نویسنده: آیتالله حسن ممدوحی کرمانشاهی
تاریخ دعا را میتوان با پیدایش انسان قرین دانست، زیرا انسان هرگز از نیازمندیها جدا نبوده و در درون و بیرون خود این احساس را داشته است که باید در پناه قدرتی آرام بگیرد. بنابراین، هرگز تاریخ بشر از توجّه به مبدأ عالم تهی نبوده است. کاوشها نشان میدهد که حتی در دورترین زمانها، معبد و مسجد جزء واقعیتهای غیر قابل انفکاک زندگی بشر بودهاند، حتی آن زمان که بشر توان تصور یک مبدأ نامتناهی و قدرت مطلق را نداشته و به اشتباه به بتها پناه میبرده و از آنها یاری میجسته و زندگی پرماجرای خود را با امیدواری به مبدأ ناشناختهی چیره بر همهی قدرتها توأم میساخته است.
آری، راز نهاد هستی، ارتباط محض با خالق هستی است. گویی سرّ حضور زبان نیز در درخواست از مبدأ متعال بر استمرار فیض است. بدین معنا که وجههی خاص هر موجود، ارتباط با غنی مطلق است که لحظه به لحظه، هستی او در گرو عطا و فضل وی میباشد. بنابراین، هستی با تمامی حقیقتش، زبانی است که درخواست بقای خود را مینماید، چه اگر کمتر از «آنی» عطای خود را دریغ کند، همه چیز هیچ خواهد گردید. از این رو، فرمود:
(وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ)؛ (1)
هیچ چیزی در عالم نیست جز آن که گنجینههای آن نزد ماست، ولی ما از آن بر عالم خلق به جز به قدر معینی که مصلحت است، فرو نمیفرستیم.
و نیز فرمود:
(إِنْ یشَأْ یذْهِبْكُمْ وَیأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ)؛ (2)
اگر بخواهد نسل شما آدمیان را در زمین نابود میکند و خلقی دیگر میآورد.
محققان از این درخواست باطنی به «دعای تکوینی» یاد کردهاند. البته هم چنان که سؤال در طلب اصل وجود، تکوینی است، در احوال طبیعی موجودات نیز، مسئله از همین قرار است.کودکی که از مادر متولد میشود، با زبان حال از خدای مهربانش غذای متناسب با لب و دهان و حلقوم و دستگاه گوارش کودکانهی خود طلب میکند؛ چنان که هر کس دیگر نیز متناسب با سیستم خلقت خود، تکویناً غذا و لباس و دوا و احتیاجات دیگر را درخواست میکند و خداوند در پاسخ همین دعا و سؤال تکوینی، در قرآن کریم میفرماید:
(وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ)؛ (3)
از هر چه درخواست کنید، به شما ارزانی داشته است.
بنابراین، نهاد هستی در اصل وجود خود و در جمیع حالتها و حاجتهایش لحظهای از دعا جدا نیست و وجود دعا از لوازم حتمی و ضروری است که همهی مخلوقات از آن برخوردار و به آن مفتخرند.
البته گاه از این ارتباط به معلولیت تعبیر شده است، آن گاه که بحث در اصل ایجاد و صدور هستی است و گاه به معلولیت یاد شده است از آن نظر که صحیفهی هستی در محضر حضرت حق- جلّ و علا- حضور دارد و گاه نیز این ارتباط به مخلوق و مقدور بودن موصوف گشته است، بدان جهت که منتخب دعا کننده در اختیار تام حضرت باری تعالی قرار دارد. در هر حال، هر یک از اصطلاحات فوق، در افق خاصی از مباحث فلسفی قرار دارند و باید با حفظ مراتب خود در نظر گرفته شوند.
با این حال، متأسفانه انسان از این ارتباط تنگاتنگ سخت غافل مانده و به توهّم آن که یاد خدا در گرو ارتباط اختیاری او است و به انتخاب و عملکرد او وابسته است، از کلمهی دعا جز همین حرکت معمول، چیزی درک نکرده است. جایگاه ما کجا و مقام آن بزرگ مردانی که باز بان راستین هستی آشنایند و راز آفرینش را در خرد و کلان نظام وجود یافتهاند و به تسبیح و تمجید آنها گوش جان سپردهاند و تمامی مراتب را یک دل و یک زبان یافتهاند و هم راز با آنها دل به جانان بسته و از همه گسستهاند کجا؟
صلاح کار کجا و من خراب کجا؟ *** ببین تفاوت راه از کجاست تا به کجا! (4)
آری، از کمالهای انسان، همین است که حاکمیت مطلق خداوند متعال را در گسترهی نظام هستی دریافته و از اطلاق (إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ)؛ (5) فرمان تنها از آن خداست. آگاه گردیده و بداند که از کران ازلی تا کران ابدی، جز یک حکم واحد کارگر نیست و هر حرکت و سکونی، در افق ارادهی ازلی او بوده و خارج از حکم ابدی و لایزالی او نخواهد بود. این رشته خود سلسلهای بس دراز دارد که تفصیل آن مجالی دیگر میطلبد و باید آن را به زمان مناسب خود واگذار نمود.
این شرح بی نهایت کز زلف یار گفتند *** حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد (6)
پینوشتها:
1- حجر، آیهی 21.
2- ابراهیم، آیهی 19 و فاطر، آیهی 16.
3- همان، آیهی 34.
4- دیوان حافظ، تصحیح قدسی، غزل5.
5- یوسف، آیهی 40.
6- دیوان حافظ، تصحیح همان، غزل 189.
ممدوحی کرمانشاهی، حسن؛ (1389)، نیایش از دیدگاه عقل و نقل، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول