گردآوری و تدوین: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت
برداشتهایی از بیانات امام خمینی (رحمهالله)
معالأسف گمان میکنند بعضی که ما منزوی شدهایم به واسطه مخالفت با آمریکا، خیر، آمریکا منزوی شد. میزان ملتهاست؛ شما سرنیزه را از روی ملتها بردارید و مردم را آزاد بگذارید ببینید کی منزوی است. الآن هم که سرنیزهها هست در داخل عراق، ملت عراق با ما هستند و عنقریب، انشاءالله، انفجاری در عراق پیدا خواهد شد، نظیر انفجاری که در ایران بود. ما منزوی نیستیم، آنهایی که ظالم هستند و به ما ظلم کردهاند منزوی هستند؛ برای این که میزان ملتها هستند. ما قبل از این انقلاب منزوی بودیم؛ برای این که، ملتها با ما توجهی نداشتند. بعد از انقلاب، هم ملت ما منسجم شد و یک شد، یدٌ واحِدةٌ عَلی مَن سِواهُم شد و هم همه ملتهای ضعیف حتی ملتهای غیراسلامی که جزء مستضعفین شدند با ما هستند. چطور ما منزوی هستیم؟ بله دولتهایی که هستند، دولتهایی که ملتهایشان هم با آنها موافق نیستند، آنها با ما مخالفند و ما باکی نداریم از این معنا. (1)ما این انزوا را با آغوش باز استقبال میکنیم؛ برای این که ما تا منزوی نشویم و تا دستمان از پیش ابرقدرتها و قدرتهای دیگر کوتاه نشود، خودمان نمیتوانیم کار خودمان را انجام بدهیم و سرپای خودمان بایستیم. ما باید منزوی بشویم تا مستقل بشویم. باید منزوی بشویم تا آزاد بشویم. انزوا برای ما هیچ طرح نیست و ما از انزوای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ابداً باک نداریم؛ برای این که میزان ملتها هستند و ملتها با ما هستند. شما اگر رادیوها را ملاحظه کنید در سطح جهان، تمام جهان با ما اظهار موافقت کردند و با ما خواستند که در جبهه جنگ حاضر بشوند و ما را از این غائله به اصطلاح خودشان نجات بدهند و ما احتیاج به این نداریم. ما همچو سیلی خواهیم زد به صدام و حزب بعث عراق که دیگر بلند نشود از جای خودش. ما باید این اشتباه را رفع کنیم، هم از دولت غاصب عراق و هم از سایر دولتهای اسلامی که گمان میکنند اگر هجومی به ایران بشود ایران صدمه به آن وارد میشود. ایران یک موجود الهی است که هیچ چیز او را صدمه نخواهد زد. ایران واحد است و با دست واحد، 35 میلیون جمعیت با صدای واحد در مقابل قدرتها ایستاده است و هیچ قدرتی نمیتواند یک ملت را منزوی کند. و هیچ ملتی نمیتواند بر یک ملتی که به پا خاسته است حکومت کند. شما ملاحظه کنید افغانستان را. افغانستان در عین حال که احزاب چپی دارد که قدرتمندند و حکومتش هم با ملت مخالف است و ملت هم با حکومت و آن قوای ابرقدرت هم وارد در آن جا شده است، آن چنان صدمه سیاسی به شوروی وارد شد در این کار که پیش همه ممالک مفتضح شد. (2)
حالا که منزوی هستیم چه هستیم؟ حالا که منزوی هستیم جوانهای ما ایستادهاند و سفارت آمریکا را گرفتهاند و پنجاه و چند نفر جاسوسها را گرفتهاند و نگه داشتهاند. البته انسانی هم با آنها رفتار کردهاند. آن طوری که به من دائماً رسیده این است که خیلی خوب با اینها رفتار کردهاند و اخلاق اسلامی هم همین است. حالا که منزوی هستیم این که بازارمان سرجایش هست با عزّت و احترام. هیچ کس به ما نمیتواند ظلم کند. هیچ کس نمیتواند بگوید بازارتان را ببندید یا با الزام بازار را ببندند. هیچ کس نمیتواند بیاید بگوید چهارم آبان است بیرقها را همه جا بزنید و باید همچو بشوید، هیچ. حالا که منزوی نیستیم خودمانیم، مستقلیم. انزوا اگر پیدا شد، انسان خودش را بهتر پیدا میکند. (3)
دیروز چند تا، دو – سه تا جوان آمدند و یک تفنگی را، که من خوب نمیشناسم تفنگ چه هست، آوردند نشان دادند، گفتند: این را ما خودمان درست کردیم. وقتی هم به ارتش نشان دادیم گفتند صحیح است و خوب است و وسایل را فراهم میکنیم. این برای این است که چنانچه ما منزوی نبودیم، هیچ وقت به فکر این کار نمیافتادند. شما که حالا به خیال اینها منزوی هستید، شما الآن در فکر این هستید که خودتان کارهای خودتان را انجام بدهید. منزوی نبودن؛ یعنی، متّکل بودن به غیر؛ یعنی اسیر بودن. منزوی هستیم؛ یعنی، ارتباطمان با دیگران قطع است و ما نوکر دیگران نیستیم. (4)
آنها هی میآیند به ما میگویند که بیا روابطمان را درست کنیم، ما همه جور حاضریم، چطور. ما میدانیم شیطنت است این. البته اگر همه احترام به همه بگذارند، همه، همه دنیا با هم باید برادر باشند. اما مسأله این نیست. ما از این انزوا نمیترسیم. ما استقبال میکنیم یک همچو انزوایی را که ما را وادار میکند که خودمان به فکر خودمان بیفتیم. وقتی این انزوا نباشد ما متکّل به غیریم. هر چی میخواهیم، دستمان پیش غیر دراز است، گندم هم میخواهیم از آنها بگیریم و ارزاقمان را از آنها بگیریم و صنایعمان را آنها برایمان بیایند درست بکنند؛ همه چیز دست آنها باشد. ملت تا این طور باشد، نمیتواند خودش دارای یک چیزی باشد، در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد. وقتی شما منزوی باشید، میتوانید این کارها را بکنید. (5)
شمای منزوی میتوانید که فکر بکنید که باید کشاورزیمان را خودمان اداره کنیم، محتاج نشویم به دیگران؛ برای این که ما منزوی هستیم، دیگران نمیدهند به ما. وقتی یک ملتی احساس کرد که ارزاقش را دیگران نمیدهند به او، خودش به فکر میافتد که برای خودش درست کند. مادامی که در نظرش این است که نه، ما را میآورند برایمان، میدهند به ما، نمیتواند کار بکند. اینهایی که وقتی در اطرافشان ده تا پانزده تا نوکر هست، میافتند و تنبل میشوند و هیچ کار از آنها نمیآید، وقتی میبریشان حبس، خودش توی حبس کارهای خودش را میکند؛ برای این که منزوی شده. ملتی که منزوی بشود، میتواند ترقّی کند، مترقّی میشود. ملتی که منزوی نیست نمیتواند به ترقّی، راه خودش را برود. ملت غیرمنزوی؛ یعنی ملتی که اتّکالش به دیگران است، خوراکش را از دیگران میگیرد، اتومبیلش هم از دیگران میگیرد، برقش هم از دیگران میگیرد. این ملت تا آخر باید اسیر باشد. تا منزوی نشوید نمیتوانید مستقل بشوید. از انزوا ما چه ترسی داریم. ما آن روزی که منزوی نبودیم همه گرفتاریها را داشتیم. حالایی که منزوی هستیم مستقل هم هستیم. الآن هر کسی آقای خودش هست، هی زیر بار دیگری نیست. (6)
الآن میتواند یک سفارتخانهای – هر سفارتخانهای میخواهد باشد – میتواند که به حکومت ما، به دولت ما یک چیز را تحمیل کند؟ پس ما منزوی نیستیم. شما خیال میکنید منزوی هستیم. منزوی به آن معنایی که شما میخواهید نباشیم، این معنایش این است که ما وابسته باشیم و تا آخر، غلام حلقه به گوش باشیم. خدا میداند آن روزی که من عکس این محمدرضا را دیدم در روزنامههای این جا، در مجلهای بود که در آمریکا مقابل یکی از ریاست جمهوریهای آنها ایستاده بود؛ مثل یک بچهای و او عینکش را برداشته بود و به روی او نگاه هم نمیکرد، این طور نگاه میکرد و این طوری ایستاده بود! خدا میداند تلخی این در ذائقه من شاید حالا هم باشد که ما این طور هستیم که یک نفر آدمی که میگوید من همه کاره هستم و کشورم را میخواهم برسانم به کذا و از ژاپن باید جلو بیفتیم و فلان [کار را بکنیم،] یک همچو آدم ضعیف زبونی است که میرود در آمریکا، بعد از همه تشریفات که اجازه بدهند و چه بکنند، برود آن جا، میایستد آن جا پهلوی آن جانسون (7) – ظاهراً بود – ایستاده آن جا و آن مردک تو صورتش نگاه نمیکرد. عینکش را برداشته و آن طور نگاه میکند و این هم این طوی ایستاده! خدا میداند که این غیر انزوا برای یک ملتی از هر انزوایی بدتر است. بله، او منزوی نبود. آقایان میخواهند ما هم این طور بشویم. ما انزوایی را که این آقایان خیال میکنند، با آغوش باز، این انزوا را میپذیرم. (8)
تا انزوا نباشد افکار شما به راه نمیافتد. مغزها[ی] شما از مغز آمریکایی کوچکتر نیست. لکن شما را از انزوا بیرون آوردند و مرتبط کردند. تا آخر قیامت شما باید منزوِی آن وقت باشید. وابسته، افکارتان اصلاً به راه نیفتد، مغزهایتان بخشکد که آن جا و هیچ [کاری] را عمل نکنید. اگر مغزهای ما عمل میکرد، حالا وضع کشور ما غیر از این بود، لکن نگذاشتند مغزهای ما عمل بکند. همه چیز را آوردند، اموال زیرزمینی ما را دادند و همه چیز را آوردند، فراهم کردند که مبادا شما به فکر این بیفتید یک صنعتی ایجاد کنید. تا ارتباطتان را از دنیا قطع نکنید – این ارتباطی که شما را به انزوای حقیقی میکشد – نمیتوانید خودتان اهل صنعت بشوید و نمیتواند مملکتتان صنعتی بشود، نمیتوانید مستقل باشید و نمیتوانید آزاد باشید. این انزوا از نعمتهای بزرگ خداست.
شما مقایسه کنید بین کشور خودتان امروز که منزوی هستید با کشور خودتان در ده سال پیش از این که نبودید، مقایسه کنید، فکر کنید. هی فکر این که ای ما چیزی نداریم؛ ما انسان داریم. ما آدم داریم، ما جوان داریم. ما جوانهایی داریم که با همه قوا، در مقابل همه قدرتها ایستادهاند. چی هیچی نداریم؟ ما همه چیز داریم. ما این زمینهای وسیع [را] داریم. ما آن قدر چیزهای زیرزمینی داریم. چطور ما نداریم؟ ما همه چیز داریم. فقط این انزوا نبودن، منزوی نبودن، ما را به این حال رسانده است که ما برای هر چیز باید دستمان را پیش دیگری دراز کنیم. یک چند سال باید سختی را تحمل کنیم. – سختی هم خیلی نیست – تحمل کنیم تا بتوانیم خودمان سرپای خودمان بایستیم و آدم باشیم. (9)
اینها میگویند که ایران منزوی است، الآن هم میگویند. مقصودشان این [است] که پیش ملتها منزوی است یا مقصود این است که پیش دولتها منزوی است؟ اگر مقصد این است که پیش ملتها منزوی است، خوب، بیایند تجربه کنند؛ چند تا اتومبیل بیاورند، یکی رئیس جمهور آمریکا را تویش بنشانند، یکی هم رئیس صدر کذای شوروی را بنشانند، یکی هم رئیس جمهور فرانسه را بنشانند، یکی همه ملکه انگلستان را بنشانند، یکی هم آقای رئیس جمهور ما را، بروند توی جمعیت، اینها، این چند تا اتومبیل راه بیفتند توی جمعیتها در دنیا، ما نمیگوییم ایران، میرویم در آمریکای لاتین، میرویم در خود انگلستان، میرویم در بلاد دیگر حتی بلاد غیرمسلمین، ببینیم که معامله مردم با این چند نفر سرکرده – فرض کنید که هست – چه جوری است. آیا معامله همان معاملهای نیست که پاکستان با رئیس جمهور کردند؟ با آنها چی؟ با تخم مرغ و با چه تنفر از آنها پذیرایی میکنند. اگر مقصد این است که پیش ملتها ما منزوی هستیم، خوب، بیایند ببینند قضیه را و اگر مقصود این است که پیش دولتها منزوی هستیم، امروز هیچ دولتی نیست که انتظار نداشته باشد که ایران به او یک نرمش نشان بدهد؛ آمریکا این طور است، شوروی این طور است، فرانسه این طور است، آنها منزوی هستند. این تبلیغات زیاد هی گفته میشود. گفته میشود و یک عده هم باور میکنند. قبلاً البته باور زیاد بود، حالا در این باور کم شده است و یک عدهای خودشان را به باور میزنند ولیکن توده مردم دیگر این حرفهای تبلیغاتی را باور نمیکنند. (10)
راهبردهای تصریحی:
1- امریکا در فکر انزوای ملت ایران از صحنهی بینالمللی است.2- روابط کشورها با ایران بر مبنای منافع متقابل باید استوار باشد.
3- انزوا به معنای ندادن امکانات و وسایل، به نفع ملت ایران است و استعدادهای ملّت را رشد میدهد.
4- انزوا عامل مهم پیشرفت و استقلال اقتصادی است.
5- در صحنههای سیاسی ایران منزوی نیست، ملتها همه با ایران هستند.
نکته استنباطی:
1- علیرغم تبلیغات وسیع آمریکا، شواهد بیانگر این است که ملت ایران منزوی نیست بلکه این آمریکاست که روزبه روز در افکار عمومی منزویتر و مورد نفرت قرار میگیرد.پینوشتها:
1- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، ص 277.
2- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، صص 277 و 278.
3- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، ص 311.
4- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، صص 311 و 312.
5- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، ص 312.
6- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، صص 312 و 313.
7- یکی از رؤسای جمهور آمریکا.
8- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، ص 313.
9- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 13، صص 313 و 314.
10- صحیفه امام (رحمهالله)، ج 19، ص 482.
گردآوری و تدوین مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (رحمهالله)، تهران: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول