جریان بین المللی خبر و امپریالیسم رسانه ای غرب
نويسنده:سید عبدالرسول علم الهدی
امپریالیسم بطور خلاصه یعنی تسلط یک ملت بر دیگری است. این سلطه ممکن است بصورت مستقیم یا غیر مستقیم باشد. و ممکن است بر مبنای ترکیبی از کنترلهای نظامی، سیاسی و اقتصادی باشد. (محمدی، علی. امپریالیسم فرهنگی و هویت فرهنگی)
اغلب این روابط سلطه گری در آغاز نیاز به اشغال نظامی سرزمین مورد نظر و ادامه حضور نظامی برای تحصیل بهره برداری اقتصادی داشت. در اواخر قرن نوزدهم شکل جدیدی از رابطه گسترش یافت که بر مبنای اشغال رسمی، الحاق و اداره سرزمینها توسط نیروهای سلطه گر بود. از سال 1945 جهان پس از جنگ بعنوان جهانی که با مبارزه علیه سلطه و نیز موفقیت جنبش های استقلال طلبانه آن و بوجود آمدن ملتهای مستقل سیاسی جدید در آفریقا آسیا و خاورمیانه مورد معرفی قرار گرفت.
وقتی اروپاییان از کشورهای مستعمره به بهانه واژه های تولیدی خودشان همچون دموکراسی و آزادی خواهی بساط خود را جمع می کردند از خود ارزشها و گرایشات اروپایی مانند راههای اداره زندگی مردم، مدلهای سیاسی، رویه های مختلف آموزش و پرورش و مدلهای لباس را بجای گذاشتند. این پدیده ها مدل جدیدی از سلطه را بوجود آورد که استعمار نو خوانده می شد. درک این مساله خیلی مشکل نیست که ادامه بخشی از سلطه گری غرب بر ملتهای جهان سوم، حتی پس از استقلال رسمی آنان بر اساس تکنولوژی های پیشرفته بویژه تکنولوژی ارتباطات بوده است. در بسیاری از کشورهای جهان سوم تنها یک راه برای توسعه اقتصادی وجود دارد که عبارت از پیروی و تقلید از روند توسعه جوامع سرمایه داری صنعتی غرب می باشد.
یکی از دلایل اصلی اصرار مقام معظم رهبری و اندیشمندان دغدغه دار داخلی بر تولید علم بخاطر خارج شدن کشور از زیر سلطه امپریالیسم علمی و فرهنگی است زیرا علم و پیشرفت علمی یکی از فاکتورهای اصلی قدرت و خودباوری است که بازتولید هویت فرهنگی از دل تاریخ و تمدن کشور را نتیجه می دهد.
حتی با یک نگاه کوتاه به رسانه های جمعی ایران در 1970 یعنی 9 سال پیش از انقلاب اسلامی دیده می شود که مطالب مورد پخش از طریق رادیو، تلویزیون و یا انتشارات مختلف برای حفط فرهنگ ملی و یا ارتقاء سطح آموزش عمومی طراحی نشده است. بلکه بدون ترویج جاذبه های گوناگون فرهنگ غربی بوده و کاری نه بیشتر از سرگرمی برای شنوندگان و مخاطبین خود انجام می دهند.
تکنولوژی ارتباطات و جریان اخبار شکل امپریالیسم را از کشورهای توسعه یافته بر روی کشورهای در حال توسعه نشان می دهد. مطالعاتی که در زمینه جریان خبرها به عمل آمده سه مدل متمایز را ارائه می کند:
1) نظریه مرکز-پیرامونی است که در تئوری ساختاری امپریالیسم اثر جان گالتونگ نمود یافته. جهان به دو تکه مرکز یا جوامع حاکم و پیرامون که به مناطق وابسته اطلاق می شود که وضعیت خبری دنیا را می توان چنین خلاصه کرد:
رویدادهای خبری «مرکز» سهم بیشتری از رویدادهای خارجی را در رسانه های ملل «پیرامون» به خود اختصاص می دهد، حال آنکه سهم رویدادهای «پیرامون» در رسانه های «مرکز» کمتر است. رویدادهای خبری مرکز که در سیستمهای مطبوعاتی جهان گزارش می شود از ثقل بیشتری برخوردار است. میزان تبادل خبرها میان ملل مرکز و پیرامون و میزان تبادل خبرها بین خود ملل مرکز با یکدیگر تفاوت بسیار زیادی دارد.
تقریبا جریان خبر در میان ملل پیرامون بسیار ناچیز است و یا اصلا وجود ندارد، این امر به ویژه در طول مرزهای به وجود آمده توسط استعمار بیشتر صادق است.
2) جریان خبرها یک جریان عمودی است. جریان خبرها از سوی کشورهای توسعه یافته (شمال) به سوی کشورهای روبه توسعه (جنوب) است و جریانهای افقی درون شمال و درون جنوب که حجم دومی از اولی کمتر است مکمل آن محسوب می شود.
یک جریان مدور نیز در این مدل دیده می شود و آن اینکه خبرنگاران ناحیه شمال قبل از انتشار خبرهای جنوب در رسانه های آن، خبرها را در شمال پردازش می کنند. جریان مدور: در این جریان، خبرهایی که خبرنگاران شمال در جنوب جمع آوری کرده اند، قبل از بازگشت نهایی به رسانه های جنوب برای پردازش و ویراستاری به شمال فرستاده می شود.
3) یک جریان مثلثی است که شمال را به شرق و غرب تقسیم و سپس هریک را به جنوب متصل می سازد.
این جریان به جغرافیا و مسائل ژئوپولتیک اهمیت می دهد. سهم عمده خبرهای خارجی خود را به شمال یعنی به شرق و غرب اختصاص می دهند.
جریان بین المللی خبر را نمی توان از موضوع سیاست بین الملل خارج دانست. وقتی شرکتهای رسانه ای بزرگ دنیا در دست یهودیان آمریکایی است و هر کس پولدارتر باشد بهتر می تواند نقش یک فرستنده پیام را در رسانه داشته باشد، پس افکار عمومی که در نظریه لرنر با رسانه ها شکل می گیرد در دست سرمایه داری صهیونیستی است.
امروزه رسانه ها، به ویژه در ایالات متحده به صورت جزئی از شبکه پیچیده نظام سلطه اقتصادی و سیاسی در آمده اند ولی به هیچ روی حاضر به انتقاد از صاحبان قدرت و پول، که مالکان اصلی این رسانه ها نیز هستند ، نمی شوند. حتی نمی توان ادعا کرد که جریان خبر از مسائل اعتقادی و فکری صهیونیست ها خارج است. پس چگونه می توان انتظار داشت که جهان سوم در این جنگ رسانه ای بتواند عقاید خود را مطرح کند. همیشه خبر به سمت جهان سوم خواهد بود و همیشه جریان خبر توسط گروه خاصی که رسانه هایی همچون foxnews و cnn و bbc را در دست دارند.
همین رسانه ها افکار عمومی دنیا را شکل می دهند. نمی توان جریان خبری بین المللی را خالی از غرائز سیاسی دانست غرائزی که معمولا منافع عده خاصی را دنبال می کند.
پنج غول بزرگ رسانه ای ایالات متحده حتی به ارزشهای دموکراتیکی چون آزادی بیان، رویه انصاف و...متعهد نیستند که این مورد در کتاب انحصار نوین رسانه ای مشهود است.
طبق آنچه که در این کتاب آمده در دهه هشتاد میلادی مالکیت رسانه های ایالات متحده در اختیار حدود پنجاه شرکت رسانه ای بود که این تعداد هم اکنون به پنج سازمان کاهش یافته است. پنج سازمان عظیم رسانه ای که مالکیت اکثریت قریب به اتفاق رسانه های ایالات متحده و رسانه های دیگری در سطح بین المللی را بر عهده دارند.این سازمانها که از ادغام سازمان های رسانه ای کوچکتر به وجود آمده اند،در عین حال که با هم در بعضی از قسمت ها سرمایه گذاریهای مشترک دارند، هر کدام در یکی از حوزه های رسانه ای تخصص و تسلط بیشتری را برای خود محفوظ نگاه داشته اند:
1- ای ا ال تایم وارنر به عنوان بزرگ ترین این شرکت ها حاصل ادغام سه شرکت بزرگ امریکن آنلاین،تایم،و برادران وارنر است. امریکن آنلاین بزرگترین ارائه کننده خدمات اینترنتی، تایم بزرگترین مجموعه مجلات ایالات متحده و وارنر از شرکتهای غول پیکر تولید محصولات چند رسانه ای از قبیل موسیقی و فیلم سینمایی است. بنابراین این شرکت با یک ادغام افقی و عمودی در هر دو زمینه محتوای رسانه ای و کانال ارتباطی به تسلطی غیر قابل انکار رسیده است.
2- والت دیزنی، شرکت دیگری است که ابتدا با کار در حوزه نقاشی متحرک کودکان شروع کرده است و هم اکنون در قلب هالیوود قرار دارد. از املاک این شرکت می توان به هشت استودیوی فیلم سازی در هالیوود، هشت انتشارات کتاب، سی ایستگاه رادیویی، یازده کانال کابلی و سیزده کانال تلویزیونی بین المللی و... اشاره کرد که همگی تنها بخشی از املاک این غول رسانه ای را تشکیل می دهند.
3- نیوز کورپ مورداک شرکت دیگری است که به همت رهبر زیرک و تیزهوش ویهودی آن ،روپرت مورداک توانسته است به رسانه ای قدرتمند، سودآور و با جایگاهی مستحکم تبدیل شود. مورداک توانسته است به صورت منسجمی مجموعه رسانه های خود را اداره کند به طوری که مجموع آنها یک شبکه به هم پیوسته را تشکیل می دهد که بخش های مختلف خود را تایید و پشتیبانی می کند. او برای موفقیت و پیشروی در گسترش امپراطوری اش حتی حاضر است مدتی گرایشات سیاسی خود را به حالت تعلیق در آورد.
4- وایاکام چهارمین غول رسانه ای ایالات متحده است. این شرکت که شکل امروزین خود را بیش از هر چیز مدیون خرید شبکه سی بی اس در سال 1999 است، در صنعت فیلم سازی و در ایجاد و رعایت استانداردهای خبری در ایالات متحده(در شبکه سی بی اس) از زمان جنگ جهانی دوم مشهور است.
5- برتلزمان پنجمین کمپانی رسانه ای ایالات متحده است که گر چه در جایگاه پنجم تکیه زده است، اما به دور از رقابت سنگین دیگر شرکت ها بر سر برتری و سود بیشتر، در حوزه نشر کتاب فرمانروایی می کند. این شرکت از آن رینهارد موهن، پیرمرد هشتاد و شش ساله آلمانی است و هم اکنون میان اعضای هیئت مدیره بر سر این مسئله که چه کسی جانشینی او را به عهده خواهد گرفت رقابت و درگیری وجود دارد.
در کتاب انحصار نوین رسانه ای به این سوال پاسخ داده می شود که چگونه سیاستمداران و رسانه ها با هم همکاری می کنند و منافع مشترک یکدیگر را تضمین می نمایند. در واقع بنگاه های رسانه ای آرای سیاستمداران و مخارج انتخاباتی آنان را عهده دار می شوند و سیاستمداران نیز قوانینی را تصویب می کنند که تضمین کننده سود و سلطه بیشتر کمپانی های رسانه ای باشد.
همچنین در این کتاب می توانید به فرآیندی پی ببرید که در آن تمایلات سرمایه گذاران در بازار بورس بر تعیین میزان اخبار و گزارش های تحلیلی در رسانه ها تاثیر می گذارد. در واقع نگاه صرفا اقتصادی به رسانه ها آنها را مجبور کرده است تا قبل از کیفیت برنامه ها به فکر میزان سود قطعی خود باشند.
شاید بهترین راه حل برای مشکلات محتوایی رسانه های داخلی، شتاب گرفتن به سمت خصوصی سازی آنها نباشد. اگر قائل به این باشیم که در مسیر خصوصی سازی کشورهای پیشرفته که از ما مسیر ببیشتری را طی کرده اند، نگاهی به وضعیت فعلی آنان می تواند ما را از خطرات و آسیب های آینده این مسیر در کشورمان آگاهی بخشد. به هر حال با آگاهی یافتن از این حقیقت که همواره دیدگاه های سیاسی با حمایت از برخی رسانه ها خود را – راست یا کج – به افکار عمومی مینمایانند، تحمل این حقیقت که در کشور ما نیز دیدگاه های سیاسی رسانه هایی را در اختیار بگیرند چندان تلخ نخواهد شد. هر چند که حفاظت از حدود آزادی بیان و جلوگیری از انحصارهمچنان که یک ارزش دموکراتیک است یک ارزش انسانی نیز میتواند قلمداد شود.به هر حال چه بسا که با خصوصی سازی رسانه ها باز هم شاهد انحصار های غیر رسمی و بی محتوایی ناشی از نگاه اقتصادی در رسانه های عمومی خود باشیم.
اغلب این روابط سلطه گری در آغاز نیاز به اشغال نظامی سرزمین مورد نظر و ادامه حضور نظامی برای تحصیل بهره برداری اقتصادی داشت. در اواخر قرن نوزدهم شکل جدیدی از رابطه گسترش یافت که بر مبنای اشغال رسمی، الحاق و اداره سرزمینها توسط نیروهای سلطه گر بود. از سال 1945 جهان پس از جنگ بعنوان جهانی که با مبارزه علیه سلطه و نیز موفقیت جنبش های استقلال طلبانه آن و بوجود آمدن ملتهای مستقل سیاسی جدید در آفریقا آسیا و خاورمیانه مورد معرفی قرار گرفت.
وقتی اروپاییان از کشورهای مستعمره به بهانه واژه های تولیدی خودشان همچون دموکراسی و آزادی خواهی بساط خود را جمع می کردند از خود ارزشها و گرایشات اروپایی مانند راههای اداره زندگی مردم، مدلهای سیاسی، رویه های مختلف آموزش و پرورش و مدلهای لباس را بجای گذاشتند. این پدیده ها مدل جدیدی از سلطه را بوجود آورد که استعمار نو خوانده می شد. درک این مساله خیلی مشکل نیست که ادامه بخشی از سلطه گری غرب بر ملتهای جهان سوم، حتی پس از استقلال رسمی آنان بر اساس تکنولوژی های پیشرفته بویژه تکنولوژی ارتباطات بوده است. در بسیاری از کشورهای جهان سوم تنها یک راه برای توسعه اقتصادی وجود دارد که عبارت از پیروی و تقلید از روند توسعه جوامع سرمایه داری صنعتی غرب می باشد.
یکی از دلایل اصلی اصرار مقام معظم رهبری و اندیشمندان دغدغه دار داخلی بر تولید علم بخاطر خارج شدن کشور از زیر سلطه امپریالیسم علمی و فرهنگی است زیرا علم و پیشرفت علمی یکی از فاکتورهای اصلی قدرت و خودباوری است که بازتولید هویت فرهنگی از دل تاریخ و تمدن کشور را نتیجه می دهد.
حتی با یک نگاه کوتاه به رسانه های جمعی ایران در 1970 یعنی 9 سال پیش از انقلاب اسلامی دیده می شود که مطالب مورد پخش از طریق رادیو، تلویزیون و یا انتشارات مختلف برای حفط فرهنگ ملی و یا ارتقاء سطح آموزش عمومی طراحی نشده است. بلکه بدون ترویج جاذبه های گوناگون فرهنگ غربی بوده و کاری نه بیشتر از سرگرمی برای شنوندگان و مخاطبین خود انجام می دهند.
تکنولوژی ارتباطات و جریان اخبار شکل امپریالیسم را از کشورهای توسعه یافته بر روی کشورهای در حال توسعه نشان می دهد. مطالعاتی که در زمینه جریان خبرها به عمل آمده سه مدل متمایز را ارائه می کند:
1) نظریه مرکز-پیرامونی است که در تئوری ساختاری امپریالیسم اثر جان گالتونگ نمود یافته. جهان به دو تکه مرکز یا جوامع حاکم و پیرامون که به مناطق وابسته اطلاق می شود که وضعیت خبری دنیا را می توان چنین خلاصه کرد:
رویدادهای خبری «مرکز» سهم بیشتری از رویدادهای خارجی را در رسانه های ملل «پیرامون» به خود اختصاص می دهد، حال آنکه سهم رویدادهای «پیرامون» در رسانه های «مرکز» کمتر است. رویدادهای خبری مرکز که در سیستمهای مطبوعاتی جهان گزارش می شود از ثقل بیشتری برخوردار است. میزان تبادل خبرها میان ملل مرکز و پیرامون و میزان تبادل خبرها بین خود ملل مرکز با یکدیگر تفاوت بسیار زیادی دارد.
تقریبا جریان خبر در میان ملل پیرامون بسیار ناچیز است و یا اصلا وجود ندارد، این امر به ویژه در طول مرزهای به وجود آمده توسط استعمار بیشتر صادق است.
2) جریان خبرها یک جریان عمودی است. جریان خبرها از سوی کشورهای توسعه یافته (شمال) به سوی کشورهای روبه توسعه (جنوب) است و جریانهای افقی درون شمال و درون جنوب که حجم دومی از اولی کمتر است مکمل آن محسوب می شود.
یک جریان مدور نیز در این مدل دیده می شود و آن اینکه خبرنگاران ناحیه شمال قبل از انتشار خبرهای جنوب در رسانه های آن، خبرها را در شمال پردازش می کنند. جریان مدور: در این جریان، خبرهایی که خبرنگاران شمال در جنوب جمع آوری کرده اند، قبل از بازگشت نهایی به رسانه های جنوب برای پردازش و ویراستاری به شمال فرستاده می شود.
3) یک جریان مثلثی است که شمال را به شرق و غرب تقسیم و سپس هریک را به جنوب متصل می سازد.
این جریان به جغرافیا و مسائل ژئوپولتیک اهمیت می دهد. سهم عمده خبرهای خارجی خود را به شمال یعنی به شرق و غرب اختصاص می دهند.
جریان بین المللی خبر را نمی توان از موضوع سیاست بین الملل خارج دانست. وقتی شرکتهای رسانه ای بزرگ دنیا در دست یهودیان آمریکایی است و هر کس پولدارتر باشد بهتر می تواند نقش یک فرستنده پیام را در رسانه داشته باشد، پس افکار عمومی که در نظریه لرنر با رسانه ها شکل می گیرد در دست سرمایه داری صهیونیستی است.
امروزه رسانه ها، به ویژه در ایالات متحده به صورت جزئی از شبکه پیچیده نظام سلطه اقتصادی و سیاسی در آمده اند ولی به هیچ روی حاضر به انتقاد از صاحبان قدرت و پول، که مالکان اصلی این رسانه ها نیز هستند ، نمی شوند. حتی نمی توان ادعا کرد که جریان خبر از مسائل اعتقادی و فکری صهیونیست ها خارج است. پس چگونه می توان انتظار داشت که جهان سوم در این جنگ رسانه ای بتواند عقاید خود را مطرح کند. همیشه خبر به سمت جهان سوم خواهد بود و همیشه جریان خبر توسط گروه خاصی که رسانه هایی همچون foxnews و cnn و bbc را در دست دارند.
همین رسانه ها افکار عمومی دنیا را شکل می دهند. نمی توان جریان خبری بین المللی را خالی از غرائز سیاسی دانست غرائزی که معمولا منافع عده خاصی را دنبال می کند.
پنج غول بزرگ رسانه ای ایالات متحده حتی به ارزشهای دموکراتیکی چون آزادی بیان، رویه انصاف و...متعهد نیستند که این مورد در کتاب انحصار نوین رسانه ای مشهود است.
طبق آنچه که در این کتاب آمده در دهه هشتاد میلادی مالکیت رسانه های ایالات متحده در اختیار حدود پنجاه شرکت رسانه ای بود که این تعداد هم اکنون به پنج سازمان کاهش یافته است. پنج سازمان عظیم رسانه ای که مالکیت اکثریت قریب به اتفاق رسانه های ایالات متحده و رسانه های دیگری در سطح بین المللی را بر عهده دارند.این سازمانها که از ادغام سازمان های رسانه ای کوچکتر به وجود آمده اند،در عین حال که با هم در بعضی از قسمت ها سرمایه گذاریهای مشترک دارند، هر کدام در یکی از حوزه های رسانه ای تخصص و تسلط بیشتری را برای خود محفوظ نگاه داشته اند:
1- ای ا ال تایم وارنر به عنوان بزرگ ترین این شرکت ها حاصل ادغام سه شرکت بزرگ امریکن آنلاین،تایم،و برادران وارنر است. امریکن آنلاین بزرگترین ارائه کننده خدمات اینترنتی، تایم بزرگترین مجموعه مجلات ایالات متحده و وارنر از شرکتهای غول پیکر تولید محصولات چند رسانه ای از قبیل موسیقی و فیلم سینمایی است. بنابراین این شرکت با یک ادغام افقی و عمودی در هر دو زمینه محتوای رسانه ای و کانال ارتباطی به تسلطی غیر قابل انکار رسیده است.
2- والت دیزنی، شرکت دیگری است که ابتدا با کار در حوزه نقاشی متحرک کودکان شروع کرده است و هم اکنون در قلب هالیوود قرار دارد. از املاک این شرکت می توان به هشت استودیوی فیلم سازی در هالیوود، هشت انتشارات کتاب، سی ایستگاه رادیویی، یازده کانال کابلی و سیزده کانال تلویزیونی بین المللی و... اشاره کرد که همگی تنها بخشی از املاک این غول رسانه ای را تشکیل می دهند.
3- نیوز کورپ مورداک شرکت دیگری است که به همت رهبر زیرک و تیزهوش ویهودی آن ،روپرت مورداک توانسته است به رسانه ای قدرتمند، سودآور و با جایگاهی مستحکم تبدیل شود. مورداک توانسته است به صورت منسجمی مجموعه رسانه های خود را اداره کند به طوری که مجموع آنها یک شبکه به هم پیوسته را تشکیل می دهد که بخش های مختلف خود را تایید و پشتیبانی می کند. او برای موفقیت و پیشروی در گسترش امپراطوری اش حتی حاضر است مدتی گرایشات سیاسی خود را به حالت تعلیق در آورد.
4- وایاکام چهارمین غول رسانه ای ایالات متحده است. این شرکت که شکل امروزین خود را بیش از هر چیز مدیون خرید شبکه سی بی اس در سال 1999 است، در صنعت فیلم سازی و در ایجاد و رعایت استانداردهای خبری در ایالات متحده(در شبکه سی بی اس) از زمان جنگ جهانی دوم مشهور است.
5- برتلزمان پنجمین کمپانی رسانه ای ایالات متحده است که گر چه در جایگاه پنجم تکیه زده است، اما به دور از رقابت سنگین دیگر شرکت ها بر سر برتری و سود بیشتر، در حوزه نشر کتاب فرمانروایی می کند. این شرکت از آن رینهارد موهن، پیرمرد هشتاد و شش ساله آلمانی است و هم اکنون میان اعضای هیئت مدیره بر سر این مسئله که چه کسی جانشینی او را به عهده خواهد گرفت رقابت و درگیری وجود دارد.
در کتاب انحصار نوین رسانه ای به این سوال پاسخ داده می شود که چگونه سیاستمداران و رسانه ها با هم همکاری می کنند و منافع مشترک یکدیگر را تضمین می نمایند. در واقع بنگاه های رسانه ای آرای سیاستمداران و مخارج انتخاباتی آنان را عهده دار می شوند و سیاستمداران نیز قوانینی را تصویب می کنند که تضمین کننده سود و سلطه بیشتر کمپانی های رسانه ای باشد.
همچنین در این کتاب می توانید به فرآیندی پی ببرید که در آن تمایلات سرمایه گذاران در بازار بورس بر تعیین میزان اخبار و گزارش های تحلیلی در رسانه ها تاثیر می گذارد. در واقع نگاه صرفا اقتصادی به رسانه ها آنها را مجبور کرده است تا قبل از کیفیت برنامه ها به فکر میزان سود قطعی خود باشند.
شاید بهترین راه حل برای مشکلات محتوایی رسانه های داخلی، شتاب گرفتن به سمت خصوصی سازی آنها نباشد. اگر قائل به این باشیم که در مسیر خصوصی سازی کشورهای پیشرفته که از ما مسیر ببیشتری را طی کرده اند، نگاهی به وضعیت فعلی آنان می تواند ما را از خطرات و آسیب های آینده این مسیر در کشورمان آگاهی بخشد. به هر حال با آگاهی یافتن از این حقیقت که همواره دیدگاه های سیاسی با حمایت از برخی رسانه ها خود را – راست یا کج – به افکار عمومی مینمایانند، تحمل این حقیقت که در کشور ما نیز دیدگاه های سیاسی رسانه هایی را در اختیار بگیرند چندان تلخ نخواهد شد. هر چند که حفاظت از حدود آزادی بیان و جلوگیری از انحصارهمچنان که یک ارزش دموکراتیک است یک ارزش انسانی نیز میتواند قلمداد شود.به هر حال چه بسا که با خصوصی سازی رسانه ها باز هم شاهد انحصار های غیر رسمی و بی محتوایی ناشی از نگاه اقتصادی در رسانه های عمومی خود باشیم.
منابع:
1) محمدی، علی. امپریالیسم فرهنگی و هویت فرهنگی. ترجمه حسن بشیر. مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق علیه السلام.
2) انحصار نوین رسانه ای، بن اچ.باگدیکیان، 1385، ترجمه علی رضا عبادتی، تهران، انتشارات روایت فتح،184ص.
3) مولانا، حمید. جریان بین المللی اطلاعات. ترجمه یونس شکرخواه. مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1371.