اهریمن در آیین مانوی

آموزه های مانی بر دو بن و سه دوره استوار است: الف) دو بن عبارتند از روشنی و تاریکی. این دو گوهر ازلی هستند؛ همیشه بوده اند و همیشه خواهند بود( الملل و النحل: 209). هریک از آنها از دیگری جداست( الفهرست: 509) و هر دو آفریدگارند؛
چهارشنبه، 23 اسفند 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اهریمن در آیین مانوی
اهریمن در آیین مانوی

نویسنده: دکتر آرش اکبری مفاخر




 
آموزه های مانی بر دو بن و سه دوره استوار است:
الف) دو بن عبارتند از روشنی و تاریکی. این دو گوهر ازلی هستند؛ همیشه بوده اند و همیشه خواهند بود( الملل و النحل: 209). هریک از آنها از دیگری جداست( الفهرست: 509) و هر دو آفریدگارند؛ یعنی آفریدگار نیکی و آفریدگار بدی هستند( تاریخ الیعقوبی، 1. 159).
« چون روح القدس فراز آمد،
بر ما گشود راه حقیقت را.
و به ما آموخت که دو گوهر هست،
گوهر روشنی و آنِ تاریکی
کز آغاز، از هم جدا بوده اند»(زبور مانوی: مزامیرِ بما، 223).
گوهر روشنی در بالا، بهشت روشنی، زندگی می کرد. گوهر تاریکی نیز در پایین به سر می برد که از سوی شمال با بهشت روشنی هم مرز بود( الفهرست: 509). روشنی دارای گوهری زیبا، کامل، بزرگوار، پاکیزه، خوش بو، خوش منظر؛ نفسی نیک، بزرگوار، دانا، سودمند، آگاه و کرداری خیر، صلاح، نفع، سرور، تربیت، نظام و اتفاق است. در برابر آن تاریکی دارای گوهری زشت، ناقص، پست، تیره،‌ آلوده، بدبو، زشت منظر؛ نفسی شریر، پست، نادان، زیانمند، ناآگاه و کرداری شر،‌ فساد، ضرر، غم، تشویش، بی تربیتی و اختلاف است.(الملل و النحل: 210).
شهریار بهشتِ روشنی، پدرِ بزرگی/ زروان و فرمان روای سرزمین تاریکی، اهریمن است. اهریمن(ahramin)( بویس، 1384: 49. 1؛ وامقی، 1378: 230. 1)در نوشته های مانوی به نام های شاهزاده ی تاریکی (پارتی: axŠind tārīg)(بویس، 1384: 128. 7)، دیوان شاه( اسماعیل پور، 1375: 110)و در متون عربی شیطان و ابلیس قدیم( ابوالقاسمی، 1379: 18-19)شناخته می شود. در اندیشه های مانی اهریمن ازلی نیست بلکه گوهرهای درونی وی ازلی هستند(الفهرست: 509).
مانی کتابش را به بهرام گور تقدیم می کند؛ نقاشی از سده ی شانزدهم میلادی
اهریمن در توصیفات مانوی زشت و ترسان، سوزاننده و نابودگر است. او دارای سری مانند شیر و دندان هایی همانند خنجر است. بدنی چون بدن اژدها دارد، چشمه های زهرآگین و مه های دودی از او بیرون می دمد و چون موجودی از تاریکی می خزد. بالی چون بال پرندگان دارد و به شیوه ی موجودی هوایی پرواز می کند. دُمی همانند دم ماهی دارد، مانند موجودی آبزی با پرک شنا می کند و همانند چهارپایان چهارپا دارد(الفهرست: 509-510؛ بویس، 1384: 128)(1).
در متون پارسی میانه ی مانوی دیو آز، همسر اهریمن و مادر دیوان است(بویس، 1384: 133؛ اسماعیل پور، 1386: 217؛ 1375: 128) و در متون پارتی مانوی اهریمن و آز دشمنان اصلی انسان هستند. مانی به همراه همزاد خود و با تکیه بر نیروی او با اهریمن و آز مبارزه می کند، به مردمان خرد و دانش می آموزد و تلاش می کند که آنان را از اهریمن و آز رهایی بخشد( بویس، 1384: 49).
ب) سه دوره ی آفرینش مانوی عبارتند از:
دوران نخستین: دوره ی پیش از هستی و جدایی کامل نور و تاریکی.
دوران آمیزش: دوره ی آمیختگی نور و تاریکی و مبارزه ی بین این دو.
دوران پسین: دوره ی زرین بازگشت نور و راستی و تاریکی و دروغ به بن خویش( زبور مانوی: مزامیر بما، 223).
اهریمن، دیوان و نیروهای ویرانگر در سرزمین تاریکی به سر می برند. آنها همیشه در حال جنگ و کشمکش هستند. اهریمن شروع به تباه کاری می کند و به سوی نور بالا می آید. او به روشنایی می تازد و نبرد بین تاریکی و روشنی آغاز می گردد. با تاختن اهریمن دوران جدایی روشنی و تاریکی پایان می یابد و دوره ی آمیختگی این دو آغاز می گردد.
اهریمن در آرزوی به دست آوردن بهشت روشنی است. او با فرزندان تاریکی به سوی بالا به راه می افتد. پدر بزرگی/ زروان برای پاسداری از سرزمین روشنی وارد کارزار می شود و دوشیزه ی روشنی را برای فریب دیوان به سوی آنان گسیل می کند. پس از تازش اهریمن، هرمزدبغ( انسان نخستین) به سرزمین تاریکی یورش می برد،‌به سوی اهریمن و دیوان می تازد و بسیاری از دیوان را در بند می کشد، اما دیوان سرانجام او را گرفتار کرده، نورش را می بلعند و سپس او را بسته و در ته مغاکی در سرزمین تاریکی می اندازند.
هرمزدبغِ گرفتار شده در دست دیوان که بیهوش در مغاک تاریکی افتاده، پس از چندی به هوش می آید و با فریادی از مادر خود درخواست کمک می کند. مادرِ زندگی و روح زنده( مهرایزد) برای نجات هرمزدبغ به مرز تاریکی می روند. روح زنده فریادی می کشد و انسان نخستین از ژرفا پاسخ می گوید. مهرایزد نیز برای نجات انسان نخستین و همراهانش به سرزمین تاریکی رفته، آنان را نجات می دهد و به بهشت روشنی باز می گرداند.(زبور مانوی: مزامیر بما، 223).
در اندیشه های مانوی اهریمن کشته نمی شود بلکه همیشه در بند می ماند. بنابر گزارش متون قبطی پس از نجات هرمزدبغ، مهرایزد به سرزمین تاریکی می رود. او اهریمن و دیوان را دستگیر کرده و تاج از سرشان برمی دارد، دست و پایشان را به زنجیر کشیده و آنان را در زیر کوهستان تیره و تاری به بند می کشد(اسماعیل پور، 1375: 192-196، 207-208). در پایان جهان آتش سوزی بزرگی به مدت 1468 سال روی می دهد که دوران پالایش نور است(الفهرست: 512؛ الملل و النحل: 212).
بنابرگزارش شاپورگان تمام جهان همانند موم در شراره های آتش می سوزند. در این سال ها اهریمن، آز، شهوت و دیوان خشم رنج برده و پیچ و تاب می خورند. روان گناه کاران با اهریمن و دیوان در بندی جاودان بسته می شوند و در فرشکرد، اهریمن، آز، دیوان و پریان به زندان جاودانی افکنده می شوند( بویس، 1384: 106-111؛ وامقی، 1378: 327-330).
در گزارش متون قبطی در نبرد پایانی دیوان نر به زنجیر کشیده می شوند و دیوان ماده به درون گور افکنده شده و از نرها جدا می شوند. در این هنگام دشمن(اهریمن) نیز به زندانی ژرف و دردناک افکنده می شود و راه گریزی برایش باقی نمی ماند. این زندان برای نیروهای اهریمنی نیز جاودانی است( اسماعیل پور، 1375: 208-207). در متنی تورفانی نیز آمده که اندیشه ی تاریک(اهریمن) به کوره، زندان و بند جاویدان افکنده می شود( ابوالقاسمی، 1379: 85-86).
در گزارش ابن ندیم روح تاریکی( اهریمن) با دیدن آزادی نور به فکر جنگ می افتد، اما سپاهیان نور از اطراف به او فشار می آورند. او را به گوری که برایش آماده کرده اند، فرستاده و زندانی می کنند. آنگاه با صخره ی بزرگی که به اندازه ی دنیاست، آن قبر را می پوشانند و نور از آزار تاریکی رهایی می یابد( الفهرست: 512). در یکی از متون قبطی اهریمن سرگذشتی دیگرگونه دارد. او پاره پاره شده، در آتش می سوزد و نابود می شود(اسماعیل پور، 1375: 207-208).

پی نوشت ها :

1.«... و شیطانی به وجود آمد که سرش چون سر شیری و بدنش چون بدن اژدهایی و بالش چون بال پرنده ای و دمش چون دم ماهی ای و پاهایش چهار بود چون پاهای چهارپایان»(ابوالقاسمی، 1379: 18. 15؛ 45. 15).
- متن پارتی M507;am: دیو بدچهره.../ و چهره(سرشت).../ سوزاند، نابود کند/ ترساند/ با دو بال پرواز کند به آیین آفریدگان هوایی/ با پرّه(بال ماهی) شنا کند. چو آفریدگان آبی/ و خزد چو تاریکان/ زیناوند ایستد با چهار اندام/ چونان که آن آتش زادگان/ به آیین دوزخیان بدو خرامند/ چشم های زهرآگین از او برون دمند/ و دمند از او مه های دودی/ بلرزد دندان ها چونان خنجر»(اسماعیل پور، 1386: 212).
- همچنین، نک: اسماعیل پور، 1375: 105؛ وامقی، 1378: 351-352؛ ابوالقاسمی، 1379: 78-79؛ میرفخرایی، 1383: 115-116.

منبع: اکبری مفاخر، آرش؛ (1389) درآمدی بر اهریمن شناسی ایرانی، تهران: ترفند

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط