نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
وضع سیاسی و اجتماعی اروپا
در اواخر قرن پانزدهم در اروپا، پنج دولت بر سایر دولتها برتری داشتند و در واقع از دولتهای بزرگ محسوب میشدند و عبارت بودند از فرانسه، انگلیس، اسپانیا، اتریش و ترکیه. در فرانسه شارل هشتم که سیزده سال داشت جانشین پدر خود لوئی یازدهم شد و قیمومت او را خواهرش آن دوبوژو (1) به عهده گرفت؛ در این ایام اغتشاشات و آشوبهائی در فرانسه رخ داد و بیگانگان برای مداخله از فرصت استفاده کردند و انگلیسیها و اسپانیولیها و امپراتور ماگزیمیلن به این کشور حمله بردند؛ شارل هشتم که میخواست هر چه زودتر از این گرفتاری فارغ شود و به ایتالیا سفر کند، معاهداتی با شرایط نامساعد با آنها بست؛ علت تصمیم او برای مسافرت به ایتالیا این بود که وی وارث خانوادهی آنژو در ایتالیا محسوب میشد و به این صورت سلطنت ناپل که در آن موقع در دست یکی از شاهزادگان آراگون بود به وی تعلق میگرفت. ولی تنها ناحیهای که به خاک فرانسه افزوده شد برتانی بود که دوشس آن به همسری شارل هشتم درآمد. فرانسه با این اقدامات وحدت خود را عملی کرده، انگلیسیها را بیرون راند و رژیم ملوک الطوایفی را برانداخت و خرابیهای جنگهای قرون وسطی را ترمیم کرد؛ پادشاه فرانسه همه جا مورد احترام بود و پول و سپاه منظمی در اختیار داشت.انگلیس از جنگهای دوگل صدمات فراوان دید، بسیاری از نجبای انگلیسی هلاک شدند و قدرت پارلمان کاهش یافت؛ برعکس اختیارات پادشاه بالا رفت و به قدرت مطلقه و استبدادی گرائید.هانری هفتم نخستین پادشاه خاندان تودور که شهریاری کاردان و بصیر بود، شورشهای داخلی را خاموش کرده، بازرگانی و نیروی دریائی را توسعه داد. درآمد خزانهی سلطنتی را بالا برد و سیاستی در پبش گرفت که به سیاست موازنه معروف شد و از این پس هر وقت لازم میدید از دولتی علیه دولت دیگر پشتیبانی میکرد.
در اسپانیا، کاستیل و آراگون پس از وصلت ایزابل و فردیناند دولت واحدی تشکیل دادند، البته این اتحاد شخصی بود چون هر یک از دو دولت سازمانهای مخصوص خود را محفوظ نگاه داشتند؛ پس از فتح غرناطه دولت دیگری در اسپانیا جز ناوار و پرتغال وجود نداشت. از طرف دیگر آراگون مالک ساردنی و سیسیل بود و کاستیل به فتح امریکا مبادرت کرده بود؛ با این اقدام اسپانیا وضع نظامی و مالی خوبی داشت ولی از نقایص این حکومت کم میلی مردم به کار و سختگیری مذهبی دولت بود (اخراج یهودیان و مسلمین).
امپراتوری مقدس رم و ژرمنی در راه انحطاط سیر میکرد چون قدرت مرکزی که نمایندهی آن امپراتور ودیت آلمان بود بسیار ضعیف بودند و شاهزادگان و شهرها عملاً استقلال داشتند و اغلب با یکدیگر میجنگیدند. در ازاء، اگرچه هابسبورگها در ادارهی امور آلمان توفیق نداشتند ولی دولت نیرومندی در اتریش برای خود تشکیل داده و فردریک سوم و سپس ماگزیمیلین در راه بسط و توسعهی آن سخت میکوشیدند و به همین منظور ماگزیمیلین، ماری دوبورگنی را به زنی گرفت و در نتیجه پی با را به تصرف درآورد و پسرش فیلیپ لوبو با ژان لافل (2) وارث تاج و تخت اسپانیا وصلت کرد.
ترکیه یعنی امپراتوری عثمانی، با آنکه بیشتر متصرفاتش در قسمت غربی آسیا بود، یکی از دولتهای بزرگ و نیرومند اروپائی محسوب میشد. حکومت این دولت را پادشاه مستبدی در دست داشت، از لحاظ مالی و نظامی توانا و نیرومند و همچنین حادثه جو و کشورگشا و متعصب بود، با این حال نسبت به رعایای مسیحی خود سختگیری و شدت عمل به خرج نمیداد. دولت ترکیه که در فکر توسعه قلمرو نفوذ خویش بود در تمام جهات به جنگ و چپاول و کشورگشایی پرداخت و به همین مناسبت اروپائیان، همچنانکه در زمان اعراب و تبلیغ دیانت اسلام به وسیله شمشیر پیش آمده بود، از آنها به وحشت افتادند.
از لحاظ اجتماعی تحول و پیشرفت مختصری در اروپا بروز کرد؛ همین قدر میتوان گفت که اتحادیهها و اصناف درهای خود را به روی غیر بستند و ورود افراد را به اتحادیه و نیل آنها را به مقام کارفرمائی مشکل کردند؛ به این ترتیب در حرفهها و پیشهها هم یک نوع آریستوکراسی به وجود آمد و در برابر آنها طبقه کارگری قرار داشت که از اوضاع ناراضی بود. از طرف دیگر سرمایه داری بزرگ پیدا شد و این پیشآمد شرایط کار را تغییر داد.
شارل هشتم و ایتالیا
ایتالیا که به چندین کشور دشمن تقسیم شده بود طعمهی گوارا و مطبوعی برای مهاجمان محسوب میشد و حس طمع ورزی دولتهای فرانسه و اسپانیا و امپراتور را بشدت تحریک میکرد. شارل هشتم که مدعی سلطنت ناپل بود قوائی برای اعزام به این ناحیه تهیه کرد که مقدمهی جنگهای ایتالیا به شمار میرفت. وی در سال 1494 بدون برخورد با مقاومتی از شبه جزیرهی ایتالیا گذشته وارد ناپل شد و پادشاه ناپل از آن شهرگریخت. تسخیر این کشور بسیار آسان بود ولی دولتهای ایتالیائی که متوجه خطر بودند علیه شارل هشتم متحد شده از امپراتور و اسپانیائیها کمک خواستند.شارل هشتم احتیاط را از دست نداده از ناپل بیرون رفت و در راه بازگشت، در فورنو (3)، ونیزیها را شکست داده وارد فرانسه شد. کمی بعد پادگانهای فرانسوی که در شهرهای متعلق به ناپل مانده بودند تسلیم شدند و به این ترتیب اردوکشی شارل هشتم که بخوبی آغاز شده بود بدون نتیجهی مطلوب خاتمه پذیرفت. منتهی شارل هشتم که حس جاه طلبی و نقشههای قهرمانی وسیعی داشت از تعقیب منظور دست نکشید. وی میخواست ناپل و سپس قسطنطنیه را به تصرف درآورد، ولی در سال 1498 جان سپرد و پسر عمش لوئی دوازدهم، از القاب دوک دورلئان که به دست ژان بی پروا (4) کشته شده بود، جانشین او شد.
لوئی دوازدهم
لوئی دوازدهم دنبالهی نقشههای شارل هشتم را دربارهی ناپل تعقیب کرد؛ از طرف دیگر چون از اعقاب وبسکونتیها بود دوک نشین میلان را که سلطنت آن را لودوویک اسفورزا (5) داشت، حق خود میدانست. وی که ماهرتر از سلف خویش بود متحدینی از قبیل پاپ الکساندر ششم، ونیز، فلورانس و اسپانیا برای خود فراهم آورد و بدون زحمت میلان و سپس ناپل را با کمک اسپانیائیها گرفت، لیکن این توافق و همکاری دوام نیافت و میان فرانسویان و اسپانیائیها اختلافاتی بروز کرد، و فرانسویان برای باردوم از ناپل رانده شدند و این شهر به دست اسپانیائیها افتاد.به این ترتیب نتیجهی این جنگ استقرار دو دولت خارجی در ایتالیا بود ولی پاپ جدید، ژول دوم، با این وضع سخت مخالفت میکرد و میخواست قدرت کلیسا را بالا برده، خارجیانی را که به قول او از بربرها بودند از ایتالیا خارج کند. در همین احوال رقبای دیروز با هم متحد شده ونیز را که متهم به طرفداری از ترکان بود مورد حمله قرار دادند: در سال 1508 ، امپراتور، فرانسه، اسپانیا و پاپ اتحادیه کامبره (6) را به وجود آوردند. لوئی دوازدهم تقریباً بدون کمک سایر متحدین عملیات جنگی را، اداره کرد و ونیزیها را در آنیادل (7) شکست داد و متصرفات آنها را در لمباردی در اختیارگرفت؛ در این موقع عهدنامهی صلح به امضا رسید.
شرایط این صلح فقط مدت کوتاهی رعایت شد. پاپ ادعای خود را از سرگرفت و درصدد برآمد پیش از هر کار دست فرانسوبان را از فعالیتهای خود کوتاه کند و به این منظور اتحادیه مقدسی با شرکت امپراتور، اسپانیا، انگلیس، ونیز و سویسیها تشکیل داد (1511 ). فرانسه که در حلقهی اتحاد دشمنان محصور شده بود از هر طرف مورد حمله قرار گرفت یعنی به وسیله انگلیسیها در شمال و توسط اسپانیائیها در ایتالیا و پیرنه، و به این ترتیب فردیناند از موقع استفاده کرده قسمت جنوبی ناوار را هم به تصرف درآورد. سپاهیان فرانسه مقاومت سختی به خرج دادند و در راون بر اسپانیائیها غلبه کردند ولی گاستون دوفوا (8) سردار سپاه فرانسه در این جنگ به قتل رسید. مرگ این سردار برای فرانسویان گران تمام شد و قوای فرانسه به کلی از ایتالیا بیرون رفت (1512 ).
با این حال فرانسویان سال بعد به لمباردی آمده با سویسیها مواجه شدند و از آنها شکست یافتند؛ سوئیسیها وارد فرانسه شده دیژون را محاصره کردند ولی متحدین بتدریج ملایمت بیشتری در جنگها نشان میدادند، اتحاد مقدس در حال تجزیه و از هم پاشیدگی بود و عهدنامههای صلحی جداگانه بسته میشد. لوئی دوازدهم که هنوز خیال انتقام از سر بدر نکرده بود در سال 1514 مرد. اشتباه او این بود که فرانسه را دوباره به جنگهای پرخرج و بی فایده کشانید لیکن پادشاهی خوب بود و متصرفات خود را بخوبی اداره میکرد و گذشته از این صرفه جو و حامی هنر و کشاورزی بود.
به این ترتیب نخستین جنگهای ایتالیا آرزوهای فرانسه را برنیاورد و کشورهای ایتالیائی را هم نتوانست با هم متحد سازد، تنها نتیجهی آن تقویت نفوذ اسپانیا بود که جزایر اطراف و تمام نواحی جنوبی را در اختیار داشت و بتدریج متوجه مرکز و شمال میگشت. چندی بعد مبارزه و جنگ از سرگرفته شد، منتهی با جنگهای سابق تفاوتهائی داشت، هدف این جنگها دیگر تنها تصرف ایتالیا نبود بلکه سیادت و اولویت در اروپا بود و توقعات امپراتور، انگلیس، اختلافات مذهبی و حتی مداخلهی ترکان، بر جاهطلبیهای فرانسه و اسپانیا افزوده شد.
پینوشتها:
1- Anne de Beaujeu
2- Jeanne la Folle
3- Fornoue
4- J. sans Peur
5- Ludovic Sforza
6- Cambrai
7- Agnadel
8- Gaston de Foix
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمهی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم