این شتر را جای دیگری بخوابان

در زمان‌های قدیم، مرد راهزنی كه خیلی زرنگ و چابك بود. سالیانه فقط یكبار و به تنهایی راهزنی می‌كرد و بقیه سال را با پولی كه به دست می‌آورد، می‌گذراند. این مرد زرنگ نقشه‌ای داشت. او هر سال موقعی كه مأموران مالیاتی،
دوشنبه، 2 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
این شتر را جای دیگری بخوابان
این شتر را جای دیگری بخوابان

 

نویسنده: الهه رشمه




 

مورد استفاده:

این ضرب المثل در مورد افرادی به كار می‌رود كه می خواهند رفتار غلطی را از خود دور كنند و عواقب آن كار را به گردن دیگری بیندازند.
در زمان‌های قدیم، مرد راهزنی كه خیلی زرنگ و چابك بود. سالیانه فقط یكبار و به تنهایی راهزنی می‌كرد و بقیه سال را با پولی كه به دست می‌آورد، می‌گذراند. این مرد زرنگ نقشه‌ای داشت. او هر سال موقعی كه مأموران مالیاتی، مالیات شهرهای مختلف را جمع آوری می‌كردند و می‌خواستند به قصر بازگردند. از كمینگاهی كه خودش در دل كوه كنده بود خارج می‌شد و راه مأموران مالیاتی كه تعدادشان كم بود را می‌بست آن وقت پول‌ها و جواهراتی كه همراه آنها بود را به زور می‌گرفت و در طول سال آن پول‌ها را خرج می‌كرد.
آن سال هم همین كار را كرد در كمینگاه خود نشسته بود و منتظر بازگشت مأموران مالیاتی بود كه یكی از آنها را دید. موقعی كه نزدیك آمد در یك موقعیت مناسب از كمینگاه خود خارج شد و بر سر مأمور پرید و قبل از اینكه او بتواند حركتی كند دست و پای او را بست. پول، طلا و جواهراتی را كه همراه او بود را برداشت شترش را سوار شد و فرار كرد و مأمور دست و پا بسته را در راه گذاشت. مرد وقتی به خانه‌اش رسید اموال دزدی شده را در باغچه‌ی خانه‌اش پنهان كرد. تنها چیزی كه مانده بود شتر بود، باید به نحوی شتر را هم پنهان می‌كرد تا كسی به او شك نكند.
از سوی دیگر مأمور دست و پا بسته‌ی مالیاتی كه در جاده مانده بود شروع كرد به دادوبیداد تا اینكه یكی از كاروان‌هایی كه از آنجا می‌گذشتند متوجه او شده و او را نجات دادند. مأمور سریع خود را به شهر رساند وارد قصر شد و ماجرا را برای پادشاه تعریف كرد.
این خبر به سرعت در شهر پیچید، و همه‌ی مردم از این خبر مطلع شدند به جز دزد كه تمام روز را در خانه مانده بود از طرف دیگر مأموران شاه در شهر راه افتادند تا شاید نشانی از دزد اموال دولتی پیدا كنند.
خبر دزدی فقط به گوش دزد زرنگ نرسیده بود، دزد با خود گفت: شتر را به محله دیگری می‌برم تا شك مأموران دولتی نسبت به این محله كمتر شود این كار را هم كرد و نیمه شب آرام از خانه خارج شد و شتر را به محله‌ی دیگری از شهر برد همین كه می‌خواست حیوان را بخواباند و افسارش را به در خانه‌ای ببندد بعد فرار كند. صاحب خانه از خانه خارج شد و گفت: آقا! این شتر را جای دیگری بخوابان.
دزد خبر نداشت همه‌ی مردم از دزدی باخبر شدند و می‌دانند این شتر اگر در خانه‌ی كسی بخوابد به این معنی است كه او اموال مأمور را غارت كرده و باید به مأموران پادشاه پاسخگو باشد، افسار شتر را گرفت و گفت: چیزی كه زیاد است خانه، شتر را دم در یك خانه‌ی دیگر می‌خوابانم. شتر را چند كوچه گذراند و باز خانه‌ای را در نظر گرفت ولی تا خواست شتر را بخواباند صاحبخانه خارج شد و گفت: آقا! این شتر را جای دیگری بخوابان.
آن شب دزد كه از همه جا بی‌خبر بود به در هر خانه‌ای می‌رفت تا شتر را بخواباند موفق نمی‌شد. شكش برد كه احتمالاً مردم از موضوع باخبرند و فقط نمی‌خواهند فردی باشند كه دزد را تحویل حاكم می‌دهد.
با این فكر دزد خواست از شهر خارج شود و در بیابان‌های اطراف شهر شتر را رها كند، ولی همین كه خواست از دروازه‌ی شهر رد شود مأموران پادشاه او را گرفتند.
منبع مقاله :
رشمه، الهه، (1392)، ضرب المثل و داستانهایشان (معنی ضرب المثل و ریشه‌های آن)، تهران، انتشارات سما، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.