معبد آرتمیس در افه‌سوس

ادوارد گیبن، در سال 1780 میلادی با اندوه فراوان شرح انهدام معبد آرتمیس را در افه‌سوس که اوستروگوت‌ها آن را در سال 262 میلادی ویران کرده بودند بر کاغذ آورد. وصف درخشان او را از این یادمان، که مدتهاست اثری
يکشنبه، 8 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
معبد آرتمیس در افه‌سوس
 معبد آرتمیس در افه‌سوس

 

نویسنده: بلوما ترل





 

ادوارد گیبن (1)، در سال 1780 میلادی با اندوه فراوان شرح انهدام معبد آرتمیس را در افه‌سوس که اوستروگوت‌ها (2) آن را در سال 262 میلادی ویران کرده بودند بر کاغذ آورد. وصف درخشان او را از این یادمان، که مدتهاست اثری از آن باقی نیست، باید در زمره‌ی عالی‌ترین توصیفهایی دانست که تاکنون به قلم آمده است:
هنر یونان و ثروت آسیا الهام‌بخش ساختن آن بنای مقدس و باشکوه شد... . امپراتوریهای متوالی ایران، و مقدونی، و رومی حرمت آن را محفوظ نگاه داشتند و بر غنای عظمت و شکوه آن را افزودند.
گیبن شرح خود را با استناد بر روایتهایی تاریخی و اساطیری، که بخوبی آنها را می‌شناخت، به قلم آورد - این روایتها را خود یونانیان و رومیان نوشته بودند. همچنین وی از عجایب هفتگانه‌ی مشهور در دنیا آگاه بود. اما چون یک قرن زودتر به دنیا آمد، لذا، از راز اکتشافهای باستان‌شناسی آگاه نشد. گیبن به رغم ادراک فرهیخته‌اش هیچگاه فکر نمی‌کرد روزی معبد آرتمیس کشف شود چون آن را برای همیشه ازدست‌رفته می‌پنداشت.
هیچ مورخ، یا شرح حال‌نویس، یا روان‌شناسی نتوانسته است به گونه‌ای قانع کننده توضیح دهد که چرا قبل از سده‌ی نوزدهم به فکر کسی نرسیده بود تا با حفاری زمین، این یادمان گمشده را پیدا کند. در دنیای هلنیک نخستین تلاش از این نوع در دشت گل‌آلودی نزدیک دهانه‌ی رود کایستر (3) در افه‌سوس صورت گرفت. در دهه‌ی 1860 جان تورتل وود (4)، هموطن گیبن، بعد از هفت سال حفاری در گل ولای رسوبی عاقبت توانست تکه ستونی از این معبد را کشف کند، وود در کار پیشگامانه‌ی خود بر شلیمان (5) کاشف شهر تروا در سال 1870 حق تقدم داشت. باستان‌شناسان بعدی تقریباً به طور مداوم کار وود را پیگیری کردند. هنوز هم، با گذشت تقریباً صد سال، آنتون بامر (6)- از مؤسسه‌ی باستان‌شناسی اتریش - از اندرون جایگاه معبد الاهه‌ی آرتمیس، دیانای افه‌سوسی‌ها، عجایبی بیرون می‌کشد.
 باغهای معلق بابل
تصویر 1: منظره‌ای از محل کنونی معبد آرتمیس در افه‌سوس. این محل بسیار گل‌آلود است و ستون موجود را در سالهای اخیر مجدداً برپا کرده‌اند.
معماری باشکوه حرم عظیم آرتمیس سبب شد تا سزاوار ثبت در میان عجایب هفتگانه شود. پلینی مهین (7) در وصف معبد عنوان « عظمت یونان » را به کار برده و می‌دانیم او از لحاظ مورخ بودن کمتر از گیبن نبوده است. این معبد یونانی به خانه‌ی روح و روان ملقب شده است، که با معبد مصری، یا خانه‌ی خدایان، و با کلیسای جامع مسیحی، یا خانه مردم، تفاوت داشته است. می‌توان معبد آرتمیس را خانه‌ی روح و روان یونانی وصف کرد تا حد زیادی با سرشت شرقی متعلق به خاور نزدیک (8) آمیخته بوده است.
مجموعه‌ی معبد را باید چیزی بیشتر از عمارت راست گوشه فوق‌العاده بزرگی تلقی کرد که از همه‌ی جوانب در احاطه‌ی ردیفی از ستون بوده است. در واقع، این معبد وسیع بدون سقف را با سنگهای مرمر شفاف در محوطه‌ی بزرگی بنا کردند که از راه بسیار دور هم دیده می‌شد. برای دیدن سردرِ معبد می‌بایست مسافت زیادی تا حد مذبح یا قربانگاه عقب رفت، در غیر این صورت نمی‌شد نمای سنتوری شکل و مزین آن را به علت ارتفاع زیاد مشاهده کرد. محوطه‌ی مذبح یا قربانگاه، آراسته با ستونها و مجسمه‌ها، در گوشه‌ی دوری از محوطه قرار داشت و به خط مستقیم در دید مرکز سر در عمارت واقع بود. اما قربانگاه کوچک در داخل محوطه با مذبح اصلی قرینه نبوده است. کاهنی که مشغول انجام مراسم مذهبی بود می‌توانست مکانهای مرتفع معبد را ببیند اما برای انجام مراسم در قربانگاه کوچک مجبور بود پشت به مکانهای مرتفع کند. این ترتیب یادگاری از خاور نزدیک به شمار می‌رود که برخی اوقات مردم از ورودی تزیینی جلویی، و از اتاقهای حرم منتهی به راهروهای عبوری زاویه‌دار به معبد داخل نمی‌شدند، در عوض، ترجیح می‌دادند از پهلوی ساختمان وارد آن شوند.
 باغهای معلق بابل
تصویر 2: نقشه‌ی کف معبد آرتمیس در اواخر عصر کلاسیک در افه‌سوس و محوطه‌ی قربانگاه آن. در حفاریهای انجام شده تمام ستونها را کشف نکرده‌اند، اما در این نقشه همه‌ی ستونها را بنا به روایت پلینی مهین، نویسنده‌ی رومی، ترسیم کرده‌اند.( اقتباس از طرح بامر )
 باغهای معلق بابل
تصویر 3: طرحی از برگزاری مراسم مذهبی در جلو معبد آرتمیس. کاهن مراسم را در قربانگاه واقع در محوطه‌ی مذبح اصلی به گونه‌ای برگزار می‌کرده که بتواند به مظهر الوهیت در مدخل نمای سنتوری شکل معبد نگاه کند.
از پله‌های مرمری که دور تمام ساختمان را همانند قاب عظیمی در بر می‌گرفت برای صعود به ایوان مرتفع معبد استفاده می‌کرده‌اند؛ این قاب عظیم دارای تورفتگیها یا حفره‌های مزغل مانندی بوده که به طرز مسطح روی زمین قرار داشته است. سکوی مرتفع تقریباً 78/5 متر عرض و 131 متر طول داشته است. پلینی می‌گوید ارتفاع هر ستون 20 متر بوده، شکلی ظریف داشته و دارای شیارهای عمودی زیبایی بوده است. قاعده‌ی هر ستون شکلی حلقوی از جنس مرمر داشته و تکیه‌گاه نقوش برجسته بوده که بر « گرد » ساقه‌ی پایینی ستون « می‌چرخیده است »- البته این طرح دلچسب معماری در دنیای باستان سابقه‌ی قبلی داشته است. سرستونهای بی‌نظیر یونیایی با بریدگیهای زیبا و ماهرانه در جوانب پیچکی شکل خود، هم ستونها را حفاظت می‌کرده و هم تکیه‌گاهی برای شاه تیرهای مرمرین افقی بوده است. کتیبه‌ی ساختمان فاقد نقش برجسته یا پیکره است لکن در کنگره‌های چهار گوش، درست در بالای هر حاشیه، تزییناتی پیش بینی کرده بودند، این کنگره‌ها برای فضای مربع شکل بالای خود تکیه‌گاه فراهم می‌کردند. نمای سنتوری دارای سه مدخل برجسته بوده است؛ و در مدخل مرکزی آن چند در تعبیه شده بود. از دو مجسمه‌ی آمازون‌هابه عنوان چهارچوب درِ مرکزی، و از دو مجسمه دیگر به عنوان طُرّه یا پیشامدگی لبه بام، و از آویزه‌های متعدد برای تزیین کناره‌ی بام استفاده می‌شده است.
بیننده هنگام ورود به معبد می‌توانسته از بین ستونهای مرکزی، منظره‌ی دلچسبی را مشاهده کند که احتمالاً مهیج‌تر از منظره‌ی نمای با پایه ستونهای گلدانی شکل « مطبق » بوده است. در اینجا، در ایوان جلویی، جنگلی از ستون روی قاعده‌های راست گوشه و تراشیده شده را مشاهده می‌کرد. قرینه‌ی همین « جنگل » در ایوان عقبی معبد نیز وجود داشته است. پلینی تعداد ستونها را جمعاً 127 ستون نوشته است. باستان‌شناسان امروزی برای آنکه بتوانند این تعداد فراوان ستون را در نقشه‌ی کف بگنجانند ناچار شدند نه ستون هم برای سردر عقبی منظور کنند. بخش محصور معبد یا خانه‌ی الاهه در مرکز قسمت عقبی عمارت قرار داشته است، و از پشت و جلو به دو ایوان ستوندار مرتبط می‌شده است. دلیلی نداریم تا تصور کنیم مجسمه‌ی آرتمیس افه‌سوسی بر اتاق حرم اِشراف داشته است، در حالی که می‌دانیم مجسمه‌ی آتنه در آتن و زئوس در اولمپ بر محوطه‌ی اطراف خود مشرف بوده‌اند. باری، می‌توانیم نظر بدهیم که مجسمه‌ی آرتمیسِ افه‌سوسی به اندازه‌ی بدلهای رومی آن بود - بدلهایی که در دوران امپراتوری روم برپا شده بودند. بدلهای رومی با تاجهای باشکوهشان تا حد زیادی از اندازه‌ی طبیعی و واقعی بلندتر بوده‌اند.
شهرت معبد آرتمیس به شخصیت مهیج این الاهه نیز مربوط می‌شد، خاصه آن که نقشهای مهمی در حیات سیاسی و مذهبی شهر افه‌سوی بازی کرده بود. خود الاهه، هر جا که لازم بوده به نحو نامنتظره به حل مشکلات ناگشودنی کمک می‌کرده است؛ مثلاً در نمایشنامه‌ی ائوریپیدس یونانی نقش خود را بازی کرده است.(9) گفته‌اند آرتمیس به معماری به نام کِرسیفرون (10) یاری کرده است تا او بتواند تیر مخصوص سردر را بر بالای ورودی معبد عظیم مرمری، که باستان‎‌شناسان خونسردانه آن را معبد D نامیده‌اند، قرار دهد. این تیرِ مخصوص چنان حجیم و سنگین بود که وقتی معمار نتوانست چاره‌ای برای نصب آن بیابد به فکر خودکشی افتاد.
آرتمیس از قدیمی‌ترین ایام زوّار و مسافران را به سوی خود می‌کشاند. این زوّار و مسافران به معبد او هدایایی تقدیم می‌داشتند و کشتیهایی هم که در بندر نظر کرده‌ی او لنگر می‌انداختند مبلغی نثارش می‌کردند. آرتمیس در سود دستفروشانی که در محوطه‌ی معبدش به فروش کالای خود می‌پرداختند سهیم بود: مثلاً در سود صنعتگرانی که بدلهای کوچکی از نقره به تقلید از مجسمه و معبدش می‌ساختند سهیم می‌شد، و نیز بخشی از درآمد ساحران پیشگو و کاهنان و کاهنه‌هایی که قسمتهایی از گوشت نذری را می‌فروختند به آرتمیس تعلق می‌گرفت. پیدا شدن استخوانهای شکسته‌ی حیوانات در محوطه‌ی معبد نشان می‌دهد در کنار قربانگاه، غذای داغ صرف می‌شده است. آرتمیس به نجات کرزوس (11) آخرین شاه لیدیا برخاست که در ساختن معبد یادبود ( معبد D ) به افتخار الاهه شرکت کرده بود: در حکایات آمده که در سال 546 قبل از میلاد درست در لحظه‌ای که کوروش کبیر پادشاه فاتح ایران می‌خواست کرزوس را بر آتش قربانی کند کوبله (12) دخالت کرد و پادشاه ایران کرزوس را بخشید.
اما خود الاهه نتوانست در زمانی که معبدش به ویرانی تهدید می‌شد آن را نجات دهد. مردی به نام هروستراتوس (13) با این امید که نام خود را جاویدان کند ساختمان کرزوس ( معبد D ) را به طور کامل آتش زد. عجیب است که نام این شخصیت نامتعادل در تاریخ جهان ماندگار شد: از آن پس « هروستران (14) » با واژه‌ی « رسوا » مترادف شد. عمل هروستراتوس فرصت مناسبی به پلوتارک (15) نویسنده‌ی سده‌ی دوم میلادی داد تا حکایتی را به بهترین وجه بیاراید و بگوید: الاهه درست در شب آتش‌سوزی معبدش ( 21 ژوئیه 356 قبل از میلاد ) مشغولیت مهم دیگری داشته است، زیرا در آن شب اسکندر زاده شد و الاهه چنان مراقب تولد نوزاد بود که فرصت نیافت تا معبد خود را نجات دهد.
اسکندر کبیر وقتی در مقام یک فاتح به شهر افه‌سوس وارد شد فقط بیست و دو سال داشت. او می‌دانست تنها چند سال پیش از آن، مجسمه‌ی پدرش فیلیپ دوم را در معبد تازه بازسازی شده‌ی آرتمیس گذاشته‌اند ( که باستان‌شناسان بعدها آن را معبد E نامیدند ). همچنین او می‌دانست نام کرزوس را به خط یونانی و لیدیایی بر ستونهای تزیینی معبد پیشین ( یا معبد D ) نقر کرده‌اند. یقیناً اسکندر می‌دانسته است کمک به ساختمان معبد موجب می‌شود تا نام هدیه‌کننده شایسته‌ی درج شدن در لوحه‌ی افتخار شود. او کوشید تا خود را در دل افه‌سوسی‌ها جا کند، از این رو در ضیافتی به افتخار آرتمیس مراسم قربانی بجا آورد و آیینهای جشن و رژه ترتیب داد. اما وقتی پیشنهاد کرد تا هزینه‌ی تکمیل معبد را به شرط نقر نامش بر ساختمان آن بپردازد یکی از شهروندان بصیر و باکیاست به اسکندر گفت شایسته نیست تا خدایی مثل او به خدای دیگر هدیه‌ای بدهد.
حق پناهندگی و تحصن در معبد آرتمیس به شهرت و ثروت آن افزود. این معبد هم مثل بسیاری از معابد باستان نقش دوگانه‌ای داشت؛ هم مثل بانک منبع درآمد بود و هم مؤسسه‌ای دینی به شمار می‌رفت. پناهندگی آمازون‌های افسانه‌ای در معبد آرتمیس را باید جذاب‌ترین قصه‌ی تحصن آرزومندان شمرد. به نظر می‌رسد افه‌سوسی‌ها به آنان پناهندگی داده‌اند. چون آمازون‌ها در زمره‌ی کارهای دیگرشان سعی کردند در بنیانگذاری معبد هم سهیم بودند و از این روست که می‌بینیم مجسمه‌های آنان را در نمای سنتوری نصب کرده‌اند. از نظر تاریخی عموماً قبول دارند نخستین بنیانگذار معبد مرمرین ( معبد D )، کرزوس پادشاه لیدیا بوده است. افه‌سوسی‌ها، در خلال جنگ کرزوس و برادر زاده‌اش، سر طنابی را به آکروپولیسِ به خطر افتاده گره زدند و سر دیگر آن را به یکی از ستونهای معبد آرتمیس بستند و بدین طریق تمام شهر را به صورت پناهگاه درآوردند. بعدها در سده‌ی ششم، فیثاغورس، از جباران بی‌رحم، که نتوانسته بود زن جوانی را به چنگ آورد، او را که فرار کرده و به معبد پناه برده بود به صورت زندانی در همانجا محبوس ساخت. از سر تأسف این زن به علت نومیدی خود را حلق‌آویز کرد. خشیارشا، بعد از شکست از یونانیان، فرزندان خود را به معبد آرتمیس فرستاد. در آنجا یکی از مشهورترین زنان تاریخ یونان، ملکه‌ی آرتمیسیا (16)، که در جنگ دریایی به نفع ایران و علیه یونان در مقام سردار دریایی شرکت جسته بود، از فرزندان خشیارشا محافظت کرد.
 باغهای معلق بابل
تصویر 4: نمونه‌ای از بدل رومیِ مجسمه آمازون‌ها در عصر باستان که برای تزیین نمای سنتوری شکل معبد آرتمیس به کار رفته. احتمال می‌رود این نمونه از روی اثر اصلی پولوکلیتوس اقتباس شده باشد.( موزه‌ی کاپیتولین، رم )
اسکندر یک بار در تبعیت از احکام پناهندگی محترمانه از رئیس کاهنان معبد خواست تا برده‌ی تبهکار و پناهنده‌ای را تحویل دهد؛ در مورد دیگر مزاج افراطی خود را نشان داد و با شکستن حرمت پناهندگی دو پناهنده را به زور از معبد بیرون آورد تا سنگسار و کشته شوند. در یکی از تراژدیهای بطالسه‌ی مصری می‌خوانیم که بطلمیوس فوسکون (17)، برادر ناتنی بطلمیوس ائوئرگتس (18)، در سال 259 قبل از میلاد به همراه ایرانه (19)- از معاشرانش - فرار کرد و به معبد پناه برد و هر دو در آنجا کشته شدند. در تراژدی دیگر هم می‌بینیم مارکوس آنتونیوس (20) کاهن اعظم را مجبور کرد آرسینوئه (21) خواهر کلئوپاترا (22) را از آنجا بیرون کند و با کشتن او تخت سلطنت مصر را برای کلئوپاترا ( و شخص خودش ) محفوظ داشت.
معبد آرتمیس به همین نسبت نیز فیلسوفان، شاعران، و هنرمندان را به خود جلب کرده است. هراکلیتوس (23)، ،فیلسوف سده‌ی ششم قبل از میلاد، خود را واداشت تا به این مکانِ نظر کرده پناهنده شود، او این عمل را از ترس کسی انجام نداد بلکه می‌خواست از بشریت بگریزد. کِرسیفرون، معماری که قبلاً درباره‌اش گفتیم، در ساختن معبد D دچار مشکل شد، وی نه تنها از مدد الاهه سود جست بلکه از یاری پسر خود، متاژِنِس (24) معمار، و از معمار سومی به نام تئودوروس (25) برخوردار گردید؛ گمان می‌رود این معمار سومی قبلاً هم با مشکلات معماری مشابهی در حوالی ساموس مواجه بوده است. پراکسیتلس (26)، پیکرتراش معروف، مجسمه‌های قربانگاه معبد کرزوس ( معبد D ) ر اساخت و بعداً هم اسکوپاس (27) قاعده‌ی ستونهای ساختمان معبد ( معبد E ) را که به اواخر دوران باستان متعلق بود تزیین کرد.
از میان تمام مسابقه‌هایی که یونانیان در رشته‌های ورزشی، شاعری، نمایشی، و موسیقی ترتیب می‌دادند مسابقه‌ی پیکرتراشی در سده‌ی پنجم قبل از میلاد از جهات متعدد در نوع خود منحصربه‌فرد بوده است. در این مسابقه‌ی هنری از پیکرتراشان دعوت می‌کردند تا مجسمه‌های مفرغینی را که از آمازون‌ها ساخته‌اند به نمایش بگذارند. افه‌سوسی‌ها چهار مجسمه‌ی برتر ( کار فیدیاس، پولوکلیتوس (28)، کرسیلاس (29)، و فرادمون (30) ) را برای تزیین معبد D برگزیدند. مردم این مسابقه‌ی هنری را به پاس جشن صلح کالیاس (31) در سال 450 قبل از میلاد و نیز در شادمانی تکمیل معبد کرزوس برگزار کردند. آنان هیچ مظهری بهتر از آمازون‌ها را نمی‌توانستند انتخاب کنند تا تعارض میان شرق و غرب را بنمایانند. آمازون‌ها صرفاً ارتشی از زنان جنگجو و دارای یک پستان نبودند، بلکه مظهر اقوام شرقی، و احتمالاً تجلی کاهنه‌ی جنگجوی ما (32)، الاهه - مادر شرقی آناطولی خاوری، یا به عبارت دیگر تجسم ارتش مهاجم قوم هیتی (33)، یا برخی دیگر از طوایف اطراف مشرق زمین به شمار می‌رفتند. مجسمه‌ی آمازون‌های سده‌ی پنجم قبل از میلاد و موجود در معبد ( شکل 4 ) را مظهری از ایرانیان می‌دانستند که از مشرق زمین برخاستند و پس از فتح کشور لیدی معبد آرتمیس را تسخیر کردند.
بولس حواری در سده‌ی اول میلادی از کورنت به افه‌سوس، شهر آکنده از ثروت و تجمل، آمد. نویسندگان عهد باستان معبد را پر از تجمل شرقی و دارای ستونهای طلایی و منقش به هنر نقاشان توصیف کرده‌اند، در عین حال عیبجویان همان دوران شهر افه‌سوس را آکنده از روسپی‌خانه، بازیگر، خواننده، عیاش، و روسپی نوشته‌اند. مواجهه و رویارویی مشهور میان بولس و گروهی از افه‌سوسی‌ها به تحریک دمتریوسِ (34) نقره کار در تئاتر شهر، و نه در معبد، رخ داد. وقتی بولس حواری علیه بتهای نقره‌ای سخن می‌گفت جمعیت حاضر با فریاد « بزرگست ارطامیسِ آفَسُسیان (35) » ( کتاب اعمال رسولان، باب نوزدهم آیات 24-34 ) خشم خود را به بولس نشان دادند. تنها بولس حواری از هرزگی تندیس‌پرستان آرتمیس به حیرت نیفتاده بود، زیرا یوحنای حواری ( یا قدیس دیگری )، که خود در سده‌ی اول میلادی به این شهر سفر کرده بود توصیف روشنی از احوال این تندیس‌پرستان نقل کرده بود. می‌گویند یوحنا در مقایسه با بولس به هنگام مواجهه با مردم شهر افه‌سوس موفقیت بیشتری داشته است؛ با این حال واقعیت آن است که افه‌سوسی‌ها تا پایان سده‌ی چهارم میلادی دست از پرستش آرتمیس نکشیدند. نوشته‌اند یوحنا در حبن گردش در شهر مجسمه‌ی رنگ شده‌ای از آرتمیس با لبان طلایی مشاهده کرده بود که روبندی چهره‌اش را پوشانده بود. در ضمن او در ایام جشن و سرور الاهه، در هنگام بازدید از تئاتر شهر مشاهده کرده بود که دود ناشی از سوزاندن قربانی خورشید را پوشانیده بود. او در مراسم جشن مزبور کاهنانی را دید که در حین حرکت مجسمه به معبد در بوقهای شاخی می‌دمیدند.
باستان‌شناسان بریتانیایی کتیبه‌ای را کشف کردند که تاریخ آن به زمان بعد از دیدار حواریون از شهر افه‌سوس مربوط می‌شود و در آن تصویری شکوهمند از جشنهای ویژه‌ی آرتمیس را نقش کرده‌اند. می‌گویند نیکوکاری به نام س. ویبیوس سالوتاریس (36) هزینه‌ی این جشنها را به افتخار زادروز آرتمیس پرداخته بود. به نظر می‌رسد تمام ساکنان شهر افه‌سوس از جمله دولتمردان، قاضیان، کاهنان و کاهنه‌های معبد، نوازندگان، رقاصان، و جوانان در آن شرکت داشته‌اند - برخی ابزارهایی را برای انجام مراسم قربانی حمل می‌کنند، و بعضی حیواناتی را به سوی قربانگاه می‌برند، عده‌ای نیز سوار بر اسب‌اند، و مهمتر از همه، برخی مجسمه‌ی الاهه را حمل می‌کنند. هدف اصلی از این مراسم، حمل مجسمه‌ی الاهه به خارج از معبد بود تا او بتواند در مراسم تئاتر - عمدتاً شامل بازی و ورزش - شرکت کند و سپس در حین بازگشت به معبد مراسم قربانی را در محوطه ببیند. آرتمیسِ افه‌سوس در زمره‌ی الوهیتهای تجلی کننده بود و برای آن « ظاهر » می‌شد تا پرستندگانش بتوانند او را تماشا و تعظیم کنند. الاهه بظاهر می‌توانسته در پنجره‌ی مقدس متجلی شود یا در گردونه‌ای در جشن و رژه شرکت ورزد. این ظهور آیینی الاهه را باید از سنتهای شرقی به شمار آورد که قرنها در آناطولی، سوریه، بین‌النهرین، و مصر رواج داشته است. آرتمیس در سه گوشی زیر شیروانی معبد ( شکل 3 ) پنجره بزرگی داشت و پرستندگانش در پایین می‌توانستند او را در آنجا مشاهده کنند. افه‌سوسی‌ها تفکر مربوط به « پنجره‌ی تجلی » را از معابد فریگیا (37) اقتباس کردند. قدرت امپراتوری فریگیا [ در آسیای صغیر ] با از دست دادن میداس، آخرین پادشاه کشور ( حدود 700 قبل از میلاد )، از میان رفت، لکن تأثیر مراسم دینی آن از نسلی به نسل دیگر انتقال یافت.
فریگیایی‌ها نیز الاهه‌ای به نام کوبله - مادر بزرگ - را می‌پرستیدند که در مراسم آیینی ظهور، از صخره‌های اطراف کوه پدیدار می‌شد و بعضاً هم شکل قابل رؤیتی نداشت، بلکه در ذات خود سنگ حضور داشت. گاهی یک ستون سنگی را مظهر او می‌شمردند که شیرهای ستون محافظتش می‌کردند یا الاهه را به شکل انسان می‌ساختند که در میان حیواناتش بسر می‌برد. بعضاً هم طاقچه‌ای را در صخره به صورت قاب مجسمه‌اش می‌تراشیدند و آن را پنجره‌ی تجلی تلقی می‌کردند. دو نوع از این‌گونه پنجره‌ها باقی مانده است که آنها را در معبد دارای نمای سنتوری تراشیده‌اند، و هر پنجره مظهری آسمانی را در خود جا داده است. برای آرتمیسِ افه‌سوس هم کراماتی تقریباً شبیه الاهه - مادر فریگیایی‌ها - به نام کیبل (38)- نسبت داده‌اند. در واقع در چند گویش آناطولی آرتمیس را کوبابا ( کوبله ) تلفظ می‌کردند. استفاده مکرر از صفت بزرگ در زبان یونانی و در کنار نام آرتمیس نشان می‌دهد که او بزرگ مادر، یا به سخن دیگر الاهه - مادر بزرگ، بوده است، و در این زمینه است که الاهه‌ی بزرگ افه‌سوسی‌ها را با الاهه‌ی شکار یونانیان ( آرتمیس )، که خاص اساطیر یونان است، تفاوت پیدا می‌کند. ریشه‌ی آرتمیس در شرق نهفته است، نه در خود یونان.
تندیس عجیب و چند پستانه‌ی آرتمیس افه‌سوس نشانگر الاهه - مادر است، زیرا پستان زن مظهر باروری به شمار می‌رفته است. این مجسمه حالتی خشن دارد و قسمت پایین آن شبیه صندوق مومیایی مصری است. عناصر تزیین کننده‌ی مجسمه به شکلهای گوزن نر، گاو نر، شیر، شیر بالدار، ابوالهول، حوری دریایی، و زنبور عسل همگی منشأ شرقی دارند. کنجکاویهای علمی پرسشهای جالبی را مطرح کرده است: آیا این پستانها براستی پستان‌اند؟ یا اینکه خرما، بلوط، بادنجان، تخم شترمرغ، بیضه‌ی گاو نر، یا قاب طلسم یا تزیینات دیگری هستند؟ پاسخ صحیح، اگر هم احتمال وصول به آن ممکن باشد، کمکی به ما نمی‌کند تا دشواری مهمتری را حل کنیم. تردید نداریم که آرتمیس چند پستانه همان تندیسی بوده است که از محدوده‌ی زمانی سده‌ی سوم قبل از میلاد تا انهدام معبد به دست گوت‌ها در سده‌ی سوم میلادی پرستیده می‌شد. پرسش موجود این است که مردم قبل از این نوع تندیس چند پستانه چه نوع مجسمه‌ای را می‌پرستیده‌اند؟
 باغهای معلق بابل
تصویر 5: تندیس الاهه‌ی آرتمیس، بدلی رومی از مجسمه‌ای که در معبد افه‌سوس پرستیده می‌شد. نام آرتمیس به عنوان الاهه‌ی - مادر بزرگ ناشی از تزییناتی است که مجسمه‌ی خشن او را با آنها مزین می‌کرده‌اند.( موزه‌ی ملّی، ناپل ).
باستان‌شناسان در حفاری باصطلاح لایه‌ی اصلی ( حدود 600 قبل از میلاد ) یا قدیمی‌ترین لایه، مجسمه‌های کوچکی با تراش خشن و ظاهری ابتدایی که از طلا، چوب، عاج، یا سفال ساخته شده است پیدا کرده‌اند. داستانهای افسانه مانندی که به ما رسیده است حکایت از آن دارد که مردم تصویر چیزی شبیه شاخه‌ی درخت و سنگ را می‌پرستیده‌اند که گمان می‌کردند از آسمان فرو افتاده است. از نوشته‌های گزنوفون (39) پیداست که او شکل طلایی چیزی مشابه کنده‌ی درخت، یا، به سخن دیگر، مجسمه‌ای ابتدایی را دیده بود که باستان‌شناسان بعداً شبیه آن را در حفاریهای خود پیدا کردند. مجسمه‌ها یا صنمک‌های کوچک و متعلق به لایه‌ی اصلی آمیختگیهای دلچسبی از خصلتهای شرقی - لیدیا، ایرانی، فریگیایی، هیتی، آشوری، و مصری دارند. برخی هم این صنمک‌ها را پیکره‌ی کاهنه‌ها می‌دانند؛ مثلاً صنمکی را که قبلاً دانشمندان مجسمه‌ی کاهنی می‌شمردند اکنون به طور قطع مشخص شده است مجسمه‌ی کاهنه‌ای است؛ همین نکته کوچک نشان می‌دهد که برای حل همه پرسشهایمان در مورد آرتمیس با دشواریهای زیاد مواجهیم.
کتیبه‌ای از سالوتاریس (40) ردپای شناسایی این صنمک‌های اولیه را در اختیار ما گذاشت. به دستورات این شخص نیکوکار تعدادی مجسمه ساختند و در معبد قرار دادند که برخی از آنها فاقد پستانهای متعددند؛ اینها را تجسم آرتمیس الاهه‌ی شکار کماندار و الاهه‌ی مشعلدار جهان زیرین [ یعنی آرتمیس یونانیان ] می‌شمارند. یقین داریم تندیس‌پرستی در سده‌ی دوم میلادی تغییری نکرده بود، چون نقش آرتمیس چند پستانه را بوضوح بر سکه‌های امپراتوری روم مشاهده می‌کنیم. برخلاف تصور بعضی، مجسمه‌هایی که به دستور سالوتاریس ساختند و در محوطه‌ی معبد نصب کردند تجسم پیکره و نماینده‌ی الاهه‌ی شرقی به شمار نمی‌رفتند ( و سالوتاریس هم به چنین نیتی آنها را نساخته بود )، بلکه برای مردمی که تفکرشان در دوران یونان - روم تغییر کرده بود جنبه‌های متفاوت و دلچسبی از الوهیت را نمایش می‌دادند. صنمک‌های عهد قدیم نیز، همانند این مجسمه‌های رومی، جنبه‌های مختلف الاهه را در سده‌ی ششم قبل از میلاد نشان می‌دهند. مثلاً صنمک آرتمیس افه‌سوسی با میله و شاهین به کوبابا ( کوبله ) یا، به عبارت دیگر، به بزرگ مادر اقوام هیتی - فریگیایی - سوری شباهت دارد. ارتباط صنمک‌های رومی و فریگیایی با کشف دو سنجاق در محوطه‌ی معبد کرزوس تأیید شد.
نکته‌ی مهمتری که به شناسایی تندیس‌پرستی در دوران اولیه کمک می‌کند وجود این واقعیت است که طرح و جزئیات معبد متأخر در عصر باستان ( معبد E ) شبیه ساختمان معبد اولیه و بنا شده به دست کرزوس ( معبد D ) بوده است. ساکنان افه‌سوس تصمیم گرفتند تا ظاهر معبد از دست رفته را حفظ کنند و حتی تعدادی از پایه ستونهای شکسته‌ی آن را در زیر سکوی مرتفع ساختمان جدید کار گذاشتند. وقتی هم یونانیان از سپاه ایران شکست خوردند، مجسمه و ساختمانهای ویران شده‌ی آتن به دست ایرانیان را در زیر خاک دفن کردند، و بعدها نیز مجموعه‌های جدیدی از ساختمانهای مقدس را بر بالای آنها ساختند. پس از ویرانی معبد بزرگ کاپیتول (41) به علت زلزله، سنای روم قانونی تصویب و مجریان را ملزم کرد تا معبد جدید ژوپیتر را عیناً بدل همانی بسازند که زلزله ویران کرده بود. امروزه هم رسم بر این است تا یادمانی از بخشهای ویران شده بر جا بگذارند - مثل آنهایی که هم اکنون در کاونتری (42) و هیروشیما (43) می‌بینیم. می‌دانیم افه‌سوسی‌ها دقت فراوان به کار برده‌اند تا از معبد قبلی خود تقلید کنند. قبول این فرض دشوار است که آنان پس از ساختن معبد جدید، نوع تازه‌ای از تندیس‌پرستی را پذیرفته باشند. گمان می‌رود که مردم چنین تغییری را بیشتر کفر و بی‌دینی تلقی می‌کردند تا تغییر سبک معماری.
 باغهای معلق بابل
تصویر 6: نقش برجسته‌ی مارکوس آورلیوس ( 161-180 میلادی ) در حال برگزاری مراسم قربانی در مقابل بناهای کاپیتول رم. ( موزه‌ی کاپیتولین، رم ).
حکم منطق آن است تا شاهد بهتری به دست نیاورده‌ایم این نکته را بپذیریم که در سده‌ی چهارم تغییری در نوع تندیس‌پرستی رخ نداده است. با این حال، هنوز هم تحقیق درباره‌ی معبد آرتمیس ادامه دارد. ما بر این عقیده‌ایم که در سده‌ی هفتم و بخشی از سده‌ی ششم قبل از میلاد ساختمانهای مذبح شکل ( که آنها را مذبح A و B و C می‌نامیم ) در منتهی‌الیه شرقی محوطه‌ی معبد واقع بوده‌اند که بعد از آن هم چند بار دچار تغییر شده‌اند و دو ساختمان و یادمان دیگر، هکتامپدون (44)، یا ساختمان صد پایی، و مذبح سراشیب، در منتهی‌الیه شرقی محوطه‌ی معبد مورد استفاده بوده‌اند. همه‌ی این بناها در سال 550 قبل از میلاد در زیر ساختمان معبد D و در سال 500 قبل از میلاد در زیر محوطه‌ی مذبح، که مذبح سراشیب استادانه‌ای از نوع رومی بود، از چشم پنهان شدند. محوطه‌ی معبد آرتمیس و بناهای مذبح شکل و بدون سقف آن به مکانهای عبادی اولیه در دنیای شرقی، خاصه زیارتگاههای سامی، شباهت داشته است. سامی‌ها در این مکانها تندیسی را برای پرستش نمی‌نهادند، زیرا قربانگاهها را جایگاه مسکونی الوهیت می‌دانستند و تنها آن را کانون پرستش می‌شمردند. گمان می‌رود در دوره‌های اولیه‌ی افه‌سوس همین وضع رواج داشته است.
به دلیل آنکه زیارتگاههای اولیه در منتهی‌الیه شرقی محوطه معبد رو به شرق و زیارتگاههای منتهی‌الیه غربی رو به شمال بوده‌اند، برخی معتقدند که بیشتر از یک تندیس، و حتی هشت تندیس برای پرستش در محوطه‌ی معبد قرار داشته است. منطقی‌تر آن است که این تعداد را به دو تندیس متعلق به آرتمیس و کوبله محدود کنیم که بعداً به دلیل تلفیق عقاید به یک الاهه‌ی دارای ماهیت دوگانه، آرتمیس، تبدیل شده‌اند. در خاور نزدیک تحمیل خدایان یونانی - رومی بر خدایان شرقی پدیده‌ی رایجی بوده است. مثلاً در بعلبک (45)، ژوپیتر که معبد اصلی را اشغال کرد، درست نوع رومی خدای محلی سامی موسوم به حداد (46) بود - ژوپیتر رومی قبلاً نیز به همین گونه خود را بر خدای یونانیان تحمیل کرده بود. در اسکندریه نیز می‌بینیم در یک معبد، الاهه‌ای با ماهیت دوگانه، سراپیس / زئوس هلیوس (47)، وجود داشته است. تصادفی نیست که ژوپیتر بعبلک تندیسی برای پرستش و معبدی برای زیارت داشته که در برخی جنبه‌ها شبیه تندیس و معبد افه‌سوس بوده است.
نادیده گرفتن اختلاف آرای عمیق و موجود در میان پژوهشگران ممکن است ما را گمراه کند؛ پژوهشگران نه تنها در مورد تندیس‌پرستی و صنمک‌های عهد باستان با هم اختلاف نظر دارند بلکه در مورد تاریخ و نقشه‌های کف و نمای معابد نیز هم عقیده نیستند. بامِر (48) جداً بر این عقیده است تا زمانی که کتیبه‌ای با تاریخ روشن به دست ما نیفتد نمی‌توان با اطمینان در مورد آن ابراز عقیده کرد. با توجه به مشکل حفاری در اعماق گل و لای، و از بین رفتن معبد در اثر ایجاد کلیساها و مسجدها در افه‌سوس و حتی در اثر ایجاد تغییرات در ساختمانهای قسطنطنیه ( استامبول )، تعجبی ندارد که از زمان کشف بقایای معبد مشهور آرتمیس همواره، در مقایسه با گذشته، با مشکلات بی‌پاسخ بیشتری روبه‌رو بوده‌ایم.
عجیب است که پژوهشگران بسیار دیر به ارزش بهترین عامل، نقش سکه‌ها، در شناخت نمای معبد پی‌بردند. معبد بزرگ ( معبد E ) بر سکه‌هایی دیده می‌شود که در افه‌سوس و درست در زمانی ضرب شده‌اند که معبد هنوز سالم و دست نخورده بوده است، و در طول نخستین سه سده‌ی بعد از میلاد نیز همچنان تندیس‌پرستان به آنجا می‌رفته‌اند. معمار - مورخانی نظیر برنارد اشموله (49)، کارل لمان (50)، هیوپلومر (51)، ویلیام دینزمور (52)، و شارل پیکار (53) شواهد موجود را ارزیابی کرده‌اند. در نوعی از سکه‌های متعلق به ایام گذشته که نمونه‌ی آنها کم است، تنها بر یکی از آنها نقش بازسازی معبد را مشاهده می‌کنیم. پژوهشگران سده‌ی هجدهم هنگام وارسی این سکه‌ها پی‌نبردند که سکه‌ای که فقط چهار ستون سردر بر آن ضرب شده است صرفاً نشانه‌ی اختصاری شماره‌ی صحیح - هشت - است و از این رو چیزی را ترسیم کردند که با کلیسای ایواندار چهار ستونه شباهت دارد حتی امروز هم، عرف اختصارات که در تمام شکلهای دیگر هنری رایج است و همگی آن را قبول دارند، در این زمینه برخی از پژوهشگران را سردرگم می‌کند.
 باغهای معلق بابل
تصویر 7: سکه‌های افه‌سوس، ضرب دوران روم با نقش مجسمه و معبد آرتمیس. وسط: سکه برنجی متعلق به ماکسیموس ( 235-238 میلادی ). به جزئیات نما یا سردر سنتوری توجه کنید که با کمک سه مجسمه‌ی تراشیده توانسته‌اند قاب سه پنجره را به وجود بیاورند. پایین: سکه‌های نقره‌ی چهار دراخمی پرگامومی که در ایام زمامداری کلاودیوس ( 41-54 میلادی ) و هادریانوس ( 117-138 میلادی ) ضرب شده است. هر دو سکه مجسمه‌ی آرتمیس را نشان می‌دهند. از بدلهای هلنیستیکی هم به وجود این معبد پی‌می‌بریم. پنجره‌ی مرکزی نمای سنتوری را که بر سکه‌ی کلودیوس می‌بینید در مراسم مذهبی معبد نقش داشته است ( نک شکل 3 ) قسمتی از این پنجره عهد باستان را در ساختمانی متعلق به دوران اولیه‌ی مسیحیت در افه‌سوس کشف کرده‌اند
 باغهای معلق بابل
تصویر 8: بازسازی معبد آرتمیس متعلق به اواخر عصر باستان که یوهان فیشرفون ارلاخ در سال 1721 بر اساس نقش یک سکه حکاکی کرده است. ایوان چهار ستونه در واقع تفسیر گمراه‌کننده‌ای است که او از نقش روی سکه استنباط کرده است.
نه تنها کاربرد اختصاری نقش سکه‌ها پژوهشگران را متعجب می‌سازد بلکه تفاوتهای تعمدی در نقوش سکه‌های مربوط به یک ساختمان نیز آنان را دچار حیرت می‌کند. لکن اگر هنر قالب‌سازی را خوب درک کنیم می‌بینیم برای ضرب آثار و بناها بر سکه‌ها ناچاریم آنها را به اختصار نشان دهیم تا در سطح کوچک سکه جا بگیرند. همچنین تفاوتهای اجباری در قالب‌سازی سکه‌ها این نکته را روشن می‌کند که قالب سازان بعضاً بر عناصری از بناها و آثار بیشتر تأکید کرده و مایل بوده‌اند تا جزئیات متفاوتی از این آثار را ضرب کنند.
خوشبختانه، هیچ‌کس در مورد اهمیت سکه‌های کشف شده در به اصطلاح « لایه‌ی اصلی » تردیدی نشان نداده است. این سکه‌ها نقش مهم دیگری را در حل مشکل معابد بازی می‌کنند: تاریخ قدیمی‌ترین بنا را در محل خود به ما نشان می‌دهند. باستان شناسان در شالوده یا پی ساختمان کرزوس ( معبد D ) تعداد 87 سکه از قدیمی‌ترین سکه‌های شناخته شده را پیدا کرده‌اند که بسیاری از آنها در خود لایه‌ی پی قرار داشته‌اند. البته هنوز هم پرسشهایی درباره‌ی تاریخ واقعی لایه‌ی اصلی مطرح است، لکن یقین داریم زمان آن پیش از سال 625 قبل از میلاد و احتمالاً بعد از سال 575 قبل از میلاد نبوده است. آشکار است در محل ساختمان کرزوس قبلاً معبد بزرگی وجود نداشته است.
در سکه‌های منقوش به آثار معماری می‌بینیم از قسمت گلدانی شکل ته ستون برای تزیین قاعده‌ی ستونهای ( شکل 7 ) سردر استفاده کرده‌اند. خوشبختانه نوشته‌ای از پلینی در دست داریم که در آن آمده است 36 ستون معبد را با مجسمه تزیین کرده‌اند ( و آنها را ستون مجسمه‌دار نامیده است )، و می‌دانیم وجود این نوع ستون در معابد یونانی اصلاً عمومیت نداشته است. باستان‌شناسان در حفاریهای خود تعدادی ته ستون گلدانی شکل تراشیده و گرد و قاعده ستونهای تراشیده‌ی چهارگوش متعلق به معابد D و E را یافته‌اند، اما پلینی ننوشته که قطعات تراشیده یا مجسمه‌دار در کجای ستون قرار داشته است. اخیراً نظر تعجب‌آوری ابراز شده و گفته‌اند پایه ستون گلدانی شکل در قاعده‌ی ستون قرار نداشته، بلکه همچون زینتی برای « گردن » ستون به کار می‌رفته و بلافاصله پایین‌تر از سرستون قرار می‌گرفته است. طرفداران این فرضیه، کشف پایه ستون گلدانی شکلی را که اخیراً در حفاری معبد آپولون اسمینتی (54) واقع در تروآس اسکندریه (55) پیدا شده سندی در تأیید نظر خود ذکر می‌کنند. در این حفاری قسمت بسیار کوچکی از یک ستون با شیار عمودی پیدا کردند که به پایه ستون گلدانی شکل اتصال داشت، این موضوع نشان می‌دهد که پایه ستون گلدانی شکل در بالای ستون قرار داشته است، و نه در قاعده‌ی آن. اما سکه‌های پیدا شده در تروآس اسکندریه، به مثل سکه‌های افه‌سوس، پایه ستونهای گلدانی شکل را در قاعده‌ی ستون نشان می‌دهند. گفتنی است شاهدی در دست نداریم تا نشان دهد در چه زمانی قطعات ستون شیاردار را به پایه ستونهای گلدانی نصب کرده‌اند؛ احتمال دارد این کار را مدتها بعد از ویرانی معبد صورت داده باشند. دشوار می‌توان باور کرد کِرسیفرونِ معمار که نگران وزن سنگین ستونها بوده است با گذاردن پایه ستونهای گلدانی بر بالای ستونها باز هم بر وزن و فشار آنها افزوده باشد. برخی معتقدند که ایجاد سه مدخل در نمای سنتوری معبد برای آن بوده است تا از وزن ستونها بکاهند. عرف و عادت نصب قاعده‌های تزیینی در زیر ستونها ( که قبلاً در میان قوم هیتی مرسوم بوده )، بعداً در سده‌ی ششم میلادی قرینه‌ای هم در بین افه‌سوسی‌ها داشته است، زیرا در آرکادیانه (56) هم دیده شده که ته ستونهای گلدانی شکل را در قاعده ستونها قرار داده‌اند.
 باغهای معلق بابل
تصویر 9: پایه‌ی ستون گلدانی مجسمه‌دار معبد آرتمیس در افه‌سوس متعلق به اواخر عصر باستان. سکه‌های یافت شده در عصر معاصر گویای آن است که ته ستونهای گلدانی تزیینی را برخلاف نظر برخی از نویسندگان قدیم در قاعده ستونهای سردر ساختمان نصب می‌کرده‌اند و نه در شالوده یا پا سنگ راست گوشه‌های بزرگ ستونها.( موزه‌ی بریتانیا )
می‌توان لبه‌ی بیرون آمده‌ی پلکانهای سکوی منقوش بر سکه‌ها را نشانه‌ای از وجود ستون در تمام چهار جانب عمارت تفسیر کرد. شواهدی در دست داریم که از ردیف ستونها حکایت می‌کند و دال بر آن است که در جوانب ساختمان ستونها را به ردیف دوتایی می‌چیده‌اند. باستان شناسان برای جا دادن 127 ستون مورد نظر پلینی در ساختمان معبد، گذشته از ردیف ستونهای پیشگفته، تصور می‌کنند معمار معبد ناگزیر بوده تعدادی از ستونها را در ایوان و در تالارهای داخلی جلو و عقب نصب کند. البته هنوز هم در مورد تعداد ستونها و محل استقرار آنها پرسشهایی مطرح است، لکن تردید نداریم که معبد آرتمیس، موسوم به جنگلی از ستون، دومین نمونه‌ی قدیمی معابد در دنیای هلنیک به شمار می‌رفته و تنها معبد ساموس بر آن تقدم داشته است. شکی نیست که کرسیفرون، اهل کرت، می‌توانسته از وجود معابد بزرگ مصر مطلع باشد، از این رو گمان می‌رود او در سده‌ی ششم قبل از میلاد در بنای آرتمیس افه‌سوس از مصریان الهام گرفته است.
تصویر سر ستونهای یونیایی یافت شده در حفاریها را می‌توان بر سکه‌ها نیز مشاهده کرد. این سر ستونها منشأ شرقی دارد، و تکامل یافته‌ی الگوی قدیمی‌ترِ متعلق به یونانیان تسالی است - نمونه‌هایی که در اسرائیل [ فلسطین اشغالی ]، به دست آمده است. اخیراً باستان شناسان صفحه‌ای قدیمی از جنس عاج را در افه‌سوس کشف کرده‌اند که با گلهای بزرگ و پیچکی شکل تزیین شده است که مرحله‌ی تکامل تاریخی سر ستونهای ائولیک (57) به سر ستونهای یونیایی را نشان می‌دهد. باستان شناسان به کمک یافته‌های دیگر و تکه و پاره‌های نقوش برجسته‌ی تزیینی، و نظایر آن، برای معبد D کتیبه‌ای منقوش و برای معبد E کتیبه‌ای شامل یک ناودانی به شکل کله‌ی شیر درست کرده‌اند. برخی از نقوش سکه‌ها آشکارا به قالبهای دندانه‌دار ختم می‌شود، که خود یادآور عرف و عادت رایجی بوده که در آثار بریده از سنگ در حوالی افه‌سوس باقی مانده است. سکه‌های دیگری هم در دست داریم که قالب آنها همانند رشته‌ای از مهره است که در گچبری سر ستونها دیده می‌شود و این ممکن است مؤید کتیبه‌ای باشد که باستان‌شناسان برای معبد D ترتیب داده‌اند. احتمالاً برخی از نقوش برجسته و تزیینی به محوطه‌ی مذبح تعلق داشته است. یقیناً الگوی بعدی حیاطهای مذبح مشهور آرتمیس، از آثار موجود در افه‌سوس - مثل مذبح زئوس در پرگاموم و آراپاسیس (58) در روم - اقتباس شده است، و مضافاً نقوش برجسته و تراشیده را هم برای تزیین به مذبحهای آرتمیس افزوده‌اند.
نقش سکه‌ها نشان می‌دهد معبد آرتمیس مسقف بوده و با نمای سنتوری تزیین شده است ( شکل 7 ). ویترو ویوس (59) نوشته است که معبدهای بدون سقف ( روباز ) را با ده ستون در جلو و عقب ساخته‌اند. بنا به تعریف او معبد آرتمیس، که سردر اصلی آن دارای هشت ستون و، ظاهراً، در پشت نه ستون بوده است، در زمره‌ی معابد روباز محسوب نمی‌شده است، با این حال برخی از پژوهشگران معتقدند که معبد آرتمیس روباز بوده و در معرض باران قرار داشته است؛ آنان کشف مجرای خروج آب در قسمت محصور معبد را تأییدی بر نظر خود می‌دانند. از طرف دیگر، کشف موزائیکهای سفالی در سقف و ناودانها نشان می‌دهد که معبد مسقف بوده است. در مورد سقف معبد E راه حل دیگری هم متصور است: معمار می‌توانسته تنها ردیف ستونهای اطراف ساختمان را با استفاده از نیم سقف بپوشاند و آن را شیب دهد که به سه گوشها یا نمای سنتوری عمارت ختم شود و بقیه بنا را بدون سقف باقی بگذارد؛ به سخن دیگر، فقط بخش مرکزی معبد روباز بوده است. می‌گویند معبد کرزوس ( معبد D ) سقف چوبی داشته است. برخی از پژوهشگران معتقدند که تنها وجود مقدار زیاد الوار چوبی زمینه را برای چنان حریق مدهشی ایجاد کرده و باعث شده تا معبد مرمرین آرتمیس بکلی بسوزد. این پژوهشگران حتی بر این عقیده‌اند که سقف چوبی مزین به پارچه بوده و به دامنه‌ی حریق کمک کرده است، اما آنان تذکر پلینی را ندیده می‌گیرند که گفته است پلکانی چوبی به سقف منتهی می‌شده است، در نتیجه آنان به این نکته توجه نمی‌کنند که داخل عمارت جای مطلوبی برای شعله‌ور شدن آتش بوده است. برخی هم وقوع حریق وحشتناک را در هیچ شرایطی نمی‌پذیرند و می‌گویند هیچ انسانی نمی‌توانسته مرتکب چنین جنایتی شود! این عده معتقدند حکایت انهدام معبد به دست هروستراتوس (60) در سال 356 خیالی و ساختگی است و صرفاً برای بیان علت حریق و نسبت دادن آن به مردم کاریا (61) در همسایگی افه‌سوس بوده است - همسایه‌ای که به سهولت می‌توانسته معبد را آتش بزند و بسوزاند. هدف بسیاری از جنگهای باستان را انهدام بناهای مهم دشمن می‌دانند ( آتش زدن کاخ سفید در واشینگتن در سال 1812 از نمونه‌های دوران جدید این تفکر است ). مشکل این فرضیه در آن است که هیچ شاهد تاریخی در مورد تهاجم کاریاها به افه‌سوس در دست نداریم. مهمتر آنکه، در چنین زمانی موسولوس بر کاریا حکومت می‌کرده که از تحسین‌کنندگان و دوستداران یونانیان بوده است و از این رو امکان حمله به معبد، مثل ارتکاب جنایت به دست هروستراتوس، پذیرفتنی نیست.
کشف قطعاتی از نمای سه گوش یا سنتوری در میان خرده سنگها و همچنین یافتن قسمتی از قاب پنجره‌ی معبد در کلیسای یوحنای حواری نشان می‌دهد که تصور ما از نمای سنتوری پنجره‌دار منقوش بر سکه‌ها صحیح بوده است. تصویر پنجره‌های منقوش بر سکه‌های افه‌سوس دقیقاً شبیه تصاویر منقوش بر سکه‌های ماگنسیا [ در تسالی یا یونان قدیم ] است؛ در ماگنسیا شواهد باستان‌شناسی بیشتری پیدا شده که وجود پنجره در نمای عمارت را تأیید می‌کند. الاهه‌ی ماگنسیا هم، مثل آرتمیس الاهه‌ی افه‌سوسی‌ها، تجلی کننده بوده است. در نوشته‌های مربوط به سکه‌شناسی، صدها سال از این پنجره‌ها به عنوان لوحه یا مذبح یاد می‌شد؛ عجیب است که در یکی از مکتوبات مسکوک‌شناسی در سده‌ی شانزدهم آشکارا حدس درستی زده‌اند و لوحه‌ها را به صورت پنجره ترسیم کرده‌اند.
دو نمونه از مجموعه سکه‌های افه‌سوس را در دست داریم که هیکل زنی را در پنجره‌ی مرکزی نمای سنتوری در حالت ظهور آیینی نشان می‌دهد. در یکی از آنها هیکل زن شبیه آرتمیسِ افه‌سوس است، و در دیگری بیشتر به کاهنه‌ای شباهت دارد که درست مشابه او را بر پرده‌ی دیواری تئاتری رومی واقع در هیراپولیس، شهری نه چندان دور از افه‌سوس، در دست داریم که در مقابل زیارتگاه کوچکی متعلق به آرتمیسِ افه‌سوس ایستاده است. بامر در یکی از ترسیمات دینی خود پنجره‌ی معبد را روبه‌روی حیاط مذبح نشان داده و ستونهای حیاط را به طرز نامعمولی مرتفع و مدخل معبد را نامعمول ترسیم کرده است. در ضمن حیاط مذبح را چنان نشان داده که گویی با معبد ارتباط ندارد. در بعلبک نیز پنجره‌ی ظهور نقش آیینی مشابهی داشته است. مذبح بلند - که بیشتر شبیه زیارتگاه مستقلی بوده است - مانع رؤیت سردر معبد از بیشتر مکانهای حیاط مذبح می‌شده است.
پنجره‌های نمای سنتوری که از شرق منشأ گرفته است، موجودیت خود را به دوره‌ی مسیحیت و از آنجا تا زمان حاضر کشانده است. دستخطی به زبان فرانسه و متعلق به سده‌ی سیزدهم در اختیار داریم که یوحنای حواری را در حال انهدام معبد و مجسمه‌ی آرتمیس نشان می‌دهد ( شکل 8 ). بعدها این معبد را به صورت‌ یک بنای مسیحی قرون وسطایی درآوردند، با این حال پنجره‌های ظهور آیینی آن را محفوظ نگاه داشتند. به سبک رومی اسپانیا، در مدخل غربی کلیسای قدیس وینسنت (62) در آویلا (63)، اسپانیا، نقش‌ریز و شگفتی‌آوری از یک معبد ستوندار کلاسیک رومی با سه پنجره در نمای سنتوری دیده می‌شود. سر ستونهای ایرانی به شکل سر گاو که در مدخل وسطی [ تخت جمشید ] موجود است انعکاسی از معماری افه‌سوس به شمار می‌رود. باستان شناسان در حفاری چند بنا در افه‌سوس و همچنین در مهاجرنشینهای یونانی در اسپانیا تعدادی از این سر ستونها را کشف کرده‌اند. اسطوره‌ی مشهوری می‌گوید که بدلی از تندیس آرتمیس و معبدش را به مارسی آورده بودند که بعداً مشابه آن در مهاجرنشینهای یونانی در اسپانیا رواج پیدا کرد. البته قبول این نظر دشوار است که انعکاس هنر افه‌سوس باستان توانسته باشد مستقیماً تا سده‌ی دوازدهم میلادی در اسپانیا دوام بیاورد. با این حال در قرون وسطا بین اسپانیا و افه‌سوس پیوند تاریخی مهمی وجود داشته است. می‌دانیم صلیبیون اسپانیا در اوایل سده‌ی یازدهم میلادی به خاور نزدیک سفر کردند و، در سده‌ی سیزدهم، حکومت افه‌سوس نیز عملاً در دست گروهی اسپانیایی موسوم به مجمع بزرگ کاتالان بوده است. از طریق همین عده است که مرسومات معماری افه‌سوس و معبد مشهور آرتمیس توانسته است با کمک ترسیمات و دستنویسها یا به صورت بافت در پارچه‌های شرقی به اسپانیا برسد.
 باغهای معلق بابل
تصویر 10: متن خطی به زبان فرانسه متعلق به سده‌ی سیزدهم با تصویر یوحنای حواری در حال ویران کردن معبد آرتمیس در افه‌سوس. نقاش در قرون وسطا سه پنجره‌ی مشهور در نمای سنتوری معبد را در نظر داشته و آنها را ترسیم کرده است.( کتابخانه‌ی کالج تزینیتی، کیمبریج )
سکه‌های منحصر بفردی در اختیار داریم که نشان می‌دهد از مجسمه‌های زنانه برای تزیین نمای سنتوری استفاده کرده‌اند. هم اکنون نیز می‌توان در برخی از آثار زیبا و حجاری قدیمی در کوههای ترکیه سبکی را مشاهده کرد که افه‌سوسی‌ها با کمک آن از مجسمه‌ها به عنوان چارچوبِ در بهره گرفته‌اند. در این آثار وجود چهار مجسمه‌ی زنان را نمی‌توان امری تصادفی دانست. مجسمه‌هایی که توانستند جایزه‌ی مسابقه‌ی پیکرتراشی را بربایند تا شایسته‌ی نصب در معبد آرتمیس شوند چهار تندیس بودند که زنان جنگجوی آمازون را نشان می‌دادند. اما این چهار تندیس را به صورت نیازمندانی تراشیده‌اند که می‌کوشند در درون معبد پناه بجویند. تصویر این زنان در سکه‌های دوران امپراتوری روم که معبد E را نمایش می‌دهند مؤید این واقعیت است که معبد E را به همان صورت معبد D ساخته‌اند. چهار مجسمه‌ی پیشگفته را در سال 450 قبل از میلاد در معبد D نصب کردند.
در اینجا لازم است یکی از عناصر جزئی و بازسازی شده در معبد E- سر گورگون (64)- را بر اساس شواهد ضمنی و غیرمستقیم بپذیریم. نقش سرگورگون را برای اولین‌بار در معبد قدیمی کورفوی یونان مشاهده می‌کنیم. نقش گورگون در زوایای معبد را در سکه‌ها درست در همان جایی می‌بینیم که در نقشهای قدیمی معبد لوکریس (65)، ایتالیا، مشاهده می‌شود. یوستینیانوس (66) در سده‌ی ششم میلادی سر گورگون‌ها را در زمره‌ی اشیای گرانبهایی درج کرده که در منطقه‌ی معبد به دست آورده و به قسطنطنیه ( استانبول ) فرستاده بود. در چنین زمانی معبد آرتمیس دیگر وجود خارجی نداشته است. پس از خرابی معبد آرتمیس در سال 262 میلادی به دست گوت‌ها، در اواخر همین سده‌ی سوم اقدامهایی برای بازسازی آن صورت گرفت، لکن مسیحیان در سده‌ی چهارم پرستش این معبد را به آسانی تحمل نکردند و قدیس یوحنای زرین دهن (67) آن را در سال 401 بکلی ویران کرد. بر پایه‌ی قصه‌های اساطیری، پیروان آرتمیس بعد از انهدام معبد باز هم به پرستش سنگهای معبد او ادامه دادند. گفته‌اند قدیمی‌ترین و مقدس‌ترین شیئی که مورد پرستش قرار گرفت سنگی بوده که از آسمان فرو افتاده بود - که احتمالاً از سنگهای شهابی بوده است. پرستش سنگ سابقه‌ای قدیمی دارد و بسیاری از خواهران الاهه‌ی آرتمیسِ افه‌سوس کاملاً به سنگ شباهت داشته‌اند. مثلاً آرتمیس مردم پرگا (68)، همچنانی که بر سکه‌های آن شهر منقوش است، چیزی بیشتر از یک لوحه سنگی دارای سر نیست. تا هنگام ظهور مسیحیّت، بت‌پرستان، گذشته از پرستش سنگ آسمانی، توانستند به دلیل وجود تصویر افه‌سوس بر سکه‌ها همچنان با گرفتن سکه در دست به پرستش آرتمیس ادامه دهند.
افه‌سوس، در سده‌های بعد، فراز و نشیبها به خود دید. اما هیچ کدامشان به اندازه‌ی فرو رفتن معبد آرتمیس در گِل‌ولای مهم نبود. افه‌سوس تا سده‌ی هفدهم به صورت دهکده‌ای بدنما، متروک، و فقر زده درآمد، با این حال معبد آرتمیس آن بکلی از دید جهانیان محو نشد. اکنون هم مجسمه‌ی آرتمیس افه‌سوس با پستانهای متعددش در ناپل باقی مانده است و مجسمه‌های مشابه دیگری نیز در اختیار داریم. رافائل (69) در سده‌ی شانزدهم برای نقاشیهای واتیکان (70) و تیپولو (71) در سده‌ی هجدهم برای نقاشیهای خود از آنها الگو برداشتند. تا جنگ جهانی دوم همچنان بدلی متعلق به سده‌ی شانزدهم از مجسمه‌ی آرتمیس که برای ویلاد / استه (72) در تیوولی (73)، ایتالیا، ساخته شده بود، در این عمارت دیده می‌شد. تصویر نمای معماری معبد افه‌سوس که بر اساس سکه‌ها بازسازی شده بود بعد از جنگ جهانی دوم منتشر شد و سالوادور دالی (74)، نقاش معاصر، از آن الهام گرفت. او تصویر دقیقی از این نما را ترسیم کرد و تعدادی از پیروان الاهه‌ی آرتمیس را رقص‌کنان بر آن افزود.
شکسپیر (75) نیز خاطره‌ی افه‌سوس را برای تمام اعصار محفوظ داشته است، زیرا بنا به پیشگویی جاودانه‌ی هوراس (76)، شعر شاعر و معبد آرتمیس هر دو نامیرایند. شکسپیر در کمدی اشتباهات (77) که به اعتراف خودش رونوشتی از نمایشنامه‌ی پلاوتوس (78) است کوشیده است به جای شهر یونانی اپیدامنوس (79)- محل اقامت شاعر لاتینی - ویژگیهای یک شهر بزرگ و با فرهنگ و ثروتمند را با ویژگیهای شهر افه‌سوس درهم بیامیزد، و رازی بسازد و بعد گره آن را بگشاید. زمینه‌ی این تغییر در فکر شاعر چیست؟ این بسا علت آن باشد که او می‌دانسته افه‌سوس یکی از غنی‌ترین مراکز پولی جهان کهن بوده و معبد باشکوهی داشته است که واقعاً یکی از عجایب هفتگانه دنیا به شمار آمده است.

پی‌نوشت‌ها:

1- Edward Gibbon.
2- Ostrogoths، یا گوت‌های شرقی، قومی ژرمنی بودند که رومیان برای حفظ مرزهای خود آنان را در کنار دانوب مستقر کردند و بعدها به روم حمله بردند و حکومتی در آنجا تشکیل دادند.- م.
3- Cayster.
4- John Tutle Wood.
5- Schliemann.
6- Anton Bammer.
7- Pliny the Elder.
8- Near East، بخشی از آسیای جنوب غربی شامل ترکیه، لبنان، سوریه، اردن، و شبه جزیره‌ی عربستان است که بعضاً مصر را هم در برمی‌گرفته.-م.
9- deus ex machina، اشاره مؤلف به نمایشنامه‌ی هیپولیت اثر ائوریپیدس است که آرتمیس در پایان نمایش رازهای نهفته را می‌گشاید و بی‌گناهی هیپولیت قهرمان نمایشنامه را ثابت می‌کند. [ نک 10 ائوریپیدس، هیپولیت، مندرج در هلن، ترجمه محمد سعیدی، بنگاه نشر و ترجمه، ص 80 ].- م.
10- Chersiphron.
11- Croesus.
12- Cybele.
13- Herostratus.
14- Herastratan.
15- Plutarch.
16- Artemisia.
17- Ptolemy physcon.
18- Ptolemy Euergetes.
19- Eirene.
20- Marc Antony.
21- Arsinoe.
22- Cleopatra.
23- Heracleitus.
24- Metagenes.
25- Theodoros.
26- Praxiteles.
27- Scopas.
28- Polycelitus.
29- Kresilas.
30- Phradmon.
31- Peace of Callias.
32- Ma.
33- Hitties.
34- Demtrius.
35- در انجیل آرتمیس به صورت آرطامیس و مردم افه‌سوس با کلمه‌ی افه‌سسیان ذکر شده است.- م
36- C. Vibius salutaris.
37- phrygia.
38- Kybele.
39- Xenophon.
40- Salutaris.
41- Capitol.
42- Coventry.
43- Hiroshima.
44- Hecatompedon.
45- Baalbek.
46- Hadad.
47- Serapis / Zeus Helios.
48- Bammer.
49- Bernard Ashmole.
50- Karl Lehmann.
51- Hugh Plommer.
52- William Dinsmocr.
53- Charles picard.
54- Apollo Smintheus، یا آپولون با موشها، در اساطیر یونانی آمده است شخصی به نام کرینیس مورد خشم خدایان قرار گرفت و مزارع او به وسیله‌ی موشها از میان رفت. آپولون برای نجات مزارع او از این بلا، موشها را با تیرهای خود کشت و کرینیس هم به افتخار او معبدی به اسم « آپولون با موشها » بنا کرد.- م.
55- Alexandria Troas، بندری در دریای اژه و در اطراف شهر تروای عهد باستان.- م.
56- Arcadiane.
57- Aeolic، به سکنه‌ی ما قبل تاریخ یونان گفته می‌شود و یونیایی هم بخشی از آسیای صغیر عهد باستان است. مؤلف در اینجا به تکامل سر ستونهای ساده‌ی یونیایی به سر ستونهای بالشی شکل یونیایی نظر دارد.- م.
58- Ara Pacis.
59- Vitruvius.
60- Herostratus.
61- Caria.
62- St. Vincent.
63- Avila.
64- Gorgon، در اساطیر یونان نام یکی از سه زنی است که موی سرشان مار بوده و هر کس به آنان نگاه می‌کرده تبدیل به سنگ می‌شده است.- م.
65- Locris.
66- Justinian.
67- St. John Chrysostom.
68- Perga، شهر عمده پامفولیای قدیم در آسیای صغیر.- م.
69- Raphael.
70- Vatican.
71- Tiepola.
72- Villa d Este.
73- Tivoli.
74- Salvador Dali.
75- Shakespear.
76- Horace.
77- The Comdey of Errors.
78- Plautus.
79- Epidamnus.

کتابشناسی
Bammer, A, Die Architektur des jumgeren Artemision von Ephesos ( Veroff.d. Deutsch Arch. Inst. ), Wiesbaden. 19722.
Cook, B. F., The Tympanum of the Fourth Century Temple of Artemis at Ephesus, British Museum Quarterly XXXVII (1973), 137-40.
Eckschmidt, W., Die Sieben Weltwunder, ehre Erbauung, Zerstorung und Wiederentdeckung, Mainz am Rhein, 1984. 69, 121.
Fleischer, R., Artemis von Ephesos und verwandte Kultstatuen aus Anatolien und Syrien Leiden. 1973.
Foss, C., Ephesus after Antiquity, Cambridge, 1979.
Krischen, F., Weltwunder der Baukunst in Babylonien und Ionien. Tubingen, 1956.
Lessing, E. and Oberleitner, W, Ephesos Weldstadr der Antiche, Vienna and Heidelberg 1978.
Oberleitner W. et al., Katalog der Antike Sammlung II, Kunsthistorisches Museum, Wien: Funde aus Ephesos und Samothrake, vienna, 1978.
Plommer, H., St John s Church, Ephesus Anatolian Studies 12(1962) 119-29.
Price, M. and Trell. B., Coins and their Cities, London, 1977, 127-32.
Trell, B. L. The Temple of Artemis at Ephesus, ANS Numismatic Notes and Monographs 107, New York, 1945.

منبع مقاله :
کلیتن، پیتر؛ پرایس، مارتین؛(1392)، عجایب هفتگانه در دنیای باستان، ترجمه‌ی محمّدحسین آریا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
 



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط