شكل میگیرد. پدر و مادر، كه پیش از این حس همكاری، عشق، وفاداری و اعتماد متقابل با یكدیگر داشتند، با ورود كودك در محیط خانواده، نمودهای جدیدی از عشق ـ مانند دلسوزی، حمایت و فداكاری ـ را نیز تجربه میكنند كه تمام این نمودهای جدید به خاطر كودكی است كه والدین را به مراقبت عاشقانه از خود و مواجهه با همه مشكلات قادر میسازد. در یكی از احادیث پیغمبر، احساسات مادر نسبت به فرزند از موهبتهای الهی به انسان شمرده شده است.(3) به عقیده برخی از روانشناسان، دلبستگی و علاقهمندی كودك به والدین از نخستین نشانههای عشق و محبت به دین است.
2. عمق عشق دو جانبه حاكم بر خانواده، این نهاد را مناسبترین محیط برای دین میسازد، تا آنكه به جای خواستههای خودپسندانه، به وسیله خواستههای اصیل و عالی پشتیبانی و دنبال شود. اگرچه در یادگیری انسان محدودیت سنّی وجود ندارد، ولی شكی نیست كه سالهای اول زندگی در یادگیری بسیار مهم است؛ زیرا كودك باورها، نگرشها و رفتارهای اساسی را در همان سالهای نخستین فرا میگیرد. به گفته برخی از روانشناسان، شیوه زندگی كودك تا چهار یا پنج سالگی، چنان عمیق شكل میگیرد كه پس از آن، عوامل بیرونی نمیتواند آن شیوه را تغییر دهد. كوتاه سخن آنكه زندگی كودك در چنین محیط پرمهر و محبتی نقش مهمی در شكلگیری نوع شخصیت او دارد؛ شخصیتی كه با انواع عشق و محبت نوع دوستانه، با خوشبینی به زندگی مینگرد؛ یعنی گرایشهای عالی همانند گرایشهای اجتماعی و دینی را به فعلیت میرساند.
مهر و محبت بین پدر و فرزند رابطه متقابل دارد و فقط با مهر و محبت میتواند به شكوفایی برسد. پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله به شخصی كه محبت به فرزند را به دیده تعجب مینگریست، فرمودند: «كسی كه نشانهای از مهر و محبت در او مشاهده نشود، دوست داشتنی نیست.»(4)
اسلام آن نوع زندگی را كه بر محور نیازهای تنكردشناختی، شهوتها و تمایلات زودگذر تمركز یافته است، به عنوان سطحی از زندگی حیوانی میپذیرد، اما پیغمبر صلیاللهعلیهوآله در این زمینه میفرمایند: هدف دین شكل دادن آن سطح از زندگی است كه بالاتر و ظریفتر از سطح تنكردشناختی است.
اینگونه زندگی اخلاقی، گرایشهای طبیعی انسان را از بین نمیبرد، بلكه آنها را محدود و هدایت میكند. ایمان واقعی انسان به خدا از یك سو و شیوه زندگی پایدار، جامع و هدفمند از سوی دیگر، نتایج امیدبخشی پدید میآورد كه فرد را به برخورد صمیمانه با دیگران قادر میسازد؛ یعنی در واقع، شیوهای اخلاقی را در زندگی ایجاد میكند كه در آن، ایمان به خدا نقشی پویا و واقعی دارد.
در حدیثی از پیامبر صلیاللهعلیهوآله ارتباط اعتقادی و عاشقانه با خدا اینگونه بیان شده است: «اگر شما به خدا ایمان نداشته باشید، نمیتوانید به بهشت بروید، و اگر مهر و محبت نداشته باشید، ایمان به خدا نیز نخواهید داشت.»(5) در یكی از آیات قرآن، به این موضوع تصریح شده كه انسان برای عبادت آفریده شده است.»(6) «عبادت ـ به مفهوم فراگیر آن ـ شامل بسیاری از اعمال و رفتارهایی است كه نسبت به مخلوقات دیگر انجام میدهیم. در واقع بسیاری از كارهایی كه ملزم به انجام آن هستیم، بخشی از گذران یك زندگی اخلاقی است. كسی كه در درون خود وجود مطلق (خداوند) را احساس كند، خواهد توانست نشانههای خداوند را در خود و طبیعت بیابد. این شناخت به او كمك میكند تا تمام ارزشها و قابلیتهای فطری خود را شكوفا سازد.
همانگونه كه از قرآن استفاده میشود، خانوادهای كه با ازدواج مرد و زن شكل میگیرد، برای به فعلیت رساندن و پرورش دادن تواناییهایی انسان و تكامل وی، بستر اجتماعی پرباری را همراه با مهر و محبت و روابط متقابل پدید میآورد. از اینرو، نخستین تجربههای خانواده به كودك كمك میكند تا به تدریج از زندگی خود محور طبیعیاش به سوی زندگی جمعی حركت كند و عضو جامعهای گردد كه در ارزشهای مشتركآن سهیماست.همچنینشخصیتكودك،كهاو را از دیگران متمایز میكند، در محیط خانواده شكل میگیرد.خلاصه آنكه هدف حقیقی دین پرورش احساسات عالی و مهر و محبت اجتماعی انسانهاست. پدر و مادر در محیط خانواده نخستین مراجع صلاحیتدار و نمونههایی هستند كه كودك ارزشهای اساسی و رفتارهایی را كه روش زندگی او را شكل خواهد داد، از آنها فرا میگیرد.
3. بنا به گفته روانشناسان، در كودك، نوعی ظرفیت فراگیر و گرایش فطری به دین وجود دارد. خانواده باید گرایش كودك به دین را، كه از همان سالهای اولیه زندگی آغاز میشود، هماهنگ با عقاید خود هدایت كند. گرایش كودك به دین بیشتر با عوامل بیرونی بروز پیدا میكند. كودك درباره مفهوم واژهها و عبارتهای دینی، كه در محاورات روزانه میشنود، پرسشهایی مطرح میكند و به رفتارها و مراسم دینی، كه مشاهده میكند، توجه دقیق دارد. ممكن است بعضی از كودكان در این مسیر، پا را فراتر گذارده، درباره تولد، مرگ، اهمیت زندگی و امثال آن پرسوجو كنند. در حقیقت، اشتیاق كودك به یادگیری و علاقه والدین به آموزش باهم تلفیق میشوند. علاقهمندی و دلسوزی والدین نه تنها نیازهای روانی كودك را تأمین میكند، بلكه پدر و مادر را در انتقال باورها و ارزشهای خود به كودك نیز ترغیب مینماید. از اینرو، در مدتی كه كودك از نظر جسمی تحت حمایت قرار دارد، مقرراتی كه او را به داشتن روابط عادی در محیط اجتماعی قادر میسازد، فراگرفته خواهد شد. در آن زمان، ذهن كودك به عنوان یك عضو گیرنده عمل میكند؛ زیرا هنوز توان فكری او در زمینه پندارها و نقد و بررسیها رشد نكرده است؛ هر چه به او گفته شود، میپذیرد و بیشتر نگرشها و رفتارهای والدین را به صورت ناخودآگاه تقلید میكند.
پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله اهمیت خانواده را در شكلدادن گرایش دینی كودك گوشزد نمودهاند، اما رشد دینی كودك به دلیل فقدان ژرفنگری در احساسات اولیه دینی او به وقوع نمیپیوندد. طبق فرموده پیامبر صلیاللهعلیهوآله درست همانگونه كه صاحب حیوان با داغ زدن بر آن به تولد نوزاد سالم او آسیب میزند، والدین هم ممكن است با آموزش باورها و ارزشهای غلط به كودك، مانع رشد فطری وی شوند.
همانگونه كه از مطالب گذشته دریافتیم، اسلام محتوا و روشی از تعلیم و تربیت ارائه میدهد، كه برای رشد گرایش فطری كودك به دین راه همواری را فراهم میسازد. از آیات قرآن كریم، كه در این زمینه نازل شده، یك مطلب به روشنی استفاده میشود: روح انسان باید با همان سرشتی كه خدا مردم را بر آن سرشته است پرورش یابد. آفرینش خدا تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند.(7)
برخی از افراد با نیت نیك، تعلیمات دینی را به كودك میآموزند، ولی به دلیل نداشتن شناخت كافی، روح كودك را تباه میكنند.به نظر برخی از صاحبنظران، حس دینی كودك به صورت دلبستگی و عشق به والدین ظاهر میشود؛ والدینی كه به نظر كودك بسیار قوی، با اطلاع و فناناپذیرند. هرقدر كودك از محدودیت توان و دانش والدین آگاه گردد، این دلبستگی به سوی قدرت عالیتر هدایت میشود و نیز در اثر تعلیم و تربیت سازنده دینی به موجود غیرمادی، واقعی، مطلق و كامل و سرانجام،به میزان آگاهی خود از عقیده مادی و انسان انگارانه، به ایمان واقعی به خداوند رهنمون میگردد.
4. اسلام برای تشكیل و حفظ خانواده یك سلسله پیشگیریها و راهنماییها ارائه داده و روابط خانواده را به صورت قانون مطرح كرده است. در قرآن كریم، میل جنسی به عنوان یك انگیزه مهم انسان، همانند میل به مال و ثروت، مطرح شده و مایه افزایش زیبایی زندگی برشمرده شده است.(8) اشارهای كه در سوره یوسف در مورد میل جنسی آمده این است: گاهی این میل چنان بر شخص غلبه میكند كه مرتكب گناه میگردد.(9)
پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله فرمودند: یكی از سه چیزی كه در دنیا عشقش در دل انسان كاشته شده، زن (و آن دوی دیگر بوی خوش و نماز) است.(10)
اسلام ساختار جامعه عرب بتپرست پیش از اسلام را، كه زنان و كودكان در آن بیمقدار و كم اهمیت بودند، به دورهای تغییر داد كه ارزشهای اصیل انسانی بر آن حاكم گردید.
شیوه زندگی اعراب بتپرست پیش از اسلام، آنگونه كه در تاریخ آمده است، شیوهای معقول، مناسب یا از نظر منطقی، دارای نگرش منسجم نبود و به ویژگیهای افراد خوبی كه بتوانند جامعهای سالم بسازند، اهمیت نمیداد. در نگرش جدید، توجه اصلی بر تربیت و آمادهسازی افراد برای زندگی اخلاقی با فرهنگ و آبرومند، متمركز شد. ارزش انسان نباید با معیارهای مادی و جسمانی مورد سنجش قرار گیرد، بلكه آن را با علم و تقوا باید سنجید. نقشها و وظایف اجتماعی را باید بر اساس توانایی، مهارت و فرهنگ افراد تقسیم كرد.خانواده نهاد اصلی جامعه است. خانه سالم نگهبانی برای كودك در نظر میگیرد تا او فكر و اخلاق سالم داشته باشد. همانگونه كه قبلاً گفته شد، پیغمبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند: خانواده در دستیابی افراد به نگرش درست یا نادرست از زندگی و روش آن، نقش اساسی دارد.به همین دلیل، مادر كه در تربیت ونگهداری كودك نقش اصلی را برعهده دارد، در میان اعضای خانواده، نسبت به پدر از جایگاه مهمتری برخوردار است.
پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله ضمن جلب توجه به ساختار حساس روانی زن، اهمیت احساس مادرانه را نسبت به كودك بیان میدارند و میفرمایند: كریمانهترین موهبت دنیا داشتن همسری نیكوست.(11) به دلیل همین توصیههای پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، زنان معمولاً برای فراگیری احكام دین به راحتی نزد آن حضرت میرفتند و در حل مشكلات از ایشان كمك میخواستند. عایشه نیز این ویژگی زنان مدینه در یادگیری معارف دینی را تأیید میكرد. او همچنین در برابر كسانی كه میگفتند: اگر زن، الاغ یا گربه از جلوی نمازگزار عبور كند نمازش باطل است، واكنش نشان میداد و با این عقیده، كه زن با حیوان برابر است، مخالف بود.
قرآن كریم دو چیز را چشمگیر و حیاتی تلقی كرده و آن دو عبارت است از: حقوق زن و قانون خانواده. برای تحوّل شرك وآداب جاهلی پیش از اسلام، كه مبتنی بر بی ارزش دانستن زنان و موقعیت پایین آنان در خانواده و ساختار اجتماعی بود، سوره بلندی (مشتمل بر 176 آیه) به نام «نساء» نازل شد. برخی از موضوعات مربوط به زنان در سورههای دیگر نیز آمده است. در این آیات، قوانینی مربوط به امنیت مالی زنان متأهّل، حق ارث برای آنان، مصونیت دختران یتیم از سوء استفاده و احكام «طلاق» بیان شده است.
5. یكی از عادات عربهای پیش از اسلام این بود كه رفتار دوستانه و محبتآمیز با كودكان را معمولاً نوعی ضعف تلقی میكردند، با كودكان به گونهای رفتار میشد كه شایسته یك انسان نبود. نگرش اعراب بتپرست پیش از اسلام، به خصوص نسبت به دختران بسیار خشن و دور از ترحّم بود. قرآن مجید این نگرش را اینگونه حكایت كرده است: «و هرگاه یكی از آنان را به دختر مژده میدادند، چهرهاش سیاه میگردید، در حالی كه خشم خود را فرو میخورد. از بدی آنچه به او بشارت داده شده از قبیله [خود] روی میپوشاند. آیا دختر را با خواری نگهدارد یا در خاك پنهانش كند؟!»(12)
قرآن بطلان و ظالمانه بودن این ذهنیت را خاطرنشان میكند: «وَه چه بد داوری میكنند.»(13) علاوه بر این، قرآن كریم از فرزندان به عنوان «زیبایی زندگی دنیا»(14) یاد میكند، ترحم و مهربانی والدین را نسبت به آنان مورد تأكید قرار میدهد، و سرپرست خانواده را مسؤول حفاظت و نگهداری اعضای آن از خطرات میشمارد.(15)
همه این توصیهها برای آن است كه كودك را مورد توجه اصلی خانوادههای مسلمان قرار دهد.پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله با كودكان بازی میكردند، شوخی مینمودند، با مهربانی گونههایشان را نوازش میدادند، به آنها اجازه میدادند تا روی دامانشان بنشینند و بر شانه ایشان سوار شوند و گاه اینها را در آغوش میگرفتند و میبوسیدند. افزون بر این، زمانی كه پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نماز میخواندند، نوههای آن حضرت روی دامانشان مینشستند، حتی اگر به سجده هم میرفتند، به آنها اجازه میدادند، تا بر پشت ایشان سوار شوند. وقتی فرزند كوچك پیغمبر صلیاللهعلیهوآله از دنیا رفت، اشك از چشمان ایشان جاری شد. عربهای مشرك آن دوران هرگز این رفتارهای پیغمبر صلیاللهعلیهوآله را عادی تلقی نمیكردند، از اینرو، برخی از آنها اینگونه رفتارها را بیگانه و دور از فرهنگ حاكم میدانستند. اما كودكانی كه نزدیك پیامبر زندگی میكردند، آنها كه آن حضرت را در كوچه و خیابان میدیدند و شاهد اظهار محبت ایشان بودند، همیشه از پیامبر صلیاللهعلیهوآله تصویری به عنوان «معلم دوست داشتنی و صمیمی» در خاطر داشتند.
به عنوان مثال، انس بن مالك، یكی از صحابه معروف پیامبر صلیاللهعلیهوآله ، میگوید: «من ده سال در خدمت آن حضرت بودم. ایشان در این مدت، هرگز با من خشمگین نشدند و هیچگاه نپرسیدند كه چرا این كار را اینگونه انجام دادی یا اینگونه انجام ندادی.»(16)
معاویة بن حكم میگوید: «من هرگز معلمی بهتر از پیامبر سراغ ندارم، نه قبل و نه بعد از ایشان. سوگند یاد میكنم كه او هرگز مرا نفرین نكرد، تنبیه ننمود و ناسزا نگفت.»(17)
اهتمام پیامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله در توجه دادن مردم به اهمیت جایگاه والدین از یكسو و اینكه نیاز كودك به مهر و محبت موجب هدایت او به علم و ارزشهاست از سوی دیگر، بیانگر آن است كه ایشان به عنوان یك معلم فرستاده شدهاند. درست به همان اندازه كه حقوق والدین اهمیت دارد، حقوق كودك نیز مهم است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله توصیه نمودند كه در ابراز محبت به كودكان تبعیضآمیز رفتار نكنند و در تنبیه آنان از حدود الهی تعیینشدهدرقوانینوتعلیماتاسلامتجاوزنكنندومهمتر ازهمه تربیت و سوادآموزی كودكان را همگانی ساختند.
پینوشتها
* این مقاله ترجمهای است از فصلنامه تعلیم و تربیت اسلامی، انگلستان، دانشكده اسلامی كمبریج، 1995 م، 1360، ش 1
1. ev- bark Sahibi Olmak.
2. Muslim, Abul - Husayn muslim b. al - Hajjaj, Al- yami, al sahih , tawbah,
3ـ وسایل الشیعه، ج 15، ص 202
4. Muslim, Iman, P.93, 94
5. ذاریات: 56
6. روم: 30
7. آل عمران: 14
8. یوسف: 52
9. وسایل الشیعه، ج 15، ص 10
10. Ibid, tawban, 22
11. نحل: 58ـ 59
12ـ نحل: 59
13ـ كهف: 46
14ـ تحریم: 6
15. Ibid, fadail, 51
16. Ibid, Masajid, 33