برگردان: احمد بهمنش
هند
در قرن پنجم هونهای هپتالی دامنه حملات خود را توسعه دادند و دولتهای تخاری را از میان برداشته در پنجاب مستقر شدند. پادشاهان ماگادا (1) تمام فتوحات خود را از دست دادند و هندوستان مجدداً به دولتهای کم قدرتی که در برابر مهاجمان نمیتوانستند مقاومت بکنند تقسیم گشت. ولی پادشاه مالوا (2)، هونها را شکست داده و آنها را از حوضه سند بیرون کرد (525).آخرین پادشاه بومی که دولت وسیعی در اختیار داشت، سیلادی تیا (3) بود. وی سراسر حوضه گنگ و پنجاب را به اطاعت واداشت و حکومت هند شمالی را در اختیار گرفت. وی طرفدار جدی بودا بود و خزائن خود را میان تهیدستان پخش کرد و با این اقدام یکی از دستورهای بودا را جامهی عمل پوشاند. وی در سال 648 درگذشت و کمی بعد قلمرو حکومت او تجزیه شد و هند شمالی به دست راجپوتها افتاد. از منشأ و سابقهی راجپوتها اطلاع وسیعی در دست نیست ولی آنها خود را از هندوان واقعی میدانستند و از تعالیم برهما پیروی میکردند. راجپوتها یک طبقه جنگجو، خودخواه، حادثه جو و آزاده سوار تشکیل دادند. آنها هم بدعتهای متعددی به وجود آوردند و نتوانستند امپراتوری بزرگ و متحدی تشکیل دهند.
شبه جزیره دکن در این موقع در دست سلسلهی شالوکیا (4)، از خانواده راجپوتها، بود و این سلسله از قرن ششم به حکومت پرداخت.
روابط بازرگانی هند با آسیای غربی تا ظهور اسلام ادامه داشت و اعراب که فقط به فکر استفاده و تصرف غنیمت بودند موجب قطع این روابط گشتند.
از مختصات مذهبی این دوره انحطاط مذهب بودا و رستاخیز دین برهمائی میباشد. مذهب اخیر با تحولاتی که در آن صورت گرفت مذهب هندوئی خوانده شد و با مهربانی بیشتر و محدودیت کمتر حتی بیگانگان را نیز در جمع پیروان خود پذیرفت و طالب سعادت ابدی تمام طبقات بود و خدایان قدیم همچنان مورد ستایش بودند و گذشته از آنها خدایان جدیدی که به دراویدیها اختصاص داشتند مورد احترام قرار گرفتند. بالاتر از همهی خدایان و در واقع سلطنت آنها با تریمورتی (5) (تثلیث) که از برهما، ویشنو و سیوا تشکیل میشد، بود. برهما، جان جهان، آفریدگارگیتی و خدایان و بشر به شمار میرفت؛ ویشنو اهمیت بیشتری کسب کرد و ستایش او فوق العاده توسعه یافت. شهرت وی مخصوصاً بر اثر مسخ و ظهور بهاشکال مختلف در روی زمین (ماهی، لاک پشت، گراز، انسان) میباشد. در هر یک از این تغییر شکلها، وی کار مفیدی انجام میداد چنانکه بشریت را از خطر طوفان رهانید یا آنکه اهریمن خرابکاری را هلاک ساخت. وی معمولاً به ده شکل درمی آمد و در معروفترین آنها به صورت راما (6) و کریشنا (7) قهرمانان دو حماسهی بزرگ هندی ظاهر میشد. سیوا، عامل اصلی ویرانی و مأمور تنبیه و مجازات بود ولی گاهی هم او را عامل آفرینش میدانستند. در میان خدایان متعدد مذهب هندو باید از این خدایان هم نام برد: کالی (8) زوجهی سیوا، ربةالنوع مرگ؛ گانسا (9) که سرفیل داشت و از علوم سرپرستی میکرد؛ ایندرا، خدای آسمان، که مقام سابق خود را در دورهی برهمائی از دست داد؛ یما، داوراموات؛ آگنی (10)، سوما (11) و ارونا خدایان آتش، ماه و دریا که مانند سابق پرستش نمیشدند؛ برعکس پارهای از خدایان فرعی گذشته اهمیت بیشتری کسب کردند و خدایان تازهای مورد ستایش قرارگرفتند و بر این خدایان که در آسمان مقام داشتند باید موجودات دیگری را که نقش واسطه و میانجی انجام میدادند و خوب یا بد بودند، افزود از قبیل ریشیها (12) یا مؤلفان وداها، آپساراها (13)، رقاصههای آسمان، دیوان، شیاطین زبرزمینی که محافظ گنجها محسوب میشدند و سرانجام راکشازاها (14) که مراسم قربانی را برهم میزدند و همچنین ارواح. ماده، ازلی و جاودانی بود و برهما، گیتی را که از هفت آسمان و زمین و عالم ارواح تشکیل مییافت از آن خلق کرد. اعتقاد به فناناپذیری روح، تناسخ و کارما (15) تقریباً به همان صورت مذهب برهما بود. مراسم مذهبی شامل نماز و دعا، شست و شو، قربانی و تقدیم هدایا میشد. گذشته از مراسم خصوصی و روزانه، مراسم عام مذهبی توسط برهمنها انجام میگرفت. معابد و دیرهای متعددی ساخته میشد. مذهب هندوئی به
دو قسمت منقسم میگشت، مذهب ویشنوئی و مذهب سیوائی و اساس این تقسیم بندی این بود که ویشنو یا سیوا را خدای اصلی بشناسند چون در واقع مراسمی برای پرستش برهما صورت نمیگرفت. مذهب ویشنوئی و سیوائی نیز خود به فرقههای مختلفی تقسیم میشدند و از لحاط عقاید و مراسم دینی اختلافاتی با یکدیگر داشتند. در مذهب هندوئی از آن تاریخ تاکنون تغییری راه نیافته است.
در مورد مذهب بودائی که در دورهی موریاها مقام اول را داشت بایدگفت که در این موقع کاملاً در حال انحطاط بود. علل این انحطاط مخالفتهائی است که از طرف برهمنها، راجپوتها و همه طرفداران مذهب هندوئی نسبت به این مذهب ابراز میشد گذشته از این توسعهی پرستش ارباب انوع و عقاید ساحرانه در این مورد تأثیر بسزائی داشت. مذهب بودائی از این پس جز در سیلان و کشورهای دامنه هیمالیا طرفداری نداشت.
در عقاید و سیستمهای فلسفی دورهی قبل تغییرات کمی بروز کرد و ودانتا (16) مهمترین و معروفترین آنها محسوب میشد. در این دوره توجه مخصوص به تألیف و ترکیب سیستمهای مختلف پیدا شد ولی نظریه تازهای ایجاد نگردید.
پس از پیشرفت و توسعه فوق العاده منظومهها، ادبیات هندی اهمیت خود را از دست داد و مقام اول نصیب تئاترنویسی شد. بزرگترین درام نویس هندی کالی دازا (17) نویسندهی چاکونتالا (18)، شاهکار تئاتر هندی و آثار خیالی و قهرمانی دیگر میباشد. بهاوابهوتی (19) درامهائی به سبک تصنعی و مشکل نوشته است. از نویسندهی درام ارابهی دوچرخ (20) که اثری رئالیستی، ساده و شاعرانه بوده است اطلاعی در دست نمیباشد. همهی این آثار به سانسکریت نوشته شده ولی در تئاترهای عامیانه و مذهبی دیگر لهجههای مختلف هند به کار رفته است.
پس از انحطاط مذهب بودائی، هنری که واقعاً جنبه هندی داشته است ظهور کرد. ساختمانهای سنگی جانشین بناهای چوبی قدیم شد. ساختمان بتکدهها یعنی معابد مخصوص هندی با شکلهای مختلف رواج یافت. بناهای مزبور مطبق و در فاصلههای معین فرورفته، گاهی دارای گنبد و زمانی بناهائی با نمای قوسی شکل میباشند. این بتکدهها از لحاظ عظمت و تزیینات جالب خود بسیار باشکوه به نظر میآیند. نفوذ هنر ایرانی و عرب در شمال جلب نظر میکند. در هند معابدی دیده میشود که در تخته سنگهای عظیمی ایجاد شده. پارهای از این معابد دارای اهرام، و صحن و آبگیر مقدس میباشند و معروفترین آنها معبد الورا (21) و الفانتاست (22).
از مجسمهسازی و نقاشی مخصوصاً برای زینت معابد استفاده میشد. ظهور مذهب برهمائی موجب پیشرفت حجاری شد، کتیبههای زیادی بر دیوار بتخانهها به وجود آمد و مجسمههای عجیب و متعددی با آمیختن شکل انسان و حیوانات از خدایان تهیه شد که اغلب سر و اندام متعددی داشتند و تأثیر شگفتی در بیننده ایجاد میکردند. در تمام این آثار حس افراط و تجمل پرستی فوق العاده، و زیبائی مخصوصی که با هنر یونان و رم تفاوت بسیار داشت، ظاهر و آشکار است.
چین
در قرن پنجم چین به دو قسمت تقسیم شده بود: در جنوب سلسله بومی سونگها سلطنت میکرد و پس از آنها سلسلههای دیگری که دورهی زمامداری کوتاهی داشتند روی کار آمدند. سلطنت شمال در دست توباها (23) بود که ظاهراً از منچوها بودند. جنوب و شمال بر اثر جنگهای متوالی و بی نتیجهای که با هم داشتند خود را فرسوده و ناتوان کردند. در اواخر قرن ششم سلسله سوئیها (24) به اتحاد شمال و جنوب توفیق یافت ولی چیزی نگدشت که این سلسله هم گرفتار هرج و مرج و جنگهای داخلی شد.در سال 618 سلطنت تانگها (25) که نیرومندترین سلسلههای سلطنتی چین به شمار میآید، آغاز شد. مشهورترین زمامداران این سلسله تای تسونگ (26) است که قسمتهای مختلف را متحد ساخت. اقوام بیگانه ترک و مغول را از چین بیرون کرد و سپس اراضی آنها را گرفت، ترکستان شرقی را به تصرف درآورد و نفوذ و سیادت خویش را بر امرای ترکستان غربی تحمیل کرد. وی پس از یک دوره سلطنت طولانی و پرافتخار در سال 649 درگذشت. پسر وی کائوتسونگ (27) کره را متصرف شد ولی بزودی شورشهائی به وقوع پیوست و قسمتی از متصرفات چین از دست رفت.
مینگ هوانگ (28) قدرت چین را بالا برد. در همین موقع اعراب، به ترکستان حمله کردند. خطرآنها دفع شد ولی چین دیگر نفوذی در کشورهای کوچک آسیای مرکزی که اسلام آورده بودند، نداشت. سلطنت این سلسله که در نتیجهی توسعه تمدن و شکوه دربار درخشندگی مخصوصی داشت در آخر کار دچار ناکامیها و گرفتاریهائی شد.
در دوره آخرین امپراتوران سلسله تانگ، دولت چین، قدرت خود را به وسیله جنگهای متعدد و پرخرج که موجب ناراحتی و نارضائی ملت بود، محفوظ نگاه داشت. از طرف دیگر قدرت سلطنتی ضعیف شد و اختیارات نجبا افزایش یافت. سرانجام بر اثر شورشهای متعدد آخرین امپراتور این سلسله از سلطنت خلع شد (907).
وضع اجتماعی و اقتصادی چین تغییری نکرد و نیرومندی ملت، با وجود اغتشاشها و جنگهای قرن نهم روابط بازرگانی را، تسهیل کرد.
مذهب بودائی در زمان توباها و همچنین در جنوب با وجود مخالفت پیروان کنفوسیوس، توسعه یافت. کاهن بودائی هند به دلیل بدرفتاریهائی که با او میشد، هند را ترک گفته در اواخر قرن ششم به چین آمد و از آن تاریخ همه پیشوایان این مذهب، تا اوایل قرن هشتم که مقام آنها از بین رفت، چینی بودند و بر تعداد دیرها نیز افزوده گشت. قبل از روی کار آمدن تانگها سیزده هزار دیر در چین وجود داشت که تانگها تعدادی از آنها را بستند. مذهب بودائی چین در حال تحول و تکامل بود و به مذهب ابتدائی بودائی در هند کمتر شباهت داشت. بتدریج حکمت و الهیات مخصوصی رواج گرفت. بودا را در چین فو (29) میخواندند. پائینتر از او، بودیساتواها (30) یا بوداهای آینده، و بعد دواها (31) (خدایان قدیم مذهب برهمائی) و سپس ارواح و سایر موجودات خارق العاده قرار داشتند. معابد متعددی که عده زیادی روحانی در آنها خدمت میکردند ساخته شد. گذشته از این جمعی به عضویت سلکهای مذهبی و گروهی به خدمت دیرها درآمدند. مراسم دینی شامل نماز و دعا، تقدیم هدایا و قربانی، دستهها، سرودها و جشنها و زیارتها بود. در واقع اصول عقاید و تشریفات مذهبی در بین چینیها دارای اهمیت خاصی بود و حال آنکه بودائیان اولیه هند به مسائل اخلاقی بیشتر اهمیت میدادند. در زمان تانگها پیروان سایر مذاهب نیز آزادی کامل داشتند چنانکه گذشته از مذهب بودائی و پیروان تائوئیسم و کنفوسیوس، عدهای مسیحی نسطوری، یهودی و مسلمان نیز در چین به سر میبردند.
در ادبیات آثار متعددی تنظیم یافت که تا قرن ششم جنبهی متوسطی داشتند ولی در زمان تانگها شعر غنائی توسعه یافت. دهها هزار از این اشعار، که خیلی کوتاه و دارای قافیه و از پنج تا هفت کلمه تشکیل شدهاند در دست میباشد. این اشعار به طور کلی از طبیعت الهام گرفته، انشائی ساده و قابل اجرا با موسیقی دارند. دو شاعر معروف این زمان لی تای په (32) و توفو (33) میباشند که هواخواه افکار اپیکور، لاقیدی، ظرافت و حساسیت بودهاند. این دو شاعر در قرن هشتم به سر میبردند. نثر نویسی هنوز رونق و شکوه شاعری را نداشت، با این حال آثار زیادی بخصوص در تاریخ و فلسفه به نثر نوشته شد.
هنرهای زیبا هم در دورهی زمامداری تانگها به درجه قابل ملاحظهای از کمال رسید. معماری جان تازهای نگرفت ولی معابد و مقابر زیادی در سراسر چین بنا شد. در ترکستان شرقی هنر بدیعی ظهور کرد که از عوامل یونانی، هندی و پارسی تشکیل یافته بود و به چین نیز رسید و در حجاری و نقاشی تغییراتی داد. در حجاری مذهبی مجسمههائی از بودا و سایر خدایان تهیه شد که معرف تقدس و خلوص و جنبه عارفانه آن بود. حجاری غیر مذهبی آزادی بیشتری داشت چون از هیچ سنتی پیروی نمیکرد و مجسمههائی که به این طریق از انسان و حیوانات ساخته شد مطابق با واقع و طبیعت و ظریف و اغلب الوان بود. نقاشی روی ابریشم یا کاغذ قدرت و وسعت بیشتری گرفت و سپس به دو مکتب تقسیم شد: مکتب شمال، خشن، تند و نامطبوع بود و بیشتر به تصویر حیوانات میپرداخت، و مکتب جنوب، معتدل، رؤیائی و حزن آور بود که بیشتر توجه به ترسیم مناظر داشت.
ژاپن
در قرن ششم مذاهب کنفوسیوسی و بودائی و با آنها تمام تمدن چینی به ژاپن راه یافت. البته این کار بآسانی و بدون کشمکش صورت نگرفت و عاقبت افکار جدید غالب شد و شخص امپراتور بدون آنکه از شین توئیسم دست بردارد مذهب بودائی را پذیرفت. این دو مذهب با هم رواج داشتند و فرقههای متعددی تشکیل شد. یکی دیگر از نتایج نفوذ تمدن چینی تغییر وضع قدیم سلطنت و پادشاهی به یک پادشاهی متمرکز و اداری بود.در قرن هشتم تحول جدیدی آغار گشت. امپراتوران بیش از پیش به مسائل مذهبی پرداختند و امور سیاسی و نظامی را در اختیار خانواده، فوجی وارا (34) گذاشتند. افراد این خانواده همان نقشی را که پیشکاران دربار در دورهی مروونژینها، در فرانسه انجام میدادند، به عهده داشتند و با عنوان شوگون (35) تمام قدرت واقعی را به دست گرفتند و شخص امپراتور (میکادو) به ظاهر دارای اختیاراتی بود.
مردم از راه کشاورزی (برنج) تأمین معاش میکردند. صنعت در دست پیشهوران بود و توسعهای نداشت؛ با چین نیز روابطی برقرار بود.
ادبیات مکتوب ژاپن از قرن هشتم شروع شد و شامل وقایع نگاریها دربارهی تاریخ قدیم ژاپن که آمیخته با افسانهها، توصیف اماکن و بلاد یعنی تعریف نواحی مختلف کشور از نظر فعالیتهای مادی ملتها، گیاه شناسی و جانورشناسی و منظومههای شعری که اصیلتر از سایر آثار ادبی است، میباشد. شعرا متعدد بودند و آثار آنها به طور کلی کوتاه و از عشق، مستی و مخموری، طبیعت و احساسات مسرت آمیز یا حزن انگیز الهام گرفته است.
در معماری، که تحت نفوذ چین قرار داشت، اثر بدیعی به وجود نیامد؛ معمولاً معابد، کاخها و خانهها را بیشتر با چوب و بندرت از سنگ و آجر میساختند. مجسمه سازی با مذهب بودائی به ژاپن وارد شد و جنبه مذهبی، ساده، ظریف و اشرافی داشت. از بودا و پادشاهان و کاهنان مجسمههائی ساخته میشد و مواد مورد استفاده در حجاری مفرغ و چوب بود. معروفترین اثر حجاری این زمان مجسمه مفرغی بودا در ناراست (36) که بیست و شش متر ارتفاع دارد. از نقاشی آثار کمی باقی مانده؛ ژاپنیها روی ابریشم یا کاغذ نقاشی میکردند؛ تابلوهائی که به این ترتیب ترسیم میشد کاکمونو (37) نام داشت و آنها را پیچیده در غلافهای مخصوص نگاه میداشتند. تابلوها معمولاً از خدایان، حیوانات و مناظر و آمیخته با عشق به طبیعت و توجه به زببائی و اسرار بود.
هندوچین
هندوچین شبه جزیرهای وسیع و سومین و شرقیترین شبه جزیره آسیاست و برجستگیهای آن از یک رشته کوه تشکیل یافته که ابتدا با هم موازی و بعد به شکل بادبزن (البته بادبزن فرنگی) از هم دور میشوند. این کوهها در دنباله فلات مرتفع تبت قرار گرفته و هر قدر به طرف جنوب کشیده شوند از ارتفاع آنها کاسته میشود. در میان این رشته کوهها درههای باریک و عمیقی قرار دارد که بتدریج عریض شده جلگههای پهناوری را تشکیل میدهند. بیشتر رودخانهها از تبت سرچشمه میگیرند و متوجه جنوب میگردند و در قسمتهای سفلی قابل کشتیرانی میباشند. آب و هوای استوائی آن نظیر هند، بسیارگرم، بسیار مرطوب و تحت تأثیر بادهای موسمی است. جنگلهائی انبوه با درختان متنوع قسمت اعظم این شبه جزیره را فرا گرفته و نقاط بدون جنگل پوشیده از مرغزار و چمن میباشند. از لحاظ نوع حیوانات، فیل، کرگدن، ببر، پلنگ، میمون و مار، شباهت زیادی با هندوستان دارد.نخستین ساکنان هندوچین، قومی سیاه (38) بودند، با پوستی تیره رنگ و قدی کوتاه که امروز فقط جمعی از آنها در مرکز شبه جزیرهی مالاکا به سر میبرند. پس از آنها اقوام چم (39)، خمر (40) و پگوان (41) به این جزیره آمدند که ظاهراً از نژاد اندونزی و گندم گون، سیاه مو و کوتاه قامت بودند. بعدها سه قوم تازه که مغولی بودند، آنامیها، سیامیها و بیرمنها (42) به این سرزمین وارد شدند. سپس هجوم چینیها آغاز شد، تنکن، به تصرف چینیها در آمد و از طرف مغرب بر اثر نفوذ هندیها مذهب برهمائی به هند و چین راه یافت. از آن موقع هندوچین به صورت واسطه و برزخی میان هندوستان و چین بوده و تحت نفوذ یکی از دو همسایه خود قرار داشته است. بتدریج مذهب بودائی جای دین برهمائی را گرفت و تقریباً مذهب تمام هندوچینیها شد.
در قرن نهم، چهار دولت سرزمین هندوچین را میان خود تقسیم کرده بودند : در مغرب دو دولت بیرمانی و پگو (43) که دائم با هم میجنگیدند؛ در مشرق دولتهای خمر و چم. سیامیها تابع خمرها و آنامیها تابع چین بودند.
مجمع الجزایر مالزی
مجمع الجزایر مالزی (انسولند) (44) در جنوب شرقی آسیا واقع شده و این قاره را به اقیانوسیه متصل میکند و از تعداد زیادی جزیره تشکیل یافته که برخی از آنها اهمیت بیشتری دارند و عباتند از : در مغرب، جزایر سوند (سوماترا، جاوه و... )، در مرکز بورنئو و سلب، در مشرق جزایر ملوک و فیلیپین. کوههای این جزایر، آتشفشانی و آب و هوای آنها استوائی است و از گرمترین و مرطوبترین مناطق دنیا میباشند. جزایر مزبور تحت تأثیر بادهای موسمی و دارای رودخانههای متعدد ولی کوتاه و غیر مساعد برای کشتیرانی هستند؛ گرما و رطوبت موجب وفور نباتات بخصوص در مغرب با جنگلهای عظیم و نباتات متنوع، شده. نواحی خشکتر پوشیده از درخت و علفهای بلند یا مرتفع میباشند. در این جزایر بخصوص در جزایر غربی انوع حیوانات از قبیل میمون، فیل، کرگدن، ببر، پلنگ، یک نوع کرگدن مخصوص (45)، تمساح و انوع پرندگان با پرهای زیبا زندگی میکنند؛ در جزایر شرقی تنوع حیوانات کمتر و شبیه حیوانات استرالیا میباشند.در این مجمع الجزایر هم ساکنان اولیه از نگریتوها بودهاند که تقریباً از بین رفتهاند؛ مهاجمان که معلوم نیست از کجا به این جزایر آمدهاند، از نژادهای قدکوتاه، موسیاه و گندمگون بودهاند و به نژاد اندونزی و ماله معروفاند ولی از تاریخ قدیم این جزایر تقریباً اطلاعی در دست نیست. ابتدا مذهب برهمائی به جزیره جاوه راه یافت و بعد مذهب بودائی جانشین آن شد. در سایر جزایر، بومیان مذهب خود یعنی بت پرستی را محفوظ نگاه داشتند.
آسیای شمالی
آسیای شمالی شامل سیبری، مغولستان و منچوری میباشد و وسیع ترین این نواحی سیبری است که بتنهائی بیش از یک سوم قاره آسیا را فراگرفته و از دو قسمت متمایز تشکیل یافته: قسمت غربی جلگهای پهناور، و قسمت شرقی پوشیده از کوههائی کم و بیش مرتفع (آلتائی و کوههای آتشفشانی کامچاتکا و غیره) میباشد. رودخانههای آن، اب، ینی سئی و لنا، از رودخانههای بلند و پرآب دنیا به شمار میآیند ولی دو سوم سال یخ بسته و بنابراین غیرقابل کشتیرانی هستند. آب و هوای آن سخت و سرما بی نهایت زیاد و در سیبری شرقی درجهی حرارت پائینتر از سایر نقاط دنیاست. هوا خشک و برف و باران بالنسبه کم است، شمال این سرزمین را توندرا فرا گرفته و جنوب و مرکز را جنگلهای بزرگی از نوع کاج پوشانده. در این ناحیه حیواناتی از قبیل خرس، گرگ و حیواناتی که از پوست آنها استفاده میشود زندگی میکنند.مغولستان فلات وسیع و بیابانی است که از شمال تا کوهستانهائی که این ناحیه را از سیبری جدا میکند امتداد مییابد؛ میزان بارندگی و تعداد رودخانه آن کم است و در سراسر جنوب بیابان گوبی، که یکی از بزرگترین بیابانهای دنیاست، قرار دارد. منچوری، کوهستانی است ولی خشکی آن کمتر و حد شمالی آن رودخانه آمور میباشد. این ناحیه دارای جنگل و مرتع و حیواناتی نظیر حیوانات سیبری و چین میباشد.
قدیمیترین مردم سیبری را هیپربوری (46) یا پالئوسیبری (47) میخوانند که مردمی براکی سفال و کوتاه قامت، با پوست سفید مایل به زرد، چشمان و موهای خرمائی رنگ بودهاند و بازماندگان آنها امروزه مخصوصاً در اقصی نقاط شرقی سیبری زندگی میکنند. سپس مغولها و تورانیها به این سرزمین هجوم آوردند. نخستین بار هونها، بعد توکیوها (48) و مرتبه سوم اویغورها؛ این مهاجمات از قرن دوم تا نهم ادامه داشت و پالئوسیبریها مجبور به اطاعت یا عقب نشینی بودند. در این زمان تونگوزها، از نژاد مغول، منچوری را در تصرف داشتند و مغولهای واقعی، مغولستان را. مهاجرت این اقوام در دورههائی غیرمشخص صورت گرفته و از طرف دیگر با هم درآمیختهاند و به همین دلیل بررسی مختصات نژادی آنها دشوار میباشد.
ترکها و مغولها به قبایل متعددی تقسیم شده و تحت فرمان رؤسای خود به سر میبردند وگاهی با هم متحد شده اتحادیههائی به وجود میآوردند که به اطاعت یک فرمانده درمیآمدند؛ به این ترتیب امپراتوریهای عظیم و نافرمانی تشکیل مییافت که دوامی نداشتند؛ مانند امپراتوری آتیلا، که در قرن پنجم خطر بزرگی برای اروپا ایجاد کرد. اغلب این اقوام به حال بیابانگردی و شکار و پرورش گلههای بزرگ و غارت همسایگان روزگار میگذرانند و به همین مناسبت جنگهای خونینی میان آنها و چینیها درگرفت. مذهب آنها شامانیسم (49)، یعنی پرستش ارباب انوع و اعتقاد به سحر و جادو بود. ولی بعدها مذهب بودائی و سپس مذهب مسیحی نسطوری و سرانجام، اسلام در میان آنها رواج یافت. زبان آنها از دو گروه است: زبانهای اورالی که در مغرب سیبری به آن تکلم میکنند و زبانهای آلتائی که جمعیت بیشتری در سیبری شرقی، منچوری، مغولستان و ترکستان با آن صحبت میکنند. خط و کتابت خیلی دیر در این حدود معمول شد و الفبائی که از آرامی اقتباس شده بود مورد استفاده قرار گرفت. ادبیات آنها ابتدا جنبه حماسی داشت و مشتمل بر حکایاتی دربارهی منشأ دنیا و همچنین سرگذشت افسانهای اقوام ترک و مغول و پادشاهان آنها بود. بعدها قصهها و اشعاری غنائی که در تشریفات مذهبی و جشنها خوانده میشد، بر این حماسهها افزودند.
به این ترتیب، در قرن نهم ترکها و مغولها و سایر اقوام خویش و نزدیک آنها، در فضای عظیمی که از دانوب تا اقیانوس هند ادامه داشت پراکنده شدند، این اقوام البته نیمه متمدن بودند و سازمان منظمی نداشتند ولی با دنیای متمدن تماس یافته، آمادهی هجوم و یغماگری و تصرف آن بودند.
پینوشتها:
1- Magadha
2- Malwa
3- Siladitya
4- Chaloukyas
5- Trimourti
6- Râma
7- Krishna
8- Kalî
9- Ganéça
10- Agni
11- Soma
12- Rishis
13- Apsaras
14- Râkshasas
15- Karma
16- Védanta
17- Kâlidâsa
18- Cakuntala
19- Bhavabhuti
20- Tombereau
21- Ellora
22- Elephanta
23- Tobas
24- Siueï
25- Tang
26- Taï Tsong
27- Kao Tsong
28- Ming Houang
29- Fo
30- Badhisattvas
31- Déva
32- Li Taï Pe
33- Tou Fou
34- Foujiwara
35- Shougoun
36- Nara
37- Kakïmono
38- Nïgritos
39- Tchams
40- Khmers
41- Pïgouans
42- Birmans
43- Pïgou
44- L" Insulinde
45- Tapir
46- Hyperboréens
47- Paléosibériens
48- Tou- Kiou
49- Chamanisme
لاندلن، شارل دو، (1392) تاریخ جهانی (جلد اول)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ چهاردهم