شاعر: علی اکبر لطیفیان
بمان که روشنی دیده ترم باشی
شبیه آینهای در برابرم باشی
هوای خیمه من بی نگاه تو سرد است
بمان که مایه دلگرمی حرم باشی
چه شد که از ته گودال سر درآوردی
تو زینت سر دوش پیمبرم باشی
در این شلوغی گودال تنگ قول بده
کمی مراقب پهلوی مادرم باشی
تو در بلندترین نیزه منزلت کردی
به این بهانه مگر سایه سرم باشی
جواب خنده دشن به خواهرت با کیست
مگر تو قول ندادی برادرم باشی
تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده
بمان که روشنی دیده ترم باشی
شبیه آینهای در برابرم باشی
هوای خیمه من بی نگاه تو سرد است
بمان که مایه دلگرمی حرم باشی
چه شد که از ته گودال سر درآوردی
تو زینت سر دوش پیمبرم باشی
در این شلوغی گودال تنگ قول بده
کمی مراقب پهلوی مادرم باشی
تو در بلندترین نیزه منزلت کردی
به این بهانه مگر سایه سرم باشی
جواب خنده دشن به خواهرت با کیست
مگر تو قول ندادی برادرم باشی
تو آفتابی و بالای نیزه هم که شده
بمان که روشنی دیده ترم باشی
/ج