نویسنده: شارل دولاندلن
برگردان: احمد بهمنش
برگردان: احمد بهمنش
منازعات مذهبی در کشورهائی که رفورم کاملاً پیروز شد (سوئد، دانمارک، انگلیس) بی دوام و در ممالکی که رفورم بزودی خاموش شد (ایتالیا، اسپانیا، پرتغال) بکلی از بین رفت ولی در سایر کشورها، یعنی در کشورهائی که دوطرف هواخواهانی برابر هم داشتند جنگهای شدیدی را به وجود آورد. ما پیش از این به جنگهای کاپل و اسمال کالد در سویس و در آلمان، در نیمهی اول قرن شانزدهم اشاره کردیم و اکنون به شرح جنگهائی که در نیمهی دوم این قرن در فرانسه و پی با درگرفت میپردازیم.
در فرانسه، هانری دوم چهار پسر از خود باقی گذاشت که ارشد آنها فرانسوای دوم به جای او نشست؛ وی که ضعیف و رنجور بود با ملکهی اسکاتلند، ماری استوارت وصلت کرد، در حالی که پانزده سال بیشتر نداشت؛ حکومت به دست دوک فرانسوادوگیز و برادرش کاردینال دولرن که خالوهای ماری بودند، افتاد و این دو به آزار و کشتار پروتستانها دست زدند و پروتستانها نیز به دفاع از خود قیام کردند. جمعیت پروتستانها مانند گذشته تنها از افراد عادی ملت یا طبقهی روشنفکر تشکیل نمیشد بلکه عدهای از نجبا و مردان جنگی نیز در شمار آنها بودند و فرماندهانی چون آنتوان دوبوربون، پادشاه ناوار، برادر وی پرنس دوکنده، و دریاسالار کولین یی داشتند. توطئهای معروف به توطئه آمبوآز (1)، توسط چند تن از رجال پروتستان علیه گیزها صورت گرفت که بزودی کشف شد و محرکان آن به قتل رسیدند. ولی کاتولیکها، همه با گیزها موافق نبودند و ملکه مادر کاتوین دومدیسی، و فرمانده قوا هانری دومونمورانسی از مخالفان آنها محسوب می شدند.
شارل نهم
در سال 1560 فرانسوای دوم چشم از جهان بربست و برادرش شارل نهم که ده سال داشت جانشین او شد؛ در این موقع ماری استوارت به اسکاتلند بازگشته، گیزها قدرت خود را از دست دادند و کاترین دومدیسی نیابت سلطنت را به عهده گرفت. وی که زنی نیرنگ باز، بی اعتنا به مسائل اخلاقی و بدون تعصب بود ابتدا درصدد ایجاد موازنه بین دستههای مختلف برآمد و مجلس طبقاتی فرانسه را تشکیل داد. نمایندگان مجلس طرفدار اصلاحات اداری و مالی بودند و به کشتارهای مذهبی روی خوش نشان نمیدادند. مجلسی که برای مباحثات مذهبی و مقابلهی هواخواهان دو مذهب در پواسی (2) تشکیل یافته بود کاری صورت نداد و همین قدر معلوم شد که توافق میان آنها امکان پذیر نیست.در سال 1562 دوک دوگیز بسیاری از پروتستانها را در واسی (3) کشت و این اقدام به منزلهی اعلام نخستین جنگ مذهبی بود. پروتستانها که رهبری آنها را کنده و کولین یی داشتند سلاح برگرفته در اغلب نقاط به جنگ و غارت و کشتار پرداختند و خود را در معرض خطر دخالت بیگانگان قرار دادند. گیزها از اسپانیا و پروتستانها از انگلستان کمک نخواستند و پس از جنگ درو (4) که نتیجهی قطعی نداشت، دوک دوگیز، اورلئان را به محاصره گرفت ولی در این شهر به دست یکی از بزرگان پروتستان به قتل رسید و کمی بعد معاهدهی صلحی میان دو طرف بسته شد و به موجب این معاهده پروتستانها را در اجرای مراسم مذهبی، در نقاطی که تا آن تاریخ مستقر شده بودند، آزاد گذاشتند (1563 ).
دومین جنگ مذهبی در سال 1567آغاز شد و در این جنگ که در سن دنی در گرفت و نتیجهی قطعی نداشت فرمانده سپاه فرانسه (آن دومونمورانسی) به قتل رسید با معاهدهای که پس از این جنگ بسته شد وضع موجود محفوظ ماند ولی بلافاصله پس از امضای معاهده شرایط آن به مرحلهی اجرا درنیامد و ناچار سومین جنگ شروع شد. پروتستانها در جنگ ژارناک شکست خوردند و کنده (5) و دومونکونتور (6) به خاک هلاک افتادند ولی در اوضاع تغییری بروز نکرد و پروتستانها حقوق سابق خود را محفوظ نگاه داشتند. دربار خود را به انگلیسیها و شورشیان پی با نزدیک میکرد، صحبت از جنگ با اسپانیا بود و هانری دوناوار، پسر آنتوان دوبوربون، خواهر شارل نهم را به ازدواج خویش درآورد. ولی این نزدیکی با پروتستانها ناگهان توسط کاترین دومدیسی متوقف شد و او پادشاه را به کشتار تمام پروتستانهای کشور تشویق کرد: این کشتار عام به سن بارتلمی معروف است (1572)؛ دریاسالار کولین یی و هزاران تن از هم کیشان او در پاریس و سپس در شهرستانها کشته شدند و هانری دوناوار به اجبار دیانت کاتولیک را پذیرفت. این قتل عام موجب تأثر عمیقی در اروپا شد ولی به هدف خود نرسید و پروتستانها آماده کارزار شدند. این چهارمین جنگ مذهبی بود که سال بعد با عهدنامهی صلحی خاتمه یافت و به موجب این صلح آزادی مذهبی پروتستانها در برخی از شهرها تأمین گردید. کاتولیکها به دو دسته تقسیم میشدند: افراطیها که هانری دوگیز رهبری آنها را به عهده داشت و میانهروها یا پولی تیکها که طرفدار آزادی پیروان سایر مذاهب بودند.
پنجمین جنگ مذهبی در سال 1574 شروع شد و شارل نهم در همان سال وفات یافت و برادرشهانری سوم به جای او به تخت سلطنت نشست.
هانری سوم
هانری سوم لیاقت و ارزشی بیشتر از برادران خود نداشت. وی که مردی ضعیف و خوشگذران بود بیشتر به خواهشهای دل خویش میپرداخت و به امور مملکت توجهی نشان نمیداد. او با پروتستانها مصالحه کرد و امتیازات بیشتری به آنها داد. این کار کاتولیکهای مؤمن و متعصب را سخت برآشفت و «اتحادیهای» تشکیل دادند که هواخواه خانوادهی گیز و اسپانیا بود. در مجلس طبقاتی (آتاژنرو) سال 1577«متحدین (7)» اختیار مجلس را به دست گرفته تقاضای لغو امتیازات پروتستانها را کردند و در نتیجهی این سختگیریها جنگ ششم به وقوع پیوست؛ این جنگ چند ماه بیش طول نکشید و تغییری در اوضاع نداد.فرانسه سخت آشفته و مغشوش به نظر میرسید، هرج و مرج همه جای مملکت را فرا گرفت، شهرستانها دیگر از پادشاه فرمان نمیبردند و احتیاج شدیدی به پول احساس میشد. جنگ هفتم کوتاه و بی نتیجه بود (1580). متحدین قدرت و نیروی بیشتری تحصیل کرده بودند و با پادشاه اسپانیا معاهدهای بستند و دوک دوگیز تنها مرد نیرومند فرانسه به شمار آمد. هانری سوم تصور میکرد که با قبول تقاضاهای متحدین از خطر رهائی خواهد یافت ولی این ضعف و ناتوانی موجب خشم پروتستانها و جنگ هشتم مذهبی، که طولانیترین جنگهای مذهبی بود، گردید. در پاریس، هیأت شانزده نفریها، یعنی رؤسا و معتمدان شانزده محلهی شهر، تعصب زیادی به خرج میدادند و پادشاه را بسیار میانهرو و اعتدالی میدانستند. در گوشه و کنار جنگهائی درگرفته بود و پروتستانها با فرمانده لایق و شجاع خود یعنی هانری دوناوار که از مذهب کاتولیک دست کشیده و در کوترا (8) فاتح شده بود، به پیشرفتهائی نائل شده بودند.
دوک دوگیز به پاریس آمد و مورد استقبال گرمی قرار گرفت. پادشاه که خود را منفور و مورد تحقیر مردم میدید پاریس را ترک گفته به بلوا (9) رفت و مجلس طبقاتی را تشکیل داد. اعضای این مجلس که همه از وابستگان و طرفداران «متحدین» و مطیع فرمان دوک دوگیز بودند اراده خود را به پادشاه تحمیل میکردند و هانری سوم که از رفتار مردم و قضاوت آنها دربارهی خود سخت آزرده و ناراحت به نظر میرسید امر به قتل دوک دوگیز داد. این کار اساس وحدت سست و ناپایدار کاتولیکها را از هم گسیخت.
«متحدین» هانری سوم را از سلطنت خلع کرده دوک دوماین (10) برادر دوک دوگیز را به فرماندهی خود برگزیدند. پولی تیکها نسبت به هانری سوم وفادار ماندند و هانری که متوجه پیشرفتهای سریع «متحدین» بود، تصمیم به صلح با هانری دوناوار گرفت. دو پادشاه (هانری سوم و هانری دوناوار) با هم همدست شده به محاصرهی پاریس شتافتند، ولی در آنجا، هانری سوم به دست یک کشیش متعصب به ناو ژاک کلمان به قتل رسید (1589).
هانری چهارم
شاخهی کاپسین از خانواده والوا با مرگ هانری سوم از بین رفت و تاج و تخت فرانسه به هانری دوناوار که از بازماندگان یکی از فرزندان کوچک سن لوئی (خانواده بوربون) بود، رسید. وی با نام هانری چهارم پادشاه فرانسه شد ولی فقط پروتستانها و یک دسته از پولی تیکها او را به رسمیت شناختند. «متحدین» کاردینال شارل دوبوربون را پادشاه خوانده با اسپانیا متحد شدند. هانری چهارم که از کمک انگلیس نیز برخوردار بود در آرک (11) و ایوری (12) بر دوک دوماین غلبه کرد و بعد به محاصرهی پاریس رفت ولی با ورود یک سپاه اسپانیائی به میدان جنگ مجبور به عقب نشینی شد.جنگ در سراسر فرانسه ادامه داشت و آشوب و هرج و مرج به حد کمال رسیده بود.هانری چهارم با مهارت و لیاقتی که داشت بر اوضاع مسلط بود، منتهی برای یک فتح قطعی قوای کافی در اختیار نداشت. پولی تیکها او را به قبول مذهب کاتولیک تشویق میکردند و سرانجام در سال 1593 وی به این کار تن درداد. با این اقدام، پاریس دروازههای خود را به روی او گشود و بسیاری از شهرها نیز از همین کار پیروی کردند. با این حال قسمتی از «متحدین» که اسپانیا کمک آنها بود تسلیم نمیشدند. بتدریج قدرت و نیروی پادشاه توسعه مییافت. وی با دوک دوماین و پاپ از در صلح درآمد و رؤسای «اتحادیه» نیز با دریافت پول قبول اطاعت کردند.
در سال 1598، هانری چهارم با صدور فرمان نانت صلح و آرامش را در فرانسه برقرار کرد. به موجب این فرمان پروتستانها در نقاطی که پیش از جنگ ساکن بودند آزادی مذهبی داشتند و گذشته از این میتوانستند به تمام مقامات دولتی برسند و از لحاظ تأمین در شهر و دیار خود قوای تأمینیه داشته باشند. این فرمان به جنگهای داخلی خاتمه داد و برای مدت چند سال اوضاع فرانسه را قرین رفاه و آسایش کرد. یک ماه بعد از صدور فرمان نانت به موجب عهدنامه ورون (13) دشمنی میان فرانسه و اسپانیا نیز به دوستی مبدل گشت.
پیبا
عنوان پیبا در قرون وسطی به سرزمینی که از کنت نشینهای فلاندر،آرتوا، هنو (14)، هلند و دوک نشینهای لوکزامبورگ، برابان، گلدر (15)، و اسقف نشینهای لیژ واوترشت، و چند ناحیه دیگر، تشکیل مییافت اطلاق میشد. اغلب این نواحی از زمان ماگزیمیلین ضمیمه متصرفات خاندان هابسبورگ شده بودند. شارلکن تعداد این نواحی را افزایش داد و آنها را به هفده شهرستان تقسیم کرد. رفتار وی با این شهرستانها بسیار عادلانه و خوب بود ولی این خوش رفتاری مانع شورش کنندگان نشد و شارلکن مجبور شد شورشیان را بشدت سرکوب کند. رفورم خیلی زود در پیبا راه یافت و در این نواحی لوتر و کالون و آناباتیستها پیروانی داشتند، منتهی همهی آنها مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند و بسیاری از آنها نیز به قتل رسیدند.در زمان سلطنت فیلیپ دوم نارضائی اهالی توسعه یافت و رشوه خواری سربازان اسپانیائی، مالیاتهای سنگین و حکومت بیگانگان بر شکایتهای مذهبی افزوده شد (حکومت مارگریت دوپارم (16) خواهر فیلیپ دوم و همکاری گرانول (17) از اهالی فراش کنته). در این موقع رهبری نجبا با گیوم دورانژ و کنت دگمون (18) بود. در سال 1566 مقاومت جمعی از نجبا که تقاضای لغو انکیزیسیون داشتند و به گوها (19) معروف شده بودند به دستور فیلیپ دوم درهم شکست. ولی پروتستانها که جمعیت قابل ملاحظهای را تشکیل میدادند دست به شورش و خرابکاری زدند و فیلیپ دوم، دوک دالب (20) را به سرکوبی آنها فرستاد و او جانشین مارگریت دوپارم شد.
دوک دالب که مردی بیرحم و متعصب بود پس از آنکه با سپاهیان خود به پیبا رسید کنت دگمون و هزاران تن دیگر را توقیف کرد؛ وی شورائی به نام شورای انقلابات (یا محکمهی خون) تشکیل داد و این شورا فرمان اعدام بسیاری از پروتستانها و همچنین بسیاری از کاتولیکها را صادر کرد، حتی به فرمان این شورا کنت دگمون را هم با وجود خدمات صادقانهای که به پادشاه اسپانیا انجام داده بود سر بریدند. ولی در خلال این احوال مقدمات مقاومت و سرکشی فراهم میشد: گیوم دورانژ که به آلمان رفته بود با سپاهی به پیبا آمد و جنگ داخلی را شروع کرد؛ این جنگ که گاه به نفع او و زمانی به سود دشمنان وی بود سالها طول کشید. شورشیان از راه دریا به اراضی ساحلی حمله برده در زلند و هلند پیاده شدند. دامنهی شورش همه جا گسترده شد و فرانسه و انگلیس محرمانه به شورشیان کمک میکردند. شورشیان هنوز هم با پادشاه اسپانیا قطع ارتباط نکرده فقط با دوک دالب میجنگیدند و تقاضای آزادی مذهبی داشتند.
این اقدامات بر شدت خشم و درنده خوئی دوک دالب افزود. وی چند شهر را مجدداً به تصرف درآورد و اهالی آن شهرها را به قتل رسانید ولی چند بار شکست خورد و سرانجام در سال 1573 فیلیپ دوم او را به اسپانیا فرا خواند و لوئی دو روکزن (21) را که بسیار ملایمتر از او بود به جای او فرستاد. اما وقت سازش و آشتی گذشته بود و جنگ ادامه یافت. اسپانیائیها به فتوحاتی نایل آمدند لیکن در لید (22) که اهالی، سدها را گشوده بودند و آب همه جا را فرا گرفته بود شکست خوردند. پس از مرگ روکزن (1576) کاتولیکها و پروتستانها برای اعلام «صلح گان» همصدا شدند و به موجب این صلح، آزادی مذهبی برقرار و انکیزیسیون ممنوع گشت. در همین موقع اسپانیائیها به غارت و ویرانی شهر آنورس (23) مشغول بودند.
حاکم جدید اسپانیائی، دون ژوان دوتریش (24)، برادر فیلیپ دوم وارد پیبا شد و جنگ را، که برای او قرین شکست و گاهی توأم با پیروزی بود، ادامه داد. وی کمی بعد مرد و آلکساندر فارنز (25)، دوک دوپارم، جانشین او شد. وی با مهارتی که داشت میان
کاتولیکها و پروستانها تفرقه افکند. کاتولیکها به موجب عهدنامهی آراس، نسبت به اسپانیا وفادار ماندند. ولی پروتستانها بنابر عهدنامه اوترشت آخرین رشتههای ارتباط خود را با فیلیپ دوم گسستند (1579).
با این پیش آمد، دوک درپارم به تعرض پرداخت و چند شهر را گرفت. گیوم دورانژ به تصور بهره برداری از دولت فرانسه، دوک دانژو برادر هانری سوم را به کمک خواند. ولی بر اثر بی لیاقتی دوک دانژو از این کار نتیجهای گرفت. در سال 1584، گیوم دورانژ به دست یک کاتولیک متعصب به قتل رسید و پسر او، موریس دوناسو (26)، با عنوان استاتهودر (27) ادارهی امور را به عهده گرفت. مداخلهی انگلیس برای استقرار صلح نتیجهای نداد لیکن دوک دوپارم که میخواست به کمک کاتولیکهای فرانسه بشتابد دست از جنگ در پیبا کشید و کمی بعد درگذشت.
موریس دوناسو این فرصت را مغتنم شمرده برای استرداد قدرت از دست رفته به تلاش افتاد. حاکم جدید اسپانیائی، آلبردوتریش (28)، داماد فیلیپ دوم بود؛ سردار او، اسپی نولا شهر اوستاند را به تصرف درآورد و این آخرین پیروزی اسپانیائیها محسوب میشد. در این مدت ملوانان هلندی در دریا سرگرم فعالیت و حمله به کشتیها و مستعمرات اسپانیائی بودند. هر دو طرف از این حنگ که پایان آن معلوم نبود خسته شده بودند و به موجب متارکهای که در سال 1609 در آنورس صورت گرفت ایالات متحد (شهرستانهای پیبا) که تعداد آنها به هفت میرسید آزاد شدند و حکومت آن به دست مجلس طبقاتی، شوراهای مختلف و استاتهودر (فرماندار) افتاد؛ تنها مذهب رسمی، مذهب پروتستان (بخصوص مذهب و عقاید کالون) بود.
به این ترتیب، اسپانیا در نتیجهی عناد و خودسری و تعصب فیلیپ دوم، اراضی آباد و پرنعمتی را از دست داد ولی قسمت جنوبی پیبا یا بلژیک که کاتولیک مذهب بود، همچنان در اختیار اسپانیا باقی ماند. این تجزیه سیاسی به جنگهای مذهبی در این قسمت از اروپا خاتمه بخشید.
پینوشتها:
1- Amboise
2- Poissy
3- Vassy
4- Dreux
5- لوئی اول (پرنس دوکنده)
6- de Moncontour
7- Les Ligueurs
8- Coutras
9- Blois
10- Duc de Mayenne= شارل دولرن
11- Arques
12- Ivry
13- Vervins
14- Hainaut
15- Gueldre
16- M. de Parme
17- Granvelle
18- C. d’Egmont
19- les Gueux
20- duc d’Albe
21- L. de Requesens
22- Leyde
23- Anvers
24- don Juan d’Autriche
25- A. Farnèse
26- Maurice de Nassau
27- Stathouder= حاکم، فرماندار
28- Albert d’Autriche
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمهی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم