هجو در اشعارِ رودکی

هجو و هزل از موضوعات مهمی هستند که در همه‌ی دوره‌های تاریخ ادبیات تاجیک و فارس جایگاه خاصی داشته‌اند. نمونه‌های اشعار هجوی را در آثار ابوعبدالله رودکی و معاصرانش نیز می‌توان مشاهده کرد. در باره‌ی موضوع هجو در
جمعه، 29 آبان 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هجو در اشعارِ رودکی
 هجو در اشعارِ رودکی

 

نویسنده: میرزا ملا احمداف




 

هجو و هزل از موضوعات مهمی هستند که در همه‌ی دوره‌های تاریخ ادبیات تاجیک و فارس جایگاه خاصی داشته‌اند. نمونه‌های اشعار هجوی را در آثار ابوعبدالله رودکی و معاصرانش نیز می‌توان مشاهده کرد. در باره‌ی موضوع هجو در آثار رودکی سعید نفیسی، عبدالغنی میرزایف، نصرالله امامی و محققان دیگر اظهار نظر کرده‌اند. از جمله سعید نفیسی به «شاعریِ بسیار هجو و ناسزاگو نبودن» رودکی اشاره کرده، و این را «از محسنات بزرگ او» دانسته است.(1)
نصرالله امامی در باره‌ی وضع هجو در ادبیات سده‌ی دهم تأمل نموده، و اندیشه‌های مختلف را بیان کرده است. او اول تأکید کرده است که «نمونه‌های باقیمانده از اشعار هزلی و هجوی دوره‌ی سامانی می‌نماید که این قسم از شعر در آن روزگار رواجی قابل توجه داشته است.»(2) ولی جای دیگر، عکس چنین اندیشه را بیان کرده است: «هجو از مضمون‌های رایج در شعر فارسی کهن است، ولی در دوره‌ی سامانی رواجی چندان نداشته است».(3)
به نظر ما در باره‌ی مقام هجو در ادبیات سده‌ی دهم بر آوردن چنین حکم قطعی صلاح نیست؛ زیرا اولاً، چنان که بارها تأکید شد، از آثار شاعران این دوره نمونه‌های خیلی کمی باقی مانده است؛ ثانیاً، آن ابیات پراکنده‌ای که امروز در دسترس ماست، نشان می‌دهد که هجو و هزل در ادبیات این دوره رواج داشته است، که در زمینه‌ی آن هجو سرای معروفی چون منجیک ترمذی به میدان آمده است، که از بزرگ‌ترین شاعران هجونگار در تاریخ ادبیات فارسی زبان شناخته شده است. رضاقلی خان هدایت در باره‌ی او نوشته است: «مردی تیززبان، هزل‌آیین، نقد طبع، زبان آور بلیغ و نکته‌دان بود که کسی از تیغ طعنش نرستی و از کمند هجوش نجستی؛ سینه‌ی اهل کینه را به خدنگ هجا خستی و دست اهل زمان را به کمند هزل بستنی.»(4) از مقام بلند هجونگاری منجیک آن هم شهادت می‌دهد که بزرگ‌ترین هجونویس تاریخ ادبیات فارسی زبان سوزنی سمرقندی، که قسمت عمده‌ی دیوان او را هجویه تشکیل می‌دهد، خود را با او قیاس می‌کند:

من آن کسم، که چو کردم به هجو گفتن رای*** هزار منجیک اندر برم ندارد پای.(5)

خود منجیک هم به فراوانی هجویاتش در ضمن قطعه‌ای اشاره کرده است:

از آدم اندرون ز تبارت کسی نماند،*** کو را هجا نکردست منجیک نام نام.(6)

ولی از هجویه‌های فراوان شاعر اساساً ابیات پراکنده باقی مانده‌اند. تنها یک قطعه از لحاظ مضمون کامل به نظر می‌رسد، که در آن شاعر با اسلوب عجیبی خواجه را به سگ مانند کرده، و مورد هجو قرار داده است:

ای خواجه، مر مرا به هجا قصد تو نبود،*** جز طبع خویش را به تو برکردم آزمون:
چون تیغ نیک کُش به سگی آزمون کنند*** وان سگ بود به قیمت آن تیغ رهنمون.(7)

ابیات پراکنده‌ی هجوی منجیک همه جنبه‌ی شخصی داشته و مذمت جهت‌های ظاهری و خصلت‌های فردی اشخاص را در بر می‌گیرند، مثلاً در بیت ذیل چشم و لب شخصی مورد هجو قرار گرفته است:

چشم چون خانه‌ی غوک آب گرفته همه سال،*** لفچ چون موزه‌ی خواجه حسن عیسی کج.(8)

در ابیات دیگر روی پُرریش، چشم بی‌شرم شخصی، پشت و قفای رئیس احمق غرچه و امثال این‌ها هجو شده‌اند. بعضاً در ابیات شاعر هجو حاکمان به نظر می‌رسد، ولی جنبه‌ی اجتماعی آن خیلی ضعیف بوده و بیشتر خصلت‌های شخصی آن‌ها را در بر می‌گیرد:

سه حاکمند این جا چون غوله همه دزد،*** می‌خواره و زن‌باره و معلون و خسیسند.(9)

در یک تک بیت منجیک به تضاد ظاهری شخصی اشاره نموده است:

چرات ریش دراز آمدست و بالا پست،*** محال باشد بالا چنان و ریش چنین.(10)

این طرز تصویر تضادی درعصرهای بعد رواج پیداکرده است و از جمله در یک بیت مشهور بیدل نیز به نظر می‌رسد:

یک نخود کلّه و صدمن دستار،*** این کم و بیش چه معنا دارد؟

رودکی در سرودن اشعار هجوی نیز مهارت بلند داشته است، که ابیات باقیمانده‌ی او به این شهادت می‌دهد. از رودکی فقط نُه بیت هجوی باقی مانده است که آن‌ها را میرزایف مورد تحلیل قرار داده، چون سعید نفیسی به نتیجه‌ی زیر رسیده است: «در اشعار هجوی رودکی اگر از یک طرف سخنان زشت و ناسزا راه نیافته باشد، از طرف دیگر شاعر کوشش کرده است که طرف‌های زشت و غیر قبولی آدمان را هجو کرده و خود را چه نوعی که هست، عیناً تصویر نماید».(11)
شاعر دیگر این دوره، که در سرودن اشعار هجوی مشهور است، طیان مرغزی می‌باشد. به احتمال او اشعار هجو زیادی سروده است که انوری وی را ژاژخای نامیده است:

طبع حسان مصطفای کو؟*** تا سناهای غمزدای آرد.
زان که مقبول مصطفی شود،*** آنچه طیان ژاژخای آرد.(12)

هر چند از طیان نیز شعرهای کامل باقی نمانده است، ولی چند بیت پریشان او هم از سبک خاص هجونگاری‌اش گواهی می‌دهند. در بیت زیر شاعر رقیب را هم به سگ و هم به بوزینه مانند کرده است:

مردم نه ای، ای سگ، به چه ماند رویت،*** چون بوزینه‌ای، کاو به سگی باز همانید.(13)

در ابیات هجوی شاعر دیگر این دوره معروفی بلخی بعضی نشانه‌های شبیه به نقد اجتماعی را می‌توان مشاهده کرد، ولی از بس که آن بیت‌ها پریشانند، نتیجه گرفتن از آن‌ها قطعی مشکل است. مثلاً در بیت زیر به زشتی و پلیدی حاکم اشاره شده است، ولی زشتی او عبارت از چیست، از بیت معلوم نمی‌شود:

حاکم آمد یکی بغیض و شبشت،*** ریشکی گنده و پلیدک و زشت.(14)

در یک قطعه‌ی خسرویی حریف به گوشت مانند شده و عاقبت از جانب سرپرستش به هلاکت رسیدن او تأکید می‌شود. ولی این جا هم سبب هجو معلوم نمی‌شود:

من ز خداوند تو نیندیشم ایچ،*** علم ترا بیش نگیریم به خار.
زان که نهاز است و تویی گوسفند،*** آن نهازت بکُشد زینهار!(15)

قطعه‌ی ذیل احمد اشنانی نیز خیلی جالب است. شاعر در آن بخل امیری را به طور مبالغه‌آمیز مذمت نموده است:

گشم جهان و دیدم میری را *** بر نیم نان دو جای زده مسمار،
کز بیم بخل او به دو صد فرسنگ*** گنجشک بر زمین نزند منقار.(16)

ابیات پراکنده‌ی هجوی در آثار باقیمانده‌ی شهید بلخی، ابوالعبّاس، مرادی و امثال آن‌ها نیز به نظر می‌رسد. در اکثر آن ابیات نمود ظاهری اشخاص هجو می‌شود. مثلاً در بیت‌های شهید بلخی ریش و بینی، ابوالعبّاس ریش، طیان مرغزی چشم، مژگان و موی سر موضوع هجو قرار گرفته و شده‌اند همچنین در این ابیات دشنام و فحش‌های قبیح یا الفاظ رکیک استفاده شده‌اند. این همه از رواج هجو شخصی گواهی می‌دهد.
نمونه‌های باقیمانده‌ی هجویات شاعران این دوره، که بیشتر از تک بیت‌ها عبارتند، امکان نمی‌دهند که در باره‌ی انواع هجو، هزل و طنز(17) در ادبیات این دوره بحث شود. با وجود این، از آثار باقیمانده‌ی ادیبان این دوره بعضی نمونه‌های هزل و طنز را هم می‌توان دریافت نمود. از جمله در رباعی ذیل استاد رودکی مطالب عشقی پیوسته با هزل و مطایبه‌ی شیرین بیان شده است:

دیدار به دل فروخت، نفروخت گران،*** بوسه به روان فروشد و هست ارزان!
آری، که چو آن ماه بود بازرگان،*** دیدار به دل فروشد و بوسه به جان!(18)

همه‌ی این‌ها شهادت بر این می‌دهد که هجوسرایی در ادبیات سده‌ی دهم خیلی رواج داشته، و محض در همین دوره پایه‌ی این نوع شعر فارس و تاجیک گذاشته شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. نفیسی، محیط زندگی، احوال واشعار رودکی، 1341، ص441.
2. امامی، رودکی، استاد شاعران، ص 30.
3. همان، ص 88.
4. مؤتمن، شعر و ادب فارسی، ص 325.
5. همان، ص 326.
6. گروهی از نویسندگان، اشعار همعصران رودکی، ص 354.
7. همان، ص363.
8. همان‌جا.
9. همان، ص 367.
10. همان، ص 355.
11. میرزایف، ابوعبدالله رودکی، ص 225.
12. گروهی از نویسندگان، اشعار همعصران رودکی، ص 163.
13. همان، ص 164.
14. همان، ص 304.
15. همان، ص 334.
16. همان، ص 371.
17. در باره‌ی طنز و ویژگی‌های آن در ادبیات این دوره - زرین کوب، حمید، طنز چیست؟ (مجموعه‌ی سخنرانی‌های دومین کنگره‌ی تحقیقات ایرانی)، مشهد، 1351، صص 3-23.
18. آثار رودکی، ص 162.

منبع مقاله :
ملا احمداف، میرزا؛ (1393)، پیرامون رودکی و رودکی شناسان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما