اخطار به ياران
نويسنده:محمد محمدي اشتهاردي
منبع:داستان صاحبدلان
منبع:داستان صاحبدلان
يحيي بن ابراهيم گويد: به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : فلاني و فلاني و... به شما سلام رساندند. امام فرمود: بر آنها سلام باد.
عرض كردم : آنها از شما التماس دعا داشتند. امام فرمود: براي چه ؟ عرض كردم : به دستور منصور دوانيقي (دومين خليفه عباسي) به زندان افتاده اند، دعا كنيد كه آزاد گردند. امام فرمود: در چه رابطه ؟
عرض كردم : منصور آنها را به كارمندي دستگاه خود گرفت ، بعد (بعللي) آنها را زنداني نمود. امام (عليه السلام) ناراحت شد و سه بار فرمود: چرا؟ مگر من آنها را از اين كار (كارمندي در دستگاه طاغوتي) نهي نكردم ، مگر نهي نكردم ، مگر نهي نكردم هم النار هم النار هم النار: آنها (دستگاه خلافت) آتشند آنها آتشند، آنها آتشند (يعني آنها اهل دوزخند، شما آنها را همراه خود نكنيد كه شما نيز به آتش قهر خدا بسوزيد). امام (عليه السلام) در پايان براي آنها دعا كرد، واز خدا خواست كه آنها را از زير سلطه ستمگران آزاد سازد. يحيي گويد: پس از اين ملاقات با امام حال آن زندانيان را جويا شديم ، اطلاع يافتيم كه سه روز پس از دعاي امام آنها آزاد شده اند.
عرض كردم : آنها از شما التماس دعا داشتند. امام فرمود: براي چه ؟ عرض كردم : به دستور منصور دوانيقي (دومين خليفه عباسي) به زندان افتاده اند، دعا كنيد كه آزاد گردند. امام فرمود: در چه رابطه ؟
عرض كردم : منصور آنها را به كارمندي دستگاه خود گرفت ، بعد (بعللي) آنها را زنداني نمود. امام (عليه السلام) ناراحت شد و سه بار فرمود: چرا؟ مگر من آنها را از اين كار (كارمندي در دستگاه طاغوتي) نهي نكردم ، مگر نهي نكردم ، مگر نهي نكردم هم النار هم النار هم النار: آنها (دستگاه خلافت) آتشند آنها آتشند، آنها آتشند (يعني آنها اهل دوزخند، شما آنها را همراه خود نكنيد كه شما نيز به آتش قهر خدا بسوزيد). امام (عليه السلام) در پايان براي آنها دعا كرد، واز خدا خواست كه آنها را از زير سلطه ستمگران آزاد سازد. يحيي گويد: پس از اين ملاقات با امام حال آن زندانيان را جويا شديم ، اطلاع يافتيم كه سه روز پس از دعاي امام آنها آزاد شده اند.