اطلاعات تاریخی و شعری دربارهی پوشش زنان جاهلی، بیانگر دو دیدگاه متفاوت است. بعضی از آنها بیانگر پوشش کامل ایشان در انظار عمومی است به طوری که آنها علاوه بر سر، صورت خود را نیز کاملاً میپوشانیدند تا جایی که فقط چشمشان نمایان میشد. بعضی دیگر از اطلاعات بیانگر پوشش نداشتن آنها است.
الف – پوشش زنان جاهلی
در جامعهی جاهلی، زنانی حجاب و پوشش کافی داشتند که از بهترین نمونههای آن جنگ فجار ثانی است که این جنگ بر اثر اهانت دو جوان قریشی به زن محجوبی که نقاب بر چهره داشت، اتفاق افتاد. آورده اند، دختری از قبیلهی بنی عامربن صعصعه نشسته بود جوانان مکه میخواستند با او صحبت کنند و از او خواستند که رویش را باز کند. وقتی آن دختر به آنها توجهی نکرد و رویش را باز ننمود، یکی از جوانها بدون آنکه آن زن متوجه شود، پایین پیراهن او را با خاری به بالای آن بست و وقتی آن دختر جوان بلند شد، قسمت پایین تن او پیدا شد و همه خنده کنان گفتند: تو چهره ات را از ما بازداشتی ولی الان ما پشت تو را دیدیم. آن دختر جوان فریادکنان قوم را صدا زد که این ماجرا سرآغاز جنگی بین دو قبیله شد. (1)هند، دختر صعصعه، به خود افتخار میکند که خمار را جز نزد چهار نفر از بستگانش (پدرش صعصعه، برادرش غالب، دایی اش اقرع، و همسرش زبرقان بن بدر) از سر باز نکرده است.(2)
ضرب المثلهایی نیز به چشم میخورد که نشان دهندهی حجاب زنان عرب تبار است؛ برای نمونه، ضرب المثل «إن العوان لا تعلم الخمرة» (3) را برای زن مجربی به کار میبردند که به او یاد نمیدهند تا چه کار بکند.
برخی از اشعار جاهلی نیز بیانگر حجاب زنان عرب میباشد چنان که برخی از اشعار بیان از آرزویی برای از میان رفتن حجاب و دیدن زیبایی نهفته در پس آن است: «هنگامی که قدم بر میدارد، از خود عطر خوش عنبر و زعفران میپراکند. ای کاش میگذاشت آن ردا از سرش پایین افتد تا زیبایی او نمایان شود». (4)
و برخی از اشعار نیز برنمایانگر کردن گریبان و چشم تأکید دارد که پوشیده نگاه داشتن این دو عضو از انظار عمومی را تأیید میکند:
«اگر سر بچرخاند و گریبان چاک دهد، آن گلوگاه سفید و لطیف که به گردن زیبای آهوی وحشی میماند، تو را اسیر خواهد کرد». (5)
شنفری در وصف زنش میگوید:
«فقد أعجبتنی لا سقوط قناعها *** اذا ما مشت و لا بذات تلفّت
کأنّ لها فیالارض نسیاً تقصه *** اذا ما مشت و ان تحدّثک تَبلت (6)
او در حالی که در سرش مقنعه بود و چشمهایش را به زمین دوخته بود، راه میرفت؛ مثل اینکه چیز گمشدهای را جستجو میکرد و هنگام حرف زدن با مردان کوتاه حرف میزد».
همچنین خمربن تولب در وصف زنش چنین میسراید:
«وصدّت کأن الشمس تحت قناعها *** بدا حاجب منها و ضنَّت بحاجب (7)
خود را پوشانید گویی که خورشید زیر مقنعهاش بود. حجاب از او شروع شد و به دلیل پوشش او بخل ورزید».
ام عمرو، دختر وقدانی، در تشویق مردان قبیله برای جنگ و انتقام جویی چنین میسراید:
«إن انتم لم تطلبوا بأخیکم *** فذروا السلاح و وحشبو بالأبرق
و خذوا المکاحل و المجاسد و البسوا *** نقب النساء فبئس رهط المُرهَق (8)
اگر شما در طلب انتقام خون برادرانتان نیستید، پس سلاح را بر زمین بگذارید و فقط سوار بر اسب بروید. سرمه دان بگیرید و لباسهای چسبنده بپوشید و مانند زنان نقاب بزنید. چه بد است قوم بی حمیت و نادان».
همچنین ربیع بن زیاد عبسی، حزن و اندوه و مرثیه سرایی زنان را بعد از کشته شدن مالک بن زهیر چنین به تصویر میکشد:
«من کان محزوناً بمقتل مالک *** فلیأت نسوتنا بوجه نهار
یجد النساء حواسرا یندبنه *** یلطمن اوجههن بالأسحار
قد کن یَخباّن الوجوه تستراً *** فالیوم حین برزن للنُّظّار
یخمشن حُرّات الوجوه علی امریء *** سهل الخلیقه طیب الأخبار (9)
«هرکس که به کشته شدن مالک خشنود است، در روز نزد زنان قبیلهی ما بیاید و ببیند که برای او با کمال حسرت ناله میکنند، و در سحرها بر صورت خود لطمه میزنند. این زنانی که قبلاً صورت خود را میپوشانیدند، امروز از شدت جزع و مصیبت متوجه بی حجابی خود نیستند، زنان آزاد صورت خود را برای شخصی میخراشند که نرم خوی و خوش خبر باشد».
همهی این اشعار به نحوی تأیید کنندهی حجاب و پوشش در میان زنان عرب تبار است. همچنین استفاده کردن از نقاب (10) و خمار (11) برای پوشش در اماکن عمومی مؤید دیگری بر وجود حجاب در آن جامعه است.
ب – پوشش نداشتن زنان جاهلی
به رغم گزارشهای حاکی از حجاب زنان عرب در دورهی جاهلیت، شواهد دیگری نیز بیانگر پوشش نداشتن آنها است.1. قرآن:
قرآن وضعیت زنان را قبل از اسلام و در دورهی جاهلیت در مواردی یادآوری میکند از جمله:1. زمانی که به زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان میدهد که در خانه بمانند، به آنان چنین خطاب میکند: «وَ لاَ تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیَّةِ الْأُولَى » (12) خود را مانند جاهلیت نخستین زینت نکنید.»
از آیهی مذکور و معانی متعددی که برای واژهی «تبرجن» در تفاسیر و کتب لغت بیان شده است، میتوان چنین نتیجه گرفت که در جاهلیت، زنان برخی از زیباییهای بدن را که پوشیدن آن در اسلام واجب شد، آشکار مینمودند.
2. خداوند خطاب به زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و زنان مؤمن چنین میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ وَ بَنَاتِکَ وَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ...؛ (13) «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسریهای بلند) خود را بر خویش فرو افکنند».
غرض اصلی خداوند در این آیه تغییر پوششی بوده است که قبل از نزول آیه وجود داشته است. از ام سلمه روایتی دربارهی این آیه وارد شده که میگوید: من برتر از زنان انصار ندیدم؛ همین که آیات سورهی نور نازل شد، یک نفر از آنها دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید. سر خود را با روسریهای مشکی میپوشیدند، گویی که کلاغ روی سرشان نشسته بود. (14)
می توان چنین نتیجه گرفت که قبلاً زنان عرب پوشش چندانی نداشتند و اعضایی از بدنشان پوشیده نبوده است.
دیدگاه جاحظ دربارهی پوشش زنان جاهلی:
جاحظ در این باره میگوید: «میان زنان و مردان عرب حجاب نبود و به نگاه اتفاقی و پنهانی خرسند نبودند؛ بلکه زن و مرد سخن میگفتند و شب نشینی میکردند و دو به دو کنار هم مینشستند و با هم بودند. مردی که خیلی به این گونه روابط علاقه داشت، «زِیر» - به معنای بسیار ملاقات کنندهی زنان – مینامیدند. این ملاقات نیز درجلوی چشم بزرگ ترها و شوهران بود. آنان را منع نمیکردند. وی سپس داستان جمیل و بثینه و عشق آن دو به یکدیگر و روابط، آنها را با هم (با آنکه بثینه شوهر داشت) بیان میکند و اضافه می کند: «بدین گونه همواره زنان و مردان عرب در جاهلیت و اسلام گفت و شنود داشته اند، تا اینکه حکم حجاب بر زنان پیامبر و مخصوص ایشان نازل شد». (15)- کنار گذاشتن پوشش در موارد خاص:
بسیاری از اشعار دورهی جاهلیت در شرایط خاصی زنان را بدون پوشش سر و صورت و در برخی موارد برهنه توصیف کرده اند.عزاداری:
چنان که گذشت، ربیع بن زیاد عبسی زنان را این گونه توصیف میکند که در ماتم و اندوه مالک بدون پوشش و با سیلی زدن بر صورت بر مصیبت او نوحه سرایی میکنند. «هر کس که به کشته شدن مالک خشنود است، در روز نزد زنان قبیله ما بیاید. و زنان را میبیند که چگونه با کمال حسرت ناله میکنند و در سحرها بر صورت خود لطمه میزنند. این زنانی که قبلاً صورت خود را میپوشانیدند، امروز چهرههای خود را برای دیگران آشکار میکنند. زنان آزاد صورت خود را برای شخصی میخراشند که نرم خوی و خوش خبر باشد».(16)ترس از اسارت:
در زمان جنگ برخی زنان وقتی از شکست و عقب نشینی قوم خود مطمئن میشدند، از ترس اسارت حجاب را کنار میگذاشتند و خود را شبیه به کنیزان میکردند تا بتوانند فرار کنند و اسیر دشمن نشوند.طرفه، زنان بی حجابی را که قصد داشتند از دشمن فرار کنند، چنین توصیف میکند:
سائلوا عنّا الّذی یعرفنا *** بقوانا یوم تحلاق اللمِّم
یوم تبدی البیضُ عن أسوُقها *** و تَلُف الخیل اعراجَ النَّعَم (17)
سَبرةبن عمروالفقعسی در بیان عیبهای قبیلهی بنی نهشل میگوید که زنان آنها خود را از ترس اسارت شبیه کنیزان و برهنه میکنند:
و نسوتکم فی الرّوع بادٍ وجوهها *** یُخَلنَ إماء و الإماء حرائر
أعَیّرَّتنا البانها و لحومها *** وذلک عارٌ یا ابن رَیطَه ظاهر (18)
هنگام طواف کعبه:
در آن دورهی تاریخی، افرادی که از قبایل دور و نزدیک برای زیارت خانهی خدا میآمدند، سه گروه بودند: 1- قبایلی که خانهی خدا را عریان میکردند که به آنها حِلّه گفته میشد. 2. افرادی که با لباس طواف میکردند که به حمس معروف بودند. 3. قبایلی که مخلوطی از این دو گروه بودند که طلس نام داشتند. (19)چنان که گذشت، گروه حلّه (20) در آوردن لباس را در زمان طواف بر خود واجب میدانستند. آنها، معتقد بودند با درآوردن لباس، گناه از بین میرود. آنها اعتقاد داشتند که نباید خدا را با لباسهایی که در آنها گناه انجام داده اند، عبادت کنند، بلکه با درآوردن لباسهایی که در آن خدا را معصیت کرده اند، با طهارت خدا را عبادت کرده اند.(21)
این قاعدهی عمومی در میان قبایل حلّه بود که کسی جرئت مخالفت با آن را نداشت. زنان نیز از این عموم مستثنی نبودند و آنها هم درحالی که خود را برهنه میکردند، طواف میکردند. (22)
قرطبی و طبرسی نیز در شأن نزول آیهی 31 سورهی اعراف آورده اند: «یَا بَنِی آدَمَ خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ؛ ای فرزندان آدم، هنگام داخل شدن به مسجد، لباس دربرگیرید».
«مشرکان، کعبه را برهنه طواف میکردند. مردان در روز و زنان در شب. پس برهنه طواف کردن حرام شد و این آیه نازل شد». (23)
مؤید این سخن گزارشی است که جاحظ دربارهی صباعه، همسر عبدالله بن جدعل نقل میکند که وقتی صباعه خواست از همسرش طلاق بگیرد و با شخص دیگری ازدواج کند، عبدالله برای ازدواج او با دیگری شرط کرد که باید صد شتر قربانی کند و نیز پارچهای به فاصلهی دو کوه ابوقیس و قُعَیقان ببافد و همچنین کعبه را برهنه طواف کند. او پذیرفت. جاحظ از قول مطلب بن ابی وداعه نقل میکند: «من پسربچهای بودم، آن زن را دیدم که برهنه طواف میکرد. وقتی پشت میکرد، دنبالش میرفتم و وقتی پیش میآمد، او را استقبال میکردم. از او قشنگتر مخلوقی ندیدم». (24)
ج- عوامل مؤثر در بررسی حجاب زنان اهلی
استنباط دقیق و صحیحی از واقعیت پوشش زنان جاهلی نمیتوان بیان کرد، ولی بهتر است برای تبیین مسئله به نکاتی توجه کرد.نوع پوشش:
زنان عرب تبار از لباسهای متنوعی برای پوشش استفاده میکردند؛ از جمله معروفترین آنها عبارت اند از:1. خمار:
قطعهای جامهی نادوخته بود، همانند روسری و مقنعه امروزی، که در آن زمان زنان برای پوشش سر از آن استفاده میکردند. (25)2. جلباب:
جامهی وسیعی بود که از چارقد بزرگتر و از عبا کوچکتر بود که زن به وسیلهی آن، سر و سینهاش را میپوشاند (26) و در هنگام خروج از منزل، از این پوشش استفاده میکردند.(27)3. نقاب:
روبندی است که با آن صورت را میپوشاندند که انواع متفاوتی داشت. (28)معروف بودن این پوششها و فرهنگ بودن آن در بین زنان عرب نشان دهندهی پوشیده بودن آنها است.
طبقات اجتماعی:
چنان که قبلاً بیان شد، جامعهی اهالی از گروههای مختلفی همچون طبقهی اصیل، موالی، بردگان، فقرا و ثروتمندان متشکل بودند. در چنین جامعه ای، زنان طبقهی بالا و اشراف به راحتی و بدون قید و بند با مردان در ارتباط بودند؛ جاحظ در این باره میگوید: زنان طبقهی بالای عرب برای گفتگو با مردان مینشستند و مجلس برگزار میکردند. (29)در چنین جامعه ای، پوشش زنان طبقه بالا و اشراف با زنان فقیر و کنیز متفاوت بود و استفاده از نقاب، نوعی لباس تجمل مخصوص زنان اشراف و آزاد به حساب میآمد. آنها همچنین از لباسهای دیگری همچون جلباب نیز استفاده میکردند که نشان دهندهی طبقهی بالای اجتماعی و مرفه بودن آنها بود. در مقابل، زنان فقیر و کنیز از کمترین لباس برای پوشش خود استفاده میکردند و صورت آنها باز بود و چه بسا سر را نیز نمیپوشاندند که این پستی و پایین بودن سطح فرهنگ و ابتذال آنها را نشان میداد. (30) قبلاً گفته شد که در جنگها نیز در زمان شکست از دشمن، زنان برای مصون ماندن از اسارت، پوشش خود را برمی داشتند تا خود را شبیه کنیزان بکنند.
به هر حال، به طور کلی میتوان گفت که پوشش زنان عرب یکی از ارزشهای آن جامعه به شمار میآمد، چنانچه شنفری در وصف زنش یکی از خصوصیات او را پوشش او برمی شمارد یا هندبن صعصعه به حجاب خود افتخار میکند که خمار را جز نزد چهار نفر باز نکرد. یا سبرةبن عمرو در بیان عیوب قبیلهی بنی نفش، شباهت زنان آنها را به کنیزان و برداشتن پوشش را از عیوب آنها برمی شمارد. ولی این بدان معنا نیست که همهی قشرهای جامعه پوشش کافی داشتند و همهی اعضا خود را میپوشانیدند بلکه عموم جامعه با توجه به پوششی که داشتند، از خمار و جلباب استفاده میکردند و در عین حال قسمتی از مو و اعضای بدن خود را نیز آشکار میکردند.
همچنین برهنه بودن آنها در طواف را نیز به حساب بی حجابی آنها نمیتوان گذاشت؛ زیرا این حکم کلی در میان زنان و مردان گروه حلّه بود که در هنگام طواف به قصد و نیت عبادی و در مواقع خاص صورت می گرفت، یا برکناری پوشش در هنگام شکست را نیز نمیتوان دلیل بر پوشش نداشتن آنها دانست؛ زیرا اسارت و عواقب شومی که در پی آن میآمد، بدتر از بی حجابی آنها بود.
پینوشتها:
1. مولی بک بجاوی، ایام العرب فی الجاهلیه، ص 324.
2. محمدرجب، قاسم، نقائض جریر و الفرزدق، ج1، ص 364.
3. ابن منظور، لسان العرب، ج6، ص 366(خمر)؛ میدانی، احمدبن محمد، مجمع الامثال، ج1، ص 96.
4. زن در روزنامه زن، «مقاله تاریخ حجاب»، ص 195.
5. همان.
6. اصفهانی، ابوالفرج، الأغانی، ج21، ص 187.
7. همان، ج19، ص 159.
8. ابوتمام حبیب بن اوس طائی، شرح علامه تبریزی، شرح الحماسه، ج4، ص 247.
9. بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، ج8، ص 373 و 374.
10. خمار جامهی نادوختهای است که زنان عرب برای پوشش سر و قسمتی از صورت از آن استفاده میکردند مانند روسری و مقنعهی امروزی.
11. نقاب انواع متفاوتی دارد و به طور کلی، پوششی است که برای صورت به کار میرفت و فقط چشم آشکار میشود.
12. احزاب، آیه 33.
13. احزاب، آیهی 59.
14. طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، ج16، ص 539.
15. جاحظ، عمربن بحر، الرسائل الکلامیه، ص 66.
16. بغدادی، عبدالقادر، خزانة الادب، ج8، ص 373 و374.
17. دیوان طرفة بنالعبد، ص 104.
18. ابوتمام حبیب بن اوس طائی، شرح علامه تبریزی، شرح الحماسه، ج1، ص 88.
19. جوادعلی، المفصل، ج6، ص 358.
20. قبایلی که عریان طواف میکردند عبارت اند از: تمیم بن مرّ، مازن، حمیس، عامربن صعصعه، ربیعه، قضاعه، هذیل، غوث بن مرّ و قیس عیلان جز ثقیف و عدوان.
21. جوادعلی، المفصل، ج6، ص 356.
22. همان، ص 358.
23. قرطبی، محمدبن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج7، ص 122؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج4، ص 191.
24. جاحظ، عمروبن بحر، الرسائل الکلامیه، ص 67.
25. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 298.
26. ابن منظور، لسان العرب، ج2، ص 317.
27. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج8، ص 137 و 138.
28. جوادعلی، المفصل، ج4، ص 620.
29. جاحظ، عمروبن بحر، الرسائل الکلامیه، ص 66.
30. ابوشقه، عبدالحلیم محمد، تحریر المرأة فی عصر الرسالة، ج4، ص 221.
مشهدی علی پور، مریم؛ (1390)، مطالعهی تطبیقی جایگاه زن در جاهلیّت، تهران: مؤسسهی انتشارات امیرکبیر، چاپ اول