برگردان: احمد بهمنش
حکومت ژیروندنها:
در مجلس کنوانسیون که در سپتامبر 1792 تشکیل یافت فقط جمهوریخواهان شرکت داشتند و به سه دسته تقسیم میشدند: جناح راست یعنی ژیروندنها که میانه رو و طرفدار حکومت ایالات متحد (فدرالیست) بودند؛ جناح چپ، یعنی مونتانیارها، که ترقی خواه و طرفدار مرکزیت بودند؛ و عدهای که در مرکز مجلس (1) قرار میگرفتند و گاه به نفع چپ و زمانی به سود راست رأی میدادند طرفداران ژیروندنها، بیشتر در شهرستانها بودند و حال آنکه تکیه گاه مونتانیارها پاریس، کمون و کلوبهای ژاکوبنها و کوردلیهها بود.کنوانسیون ابتدا به کار محاکمهی لوئی شانزدهم پرداخت. اتهام وی سازش و همکاری با بیگانگان بود و به همین مناسبت با اکثریت ضعیفی از آرا به مرگ محکوم شد و در21 ژانویه سال 1793 به وسیله گیوتین به قتل رسید. جنگ، به نفع فرانسویان که مدعی آزادی سایر ملتها بودند، ادامه داشت. یک سپاه فرانسوی، ساوواونیس را گرفت، سپاه دیگری که فرماندهی آن با کوستین (2) بود، پالاتینا را به تصرف درآورد و دوموریه وارد بلژیک شده، اتریشیها را در ژماپ (3) شکست داد. سراسر بلژیک، به اختیار فرانسویان درآمد. فرانسه در این موقع، سیاست توسعه و پیشرفت در پیش گرفت و سراسر بلژیک، ساحل چپ رن، نیس و ساووا را، ضمیمه خاک خویش کرد.
پیشرفت و کامیابی فرانسویان، نتیجه شور میهن پرستی آنها و از طرف دیگر ضعف و ناتوانی متحدین بود؛ پروس و اتریش سرگرم کار لهستان و اجرای نقشه دومین تقسیم آن سرزمین بودند.
مرگ لوئی شانزدهم، تشکیل نخستین اتحادیه را که شامل اتریش، پروس، ساردنی، اسپانیا، پرتغال، هلند، انگلیس و کشورهای آلمانی بود، تسریع کرد. در همین موقع، سلطنت طلبان، در فرانسه به فعالیت پرداختند. در برتانی، آنژو، پواتو از آنها جلوگیری به عمل آمد ولی در وانده، شورشیان پیش بردند و حتی شهرهای دیگر را هم مورد حمله و تعرض قرار دادند و ناچار قوائی برای سرکوبی آنها فرستاده شد.
برای جمهوری، وضع خطرناکی پیش آمده بود: دوموریه که خود را به مرزهای هلند رسانیده بود، در مقابل حمله اتریشیها به عقب نشینی پرداخت و در نرویندن (4)، شکست خورد؛ بنابراین قوای خود را از بلژیک خارج کرده، برای سازش به مذاکرات محرمانه با اتریشیها مشغول شد و کوشید تا سپاهیان فرانسوی را در طرح خائنانه خود شرکت دهد، منتهی در این کار توفیق نیافت و تقریباً بتنهائی به صفوف دشمن پیوست این خیانت، این ناکامیها و شورش وانده، فرانسویان را خشمگین و متغیر کرد. کنوانسیون، برای رسیدگی به خیانتهای سیاسی یک محکمه انقلابی و همچنین کمیتهی نجات ملی را که دارای اختیارات فوق العادهای بود، تشکیل داد. در همین ایام، دامنهی اختلاف میان ژیروندنها و مونتانیارها بالا میگرفت. هر یک از آنها، دیگری را به ضعف و خیانت متهم میساخت. ژیروندنها، از شهرستانها کمک خواستند و قیامهائی به نفع آنها صورت گرفت ولی پاریس مخالف آنها بود و افراد تندرو که درکمون قدرت زیادی داشتند، آشوبهائی به راه میانداختند؛ این عده حتی، کنوانسیون را تصرف کرده او را واداشتند تا حکم توقیف سی و یک تن از ژیروندنها را صادرکند (دوم ژوئن 1793). به این ترتیب، پیروزی با مونتانیارها بود.
حکومت مونتانیارها:
مونتانیارها که در سایه حمایت مردم پاریس پیروز شده بودند، با دشواریهای بیشماری روبرو شدند: مردم وانده، پیشرفتهائی کرده سومور (5) و آنژه (6) را گرفتند؛ هواخواهان ژیروندنها در لیون، مارسی، بردو، تولون، بنای نافرمانی گذاشتند: سپاهیان دشمن، همچنان در حال حمله و تعرض بودند به این معنی که سپاهیان ساردنی وارد ساووا شدند و پروسیها، مایانس را گرفتند و اتریشیها به فرماندهی دوک دوکوبورگ (7) و به کمک انگلیسیها و هلندیها، والنسین (8) را تصرف کرده و به نظر میرسید که آماده حرکت به سوی پاریس باشند.با تمام این احوال، حکومت فرانسه، تسلط خود را بر اوضاع حفظ کرد: سپاهیان رانده، در مقابل نانت، مجبور به عقب نشینی شدند. ژیروندنهای ساکن شهرستانها، که در مسأله پیروی از حکومت جمهوری یا اتحاد با سلطنت طلبان مردد بودند، اطاعت از حکومت جمهوری را ترجیح دادند؛ بردو سر تسلیم فرود آورد، مارسی تسخیر شد ولی در لیون و تولون، شورشیان غالب بودند و از انگلیسیها تقاضای کمک کردند. کنوانسیون با آنکه مورد مخاطره بود، به کار قانونگذاری ادامه داده، در تکمیل اصول تعلیمات کوشید، برای تعیین اندازهها و مساحتها، متر و تقسیمات آن را پذیرفت و یک قانون مدنی برای فرانسه تهیه کرد.
حکومت در دست کمیته نجات ملی و کمیته امنیت عمومی بود؛ کمیته اول، کار جنگ، دیپلماسی و اقتصاد را به عهده داشت و کمیته دوم دادگستری و پلیس را اداره میکرد. این ایام به دورهی وحشت یا حکومت ترورمعروف است؛ هزاران تن از گناهکاران یا اشخاص مظنون توقیف و زندانی و برای محاکمه تسلیم دادگاه انقلاب شدند. دادستان این محکمه فوکیه تنویل (9) بود و اغلب متهمان به وسیله گیوتین به قتل رسیدند. این رژیم وحشت و خونریزی، نجات فرانسه را تأمین کرد ولی بسیاری از مردم بی گناه را نیز به کشتن داد از آن جمله کوستین (10) و هوشار (11) (دو سردار معروف فرانسه میباشند که تنها گناه آنها شکست خوردن در جنگ بود). در طول پاییز سال 1793، ماری آنتوانت، ژیروندنهای زندانی، دوک دورلئان طرفدار انقلاب، بایی (12) نخستین رئیس مجلس طبقات عمومی و عدهای دیگر نیز با گیوتین کشته شدند.
جنگ داخلی به نفع میهن پرستان ادامه داشت؛ قوای جمهوریخواهان، لیون را گرفته، قسمتی از آن را ویران کردند و پی از تصرف تولون، انگلیسیها را از شهر بیرون راندند. شورشیان وانده که شهر مان (13)را گرفته بودند به جنوب لوار رانده شدند. ما را، یکی از تندروترین مونتانیارها، به دست شارلوت کورده (14) به قتل رسید و خود او نیز دستگیر و با گیوتین اعدام شد. از حملات خارجی تا حدی جلوگیری به عمل آمد: فرانسویان به سرداری هوشار و ژورادن (15) در جنگهای هوندسکوت (16) و واتین یی (17) واقع در بلژیک فاتح شدند. سپاههای دیگر که هوش (18) و پیشگرو (19) فرماندهی آنها را داشتند، پروسیها را از آلزاس عقب رانده از رن عبورکردند. ساووا نیز به تصرف فرانسویان درآمد. عملیات دریائی، به سبب برتری قوای بحری انگلیس و ضعف و پراکندگی نیروی دریائی فرانسه، نتیجه خوبی نداشت. انگلیسیها به جزایر آنتیل حمله بردند و جزیره کوس را که اهالی آن به نفع انگلیسیها قیام کرده بودند متصرف شدند.
در اواخر سال 1793، کنوانسیون تقویم جمهوری را مورد قبول قرار داد: با این تقویم مبدأ تاریخ جدیدی معمول شد که آغاز آن 22 سپتامبر سال 1792 بود و به جای هفته، هر ماه به دورههای ده روزه تقسیم گشت و ماهها به نامهای تازهای خوانده شدند (20). در امور مذهبی مشاجرات شدیدتری پیش آمد چون مخالفت با مسیحیت مرتباً افزایش مییافت. از میان مونتانیارها برخی از جمله روبسپیر در عین انکار هر نوع وحی و الهام و انکار مذاهب مختلف و پیغمبران فقط به وجود خدا معتقد بودند (Deiste )، و عدهای از قبیل هبر (21) و شومت (22) کافر و منکر خدا (Athee). با این حال همهی آنها در مبارزه و مخالفت با مسیحیت همدل و همزبان بودند؛ این جماعت، سازمان روحانیان را به هم زدند، به روحانیان اجازه وصلت دادند، تشریفات مذهبی خارج از کلیساها را ممنوع کردند و محلهای مخصوص عبادت را بستند. به جای مسیحیت، مذهب عقل، که به وسیله هبرتیستها (23)، به وجود آمده بود، معمول شد. روبسپیر این ابتکار را نپذیرفت و به تحریک او، مجلس به آزادی تمام مذاهب رأی داد منتهی سختگیریهای مذهبی همه جا ادامه داشت.
در سال 1794، تجزیه و نفاق مونتانیارها محسوس تر شده بود؛ دستههای مختلف این جمعیت عبارت بود ازگروه روبسپیر که اختیار کمیته نجات ملی را دردست داشت و از سن ژوست (24) و کوتون (25) و روبسپیر تشکیل مییافت؛ میانه روها (دانتون، کامیل دمولن (26)، هرو دو سشل (27)، فابردگلانتین (28))؛ هبرتیستها؛ تروریستهای افراطی (کولودربوا (29)، بی یووارن (30)، بارر (31)). روبسپیر مجبور بود با حریفان متعدد خود، که استبداد و خودرأیی او را سرزنش میکردند، مبارزه کند؛ وی نخستین حملات خود را متوجه هبرتیستها، به مردم پاریس را به قیام و شورش میخواندند، کرد؛ به دستور او اعضای این دسته دستگیر و پر از محاکمه، در ماه مارس به وسیله گیوتین اعدام شدند، سپس به دانتون و دوستان او پرداخت و آنها را هم که متهم به توطئه شده بودند، بدون آنکه وسیله دفاعی در اختیارداشته باشند، در آوریل، به قتل رسانید. به این ترتیب، روبسپیر فرمانروای بلامنازع فرانسه محسوب میشد: انجمن نجات ملی از این پس مخصوص یاران روبسپیر، تروریستهای افراطی که اهل سیاست نبودند، و کسانی که سازمانهای جنگی و اقتصادی را به عهده داشتند، از قبیل کارنو (32)، لینده (33)، کامبون (34) بود.
در این موقع، روبسپیر، برای عملی کردن فکر خود، یعنی برای آنکه خداپرستی مخصوص خود را مذهبی رسمی و دولتی کند، مشغول اقدام شد: به این منظور جشن مخصوصی برای برترین موجود (35) (خدا)، در پاریر و سپس در شهرستانها منظور کرد. دامنه وحشت گسترش مییافت، تعداد محکومیتها بالا میرفت، صدها تن از مردم تسلیم گیوتین میشدند، و هول و هراس همه را ناراحت میکرد. روبسپیر خود مایل بود که از ادامه این وضع جلوگیری کند منتهی نمیتوانست این آرزو را عملی سازد، چون دشمنان بسیار داشت و مجبور بود، آنها را قبل از آنکه به جان خودش سوء قصدی کنند، ازپای درآورد.
در خارج، جنگ به سود فرانسویان تمام میشد، چون دولت فرانسه با تلاش قابل ملاحظه ای، قانون سربازگیری را به تصویب رسانده، با وجود بدی وضع مالی، سیزده سپاه منظم و مجهز بسیج کرده بود. در وضع افسران بهبود محسوسی حاصل شد، سرداران جدیدی که در امور نظامی مهارت کافی داشتند روی کار آمدند و حس میهن پرستی، و شوق پیروزی، سربازان را به فداکاری وامی داشت؛ دربارهی متفقین باید گفت که عملیات آنها خوب رهبری نمیشد چون نقشه واحد و هماهنگی نداشتند و فرماندهان آنها که فاقد معلومات نظامی بودند به قوائی فرمان میدادند که قسمتی از آنها از سربازان مزدور تشکیل شده بود. انگلستان درفکر آن بود که از پیش آمد مناسبی برای تصرف اراضی جدید استفاده کند، و تنها اسپانیا به کین خواهی از قتل لوئی شانزدهم و دفاع از سلسلهی بوربون قدم به میدان جنگ گذاشته بود. اتریش در اقدام به جنگ علیه فرانسه و تعقیب نقشههای جاه طلبانه خود در مشرق تردید داشت و پروس فقط به تقسیم نقاط دیگری از لهستان میاندیشید. در بلژیک، ژوردان و پیشگرو، پس از شکست اتریشیها در فلوروس (36)، سراسر خاک این کشور را تصرف کردند؛ سپس پیشگرو به هلند حمله برد و ژوردان وارد آلمان شد، ترو وکلنی را گرفت و پروسیها را از ساحل چپ رود رن به عقب راند. در نواحی پیرنه، دوگومیه (37)، سردار فوانسوی، اسپانیائیها را که روسی یون را گرفته بودند، به عقب نشینی واداشت؛ وی در ضمن جنگ تلف شد ولی یکی از سپاههای تحت فرماندهی او به کاتالونی وارد شد و سپاه دیگر او ناوار را گرفت؛ دو جنگ دریائی، که در طول سواحل برتانی رخ داد، ناوگان انگلیس بزحمت بر فرانسویان غلبه کرد.
در پاریس، روبسپیر، در فکر نجات خود، از چنگ باقیمانده رقیبان بود. این گروه که از مقاصد او مطلع شده بودند،گرد هم جمع آمده، اتحادیهی نامتجانسی تشکیل دادند که شامل تروریستهای افراطی، عدهای از هواخواهان دانتون وهبر، و جمعی از مونتانیارها که به مناسبت رفتار مشکوکشان مورد تهدید بودند، میشد (تالین (38) فررون (39)، باراس (40)، فوشه (41). در یکی از جلسات کنوانسیون ( 9 ترمیدور سال 10=27 ژوئیه 1794) روبسپیر بشدت مورد انتقاد قرارگرفت به طوری که حتی نتوانست از خود دفاع کند. در این جلسه حکم توقیف او و برادرش، سن ژوست و کوتون، صادر شد. کمون به کمک روبسپیر و برادرش برخاست و آنها را نجات داد. ولی کنوانسیون که میدانست تسلیم در این مورد موجب فنای او خواهد بود بر شدت عمل افزوده یاغیان را از حمایت قانون محروم کرد و سربازان وفادار به کنوانسیون، هتل دوویل را به تصرف درآوردند. روبسپیر و یاران او از نو دستگیر و روز بعد تسلیم گیوتین شدند. در مورد این افراد باید گفت که در لحظه آخر اراده و تصمیمی از خود نشان ندادند و از طرف دیگر چنان نفرت عمومی را علیه خود برانگیخته بودند که سقوط آنها پیش بینی میشد. این اشخاص مسلماً خدمات بزرگی به میهن خود انجام دادند، منتهی اشتباه و خطای آنها در این بود که وحشت و ترور را به حد افراط رسانیده با استبداد و خودسری حکومت کرده بودند.
واکنش ترمیدوریها:
ترمیدوری، به کسانی گفته میشد که روبسپیر را از میان برداشته بودند؛ برای این عده وضع دشواری پیش آمد. چون کنوانسیون هنوز گرفتار نفاق و اختلاف رأی بود: جاح راست، که از ژیروندنهای قدیم تشکیل یافته بود و افراد میانه رو (مرکز) دیگر با ادامهی ترور موافق نبودند و با تروریستهای افراطی که ادامه این وضع را میخواستند مخالفت میکردند؛ تالین و دوستان او، که همه از مونتانیارها بودند نیز به جناح راست پیوستند و صفوف ترمیدوریها به این ترتیب نیرو گرفت: کلوب ژاکوبنها بسته شد؛ موسکادنها (42) (جوانان سلطنت طلب) درکوچه و خیابان، به مونتانیارها حمله بردند؛ فوکیه تنویل، کاریه (43)، که کشتار و خونریزی شهر نانت به دست او صورت گرفته بود به وسیله گیوتین به قتل رسیدند و حتی بارر، بی یووارن، کولودربوا نیز توقیف و تبعید شدند. سلطنت طلبان این وضع را غنیمت شمرده خود را در صفوف ترمیدوریها وارد کردند و آنها را به اقدامات شدیدی علیه میهن پرستان واداشتند و به کشتار جمهوریخواهان، در جنوب پرداختند.در وضع مالی بهبودی به چشم نمیخورد، اسکناس ارزش خود را از دست میداد، نان کمیاب بود و مردم لب به شکایت گشوده بودند. روز اول پرریال (20 مه 1795)، شورشی بروز کرد، و کنوانسیون بار دیگر به خطر افتاد، لیکن بخوبی از خود دفاع کرد و شورشیان را به جای خود نشاند. شورش وانده، تسکین نیافته بود و دستههائی از روستائیان سلطنت طلب (44)، به فرماندهی لاروش ژاکلن (45) و شارت (46)، موجب دردسر و ناراحتی نواحی مجاور میشدند. از طرف دیگر، کسانی هم که مهاجرت کرده بودند به تلاش افتاده، به وسیله ناوگان انگلیس در برتانی پیاده شدند ولی هوش، سردار فرانسوی و سربازان او، پس از محاصره آنها در شبه جزیرهی کی برون (47)، همه را دستگیر و اعدام کردند.
جنگ با خارجیان هنوز هم توأم با پیروزیهائی بود: پیشگرو، تمام هلند را بآسانی گرفت، چون جمهوریخواهان هلند با خوشحالی به استقبال فرانسویان شتافتند؛ استاتهو در هلند و انگلیسیها از این سرزمین بیرون رفتند. هلند که از این تاریخ (از 1795 تا 1806) به جمموری باتاو (48) معروف شد عهدنامه صلح و یپمان اتحادی با فرانسه بست و شهر ماستریخت (49) را به آن دولت واگذاشت. پروس که از این جنگ خسته شده بود و در هر حال از آن سود قابل ملاحظهای نمیبرد، عهدنامهی صلح را در بال امضا کرده از متصرفات خود در ساحل چپ رن چشم پوشید و اسپانیا هم که از انگلیسیها ناراضی بود، از او پیروی کرد. در نتیجه مصالحه با اسپانیائیها قسمت شرقی سن دومینگ (50)، به فرانسه رسید و کنوانسیون تصمیم به الحاق بلژیک و سواحل چپ رودخانه رن، به فرانسه گرفت. به این ترتیب کنوانسیون از تعقیب سیاست قدیم ژیروندنها، که مبنی بر آزادی ملتها بود، دست کشید یا چنین تشخیص داد که آزادی ملتها را با تصرف خاک آنها عملی سازد. جنگ با انگلیس و اتریش و ساردنی ادامه یافت و مذاکرات نتیجهای نداد چون این کشورها نمیتوانستند از دست رفتن بلژیک و ساووا را به رسمیت بشناسند؛ به هر حال عملیات نظامی از اواخر سال 1795 کند شد؛ درکنارههای رن، جنگ بدون آنکه نتیجهی مهمی داشته باشد، ادامه داشت و فرانسویان از کوههای آلپ گذشته وارد پیه مون شدند.
عکس العمل ترمیدوریها پس از واقعه کی برون و کشتار جنوب متوقف گشت. جمهوریخواهان جناح راست متوجه خطر سازش و همکاری با سلطنت طلبان شده از آزار و کشتار مونتانیارها دست کشیدند. سرانجام تدوین قانون اساسی جدید را، که کنوانسیون، به همین منظور دعوت به کار شده منتهی به علت منازعات داخلی و جنگهای خارجی به انجام آن توفیق نیافته بود، به پایان رسانید. این قانون که به قانون اساسی سال 3 معروف شده، حق رأی عمومی را لغو کرد و فقط به مالیات دهندگان اجازه رأی داد (فقط فرانسویانی که مالیات میپرداختند حق رأی داشتند) و این رأی دو مرحله داشت (فرانسویان عدهای را که اعضاء مجلس به وسیله آنها انتخاب میشدند، انتخاب میکردند). قوهی قانونگذاری در دست یک هیأت مقننه، که از شورای پانصد نفری، و شورای شیوخ (با 250 عضو)، تشکیل مییافت بود: یک سوم اعضای این شورا هر سال تجدید میشد، قوهی مجریه به یک هیأت مدیره پنج نفری (دیرکتوار)،که به وسیله شوراها انتخاب میشدند و چند وزیر تفویض شده بود. هر سال یکی از اعضای هیات مدیره به وسیله قرعه کشی از کار برکنارمی شد. این قانون اساسی معتدل، نه مورد توجه مونتایارها و نه مورد توجه مرتجعین بود؛ دستهی اخیر، در سیزدهم واندمیر ( 5 اکتبر 1795) در پاریس به شورش برخاستند، ولی ترمیدوریها ازسلطنت طلبان، که به وسیلهی قوای کنوانسیون درهم کوفته شده بودند، جدا شدند.
قانون اساسی مورد قبول ملت قرار گرفت، انتخابات انجام شد، و کنوانسیون انحلال خود را در روز 26 اکتبر اعلام کرد. به این ترتیب یکی از پرآشوب ترین و عظیم ترین دورههای تاریخ فرانسه پایان مییافت؛ با وجود حکومت ترور، منازعات خونین داخلی و دشواریهای بزرگ اقتصادی و مالی، کنوانسیون کارهای مفیدی انجام داده، وجود جمهوری و قدرت بورژوازی را تأمین نمود، از مرزهای فرانسه در مقابل اروپای متحد دفاع کرد و با دشمن، با سربلندی و فاتحانه جنگید. نتیجهی این جنگها بیشتر توسعه اراضی فرانسه بود نه آزادی ملتها به صورتی که آرزوی نخستین بانیان انقلاب بود. در این موقع فرانسه در صلح و آرامش و دور از رژیم وحشت مونتانیارها و عکس العمل سلطنت طلبان، به سر میبرد و قدرت و لیاقت آن را داشت که ادارهی مملکت را به وضعی عاقلانه انجام داده، صلحی را که برای فرانسه مزایائی داشت بر دشمنان
خود تحمیل کند.
پینوشتها:
1- معروف به la plaine یا le marais.
2- Custine.
3- Jemmapes.
4- Neerwinden.
5- Saumur.
6- Angers.
7- duc de Cobourg.
8- Valenciennes.
9- Fouquier- Tinville.
10- Custine.
11- Houchard.
12- Bailli.
13- Mans.
14- Charlotte- Corday.
15- Jourdan.
16- Hodnschoote.
17- Wattignies.
18- Hoche.
19- Pichegru.
20- این ماهها عبارت بودند از:
Vendémiairem Brumairem Frimaire, Nivôse, Pluviôse, Ventôse, Germinal, Floréal, Prairial, Messidoe, Thermidor, Fructidor.
21- Hebert.
22- Chaumette.
23- Hébertsites.
24- Saint- Just.
25- Couthon.
26- Camille Desmoulins.
27- Herault de Séchelles.
28- Fabre d’Églantine.
29- Collot d’Herbois.
30- Billaud- Varenne.
31- Barère.
32- Carnot.
33- Lindet.
34- Cambon.
35- Eter suprême.
36- Fleurus.
37- Dugommier.
38- Tallien.
39- Fréron.
40- Barras.
41- éFouch.
42- Muscadins.
43- Carrier.
44- les Chouans.
45- La Rochejaquelein.
46- Charette.
47- Quiberon.
48- Répunlique Batave.
49- Maastricht.
50- Saint Domingue (قسمت شرقیهاوائی).
لاندلن، شارل دو؛ (1392)، تاریخ جهانی (جلد دوم) از قرن شانزدهم تا عصر حاضر، ترجمهی احمد بهمنش، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوازدهم