برگردان: دکتر ابوالقاسم اسماعیلپور
زیگموند فروید در 1900، كتابی مفصل دربارهی تحلیل رؤیا (تعبیرخواب) در وین منتشر كرد.(1) در اینجا نتایج اصولیِ بازكاویهای او را میآوریم.
رؤیا، غیر از آنكه آشفتگی تداعیهای اتفاقی و بیمعنی است كه معمولاً بدان اعتقاد دارند، یا سوای آنكه فقط در نتیجهی احساسات جسمانی در طول خواب است چنان كه بسیاری از نویسندگان میپندارند، محصول خود به خودی و معنیدار كنشِ روانی از یك تحلیل نظاممند است و مانند دیگر كاركردهای روانی حساس است. احساسات سازوار (2) كه در طول خواب به انسان دست میدهد، علتِ اصلی رؤیا نیست؛ آنها نقشی ثانوی دارند و تنها عناصر یا موادی را بر روی چیزی كه روان كاركرد دارد، رقم میزنند. بنا به نظر فروید، رؤیا مانند هر فرآوردهی پیچیدهی روانی، عبارت است از یك آفرینش یا عملی كه انگیزهها و رشتهی تداعیهای پیشین خودش را دارد. رؤیا همانند هر كنشِ مفروض، عبارت است از بازدهِ فرایندی منطقی، از رقابت بین تمایلات گوناگون و پیروزی یك میل نسبت به امیال دیگر. رؤیاپردازی نیز مانند همهی كارهای دیگرِ ما معنیدار است.
ممكن است تصور شود كه همهی واقعیات تجربی در راستای این نظریه نیست، چون تأثیر عدم تجانس و ابهامی كه رؤیاها بر ما میگذارند، آشكار است. فروید این مرحله از تصاویر مبهم را «درونهی آشكار» (3) رؤیا مینامد؛ نمایی كه او ورای آن، در جستوجوی چیزی ضروری مانند اندیشه- رؤیا یا «درونهی پنهان» (4) است. ممكن است بپرسید كه فروید به چه دلیل فكر میكند كه رؤیا خودش تنها نمای عمارتی بزرگ و گسترده، یا واقعاً چیزی معنیدار است. گمانه زنیِ او بر پایهی باور یا عقیدهای پیشین (5) استوار نیست، بلكه صرفاً بر پایهی تجربهگرایی است. مثلاً تجربهی مشتركی كه میگوید هیچ حقیقت روانی (یا جسمانی) تصادفی نیست. پس باید سلسله علتهای خودش را داشته باشد و همواره محصولی از تركیب پیچیدهی پدیدهها باشد؛ زیرا هر عنصر ذهنیِ زنده، منتج از حالات درونی روانی است و از دیدگاه نظری باید تحلیلپذیر باشد. فروید همان اصلی را برای رؤیا به كار میگیرد كه ما همواره به طور غریزی به هنگام جست و جوی علل كنشهای انسان، از آن بهره میجوییم.
او از خودش فقط میپرسد: چرا این شخص بخصوص، این چیز بخصوص را در رؤیا میبیند؟ او باید دلایل خاص خود را داشته باشد، وگرنه شكافی در قانون علیّت پدید میآید. رؤیای یك كودك با رؤیای بزرگسال تفاوت دارد، درست مثل اینكه رؤیای یك شخص تحصیل كرده با رؤیای یك بیسواد از گونهای دیگر است. چیزی فردی در رؤیا وجود دارد كه در راستای سرشت روان شناسانهی آن موضوع قرار دارد. این سرشت روان شناسانه در بردارندهی چه چیزی است؟ خود به خود میگوییم كه نتیجهی گذشتهی روانی ماست. حالت ذهنی كنونی ما، به تاریخچهی زندگی ما بستگی دارد. درگذشتهی هر شخص عناصری از ارزشهای متفاوت وجود دارد كه «پیكربندی» (6) روانی را مشخص میكند. حوادثی كه هیچگونه احساسات نیرومندی در ما بر نمیانگیزند، تأثیر كمی بر اندیشهها یا كنشهایمان دارند، در حالی كه حوادثی كه واكنشهای حسیِ نیرومندی به وجود میآورند، برای تحول روانی بعدی ما اهمیت زیادی دارند. این خاطرات با لحن حسیِ قوی، مجموعهای از تداعی معانی را شكل میبخشند كه نه تنها كم دوام نیستند، بلكه بسیار نیرومندند و چون حلقههای زنجیر به هم پیوستهاند. موضوعی كه من با علاقهی كمتری بدان مینگرم، مستلزم تداعی معنای كمتری است و زود از افق فكریام دور میشود. برعكس، موضوعی كه با علاقهی بیشتری بدان مینگرم، تداعی معانی بیشماری در من پدید میآورد و مدتها ذهن مرا مشغول میكند. هر احساسی كمابیش مجموعهای گسترده از تداعی معانی را به وجود میآورد كه من آنها را «مجموعه عقاید حسپذیر» (7) نامیدهام. در بررسی یك مورد تاریخ فردی، همیشه درمی یابیم كه این مجموعه از قویترین نیروی «پیكربندی» استفاده میكند، و از آن میتوان نتیجه گرفت كه در هر تحلیل، از آغاز با آن مواجه میشویم این مجموعه همچون اجزای اصلیِ سرشتِ روانشناختی در هر ساختار روانی ظاهر میشوند. مثلاً در یك رؤیا، ما با اجزای حسی مواجه میشویم، زیرا درك این نكته چه بسا آسان است كه همهی فرآوردههای كنش روانی پیش از هر چیز به قویترین تأثیرات «پیكربندی» وابسته است.
برای دریافت عقدهای كه شخصیتی چون گرشن (8) در فاوستِ گوته داراست، مجبور نیستیم راه دور برویم. آنجا كه او میخواند:
در تولی (9) پادشاهی بود
راست و واقعی حتی در گور
بانوی در حال مرگش
جامی زرین بدو بخشید.
اندیشهی پنهان عبارت است از تردید گرشن به وفاداری فاوست. ترانهای كه گرشن ناخودآگاهانه انتخاب میكند، همان چیزی است كه ما ماده- رؤیا (10) نامیدهایم و با اندیشهی رازآمیز در ارتباط است. ممكن است این نمونه را به رؤیا تعمیم دهیم و فرض كنیم كه گرشن این ترانه را نخوانده بلكه چنین داستانی را در رؤیا دیده است. (11) در این مورد، ترانه با داستان اندوهبار عشق پادشاهی باستانی و دست نیافتنی، همان «درونهی آشكارِ» رؤیا و «نما»ی آن است.
كسی كه به راز اندوه گرشن پی نبرده باشد، نخواهد دانست كه چرا او اصلاً این پادشاه را در خواب دیده است. ولی ما كه از اندیشه- رؤیای عاشقانهی او نسبت به فاوست آگاهیم، میتوانیم بفهمیم كه چرا رؤیا از این ترانهی خاص بهره میجوید، زیرا دربارهی «ایمان دست نیافتنیِ» پادشاه است. فاوست شخصیتی دیناور و مؤمن نیست، و گرشن میخواهد ایمان او را نسبت به خودش با ایمان پادشاه، چنان كه در داستان آمده، مقایسه كند. رؤیای او- در واقع ترانهی او- به شكل تغییر یافتهای بیانگر میل سوزانِ روح او است. در اینجاست كه با سرشت واقعی «مجموعهی حسپذیر» رو به رو میشویم كه همیشه مسئلهی میل و مقاومت در برابر آن را پیش میكشد. زندگی ما در مبارزه برای به واقعیت پیوستن امیال ما سپری گشته است: همهی كنشهای ما در پی میل به چیزی است كه باید یا نباید روی دهد.
به خاطر همین است كه ما كار میكنیم یا میاندیشیم. اگر نتوانیم آرزویی را به واقعیت بپیوندیم، دست كم آن را در خیال به واقعیت پیوند میدهیم. نظامهای دینی و فلسفی همهی اقوام در هر عصری بهترین دلیل برای این نكته است. اندیشهی جاودانگی، حتی به شكل فلسفی، چیزی غیر از میل و آرزو نیست، چه فلسفه چیزی به جز «نما» (12) نیست، چنان كه ترانهی گرشن تنها شكل بیرونی و پوششی سودمند بر اندوه اوست. رؤیا نمایانگر آرزوی اوست كه به واقعیت بپیوندد. فروید میگوید كه هر رؤیا نمایانگرِ به واقعیت پیوستنِ یك میلِ سركوب شده است.
اگر در این تصویرپردازی بیشتر غور كنیم، میبینیم كه پادشاه جایگزین فاوست شده، پس تغییر و تبدیلی انجام گرفته است. فاوست به شهریاری در اعصار كهن تبدیل شده است؛ شخصیت فاوست كه نواخت- حسی (13) نیرومندی دارد، جانشین شخصی افسانهای و خنثی میشود. شخص پادشاه از راه قیاس در ذهن تداعی میشود، یعنی نمادی برای فاوست، و «بانو» نمادی برای گرشن جلوه میكند. ممكن است بپرسید كه هدف از این آرایهمندی چیست؟ چرا گرشن باید خواب ببیند و تازه به گونهای غیرمستقیم و بیواسطه در این مورد رؤیاپردازی كند؟ چرا نمیتواند آشكارا و به دور از دوپهلوگویی و ایهام آن را تصور كند؟ پاسخ این سؤال بسیار ساده است: اندوه گرشن در واقع اندیشهای است كه كسی دوست ندارد با آن درگیر شود؛ چون بس دردناك است. تردید او نسبت به ایمان فاوست سركوب شده و تحت انقیاد نگاه داشته میشود و از نو به شكل داستانی مالیخولیایی ظاهر میگردد كه هرچند كام او را مشخص میكند، با احساسات زیبا همراه نیست. فروید میگوید كه كامهایی كه اندیشه- رؤیا را شكل میبخشند هرگز از نوع امیالی نیستند كه شخص آشكارا به خود متّصف میگرداند، بلكه امیالی سركوب شدهاند، زیرا سرشتی دردناك دارند؛ به همین سبب، از بازتاب آگاهانه در حالت بیداری برون رانده شده و به گونهی بیواسطه در رؤیاها شناور میگردند.
اگر نگاهی به زندگی قدیسان بیندازیم، خواهیم دید كه چنین استدلالی اصلاً شگفتآور نیست. به راحتی و بدون هیچ مشكلی میتوان سرشت احساسات سركوب شدهی قدیس كاترین سیینایی (14) را دریافت كه به طور غیرمستقیم در رؤیای پیوند آسمانیاش، از نو متجلی گردیده است. نیز میتوان دید كه كدام یك از امیال كمابیش به گونهای نمادین، خود را در رؤیاها و وسوسههای قدیسان مینمایانند. چنان كه میدانیم، میان آگاهیِ خوابگردانهی رؤیای هیستریك و عادی تفاوت اندكی هست، همانطور كه زندگی عقلایی افراد مبتلا به هیستری و افراد عادی با هم متفاوت است.
طبیعتاً اگر از كسی بپرسیم كه چرا چنین رؤیاهایی داشته یا اندیشههای رازآمیز مكنون در آن چیست، قادر به پاسخگویی نیست. خواهد گفت كه شب پرخوری كرده و به پشت خوابیده است؛ و اینكه چنین مواردی را روز قبل دیده یا شنیده است- خلاصه همهی چیزهایی را تكرار میكند كه در كتابهای بیشمار علمی دربارهی رؤیا خواندهایم. اما او دربارهی اندیشه- رؤیا، چیزی نمیداند و قادر به درك آن نیست. بنابه نظر فروید، اندیشه وقتی ناسازگار باشد، سركوفته میشود. بنابراین، اگر كسی به طور جدی به ما اطمینان دهد كه او آنچه را كه فروید دربارهاش سخن گفته، در رؤیاهایش ندیده است، خود به خود به خنده میافتیم؛ چنین شخصی متحمل فشار زیادی شده تا چیزهایی را ببیند كه دیدنِ بیواسطهی آنها غیرممكن است. رؤیا عقدهی سركوفته را تغییر شكل میدهد تا مانع شناخته شدنش گردد. گرشن با تبدیل فاوست به پادشاه تولی، وضعیت خود را بیضرر و زیان جلوه میدهد. فروید این ساز و كار (مكانیسم) را سانسور مینامد كه مانع میشود اندیشهی سركوفته آشكارا نمایانده شود. سانسور چیزی نیست به جز پایداری، كه حتی در روز روشن مانع میشود كه خطی مستدل را دنبال كنیم و مستقیماً آن را به پایان بریم. سانسور نمیگذارد كه اندیشه جاری شود تا زمانی كه به گونهای تغییر شكل یابد كه حتی رؤیاپرداز نیز قادر به شناخت آن نیست. اگر بخواهیم رؤیاپرداز را با اندیشهای كه فراسوی رؤیایش پنهان كرده است، بشناسیم، او همیشه در تقابل با ما قرار خواهد گرفت، مثل مقاومتی كه از طریق مخالفت با عقدهی سركوفتهاش نشان میدهد.
اكنون میتوان پرسشهای مهمی را مطرح كرد. پیش از هر چیز، چه باید بكنیم تا از پشتِ نما (15) به داخل خانه راه یابیم- یعنی از درونهی آشكارِ رؤیا به اندیشهی واقعی و رازآمیز فراسوی آن دست یابیم؟ پس، به مثال فوق الذكر برمی گردیم و فرض میكنیم كه گرشن یك بیمار هیستریك است كه برای مشاوره دربارهی خوابی غریب نزد من میآید. من هم فرض میكنم كه چیزی دربارهاش نمیدانم. در این حالت، وقتم را تلف نخواهم كرد تا مستقیماً از او پرسش كنم. چون قاعدتاً این اندوه عاشقانه نمیتواند پشت ابر بماند و در عین حال، بدون مقاومت شدید نیز نخواهد بود. كمی سعی میكنم كه آنچه را كه «تجربهی تداعی معانی» (16) نامیدهام، به اجرا درآورم، كه كل ماجرای عشقی او (بارداری پنهان و غیره) را بر من آشكار خواهد نمود. نتیجهی كار بس آسان خواهد بود، و من باید بتوانم بیهیچ تردیدی، اندیشه- رؤیا را به او واگذار كنم. اما هركس میتواند با احتیاط و تدبیر بیشتری كار را ادامه دهد.
مثلاً از او میپرسم: چه كسی به اندازهی پادشاه تولی مؤمن نیست، یا چه كسی باید مؤمن باشد؟ این پرسش بیدرنگ وضعیت را روشن خواهد كرد. در موارد سادهای مانند این، تفسیر یا تحلیل یك رویا به چند پرسش ساده محدود میشود.
در اینجا نمونهای دیگر در این باره ذكر میكنم. مردی هست كه دربارهاش چیزی نمیدانم. به جز آنكه او در مناطق مستعمراتی زندگی میكند و اكنون از سرِ اتفاق عازم اروپاست. در یكی از گفت و شنودهایمان، او به خوابی اشاره كرد كه تأثیری ژرف بر او گذاشته بود. دو سال پیش، خواب دیده بود كه در بیابانی پرت و دور افتاده است و بر صخرهای دید كه مردی سیاهپوش، چهرهاش را با دست میپوشاند. ناگهان به سوی پرتگاه رفت، در این هنگام، یك زن سیاهپوش ظاهر شد و سعی كرد جلویش را بگیرد. مرد در حالی كه زن را هم با خود میكشید خود را به ته دره پرت كرد. در این لحظه رؤیابین با فریادی اندوهبار از خواب برخاست.
پرسش: مردی كه خود را در این وضعیت خطرناك قرار داد و زنی را هم به فرجام خویش رساند، چه كسی بود؟ این پرسش رؤیابین را سخت تكان داد. زیرا آن مرد، خود رؤیابین بوده است. دو سال پیش، او به سفری اكتشافی رفته بود كه در سرزمینی پرت و صخره مانند واقع بود. بومیان وحشی هیأت اعزامی همراه او را بیرحمانه تعقیب میكردند. شبها حمله میكردند و چند تن از آنها را هم به هلاكت رسانده بودند. او این سفر فوقالعاده خطرناك را به این دلیل پذیرفته بود كه در آن زمان زندگی برایش بیمعنی و پوچ شده بود. وقتی با این ماجرا مواجه شد، احساس كرد كه سرنوشت را محك میزند و فریفتهاش شده است. در این نومیدی چه بود؟ او سالهای سال تنها در كشوری با آب و هوای بد و غیرقابل تحمل زیسته بود. دو سال و نیم پیش، وقتی آنجا را به قصد اروپا ترك میكرد، با زن جوانی آشنا شد. آنها فریفتهی یكدیگر شدند و زن جوان میخواست با او ازدواج كند. به هر حال، او میدانست كه باید به آب و هوای كُشندهی مناطق گرمسیری برگردد و نمیخواست زنی را هم با خود به آن دیار ببرد و او را هم تقریباً به نوعی مرگ محكوم كند. بنابراین، پس از درگیریهای طولانی اخلاقی كه او را به
نومیدی عمیقی درافكند، نامزدیاش را برهم زد. در چنین حالت ذهنی بود كه سفرِ موحش خود را آغاز كرد. تحلیل رؤیا با این اظهارات به پایان نمیرسد، زیرا به ثمر رسیدن آرزو هنوز آشكار نیست. اما چون من این رؤیا را فقط برای نشان دادن و فاش كردن عقدهای اساسی، نقل میكنم، دنبالهی تحلیل برای ما چندان جذبهای ندارد.
رؤیابین در این حالت، انسانی بیپرده و شجاع بود. اگر رُك گوییاش كمتر بود یا نسبت به من احساس ناامنی و عدم اعتماد داشت، عقده گشوده نمیشد. حتی بعضیها هستند كه به آرامی گفتهاند كه رؤیا بیمعناست و پرسش من كاملاً جنبهی حاشیهای داشته است. در این موارد، افراد بسیار مقاومت میورزند، به طوری كه عقده را نمیتوان از اعماق برآورد و مستقیماً وارد خودآگاهی عادی كرد. عموماً مقاومت بدین گونه است كه درخواست مستقیم نتیجهای در بر ندارد مگر آنكه از صافیِ تجربهای بزرگ درگذرد. فروید با ابداع «روش روانكاوی» برای نتیجهگیری و غلبه بر مقاومتهای پایدار، ابزار ارزشمندی در اختیار ما گذارد.
این روش به شیوهی زیر قابل اجراست. اول باید بخش ویژه و فوقالعادهای از رؤیا را برگزید و آن گاه باید در موضوع تداعی معانی مربوط به آن پرسشهایی به عمل آورد. به شخص دستور داده میشود كه بیپرده سخن گوید و آنچه از رؤیا در ذهن دارد، بیرون بریزد و تا حد ممكن از هرگونه انتقاد بپرهیزد. انتقاد چیزی نیست به جز سانسور در روندِ كار، و مقاومتی است در برابر عقدهی روانی كه به پنهان كردن مهمترین نكات منجر میگردد.بنابراین، شخص مورد نظر باید كاملاً هرچه در سر دارد، بیآنكه خود بدان توجه كند، بازگو كند. ابتدای كار همیشه مشكل است، مخصوصاً در آزمون دروننگری هنگامی كه توجه شخص را نمیتوان بازداشت، چون كه تأثیر بازدارندهی سانسور را از میان میبرد. زیرا جهتگیری در برابر شخص باعث قویترین پایداری میشود. مورد زیر سیر تحلیل در برابر مقاومتهای سرسختانه را نشان میدهد.
نیكمردی كه من از زندگی عاطفی و صمیمانهاش غافل بودم، رؤیای زیر را برایم تعریف كرد: «خودم را در اتاقكی یافتم، نشسته پشت میز كنار پاپ پیوسِ دهم (17)، كه چهرهای بس زیبا و جذاب داشت، جذابتر از آنچه كه در واقع مینمایانند، و این باعث شگفتی من شد. از پنجرهی اتاق، آپارتمان بزرگی را دیدم كه میزی مجلل در میان آن نهاده بودند و گروهی از بانوان با جامههای شبانه گرداگردش نشسته بودند. ناگهان احساس ادرار به من دست داد، پس بیرون رفتم. در بازگشت دوباره همین احساس به من دست داد؛ دوباره بیرون رفتم. چندین بار این موضوع تكرار شد. سرانجام از خواب پریدم و دیدم نیاز به تخلیهی ادرار دارم.»
رؤیابین شخصی بسیار هوشمند و فرهیخته بود و طبیعتاً این مورد را برای خود این گونه توجیه كرد كه خوابش در اثر تحریك مثانه بوده است. درواقع، رؤیاهایی از این دست به همین صورت تعبیر میشوند.
او وجود هرگونه عنصر با اهمیت فردی را شدیداً منكر بود. درست است كه نمای رؤیا چندان گذرا و آسان نبود و من نتوانستم بفهمم چه چیزی را در خود پنهان كرده بود. اما اولین برداشت من این بود كه رؤیابین مقاومتی پایدار داشت، زیرا تلاش بسیار كرد كه مغرضانه بگوید كه این رؤیا بیمعنی بود. در نتیجه، سعی نكردم با بیاحتیاطی این پرسش را مطرح كنم: چرا خودتان را با پاپ مقایسه كردید؟ تنها از او پرسیدم كه چه عقایدی او را با پاپ پیوند داده است. تحلیل رؤیا به گونهی زیر ادامه یافت:
پاپ. «پاپ شاهانه میزید...» (ترانهی مشهور دانشآموزان). توجه كنید كه این آقا سی و یك ساله و مجرد بود.
نشسته كنار پاپ. «درست به همان گونه كنار یكی از مشایخ فرقهای مسلمان نشسته بودم و در عربستان مهمانش بودم. شیخ نوعی پاپ به شمار میرود.»
پاپ مجرد است، اما مسلمان چند زنه است. آرمانِ فراسوی رؤیا ظاهراً آشكار و مبرهن است: «من چون پاپ مجردم، اما دوست دارم چون یك مسلمان چند همسر برگزینم.» دربارهی این اندیشه ساكت ماندم.
اتاق و آپارتمان با میزِ گسترده. «در خانهی بزرگ پسر عمویم، چند آپارتمان به چشم میخورد. من در ضیافت شامی كه او دو هفتهی پیش برگزار كرده بود، شركت جستم.»
بانوانی با جامهی شبانه. «در این میهمانی شام، بانوانی هم بودند، دختران پسرعمویم، دخترانی كه به سن ازدواج رسیده بودند.»
در اینجا او مكث كرد: تداعی دیگری نداشت. ظهور چنین پدیدهای كه به بازداری ذهنی (18) معروف است، همیشه به این نتیجه میرسد كه شخص با تداعی معانی برخورد داشته و این منجر به مقاومتی نیرومند گشته است. پرسیدم:
و این دختران جوان؟ «آه، هیچ؛ اخیراً یكی از آنها در ف. بوده و مدتی پیش ما میزیست. وقتی رفت، من و خواهرم تا ایستگاه با او رفتیم.»
بازداری دیگر: با پرسش زیر به یاریاش شتافتم:
بعد چه شد؟ «آه، داشتم فكر میكردم [این فكر به واسطهی سانسور سركوب شد] كه چیزی به خواهرم گفتم كه همهی ما را خنداند، اما واقعاً فراموش كردهام كه آن موقع چه گفتم.»
به رغم تلاش صمیمانه برای به یاد آوردن آن، نخست نتوانست مطلب را به یاد آورد. در اینجا ما به نمونهای از فراموشی، كه در اثر بازداری پدید میآید، برمی خوریم. ناگهان به خاطر آورد:
«در راه رفتن به ایستگاه، ما به مرد محترمی برخوردیم كه به ما سلام كرد و كسی بود كه من تقریباً میشناختمش. بعداً از خواهرم پرسیدم آیا او همان آقایی است كه شیفتهی... است[دخترِ پسرعمو]؟» (او حالا نامزد این مرد است، و باید اضافه كنم كه خانوادهی پسرعمو بسیار متمول بودند و رؤیابین هم خیلی به طرف دل بسته بود. اما دیگر خیلی دیر شده بود.)
شام در خانهی پسرعمو. «به زودی باید به عروسی دو تن از دوستانم بروم.» خصوصیات پاپ.« بینیاش واقعاً شكیل و خوشتراش. اما كمی كك مكی بود.»
چه كسی بینی این چنینی دارد؟ (می خندد) « زن جوانی كه حالا دیگر خیلی وابستهاش شدهام.» آیا چیز قابل ذكری دربارهی چهرهی پاپ به یادتان نمانده؟ «چرا، دهانش. دهان قشنگی داشت. [می خندد] زن جوان دیگری كه مجذوبش شدهام، دهانی این چنین دارد.»
این توضیح برای روشن كردن بخش بزرگی از رؤیای مذكور كافی است. «پاپ» نمونهی خوبی است برای آنچه كه فروید فشردگی یا ادغام (19) مینامد. در وهلهی نخست، او رؤیابین را نمادینه میكند (زندگی مجرد)، ثانیاً او بدلی از شیخِ چند زنه است. آنگاه شخصی میشود كه در طول شام، كنار رؤیابین نشسته است، یعنی یك یا دو زن- در حقیقت، دو زنی كه رؤیابین فریفتهشان میشود.
اما این موضوع چه ارتباطی با ادرار کردن دارد؟ برای یافتن پاسخ وضعیت را به شکل زیر قاعدهمند میسازد.شما در یك جشن ازدواج شركت كردید و در حضور یك بانوی جوان، احساس كردید كه نیاز به ادرار دارید؟ «درست است، یك بار برایم پیش آمد. خیلی ناخوشایند بود. در آن وقت، یازده سالم بود كه به جشن ازدواج یكی از بستگان دعوت شده بودیم. توی كلیسا، كنار یك دختر هم سن و سال خود نشسته بودم. مراسم خیلی به درازا كشیده بود و من هم شاشم گرفته بود. خودم را نگهداشتم، اما دیگر دیر شده بود. دیگر شلوارم را خیس كرده بودم.»
پیوستگی ازدواج با میل به ادرار از نظر تاریخی به این رویداد برمی گردد. این تحلیل در اینجا به پایان نمیرسد، اما من دیگر ادامهاش نمیدهم، چون ممكن است مطلب به درازا بكشد. آنچه گفته شد، برای نشان دادن روش یا فنآوری و اقدام برای تحلیل كافی است. آشكارا غیر ممكن است كه یك بررسی جامع دربارهی دیدگاههای جدید ارائه دهیم. روند آشكارسازی كه روش روانكاوی ارائه میدهد، نه تنها برای درك رؤیاها بلكه برای هیستری و مهمترین بیماریهای روانی، بس گسترده است.
روش روانكاوی كه همه جا رواج دارد، قبلاً در نوشتههای زیادی به زبان آلمانی مطرح گردیده است. من مجاب شدهام كه مطالعهی این روش نه تنها برای روان پزشكان و عصبشناسان، بلكه برای روانشناسان، واقعاً اهمیت دارد. آثار زیر را برای مطالعه توصیه میكنیم: برای روانشناسی عادی: فروید، تعبیر رؤیا، و «لطیفه و ارتباط آن با ناخودآگاه». دربارهی روان نژندی:بروئر (20) و فروید، مطالعاتی دربارهی هیستری؛ فروید، «بخشی از تحلیل یك مورد هیستری». دربارهی روانپریشی: یونگ، روانشناسی زوال زودرس عقل (21). نوشتههای مایدر (22) در كتاب آرشیو روانشناسی نیز چكیدهی خوبی از آرای فروید را ارائه میدهد. (23)
پینوشتها:
1.در اصل به فرانسه نوشته شده. ترجمهی فیلیپ میریه (Philip Mairet) از Année L`Analyse, des rêves psychologique (Paris),XV(1909),160-67، بازبینی توسط ر.ف.هال. -ویراستاران.
2. organic
3.manifest content
4.latent content
5.a priori idea
6.constellation: صورت فلكی، برج یا پیكربندی.
7.feeling-tonned complex of ideas
8.Gretchen
9.Thule : شمالیترین نقطهی مسكونی جهان باستان، اكنون سكونت گاهی در شمال غربی گرینلند م.
10. Dream-material
11. ممكن است تصور شود كه این گمانهزنی مجاز نیست، چون تفاوت زیادی بین ترانه و رؤیا وجود دارد. اما به یمن پژوهشهای فروید، اكنون میدانیم كه بر همهی فرآوردههای حالت رؤیاپردازی چیزی مشترك دارند. نخست، همهی آنها اشكال متنوعی از یك مجموعهاند، دوم اینكه آنها تنها نوعی از بیان نمادین مجموعه به شمار میروند. به همین سبب، فكر میكنم كه در این گمانه زنی حق با من است.
12.façade
13.feeling-tone
14.St. Catherine of Siena
15.façade
16.رك. پژوهشهای تجربی، مجموعه آثار، ج2.
17.Pope Pius X
18.mental inhibition
19.condensation
20.Breuer
21.Psychology of Dementia Praecox
22.Maeder
23. برای آگاهی كامل، رك: كتابنامه- ویراستاران.
یونگ، کارلگوستاو، (1393)، رؤیاها، برگردان: ابوالقاسم اسماعیل پور، تهران: نشر قطره، چاپ نهم