خصوصیات اخلاقی زنان جاهلی

بررسی خصوصیات اخلاقی زنان، راهی است برای رسیدن به جایگاه واقعی زنان جاهلی؛ زیرا دیدگاه و باور مردم درباره‌ی دختران در تربیت و رشد شخصیت آنها تأثیر بسزایی دارد و خصوصیات اخلاقی زنان نیز به خوبی بیانگر
دوشنبه، 2 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
خصوصیات اخلاقی زنان جاهلی
 خصوصیات اخلاقی زنان جاهلی

 

نویسنده: مریم مشهدی علی پور




 

 

بررسی خصوصیات اخلاقی زنان، راهی است برای رسیدن به جایگاه واقعی زنان جاهلی؛ زیرا دیدگاه و باور مردم درباره‌ی دختران در تربیت و رشد شخصیت آنها تأثیر بسزایی دارد و خصوصیات اخلاقی زنان نیز به خوبی بیانگر شخصیت و نوع تربیت آنها است.

الف - شجاعت

زندگی قبیلگی پر از جنگ و خون ریزی باعث شده بود تا شجاعت یکی از خصوصیات اخلاقی افراد به شمار بیاید و در چنین جامعه‌ای زندگی می‌کردند. زنان نیز همچون مردان در پرتو زنگی این چنینی روحیه‌ی شجاعت داشتند. شجاعت به صور مختلف در زندگی آنها نمایان است.

شجاعت عملی:

بهترین جلوه‌های شجاعت عملی عرب با حضور درخشان در عرصه‌های مختلف جنگ‌ها همچون فرماندهی، حضور در صحنه‌ی جنگ و... نمایانگر است که در بحث جنگ، بررسی خواهد شد.
در روایات آمده است که بعد از جنگ بدر شکست سختی نصیب مشرکان قریش شده بود. ابولهب که شخصاً در میدان جنگ حضور نداشت، پس از بازگشت ابوسفیان ماجرا را از او پرسید. ابوسفیان چگونگی شکست و درهم کوبیده شدن لشکر قریش را برای او شرح می‌داد و می‌گفت: به خدا سوگند، ما در این جنگ سوارانی دیدیم در میان آسمان و زمین که به یاری محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده بودند.
در اینجا ابورافع، یکی از غلامان عباس می‌گوید: من در آنجا نشسته بودم. دستم را بلند کردم و گفتم: آنها فرشتگان آسمان بودند.
ابولهب سخت برآشفت و سیلی محکمی بر صورت من زد. سپس مرا بلند کرد و بر زمین کوبید و با نفرت پیوسته مرا کتک می‌زد. در آن زمان، همسر عباس - ام فضل - حاضر بود. چوبی برداشت و محکم بر سر ابولهب کوبید و گفت: این مرد ضعیف را تنها گیر آورده‌ای؟!
سر ابولهب شکست و خون جاری شد و بعد از هفت روز بدنش عفونت کرد و دانه‌هایی همچون «طاعون» بر پوست تنش ظاهر شد و با همان بیماری از دنیا رفت. (1)

شجاعت نفس:

زنان عرب قبل از اسلام چنان قدرت، شجاعت، و اعتماد به نفسی داشتند که حتی حاضر می‌شدند هلاک شوند یا به مجازات سخت برسند ولی حاضر نبودند در برابر ظالم کوتاه بیایند.
قبیله‌ی بنی حنظله برادر عمروبن هند را کشته بودند و عمروبن هند سوگند خورده بود که یکصد نفر از این قبیله را به جای برادرش بسوزاند. نود و هشت نفر را سوزاند. سپس یک نفر دیگر از آن قبیله را نیز کشت و تعداد کشتگان به نود و نه نفر رسید. بعد زنی از بنی حنظله پیش او رفت. عمرو گفت تو کیستی؟ گفت: من خمرا دختر ضمرة بن جابر هستم. عمرو گفت: گمان می‌کنم تو عجمی هستی. فخرا گفت: من عجمی نیستم و بچه‌ی عجم نیز به دنیا نیاورده ام. گفت: همسرت چه کسی است؟ گفت: هَوذَة بن جَردل. گفت: او کجاست؟ فخرا جواب داد: این چه سؤال احمقانه‌ای است که می‌کنی؟ اگر من جایش را می‌دانستم، او مانع من و تو بود. عمرو گفت: به خدا، اگر نمی‌ترسیدم که بچه‌ای مثل خودت را برایم به دنیا بیاوری، از انداختن تو به آتش منصرف می‌شدم. فخرا گفت: اما تو می‌خواهی بسترت را پهن کنی و همسرت را برهنه کنی. تو کسی هستی که زنان را به قتل رساندی و زیورآلات آنها را درآوردی! عمرو گفت: او را در آتش بیندازید. خمرا متوجه شد و گفت: آگاه باشید جوان به جای پیرزن کشته می‌شود و در حالی که در آتش می‌سوخت ادامه داد: جوان‌ها خاکستر شدند. (2)
او می‌توانست با نرم صحبت کردن و خضوع درمقابل ظالمی همچون عمرو جانش را از سوختن و مرگ نجات دهد، ولی چنان او را ذلیل کرد که عمرو انتظار نداشت.
زنان جاهلی اعتماد به نفس کافی برای مقابله با خطاهای قومشان داشتند و به مطابقت اعمال خود با افکار و باورهای مردم شهرشان توجهی نداشتند و از سرزنش‌های آنها نیز هراسی به خود راه نمی‌دادند.
یزیدبن عبدالمدان، عامربن مالک و برادرش، عبیدة بن مالک، را که اسیر کرده بود، آزاد کرد. زمانی که یزید از دنیا رفت، خواهر آنها، زینب دختر مالک، برای یزید مرثیه خوانی می‌کرد. قومش او را برای این کار ملامت کردند و گریه‌اش را برای یزید عار می‌دانستند، ولی او ملامت آنها را با سخنانش ردکرد:

ألا ایها الزاری علی بأنّنی *** نِزارِیة أبکی کریماً یمانیا
و ما لی لا أبکی یزیدَ وردّنی *** أجرُّ جدیداً مدرعی و ردائیاً (3)

شجاعت در گفتار:

پیامبر بعد از فتح مکه ابتدا با مردان سپس با زنان بیعت کرد. از جمله زنان بیعت کننده هند، دختر عتبه، بود. هنگام بیعت هند با پیامبر، گفتگویی بین او و پیامبر صورت گرفت. این سخنان به نوعی بیانگر شجاعت او می‌باشد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر با من بیعت می‌کنید، به خدا شرک نورزید. هند گفت: به خدا، تو چیزی را از ما می‌گیری که چنین چیزی را از مردان نیز گرفتی، و ما با تو بیعت می‌کنیم.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: سرقت نکنید. هند گفت: به خدا، من پیش از این از اموال ابوسفیان برمی داشتم، ولی نمی‌دانم که آن برایم حلال است یا حرام؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: تو هند دختر عتبه هستی؟ هند گفت: من هند دختر عتبه ام. از آنچه گذشته است، درگذر؛ خدا از تو بگذرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: زنا نکنید! هند گفت: مگر زنان آزاد زنا می‌کنند؟!
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اولاد خود را نکشید. هند گفت: ما آنها را در کوچکی بزرگ کردیم. تو آنها را در بزرگی در جنگ بدر کشتی.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: در معروفات با من مخالفت نکنید. هند گفت: ما در این مجلس حاضر نشده ایم که با تو مخالفت کنیم (4)
این سخنان هند که «ما آنها را در کوچکی بزرگ کردیم و تو آنها را در بزرگی در جنگ بدر کشتی»، بیانگر شجاعت و اعتماد به نفس او است که حتی در برابر رهبر جامعه هیچ هراسی به خود راه نمی‌دهد. (5)

ب - عفت

عرب به فخرفروشی، اهمیت نام خوب، آوازه و شهرت خانوادگی و عفت همسران، توجه خاصی داشتند و عفت یکی از ارزش‌های اخلاقی آن جامعه به شمار می‌آمد؛ هر چند در عمل بعضی از مصادیق بی عفتی نیز در تاریخ جاهلیت به چشم می‌خورد.
از این رو، مردان و زنان چاره‌ای جز عفت نداشتند و چه بسا بی عفتی مردان نیز باعث جنگ‌های خونینی می‌شد؛ چنان که جنگ فجار ثانی به دلیل اهانت دو جوان قریشی به زنی اتفاق افتاد. (6)
عرب به صورت مبالغه آمیزی به زنانشان غیور بودند و یاد هر چیزی غیر از یاد زنان را مباح می‌دانستند. در ضرب المثل‌های عرب آمده: «کل شی مَهَةٌ، ما خَلا النساءَ و ذِکرهُنَّ؛ (7) بیان هر چیز زیبایی جز یاد زنان آسان است».
حساسیت به همسرانشان در مقابل مردان زناکار یکی از افتخارات آنها شمرده می‌شد. یکی از اعراب غیرت خود را نسبت به مادرش آن چنین به تصویر می‌کشد:

حَمیتُ عن العُمَّار اطهار امه *** و بعض الرجال المدَّعَینَ غُثاء (8)

در داستان‌های عرب، آمده است که روزی سهل بن مالک فزاری خواهر حارثة بن لام مهمان شد. خواهر حارثه از او پذیرایی کرد. سهل بن مالک زیبایی او را دید و عاشق او شد. روزی در فراق او شعر می‌سرود که:

یا اخت خیر البدو و الحضاره *** کیف‌ترین فی فتی فزاره؟
أصبح یهوَی حُرّة مِعطاره *** ایاک أعنی و اسمعی یا جاره

خواهر حارثه اشعار را شنید و فهمید او مقصود شعر بوده. به سهل گفت: صاحب عقل و خرد چه می‌گوید؟! دیدگاه و نظرات تو صحیح نیست. مرد نجیب زاده کاری را انجام نمی‌دهد که باعث عارش بشود. کارهایی را انجام بده که مرد نجیب زاده انجام می‌دهد. (9)
مردان نیز به عفت همسرشان افتخار می‌کردند. معن بن اوس در افتخار به عفت همسرش می‌گوید:

لعمرک ما عِرسی بدارِ مضیعة *** و ما بعلها أن غاب عنها بخائف (10)

زنان هم به عفت خود افتخار می‌کردند. خنساء به پسرش می‌گوید: «قسم به خدایی که غیر از او خدایی نیست، همانا شما پسران مردی هستید، همان طور که پسران زنی هستید. پدرتان خیانت نکرد و دایی‌هایتان رسوا نشدند. حسبتان فرومایه و پست نشده (11) و نسبتان تغییر نکرده است. (12)
به دلیل ارزش فراوان عفت در میان آنها، اگر شوهری به زن خود سوءظن داشت، ناراحت و مبغوض می‌شد و حاضر به ادامه‌ی زندگی با او نبود. فاکهة بن مغیره به همسرش هند دختر عتبه سوءظن پیدا کرد، در حالی که او پاک و عاری از چنین عملی بود. کاهنی بر پاک بودن هند قضاوت کرد. فاکهه پس از اطمینان از پاکی همسرش، خواستار ادامه‌ی زندگی با هند شد ولی هند راضی به این کار نشد. فاکهه را طرد کرد و با ابوسفیان ازدواج کرد. (13)
همچنین اگر از بین رفتن بکارت دختری برای عرب آشکار می‌شد، برای رهایی از عار و ننگ این بلا و مصیبت، او را می‌کشتند. (14)
البته آنچه گفته شد، بدان معنا نیست که زنان جاهلی مثل ملائکه پاک و مقدس بودند، بلکه آنها نیز مثل مردان، بشر بودند که گاهی غریزه بر آنها غلبه می‌کرد و از عفت به دور می‌شدند.
آورده اند، آکل المرار در سفر بود. شخصی به نام الهبوله زن وی را با خود برد. آکل المرار پس از بازگشت آنها را تعقیب کرد. ابن الهبوله را کشت و هنگامی که فهمید زنش به وی خیانت کرده است، او را به دم اسب بست و به سرعت تاخت به طوری که بدن زن تکه تکه شد. (15)
از جمله زنانی که خبر بی عفتی او در تاریخ جاهلیت آمده، رقاش طائیه است. او که فرمانده‌ی سپاه قبیله در جنگ‌ها بود، چنان عزم و اراده‌ی قوی داشت که هیچ کس را جرئت مخالفت با او نبود. او از خادمش - که اسیری زیبا بود - حامله شد. قومش او را به فرماندهی جنگ دعوت کردند. رقاش از آنها مهلت خواست که وضع حمل کند. زمانی که وضع حمل کرد، شاعر درباره‌اش گفت:

نُبّئتُ أن رقاش بعد شماسها *** حَبلت و قد ولدت غلاما اَکحلا
فالله یحظیها و یرفع بُضعَها *** والله یلقحها کِشافا مُقحَلا
کانت رقاش تقود جیشاً جخطا *** نصَبَت و أحرِ بمن صبأ أن یحملا (16)

قصه‌ی فطیون:

فِطیون، (17) قیطون (18) یا قَیطور (19) نام پادشاهی یهودی در مدینه است که اجازه داشت بکارت عروس‌ها را قبل از هم بستر شدن با همسرانشان از بین ببرد تا زمانی که اوس و خزرج نیرومند شدند و رهبری آنها را مالک بن عجلان بر عهده گرفت. وقتی که فضلاء خواهر مالک بن عجلان، ازدواج کرد زیر بار این عار نرفت که فطیون با او نیز همان کاری کند که با دیگران کرد. او از برادرش کمک طلبید و مالک نیز شمشیر برداشت و فطیون را کشت. (20)
در روایت دیگری آمده که فطیون پسرعموی اسعدبن عمروبن ربیعه بود و قبل از پسرعمویش اسعد بر تهامه و حجاز حکومت می‌کرد. سپس به یثرب رفت و بر آنها ظلم کرد و بر حقوق آنها تجاوز می‌کرد؛ به طوری که امر کرده بود که زنی به همسرش نمی‌رسد مگر اینکه قبل از شوهرش با او هم بستر شود؛ تا اینکه خواهر مالک بن عجلان ازدواج کرد و مالک او را کشت و خبر به اسعدبن عمرو رسید و به سوی آنها هجوم آورد و انتقام پسرعمویش را گرفت. (21)
این قصه با این اوصاف، با غیرت و تعصب عرب به زنانشان که قبلاً بیان شد مغایر است. همچنین قصه‌ی طسم و جدیس که هر کدام از بین بردن بکارت زنان قوم خود را بر عهده داشتند و همچنین روایتی که مورخان درباره‌ی ابرهه نقل کرده‌اند که بعد از جنگی که بین او و پادشاه حبشه اتفاق افتاد، حق شب زفاف زنان را به پادشاه حبشه واگذار کرد. (22) به هر حال، این داستان‌ها تأیید کننده‌ی چنین اعمالی در بین عرب می‌باشد؛ چنان که در بعضی مناطق دیگر نیز چنین کارهایی انجام می‌شد. در بابل، زن را به معبد می‌فرستادند تا اگر مرد غریبه‌ای را دید، با او قرار بگذارد و در بیرون از معبد این کار را برای او انجام دهد یا در قرون وسطا مسیحیان دختران خود را به کلیسا می‌بردند تا یکی از راهبان بکارت او را از بین ببرد. (23)
آنچه گذشت، بیانگر اهمیت فراوان عفت زنان و دختران نزد عرب است. البته این مسئله در بین زنان آزاد و اشراف از اهمیت بسزایی برخوردار بود. چنان که چون پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان بیعت از زنان فرمودند زنا نکنید، هند با تعجب گفت مگر زنان آزاد هم زنا می‌کنند؟
این عمل در بین زنان کنیز و فقیر به چشم می‌خورد. نکاح بغایا به خوبی بیانگر این مسئله می‌باشد. زنان فقیر نیز در سالهای قحطی برای گذران زندگی از زنا به عنوان منبع درآمد استفاده می‌کردند که به آن ضمد گفته می‌شد. البته گاهی شهوت بر زنان آزاد و اشراف نیز غلبه می‌کرد و دست به چنین اعمالی می‌زدند.

ج - کرم و بخشش

عرب به کرم و شجاعت معروف بود. کرم و شجاعت دو فضیلت بزرگ در زندگی اعراب به شمار می‌آمد. در میان عرب، زنانی که کرم آنها زبانزد خاص و عام بود و در مهمان نوازی شهره‌ی زمانه‌ی خود بودند، کم نبود؛ غنیه دختر عفیف، مادر حاتم طایی، از جمله سخاوتمندترین زنان دوران خود بود. وی اموال را بدون هیچ محدودیتی می‌بخشید به طوری که برادرانش او را از تلف کردن اموالش منع می‌کردند. روزگای گذشت تا چیزی از اموالش باقی نماند. برادرها از نیاز و تهیدستی او اطلاع پیدا کردند و گمان کردند که غنیه از بخشش خود پشیمان شده است، لذا به او گله‌ی شتر دادند.
بعد از مدتی، زنی از هوازن نزد او آمد و هر چیزی را که طلب می‌کرد، به او داد و به آن زن گفت: به خدا درد گرسنگی و نداری به سراغم آمد و دردی بدتر از آن نیست مگر اینکه بلا و مصیبتی مانع بخشش من به سائل باشد. (24)
سفّانه، دختر حاتم، نیز همچون پدر وجدّش، یکی از افراد بخشنده روزگار خویش بود. پدر به او گله‌ی شتر اعطا می‌کرد و او نیز آن را به مردم می‌بخشید. (25)
برخی از زنان نیز در مهمان نوازی شهره بودند و در پذیرایی از مهمان کرم و بخشش فراوانی به خرج می‌دادند، مانند خواهر حارثة بن لأم (26) و شذره مادر زبرقان بن بدر، که حطیئه و اولادش را تکریم و از آنها پذیرایی کرده بود. همچنین گفته‌اند کسی که از آنها پذیرایی کرده بود، هند دختر صعصعه همسر زبرقان بود. (27) ولی اخبار کرم زنان کمتر از اخبار مردان آمده است. شاید این مسئله به دلیل کم بودن مال آنها باشد.
به رغم گزارش‌های ذکر شده که به بخشش زنان جاهلی اشاره دارد، شواهد دیگری نیز بیانگر بخیل بودن آنان می‌باشد. گفته شده زنان جاهلی به مال همسر، برادر و پسران، بخیل و حریص بودند و آنها را به دلیل کرم بسیار، نوشیدن شراب، قماربازی و افراط در ایثار و از خودگذشتگی ملامت می‌کردند. چنانچه در اشعار فراوانی، ناراحتی و سرزنش همسران، مادران و دختران از بخشش مردان بیان شده است.

پی‌نوشت‌ها:

1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج19، ص 227.
2. الاغانی، ج22، ص 193.
3. همان، ج12، ص 22.
4. ‌هاشمی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ج8، ص 189.
5. هدف، تأیید شخصیت منفی او نیست، بلکه بیان اعتماد به نفس قوی او است.
6. حوفی، محمد احمد، ایام العرب فی الجاهلیه، حوفی، ص 324.
7. میدانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، ج3، ص 8.
8. حوفی، احمدمحمد، المراه فی الشعر الجاهلی، حوفی، ص 354.
9. میدانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، ج1، ص 165.
10. حوفی، احمدمحمد، المرأة فی الشعر الجاهلی، ص 356.
11. یعنی: از پدری عرب و مادری کنیز به دنیا نیامده اید.
12. همان، ص 356.
13. ابشهی، محمدبن احمد، المستطرف، ج2، ص182.
14. جوادعلی، المفصل، ج4، ص 635.
15. اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، ج15، ص 82.
16. جاحظ، عمروبن بحر، المحاسن و الاضداد، ص 216.
17. همان، ص 256.
18. دینوری، احمدبن داود، اخبارالطوال، ص 41.
19. سمهودی، عبدالله، خلاصة الوفا باخبار دارالمصطفی، ص 106.
20. حموی، یاقوت، معجم البلدان، ج5، ص 101، ش 1102.
21. دینوری، احمدبن داود، اخبارالطوال، ص 41.
22. جوزیه، ابن قیم، اخبارالنساء، ص 38.
23. ترمانینی، عبدالسلام، الزواج عندالعرب فی الجاهلیة و الاسلام، ص 161.
24. قالی، ابوعلی، ذیل الاغانی و النوادر، ج1، ص 459.
25. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، همان.
26. میدانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، ج1، ص 165.
27. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج2، ص 180.

منبع مقاله :
مشهدی علی پور، مریم؛ (1390)، مطالعه‌ی تطبیقی جایگاه زن در جاهلیّت، تهران: مؤسسه‌ی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما