گردآوری و تدوین: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
برداشتهایی از بیانات امام خمینی (رحمهالله)
اینها خوب، در ایران سفیر دارند، اطلاعات دارند، مأمورین دارند، در قبضه آنهاست مملکت، میدانند چه دارد میگذرد؛ میداند که ملت ما چه میخواهد لکن نمیدانند که اگر چنانچه ملت غلبه پیدا بکند، این تعدیات اینها، این تجاوزهایی که اینها بر حقوق این ملت کردند، ممکن است قطع بشود. این که داد از حقوق بشر یک وقتی میزنند، و حالا هم وقتی که طرفداری از حکومت نظامی و دولت نظامی میکنند و میبینند که این خلاف آن پشتیبانی از حقوق بشر است، حکومت نظامی همه آزادیها را از ملت سلب میکند و معذلک ایشان و دولت آمریکا او را تأیید و پشتیبانی کرده، حالا عذر میخواهند به این که نه، ملت ایران نمیگذارد که این شاه آزادی بدهد! این بیچاره دارد زحمت میکشد که مردم را آزاد کند، دارد زحمت میکشد که مملکت را آباد کند، و این ملت است که نمیخواهند آزاد باشند و نمیخواهند مملکتشان آباد باشد، اینها رشد ندارند، اینها یک دسته وحشی هستند! اینها رشد ندارند که ادراک این معنی را بکنند که آزادی خوب است! چون آزادی میخواهد بدهد این بینظمیها پیش آمده و ما میخواهیم که – و ما که پشتیبانی میکنیم برای این است که یک نظمی در ایران پیدا بشود که شاه با دلِ راحت، آزادیای که میخواهد مرحمت بفرماید، مرحمت بفرماید؛ نمیگذارند مردم! کارتر نمیفهمد چه میگوید، سخنگوی کاخ سفید نمیفهمد این حرفها را میزند، بیاطلاع از مسائل است و این طور حرف میزند یا از روی اطلاع و بینش و التفات است که دارد این حرف را میزند؟! اعلامیه حقوق بشر یک آلتی است برای چاپیدن مردم با وجه موجّه که یک چیزی درست بکنند. اینها همه صورتسازی است.اعلامیه حقوق بشر هم مثل اعطای آزادی شاه است به مردم! فضای باز سیاسی و آزاد است! مسأله حرف است. اصلاً در دنیا این حرفها از اشخاصی است که یک مبادی ندارد اعتقاداتشان، بیمبدأ است؛ یعنی جز مبدأ مادّی فکری ندارد تمام این حرفها، همهاش بیربط است. (1)
اصلاً یک وقت عرض کردم که الفاظ از معانی خودش تهی است. این عصر ما یک عصری است که الفاظ گفته میشود لکن معنا آن معنا را نمیدهد. ایشان میگوید که ایران آزاد است، زیاد آزاد است! در همین حرفش هم گفته من خوشحالم از این که شاه آزادی به مردم داده است! شما خوشحالی؟! این آزادی است که به ما داده؟! الفاظ را میگویند اما معنا ندارد این الفاظ! الفاظِ بیمعنی میگویند. آزادی، یا معنایش به معنای اختناق است – ایشان آزادی را میگوید و مرادش اختناق است – یا میگوید و سرش نمیشود چه میگوید! نمیتوانیم ما بگوییم که یک آدمی الفاظی را میگوید و نمیفهمد چه چیز دارد میگوید. تو ملتفت هستی که داری چه میگویی که ایران آزاد است؛ من خوشحالم که ایران آزاد است! بله من متأسفم که بعضی را مثلاً کشته شدهاند لکن این لازم بوده! دنبال این که میگوید من متأسفم، میگوید لکن یک مطلب لازمی بوده! مطلب لازمی بوده میدانید یعنی چه؟ یعنی اگر این آدمها را هم نکشند نفت ما نجات پیدا نمیکند! اگر اینها را نکشند پایگاههای ما ممکن است از بین برود! این لازم بوده است... برای استفاده خارجیها، برای غارتگری اینها. برای این که نفت ما را ببرند و خودشان پایگاه درست کنند، عوض پول نفت پایگاه برای خودشان درست کنند، میگویند لازم بوده این. البته تأسف دارد – البته! کاشکی مردم هیچ حرف نمیزدند تا ما نفتهایمان را میبردیم! که مردم حالا حرف زدهاند این یک خرده تأسف دارد! آدمکشی هم تأسف دارد لکن این آدمکشی لازم بوده! یک انسانی که میگوید که حقوق بشر، اسم از حقوق بشر میبرد، آن وقت یک همچو حرفی میزند که یک مردمی که ایستادهاند و یک حق اوّلیه بشر را دارند مطالبه میکنند، اینها اراذل پست هستند و کشتن ایشان هم لازم است! اینهایی که میگویند ما میخواهیم آزاد باشیم و میخواهیم مستقل باشیم، اینها کشتنشان لازم است! یک امر لازمی بوده ولو تأسف دارد که چرا اینها یک همچو حرفی میزنند! خوب بود این حرفها را نزنند! مردم باشند تحت همین مِهمیز! «اعلیحضرت» باشند تا ما هم نفتها را ببریم و راه باز باشد برای ما! با سرنیزه ریختند آبادان و آن چیزها را، میخواهند باز نفتها را ببرند. مردم تا حالا حاضر نشدهاند؛ نمیدانم الآن وضع امروزی چه جوری است. (2)
در هر صورت ما در یک محیطهایی واقع شدیم، در یک عصری واقع شدیم که عجایب و غرایب ما میبینیم! از آن طرف مردک دَم از آزادی بشر میزند و حفظ حقوق بشر، از آن طرف میگوید که در مثل ایران دیگر حفظ حقوق بشر مطرح نیست! در یکی از فرمایشاتشان آقای کارتر این طور میگویند که در مثل ایرانی که ما یک منافعی داریم و قضیه سوق الجیشی است، این جا دیگر حقوق بشر مطرح نیست! حقوق بشر در جاهای دیگر مطرح است؛ در مثل ایران و امثال ایران، نه دیگر لازم نیست که حقوق بشر را ما حفظ بکنیم! از آن طرف هم این حرفها را میزند که یک مشت اراذِل – عرض میکنم – پَست، اینها هستند! آیا آن کسی که سلب آسایش مردم را میخواهد بکند اراذل است یا آن کسی که میگوید... منافعمان را برای خودمان میخواهیم؟ خوب این را حساب بکنید؛ بیحساب حرف نزنید. حساب بکنید که این مردم چه میخواهند؛ ببینیم خواست مردم اراذلی است و پستی است یا آن که جلو این خواست را میخواهد بگیرد اراذل و پست است؟ (3)
در جنگ صفین وقتی که عمار یاسر برای خاطر جنگ با معاویه در رکاب امیرالمؤمنین کشته شد، بین لشکر معاویه حرف واقع شد که پیغمبر به عمار فرمودند که تو را فرقه یاغی و باغی شهید میکنند و حالا لشکر معاویه شهید کرده است عمار یاسر را، پس باید فرقه یاغی و طاغی همین معاویه و لشکر او باشند. معاویه گفت که نه، این را امیرالمؤمنین کشته برای این که او فرستاده او را به جنگ، و وقتی که او فرستاد به جنگ پس امیرالمؤمنین او را کشته است؛ پس فرقه باغیه عبارت از آن دسته هستند!
منطق کارتر همین منطق معاویه است که گفته است به این که اینها مردم را به کشتن میدهند – یعنی علمای اسلام مردم را به کشتن میدهند. حالا باید ما حساب این را با ایشان بکنیم ببینیم که آیا این منطق ایشان همان منطق معاویه است یا یک قدری هم بدتر، یا یک منطق صحیحی است. در ایران از اوّل محرّم مردم شروع کردند به – ضمن عزاداریهایی که کردند – اظهار انزجار از حکومت شاه؛ و در تاسوعا و عاشورا با کمال آرامش مردم پیادهروی کردند و سلطنت محمدرضا شاه را نفی کردند. ایشان میگوید که مردم همچو اختیاری نداشتند؛ این اسباب این شده است که شاه امر کرده است که روز بعدش مردم را بکشند! این تظاهرات آرام که مردم کردند و سرنوشت خودشان را در این روز تعیین کردند، این آیا مطابق منطق آقای کارتر نیست؟ و این را یک امر انحرافی ایشان تلقی میکنند که مردم یک مملکتی – تمام مردم یک مملکتی – نسبت به سرنوشت خودشان حق ندارند؟! آن «اعلامیه حقوق بشر» در منطق آقای کارتر این است که بشر همچو حق ندارد که سرنوشت خودش را تعیین کند؟ ایشان از اعلامیه حقوق بشر که خودشان هم امضا کردند این طور فهمیدند که آزادند مردم؛ اوّل چیزی که برای انسان هست آزادی در بیان است، آزادی در تعیین سرنوشت خودش است؛ آیا ایشان از اعلامیه حقوق بشر این را فهمیدهاند که نه، هیچ کس آزاد نیست در این معنا؟! یا در خصوص ایران ایشان این نظر را دارند که هر کس هم که آزاد باشد لکن... ایران یک جایی است که سوقالجیشی است، وضع سوقالجیشی نسبت به مملکت ما دارد، دیگر این جا جای این نیست که ما صحبت آزادی بشر را بکنیم و حقوق بشر را بکنیم! این منطق صحیح هست در نظر دنیا؟ در نظر عُقلای دنیا که یک مملکتی چون منفعت به ایشان میرساند، چون مملکت آمریکا از این منفعت میبرد، پس اینها دیگر آزاد نیستند؟ اینها باید دستشان را روی هم بگذارند تا هر چه منافع دارند، هر چه ذخایر دارند، آمریکا و امثال آمریکا ببرند؟! (4)
در یکی – دو روز پیش از این، در روزنامه بود که سنای آمریکا به اتفاقآرا این اعدامهایی که در ایران شده است محکوم کردند. آن هم که طرح داده یکی از دوستان اسرائیل است و خودش هم از صهیونیستهاست! خوب، معلوم است که سنای آمریکا باید محکوم کند ما را؛ شکی ندارد! ما میدانیم که اینها ما را محکوم میکنند. دولت آمریکا هم ما را محکوم میکند، منتها حرفش را نمیزند. مجالس آمریکا هم ما را محکوم میکنند. برای این که آن داغی که به دل آمریکا وارد شده است به واسطه این نهضت به دل هیچ کس وارد نشده است! هیچ کدام از ممالک به اندازه این استفاده نمیکرد. باید ما محکوم باشیم! توقع این که سنای آمریکا موافق با ما باشد، این توقع بیجایی است. توقع این که خیر، اعدامهای ما را محکوم نکنند، این توقع بیجاست. ما همچو توقعی از آمریکا نداریم. خصوصاً که خوب، دولت ایران از اسرائیل نفت را قطع کرده و تا آخر هم به آن دیگر؛ نمیدهد آن هم از دوستان نزدیک آمریکاست. (5)
لابد اخیراً شنیدهاید که رئیس جمهور آمریکا گفته است که کشور ایران با رژیم ایران وحشی هستند. اگر مقصود از «وحشی» این است که رام نیستند در مقابل آن چیزهایی که شما میخواهید، گاو شیرده نیستند، این را شما اسمش را وحشی میگذارید، بگذارید. و اگر واقعاً «وحشی» به آن معنایی است که شما به خیالتان است که گفتهاند، میگویید، بیحساب دارید حرف میزنید. وحشی آن است که نمیگذارد مردم، زورمندها به او تعدی کنند یا وحشی آن است که میخواهد تعدی کند؟ بیحساب نباید صحبت کرد. شما چنانچه رفراندم کنید بین ملتهای دنیا، که امروز وحشیترین رژیمها کی است، من گمانم این است که بین ملتها اگر اتفاقآرا نباشد، اکثریت قاطع هست که آمریکا؛ آن کسی که از آنور دنیا میآید به این ور دنیا و تهدید میکند که من چه میکنم و چه میکنم، این وحشی است یا آن که میگوید: بابا، بگذارید ما سرجای خودمان، در کشور خودمان آزاد باشیم؟ (6)
در منطق آنها، وحشی این است که رام آنها نباشد؛ چنانچه تروریسم هم آن است که تابع آنها نباشد. و لهذا، دیدی که عراق را تا آن وقتی که رام نبود برای آمریکا در [ردیف] تروریستها حساب کردند. همچو که رام شد، او را [از لیست تروریستها] از بین بردند. آن وقت به جای او دیگری را گذاشتند. بیحساب انسان اگر حساب کند، این طوری است. وقتی که سر خود انسان بخواهد مسائل را بگوید، این است که رؤسای جمهور دنیا الاّ معدودی آنها فکر میکنند که هر کس که مصالح ما را در نظر گرفت و هر کس که گاوشیرده ما شد، این وحشی نیست! و اما آن که سرکشی کرد از این فرمان، این وحشی است! این منطق امثال ریگان است. و شما باید، ملتهای ضعیف باید این منطق را بکوبند. روی این منطق است که دارند عالم را میچاپند، دارند مظلومین را زیرپا له میکنند. اگر یک قدری سستی کنید، له میشوید. (7)
راهبردهای تصریحی:
1- ادعاهای آمریکا با عملش متفاوت است.2- آمریکا در همه جا فقط دنبال منافع خود است.
3- حقوق بشر و دموکراسی الفاظ بیمحتوا و تبلیغاتی برای مقاصد آمریکا هستند.
4- منطق آمریکا در ایران – از مشروطه تا بعداز انقلاب اسلامی – منطق شیطانی و برای فریب مردم بوده است.
نکات استنباطی:
1- آمریکا که ادعای حمایت از آزادی را دارد در زمان شاه از حکومت مستبد و دیکتاتوری تمام عیار پهلوی حمایت میکرد.2- یک بام و دو هوا، منطق فریبکارانه و شیطانی است. آمریکا هر جا منافعش تأمین باشد نوع رژیم و آزادی و دموکراسی برایش مهم نیست. هر جا منافعش تأمین نشود با شعار دموکراسی، آزادی و حقوق بشر به میدان میآید.
پینوشتها:
1- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 4، صص 401 و 402.
2- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 5، صص 108 و 109.
3- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 5، ص 109.
4- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 5، صص 242 و 243.
5- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 7، صص 356 و 357.
6- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 20، ص 270.
7- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 20، صص 270 و 271.
گردآوری و تدوین مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (رحمهالله)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول