نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
اکتشافات پرتغالیها:
اگر پرتغال را نخستین دولت اروپائی که به اکتشافاتی در اقیانوس اطلس دست زد، به شمار میآورند به دلیل وضع مناسب جغرافیائی آن در جنوب غربی اروپا، آرامش داخلی و توجه شاهزاده پرتغالی، هانری معروف به دریانورد به امر اکتشافات میباشد. پیش از او، در سال 1420، پرتغالیها جزایر مادر، آسور و ساحل ریودواورو (1) را که ناحیهای غیرمسکون و بیابانی بود و همه میپنداشتند که در ماوراء آن هیچ آبادی وجود ندارد، کشف کرده بودند ولی در سال 1447 پرتغالیها به رأس الاخضر رسیده و در این حدود که مسکن سیاهپوستان بود و نباتات فراوان و گوناگون داشت به تجارت پرداخته بودند.پرتغالیها که کارهای اکتشافی را همچنان دنبال میکردند به جزایر رأس الاخضر (1456) و سواحل گینه دست یافتند و با آنکه ادامهی سفر به نواحی دوردست مخاطراتی در برداشت در سال 1471 به استوا و در سال 1482 به کنگو رسیدند و در سال 1486 بارتلمی دیاز از دماغهی امیدنیک گذشت. از این زمان دریافتن که دور زدن افریقا امکان پذیر است و میتوان از این راه جدید به هند رفته روابط بازرگانی آسان و پرسودی، با ملل شرق دور، بدون واسطهی ایتالیائیها و مسلمین، دایر کرد.
در سال 1497، واسکودوگاما، با سه کشتی از پرتغال عازم سفر شد و افریقا را دور زده با وجود طوفانها و جریانهای دریائی مخالف و نارضائی همراهان از سواحل ناتال و موزامبیک گذشت و سپس از اقیانوس هند عبور کرد و سال بعد به شهر کلکته رسید. وی در مراجعت هم همین راه را مورد استفاده قرار داد و در لیسبون از او پذیرائی و استقبال گرمی به عمل آمد.
پرتغالیها در قرن شانزدهم، برزیل، ماداگاسکار، مالاکا، جاوه، بورنئو، جزایر ملوک و گینهی جدید را نیز کشف کردند.
کریستف کلمب:
کریستف کلمب در ژن به دنیا آمده بود؛ وی به چند کشور اروپائی مسافرت کرده، به مطالعهی جغرافیا مشغول شد و درصدد عبور از اقیانوس اطلس برای وصول به هند برآمد. وی در واقع از وجود امریکا اطلاعی نداشت، چون اکتشافات اسکاندیناویها در قرون وسطی از خاطرهها محو شده و کوچ نشینهای آنها بر اثر بروز طاعون یا هجوم اسکیموها از بین رفته بود. وی برای انجام منظور خویش و تهیهی وسائل سفر، از اغلب زمامداران اروپائی کمک خواست لیکن از هیچ یک از آنها جواب مساعد دریافت نداشته بود و تنها ایزابل، ملکهی کاستیل در سال 1942 سه کشتی در اختیار او گذاشت. کلمب در روز سوم اوت از دماغهی پالوس (2) واقع در جنوب غربی اسپانیا به راه افتاده متوجه جزایر کاناری شد و از آنجا به حرکت خود به جانب غربی اقیانوس اطلس ادامه داد. وی با وجود وحشت و هراس ملوانان و با وجود ناسازگاری برخی از افسران نقشهی خود را تعقیب کرد و در روز دوازدهم اکتبر به جزیرهی گواناهانی (3) در مجمع الجزایر باهاما رسید. او چنین میانگاشت که به آسیا رسیده است ولی از این بابت که جز مردم وحشی، افراد دیگری را نمیدید سخت متعجب شده بود. او جزایر کوبا و هائیتی را نیز کشف کرد و در بازگشت به اروپا مورد استقبال شایانی قرار گرفت. وی در واقع بدون آنکه خود متوجه شده باشد، به کشف امریکا نایل آمده بود.کلمب سه مسافرت دیگر نیز انجام داد: در سال 1493 به پورتوریکو، ژامائیک و چندین جزیره از مجمع الجزایر آنتیل و در سال 1498 به خشکی امریکا (سواحل ونزوئلا) رسید؛ در سال 1502 ساحل هندوراس تا پاناما را کشف کرد، منتهی برای وصول به هدف مجبور بود مشکلات و موانع بیشماری را از پیش پا بردارد؛ زمامداران اسپانیائی به او وعده داده بودند نیابت سلطنت اراضی کشف شده و همچنین یک دهم درآمد این اراضی را به وی بدهند. متأسفانه کلمب مدیر مطلع و کارآمدی نبود. همه از او شکایت داشتند و سرانجام مورد بی التفاتی قرار گرفت و به حبس افتاد. البته بزودی از زندان خلاص شد ولی مقام نیابت سلطنت را به او ندادند. وی در سال 1506 در حالی که تقریباً فراموش شده بود و سرمایه و ثروتی نداشت از دنیا رفت.
اکتشافات جدید:
هنگامی که پرتغالیها با علاقهی کامل به کشف سواحل افریقا و آسیا مشغول بودند، اسپانیائیها متوجهی مغرب شده اقدامات کلمب را تعقیب کردند: بالبوئا (4) تنگهی پاناما و اقیانوس کبیر را در سال 1513 و دیگر کاشفان، مکزیک، فلورید و ریودولاپلاتا را کشف نمودند. گذشته از این ملتهای دیگری هم در این راه قدم گذاشتند. انگلیسیها (کابو (5)) به لابرادور و فرانسویان به کانادا رسیدند. یکی از دریانوردان ایتالیائی به نام آمریگووسپوچی به دستور دولت اسپانیا و به دستور دولت اسپانیا و پرتغال چهار سفر کرد و امریکا به نام او نامگذاری شد، چون در این موقع متوجه شده بودند که این سرزمین، خشکی تازهای است و دنبالهی آسیا نمیباشد.در سال 1519، ماژلان که در خدمت اسپانیا بود، در طول سواحل امریکای جنوبی به حرکت درآمد و از تنگهای که به نام او معروف است و همچنین از اقیانوس آرام گذشت و به جزایر فیلیپین رسید و در همانجا به دست بومیان هلاک شد. همراهان او به سفر ادامه داده از راه اقیانوس هند و اقیانوس اطلس به اسپانیا مراجعت کردند (1522) و به این ترتیب نخستین مسافرت دور دنیا صورت گرفت.
در سالهای بعد سواحل امریکائی اقیانوس آرام کشف شد و اروپائیان بتدریج به داخل خشکی راه یافتند؛ اسپانیائیها به طور خاص به فتح اراضی جدید و تهیهی مستعمرات پرداختند ولی پرتغالیها به ایجاد روابط بازرگانی با کشورهای ساحل افریقا اکتفا کرده برای خود در آسیا، یک امپراتوری مستعمراتی تشکیل دادند.
نتایج اکتشافات:
از نتایج مهم اکتشافات قبل از هر چیز وسعت دامنهی اطلاعات دربارهی وضع خشکیها و اقوام و ملتهائی که تا آن روز شناخته نشده بودند، میباشد چون جغرافیا در طول قرون وسطی پیشرفتی نکرده بود، گذشته از این از لحاظ علمی نیز پیشرفتهائی به دست آمد. کروی بودن زمین به صورتی مسلّم و آشکار، بعد از مسافرت دریائی ماژلان به دور دنیا، ثابت شد؛ گیاه شناسی و جانورشناسی نیز توسعه یافت. از نتایج علمی اکتشافات، تحوّلات اقتصادی، مبادلهی حیوانات و نباتات جدید، افزایش ناگهانی در میزان معاملهی پارهای از کالاها، بخصوص ادویه که تا آن موقع به زحمت و توسط بازرگانان ونیز و ژن و دریانوردان عرب تهیه میشد و رواج فوق العاده طلا و نقره که از معادن امریکا به دست میآمد، میباشد. از نباتاتی که به اروپا وارد شد، میتوان سیب زمینی، ذرت، توتون، انواع کاکتوس، گوجه فرنگی و سیب زمینی ترشی را نام برد. گیاهان دیگر هم که کشت و پرورش آنها به مناسبت وضع اقلیمی، در اروپا امکان نداشت، برای مصرف غذائی یا کارهای صنعتی به اروپا وارد میشد مانند کائوچو، پستهی زمینی، صمغ، نیل، کاکائو، چوب آکاژو، چوب آبنوس، چوب ساج و چوب بلسان. (6) اروپائیها هم تعدادی از نباتاتی را که خود در اختیار داشتند و میشناختند به نواحی کشف شده بردند از قبیل پنبه، قهوه و نیشکر که کشت آنها از آن پس تقریباً مخصوص امریکا شد؛ همچنین برخی از حیوانات اهلی مانند اسب و گاو و خوک توسط اروپائیها به این نواحی راه یافت.در دنیای قدیم بخصوص در اروپا تغییرات و تحوّلات عمیقی از نظر اقتصادی و سیاسی بروز کرد؛ تا آن موقع، مدیترانه مرکز تمدّن محسوب میشد و اقوام و ملّتهای عمدهی تاریخ، به استثنای هندیها و چینیها، در کرانههای آن رشد و پرورش یافته بودند ولی این وضع ناگهان تغییر کرد؛ ونیز و ژن که بسیار توانگر و نیرومند شده بودند مقام و اهمیت خود را از دست دادند. به سایر شهرهای مدیترانهای و همچنین به مصر و شرق نزدیک زیانهائی وارد آمد. برعکس، پرتغال و اسپانیا که اهمیت اقتصادی قابل ملاحظهای نداشتند در مقام اوّل قرار گرفتند و فرانسه و انگلیس و سپس هلند نیز روش آنها را دنبال کردند و در واقع ملّتها و اقوام کنار اقیانوسها جانشین ملل مدیترانهای شدند.
وضع اقتصادی:
کشاورزی بکندی پیش میرفت، کشاورزان محصولات جدید را با بیمیلی و بیاعتمادی میکاشتند، وضع روستائیان در فرانسه اندکی بهبود یافت ولی در سایر نقاط به صورت سابق باقی بود. صنعت از نظام صنفی پیروی میکرد؛ البته مردم از این وضع راضی نبودند ولی اتحادیههای صنفی، نیرومند و دارای سازمانهای صحیحی بودند و با هر نوع کوششی که برای اصلاح به عمل میآمد مخالفت میکردند. با این حال در انگلیس دهات و قصبات صنعتی به وجود آمد که صنف و اتحادیهای نداشتند و از آزادیهای بیشتری برخوردار بودند و این رسم منشأ ایجاد شهرهای بزرگ صنعتی بود.وضع مالی دولتهای اروپائی بر اثر کشف امریکا و معادن آن متزلزل شد؛ فراوانی طلا و نقره در اسپانیا موجب ترقی قیمتها گردید. بازرگانی به وضع بی سابقهای توسعه یافت لیکن نتایج اکتشافات در کشورهای مختلف متفاوت بود. ایتالیا از این پیشآمد زیان فراوان دید چون انحصار تجارت با آسیا را از دست داد و مخصوصاً ونیز که از ثروت و قدرت فراوانی بهره مند بود رو به انحطاط گذاشت؛ با وجود این ونیزیها از مقاومت و مبارزه دست برنداشته، برای حفظ روابط تجاری خود با شرق و جلوگیری از پیشرفت پرتغالیها درصدد اتحاد با ممالیک مصر برآمدند و با تمام این احوال ایتالیا در حال پیشرفت بود و تجملپرستی در آنجا هنوز هم رواج کامل داشت. البته پرتغال و اسپانیا از این تحوّلات بیش از سایر کشورها استفاده میبرد، منتهی این وضع دوامی نداشت و اسپانیا که نمیتوانست درست از ثروت و تمکن خویش بهره برگیرد. بخصوص از بابت کمی کار، دچار مضیقه و تنگدستی شد. در فرانسه، وضع صنعتی مخصوصاً به مناسبت تهیهی پارچه و گذشته از آن تهیهی کاشیهای لعابی که در نتیجهی زحمات و کوششهای برنارد پالیسی (7) رونق بسزا یافته بود، رضایتبخش بود. در انگلیس نیز جنبش قابل ملاحظهای بروز کرد، دولت انگلیس صنعت نساجی را توسعه داد و با ایجاد بحریهای نیرومند به رقابت با اسپانیا و پرتغال پرداخت. در پی با آثار انحطاط به چشم نمیخورد، بندر آنورس جانشین بروز شد و در نتیجه فعالیتهائی که برای توسعهی تجارت ادویه، منسوجات و غلات به خرج میداد یکی از بنادر مهم اروپائی به حساب آمد. ولی جنگهای مذهبی این پیشرفت را در این سرزمین و همچنین در فرانسه و آلمان متوقف ساخت؛ البته کشور آلمان مدّتها مقام خود را محفوظ نگاه داشت چون هانس همیشه در حال توسعه و پیشرفت بود.
واقعهی مهم اقتصادی دیگر ظهور سرمایهداری بازرگانی است. در قرون وسطی به مناسبت تحریم وام با منفعت، بانکداری چندان پیشرفتی نکرد ولی در این ایام دیگر رعایت این دستورها نمیشد و مؤسسات بانکی بزرگی در آلمان جنوبی تأسیس یافت که با اسپانیا و پرتغال معاملاتی میکرد و به پادشاهانی که به پول احتیاج داشتند وام میداد و چون نقره در همهی کشورها قیمت واحدی نداشت کار صرافی و مبادلهی پول رونق گرفت. گذشته از تجارت و معاملهی کالاها، معاملهی پول و مسکوک نیز که ارزش آنها متغیر بود، معمول شد. سرمایهداران بزرگی این کارها را در اختیار گرفته مانند خانوادهی معروف فوژر (8)، ساکن اوگسبورگ در آلمان، ثروت سرشاری فراهم آوردند؛ البته عدهای از این قبیل سوداگران نیز ورشکست شدند.
در وضع اقتصادی سایر قارهها، به استثنای نقاطی که بازرگانان یا کشورگشایان اروپائی به آنها چشم طمع میدوختند، یعنی سواحل افریقا، آسیا و امریکا، تغییر قابل ملاحظهای بروز نکرد؛ متأسفانه باید گفت که برده فروشی در این تاریخ رایج شد و مردم افریقا را برای کار در معادن یا امور کشاورزی امریکا خرید و فروش میکردند. تجارت داخلی در آسیا، از زمان سقوط امپراتوری مغول و تشکیل دولت تیموری و عثمانی رو به تنزل بود.
پینوشتها:
1- Rio de-Oro
2- Palos
3- Guanahani
4- Balboa
5- Cabot
6- Palissandre
7- Bernard Palissy
8- Les Fugger
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمهی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم