واژه ی دیگری که معمولاً برای اهریمن به کار برده می شود، گنامینو: مینوی بد و گند/ نابودکننده (Gan(n)āg-Mēnog:Dēnkard: 3. 12; BundahiŠn: 4. 10) است. همچنین اهریمن دارای صفاتی مانند پَس دانش، زدارکامه: دارای کام نابودگر(Bundahisn: 1.3:pas-dāniŠn,zadār-kām)، رَشک گوهر(arešk-gōhr:Bundahišn:1. 16)، ایبگَت: تازنده/ مخالف( وزیدگی های زادسپرم: ēbgad/t:Dēnkard:3. 174;Bundahisn:3. 26;28 . 3)، دُروج(وزیدگی های زادسپرم: druz/j:Bundahišn:3. 26-27 6-4.1)، پتیاره: تازنده/ دشمن(وزیدگی های زادسپرم: patyārag:Bundahišn:4.25; 28. 3)، گجسته: ملعون و دُروند: بدکار( ارداویراف نامه: gizistag,druvand. 1, 3)است.
اهریمن در آغاز بوده( دستنویس ت58: 28. 1)و در برابر هرمزد فرازپایه که در روشنی بیکران است، در تاریکی بیکران زندگی می کند. این تاریکی از سمت پایین، بیکرانه و از بالا کرانه مند بوده و مرز تاریکی و روشنی را به وجود می آورد(Bundahišn: 1. 3؛ وزیدگی های زادسپرم: 1. 1).
گوهر اهریمن شر، فساد و بدی است و از آنجا که تغییر گوهر ناممکن است، نمی توان او را از بدی بازداشت. او به سبب بدگوهری پذیرای نیکی و راستی نیست(Sikand-gumanik Vizar: 3. 4-6؛ مینوی خرد: 9. 7- 10). سردی و خشکی نیز دو ویژگی گوهر اوست(Bundahišn: 27. 56). اهریمن آفریدگار بدی(Denkard: 6.B1)و کار او نابودگری است(مینوی خرد: 62. 3). کام اهریمن آزار و بدی و اندیشه ی او گفتار بد و دروغ است؛ یعنی به نیکی نمی اندیشد و آن را نمی پذیرد. همچنین کردار او خشم، کین و قهر است( مینوی خرد: 7. 23؛ 9. 5). اهریمن پیکری سیاه و خاکستری، پست و زشت دارد(Bundahisn: 1. 46; ورزیدگی های زادسپرم: 1. 29)و در پیکرهای مار(2)، مگس و وزغ خود را نشان می دهد(Bundahišn: 4. 10, 11;27. 2؛ ورزیدگی های زادسپرم: 2. 5).
اهریمن نقش بنیادی در آفرینش ایرانی دارد. بنا بر کردارشناسی اهریمن می توان آفرینش ایرانی را به چهار دوره تقسیم کرد:
دوران نخست، دوره ی آفرینش مینوی اورمزد، تاختن اهریمن به سرزمین روشنایی، بیهوشی اهریمن و افتادن دوباره ی او به سرزمین تاریکی.
دوران دوم، دوره ی آفرینش گیتی به دست اورمزد، به هوش آمدن اهریمن، تاختن او به گیتی، کشتن کیومرث و زندانی شدن اهریمن در آسمان.
دوران سوم، دوره ی آمیختگی نیکی و بدی و مبارزه ی اهوراییان با اهریمن و دستیارانش.
دوران چهارم، دوره ی ناتوانی اهریمن و از کار افتادگی و نابودی همیشگی او.
در دوران نخست، هرمزد با دانش همه آگاه از وجود اهریمن و تازش او به جهان آگاه است. اهریمن که به دلیل پس دانشی از هستی هرمزد آگاهی ندارد، در این دوران از آفرینش نورانی اورمزد آگاه می گردد. او به سبب سرشت نابودگری و رشک گوهری خود برای از بین بردن آفرینش اورمزدی از تاریکی به مرز روشنایی می تازد، اما با دیدن چیرگی فراتر از نیروی خویش به جهان تاریکی باز می گردد و دیوانی مرگ آور برای نبرد با اورمزد می آفریند(Bundahišn: 1. 12-15؛ ورزیدگی های زادسپرم: 1. 3-4).
اهریمن، نماد نادانی، در دنیای تاریکی زندگی می کند. او در برابر اورمزدِ همه آگاه قرار می گیرد که دارای دانایی و نیروی روشنی است. اورمزد برای مقابله با تازش اهریمن، آفریدگان مینوی خود را می آفریند. اهریمن نیز ابزار نبرد را در تاریکی می آفریند. او در پایان دوران نخست به مرز روشنی آمده و اورمزد را تهدید به کشتن و نابودی آفریدگانش می کند. اهریمن در تهدیدی دیگر خطاب به اورمزد می گوید:« همه ی جهان گیتی را بر دوستی خودم و دشمنی تو برانگیزم»(Bundahišn: 1. 21؛ ورزیدگی های زادسپرم: 1. 7).
اورمزد پیشنهاد می کند که اهریمن آفرینش او را ستایش کند. اهریمن به تصور آنکه این پیشنهاد از روی بیچارگی اورمزد است آن را نمی پذیرد. اورمزد نیز با دانش خود دوران نبرد با اهریمن را به سه دوره ی سه هزار ساله؛ کام اورمزد، کام اورمزد و اهریمن، و ناکاری اهریمن تقسیم می کند. اورمزد می داند که اگر زمان کارزار را معین نکند، اهریمن تهدیدهای خود را بر آفریدگان او عملی می کند و آنگاه نبرد و آمیختگی جاودانه خواهد بود. در دوران آمیختگی، اهریمن قدرت دارد که بر این دوران فرمان روایی کند و آن را از آن خود سازد؛ زیرا در این دوران گرایش مردم به گناه بیشتر است تا به نیکی و این همان چیزی است که اهریمن می خواهد. گناه کاری مردم باعث ادامه ی زندگی اهریمن می شود و او با دیوپرستی، بدی مردم به یکدیگر، بددینی و ستم نیرو می گیرد(روایت پهلوی: 45).
در این نبرد نابرابری میان آگاهی و ناآگاهی به خوبی آشکار است. زمان یاریگر اورمزد برای شکست اهریمن است. اورمزد به خوبی می داند که اگر اهریمن را آزاد بگذارد،او دوباره به جایگاه تاریکی باز می گردد و نیروهای بیشتری را فراهم می کند. اورمزد برای رهایی از اهریمن و ناتوان کردن او نیایش اهونور را می خواند. اهریمن با شنیدن این نیایش از کارافتادگی و نابودی خود و دیوان را در فرجام می بیند. او گیج و ناتوان شده و برای سه هزار سال( دوران دوم) بیهوش در جهان تاریکی فرو می افتد(Bundahišn:1. 19-30؛ ورزیدگی های زادسپرم: 1. 8-14).
هرمزد در این دوران آرامش که اهریمن گیج و ناکار و ناتوان شده، آفریدگان خود را به صورت گیتی؛ مادی می آفریند. اورمزد تلاش می کند تا از سویی بالندگی و نیرومندی آفرینش اورمزدی را افزون سازد و از سوی دیگر نیروی اهریمن را کم کم کاهش دهد؛ زیرا او نمی تواند یک باره نیروی اهریمن را از میان بردارد. همچنین او می داند که اگر اهریمن را در مرز روشنایی نگاه دارد با دستان خود زمینه ی جاودانگی بدی او را فراهم کرده است.
اورمزد نخست برای سه هزار سال اهریمن را ناکار و ناتوان می کند. این دوران فرصت مناسبی است تا او آفریدگان گیتی را برای مبارزه با اهریمن آماده کند. اهریمن در برابر هریک از این آفریدگان مقداری از نیروی خود را از دست می دهد. او با این تلاش و صرف نیرو کم کم رو به نزاری می نهد و توانایی او کاهش می یابد. این همان اندیشه ای است که از بین رفتن تدریجی بدی را فراهم می کند. در حالی که اگر اهریمن در مرز روشنایی بازداشته می شد، نیروی او ثابت مانده و در صورت بازگشت به جهان تاریکی رو به افزونی می نهاد و خطر نابودی اورمزد و آفرینش او فراهم می شد. گذشته از این در نبردهای پیاپی و روزمره اهریمن چیرگی می یابد؛ زیرا در دوران آمیختگی، روزگار به کام اهریمن می گذرد و در پایان اهریمن همه چیز را نابود کرده و به کام خود می کشد.
اورمزد با دانایی خود زمان سه هزار ساله ای را از اهریمن می گیرد تا در این دوران نیروی خود را افزایش دهد و دوران سه هزار ساله ی دیگری را برای مبارزه با اهریمن تعیین کند. هدف اورمزد از تعیین دوران مبارزه آن است که اهریمن را با نیروی ثابتی به گیتی بکشاند به گونه ای که امکان بازپروری و بازسازی نیروهایش وجود نداشته باشد. در این دوران هر کردار اهریمن برابر با کاهشی در نیروی اوست. اورمزد با روشن بینی می داند که اهریمن هیچ گاه از دشمنی دست برنمی دارد و دشمنی او تنها با آفرینش گیتی از کار می افتد. از آنجا که آفرینش در زمان جریان می یابد؛ بنابراین او از زمان بیکرانه، زمان کرانه مند را می آفریند تا زمینه نابودی اهریمن را فراهم کند؛ یعنی در زمان، کارزار در آفرینش پدیدار شود و در پی آن اهریمن نابود گردد.
اهریمن در این دوران آنقدر از نیروی خود استفاده می کند تا اینکه دیگر نیرویی برایش باقی نمی ماند و ناتوان و نابود می شود، جهان رو به نیکی و پاکی پیش می رود و بدی نیست و نابود می شود. فلسفه ی مبارزه ی اورمزد با اهریمنِ دارای پس دانشی، فرودستی، خودپرستی و از کارافتادگی برابر است با کامل شدن اورمزد یعنی خدایی، فرزانگی، نام آوری، برتری و جاودانگی او(Bundahišn:1. 39-40).
پس از بیهوشی اهریمن و فروافتادن او در تاریکی، اورمزد آفرینش گیتی را آغاز می کند و آفرینش وارد دوره ی سه هزاره ی دوم می شود. هدف از آفرینش گیتی مبارزه با اهریمن و نابودی اوست. اورمزد نخست آسمان را می آفریند تا اهریمن را در آن گرفتار کند. سپس آب، زمین، گیاه و گوسفند را برای مبارزه با اهریمن و یاری رساندن به انسان می آفریند و در پایان برای از کار افکندن و از میان بردن اهریمن و همه ی دیوان، انسان را می آفریند(Bundahišn: 1a. 1-3).
اورمزد آسمان را بسیار پهناور و روشن از ماده ای سخت مانند سنگ، فلز(وزیدگی های زادسپرم: 3. 2)، خماهن: الماس/ آهن( مینوی خرد: Bundahišn:1a.7; 8. 7)و آبگینه ی سپید(روایت پهلوی: 46. 4)می آفریند. ماده ی آسمان گویای آن است که اورمزد برای به دام انداختن اهریمن در زندانی استوار چاره اندیشی کرده است. مینوی آسمان نیز با اندیشه و آگاهی، خویشکاریِ مهم جلوگیری از بازگشت اهریمن به دنیای تاریکی را انجام می دهد. او همانند پهلوانی زره پوش بدون هیچ ترسی از کارزار آماده ی دفاع در برابر هجوم اهریمن است. مینوی آسمان به همراه آسمان شرایط سختی برای اهریمن فراهم می کند تا او و دیوان به دست انسان نابود شده و از میان بروند(Bundahišn:1a. 7).
در پایان این دوره که اهریمن بیهوش در دوزخ افتاده، دیوان بزرگ به سوی او می آیند و او را برای نبرد با اورمزد و امشاسپندان تشویق می کنند. هریک از آنها کردارهای خود را برای اهریمن برمی شمارند، اما اهریمن از ترس انسان برنمی خیزد. در پایان ماده دیو جهی(Jeh)، نماد ناهنجاری ها و پلیدی های زنانه، تصویر روشنی از کردارهای خود را برای اهریمن به نمایش می گذارد و می گوید: من در کارزار آنقدر بر مرد پرهیزگار و گاو یکتاآفریده درد و آزار می رسانم که از این کردار من توان زندگی کردن نداشته باشند. فرّه آنان را می دزدم. آب، زمین، آتش و گیاه را آزرده می کنم و همه ی آفرینش هرمزد را آزار می رسانم.
اهریمن با شنیدن کردارها و پیروزی های جهی آرامش می یابد و از گیجی بیرون می آید. او سر جهی را می بوسد و از بوسه ی اهریمن ناپاکی های زنانه به وجود می آید. جهی از اهریمن می خواهد تا مردکامگی؛ مورد آرزوی مردان بودن را به او بدهد. اهریمن نیز خواسته ی او را برآورده می کند.
با به هوش آمدن اهریمن سه هزاره ی سوم آغاز می شود. اهریمن با تمام نیروهای دیوی و ویرانگر خود به گیتی می تازد. او به آسمان هجوم می برد، نیروهای تاریکی را با خود به درون آسمان می آورد و آسمان و ستارگان را با تاریکی می آمیزد تا اینکه تاریکی بیشتر آسمان را فرا می گیرد. مینوی آسمان به اهریمن می گوید: تا آخرین زمان نگهبانی می دهم تا مانع بیرون رفتن تو از زندان آسمان شوم. اهریمن همانند ماری آسمانِ زیر زمین را سوراخ می کند.آسمان مانند گوسفندی که از گرگ بترسد از اهریمن می ترسد. اهریمن به آب که در زیرزمین است هجوم می برد و مزه ی آن را دگرگون می کند. سپس میانه ی زمین را سوراخ کرده و چون ماری به روی زمین می آید. سوراخی که او از آن بیرون می آید راه دوزخ است که دیوان و گناه کاران در آن زندگی می کنند. پس از آن آفریدگان اهریمنی سراسر زمین را در برمی گیرند و زمین تاریک می گردد. اهریمن به آب و گیاه می تازد و آن را خشک می کند. او با آز و نیاز به سوی گاو هجوم می برد. گاو نزار و بیمار شده و می میرد. اهریمن با دیو مرگ و هزار دیو مرگ کردار به سوی کیومرث رفته و او را می کشد. سرانجام بر آتش هجوم می برد و آن را با دود و تیرگی آلوده می کند( Bundahišn: 4. 1-28؛ ورزیدگی های زادسپرم: 2. 1-21). اهریمن پس از این پیروزی ها می خواهد به جهان تاریکی بازگردد، اما نمی تواند و در آسمان زندانی می شود.
اهریمن در زندان
یکی از مباحث مهم در اهریمن شناسی متون پهلوی، زندانی شدن اهریمن در آسمان است. مینوی آسمان همانند جنگاوری زندانبانِ زندان اهریمن است تا مانع بازگشت دوباره ی او به جهان تاریکی، بازسازی نیروهای اهریمنی و تاختن دوباره به هستی گردد(Bundahišn: 26.79)، اما در بعضی متون پهلوی زمینه ای فراهم شده تا با دیدگاهی دیگر به این مسأله پرداخته شود. دیدگاه های زادسپرم، مردان فرخ و منوچهر( قرن سوم هجری) در این باره درخور توجه و بررسی است که به ترتیب به آنها پرداخته می شود:اندیشه های زادسپرم( وزیدگی های زادسپرم: 3. 1-2) به عنوان موبدی نواندیش با روزگار خود ناسازگاری داشته است(تفضلی،1377: 145، 149-150؛ راشد محصل، 1385: 3). او با نگاهی تمثیلی به گرفتاری اهریمن در زندان آسمان پرداخته و می گوید:
هنگامی که اهریمن به گیتی می تازد، آفریدگان را آلوده کرده و قدرت خود را نشان می دهد. او برای بازگشت به سرزمین تاریکی به آسمان که از فلز ساخته شده برمی گردد، اما مینوی آسمان همانند سپاهیِ دلیری که زرهی فلزی بر تن پوشیده، راه را بر او می بندد و با فریاد به اهریمن می گوید:« اکنون که وارد آسمان شده ای، تو را رها نمی کنم». سپس اورمزد پیرامون آسمان باروی سخت تر دیگری ترتیب می دهد. فروهرِ ارتشتارانِ پرهیزگار مانند سواران نیزه به دست، پیرامون آن بارو از زندان و زندانی پاسبانی می کنند. آنان نمی گذارند دشمن محاصره شده( اهریمن) از زندان فرار کند. در این هنگام اهریمن در تلاش و تکاپوست تا دوباره به جایگاه خویش بازگردد، اما ناتوان و درمانده راهی نمی یابد و به سبب پایان یافتن زمان نُه هزار ساله و آغاز بازسازی جهان در ترس و بیم و بدگمانی به سر می برد.
در متن گزارشی تمثیلی زادسپرم دو نکته ی مهم درخور نگرش است:
- بیان تصویری روشن از گرفتاری اهریمن به دست اورمزد، دستیاران مینوی و گیتیایی او و تمام نیروهای برتر در زندان آسمان.
- بیان نگرانی و بیم اهریمن از پایان زمان که شرایط بسیار بدی را از نظر روانی برای او فراهم می کند.
مردان فرخ در گزارش گمان شکن(80-63. 4)نخست تمثیل جالبی از گرفتاری اهریمن ذکر می کند و پس از آن به رمزگشایی و نمادشناسی آن می پردازد. در تمثیل و رمزگشایی های مردان فرخ دفاع از اهریمن ملموس تر است هرچند که او این اندیشه را به صراحت بیان نکرده است. او می گوید: هرمزد همانند باغبانی دانا است. جانوران و پرندگان زیان کار و ویرانگر می خواهند با تباه کردن درختان و میوه ها، باغ او را از بین ببرند. این باغبان دانا برای رهایی از رنج و دور کردن جانوران زیان آور از باغ خود از وسایلی مانند دام و تله استفاده می کند تا آنها را به دام اندازد. هنگامی که جانور به دام می افتد، تلاش می کند تا از دام بگریزد و خود را آزاد سازد، اما چون از چگونگی کار کردن دام آگاهی ندارد بیشتر در آن گرفتار می شود. این نکته بیانگر دانایی سازنده ی دام است. باغبان با دانش خود می داند که نیروی جانور تا چه اندازه است و تا چه زمانی توان ایستادگی دارد.
توان و نیرویی که جانور در تن خود دارد بر اثر کوشش و دست و پا زدن او در دام کم کم از بین می رود. توان ایستادگی و پایداری او کاهش می یابد و از کار و کردار باز می ماند. آنگاه باغبان دانا نقشه ی خود را عملی می کند. او که به خواسته ی خود رسیده، جانور ناتوان و از کار افتاده را از دام بیرون می راند. باغبان دام و تله ی خود را دوباره به انبار برمی گرداند تا بار دیگر از آن استفاده کند.
سپس مردان فرخ به رمزگشایی و نمادشناسی تمثیل خود می پردازد:
در این تمثیل باغبان دانا رمز هرمز همه آگاه است که با دانایی مطلق خود سامان دهنده و رهایی بخش آفریدگان خود می باشد. خداوندی که نهاد بدی را از کار و کردار بازمی دارد با هر آنچه به آفرینش او آسیب می رساند، مبارزه کرده و آفرینش خود را نگه داری می کند. حیوان زیان کار نادان رمز اهریمن است که بی گدار به آفرینش اورمزد می تازد و آشوب برپا می کند. دام باغبان رمز آسمان است که اهریمن در آن به دام می افتد.
آنچه اهریمن را از پیروزی بازمی دارد« گذشت زمان» است؛ بنابراین زمان رمز جنگ ابزار اورمزد برای ناتوان کردن اهریمن است. با این اسلحه جانور به دام افتاده(اهریمن) کم کم نیروهای خود را از دست داده و ناتوان می شود. در هنگام تلاش و دست و پا زدن جانور برای رهایی، آسیب هایی به باغ و دام وارد می شود که پس از آن باغبان به آبادانی باغ و بازسازی دام می پردازد. این بازسازی رمز فرشکرد؛ بازسازی جهان و همچنین پر کردن سوراخ آسمان است.
در تمثیل نمادین و رمزگشایی های مردان فرخ صحنه ی نبرد نابرابر اورمزد و اهریمن به خوبی نمایان شده است. اورمزدِ همه دانا با اهریمن نادان در نبرد است. اورمزد برای از میان بردن اهریمن از آرزوهای او آگاه است.او با نشان دادن آفرینش زیبا و نورانی خود به اهریمن، او را به سوی دام آسمان می کشاند. اهریمن با نادانی به سوی آسمان می آید و با دیدن این آفرینش زیبا سوراخی در آسمان ایجاد کرده و وارد آن می شود. سپس به زمین می تازد و بی خبر از همه جا به تباه کردن آفرینش می پردازد.
اورمزد که همه چیز را پیش بینی کرده، دامی برای او فراهم می کند و او را به دام می اندازد. اهریمن که قصد بازگشت دارد در آسمان به دام می افتد. اورمزد ابزارهایی در اختیار دارد که اهریمن از آنها آگاه نیست و به سبب نادانی خود راه مبارزه با آنها را نمی داند. گذشت زمان ابزاری سودمند برای اورمزد است که اهریمن به هیچ روی نمی تواند با آن مبارزه کند. اورمزد، آسمان و زمان به یاری هم اهریمن را ناتوان ساخته، او را از گیتی بیرون می اندازند و سوراخ آسمان را می بندند تا پس از آن اورمزد و گیتی در آرامش به سر برند.
گفتار منوچهر در دادستان دینی(20-16. 37)در دفاع از اهریمن اندکی روشن تر از تمثیل های زادسپرم و مردان فرخ است. بنابر دیدگاه او، اورمزد با نیروی بیکران و دانایی همه آگاهی که دارد، می تواند جلوی تجاوز اهریمن به گیتی را بگیرد و او را در مرز روشنی متوقف سازد. اهریمن نیز این توان را دارد که بیرون از گیتی به آزار و ویرانگری بپردازد. اورمزد در اندیشه ی ناتوانی و نابودی همیشگی اهریمن است، اما نابودی اهریمن پیش از آنکه دست به گناهی زده باشد با دادگری و خوبی اورمزد ناسازگار است؛ بنابراین اورمزد جهان را می آفریند که زمینه ی گناه را برای اهریمن فراهم کند تا پس از تباه کاری اهریمن او را به دام انداخته و در گذر زمان از بین ببرد. پس تاختن اهریمن به گیتی و خراب کاری او توجیهی است بر دادگری اورمزد در نابود کردن اهریمن.
در دینکرد(123. 3)نیز فلسفه ی آفرینش گیتی برای دور کردن اهریمن و دشمنی و کین توزی های اوست، اما نکته ی انتقادی در سخنان منوچهر پرداختن به فلسفه ی آفرینش به منظور فراهم کردن زمینه ی گناه برای اهریمن و توجیه دادگری اورمزد است.
به هر روی زادسپرم با یک بیان تمثیلی ساده و نو زمینه ای فراهم می کند تا تفاوت نبرد نابرابر اورمزد و اهریمن را به نمایش بگذارد. مردان فرخ با دیدگاه فلسفی و عقلانی که در سراسر کتاب خود دارد از تمثیل ساده و ملموسی استفاده کرده و با زیرکی به رمزگشایی نمادهای آن می پردازد. او از رمزشناسی نمادهای تمثیل خود برای دفاع از اهریمن به خوبی بهره برده است. هرچند او آشکارا از اهریمن دفاع نکرده، اما رمزپردازی های او گواه روشنی بر این نکته است. این اندیشه های تمثیلی و نمادین در سخنان منوچهر به گونه ی آشکارتری بیان شده است. او از این اندیشه ها برای دفاع از اهریمن و توجیه رفتار اورمزد در برابر او استفاده کرده است. به نظر می رسد آموزه ی دفاع از ابلیس در اندیشه ی عارفان مسلمان ایرانی بی تأثیر از این اندیشه ها در متون پهلوی نباشد.(3)
پس از زندانی شدن اهریمن در آسمان، آفرینش اورمزدی آغاز به بالیدن می کند و نخستین پدر و مادر از تخمه ی کیومرث به وجود می آیند(Bundahišn: 14.6). فرزندان انسان متولد می شوند و زمین را فرامی گیرند. اهریمن همچنان به دشمنی خود با انسان و فرزندان او به ویژه زردشت ادامه می دهد. زردشت بزرگترین دشمن اهریمن است و او تمام تلاش خود را برای نابودی زردشت به کار می برد، اما ناکام می ماند(Dēnkard: 7. 4. 36-40). کردار دیگر اهریمن آزار و شکنجه ی دروندان و گناه کاران در دوزخ است. او آنها را در دوزخ به ریشخند می گیرد که: چرا نان اورمزد را می خوردید و کار مرا می کردید، به آفریدگار خود نیندیشید و کام مرا برآوردید(ارداویراف نامه: 9. 5؛ 100. 1). اهریمن تا رستاخیز به دشمنی خود با انسان ادامه می دهد و در رستاخیز سرنوشت او رقم می خورد.
سرنوشت اهریمن
سرنوشت اهریمن در متون پهلوی ادامه ی آموزه های اوستایی و تفسیری بر آنهاست. سرنوشت اهریمن در این متون برگرفته از سرنوشت اهریمن و دیوان در اوستای نو است که آن را می توان به دو دسته ی کلی سرنوشت اهریمنی و سرنوشت دیو- انسانی تقسیم کرد.الف) سرنوشت اهریمنی
اهریمن در اوستای نو پس از شکست نیروهایش می گریزد و دوباره به دوزخ تیره و تار در اپاختر رانده می شود.(یشت: 19. 96، 12). این سرنوشت برای او در متون پهلوی ادامه می یابد. تولد زردشت ضربه ی سنگینی بر اهریمن وارد می کند و سبب گریختن او به زیرزمین می گردد(وزیدگی های زادسپرم: 37. 47).در دینکرد(2. 141. 6)اهریمن همراه با دیوان از جهان بیرون رانده می شود. در بندهش(30. 34؛ 34. 29)اهریمن همراه با دیو آز با دعای گاهانی از همان جا که به زمین تاخته بود به تاریکی و تیرگی می افتد و سرانجامِ او ازکارافتادگی است. در زند بهمن یسن(7. 35) اهریمن با زادگان بدتخمه اش به تاریکی و تیرگی دوزخ می گریزد. در روایت پهلوی( 48. 92-95)نیز اهریمن همراه با تاریکی و بوی گندی که در آغاز تاختن به گیتی با خود آورده بود، از آسمان رانده می شود و سپس سست و ناتوان شده و توان بازایستادن ندارد. در گزارش مینوی خرد(7. 13) اهریمن در پایان جهان از کار و کردار باز می ماند. همچنین در گزارش گمان شکن(79. 4) نیروهای اهریمن از بین می رود و او ناتوان می شود. ناتوانی اهریمن برابر است با نابودی دیوان و نیروهای ویرانگر یعنی نابودی دشمن برای همیشه(Dādestān-i Dēnīg: 37. 20).
نکته ی برجسته در این سرنوشت اهریمن آن است که او همیشه زنده می ماند و هیچ گاه از بین نمی رود؛ بنابراین تنها می توان او را ناتوان کرده و از کار بازداشت. این سرنوشت اهریمن برگرفته از چالش های روانی و درونی انسان و زاییده ی تفکر خردورزانه و فلسفی او در برابر مسأله ی خیر و شر در نظام آفرینش است به ویژه در دوران آمیختگی نیکی و بدی. نمونه ی گویای این آمیختگی در تن روان انسان است به گونه ای که انسان نمی تواند سراسر پاک و اهورایی و یا کاملاً ناپاک و اهریمنی باشد بلکه او باید در تن و روان خود به مبارزه با اهریمن پرداخته و به سوی ناتوانی و نابودی اهریمن پیش برود(Dēnkard: 3. 404).
گزارش دینکرد که می گوید« اهریمن نبود و نَبُوَد»(Madan,1911: 534. 5-6)(4)بیانگر آن است که اهریمن هیچ گاه وجود نداشته و نخواهد داشت؛ یعنی اهریمن دارای تن جسمانی نیست، وجود گیتیایی ندارد(ارداویراف نامه: 5. 7(5)؛ Dādestān-i Dēnīg: 18. 2-3)(6) و تنها دارای وجودی پنداری در تن و روان انسان است همانند دیو خشم که صورت جسمانی ندارد(مینوی خرد: 26. 37) و به عنوان یک ویژگی زشت و اهریمنی در انسان شناخته می شود. البته یکی از آموزه های مزدیسنایی باور داشتنِ هستی هرمزد و نیستی اهریمن است(اندرز پوریوتکیشان:3)(7).
این دیدگاه درباره ی اهریمن انسان را به سوی یک مبارزه در تن و روان خود هدایت می کند. البته جایگاه اهریمن در تن انسان قرار گرفته تا حضور او در گیتی ملموس شود. برای راندن اهریمن از کل جهان تمام انسان ها باید تلاش کنند تا اهریمن را از تن خود بیرون کنند. اگر اهریمن در تن انسان جایگاهی داشته باشد در جهان نیز باقی می ماند؛ بنابراین باید اهریمن و دیوان را در تن خُرد کرد و ایزدان را جایگزین آنان نمود(Dēnkard: 5.7.4-6;6.E30a).
در تفکری ژرف تر ستیز انسان با اهریمن به یک پیکار روانی در تن و روان انسان دگرگون می شود. بزرگ ترین آرزوی اهریمن زیان رساندن به روان انسان است. در دیدگاه اهریمن این زیان بزرگ ترین ستم به انسان است. آسودگی اهریمن و دیوان در تباه کاری است؛ از این رو اهریمن با ربودن روان انسان، آن را به تباهی می کشد و زمینه ی گناه کاری و گمراهی روان او را فراهم می کند(مینوی خرد: 45؛ روایت پهلوی: Dēnkard: 5. 7.2.32). انسان با بهره گیری از دریافت های نیک، روان خود را در برابر دریافت های اهریمنی محافظت می کند تا در این نبرد روانی خود را در پیروزی بر اهریمن یاری رساند. در پایان زندگی گیتیایی پس از رستگاری و سرافرازی روان انسان در این مبارزه، زندگی جاودان در بهشت بهره ی او خواهد بود(Dēnkard:3.268).
ب) سرنوشت دیو-انسانی
این سرنوشت اهریمن برگرفته از سرنوشت دیوان در اوستای نو است. در اوستای نو دیوان سرنوشتی انسان گونه دارند و با آنان همانند انسان های شکست خورده رفتار می شود؛ یعنی اهوراییان دیوان را گرفتار کرده، به بند می کشند و در زیر پا می اندازند( یشت: 1. 27؛ 4. 5؛ 8. 55). در دینکرد اهریمن در هزاره ی زردشت، زده و نابود می شود( 105. 3). در پایان جهان نیز اهریمن و دیگر دیوان شکست خورده، سرکوب و کشته می شوند(11. 8. 5)و پایان نیک جهان با سرکوبی مطلق اهریمن همراه است(123. 3). در روایت پهلوی(48. 96) اهریمن برای همیشه کشته می شود و در وزیدگی های زادسپرم(34. 48) سرانجام از میان آفریدگان نابود می گردد.سرنوشت اهریمن در گزارش های ماه فروردین روز خرداد(38) و جاماسپ نامه(17. 16) بسیار ملموس و انسانی تصویر شده است. در این دو نوشته با اهریمن دقیقاً همانند یک انسان رفتار می شود: اهوراییان اهریمن را گرفتار کرده، به بیرون از آسمان می برند و در همان سوراخی که از آن به گیتی تاخته بود سرش را می برند. این سرنوشت اهریمن بی تأثیر از مسایل سیاسی و اجتماعی روزگار ساسانی نیست:
در نقش برجسته ی اردشیر یکم( 224- 240م) در نقش رستم، اورمزد و اردشیر ساسانی را سوار بر اسب به تصویر کشیده اند. اورمزد در حال دادن تاج شاهی به اردشیر است و دو پیکره ی انسانی در زیر پای آنان قرار دارد. پیکری که در زیر پای اردشیر است اردوان پنجم اشکانی است. بی گمان پیکره ی زیر پای اورمزد با موهای مارگونه نیز نگاره ای نمادین از اهریمن است( Hinnells,1975: 97; Guillemin.,2001: 1.673؛ بویس، 1384: 137).
همچنین در سنگ نگاره ی طاق بستان شخصیتی که در زیر پای اورمزد و اردشیر دوم( 279-283م) قرار دارد، می تواند نمادی از اهریمن باشد( Guillemin.,2001: 1.673). در این سنگ نگاره اردشیر به خواست و یاری اورمزد او را گرفتار کرده و در زیر پای خود و اورمزد افکنده است.
این نگاره ها به خوبی یادآور سنگ نگاره ی بیستون است که در آن داریوش اول هخامنشی،شورشیان را همانند دیوان به بند کشیده و مجازات کرده است. چنین به نظر می رسد که وی بزرگ ترین شورشی را به نماد دیوان دیو، اهریمن، در زیر پا افکنده است. به هر حال سرنوشت اهریمن، دیوان، پادشاهان و شورشیان شکست خورده ی سیاسی و دینی یکسان است.
پی نوشت ها :
1.برابر است با: Dēnkard5:Madam,1911:435.4;440.7;441.20
2. در کتاب مقدس نیز ابلیس در پیکر ماری درآمده و زن را فریب می دهد( سفر پیدایش: 3. 1؛ دوم قرنتینان: 11. 3، 14). در پایان جهان نیز در پیکر اژدهایی که همان مار آغازین است، به نبرد با فرشتگان می پردازد و در پایان شکست خورده و با همان پیکر ماری گرفتار و زندانی می شود(مکاشفه: 12: 9؛ 20: 2).
3.حلاج می گوید:« دایره ی اول مشیت است، ثانی حکمت، ثالث قدرت، رابع معلومات ازلیت. ابلیس گفت: اگر در دایره ی اول روم، در دایره ی ثانی مبتلا شوم، و اگر در دایره ی ثانی حاصل شوم، در دایره ی ثالث مبتلا شوم، و اگر از ثالثم منع کند، به رابع مبتلا شوم»(طواسین: 7. 1- 2). سنایی غزنوی از زبان ابلیس می گوید:
در راه من نهاده نهان دام مکر خویش
آدم میان حلقه آن دام، دانه بود
می خواست تا نشانه ی لعنت کند مرا
کرد آنچه کرد، آدم خاکی بهانه بود
(دیوان: 871)
اوج این اندیشه ها را در تمهیدات عین القضات(492-525ق) می توان دید:
- دریغا مگر که نور سیاه بر تو، ببالای عرش عرضه نکرده اند؟! آن نور ابلیس است که از آن زلف، این شاهد عبارت کرده اند و نسبت با نور الهی، ظلمت خوانند؛ و اگر نه نور است...(بند 118).
- ای عزیز! حکمت، آن باشد که هرچه هست و بود و شاید بود، نشاید و نشایستی که بخلاف آن بودی؛سفیدی هرگز بی سیاهی نشایستی... محمد بی ابلیس نشایستی؛ طاعت بی عصیان و کفر بی ایمان، صوت نبستی... ایمان محمد بی کفر ابلیس نتوانست بودن...( بند 245).
4."...ahreman hamē ne būd ud ne bawed"(Dēnkard:6.278)(Shaked,1967:chap.227;1979:p.108-109).
5."....astīh ī yazdān ud Amahraspandān ud nēstīh ī Ahreman ud dēvān..."
«و به تو نشان دهیم پاداش خوب گروندگان به اورمزد و امشاسپندان و نیکی در بهشت و بدبختی در دوزخ و هستی ایزدان و امشاسپندان و نیستی اهریمن و دیوان و بودن رستاخیز و تن پسین را»(ژینیو، 1382: 53، 85).
6."ahriman rāy guft ēsted ku-š getig nēst".
(West,1882: 19.2;Zaehner,1955:135,180.F.4,3;Shaked,1967:228).
7. « مرا ورزش (عمل) خویش کاری و وظیفه داری این که:
هرمزد را به هستی ازلیت، ابدیت و انوشه خدایی و بی کنارگی و پاکی، و اهریمن را به نیستی و نابودی اندیشیدن و...»(عریان، 1371: 86).