شاعر: نیر تبریزی
برادر بی تو در چشمم جهان تنگست مینالم
فلک را بی سبب با من سر جنگست مینالم
بصید آشیان گم کرده مرغ بی پر و بالی
زهر سو دامن قومی پر از سنگست مینالم
نه زنجیر جفا در گردنم تنگ است از آن گویم
که عنقا را ز طوق آهنین ننگست مینالم
بنالد بلبل از هجران گل اما من از وحشت
هنوزم دامن وصل تو در چنگست مینالم
بهجانان درد دل ناگفته ماند ای اشگ امدادی
که دل در اضطراب از نالهی زنگست مینالم
برادر مرده را با ناله دمسازی کنند اما
سلامت باد من نای و دف و چنگست مینالم
بیابان دور مقصد ناپدید و رهزنان در پی
جهان تاریک و ره پر سنگ و پا لنگست مینالم
فلک را بی سبب با من سر جنگست مینالم
بصید آشیان گم کرده مرغ بی پر و بالی
زهر سو دامن قومی پر از سنگست مینالم
نه زنجیر جفا در گردنم تنگ است از آن گویم
که عنقا را ز طوق آهنین ننگست مینالم
بنالد بلبل از هجران گل اما من از وحشت
هنوزم دامن وصل تو در چنگست مینالم
بهجانان درد دل ناگفته ماند ای اشگ امدادی
که دل در اضطراب از نالهی زنگست مینالم
برادر مرده را با ناله دمسازی کنند اما
سلامت باد من نای و دف و چنگست مینالم
بیابان دور مقصد ناپدید و رهزنان در پی
جهان تاریک و ره پر سنگ و پا لنگست مینالم
/ج