شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش

از زمانی که قلم فردوسی از نوشتن باز ایستاد، قلم‌موی نقاشان به آرایش داستان‌های شاهنامه پرداخت. مصوّرسازی شاهنامه از نخستین سال‌های پس از سروده شدن شاهنامه آغاز شد؛ حتی شواهدی دالّ بر این است که نسخ شاهنامه مقارن
چهارشنبه، 13 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش

 

نویسنده: فاطمه ماه‌وان (1)





 

به شاهنامه بر ار هیبت تو نقش کنند
زشاهنامه به میدان رود به جنگ افزار
زهیبت تو عدو نقش شاهنامه شود
کزو نه مرد به کار‌اید و نه اسب و نه ساز
سوزنی سمرقندی

چکیده:

از زمانی که قلم فردوسی از نوشتن باز ایستاد، قلم‌موی نقاشان به آرایش داستان‌های شاهنامه پرداخت. مصوّرسازی شاهنامه از نخستین سال‌های پس از سروده شدن شاهنامه آغاز شد؛ حتی شواهدی دالّ بر این است که نسخ شاهنامه مقارن روزگار فردوسی، مصوّر و منقوش بوده است. نگاره‌های شاهنامه‌ی فردوسی، به جهت کمیّت و کیفیت، در موزه‌ها و مجموعه‌های هنری دنیا جایگاه شاخصی دارد. در این موزه‌ها نمونه‌هایی از کهن‌ترین تصاویر شاهنامه به چشم می‌خورد. در این پژوهش به بررسی سیر شاهنامه‌نگاری از قدیم‌ترین ایام تا دوره‌ی قاجار پرداخته و مهم‌ترین شاهنامه‌های مصوّر را معرفی می‌کنیم. همچنین به بررسی دو نسخه‌ی ارزشمند شاهنامه می‌پردازیم: شاهنامه‌ی بایسنغری، به عنوان یکی از نخستین نمونه‌های شاهنامه‌ی مصوّر، و شاهنامه‌ی داوری، به عنوان یکی از آخرین نمونه‌های آن. دلیل انتخاب این دو نسخه، از میان نسخ مصوّر بی‌شمار شاهنامه، آن است که این نسخه‌ها دو نقطه‌ی عطف از اولین بارقه‌های شاهنامه‌نگاری و آخرین بازمانده‌های آن هستند.

شاهنامه‌نگاری:

سابقه‌ی به تصویر کشیدن داستان‌های حماسی به پیش از سرایش شاهنامه می‌رسد، برخی محققین ( مقدم اشرفی، 1367: 13؛ آدامووا، 1388: 16 ) در اثبات این مدعا به این ابیات استناد می‌کنند:
در ایوان نقش بیژن هنوز *** به زندان افراسیاب اندر است
( منسوب به سفردوسی )
این بیت از شهرت داستان بیژن حکایت می‌کند تا آنجا که تصاویر آن را در ایوان‌ها و بر دیوار خانه‌ها نقش می‌کردند. فردوسی خود نیز در چند مورد به این نکته اشاره دارد. مثلاً در ساخت سیاوش گرد اشاره می‌کند که سیاوش گرد را ساختند و دیوارهای آن را با تصویر پهلوانان منقوش کردند:
بر ایوان نگارید چندی نگار *** ز شاهان و از بزم و از کارزار
نگار سر و تاج کاووس شاه *** نگارید با یاره و گرز و گاه
فریدونش را نیز با گاوسار *** بفرمود کردن بر آنجا نگار

ساخت سیاوش گرد و منقوش کردن ایوان‌ها

مصوّرسازی شاهنامه از نخستین سال‌های پس از سروده شدن شاهنامه آغاز شد، از زمانی که قلم فردوسی از نوشتن باز ایستاد، قلم‌موی نقاشان به آرایش داستان‌های شاهنامه پرداخت. شواهدی دال بر این است که نسخ شاهنامه مقارن روزگار فردوسی مصور بوده و نقش‌ها داشته، از جمله این دوبینی سوزنی سمرقندی ( برخی آن را به منیجک ترمذی منسوب می‌کنند ):
به شاهنامه بر ار هیبت تو نقش کنند *** زشاهنامه به میدان رود به جنگ افراز
زهیبت تو عدو نقش شاهنامه شود *** کزو نه مرد به کار‌اید و نه اسب و نه ساز
این ابیات بر مصوّر ساختن شاهنامه اشاره دارد و نمایانگر آن است که از نخستین سال‌های سروده شدن شاهنامه، نگارگران به مجلس‌آرایی آن پرداختند.
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
پادشاهی اردشیر، شاهنامه، مورخ 847، مکتب شیراز، شماره‌ی نسخه 2173، محفوظ در موزه گلستان
نگاره‌های شاهنامه‌ی فردوسی، به جهت کمیت و کیفیت، در موزه‌ها و مجموعه‌های هنری دنیا جایگاه شاخصی دارد. در این موزه‌ها نمونه‌هایی از کهن‌ترین تصاویر شاهنامه به چشم می‌خورد. در مجموعه‌ی دیوید شهر کپنهاک سفالینه‌های زیادی نگهداری می‌شود که حاوی اشعار شاهنامه هستند. از این میان سفالینه‌ای است که به سده‌ی ششم مربوط می‌شود؛ « در مجموعه‌ی دیوید، هنر ایران حرف اول را می‌زند، مینیاتورهای شاهنامه از دوره‌ی صفویه، [...] و از آن جمله سفالی کثیر الاضلاع، منقوش به صحنه‌هایی از داستان رستم و سهراب و ابیاتی از مقدمه‌ی داستان » ( یاحقی، 1388: 235 ).
کهن‌ترین شاهنامه‌ی مصور، مورخ 731 و دارای 89 نگاره است که در موزه توپ قاپی‌سرای استانبول نگهداری می‌شود. دومین نسخه‌ی مصور تاریخ دار شاهنامه مورخ 733 است و در کتابخانه‌ی عمومی لنینگراد نگهداری می‌شود. سومین نسخه‌ی مصوّر تاریخ‌دار شاهنامه نیز مورخ 741 و محفوظ در مجموعه‌ی چستربیتی در دوبلین است. در میان نسخه‌های بدون تاریخ که از قرن 8 برحای مانده نسخه‌ی دموت معروف‌تر از همه است، این نسخه اوراق شده و در 21 کتابخانه و موزه‌ی اروپایی و آمریکایی به طور پراکنده نگهداری می‌شود ( روحانی، 1354: 33-36 ).
شاهنامه‌نگاری از اوایل قرن هشتم آغاز شد. با حمله‌ی مغولان به ایران در قرن 7، ایرانیان به ناگزیر در صدد معرفی فرهنگ خود برآمدند. یکی از عناصری که ایرانیان در تلاش برای معرفی فرهنگ خود به مغولان، از آن بهره جستند شاهنامه بود. همزمان با اسلام آوردن غازان خان و قدرت گرفتن عناصر ایرانی در دستگاه حکومتی ایلخانی، شاهنامه‌نگاری رشد یافت. در ابتدا شاهنامه‌های کوچک با نگاره‌های ریز نقش کار می‌شد، تا اینکه هنرمندان در سال 735 شاهنامه بزرگ ایلخانی را پدید آوردند.
با روی کار آمدن تیموریان شاهنامه‌نگاری رشد بیشتری پیدا کرد. نمونه‌های این امر را در سه شاهنامه‌ی ابراهیم سلطان، شاهنامه‌ی بایسنغری و شاهنامه‌ی محمد جوکی می‌توان مشاهده کرد، این سه برادر ( ابراهیم سلطان (2)، بایسنغر، محمد جوکی ) که هر سه فرزندان شاهرخ بودند در رقابت با یکدیگر سه شاهنامه ایجاد کردند. از این دوره تا دوره‌ی صفوی نگارگری در اوج ماند. از مهم‌ترین شاهنامه‌های دوره‌ی صفوی می‌توان به شاهنامه‌ی شاه‌طهماسبی، شاهنامه‌ی شاه اسماعیل دوم و شاهنامه‌ی شاه عباس اشاره کرد. پس از دوره‌ی صفوی، تباهی نگارگری آغاز شد. در دوره‌ی قاجار جز شاهنامه‌ی داویر اثر شاخص دیگری به چشم نمی‌خورد. شاهنامه‌ی کلاله‌ی خاور از جمله نسخی است که در نگاره‌های آن تأثیرپذیری از تصاویر شاهامه‌ی داوری قابل مشاهده است. این نسخه دارای 52 نگاره، به سبک مکتب قاجار است. سرانجام در دوره‌ی قاجار نقاشی‌های شاهنامه از کتاب‌ها به دیوار قهوه خانه‌ها انتقال یافتند. چاپ شاهنامه از 1206 ه ق ( 1811 م ) در هند آغاز شد و حدود چهل سال بعد چاپ‌های مصوّر جدیدی در تهران و بمئی انتشار یافت. (3)
شاهنامه در هر دوره با توجه به روح زمانه به تصویر درآمده است. به عنوان مثال « در شاهنامه‌ای مربوط به دوران قاجار در داستان فرامرز دقیقاً در وسط یک سوار با روبند سفید را نشان می‌دهد که تیر خورده است. این نگاره، مجلس دهم شاهنامه است و هنرمند به عدد 10 که رسیده به یاد عاشورا صورت سوار را پوشانده است. این همان روح زمانه و ارادت و عشق هنرمندان نسبت به حماسه و شرایط اعتقادی خودشان است. یا مثال معروف پرچم « نصر من الله و فتح قریب » در دست سیاوش در نقاشی قوللر آغاسی است که به او گفتند: سیاوش که مسلمان نبود، او هم گفت: از من و شما مسلمان‌تر بود » ( شریف‌زاده، 1387: 111 ).
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
پرچم « نصر من الله و فتح قریب » در دست سیاوش، [ پاکباز، 204 ]
مصوّرسازی شاهنامه در واقع جلوه‌ای از نمایش آرمان‌ها و آرزوهای جامعه به شمار می‌آمده است. این نکته حتی در مورد فاتحان غیر ایرانی هم مصداق داشت، « مغولان شاهنامه را سمبل و نماد همیاری بین سنت‌های فرهنگی ایرانی و اهداف و غایات سیاسیِ ترکی - مغولی می‌دانستند. تصاویر شاهنامه از طریق نمایش سبک زمانه و کار بست جامه‌ها و لباس‌های معاصر و نیز شکل و شیوه‌ی معماری کتیبه‌ها، بازتابی از کوشش‌های تاریخی افراد سلسله مورد نظر می‌شد که خود را در آئینه‌ی سنت شاهنامه فرامی‌نمودند. شاهزادگان تیموری از این سنت بهره‌ی فراوانی گرفتند و شاهنامه در کارگاه‌های هنری آن‌ها با تصاویر بسیار زیبا و قطع‌های مختلف تولید شد » ( آژند، 1387: 116 ).
مصوّرسازی شاهنامه همواره مورد توجه دولت‌ها بوده است چنانکه اینجوها برای تحکیم موقعیت خود به شاهنامه متوسل جستند، « خاندان اینجو به منظور تحکیم قلمرو خود و احیای کشور ایران سیاست تجلیل از گذشتگان را پیش گرفتند. هنرمندان شیرازی منبع الهام خویش را در سنت‌های ادوار پیشا مغولی ایران جستجو می‌کردند و این نکته هم در سبک و هم در محتوای شاهنامه 733 مشاهده می‌شود » ( بلر، 1388: 106 ).
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
نبرد بیژن و فرود، شاهنامه، مورخ 847، مکتب شیراز، شماره‌ی نسخه 2173، محفوظ در موزه گلستان
به علت فراوانی نگاره‌های شاهنامه و عدم توانایی در احصاء و بررسی تمامی نگاره‌های آن، دو نسخه‌ی معتبر را از میان شاهنامه‌های مصوّر برگزیدیم: شاهنامه‌ی بایسنغری به عنوان یکی از نخستین نمونه‌های شاهنامه‌ی مصوّر و شاهنامه‌ی داوری به عنوان یکی از آخرین نمونه‌های آن. دلیل انتخاب این دو نسخه، از میان نسخ مصوّر بی‌شمار شاهنامه، آن است که این نسخه‌ها دو نقطه‌ی عطف از اولین بارقه‌های شاهنامه‌نگاری و آخرین بازمانده‌های آن هستند. شاهنامه‌ی بایسنغری یکی از کهن‌ترین شاهکارهای هنر شاهنامه‌نگاری است. این نسخه قدیم‌ترین نسخه‌ی مصور محفوظ در ایران است، حال آنکه اوراق بسیاری از نسخ کهن شاهنامه، مانند شاهنامه‌ی دموت و شاهنامه‌ی طهماسبی، ناقص و در موزه‌های مختلف جهان پراکنده است. شاهنامه‌ی داوری یکی از آخرین بازمانده‌های شاهنامه‌های کامل و مصوّر است، پس از شاهنامه‌ی داوری سنت آرایش نسخ خطی به تدریج به دست فراموشی سپرده شد. از آن پس نگارگری جای خود را به چاپ‌های مصوّر سنگی و نقاشی‌های رنگ روغن داد.

شاهنامه‌ی بایسنغری

تصویرنگاری شاهنامه در دوره‌ی تیموری به اوج رسید. شاهنامه‌ی بایسنغری اوج هنر تیموری را نشان می‌دهد. این نسخه قدیم‌ترین نسخه‌ی محفوظ در مجموعه‌های هنری ایران است. نسخه‌ی بایسنغری در کتابخانه‌ی کاخ گلستان تهران نگهداری می‌شود و در سال 1350 به صورت نفیس انتشار یافت.
ارزنده‌ترین هنرمندان مکاتب بغداد و تبریز و شیراز در ربع اول سده‌ی نهم در کارگاه دربار شاهرخ و بایسنغر میرزا به هم پیوستند. بایسنغر در خطّاطی هنرمندی زبر دست بود و در گشاده‌دستی شهرت داشت، و به سبب حسن رعایت او به حال اهل فضل « خردمندان فاضل و هنرمندان کامل از اطراف و اکناف عالم روی به درگاه او آوردند » ( خواند میر، حبیب‌السیر: 622/2 به نقل از آژند، 1387: 85 ). بایسنغر میرزا که خود کتابشناس و خوشنویس طراز اولی بود از جوانی به سفارش کتاب‌های نفیس پرداخت در سال 829 به دستور شاهزاده بایسنغر، با مقابله‌ی چندین دستنویس شاهنامه، نسخه‌ای برای او تصحیح و تدوین کردند که به شاهنامه‌ی بایسنغری مشهور است. این شاهنامه دارای 22 نگاره است. سه شیوه‌ی کاملاً متمایز در ترکیب کلیه‌ی تصاویر آن به چشم می‌خورد. این نسخه دارای 690 صفحه است، اندازه آن 384 در 265 میلیمتر، قطر آن 75 م. م و در کتابخانه‌ی کاخ گلستان در تهران نگهداری می‌شود. شیوه‌ی اجرای این نسخه در قالب مکتب هرات است در سرلوح دو صفحه‌ای آن صحنه‌ی شکاری تصویر شده است که بایسنغر میرزا نیز در آن به تصویر درآمده و در پیرامون او ملازمان، خنیاگران و درباریان و سایر شکارچیان با تیر و شمشیر و کمان بر وحوش حمله‌ور شده‌اند. بیشتر نگاره‌های این نسخه، صحنه‌های نبرد و جلوس را نشان می‌دهند. در صحنه‌های جلوس معمولاً شاهی بر سریر قدرت جلوس کرده و بر کلّ ترکیب‌بندی مسلط شده است.
نگارگر یا نگارگران این نسخه مشخص نیست، اما برخی مولانا خلیل را از نگارگران این نسخه می‌دانند. مولانا خلیل الله معروف به خلیل میرزا شاهرخی، امیر خلیل، مولانا خلیل مصوّر و خلیل الله نقاش برجسته‌ی مکتب هرات است. « عبدالقادر مراغی او را مانی ثانی می‌نامد. دولتشاه سمرقندی می‌گوید او در ربع مسکون به روزگار خود نظیر نداشت » ( کریم‌زاده، 1376: 167 ). نام مولانا خلیل در عرضه داشت مولانا جعفر بایسنغری هم ذکر شده و در زمره‌ی کارکنان و هنرمندان کتابخانه‌ی سلطنتی مشغول به کار بوده است. برخی محققین ادعا می‌کنند که از آنجا که میر خلیل در کارگاه هنری بایسنغر میرزا کار می‌کرده احتمال دارد که در کار شاهنامه بایسنغری مشارکت داشته باشد ( مقدم اشرفی، 1367: 30 ).
خطّاط این نسخه، جعفر تبریزی ( بایسنغری ) است. جعفر بایسنغری، رییس کتابخانه‌ی بایسنغر میرزا بود، از زندگی او آگاهی چندانی در دست نیست. او این نسخه را با خطّ زیبای نستعلیق در هرات کتابت کرد. برخی او را دومین استاد نستعلیق می‌دانند. او به همراه اظهر تبریزی به رواج شیوه‌ی شرقی قلم نستعلیق پرداخت و این شیوه را عمومی کرد به طوری که پس از یک قرن همه‌ی خوش‌نویسان از این شیوه پیروی کردند.
امّا دریغا که در کتابت شاهنامه‌ی بایسنغری، بی‌دقتی‌ها و سهوی‌هایی به چشم می‌خورد. « در مقدمه‌ی شاهنامه‌ی بایسنغری کاتب کلماتی را غلط نقل کرده و جای کلماتی را که نتوانسته بخواند خالی گذاشته و بعداً تذهیب‌کاران جای کلمات را با تزیینات پر کرده‌اند » ( ریاحی، 1372: 350 ). (4)
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
شاهنامه بایسنغری، بازی شطرنج بوذرجمهر و سفیر هند
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
شاهنامه بایسنغری، نبرد خاقان چین

شاهنامه‌ی داوری

احتمالاً شاهنامه‌ی داوری آخرین نسخه خطی مصوّر است که حاصل یک کارِ گروهی بوده و به سبک و روش نسخه‌های مصوّر دوره‌های گذشته به انجام رسیده است. شاهنامه‌ی داوری به خامه‌ی هنرمندان شیرازی آقا لطفعلی صورتگر شیرازی، محمد داوری و برادر داوری ملقّب به فرهنگ تهیه شده است. این شاهنامه به نام محمد داوری است. او از خانواده‌ی معروف و هنرمند وصال و سومین فرزند محمد شفیع وصال شیرازی است. شاهنامه‌ی داوری به خطّ نستعلیق و توسط محمد داوری نوشته شده است ( برخی نیز خوشنویس آن را وصال شیرازی می‌دانند ). کتابت آن نزدیک 5 سال طول کشید و همین مدت نیز برای تذهیب و نقاشی مجالس آن وقت صرف شد. متن شاهنامه تقریباً در سراسر کتاب به قلم سیاه و بر زمینه سفید است. صفحات آغازین هر جلد تذهیب دارد. این نسخه در 4 جلد تنظیم و صحافی شده است. 1232 صفحه دارد و ابعاد آن 284 در 424 میلیمتر است. شاهنامه‌ی داوری در موزه‌ی رضا عباسی نگهداری می‌شود. این نسخه در سال 1382 به کوشش کمالی سروستانی، توسط بنیاد فارس‌شناسی و با همکاری مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدّن‌ها به چاپ رسیده است. این نسخه 68 نگاره دارد. 55 مجلس از این نسخه را آقا لطفعلی صورتگر، یک نگاره را فرهنگ و بقیه را داوری ( برادر فرهنگ ) کار کرده است.
براساس تحقیق جامع آیدین آغداشلو پیرامون زندگی آقا لطفعلی صورتگر ( آغداشلو، 1376: 10-50 )، این نگارگر چابکدست از سن بیست سالگی زندگانی هنری خویش را آغاز کرد. اهمیت کارهای لطفعلی در ترسیم گل و مرغ است. آقا لطفعلی شیرازی هنرمند ملازم و وابسته‌ی دربار نبود و از نقاشان مستقل به شمار می‌آمد. کارگارهی داشت که در آن سفارش جلد کتاب و قلمدان و قاب آئینه می‌گرفت. در کنار این سفارش‌ها و نقاشی‌های گل مرغ، صورت‌هایی از زن‌ها و مردان ایرانی و فرنگی نیز می‌ساخت. نقاشی‌های نسبتاً کوچک او در آلبوم‌هایی که به « مرقع » مشهور بودند نگهداری می‌شد.
نقل است که در اوایل جوانی تصاویری برای شاهنامه‌ی فردوسی ساخت. در این تصاویر رستم و دیگر پهلوانان را نه مانند پهلوانان ستبربازو و درشت استخوان، بلکه مانند جوانان عشرت‌طلب و میگسار با ابروان مقوّس و لب باریک و زلف شانه کرده ترسیم کرده بود. به همین جهت یکی از ایلخان‌های قشقایی، برای اینکه وی را با چهره و قامت مردم کوهنورد و چادرنشین آشنا کند، وی را به مدت یک سال با خود به سفر برد. لطفعلی پس از مراجعت برای شاهنامه تصاویری ساخت که از تصویری که ایرانیان از پهلوانان شاهنامه در ذهن دارند چندان دور نیست ( همان: 11 ).
آقا لطفعلی گاه بر حاشیه‌ی آبرنگ‌های خود مطالبی می‌نگاشت، این حواشی معتبرترین اسنادی است که برای شناخت شرح احوال او در اختیار داریم. به استناد همین حواشی می‌دانیم که در محضر محمدحسن شیرازی هنر نگارگری را آموخت، زیرا محمدحسن شیرازی در حاشیه‌ی یکی از کارهایش نوشته است: « از شدت دندان درد به جهت نورچشمی لطفعلی ساخته شد » و لطفعلی نیز در حاشیه یک آبرنگ خود متقابلاً نوشته است: « هو الله از لطف علی فروغ این انجمن است، حسن از سر خامه‌ی محمدحسین است » در حاشیه‌ی شاخه گلی، که اکنون در مرقعی در موزه‌ی آرمیتاژ شهر سن‌پطرزبورگ نگهداری می‌شود، چنین نوشته است: « برای فرزندم علی ساخته شد که زینهار گرد هنر نگردد، زیرا مایه‌ی خواری و ناداری او خواهد بود ».
و در حاشیه‌ی نقاشی یک دسته گل با طنزی تلخ نوشته است: « هو، در زمانی که هوا سرد و دستم سرد و پشتم سرد و دلم سرد بود، روز چهارشنبه ششم ماه رجب بود که کمترین لطفعلی ساخت » ( همان: 40 ).
از آنچه در حاشیه‌ی نقاشی‌های او آمده می‌توان دریافت که نقاشی هایش را اغلب نه با پیش سفارش دربار و اشراف، که برای دل خودش می‌کشیده است. 12 مجلس شاهنامه‌ی داوری به قلم محمد داوری ترسیم شده است. او فرزند خوشنویس و ادیب بزرگی چون محمد شفیع وصال شیرازی بود. او در خوشنویسی ماهر بود، نقاشی آبرنگ و تذهیب را خوب می‌دانست و شاعری خوش ذوق بود.
سید احمد دیوان بیگی در تذکره‌ی حدیقةالشعرا درباره‌ی محمد داوری آورده است: « کتاب شاهنامه تمام کرده و تذهیب و نقاشی و جلد آن کار خودش بود و کمال امتیاز او را داشت. پنج سال زحمت کشید و در آن مدت اجزا و اوراق او به نظر شد و او کتابت را تمام کرده و شرحی به بحر متقارب مشتمل بر زحمت خود و عظمت مقام فردوسی و مدح ایلخانی بر آن بیافزود و ایلخان هفتصد تومان پول نقد و طاقه‌ی کشمیری ممتاز و دو اسب خوب به او نیاز کرد » ( دیوان بیگی، 624/1؛ به نقل از شاهنامه، 1382: دو، مقدمه‌ی کمالی سروستای ).
محمد داوری در این مورد می‌گوید:
یکی از همه نام‌بردارتر *** ز هر کس به هر کار هشیارتر
شد این رایگان گنج را خواستار *** به نام وی این نامه شد یادگار
( داوری: 1382، چهار )
چنان که خودش سروده پس از کتابت شاهنامه به تصویرگری آن مبادرت کرده است:
چو کلک نی از دست بگذاشتم *** همان کلک مویینه برداشتم
شگفتی بسی بردم آنجا به کار *** چو از خامه بر نقش بستم نگار
( همان: دوازده )
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
شاهنامه داوری، گذر سیاوش از آتش
شاهنامه نگاری؛ از کِلک نِی شاعر تا کلک مویینه‌ی نقاش
شاهنامه داوری، باز آمدن ن سیاوش به ایران

پی‌نوشت‌ها:

1. دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد
2. برای مطالعه‌ی بیشتر درباره‌ی شاهنامه‌ی ابراهیم سلطان رک: متقالچی، محمود (1389): « شاهنامه دستنویس ابراهیم سلطان »، بخارا، شماره‌ی 75 ( پی‌درپی 75 )، فروردین و تیر 1389، سال دوازدهم، شماره دوازدهم، 147-152
3. برای اطلاع بیشتر درباره‌ی نسخ شاهنامه‌ی موجود در موزه‌های جهان رک: روحانی، 1354؛ میراث‌نامه ویژه‌نامه همایش فردوسی ()، 1384، سال اول، ش 4
4. نقد مقدمه‌ی بایسنغری رک: ریاحی، محمد امین (1372): سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، تهران: مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول. صص: 349-363

کتابنامه :
- آژند، یعقوب (1387): مکتب نگارگری شیراز، تهران: فرهنگستان هنر، چاپ او
- آدامووا، ادل. تی (1388): « شاهنامه‌ی مصوّر 733 هجری سن پترزبورگ و مکتب نقاشی اینجو »، رابرت هیلن برند ( ویراستار )، زبان تصویری شاهنامه، ترجمه‌ی سید داوود طبایی، تهران: فرهنگستان هنر، چاپ اول
- آغداشلو، آیدین (1376): آقا لطفعلی صورتگر شیرازی، جاسم غضبانپور، تهران: میراث فرهنگی
- بلر، شیلا اس (1388): « بازنویسی سرگذشت شاهنامه‌ی بزرگ ایلخانی » رابرت هیلن برند ( ویراستار )، زبان تصویری شاهنامه، ترجمه‌ی سید داود طبایی، تهران: فرهنگستان هنر، چاپ اول
- فردوسی، ابوالقاسم (1386): شاهنامه (ج 1-8)، به کوشش جلال خالقی مطلق، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، چاپ اول
- ــــ (1382): شاهنامه ( نسخه‌ی داوری )، به کوشش کمالی سروستانی، شیراز، بنیاد فارسی‌شناسی با همکاری مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن ها
- ـــــ (1350): شاهنامه ( نسخه‌ی بایسنغری )، تهران: شورای مرکز جشن‌های شاهنشاهی، چاپ اول
- روحانی، مهشید (1354): شاهنامه در موزه‌ها، جواد پارسای جاوید، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، اداره‌ی کل موزه ها
- ریاحی، محمد امین (1372): سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی، تهران: مؤسسه‌ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول
- شریف‌زاده، عبدالمجید (1383): تاریخ هنر نگارگری، تهران: کمال هنر، چاپ اول
- کریم‌زاده تبریزی، محمدعلی (1376): احوال و آثار نقاشان قدیم ایران، بی‌جا، انتشارات مستوفی، چاپ اول
- مقدم اشرفی. م (1367): همگامی نقاشی با ادبیات در ایران، ترجمه‌ی رویین پاکباز، تهران: نگاه
- یاحقی، محمد جعفر (1388): زین دایره‌ی مینا ( گشت و گذارهای علمی و فرهنگی )، تهران: سخن، چاپ اول

منبع مقاله :
مجموعه مقاله‌های شاهنامه و پژوهش‌های آیینی؛ (1392) به کوشش فرزاد قائمی، ویراسته‌ی سیما ارمی اول، مشهد، مؤسسه‌ی چاپ و انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد، چاپ نخست.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.