بی گل رویت

بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم دست شستم از دو عالم چون تو را دربر گرفتم یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم هر چه کردم جستجو انگشت انگشتر ندیدم
سه‌شنبه، 12 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بی گل رویت
بی گل رویت

 

شاعر: لا ادری





 
بی گل رویت پدر از زندگی دل برگرفتم
دست شستم از دو عالم چون تو را دربر گرفتم
یاد داری قتلگه نشناختم جسم شریفت
خم شدم بابا نشانت را ز انگشتر گرفتم
هر چه کردم جستجو انگشت انگشتر ندیدم
پس سراغ حضرتت از عمّه مضطر گرفتم
در مقام قرب بودم مات جسم چاک چاکت
تا برای شیعیان پیغام زان حنجر گرفتم
سوختم آتش گرفتم چون شنیدم ناله تو
ز اولین پیغام تو دستور تا آخر گرفتم
داشتم می‌مردم از غم در کنار کشته تو
لب بر آن خنجر نهادم زندگی از سر گرفتم
بر تن آزرده‌ی من بوسه می‌زد تازیانه
من برای توشه‌ی ره بوسه زان پیرک گرفتم
بسکه سیلی زد عدو در راه وصلت بر رخ من
صورتم نیلی شده سنّت ز نیلوفر گرفتم
خواهر کوچک‌ترم چون دید رأست در خرابه
داد جان در پیش رویم من غمی دیگر گرفتم
خوش به‌حال او که جان را کرد قربان سر تو
من گر آنجانم که ماندم قبر تو دربر گرفتم
این من و این جان ناقابل فدای خاک کویت
تا نپنداری که جز تو مونس دیگر گرفتم
مجلس نامحرمان دیدی مرا بازوی بسته
آستین را پیش رویم همچنان معجر گرفتم
خوب می‌خواندی تو قرآن ای فدای اشک چشمت
تا میان طشت زر بودی تو من آذر گرفتم
ای پدر بعد از تو من دیگر نخواهم زندگی
مرگ را زین زندگانی ، ای پدر خوشتر گرفتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط