كودك را با «فرمان واحد» تربيت كنيد
منبع:روزنامه ايران
۲۵ درصد انحراف هاى رفتارى نوجوانان و جوانان ريشه در اختلاف سليقه والدين در تربيت آنان دارد. همچنين بسيارى از وسواس ها و تعارض ها در دوران بزرگسالى به علت روش تربيتى نادرست پدر و مادر و نداشتن توافق آنان در تربيت فرزندان عنوان شده است.
كارشناسان معتقدند فرزندان در چنين خانواده هايى به موضوع هاى مختلف با ترديد و ابهام نگاه مى كنند، چرا كه پدر و مادر هيچ گاه روى يك موضوع توافق نداشته اند. اين در حالى است كه تربيت مجموعه روش ها و راهكارهايى است كه از آغاز زندگى انسان به كار گرفته مى شود تا افراد در مسير صحيح رشد و ترقى قرار گيرند و در پرتو آموزش هاى تربيتى بتوانند به سعادت و كمال دست پيدا كنند.موضوع تربيت فرزندان از گذشته تاكنون جزو موضوع هاى اساسى و بنيادين خانواده است. با اين همه برخى پدران و مادران در تربيت فرزندان خود دچار اختلاف سليقه مى شوند. اين موضوع بر روى رفتار كودك نيز تأثير عميق مى گذارد. نتايج يافته هاى طرح ملى بررسى خشونت عليه زنان نيز نشان مى دهد نحوه تربيت كودكان عمده ترين عامل اختلاف زن و شوهر در خانواده است.
دكتر «فربد فدايى»، روان شناس در اين باره مى گويد: موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربيت فزرندان آن چنان مسأله مهمى نيست و به طور طبيعى مادر مسائل را به صورت احساسى ارزيابى مى كند و پدران نيز با منطق خود با كودكان خود برخورد مى كنند. اين موضوع كاملاً طبيعى است، به گونه اى كه فرزندان قبول مى كنند اگر زمانى پدر با كودك نامهربانى مى كند، در كنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد كرد.وى با اشاره به اين كه مشكل پدر و مادر از زمانى ايجاد مى شود كه آنان درباره مسائل بديهى كودكان اختلاف سليقه پيدا مى كنند، مى گويد: اگر پدر و مادر درباره روش تربيتى كودك خود دچار تعارض شوند، اين ناهماهنگى باعث مى شود كودك در مقابل توصيه هاى پدر و مادر، دچار ترديد شود.
به گفته او، هنگامى كه پدر از برخى رفتارهاى كودك خود خرده مى گيرد، اما مادر از كودك خود حمايت كند، كودك دچار تعارض مى شود و اين رفتار پدر و مادر بدان معنا است كه حرف پدر و مادر هيچ كدام اعتبار ندارد. بنابراين به هيچ يك از توصيه هاى آنان توجه نخواهد كرد.
اين روانشناس معتقد است آنچه پدران و مادران در زمان اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان خود بايد انجام دهند، اين است كه ابتدا درباره مسائل مهم تربيتى كودكان خود با يكديگر صحبت و گفت وگو كنند و بهترين روش را براى تربيت فرزند خود انتخاب كنند. در نتيجه كودك از ابهام و سردرگمى رها مى شود و مطمئن خواهد بود كه صحبت و گفته هاى پدر و مادر با هم يكى است.
فدايى تأكيد مى كند: زمانى كه كودك همدلى و هماهنگى بين پدر و مادر ببيند، به توانايى آنان بيشتر اطمينان پيدا مى كند و توصيه هاى آنان را ۱۰۰ درصد به كار خواهد بست.
او به پدران و مادران توصيه مى كند اگرچه براى رسيدن به يك هدف راه هاى مختلف وجود دارد، اما براى رسيدن به هدف دلخواه بايد يك راه را انتخاب كنند.
از سوى ديگر مجيد ابهرى، رفتارشناس درباره اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت فرزندان مى گويد: اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان در بين زن و مرد طبيعى است. اين موضوع ناشى از فرهنگ و تربيت متفاوت زن و شوهر است، اما بروز اين اختلاف در مقابل فرزندان باعث نوعى تخريب زن و مرد و در نتيجه فرصت طلبى كودكان در مقابل پدر و مادر مى شود.
وى با اشاره به اين كه برخى از والدين بويژه براى فرزندان خود مطالبات و تجارب تربيتى خود را به كار مى گيرند، اظهار مى دارد: برخى والدين تمايل دارند كمبودهاى دوران كودكى خود را درباره فرزندان خود اجرا كنند، در حالى كه ظرفيت طبيعى كودكان محدود است و پذيرش فكرى و رفتارى كودكان چارچوب ويژه اى دارد.
ابهرى مى گويد: تضادهاى رفتارى و گفتارى والدين روى كودكان تأثير بسيارى دارد و اين رفتارها زمينه ساز اصلى تخريب شخصيت كودكان است. اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت كودكان، گاهى به آنجا مى رسد كه والدين، فرزند را ميدان انتقام جويى از خود مى كنند و كودك بايد تاوان اختلاف سليقه و عقايد پدر و مادر را به بهاى گزاف بپردازد.
او به والدين پيشنهاد مى كند اختلاف نظرهاى خود را در مقابل فرزندان بيان نكنند، اگر يكى از والدين فرمان داد و فرمانش اشتباه بود، ديگرى از آن فرمان حمايت كند و سپس در غيبت فرزند، اشتباه فرمان همسرش را بيان كند. در اين صورت مى توان پايه هاى حكومتى والدين را در تربيت محكم و استوار دانست. در غير اين صورت تضادهاى رفتارى والدين در دوران بلوغ خود را نشان خواهد داد.
كارشناسان معتقدند فرزندان در چنين خانواده هايى به موضوع هاى مختلف با ترديد و ابهام نگاه مى كنند، چرا كه پدر و مادر هيچ گاه روى يك موضوع توافق نداشته اند. اين در حالى است كه تربيت مجموعه روش ها و راهكارهايى است كه از آغاز زندگى انسان به كار گرفته مى شود تا افراد در مسير صحيح رشد و ترقى قرار گيرند و در پرتو آموزش هاى تربيتى بتوانند به سعادت و كمال دست پيدا كنند.موضوع تربيت فرزندان از گذشته تاكنون جزو موضوع هاى اساسى و بنيادين خانواده است. با اين همه برخى پدران و مادران در تربيت فرزندان خود دچار اختلاف سليقه مى شوند. اين موضوع بر روى رفتار كودك نيز تأثير عميق مى گذارد. نتايج يافته هاى طرح ملى بررسى خشونت عليه زنان نيز نشان مى دهد نحوه تربيت كودكان عمده ترين عامل اختلاف زن و شوهر در خانواده است.
دكتر «فربد فدايى»، روان شناس در اين باره مى گويد: موضوع روش مختلف پدر و مادر در تربيت فزرندان آن چنان مسأله مهمى نيست و به طور طبيعى مادر مسائل را به صورت احساسى ارزيابى مى كند و پدران نيز با منطق خود با كودكان خود برخورد مى كنند. اين موضوع كاملاً طبيعى است، به گونه اى كه فرزندان قبول مى كنند اگر زمانى پدر با كودك نامهربانى مى كند، در كنارش مادر با محبت با او رفتار خواهد كرد.وى با اشاره به اين كه مشكل پدر و مادر از زمانى ايجاد مى شود كه آنان درباره مسائل بديهى كودكان اختلاف سليقه پيدا مى كنند، مى گويد: اگر پدر و مادر درباره روش تربيتى كودك خود دچار تعارض شوند، اين ناهماهنگى باعث مى شود كودك در مقابل توصيه هاى پدر و مادر، دچار ترديد شود.
به گفته او، هنگامى كه پدر از برخى رفتارهاى كودك خود خرده مى گيرد، اما مادر از كودك خود حمايت كند، كودك دچار تعارض مى شود و اين رفتار پدر و مادر بدان معنا است كه حرف پدر و مادر هيچ كدام اعتبار ندارد. بنابراين به هيچ يك از توصيه هاى آنان توجه نخواهد كرد.
اين روانشناس معتقد است آنچه پدران و مادران در زمان اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان خود بايد انجام دهند، اين است كه ابتدا درباره مسائل مهم تربيتى كودكان خود با يكديگر صحبت و گفت وگو كنند و بهترين روش را براى تربيت فرزند خود انتخاب كنند. در نتيجه كودك از ابهام و سردرگمى رها مى شود و مطمئن خواهد بود كه صحبت و گفته هاى پدر و مادر با هم يكى است.
فدايى تأكيد مى كند: زمانى كه كودك همدلى و هماهنگى بين پدر و مادر ببيند، به توانايى آنان بيشتر اطمينان پيدا مى كند و توصيه هاى آنان را ۱۰۰ درصد به كار خواهد بست.
او به پدران و مادران توصيه مى كند اگرچه براى رسيدن به يك هدف راه هاى مختلف وجود دارد، اما براى رسيدن به هدف دلخواه بايد يك راه را انتخاب كنند.
از سوى ديگر مجيد ابهرى، رفتارشناس درباره اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت فرزندان مى گويد: اختلاف سليقه براى تربيت فرزندان در بين زن و مرد طبيعى است. اين موضوع ناشى از فرهنگ و تربيت متفاوت زن و شوهر است، اما بروز اين اختلاف در مقابل فرزندان باعث نوعى تخريب زن و مرد و در نتيجه فرصت طلبى كودكان در مقابل پدر و مادر مى شود.
وى با اشاره به اين كه برخى از والدين بويژه براى فرزندان خود مطالبات و تجارب تربيتى خود را به كار مى گيرند، اظهار مى دارد: برخى والدين تمايل دارند كمبودهاى دوران كودكى خود را درباره فرزندان خود اجرا كنند، در حالى كه ظرفيت طبيعى كودكان محدود است و پذيرش فكرى و رفتارى كودكان چارچوب ويژه اى دارد.
ابهرى مى گويد: تضادهاى رفتارى و گفتارى والدين روى كودكان تأثير بسيارى دارد و اين رفتارها زمينه ساز اصلى تخريب شخصيت كودكان است. اختلاف سليقه پدر و مادر در تربيت كودكان، گاهى به آنجا مى رسد كه والدين، فرزند را ميدان انتقام جويى از خود مى كنند و كودك بايد تاوان اختلاف سليقه و عقايد پدر و مادر را به بهاى گزاف بپردازد.
او به والدين پيشنهاد مى كند اختلاف نظرهاى خود را در مقابل فرزندان بيان نكنند، اگر يكى از والدين فرمان داد و فرمانش اشتباه بود، ديگرى از آن فرمان حمايت كند و سپس در غيبت فرزند، اشتباه فرمان همسرش را بيان كند. در اين صورت مى توان پايه هاى حكومتى والدين را در تربيت محكم و استوار دانست. در غير اين صورت تضادهاى رفتارى والدين در دوران بلوغ خود را نشان خواهد داد.