فال بد زدن و شوم انگاري از نگاه قرآن
نويسنده:محسن شريف زاده
منبع:روزنامه کیهان
منبع:روزنامه کیهان
در مقاله زير نويسنده با بررسي پيشينه تطير و فال بد زدن و شوم انگاري در تاريخ حيات انسان، عوامل و علل توسل انسان به اين رفتار و نادرستي آن را از ديدگاه قرآن بررسي كرده است كه اينك آن را از نظر مي گذرانيم.
اين نياز و فقر ذاتي بشر به خدا موجب مي شود كه انسان هرگز احساس امنيت نكند و همواره دلواپس اموري باشد. هر دم خود را در معرض خطر نيستي مي بيند و ناتواني اش را به چشم مي نگرد. از اين رو بر آينده خويش هراسناك و ترسان است.
ابليس با استفاده از نياز طبيعي انسان به آرامش و امنيت بقايي و استقلالي، نزد حضرت آدم(ع) رفت و بنا بر گزارش قرآن گاهي به وي گفت: ما نهاكما ربكما عن هذه الشجره الا ان تكونا ملكين او تكونا خالدين؛ خداوند شما را از اين درخت پرهيز نداد مگر براي اين كه شما پادشاه و يا جاودانه شويد (اعراف آيه 20) و گاهي ديگر به وي خطاب كرد و گفت: هل ادلك علي شجره الخلد و ملك لايبلي؛ آيا تو را به درختي راهنمايي نكنم كه درخت جاويدانگي است و يا پادشاهي و ملكي كه پاياني ندارد و رنگ كهنگي به خود نگيرد؟ (طه آيه 12)
اين گزارش ها نشان مي دهد كه علت فريب و نيرنگ خوردن حضرت آدم(ع) به خاطر شناخت ابليس از نياز انسان بوده است.
قرآن در آيات بسياري به اين مسئله توجه مي دهد كه دشمن همواره از نقاط ضعف انسان به وي نزديك مي شود و مي كوشد تا او را بفريبد. از اين رو انسان مي بايست هوشيار و بيدار باشد و نگذارد دشمن از ضعف او آگاه شود و يا پس از آگاهي، از آن نقاط سست و ضعف بهره گيرد و بر وي چيره گردد.
بر اين اساس راهكار قرآن براي رهايي از اين مشكل و يا مشكلاتي از اين دست آن است كه به جاي هر كس ديگري، بهتر آن است كه به خدا پناه ببرد و او را مرجع امور و منبع نياز خود بداند و از تمسك و توسل به غير پرهيز كند؛ زيرا او خدايي است كه انسان را آفريده و تنها اوست كه به حكم پروردگاري اش مي تواند وي را در كنف حمايت خويش گيرد و نيازهايش را به طور واقعي و درست برآورده سازد. بازگشت به خدا و توكل و توسل به او به معناي بازگشت به همان ذاتي است كه انسان به طور ذاتي به وي نياز دارد.
با اين همه انسان ها به جهاتي از بازگشت به خدا پرهيز مي كنند و به عوامل و امور ديگر تمسك مي جويند تا نيازهاي روحي و رواني خود را برآورده سازند. يكي از بيراهه هايي كه انسان به عنوان راهكاري براي برون رفت از مشكل فقر ذاتي و نياز خويش بدان سو گرايش مي يابد، بيراهه شوم دانستن چيزي و يا تطير است.
بارها پيش آمده است كه دوستان و بستگان و خويشان براي رهايي از مشكل و يا بلايي به تفال و تطير تمسك جسته اند و كوشيده اند نياز روحي و رواني خويش را اين گونه برآورده سازند.
گزارش هاي قرآني روشن مي سازد كه اين روش از گذشته هاي بسيار دور مورد توجه انسان بوده است و همواره انسان هرگاه با مشكل و بلايي روبه رو مي شده است به اين شيوه تمسك مي جسته است.
براي تبيين مسئله فال بد زدن و تطير، مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآن امري ضروري است تا به روشني دانسته شود كه نگرش قرآن به آن چگونه است و قرآن چه ارزيابي و يا واكنشي به آن داشته و يا چه جايگزيني را براي آن معرفي مي كند.
تطير در اصل به مفهوم فال زدن به پرنده است، زيرا اين اصطلاح از واژه طير گرفته شده كه به معناي پرنده است. افزايش كاربرد اين اصطلاح در روش هاي ديگر به غير از تفال زدن به پرندگان موجب شده است تا اين واژه در هر گونه فال زدن به كار رود. به عبارت ديگر هر نوع نسبت بد دادن به كسي يا چيزي و يا شوم و بديمن دانستن آن را تطير مي گويند. به نظر مي رسد كه در كاربردهاي قرآني، اين اصطلاح اختصاصي به فال زدن به پرندگان نداشته بلكه در هر گونه تفال و فال زدني به كار رفته است. البته بيشترين كاربرد تطير به معناي فال زدن به امور ناخوشايند و شوم مي باشد و در كاربردهاي قرآن به اين معنا توجه شده است. در حقيقت تطير به معناي فال بد زدن است. (مفردات راغب اصفهاني ص 528 ذيل واژه طير)
البته در كابردهاي كنوني، تطير را به فال بد زدن و تفال را براي اموري اعم از آن به كار مي گيرند و جنبه مثبت و سازنده آن در تفال و فال زدن بيشتر مورد توجه و تاكيد است.
از ديگر اقوامي كه به تطير معتقد بوده و فال بد مي زدند و قرآن از آنان ياد مي كند، فرعون و قوم وي بودند. آنان بر اين باور بودند كه همه بلايا و سختي هايي كه مردم مصر دچار آن مي شوند از وجود نامبارك موسي(ع) و پيروان وي است. (اعراف آيه 131) از نظر آنان افرادي چون موسي(ع) كه جامعه مصري را دچار قحطي، ناراحتي هاي فراوان و بلاياي مختلف كرده است، موجودي بديمن و شوم است.(همان)
قرآن گزارش مي كند كه قوم انطاكيه نيز نسبت به پيامبران چنين واكنشي نشان دادند و وجود ايشان را بديمن دانسته و تطير زدند. (يس آيات 13 و 19)
در عصر پيامبر هم از سوي برخي از مسلمانان سست ايمان اين شيوه اتخاذ شد و آنان وجود پيامبر را بديمن دانسته و تطير زدند. (نساء آيه 78)
برپايه تصوير: الامر بين الامرين همه چيز در حوزه اي قرار مي گيرد كه خداوند به عنوان منشأ در يك سوي آن و انسان و يا عوامل ديگر در سوي ديگر قرار مي گيرد، اعمال و رفتار انساني به عنوان عامل موثر مهم در تغيير جامعه و حتي طبيعت و محيط زيست انسان شمرده مي شود.
برپايه اين تصوير است كه خداوند نزول عذاب و بدبختي را بر قوم ثمود يا فرعونيان و يا انطاكيان به سبب رفتار و اعمال خود ايشان بر مي شمارد و به شكل سرزنش آميزي نزول عذاب الهي را تطير واقعي مي داند. (اعراف آيه 131 و نمل آيه 45 تا 47 و يس آيه 18 و 19)
درحقيقت قرآن با نادرست دانستن تطير و بديمن انگاري به اين مسئله اشاره مي كند كه اگر تطير مي بايست زده شود به وجود خودشان و اعمال و رفتار نادرست خويش مي بايست تطير مي زدند كه عامل بدبختي و عذاب هاي الهي شده است.
قرآن با رد مسئله تطير به شخص و پرواز پرنده و يا مانند آن مي كوشد تا تصوير درستي از عوامل تأثيرگذار به دست دهد و امور خرافي را از جامعه انساني بزدايد. از اين رو سرنوشت انسان ها را بسته به اعمال و رفتار خود ايشان مي داند و تطير زدن به انسان هاي ديگر و پرندگان و يا امور ديگر را لغو و بيهوده بر مي شمارد و از آنان مي خواهد به جاي اين كه ديگري را متهم سازند به بازسازي رفتار و اعمال و كردار خويش اقدام كنند. (نساء آيه 78 و 79 و نيز نمل آيه 45 تا 47 و يس آيه 18 و 19)
از جمله عواملي كه موجب مي شود انسان تطير و يا فال بد و بديمن انگاري كند، رفتار اسراف آميز و زياده روي هاي خود مردم و جامعه است. چنان كه اسراف مردم انطاكيه موجب شد تا آنان كمبودها و نقص ها را به وجود پيامبران نسبت بدهند. از اين رو به جاي شناسايي علل بحران ها و مشكلات، در جست وجوي راه حلي دم دستي برآمده و تطير را ابزاري براي فرار از تحقيق و تبيين مسئله جستند. (پس آيات 18 و 19)
وجود بلايا و آزمايش هاي الهي و اموري از اين دست نيز مردم را به سوي جست وجوي عامل و يا عوامل سوق مي دهد. ساده دلان و انسان هايي كه شناخت درستي از علل و عوامل اصلي ندارند، به تطير به عنوان راه حل مسئله تكيه مي كنند و اين گونه است كه تطير به عنوان راه حل تبيين مشكلات مطرح مي شود.
درحقيقت جهل از حقيقت و واقعيت هاي تأثيرگذار بر هستي عاملي مي شود كه تطير به عنوان راهكار و تبيين گر مطرح شود. (اعراف آيه 131 و نساء آيه 78 و 79)
غفلت از توحيد و تأثيرگذاري خداوند بر هستي (يس آيه 13 تا 19) و فريب خوردگي مردم از گروهي (نمل آيه 45 و 47) از ديگر عواملي است كه انسان را به سوي تطير سوق مي دهد تا تطير را به عنوان تبيين كننده مسايل درنظر گيرند.
در اين راه شيطان به عنوان دشمن اصلي مي كوشد تا نقش خداوند و عواملي چون رفتار و كردار انسان را كم رنگ كند، از اين رو مردمان را به تطير سوق مي دهد و با گمراه كردن ايشان نمي گذارد تا تبيين درستي از هستي و مسائل و مشكلات خود داشته باشند.(نمل آيه 47)
به هر حال تطير و فال بد زدن و شوم دانستن چيزي و يا كسي، امري نادرست و ناپسند از نظر قرآن است و نمي توان امور هستي را با تطير تبيين كرد. (نساء آيه 78 و اعراف آيه 131 و يس آيه 18 و 19)
انسان موجودي فقير و نيازمند
اين نياز و فقر ذاتي بشر به خدا موجب مي شود كه انسان هرگز احساس امنيت نكند و همواره دلواپس اموري باشد. هر دم خود را در معرض خطر نيستي مي بيند و ناتواني اش را به چشم مي نگرد. از اين رو بر آينده خويش هراسناك و ترسان است.
سوءاستفاده ابليس از ضعف انسان
ابليس با استفاده از نياز طبيعي انسان به آرامش و امنيت بقايي و استقلالي، نزد حضرت آدم(ع) رفت و بنا بر گزارش قرآن گاهي به وي گفت: ما نهاكما ربكما عن هذه الشجره الا ان تكونا ملكين او تكونا خالدين؛ خداوند شما را از اين درخت پرهيز نداد مگر براي اين كه شما پادشاه و يا جاودانه شويد (اعراف آيه 20) و گاهي ديگر به وي خطاب كرد و گفت: هل ادلك علي شجره الخلد و ملك لايبلي؛ آيا تو را به درختي راهنمايي نكنم كه درخت جاويدانگي است و يا پادشاهي و ملكي كه پاياني ندارد و رنگ كهنگي به خود نگيرد؟ (طه آيه 12)
اين گزارش ها نشان مي دهد كه علت فريب و نيرنگ خوردن حضرت آدم(ع) به خاطر شناخت ابليس از نياز انسان بوده است.
قرآن در آيات بسياري به اين مسئله توجه مي دهد كه دشمن همواره از نقاط ضعف انسان به وي نزديك مي شود و مي كوشد تا او را بفريبد. از اين رو انسان مي بايست هوشيار و بيدار باشد و نگذارد دشمن از ضعف او آگاه شود و يا پس از آگاهي، از آن نقاط سست و ضعف بهره گيرد و بر وي چيره گردد.
بر اين اساس راهكار قرآن براي رهايي از اين مشكل و يا مشكلاتي از اين دست آن است كه به جاي هر كس ديگري، بهتر آن است كه به خدا پناه ببرد و او را مرجع امور و منبع نياز خود بداند و از تمسك و توسل به غير پرهيز كند؛ زيرا او خدايي است كه انسان را آفريده و تنها اوست كه به حكم پروردگاري اش مي تواند وي را در كنف حمايت خويش گيرد و نيازهايش را به طور واقعي و درست برآورده سازد. بازگشت به خدا و توكل و توسل به او به معناي بازگشت به همان ذاتي است كه انسان به طور ذاتي به وي نياز دارد.
با اين همه انسان ها به جهاتي از بازگشت به خدا پرهيز مي كنند و به عوامل و امور ديگر تمسك مي جويند تا نيازهاي روحي و رواني خود را برآورده سازند. يكي از بيراهه هايي كه انسان به عنوان راهكاري براي برون رفت از مشكل فقر ذاتي و نياز خويش بدان سو گرايش مي يابد، بيراهه شوم دانستن چيزي و يا تطير است.
بارها پيش آمده است كه دوستان و بستگان و خويشان براي رهايي از مشكل و يا بلايي به تفال و تطير تمسك جسته اند و كوشيده اند نياز روحي و رواني خويش را اين گونه برآورده سازند.
گزارش هاي قرآني روشن مي سازد كه اين روش از گذشته هاي بسيار دور مورد توجه انسان بوده است و همواره انسان هرگاه با مشكل و بلايي روبه رو مي شده است به اين شيوه تمسك مي جسته است.
براي تبيين مسئله فال بد زدن و تطير، مراجعه به آموزه هاي وحياني قرآن امري ضروري است تا به روشني دانسته شود كه نگرش قرآن به آن چگونه است و قرآن چه ارزيابي و يا واكنشي به آن داشته و يا چه جايگزيني را براي آن معرفي مي كند.
تطير و بديمن انگاري در قرآن
تطير در اصل به مفهوم فال زدن به پرنده است، زيرا اين اصطلاح از واژه طير گرفته شده كه به معناي پرنده است. افزايش كاربرد اين اصطلاح در روش هاي ديگر به غير از تفال زدن به پرندگان موجب شده است تا اين واژه در هر گونه فال زدن به كار رود. به عبارت ديگر هر نوع نسبت بد دادن به كسي يا چيزي و يا شوم و بديمن دانستن آن را تطير مي گويند. به نظر مي رسد كه در كاربردهاي قرآني، اين اصطلاح اختصاصي به فال زدن به پرندگان نداشته بلكه در هر گونه تفال و فال زدني به كار رفته است. البته بيشترين كاربرد تطير به معناي فال زدن به امور ناخوشايند و شوم مي باشد و در كاربردهاي قرآن به اين معنا توجه شده است. در حقيقت تطير به معناي فال بد زدن است. (مفردات راغب اصفهاني ص 528 ذيل واژه طير)
البته در كابردهاي كنوني، تطير را به فال بد زدن و تفال را براي اموري اعم از آن به كار مي گيرند و جنبه مثبت و سازنده آن در تفال و فال زدن بيشتر مورد توجه و تاكيد است.
پيشينه تطير و شوم انگاري
از ديگر اقوامي كه به تطير معتقد بوده و فال بد مي زدند و قرآن از آنان ياد مي كند، فرعون و قوم وي بودند. آنان بر اين باور بودند كه همه بلايا و سختي هايي كه مردم مصر دچار آن مي شوند از وجود نامبارك موسي(ع) و پيروان وي است. (اعراف آيه 131) از نظر آنان افرادي چون موسي(ع) كه جامعه مصري را دچار قحطي، ناراحتي هاي فراوان و بلاياي مختلف كرده است، موجودي بديمن و شوم است.(همان)
قرآن گزارش مي كند كه قوم انطاكيه نيز نسبت به پيامبران چنين واكنشي نشان دادند و وجود ايشان را بديمن دانسته و تطير زدند. (يس آيات 13 و 19)
در عصر پيامبر هم از سوي برخي از مسلمانان سست ايمان اين شيوه اتخاذ شد و آنان وجود پيامبر را بديمن دانسته و تطير زدند. (نساء آيه 78)
نادرستي بديمن انگاري
برپايه تصوير: الامر بين الامرين همه چيز در حوزه اي قرار مي گيرد كه خداوند به عنوان منشأ در يك سوي آن و انسان و يا عوامل ديگر در سوي ديگر قرار مي گيرد، اعمال و رفتار انساني به عنوان عامل موثر مهم در تغيير جامعه و حتي طبيعت و محيط زيست انسان شمرده مي شود.
برپايه اين تصوير است كه خداوند نزول عذاب و بدبختي را بر قوم ثمود يا فرعونيان و يا انطاكيان به سبب رفتار و اعمال خود ايشان بر مي شمارد و به شكل سرزنش آميزي نزول عذاب الهي را تطير واقعي مي داند. (اعراف آيه 131 و نمل آيه 45 تا 47 و يس آيه 18 و 19)
درحقيقت قرآن با نادرست دانستن تطير و بديمن انگاري به اين مسئله اشاره مي كند كه اگر تطير مي بايست زده شود به وجود خودشان و اعمال و رفتار نادرست خويش مي بايست تطير مي زدند كه عامل بدبختي و عذاب هاي الهي شده است.
قرآن با رد مسئله تطير به شخص و پرواز پرنده و يا مانند آن مي كوشد تا تصوير درستي از عوامل تأثيرگذار به دست دهد و امور خرافي را از جامعه انساني بزدايد. از اين رو سرنوشت انسان ها را بسته به اعمال و رفتار خود ايشان مي داند و تطير زدن به انسان هاي ديگر و پرندگان و يا امور ديگر را لغو و بيهوده بر مي شمارد و از آنان مي خواهد به جاي اين كه ديگري را متهم سازند به بازسازي رفتار و اعمال و كردار خويش اقدام كنند. (نساء آيه 78 و 79 و نيز نمل آيه 45 تا 47 و يس آيه 18 و 19)
عوامل تطير
از جمله عواملي كه موجب مي شود انسان تطير و يا فال بد و بديمن انگاري كند، رفتار اسراف آميز و زياده روي هاي خود مردم و جامعه است. چنان كه اسراف مردم انطاكيه موجب شد تا آنان كمبودها و نقص ها را به وجود پيامبران نسبت بدهند. از اين رو به جاي شناسايي علل بحران ها و مشكلات، در جست وجوي راه حلي دم دستي برآمده و تطير را ابزاري براي فرار از تحقيق و تبيين مسئله جستند. (پس آيات 18 و 19)
وجود بلايا و آزمايش هاي الهي و اموري از اين دست نيز مردم را به سوي جست وجوي عامل و يا عوامل سوق مي دهد. ساده دلان و انسان هايي كه شناخت درستي از علل و عوامل اصلي ندارند، به تطير به عنوان راه حل مسئله تكيه مي كنند و اين گونه است كه تطير به عنوان راه حل تبيين مشكلات مطرح مي شود.
نگاه ساده دلان به تطير
درحقيقت جهل از حقيقت و واقعيت هاي تأثيرگذار بر هستي عاملي مي شود كه تطير به عنوان راهكار و تبيين گر مطرح شود. (اعراف آيه 131 و نساء آيه 78 و 79)
غفلت از توحيد و تأثيرگذاري خداوند بر هستي (يس آيه 13 تا 19) و فريب خوردگي مردم از گروهي (نمل آيه 45 و 47) از ديگر عواملي است كه انسان را به سوي تطير سوق مي دهد تا تطير را به عنوان تبيين كننده مسايل درنظر گيرند.
در اين راه شيطان به عنوان دشمن اصلي مي كوشد تا نقش خداوند و عواملي چون رفتار و كردار انسان را كم رنگ كند، از اين رو مردمان را به تطير سوق مي دهد و با گمراه كردن ايشان نمي گذارد تا تبيين درستي از هستي و مسائل و مشكلات خود داشته باشند.(نمل آيه 47)
به هر حال تطير و فال بد زدن و شوم دانستن چيزي و يا كسي، امري نادرست و ناپسند از نظر قرآن است و نمي توان امور هستي را با تطير تبيين كرد. (نساء آيه 78 و اعراف آيه 131 و يس آيه 18 و 19)