جايگاه رسانههاي جمعي در تبليغات اسلامي
نويسنده:اسماعيل عبادي فرد
اولين و اساسيترين بينش در مورد انسان و جهان در اسلام نظريه توحيد است كه به وحدت و هماهنگي بين همه قسمتهاي جهان دلالت دارد. با نظريه توحيد يكي از اساسيترين پايههاي اخلاقي مطبوعات و روزنامهنگاري به وجود ميآيد.
اطلاعات و ارتباطات شريان و رگهاي حياتي هر نظام بوده، هست و خواهد بود. در اجتماعات پيچيده امروزي مطبوعات قسمت مهمي از اين نقش را ايفا ميكنند. در هر نظامي بايد نشرياتي باشند كه اعضاي آن جامعه وجود و مطالعه آن را در زندگي و كار و تصميمات خود مفيد و ضروري بدانند، نه آنكه چنين مطبوعاتي در سطح اطلاعات و دانايي روزانه آنها فرقي نداشته باشد. سؤال مهم اين است كه آيا چنين نشريهاي در يك نظام اسلامي براي امت اسلامي وجود دارد؟ چارچوب اسلامي چنين نشريه و مطبوعاتي چگونه بايد باشد؟
اولين و اساسيترين بينش در مورد انسان و جهان در اسلام نظريه توحيد است كه به وحدت و هماهنگي بين همه قسمتهاي جهان دلالت دارد. با نظريه توحيد يكي از اساسيترين پايههاي اخلاقي مطبوعات و روزنامهنگاري به وجود ميآيد.
اين امر مشخص ميكند كه بندگي فقط در مقابل خداوند باشد و هر گونه ارتباطات و پيامهاي فكري، فرهنگي، اقتصادي و يا سياسي كه نوع بشر را مقيد ميسازد، نفي ميكند. به همين دليل همه قوانين ساخت بشر، مفاد ارتباطات، رسانههاي گروهي و مجامع عمومي كه مانع حاكميت الله شوند باطل هستند، بنابراين مفهوم توحيد -اگر به آن عمل شود- راهنماي اساسي در تعيين مرزهاي مشروعيت سياسي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي توسط يك سيستم ارتباطي معين را فراهم ميآورد.
بر اساس مفهوم اخلاق مطبوعاتي، واضح و آشكار است كه وظيفه نظام ارتباطات در جامعه اسلامي، شكستن بتها، گسستن وابستگي به خارجيان و به حركت درآوردن امت يا جامعه به سوي آينده است. يكي از مهمترين وظايف مطبوعات از بين بردن افسانهها در جهان معاصر است. اين افسانهها ممكن است شامل پديدههاي وارداتي قدرت، ترقي و مدرنيزه كردن بي حد و حساب باشد. شخصيتهايي كه نماينده اينها هستند، نبايد مافوق بشر و مافوق آنچه كه هستند تعريف شوند. طبق اين اصل يكي از اين شركها، عقيده به جدايي مذهب و سياست است كه عقيدهاي ماديگرانه است. اصل توحيد همچنين مستلزم عدم وجود هرگونه مركز اقتصادي، سياسي، فكري و يا مراكز ديگر از جمله رسانههاي گروهي است كه در آن قدرت بتواند متراكم شود. بنابراين وقتي كه جوابگويي اجتماعي براي فرد و نهاد وجود نداشته باشد آزادي بيان اجتماع و وسايل ارتباط جمعي و ارتباطات معني ندارد. جنگ عليه شخصيت هر نهاد اجتماعي كه به آن متصل باشد جنگي است عليه سيستم ارتباطي كه سعي در تبليغ آن دارد.
دومين اصل هدايتكننده مرزهاي اخلاق مطبوعاتي و روزنامهنگاري در اسلام اصل اعتقادي امر به معروف و نهي از منكر است. در اين اصل به طور حتمي و آشكار اعتقاد به مسئوليت فردي و اجتماعي براي آماده ساختن نسل آينده جهت پذيرفتن احكام اسلامي و عمل كردن به آنها وجود دارد. مسلمانان مشمول هدايت كردن يكديگرند. هر نسل مسئوليت دارد كه نسل بعد را هدايت كند. در اين آيه از قرآن مجيد اين امر تشريح شده است:
ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ان ربك هو اعلم به من ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين.(125:16)
ترجمه: خلق را به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن و با بهترين طريق با آنها مناظره كن كه البته خدا (عاقبت حال) كسي را كه از راه او گمراه شده و آنكه هدايت يافته بهتر ميداند.
اين آيه به مسئوليتهاي رهبري و تبليغ و اطلاعاتي آرمانهاي اسلامي اشاره ميكند و شامل همه نهادهاي رسانهاي جمعي از قبيل مطبوعات، راديو، تلويزيون و سينما و همچنين تكتك افراد هر جامعه است.
به عنوان مثال در سطح اجتماعي و جمعي اين اصل عقيدتي از روي قاعده مسجد در جوامع اسلامي به مورد اجرا درآمده است. از زمان پيامبر اكرم صليالله عليهوآله مسجد به عنوان يك مجراي مهم و اصلي ارتباطات اجتماعي و عمومي هميشه محور حركتهاي معنوي و فرهنگي بوده است. مسجد نه فقط نقش تهذيب نفس بلكه نقش كسب دانش و اطلاعات امور عمومي را انجام داده است. در تمام جهان اسلام مساجد و دانشگاههاي مهم در كنار يا داخل يكديگر وجود داشتهاند. در واقع مساجد مراكز آموزش عالي و ارتباطات جمعي در سنت اسلامي بودند. امروزه در تعدادي از جوامع اسلامي سيستمهاي ارتباطات دستهجمعي نوين به خوبي در داخل سيستمهاي كلاسيك و سنتي ارتباط جمعي و اجتماعي مسجد، مخصوصاً نمازهاي جمعه به هم پيوستهاند. نتيجه آن به وجود آمدن يك سطح عالي از سازماندهي و بسيج است كه جريان شركت سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي را فوقالعاده موثر ميكند.
مفهوم شهادت و جهاد در اسلام را تنها در صورتي ميتوان درك كرد كه اصل عقيدتي امر به معروف و نهي از منكر كه به طور خلاصه بيان شد به طور صحيح درك شود.
بنابراين مفهوم شهادت، مثل ساير مفاهيم اسلامي تماماً به مفهوم توحيد مطلق خداوند و جهان مربوط است. در اين معني بين مسئوليت اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر و مفهوم جهاد هيچ وجه تفاوتي نيست. بدين سان از يك ديدگاه اسلامي و چارچوب اخلاقي، شهادت و جهاد صرفاً ميتوانند بر حسب ميانجيگري و وساطت تشريح شوند. آنها را بايد در چارچوب اصلي عليت درك كرد و نه صرفاً به عنوان وساطت معنوي و با اين مفهوم بدون جهاد و اطلاعرساني و روزنامهنگاري در راه خداوند شهادت وجود ندارد.
متأسفانه در ممالك اسلامي بسياري از مطبوعات و روزنامهنگاران و حتي دانشكدههاي روزنامهنگاري و ارتباطات اجتماعي به علت عدم ترويج تاريخ و اصول اسلامي و ناآشنايي به فرهنگ خود مبلغ و مقلد غير انتقادي و نسنجيده اصول مطبوعاتي و روزنامهنگاري از جمله نظر به مسئوليت اجتماعي مطبوعاتي غرب شدهاند.
بيان نظريه اسلامي مطبوعات و روزنامهنگاري يك وظيفه علمي و ديني و اجتماعي و اقتصادي است. كوشش در بيان و فهرستبندي آن دسته از اصول اسلامي كه پا به پاي روزنامهنگاري نوين ما باشد در حقيقت كوشش و سعي براي سرآغاز و ساخت يك نظريه اصيل مطبوعاتي اسلامي است. اصول ديگري از نظريه مطبوعات اسلامي، يعني امت، تقوي و امانت ميباشد.
امت بايد كنه و عاليترين معيارهاي رفتار و عمل را به وجود آورد و نقطه عطف براي ديگران باشد و از افراط و تفريط و اسراف اجتناب كرده، ثابت قدم و داراي پشتكار باشد. بداند كه چه چيزي را قبول و چه چيزي را رد كند. داراي اصل و با جنبه متغير زندگي تطبيقپذير بماند.
بر اين اساس ارتباطات بين فرهنگي و بينالمللي(در اين جا تأكيد بر روي مليت است نه بر روي حكومت متشكل از يك ملت) اجزاي ضروري مطبوعات اسلامي هستند، بنابر اين ديدگاه مطبوعات اسلامي يك ديدگاه جهاني است.
قرآن مجيد ميفرمايد:
« انا خلقنا كم من ذكر و اثني و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوان اكرمكم عندالله التقاكم (49:13)
ترجمه: ما شما را نخست از مرد و زن آفريديم و آنگاه به مليتهاي بسيار و قبايل مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد(نه اينكه) از يكديگر متنفر باشيد، به درستيكه گراميترين شما نزد پروردگار پرهيزگارترين شماست»
در حكومت اسلامي و در مطبوعات اسلامي، لازم است كه هر يك از اتباع بهترين پند و توصيه خود را در امور مشترك بدهد و بايد حق اين كار را داشته باشد. بنابراين، شيوههاي شورايي در سياست و مطبوعات مورد تصديق بوده و وظيفه اخلاقي حاكم و مردم هستند. بنابراين مطبوعات اسلامي بايد موثق بود، خلاقيت و نوآوري داشته با فرهنگ اسلامي كاملاً آشنا بوده و جاذبه توجه به مسايل واقعي جامعه يا امت بزرگ اسلامي را داشتهباشد.
چهارمين مفهوم يك مطبوعات اسلامي اصل تقوي است( پارسايي و پرهيزكاري).
تقوي: توانايي فردي، معنوي، اخلاقي و رواني جهت رسيدن به آن سطح عالي كه شخص را تقريباً از تمايلات مادي دنيا مصون ميسازد و فرد را به يك سطح بالاي خودآگاهي پيامبرانه ميرساند. مطبوعات اسلامي تحت اصل تقوي، حفظ آزادگي كرده و سازش ناپذير هستند. متملق و ثناگو نبوده و انتقاد پذير هستند.
روزنامهنگاري، مقالهنويسي، گزارشنويسي و تحليل و تفسير روز در يك مطبوعات اسلامي بايد با نيت و روحيه تقوي آميخته و همراه باشد.
به عبارتي ديگر در سنت اسلامي، رفتار سياست و روزنامه نگاري و ارتباطات با تقوي همراه است و آنهايي كه داراي درجهاي از تقوي نيستند با بحران مشروعيت روبهرو شدهاند. پنجمين اصل كه بايد چارچوب يك مطبوعات اسلامي را شكل و تشكيل دهد مفهوم اسلامي امانت است. به وسيله اصل امانت است كه مطبوعات در يك جامعه اسلامي بايد وظيفه اطلاع رساني و ارشاد خود را انجام دهند و تحت عنوان امانت است كه تكاليف و حقوق مطبوعاتي پاسداري ميشود و مطابق اين اصل( امانت) مطبوعات در يك امت اسلامي بايد امانتدار جامعه و آيين خداوندي باشند و اداي آن يك وظيفه اخلاقي مطبوعات است.
غرضورزي شخصي، انتقامگيري، تخريب، سوداگري مالي، ثروت افزوني، مباهات و فخرفروشي و استهزا در مطبوعات اسلامي جايي ندارد. استقلال يك چنين مطبوعاتي اسلامي است. اصل امانت ايجاب ميكند كه مغلوب نيروهاي استكبار نبوده و يا ماهيت پروپاگاندايي سلطهجويان را بشناسد. در صحنه بينالمللي و جهاني به خصوص در سرزمينهاي اسلامي حاضر باشد با سرمايهگذاري و زير ساخت ارتباطاتي و بالابردن حرفه روزنامهنگاري و آموزش و پرورش اصيل و نه تقليدي امنيت ملي-مالي و فكري اعضاي خود را تأمين و تضمين نموده و از وابستگي خبري و اطلاعاتي رهايي يابد.
مطبوعات سياسي و اقتصادي و فرهنگي و حتي فلسفي يك نظام و جامعه اسلامي بايد مبتكر بوده، به رشته خود تسلط داشته، اعتماد به نفس را حفظ كرده و مترجم بيچون و چرا و مقلد و به اصطلاح ميرزا بنويس، فلسفه و عقايد و داستانهاي ديگران نباشند.
متفكران و فلاسفه مسلمان در سراسر تاريخ نه تنها اهميت اطلاعرساني و نشريات را در تعيين چهره فرهنگي تمدن اسلامي شناخته و تصديق كردهاند بلكه موازنه مساعد تمايلات دنيوي و آسماني در اسلام را يك حقيقت درك شده دانستهاند.
در نتيجه تضاد بين فرهنگ رسمي و گروه حاكم، كه اكنون در بسياري از موارد نماينده و حامي و منتشركننده نفوذ غربي هستند و فرهنگ اصيل سنتي اسلامي، تودهها كه ريشه در قرنها تجربه ديني، سياسي، اجتماعي، اخلاقي دارد، يك بحران مشروعيت به وجود آوردهاست. اين ارتباطات و تضاد اخلاقي در ساخت و استفاده از وسائل ارتباطي موجود بيش از هر مورد نمايان است. به نظر ميرسد كه اكثر شواهد بر اين دلالت دارد كه جوامع مسلمان به طور كلي به اخلاق مطبوعاتي و ارتباطي مدرن كه از خارج وارد فرهنگشان شده، پاسخ ندادهاند. در دنياي اسلام سيستمهاي سياسي و ارتباطي تحميلي غرب، پايگاه مردمي به دست نياوردهاست برعكس چنين سيستمهاي سياسي و ارتباطي به طور روز افزون استبدادي و ديكتاتوري شدهاند. پس چگونه ميتوان به بهترين نحو تحولات بنيادي و تشكيلات نهادي به وجود آورد كه به حفظ موازنه پرارزش ارتباطات و اخلاق كه به طور سنتي بخشي از تمدن اسلامي بودهاست كمك كند: «بدينگونه كه جهاني فكر كرده و بينديشيم و ايراني عمل كنيم.»
براي دستيابي به چنين هدفي، ايجاد سازمانها و ادارات در قالب وزارتخانههاي تبليغات با توجه به شرايط زندگي سياسي عصر، كاري عادي و ضروري است. تبليغات سياسي داراي تاريخي بس بلند است و ريشه آن در جامعه فاقد خط و كتاب، در ايامي كه افراد براي انتقال انديشه و خواستهاي خود به يكديگر به جز گوش و دهان وسيله ديگري نداشتند وجود داشته است. در اين ايام، پيران اسطورهاي را كه حاوي فرزانگي مقدس بود براي جوانان نقل ميكردند تا آنها را به شركت در مناسك و آيين كلان و قبيلهاي برانگيزند. در يونان و روم باستان، فيلسوفان و سخنوران، انديشههاي خود را با صداي بلند در ميادين عمومي براي مردم ميخواندند. آنان به كمك جاذبه كلام خود احساسات مردم را تحريك كرده آنها را به دنبال خود ميكشاندند. هومر شاعر يوناني اشعار خود را بر مبناي بيان شفاهي ميسرود و نقالان كه از دهكدهاي به دهكده ديگر در رفت و آمد بودند، شعرهاي او را كه بيشتر در مورد داستانهاي خدايان بود در ميدانهاي عمومي براي مردم ميخواندند.
در واقع نخستين تشكيلات منظم براي تبليغات سياسي را پاپ گرگوري در سال 1622 ميلادي بنيان نهاد. در اين هنگام، كليساي كاتوليك همراه با فعاليتهاي معنوي، اين نهاد سياسي را گشود و به توسعه آن همت گماشت. اوج تبليغات سياسي در خلال جنگهاي جهاني اول و دوم جريان داشتهاست، زيرا جنگ و شايعات مربوط به آن، امكان گسترش تبليغات ملي و بينالمللي را فراهم آورد.
نگاهي به تحولات تاريخي رسانهها در آستانه قرن 21، نشانگر آن است كه تفكر انسان تا چه حد به ابزارهاي ارتباطي، از زبان به عنوان نخستين وسيله ارتباطي گرفته تا ابزارهاي پيچيده انتقال اطلاعات، مانند خطوط الكترونيكي و نيز ماهوارههاي فضايي مديون است. اگر اين ابزارهاي ارتباطي وجود نداشت، تفكر هم وجود نميداشت.
انسان در آغاز به مدد زبان توانست پديدهها و قوانين اشيا را نامگذاري كند و از اين طريق، مفاهيمي را اثبات و مفاهيم ديگري را نفي كند و در مجموع بينديشد كه با پيچيدگي جوامع و ابزارهاي ارتباطي متناسب با آنها، اطلاعات و مهارتها را تا منزلگاههاي دور، و به آساني به ديگران منتقل سازد و از اطلاعات ديگران بهره برگيرد و به تواناييهايي كه امروزه شاهد آن هستيم دست يابد. بررسي اين فرآيند نقش ابزارهاي ارتباطي، سير تكامل تاريخي آنها و كشف روابط موجود ميان ابزارهاي ارتباطي با زمينههاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي جوامع، از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. اين بررسيها نشان ميدهند كه تجزيه و تحليل پيامها بدون در نظر گرفتن ابزارهاي انتقال مفاهيم امكان ناپذير است. سه حوزه وسيع مورد نظر در جوامع كشورهاي جهان سوم عبارتند از:
1- شناخت ماهيت و عملكرد رسانههايي كه پيوسته در حال تغييرند.
2- تعيين نيازهاي فرهنگي مخاطب در جامعه خودي.
3- چگونگي برخورد گريزناپذير با پيامهاي دم افزون رسانههاي جمعي بيگانه كه گاه متفاوت و متعارضند و نيز استفاده مطلوب از آن بخش از صنايع فرهنگي آنها كه ميتوانند مايه ترقي و پيشرفت كشورهاي جهان سوم شوند و جايگاه آنها را بر زيستني شايسته در قرن پيچيده آينده استوار سازند.
به عبارتي اطلاعات از طريق ارتباط انتقال مييابند. در برقراري ارتباط پيوسته هدفي وجود دارد و فرد براي دريافت آگاهي بيشتر، با ديگران ارتباط برقرار ميكند. در پرتو ارتباطات است كه فرد به مهارتهاي تازه و طرز فكر رفتارهاي جديد دست مييابد.
در واقع تفاوت عمده ميان كشورهاي پيشرفته و عقب مانده در نقش و ارزش اطلاعات آنها نهفته است.
بر پايه نظريات برخي دانشمندان و سياستمداران در گزارش تازه باشگاه رم:
«قدرت در جايي متمركز ميشود كه بيشترين اطلاعات در آنجا وجود دارد»
بنابراين هر كشوري كه اطلاعات بيشتري توليد كند، با سياستها و برنامههاي مناسب براي مهار و انتقال اطلاعات خود، توانايي تسلط بر ساير كشورها را خواهد داشت.
از آنجا كه نيازهاي بشري گوناگون و پيچيدگيهاي جامعه انساني روزافزون ميباشد، نقش وسايل ارتباطي، اشكال و جنبه مختلفي به خود ميگيرد. بنابراين نظام ارتباطي در مفهوم عام، پديدهاي است جهاني كه در همه جا وجود دارد و به نيازهاي پاسخ ميدهد كه براي تمامي افراد مشترك است. در واقع جامعه انساني نميتواند بدون نظام ارتباطي به حيات خود در ادامه دهد. هم چنان كه جامعه از سادگي به پيچيدگي ميرود، مسئله ارتباطات و مبادله اطلاعات نيز اهميت بيشتري مييابد و نظام ارتباطي بغرنجتر ميشود و بدين گونه نقشهاي گوناگوني پديد ميآيد. وسايل ارتباط جمعي با موقعيت و پايگاهي كه در جامعه دارند، بايد تا حد امكان با فعاليتهاي خود در حوزههاي سياسي، اجتماعي، آموزشي و تفريحي، انتظارات مردم را برآورده سازند و به كارها پاسخ دهند.
امروزه عمدهترين نقشي كه وسايل ارتباط جمعي بر عهده دارند عبارت از فرهنگ سازي، آموزش، اطلاعرساني و ايجاد مشاركت اجتماعي، افزون بر نقشهاي يادشده برقراري ارتباط پويا و زنده با پيامگيران، حفظ تنوع و تازگي در توليدات فرهنگي، فكري، سياسي و عرضه انديشههاي نوين، از مهمترين نقشها و كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي است كه در صورت عدم رعايت آنها، جامعه بايد بهاي گزافي را بپردازد. و اين در شرايطي است كه جهان خواسته و ناخواسته درگير و دار شگفت انگيزترين دگرگونيها قرار گرفته است و در اين دگرگوني، وسايل ارتباط جمعي سهم به سزايي ايفا ميكنند. آنچه در اين رهگذر ميتواند مفيد افتد، آگاهي و هوشمندي در كاربرد ابزار نوين ارتباطي و روشهاي جديد در بستري از نيازهاي واقعي و ارزشها و باورهاي مردم يك جامعه است. نقش ظاهري وسايل ارتباط جمعي در صورتي ميتواند به نقشي پايا و پويا در گسترش آموزشهاي لازم و هضم اطلاعات مفيد، ضروري به حساب آيد كه با شناخت نقشها و كاركردهاي واقعي آنها و با برنامهريزي و مديريتي هوشمندانه، در خدمت نظام اجتماعي درآيد.
تبليغات سياسي امروزه در دو سطح ملي و بينالمللي رو به گسترش است. تبليغات ملي بيشتر به سوي حفظ اتحاد اقوام در لواي رهبريهاي موجود گرايش دارد و نقش اساسي آن به صورت پرورش متخصصان در تبليغات و روابط عمومي براي پيشبرد اهداف ايدئولوژيك ميباشد.
تبليغات بينالمللي بيشتر از سوي كشورهاي خواهان توسعه سياسي اعمال ميشود و هدف اصلي آنان، جلب گرايش اقوام غيز متعهد جهان به كشورهاي خود است. تبليغات سياسي همواره به هنگام ازدياد و تنش و برخورد ميان گروههاي انساني فزون ميگيرد و اين امر در دو سطح ملي يا بينالمللي صادق است.
در ترويج از شيوههاي تهييجي و احساسي براي توضيح و اقناع استفاده ميشود. حال آنكه در تبليغات از شيوههاي تحليلي و تعقل بهره ميگيرند.
هدف از تبليغات، تغيير عقايد و تحت تأثير قرار دادن افكار و حالات بسياري از مردم است. به عبارتي پيامهاي ارسالي، حاوي چند و چون دارد، در حالي كه در آموزش، پيامها به عنوان اصل پذيرفته شده و اثباتي به ديگران منتقل ميشود.
در اين دوران به علت زندگي قبيلهاي فاقد يك هويت شخصي و زندگي خصوصي است در اين مرحله از زندگي افراد همه بيسواد هستند و انديشه آنان بدون هيچگونه نظم و نسقي رشد پيدا ميكند و اطلاعات و مهارتها سينه به سينه منتقل ميشوند.
با اختراع چاپ بود كه دوران تمدن بصري آغاز شد (كهكشان گوتنبرگ). اختراع چاپ آموزش را از اعضاي اشراف و نخبگان درآورد و به آن عموميت بخشيد و در ذهنيت نخبهگران و نخبه پروري ترديدي جدي ايجاد كرد و در نهايت، به پيدايش مكاتب فكري گوناگون و مشاركت مردم در مسائل سياسي و اجتماعي انجاميد. تمام دستاوردهاي كشورهاي عربي در زمينه تكنولوژي، از صنعت چاپ ناشي شدهاست. چاپ كتاب سرآغاز عصر مصرف و نخستين محصول جامعه مصرف به شمار ميآيد كه موجب مطالعه شخصي، تقويت استدلال، خردگرايي شد و در نهايت خردگرايي را به ارمغان ميآورد.
به عقيده مكلوهان اختراع چاپ يك گناه اصلي انساني و سرچشمه تمام بدبختيهاي ناشي از تمدن صنعتي است زيرا اختراع چاپ، انسان را از محيط صميمانه زندگي قبيلهاي بيرون راند و گرفتار قيد و بندهاي نظام جابرانه زندگي مكانيكي و صنعتي كرد. تلويزيون به فاصله چند ثانيه قبيله قديمي جامعه را گرد هم ميآورد و با نشانههاي رمز، دوباره به هم پيوند ميدهد و سعادت ميبخشد. وي به شدت از كتاب چاپي انتقاد ميكند. او كودكان را مثال ميزند كه در تكاپوي بيرون كشيدن مفاهيم از موارد چاپي هستند. به زعم او بيسوادي كودكان باعث سرزنش نيست، گناه از كتاب است كه نميتواند ما را در تجربهاي كه مشتاق آموختن هستيم، غوطهور كند. تلويزيون، اين مشاركت را با انبوه نقطه موزاييكوار كامل ميكند و به اين ترتيب فقر معنوي را درمان ميكند.
عصر الكترونيك پايان رنجها، اضطرابها، دشمنيها، كشمكشها و تعارضهاست.
در اين شيوه، حس شنوايي معتبر و مراجعه به ادراك حسي را ضروري ميداند در چنين شرايطي جوامع نميتوانند از ارتباط كتبي و چاپي صرفنظر كنند بلكه بايد بين اين سه شيوه ارتباط، تعادل برقرار شود.
حضور وسايل الكترونيكي، به ويژه تلويزيون و دستگاههاي پيچيده محاسبهگر، سرانجام همه چيز را تعيير ميدهند و دگرگون ميكنند، حتي شهرها را. در زماني نه چندان دور، حتي هم اكنون در بعضي نقاط جهان ديگر شهري وجود ندارد كه در اختيار ما نباشند. در پرتو وسايل ارتباطي الكترونيكي چهره كار و زندگي اجتماعي دگرگون ميشوند، جوامع و ملتها به هم نزديك ميگردند.
و در نهايت دهكدهاي به پهناي كره ارض، پديد ميآيد كه او را اصطلاحاً دهكده جهاني مينامد.
مكلوهان معتقد است:
اين وسيله(تلويزيون) ضمن آنكه همه مزاياي وسايل ديگر را در بردارد، با افزودن بيان تصوير به آنها، قدرت نفوذ فوقالعادهاي به دست آورده است. او بر اين باور است كه تلويزيون قادر است نه تنها در يك كشور، بلكه در سراسر يك منطقه و حتي در يك قاره جوي احساس برانگيز پديدآورد.
به نظر وي در تحولات آينده زندگي بشري وسايل الكترونيكي در زمينههاي مختلف صنعتي، آموزشي و فرهنگي نقش تعيين كنندهاي دارند و در آثار گوناگون خود همه جا به آن اشاره دارد. پارهپاره كردن، تخصصي كردن، توليد و عرضه محصولات بستهبندي شده در آينده از بين خواهد رفت و اصالت و تنوع جايگزين آنها خواهد شد و به ويژه راه براي مشاركت واقعي كليه افراد باز خواهد شد. هدف آموزش و پرورش بايد به ويژه آن باشد كه اصالت و ابداع را به انسان بازگرداند و آن را تقويت كند.
دانشگاههاي فردا گونهاي است كه دانشجويان در آن آزادانه رشد و تكامل خواهند يافت و دوگانگي ميان كار و فراغت از بين خواهد رفت و آموزش در آينده هم از طريق برنامههاي آموزشي راديو و تلويزيون به وسيله ماشينهاي الكترونيك و معلمان انجام خواهد گرفت. وسايل و امكانات الكتروني در دانشگاههاي آينده بسياري از وظايف استادان را برعهده خواهند گرفت. پرسشهاي درسي دانشجويان به وسيله مقرهاي الكتروني و پاسخهاي لازم نيز از طريق اين دستگاهها مطرح خواهد شد. ضمناً گرايشهاي موجود در جهت نقشهاي زن و مرد در حوزههاي مربوط به مد اجتماعي هم چنان ادامه خواهد داشت در ادبيات و هنر آينده از نظم و موضوعي و تداوم تاريخي اثري نخواهد بود. آثار هنري تحت تأثير تصوير تلويزيون و نوعي به همريختگي موزاييكوار پيدا خواهند كرد. آثار جديد سرانجام تحت تأثير وسايل الكترونيكي نوين به ويژه تلويزيون پيوسته در حال تعيير خواهند بود تا به آنجا كه تماشاگر و خواننده را وادار ميكنند تا در تهيه و توليد اين آثار به مشاركت بيش از پيش بپردازند.
«اگر قرار باشد كه محتوا قرباني شكل ناب شود ديگر ضرورت ندارد كه نگران تأثيرات خلاقه و اخلاقي رسانههاي همگاني باشيم، چون تكنولوژي الكتريكي پيام(به نظر مكلوهان ) مانند زيبايي خودش را توجيه ميكند. وي از وحدت شكل و محتوا جانبداري كرده و ميگويد: نظر مكلوهان درباره جداسازي شكل از محتوا و ستايش بيش از حد او از تكنولوژي الكتريكي و پرسش آن، در دراز مدت به صورت امري كاذب و خودشكن در خواهد آمد.
جدا سازي شكل و محتوا چه در هنر و چه در زندگي ناممكن است. اين دو مكمل يكديگر و جدا ناشدني هستند.
حميد مولانا معتقد است:
نقش تعيين كننده تكنولوژي از نظر مك لوهان در رابطه با فرهنگ و وسايل ارتباط جمعي كه در دهه 1960 به صورت مكتب جبر تكنولوژي در آمده است از دو ضعف دروني رنج ميبرد: 1- تنها به جنبه مادي و فني آن مينگرد و آن را مشخصه اصلي و مصرف رسانه ميداند، به عبارتي اين نظريه براي اين موضوع كه از رسانه چگونه و به چه منظوري استفاده ميشود اهميتي قائل نيست و فقط به كاربرد آن توجه ميكند.
2- ديدگاه معتقد به جبر تكنولوژي، صرفاً به شواهد تاريخي متكي است و از خود هيچ نوع پويايي ندارد. افزون بر اين ديدگاه معتقد به جبر تكنولوژي، كاملاً بر تجارب غربي استوار است و بنابراين همين كه درصدد گسترش برميآيد با مشكل مواجه ميشود.
بنابراين ميتوان نتيجهگيري كرد(نظير ژان كازنو):
نميتوان نظريات مكلوهان را عليرغم ضعف استدلال و گاه آشفتگي مطالب نپذيرفت و به بهانه تخيلي نپذيرفت و يا آن را غير علمي تلقي كرد بلكه آثار او بايستي مورد بررسي موشكافانه قرار داده و از آن بهرهمند شد.
اطلاعات و ارتباطات شريان و رگهاي حياتي هر نظام بوده، هست و خواهد بود. در اجتماعات پيچيده امروزي مطبوعات قسمت مهمي از اين نقش را ايفا ميكنند. در هر نظامي بايد نشرياتي باشند كه اعضاي آن جامعه وجود و مطالعه آن را در زندگي و كار و تصميمات خود مفيد و ضروري بدانند، نه آنكه چنين مطبوعاتي در سطح اطلاعات و دانايي روزانه آنها فرقي نداشته باشد. سؤال مهم اين است كه آيا چنين نشريهاي در يك نظام اسلامي براي امت اسلامي وجود دارد؟ چارچوب اسلامي چنين نشريه و مطبوعاتي چگونه بايد باشد؟
اولين و اساسيترين بينش در مورد انسان و جهان در اسلام نظريه توحيد است كه به وحدت و هماهنگي بين همه قسمتهاي جهان دلالت دارد. با نظريه توحيد يكي از اساسيترين پايههاي اخلاقي مطبوعات و روزنامهنگاري به وجود ميآيد.
اين امر مشخص ميكند كه بندگي فقط در مقابل خداوند باشد و هر گونه ارتباطات و پيامهاي فكري، فرهنگي، اقتصادي و يا سياسي كه نوع بشر را مقيد ميسازد، نفي ميكند. به همين دليل همه قوانين ساخت بشر، مفاد ارتباطات، رسانههاي گروهي و مجامع عمومي كه مانع حاكميت الله شوند باطل هستند، بنابراين مفهوم توحيد -اگر به آن عمل شود- راهنماي اساسي در تعيين مرزهاي مشروعيت سياسي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي توسط يك سيستم ارتباطي معين را فراهم ميآورد.
بر اساس مفهوم اخلاق مطبوعاتي، واضح و آشكار است كه وظيفه نظام ارتباطات در جامعه اسلامي، شكستن بتها، گسستن وابستگي به خارجيان و به حركت درآوردن امت يا جامعه به سوي آينده است. يكي از مهمترين وظايف مطبوعات از بين بردن افسانهها در جهان معاصر است. اين افسانهها ممكن است شامل پديدههاي وارداتي قدرت، ترقي و مدرنيزه كردن بي حد و حساب باشد. شخصيتهايي كه نماينده اينها هستند، نبايد مافوق بشر و مافوق آنچه كه هستند تعريف شوند. طبق اين اصل يكي از اين شركها، عقيده به جدايي مذهب و سياست است كه عقيدهاي ماديگرانه است. اصل توحيد همچنين مستلزم عدم وجود هرگونه مركز اقتصادي، سياسي، فكري و يا مراكز ديگر از جمله رسانههاي گروهي است كه در آن قدرت بتواند متراكم شود. بنابراين وقتي كه جوابگويي اجتماعي براي فرد و نهاد وجود نداشته باشد آزادي بيان اجتماع و وسايل ارتباط جمعي و ارتباطات معني ندارد. جنگ عليه شخصيت هر نهاد اجتماعي كه به آن متصل باشد جنگي است عليه سيستم ارتباطي كه سعي در تبليغ آن دارد.
دومين اصل هدايتكننده مرزهاي اخلاق مطبوعاتي و روزنامهنگاري در اسلام اصل اعتقادي امر به معروف و نهي از منكر است. در اين اصل به طور حتمي و آشكار اعتقاد به مسئوليت فردي و اجتماعي براي آماده ساختن نسل آينده جهت پذيرفتن احكام اسلامي و عمل كردن به آنها وجود دارد. مسلمانان مشمول هدايت كردن يكديگرند. هر نسل مسئوليت دارد كه نسل بعد را هدايت كند. در اين آيه از قرآن مجيد اين امر تشريح شده است:
ادع الي سبيل ربك بالحكمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتي هي احسن ان ربك هو اعلم به من ضل عن سبيله و هو اعلم بالمهتدين.(125:16)
ترجمه: خلق را به حكمت و برهان و موعظه نيكو به راه خدا دعوت كن و با بهترين طريق با آنها مناظره كن كه البته خدا (عاقبت حال) كسي را كه از راه او گمراه شده و آنكه هدايت يافته بهتر ميداند.
اين آيه به مسئوليتهاي رهبري و تبليغ و اطلاعاتي آرمانهاي اسلامي اشاره ميكند و شامل همه نهادهاي رسانهاي جمعي از قبيل مطبوعات، راديو، تلويزيون و سينما و همچنين تكتك افراد هر جامعه است.
به عنوان مثال در سطح اجتماعي و جمعي اين اصل عقيدتي از روي قاعده مسجد در جوامع اسلامي به مورد اجرا درآمده است. از زمان پيامبر اكرم صليالله عليهوآله مسجد به عنوان يك مجراي مهم و اصلي ارتباطات اجتماعي و عمومي هميشه محور حركتهاي معنوي و فرهنگي بوده است. مسجد نه فقط نقش تهذيب نفس بلكه نقش كسب دانش و اطلاعات امور عمومي را انجام داده است. در تمام جهان اسلام مساجد و دانشگاههاي مهم در كنار يا داخل يكديگر وجود داشتهاند. در واقع مساجد مراكز آموزش عالي و ارتباطات جمعي در سنت اسلامي بودند. امروزه در تعدادي از جوامع اسلامي سيستمهاي ارتباطات دستهجمعي نوين به خوبي در داخل سيستمهاي كلاسيك و سنتي ارتباط جمعي و اجتماعي مسجد، مخصوصاً نمازهاي جمعه به هم پيوستهاند. نتيجه آن به وجود آمدن يك سطح عالي از سازماندهي و بسيج است كه جريان شركت سياسي، فرهنگي، اقتصادي و نظامي را فوقالعاده موثر ميكند.
مفهوم شهادت و جهاد در اسلام را تنها در صورتي ميتوان درك كرد كه اصل عقيدتي امر به معروف و نهي از منكر كه به طور خلاصه بيان شد به طور صحيح درك شود.
بنابراين مفهوم شهادت، مثل ساير مفاهيم اسلامي تماماً به مفهوم توحيد مطلق خداوند و جهان مربوط است. در اين معني بين مسئوليت اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر و مفهوم جهاد هيچ وجه تفاوتي نيست. بدين سان از يك ديدگاه اسلامي و چارچوب اخلاقي، شهادت و جهاد صرفاً ميتوانند بر حسب ميانجيگري و وساطت تشريح شوند. آنها را بايد در چارچوب اصلي عليت درك كرد و نه صرفاً به عنوان وساطت معنوي و با اين مفهوم بدون جهاد و اطلاعرساني و روزنامهنگاري در راه خداوند شهادت وجود ندارد.
متأسفانه در ممالك اسلامي بسياري از مطبوعات و روزنامهنگاران و حتي دانشكدههاي روزنامهنگاري و ارتباطات اجتماعي به علت عدم ترويج تاريخ و اصول اسلامي و ناآشنايي به فرهنگ خود مبلغ و مقلد غير انتقادي و نسنجيده اصول مطبوعاتي و روزنامهنگاري از جمله نظر به مسئوليت اجتماعي مطبوعاتي غرب شدهاند.
بيان نظريه اسلامي مطبوعات و روزنامهنگاري يك وظيفه علمي و ديني و اجتماعي و اقتصادي است. كوشش در بيان و فهرستبندي آن دسته از اصول اسلامي كه پا به پاي روزنامهنگاري نوين ما باشد در حقيقت كوشش و سعي براي سرآغاز و ساخت يك نظريه اصيل مطبوعاتي اسلامي است. اصول ديگري از نظريه مطبوعات اسلامي، يعني امت، تقوي و امانت ميباشد.
ويژگيهاي مطبوعات اسلامي
امت بايد كنه و عاليترين معيارهاي رفتار و عمل را به وجود آورد و نقطه عطف براي ديگران باشد و از افراط و تفريط و اسراف اجتناب كرده، ثابت قدم و داراي پشتكار باشد. بداند كه چه چيزي را قبول و چه چيزي را رد كند. داراي اصل و با جنبه متغير زندگي تطبيقپذير بماند.
بر اين اساس ارتباطات بين فرهنگي و بينالمللي(در اين جا تأكيد بر روي مليت است نه بر روي حكومت متشكل از يك ملت) اجزاي ضروري مطبوعات اسلامي هستند، بنابر اين ديدگاه مطبوعات اسلامي يك ديدگاه جهاني است.
قرآن مجيد ميفرمايد:
« انا خلقنا كم من ذكر و اثني و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوان اكرمكم عندالله التقاكم (49:13)
ترجمه: ما شما را نخست از مرد و زن آفريديم و آنگاه به مليتهاي بسيار و قبايل مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد(نه اينكه) از يكديگر متنفر باشيد، به درستيكه گراميترين شما نزد پروردگار پرهيزگارترين شماست»
در حكومت اسلامي و در مطبوعات اسلامي، لازم است كه هر يك از اتباع بهترين پند و توصيه خود را در امور مشترك بدهد و بايد حق اين كار را داشته باشد. بنابراين، شيوههاي شورايي در سياست و مطبوعات مورد تصديق بوده و وظيفه اخلاقي حاكم و مردم هستند. بنابراين مطبوعات اسلامي بايد موثق بود، خلاقيت و نوآوري داشته با فرهنگ اسلامي كاملاً آشنا بوده و جاذبه توجه به مسايل واقعي جامعه يا امت بزرگ اسلامي را داشتهباشد.
چهارمين مفهوم يك مطبوعات اسلامي اصل تقوي است( پارسايي و پرهيزكاري).
تقوي: توانايي فردي، معنوي، اخلاقي و رواني جهت رسيدن به آن سطح عالي كه شخص را تقريباً از تمايلات مادي دنيا مصون ميسازد و فرد را به يك سطح بالاي خودآگاهي پيامبرانه ميرساند. مطبوعات اسلامي تحت اصل تقوي، حفظ آزادگي كرده و سازش ناپذير هستند. متملق و ثناگو نبوده و انتقاد پذير هستند.
روزنامهنگاري، مقالهنويسي، گزارشنويسي و تحليل و تفسير روز در يك مطبوعات اسلامي بايد با نيت و روحيه تقوي آميخته و همراه باشد.
به عبارتي ديگر در سنت اسلامي، رفتار سياست و روزنامه نگاري و ارتباطات با تقوي همراه است و آنهايي كه داراي درجهاي از تقوي نيستند با بحران مشروعيت روبهرو شدهاند. پنجمين اصل كه بايد چارچوب يك مطبوعات اسلامي را شكل و تشكيل دهد مفهوم اسلامي امانت است. به وسيله اصل امانت است كه مطبوعات در يك جامعه اسلامي بايد وظيفه اطلاع رساني و ارشاد خود را انجام دهند و تحت عنوان امانت است كه تكاليف و حقوق مطبوعاتي پاسداري ميشود و مطابق اين اصل( امانت) مطبوعات در يك امت اسلامي بايد امانتدار جامعه و آيين خداوندي باشند و اداي آن يك وظيفه اخلاقي مطبوعات است.
غرضورزي شخصي، انتقامگيري، تخريب، سوداگري مالي، ثروت افزوني، مباهات و فخرفروشي و استهزا در مطبوعات اسلامي جايي ندارد. استقلال يك چنين مطبوعاتي اسلامي است. اصل امانت ايجاب ميكند كه مغلوب نيروهاي استكبار نبوده و يا ماهيت پروپاگاندايي سلطهجويان را بشناسد. در صحنه بينالمللي و جهاني به خصوص در سرزمينهاي اسلامي حاضر باشد با سرمايهگذاري و زير ساخت ارتباطاتي و بالابردن حرفه روزنامهنگاري و آموزش و پرورش اصيل و نه تقليدي امنيت ملي-مالي و فكري اعضاي خود را تأمين و تضمين نموده و از وابستگي خبري و اطلاعاتي رهايي يابد.
مطبوعات سياسي و اقتصادي و فرهنگي و حتي فلسفي يك نظام و جامعه اسلامي بايد مبتكر بوده، به رشته خود تسلط داشته، اعتماد به نفس را حفظ كرده و مترجم بيچون و چرا و مقلد و به اصطلاح ميرزا بنويس، فلسفه و عقايد و داستانهاي ديگران نباشند.
متفكران و فلاسفه مسلمان در سراسر تاريخ نه تنها اهميت اطلاعرساني و نشريات را در تعيين چهره فرهنگي تمدن اسلامي شناخته و تصديق كردهاند بلكه موازنه مساعد تمايلات دنيوي و آسماني در اسلام را يك حقيقت درك شده دانستهاند.
در نتيجه تضاد بين فرهنگ رسمي و گروه حاكم، كه اكنون در بسياري از موارد نماينده و حامي و منتشركننده نفوذ غربي هستند و فرهنگ اصيل سنتي اسلامي، تودهها كه ريشه در قرنها تجربه ديني، سياسي، اجتماعي، اخلاقي دارد، يك بحران مشروعيت به وجود آوردهاست. اين ارتباطات و تضاد اخلاقي در ساخت و استفاده از وسائل ارتباطي موجود بيش از هر مورد نمايان است. به نظر ميرسد كه اكثر شواهد بر اين دلالت دارد كه جوامع مسلمان به طور كلي به اخلاق مطبوعاتي و ارتباطي مدرن كه از خارج وارد فرهنگشان شده، پاسخ ندادهاند. در دنياي اسلام سيستمهاي سياسي و ارتباطي تحميلي غرب، پايگاه مردمي به دست نياوردهاست برعكس چنين سيستمهاي سياسي و ارتباطي به طور روز افزون استبدادي و ديكتاتوري شدهاند. پس چگونه ميتوان به بهترين نحو تحولات بنيادي و تشكيلات نهادي به وجود آورد كه به حفظ موازنه پرارزش ارتباطات و اخلاق كه به طور سنتي بخشي از تمدن اسلامي بودهاست كمك كند: «بدينگونه كه جهاني فكر كرده و بينديشيم و ايراني عمل كنيم.»
پيام و تبليغ سياسي چگونه بايد باشد؟
براي دستيابي به چنين هدفي، ايجاد سازمانها و ادارات در قالب وزارتخانههاي تبليغات با توجه به شرايط زندگي سياسي عصر، كاري عادي و ضروري است. تبليغات سياسي داراي تاريخي بس بلند است و ريشه آن در جامعه فاقد خط و كتاب، در ايامي كه افراد براي انتقال انديشه و خواستهاي خود به يكديگر به جز گوش و دهان وسيله ديگري نداشتند وجود داشته است. در اين ايام، پيران اسطورهاي را كه حاوي فرزانگي مقدس بود براي جوانان نقل ميكردند تا آنها را به شركت در مناسك و آيين كلان و قبيلهاي برانگيزند. در يونان و روم باستان، فيلسوفان و سخنوران، انديشههاي خود را با صداي بلند در ميادين عمومي براي مردم ميخواندند. آنان به كمك جاذبه كلام خود احساسات مردم را تحريك كرده آنها را به دنبال خود ميكشاندند. هومر شاعر يوناني اشعار خود را بر مبناي بيان شفاهي ميسرود و نقالان كه از دهكدهاي به دهكده ديگر در رفت و آمد بودند، شعرهاي او را كه بيشتر در مورد داستانهاي خدايان بود در ميدانهاي عمومي براي مردم ميخواندند.
در واقع نخستين تشكيلات منظم براي تبليغات سياسي را پاپ گرگوري در سال 1622 ميلادي بنيان نهاد. در اين هنگام، كليساي كاتوليك همراه با فعاليتهاي معنوي، اين نهاد سياسي را گشود و به توسعه آن همت گماشت. اوج تبليغات سياسي در خلال جنگهاي جهاني اول و دوم جريان داشتهاست، زيرا جنگ و شايعات مربوط به آن، امكان گسترش تبليغات ملي و بينالمللي را فراهم آورد.
ارتباط در مفهوم عام و اهميت ابزاري ارتباطي
نگاهي به تحولات تاريخي رسانهها در آستانه قرن 21، نشانگر آن است كه تفكر انسان تا چه حد به ابزارهاي ارتباطي، از زبان به عنوان نخستين وسيله ارتباطي گرفته تا ابزارهاي پيچيده انتقال اطلاعات، مانند خطوط الكترونيكي و نيز ماهوارههاي فضايي مديون است. اگر اين ابزارهاي ارتباطي وجود نداشت، تفكر هم وجود نميداشت.
انسان در آغاز به مدد زبان توانست پديدهها و قوانين اشيا را نامگذاري كند و از اين طريق، مفاهيمي را اثبات و مفاهيم ديگري را نفي كند و در مجموع بينديشد كه با پيچيدگي جوامع و ابزارهاي ارتباطي متناسب با آنها، اطلاعات و مهارتها را تا منزلگاههاي دور، و به آساني به ديگران منتقل سازد و از اطلاعات ديگران بهره برگيرد و به تواناييهايي كه امروزه شاهد آن هستيم دست يابد. بررسي اين فرآيند نقش ابزارهاي ارتباطي، سير تكامل تاريخي آنها و كشف روابط موجود ميان ابزارهاي ارتباطي با زمينههاي فرهنگي، اقتصادي و سياسي جوامع، از اهميت بسيار بالايي برخوردار است. اين بررسيها نشان ميدهند كه تجزيه و تحليل پيامها بدون در نظر گرفتن ابزارهاي انتقال مفاهيم امكان ناپذير است. سه حوزه وسيع مورد نظر در جوامع كشورهاي جهان سوم عبارتند از:
1- شناخت ماهيت و عملكرد رسانههايي كه پيوسته در حال تغييرند.
2- تعيين نيازهاي فرهنگي مخاطب در جامعه خودي.
3- چگونگي برخورد گريزناپذير با پيامهاي دم افزون رسانههاي جمعي بيگانه كه گاه متفاوت و متعارضند و نيز استفاده مطلوب از آن بخش از صنايع فرهنگي آنها كه ميتوانند مايه ترقي و پيشرفت كشورهاي جهان سوم شوند و جايگاه آنها را بر زيستني شايسته در قرن پيچيده آينده استوار سازند.
نتيجه بحث ارتباط، تفاوت عمده بين كشورها از لحاظ نقش ارزش اطلاعات
به عبارتي اطلاعات از طريق ارتباط انتقال مييابند. در برقراري ارتباط پيوسته هدفي وجود دارد و فرد براي دريافت آگاهي بيشتر، با ديگران ارتباط برقرار ميكند. در پرتو ارتباطات است كه فرد به مهارتهاي تازه و طرز فكر رفتارهاي جديد دست مييابد.
در واقع تفاوت عمده ميان كشورهاي پيشرفته و عقب مانده در نقش و ارزش اطلاعات آنها نهفته است.
بر پايه نظريات برخي دانشمندان و سياستمداران در گزارش تازه باشگاه رم:
«قدرت در جايي متمركز ميشود كه بيشترين اطلاعات در آنجا وجود دارد»
بنابراين هر كشوري كه اطلاعات بيشتري توليد كند، با سياستها و برنامههاي مناسب براي مهار و انتقال اطلاعات خود، توانايي تسلط بر ساير كشورها را خواهد داشت.
ارتباط جمعي و ويژگيهاي آن، تفاوت آموزش، تبليغ و ترويج و تهييج در سطح ملي و بينالمللي تبليغات
از آنجا كه نيازهاي بشري گوناگون و پيچيدگيهاي جامعه انساني روزافزون ميباشد، نقش وسايل ارتباطي، اشكال و جنبه مختلفي به خود ميگيرد. بنابراين نظام ارتباطي در مفهوم عام، پديدهاي است جهاني كه در همه جا وجود دارد و به نيازهاي پاسخ ميدهد كه براي تمامي افراد مشترك است. در واقع جامعه انساني نميتواند بدون نظام ارتباطي به حيات خود در ادامه دهد. هم چنان كه جامعه از سادگي به پيچيدگي ميرود، مسئله ارتباطات و مبادله اطلاعات نيز اهميت بيشتري مييابد و نظام ارتباطي بغرنجتر ميشود و بدين گونه نقشهاي گوناگوني پديد ميآيد. وسايل ارتباط جمعي با موقعيت و پايگاهي كه در جامعه دارند، بايد تا حد امكان با فعاليتهاي خود در حوزههاي سياسي، اجتماعي، آموزشي و تفريحي، انتظارات مردم را برآورده سازند و به كارها پاسخ دهند.
امروزه عمدهترين نقشي كه وسايل ارتباط جمعي بر عهده دارند عبارت از فرهنگ سازي، آموزش، اطلاعرساني و ايجاد مشاركت اجتماعي، افزون بر نقشهاي يادشده برقراري ارتباط پويا و زنده با پيامگيران، حفظ تنوع و تازگي در توليدات فرهنگي، فكري، سياسي و عرضه انديشههاي نوين، از مهمترين نقشها و كاركردهاي وسايل ارتباط جمعي است كه در صورت عدم رعايت آنها، جامعه بايد بهاي گزافي را بپردازد. و اين در شرايطي است كه جهان خواسته و ناخواسته درگير و دار شگفت انگيزترين دگرگونيها قرار گرفته است و در اين دگرگوني، وسايل ارتباط جمعي سهم به سزايي ايفا ميكنند. آنچه در اين رهگذر ميتواند مفيد افتد، آگاهي و هوشمندي در كاربرد ابزار نوين ارتباطي و روشهاي جديد در بستري از نيازهاي واقعي و ارزشها و باورهاي مردم يك جامعه است. نقش ظاهري وسايل ارتباط جمعي در صورتي ميتواند به نقشي پايا و پويا در گسترش آموزشهاي لازم و هضم اطلاعات مفيد، ضروري به حساب آيد كه با شناخت نقشها و كاركردهاي واقعي آنها و با برنامهريزي و مديريتي هوشمندانه، در خدمت نظام اجتماعي درآيد.
تبليغات سياسي امروزه در دو سطح ملي و بينالمللي رو به گسترش است. تبليغات ملي بيشتر به سوي حفظ اتحاد اقوام در لواي رهبريهاي موجود گرايش دارد و نقش اساسي آن به صورت پرورش متخصصان در تبليغات و روابط عمومي براي پيشبرد اهداف ايدئولوژيك ميباشد.
تبليغات بينالمللي بيشتر از سوي كشورهاي خواهان توسعه سياسي اعمال ميشود و هدف اصلي آنان، جلب گرايش اقوام غيز متعهد جهان به كشورهاي خود است. تبليغات سياسي همواره به هنگام ازدياد و تنش و برخورد ميان گروههاي انساني فزون ميگيرد و اين امر در دو سطح ملي يا بينالمللي صادق است.
در ترويج از شيوههاي تهييجي و احساسي براي توضيح و اقناع استفاده ميشود. حال آنكه در تبليغات از شيوههاي تحليلي و تعقل بهره ميگيرند.
هدف از تبليغات، تغيير عقايد و تحت تأثير قرار دادن افكار و حالات بسياري از مردم است. به عبارتي پيامهاي ارسالي، حاوي چند و چون دارد، در حالي كه در آموزش، پيامها به عنوان اصل پذيرفته شده و اثباتي به ديگران منتقل ميشود.
مراحل سهگانه تحول جوامع انساني از ديدگاه مكلوهان كانادايي و نقش تلويزيون در اين زمينه
در اين دوران به علت زندگي قبيلهاي فاقد يك هويت شخصي و زندگي خصوصي است در اين مرحله از زندگي افراد همه بيسواد هستند و انديشه آنان بدون هيچگونه نظم و نسقي رشد پيدا ميكند و اطلاعات و مهارتها سينه به سينه منتقل ميشوند.
عصر ارتباط كتبي و چاپي و جامعه فردگرا
با اختراع چاپ بود كه دوران تمدن بصري آغاز شد (كهكشان گوتنبرگ). اختراع چاپ آموزش را از اعضاي اشراف و نخبگان درآورد و به آن عموميت بخشيد و در ذهنيت نخبهگران و نخبه پروري ترديدي جدي ايجاد كرد و در نهايت، به پيدايش مكاتب فكري گوناگون و مشاركت مردم در مسائل سياسي و اجتماعي انجاميد. تمام دستاوردهاي كشورهاي عربي در زمينه تكنولوژي، از صنعت چاپ ناشي شدهاست. چاپ كتاب سرآغاز عصر مصرف و نخستين محصول جامعه مصرف به شمار ميآيد كه موجب مطالعه شخصي، تقويت استدلال، خردگرايي شد و در نهايت خردگرايي را به ارمغان ميآورد.
به عقيده مكلوهان اختراع چاپ يك گناه اصلي انساني و سرچشمه تمام بدبختيهاي ناشي از تمدن صنعتي است زيرا اختراع چاپ، انسان را از محيط صميمانه زندگي قبيلهاي بيرون راند و گرفتار قيد و بندهاي نظام جابرانه زندگي مكانيكي و صنعتي كرد. تلويزيون به فاصله چند ثانيه قبيله قديمي جامعه را گرد هم ميآورد و با نشانههاي رمز، دوباره به هم پيوند ميدهد و سعادت ميبخشد. وي به شدت از كتاب چاپي انتقاد ميكند. او كودكان را مثال ميزند كه در تكاپوي بيرون كشيدن مفاهيم از موارد چاپي هستند. به زعم او بيسوادي كودكان باعث سرزنش نيست، گناه از كتاب است كه نميتواند ما را در تجربهاي كه مشتاق آموختن هستيم، غوطهور كند. تلويزيون، اين مشاركت را با انبوه نقطه موزاييكوار كامل ميكند و به اين ترتيب فقر معنوي را درمان ميكند.
عصر الكترونيك پايان رنجها، اضطرابها، دشمنيها، كشمكشها و تعارضهاست.
عصر ارتباط الكترونيك و دهكده جهاني
در اين شيوه، حس شنوايي معتبر و مراجعه به ادراك حسي را ضروري ميداند در چنين شرايطي جوامع نميتوانند از ارتباط كتبي و چاپي صرفنظر كنند بلكه بايد بين اين سه شيوه ارتباط، تعادل برقرار شود.
حضور وسايل الكترونيكي، به ويژه تلويزيون و دستگاههاي پيچيده محاسبهگر، سرانجام همه چيز را تعيير ميدهند و دگرگون ميكنند، حتي شهرها را. در زماني نه چندان دور، حتي هم اكنون در بعضي نقاط جهان ديگر شهري وجود ندارد كه در اختيار ما نباشند. در پرتو وسايل ارتباطي الكترونيكي چهره كار و زندگي اجتماعي دگرگون ميشوند، جوامع و ملتها به هم نزديك ميگردند.
و در نهايت دهكدهاي به پهناي كره ارض، پديد ميآيد كه او را اصطلاحاً دهكده جهاني مينامد.
مكلوهان معتقد است:
اين وسيله(تلويزيون) ضمن آنكه همه مزاياي وسايل ديگر را در بردارد، با افزودن بيان تصوير به آنها، قدرت نفوذ فوقالعادهاي به دست آورده است. او بر اين باور است كه تلويزيون قادر است نه تنها در يك كشور، بلكه در سراسر يك منطقه و حتي در يك قاره جوي احساس برانگيز پديدآورد.
به نظر وي در تحولات آينده زندگي بشري وسايل الكترونيكي در زمينههاي مختلف صنعتي، آموزشي و فرهنگي نقش تعيين كنندهاي دارند و در آثار گوناگون خود همه جا به آن اشاره دارد. پارهپاره كردن، تخصصي كردن، توليد و عرضه محصولات بستهبندي شده در آينده از بين خواهد رفت و اصالت و تنوع جايگزين آنها خواهد شد و به ويژه راه براي مشاركت واقعي كليه افراد باز خواهد شد. هدف آموزش و پرورش بايد به ويژه آن باشد كه اصالت و ابداع را به انسان بازگرداند و آن را تقويت كند.
دانشگاههاي فردا گونهاي است كه دانشجويان در آن آزادانه رشد و تكامل خواهند يافت و دوگانگي ميان كار و فراغت از بين خواهد رفت و آموزش در آينده هم از طريق برنامههاي آموزشي راديو و تلويزيون به وسيله ماشينهاي الكترونيك و معلمان انجام خواهد گرفت. وسايل و امكانات الكتروني در دانشگاههاي آينده بسياري از وظايف استادان را برعهده خواهند گرفت. پرسشهاي درسي دانشجويان به وسيله مقرهاي الكتروني و پاسخهاي لازم نيز از طريق اين دستگاهها مطرح خواهد شد. ضمناً گرايشهاي موجود در جهت نقشهاي زن و مرد در حوزههاي مربوط به مد اجتماعي هم چنان ادامه خواهد داشت در ادبيات و هنر آينده از نظم و موضوعي و تداوم تاريخي اثري نخواهد بود. آثار هنري تحت تأثير تصوير تلويزيون و نوعي به همريختگي موزاييكوار پيدا خواهند كرد. آثار جديد سرانجام تحت تأثير وسايل الكترونيكي نوين به ويژه تلويزيون پيوسته در حال تعيير خواهند بود تا به آنجا كه تماشاگر و خواننده را وادار ميكنند تا در تهيه و توليد اين آثار به مشاركت بيش از پيش بپردازند.
نقد نظريات مكلوهان
«اگر قرار باشد كه محتوا قرباني شكل ناب شود ديگر ضرورت ندارد كه نگران تأثيرات خلاقه و اخلاقي رسانههاي همگاني باشيم، چون تكنولوژي الكتريكي پيام(به نظر مكلوهان ) مانند زيبايي خودش را توجيه ميكند. وي از وحدت شكل و محتوا جانبداري كرده و ميگويد: نظر مكلوهان درباره جداسازي شكل از محتوا و ستايش بيش از حد او از تكنولوژي الكتريكي و پرسش آن، در دراز مدت به صورت امري كاذب و خودشكن در خواهد آمد.
جدا سازي شكل و محتوا چه در هنر و چه در زندگي ناممكن است. اين دو مكمل يكديگر و جدا ناشدني هستند.
حميد مولانا معتقد است:
نقش تعيين كننده تكنولوژي از نظر مك لوهان در رابطه با فرهنگ و وسايل ارتباط جمعي كه در دهه 1960 به صورت مكتب جبر تكنولوژي در آمده است از دو ضعف دروني رنج ميبرد: 1- تنها به جنبه مادي و فني آن مينگرد و آن را مشخصه اصلي و مصرف رسانه ميداند، به عبارتي اين نظريه براي اين موضوع كه از رسانه چگونه و به چه منظوري استفاده ميشود اهميتي قائل نيست و فقط به كاربرد آن توجه ميكند.
2- ديدگاه معتقد به جبر تكنولوژي، صرفاً به شواهد تاريخي متكي است و از خود هيچ نوع پويايي ندارد. افزون بر اين ديدگاه معتقد به جبر تكنولوژي، كاملاً بر تجارب غربي استوار است و بنابراين همين كه درصدد گسترش برميآيد با مشكل مواجه ميشود.
بنابراين ميتوان نتيجهگيري كرد(نظير ژان كازنو):
نميتوان نظريات مكلوهان را عليرغم ضعف استدلال و گاه آشفتگي مطالب نپذيرفت و به بهانه تخيلي نپذيرفت و يا آن را غير علمي تلقي كرد بلكه آثار او بايستي مورد بررسي موشكافانه قرار داده و از آن بهرهمند شد.