نویسنده: جئوفری ویوِل
موسولئوم در هالیکارناسوس مقبرهی بزرگی بود که برای دفن و یادبود موسولوس، که از سال 377 تا 353 قبل از میلاد بر کاریا حکومت کرد، ساخته شد. وی در همین دوران ساتراپ یا حاکمی بود که از سوی پادشاه ایران بدین سمت منصوب شده بود، زیرا قلمرو فرمانروایی موسولوس در محدودهی امپراتوری ایران قرار داشت. این مقبره با توجه به مقیاسهای عهد باستان چنان وسیع و مزین به مجسمههای گوناگون بود که دیری نگذشت در زمرهی عجایب هفتگانه دنیای باستان درآمد. در دوران امپراتوری روم واژهی موسولئوم را به عنوان نامی عام برای هر مقبرهی بزرگی به کار میبردند، اصطلاحی که تا امروز همچنان باقی مانده است. موسولوس پس هکاتوموس اهل میلاسا (1) بود که در اثنای حکومت خود پایتختش را از این محل به شهر ساحلی هالیکارناسوس انتقال داد، و با خواهر خود به نام آرتمیسیا ازدواج کرد. نویسندگان عهد باستان ساخت این موسولئوم را به آرتمیسیا نسبت داده و گفتهاند که او این مقبره عظیم را به خاطر برادر و شوهرش بنا کرده است؛ به این علت است که غالباً ساختمان آن را به دورهی دو سالهی 353 - 351 قبل از میلاد، یعنی فاصلهی زمانی بین فوت موسولوس و آرتمیسیا، نسبت میدهند. اما روشن است مقبرهی موسولوس بیش از آن بزرگ بوده که کسی بتواند در چنین فرصت کوتاهی آن را طرحریزی و تکمیل کند؛ بیشتر گمان میرود که موسولوس در زمان حیات خود، احتمالاً بلافاصله پس از تجدید بنیانگذاری هالیکارناسوس در حدود 370-365 قبل از میلاد، ساختن مقبره را آغاز کرده و آن را در حدود سال 350 قبل از میلاد، اندکی پس از مرگ آرتمیسیا، به پایان رسانده است.
هالیکارناسوس باستان همین بود روم فعلی است که در جنوب غربی ترکیه قرار دارد، و در زیر سایهی دژ وسیعی بسر میبرد که صلیبیون یا شهسواران قدیس یوحنای اهل مالت (2) آن را در سدهی پانزدهم در منطقهای مسطح و مشرف بر لنگرگاه بنا کردند و هم اکنون مسجدی در جوارش دیده میشود.
باستان شناسان در سالهای اخیر با انجام عملیات حفاری محل موسولئوم را پیدا کردند، لکن ظاهر آن برای بیننده امروزی قدری گیج کننده است، چون ساختمان اصلی مقبره بکلی محو شده است. آنچه از موسولئوم باقی مانده عبارت است از پرش چهار گوشهای در یک صخره برای پیافکندن ساختمان، پلکانی غربی رو به پایین، که جسد موسولوس را برای دفن از آنجا حمل کرده بودند، بازسازی طرح کلی اتاق مقبره و پایه ستون گلدانی شکل خرد شده و مقداری سنگ ساختمانی.
تصویر 1: منظرهی برش پیهای موسولئوم از جهت غرب، که محل اتاق مقبره و قطعات سنگی برگردانده شده را نشان میدهد.
مهمترین شرحی که اکنون از نویسندگان عهد باستان در دست داریم توصیف ناقصی است که پلینی مهین در اثر خود موسوم به تاریخ طبیعی (7)( رسالهی سی و ششم بند 30 و 31 ) در حدود سال 75 میلادی از موسولئوم داده است. اگر بخواهیم تصویر موسولئوم را بازسازی کنیم لازم است شرح پلینی را مدنظر قرار دهیم؛ ترجمهی این توصیف از متن لاتین و از چاپ تئوبنر (8) به قرار زیر است:
اسکوپاس با رقبا و معاصران خود، بریاگزیس (9)، تیموتئوس (10) و لئوخارس (11) که ما باید همهی آنان را همتراز بدانیم، به اتفاق یکدیگر مجسمههای موسولئوم را تراشیدند. این مقبره را آرتمیسیا برای شوهرش، موسولوس پادشاه کاریا، ساخت که در دومین سال از یکصد و هفتمین اولمپیک درگذشت. این پیکرتراشان را مخصوصاً باید سازندهی یکی از عجایب هفتگانهی دنیا شمرد. بنای مقبره در جوانب شمالی و جنوبی 63 پا طول دارد و در قسمت نما یا سردر کوتاهتر است، کل محیط آن 440 پاست و ارتفاع آن به 25 کوبیت میرسد، و 36 ستون ساختمان مقبره را احاطه کرده است. یک « ردیف ستون » محیط مقبره را در بر دارد. اسکوپاس مجسمههای پهلو یا وجه شرقی مقبره، بریاگزیس مجسمههای پهلوی شمالی، تیموتئوس مجسمههای پهلوی جنوبی، و لئوخارِس مجسمههای پهلوی غربی مقبره را تراشیدند. پیش از اتمام کارِ این پیکرتراشان، ملکه درگذشت. اما آنان کار را متوقف نکردند و آن را به پایان بردند، زیرا میدانستند این یادبود افتخار و مهارت هنری خاصی آنان را نمایش میدهد. تا امروز هم دستهای آنان با یکدیگر در حال رقابت است. پیکرتراش پنجمی هم در این کار شرکت داشته است. بالای ردیف ستونها، هرمی وجود دارد که از نظر بلندی با بخش زیرین خود همارتفاع است، و با 24 پله به نوک بنا میرسد. بر فراز ساختمان ارابهی چهار اسبهای از جنس مرمر نصب کردهاند که پیتیس (12) آن را تراشیده است. با محاسبه این ارابه، ارتفاع کل ساختمان به 140 پا میرسد.
توصیف پلینی از مقبره موسولئوم جزئیات حقایق و ارقامی را به دست میدهد که گویی آنها را از منبع موثقی استخراج کرده است، لکن در نسخههای خطی این ارقام را متفاوت نوشتهاند، و به نظر میرسد برخی از ارقام پلینی با هم مطابقت نمیکند. مثلاً، اگر کل محیط پیرامون موسولئوم 440 پا و پهلوهای شمالی و جنوبی آن از پهلوهای دیگر بلندتر بوده باشد ( نکتهای که حفاری پی مقبره آن را تأیید میکند )، طول هر یک از پهلوهای شمالی و جنوبی باید، به هر صورت در سطح زمین، بسیار بیشتر از 63 پایی باشد که پلینی نوشته است. اما گذشته از این دشواریها، میتوان از توصیف او تصویری کلی رسم کرد؛ به هر حال با توجه به شرح پلینی گمان میرود استنباط زیر صحیح باشد.
نقشهی موسولئوم چهارگوشه بوده و پهلوهای آن در سطح زمین احتمالاً 120 و 100 پا درازا داشته است، که با محیط 440 پایی مقبره که پلینی نوشته است همخوانی دارد. ارتفاع مقبره 140 پا و شامل سه بخش عمده بوده است: اول، قاعده یا سکوی مرتفعی که در شرح پلینی صرفاً با نام « بخش پایینتر » مشخص شده و احتمال میرود 60 پا ارتفاع داشته است؛ دوم به ردیف 36 ستونی احتمالاً به ترتیب 11 در 9 بوده ( 11 ستون در هر یک از پهلوهای بلندتر و 9 ستون در پهلوهای کوتاهتر با دو بار محاسبه ستونهای گوشه )- با توجه به اطلاعات به دست آمده از حفاریها واضح است که سبک ستونها یونیایی بوده است؛ سوم، در رأس بنای موسولئوم ارابهی مرمرین چهار اسبهای را نصب کردهاند.(13) رقم 25 کوبیت، معادل 37/5 پا، که پلینی ذکر کرده، آشکارا ارتفاع یک بخش از مقبره است و به احتمال زیاد به ارتفاع ردیف ستون از قاعده تا پیشامدگی سر ستون است. اگر تا اینجا درست گفته باشیم، پس باقی ماندهی ارتفاع کلی، یعنی رقم 22/5 پا، به سقف هرم و 20 پای دیگر به مجموعهی ارابه و قاعدهی آن مربوط میشود.
نکتهی کلی دیگری که میتوان با اطمینان از نوشتهی پلینی استنباط کرد کثرت و کیفیت مجسمههایی است که موسولئوم را مزین کرده و سبب شهرت آن شده است؛ البته پژوهشگران برای بازسازیهای گذشته، همواره در مورد وجود اینهمه مجسمه تردید کردهاند. پلینی میگوید چهار پیکرتراش معروف یونانی هر یک مسئول تزیین یکی از پهلوهای موسولئوم بودهاند: اسکوپاس در پهلوی شرقی، بریاگزیس در پهلوی شمالی، تیموتئوس در پهلوی جنوبی و لئوخارس در پهلوی غربی کار کردهاند، باری، او نام انفرادی هیچ مجسمهای را نیاورده، تنها نام ارابهی چهار اسبهی رأس مقبره را میبرد و پیکرتراش آن را پیتیس ذکر میکند، که معمولاً تصور میشود پیتئوس (14) باشد که ویتروویوس ( در کتاب هفتم، بدن 12-13 ) از او نام برده است؛ به نظر پژوهشگران پیتئوس و ساتیروس (15) کتابی دربارهی موسولئوم نوشتهاند. گمان میرود پلینی شرح خود را از کتاب این دو نفر اقتباس کرده باشد.
در زمرهی اشارات مختصر دیگر ادبیات باستان دربارهی موسولئوم باید از شرح کوتاه ویتروویوس یاد کنیم. شرح او که یکصد سال بر توصیف پلینی قدمت دارد و در حدود سالهای 25-30 میلادی نوشته شده چیزی بر جزئیات نمیافزاید، تنها به جای تیموتئوس نام پراکسیتلس را در زمرهی چهار پیکرتراش آورده است که عموماً آن را اشتباه میدانند.
تا اینجا ذکر منابع باستان کافی است. اکنون بهتر است به دژ یا قلعهی بودروم توجه کنیم، که هم باعث ویرانی موسولئوم، و هم وسیلهای برای حفظ برخی از عناصر مهم آن شده است.
به نظر میرسد موسولئوم تا سدهی سیزدهم میلادی نسبتاً بیعیب برجا بوده است، در چنین زمانی بخش بالایی آن، از جمله سقف و ردیف ستونها، احتمالاً به دلیل زلزله واژگون شده است. به هر حال میدانیم موسولئوم تا اواخر سدهی پانزدهم دچار انهدام کلی نشده بود. شهسواران قدیس یوحنا در سال 1494 تصمیم گرفتند تا دژ خود را در بودروم ( که در سال 1402 بنا شده بود ) مجدداً مستحکم کنند و آنان از بقایای موسولئوم همچون منبع سهلالوصولی برای به دست آوردن سنگهای چهارگوش استفاده کردند. دیوارهای طویل و ممتد دژ را که هستهی مرکزی موسولئوم را تشکیل میداد از تخته سنگهای سبز آتشفشانی ساخته بودند. تخته سنگها حدوداً مربع و 90 سانتیمتری هستند و 30 سانتیمتر ضخامت دارند، و آثار واضح بَست بر آنها دیده میشود که در گذشته برای به هم پیوستن سنگها به کار میبردهاند. شهسواران تخته سنگهای رویهی موسولئوم و مجسمههای مرمری آن را غالباً به صورت قطعات کوچکتر درآوردند و برای تهیهی ملاط آهک در کوره سوزاندند. پژوهش اخیر آنتونی لاتسل (16) نشان میدهد کار انهدام موسولئوم مدت 28 سال و تا سال 1522 طول کشیده است و تا این زمان تقریباً تمام تخته سنگهای موسولئوم حتی سنگهای پی و اتاق دفن زیرزمینی را بیرون کشیده و غارت کردهاند.
کلود گیشار (17) فرانسوی در سال 1581 شرح جالبی از ویران کردن بخش پایینی موسولئوم و کشف مدفن موسولوس، که تا سال 1522 همچنان پابرجا بوده، فراهم کرده که قسمتی از آن به قرار زیر است:
شهسواران مهماننواز، پس از به دست آوردن بودروم، کار استحکام دژ را آغاز کردند. در آن حوالی به جستجوی سنگ آهک پرداختند؛ پلکانی از مرمر سفید به شکل سکو در وسط صحرا و نزدیک لنگرگاه یافتند که به عهد باستان تعلق داشت و چون چیزی مناسبتر و آمادهتر از آن ندیدند همان را خراب کردند و برای ساختن آهک به کار بردند. بعد از آنکه پی بردند این سنگها برای مقصودشان مناسب است، تمام تخته سنگهایی که از سطح زمین بیرون بود مصرف کردند، و به امید دستیابی به مقادیر بیشتری به حفر زمین پرداختند. در این کار با موفقیت بزرگی مواجه شدند، زیرا فهمیدند هرچه بیشتر میروند پی ساختمان وسعت بیشتری میگیرد، به این طریق نه تنها سنگ برای تهیهی آهک به دست آوردند، بلکه مقادیری از آنها را هم در بنای ساختمان به کار بردند.
با گذشت چهار یا پنج روز، بعد از آنکه محوطهی وسیعی را کندوکاو کردند، یک روز غروب با دریچهای مواجه شدند که مثل مدخل غار به نظر میرسید. شمع آوردند و پایین رفتند، در آنجا اتاق مربع شکل بزرگی دیدند که گرداگرد آن را ستونهای مرمری با پایه ستونها، سرستونها، گچبریها، کتیبهها، و قرنیزهای نقش برجسته فرا گرفته بود. فضای بین ستونها را به نحوی با لوحههای سنگی و نوارهای مرمری رنگارنگ پر کرده و با شکل بندیها و مجسمهها آراسته بودند که با اطراف خود تناسب داشت، بر دیوارهای سفید اتاق صحنههای تاریخی و رزمی به صورت نقوش برجسته دیده میشد. آنان در ابتدا حیرت کردند، و ذهن خود را با این اثر منحصر بفرد مشغول ساختند، لکن عاقبت آن را فرو ریختند و خرد کردند و به صورت تکهتکه درآوردند، تا برای همان مقصود قبلی به کار ببرند.
پشت این اتاق، درِ بسیار کوتاهی دیدند که به اتاق دیگری شبیه اتاق کفشکن منتهی میشد. در اینجا مقبره با گلدان حاوی خاکستر جسد و درپوش سنتوری شکلی از جنس مرمر سفید مشاهده کردند که زیبایی و درخشندگی خاصی داشت. چون دیرگاه بود به درون مقبره نرفتند و بهتر دیدند آنجا را ترک کنند. روز بعد که بازگشتند دیدند مقبره گشوده شده و اطراف آن پر از تکه پارچههای زرتار و پولکهای طلاست؛ بنابراین دریافتند دزدان دریایی که در اطراف ساحل میچرخیدهاند آنان را زیر نظر داشته و شب آنجا آمده و سرپوش قبر را برداشتهاند. چنین مینمود که دزدان از آنجا گنجینهی سرشاری بسرقت بردهاند.
هرچند احتمال دارد این حکایت منطقی به نظر نرسد، دست کم نتایج حفاریهای اخیر یپسِن دانمارکی بخشی از آن را تأیید کرده است. او در اطراف اتاق دفن قطعاتی از درپوش سنتوری گور را پیدا کرد که به نظر میرسد اصلاً تابوتی سنگی از جنس مرمر سفید بوده است؛ در همان حال او پولکهای طلای کوچک فراوانی شبیه توصیف گیشار دیده است که به احتمال زیاد به لباسهای داخل گور تعلق داشته است. کشف او نشان میدهد دفن موسولوس بسیار شبیه تدفین در مقبرهای بوده است که اخیراً دست نخورده در ورژینا (18)، مقدونیه، پیدا شده است، مقبرهای که آن را به فیلیپ دوم مقدونی ( متوفای 336 قبل از میلاد ) نسبت میدهند. احتمال دارد که خاکستر و استخوانهای باقیمانده از سوزاندن جسد موسولوس را در پارچهی زرتار سوزن دوزی شدهای پیچیده و در صندوقی طلایی نهاده و آن را داخل تابوتی سنگی از جنس مرمر سفید گذاشته باشند.
پژوهشگران در مورد اتاق مزین و پرشکوه بالای گور که گیشار آن را توصیف کرده است تردید میکنند. هیچ اثری از این تزیینات غنی به دست نیامده و گمان میرود که او تزیینات مجسمهای و جزئیات معماری را که اصولاً به ظاهر بیرونی مقبره تعلق داشته به قسمت داخلی این اتاق نسبت داده و دوباره آن را نقل کرده است.
شهسواران مهماننواز از صدمهی فراوانی به موسولئوم وارد کردند، اما تمام سنگهای تراشیدهی آن را از میان نبردند. میان سالهای 1505 و 1507، یکی از فرماندهان شهسوار ده دوازدهتایی کتیبه پیدا کرد که جنگ یونانیان و آمازونها را به صورت نقش برجسته نشان میداد؛ این کتیبهها را برای تزیین در دیوار دژ کار گذاشتند که هنوز باقی است. در بین این کتیبهها، قطعهی منفردی از کتیبهی دومی دیده میشد که نبرد لاپیتها و سانتورها را نشان میداد. در آن زمان حجاریهای بالاتنهی چهار شیر ایستاده و یک یوزپلنگ دونده را در دژ نصب کردند. بعداً سنگهای حجاری شده را به موزهی بریتانیا انتقال دادند، در سال 1846 کتیبهها و در سال 1857 مجسمههای شیر و پلنگ را به همین موزه آوردند.
کاوشگران پیوسته در دژ گنجینههای معماری پیدا میکنند، و بتازگی هم قطعهی کاملی از گچبری سرستون مقبره را پیدا کردند که در بنای دژ به صورت سنگ سردر به کار رفته بود؛ کشف آن سبب شد تا باستان شناسان برای فضای مرکزی ستونهای موسولئوم چیزی به دست بیاورند. در همان حال کشف گوشهای از کتیبهی آمازونها در سال 1975، که هنوز مشخصات آن منتشر نشده، شاهدی بود مبنی بر اینکه دور تا دور مقبره دارای کتیبه بوده است.
چارلز نیوتن با توجه به نقوش برجسته و مجسمه شیرهای نصب شده در دژ بودروم عاقبت حدود 350 سال پس از ویرانی موسولئوم به دست شهسواران مصمم شد تا محل موسولئوم را حفاری کند. سیاحانی که در اواخر سدههای هجدهم و نوزدهم به دیدن دژ میآمدند حدس میزدند مجسمههای آن به موسولئوم تعلق داشته باشد. لرد استرافورد رد کلیف (19)، سفیر بریتانیا در استانبول، در سال 1846 توانست اجازهی کندن لوحههای منقوش و حجاریهای برجسته یا کتیبه آمازونها را که در آن زمان شهرتی کسب کرده بود به دست آورد و آنها را به لندن منتقل کند. چارلز ت، نیوتن کمک موزهدار آن زمان موزهی بریتانیا به امید کشف بیشتر چنین گنجینهای مجدانه کوشید تا محل موسولئوم را کشف و آن را حفاری کند.
گروه نیوتن با استفاده از توصیف ویتروویوس دربارهی هالیکارناسوس، و پس از مدتی آزمایش و خطا، توانست محل موسولئوم را معین کند. نیوتن با اندکی دشواری خانههای ترکان ساکن آن محل را خرید و در روز آغازین سال 1857 کار حفاری را شروع کرد. دیری نگذشت که اشتیاقش به یأس مبدل شد، زیرا پی برد انهدام موسولئوم به دست شهسواران وسیع بوده و تقریباً بکلی غارت شده است. او تنها توانست خطوط اصلی پی چهارگوش و بریده شده در سنگ نرم و تعداد کمی قطعه سنگ سبز رنگ را از هستهی اصلی ساختمان و مستقر در جای اصلی پیدا کند. نیوتن تمام این قطعه زمین را چهار دیواری محصور با ساختمان نام نهاد و در مکتوب بعدی خود با اندوه نوشت:
تمامی چهار دیواری محصور آکنده از بقایای گچبری سرستون و سنگ حجاری است. مقدار این خرده پارهها آن قدر زیاد است که تعیین مکان دقیق آنها بر نقشه ناممکن است. در مورد اکثر سنگهای مرمری اطلاعاتی از این قبیل ممکن نیست ارزش چندانی داشته باشد، چون ویرانگران مقبره آشکارا توالی تمام لایههای بنا را با کندن سنگها و دور ریختن آنها در مسافتی دورتر از بین بردهاند.
تصویر 2: نقشه ترکیبی محل موسولئوم که اکتشاف حفاریهای نیوتن و یپسِن را با هم جمع کرده است.
تصویر 3: بخشی از مجسمهی یک اسب و سوار ایرانی آن که در محوطهی چهارضلعی موسولئوم کشف شده است.( موزهی بریتانیا )
تصویر 4: سه لوحهی متصل به هم از کتیبهای که جنگ یونانیان و آمازونها را نشان میدهد و در « چهارضلعی » ( یا مقطع شالوده ریزی ) موسولئوم کشف شده است. در این کتیبه توالی دوازده نقش حجاری شده است.( موزهی بریتانیا )
تصویر 5: سرستون یونیایی در گوشهی بنا همراه با پایه ستون گلدانی شکل، که احتمالاً در زاویهی شمال غربی ستون موسولئوم جا داشته است.( موزهی بریتانیا )
بدین ترتیب نیوتن در حیاط خانهی پیشنماز، با قریب 20 متر طول و 6/5 متر عرض، یگانه گنجینهی دست نخورده را پیدا کرد و تعدادی مجسمه و سنگهای حجاری شده از آن بیرون کشید. از کشف او عکسبرداری شد و بعدها یکی از هنرمندان با استفاده از این عکس حکاکی جالبی تهیه کرد و در آن نیوتن را با ریش بلندش به تصویر کشید؛ در این حکاکی نیوتن به سوی دیوار صحن موسولئوم خم شده و از اینکه عاقبت توانسته است به کشف بزرگی نائل شود آشکارا خشنود است. سنگهای حجاری شده در تصویر شامل تخته سنگهای لایهی بالایی دیوار صحن و پلکان سقف هرمی شکل و قطعات شکستهی متعلق به شاه تیرهای اصلی است که در گذشته ستونها را به هم متصل میکردهاند. باری، کشف چند مجسمه در این محل دستاورد مهمتری به شمار میرفت. تقریباً تمام مجسمههای بزرگ از همین حیاط کوچک بیرون آورده شد که اکنون در موزهی بریتانیا در معرض تماشای عموم قرار دارد. از جمله پیشانی و قسمت پسین اسبهای ارابهی مستقر در رأس ساختمان، و نیز مجسمهی غولپیکر یک مرد و یک زن در این حیاط کشف شد که بوضوح به خاندان حاکم هالیکارناسوس تعلق دارند؛ طبعاً نیوتن آن دو را مجسمهی آرتمیسیا و موسولوس شمرده، لکن دلیل مشخصی برای اثبات نظر خود نیاورده است. باز هم در همین حیاط کوچک چند شیر مثل شیرهای نصب شده در دیوار دژ پیدا کردند که بهتر محفوظ مانده بود؛ کشف دیگر، حجاریهای خوش ترکیب سرِ آپولون، یگانه خدای معروفی است که در میان مجسمههای بدون تکیه گاه در موسولئوم قرار داشته است. رویهم 66 مجسمه یا مجسمهی شکسته در این گنجینه یافت شد. این قطعات دست کم به بیست مجسمهی گوناگون با اندازههای متفاوت و موضوعات مختلف تعلق دارند که همگی از اندازههای طبیعی بزرگترند. نیوتن گنجینهی کاملی کشف کرد که نشان میداد موسولئوم را بیدریغ با مجسمههای بسیار مزین کرده بودند.
تصویر 6: منظرهای از انبوه سنگهای حجاری شده و مجسمههایی که در حیاط خانهی پیشنماز محل در بخش شمالی موسولئوم کشف شده است.( اقتباس از حکاکی مندرج در تاریخ اکتشافهای نیوتن، لوحهی 11 ).
تصویر 7: تنهی اسب ارابه به لگام مفرغی خالص و بسته به دهن اسب، متعلق به گروه اسبهای ارابه نصب شده در رأس موسولئوم ( موزهی بریتانیا ).
تصویر 8: مجسمههای عظیمالجثهی زن و مردی از خاندان حاکم کاریا، که معمولاً آنها را آرتمیسیا و موسولوس میدانند؛ این مجسمهها در حیاط خانهی پیشنماز مسجد محل در پهلوی شمالی و موسولئوم کشف شده است.( موزه بریتانیا )
تصویر 9: مجسمهی شیر به دست آمده از حیاط پیشنماز محل که از بقیهی مجسمهها سالمتر مانده است.( موزهی بریتانیا )
اطراف موسولئوم کشف شده است، نمونهی مشخصی در دست نداریم. به همین دلیل من بر این عقیدهام که مجسمههای دارای اندازهی طبیعی را در پایینترین بخش موسولئوم نصب میکردهاند؛ در واقع این مجسمهها آن قدر در پایین قرار داشتهاند که هیچ یک از آنها را در فاصلهی دو تکیه گاه دیوار صحن به کار نبردهاند. موقعی که نیوتن به کار حفاری بنای موسولئوم دست یازید ارتفاع این فاصله دو متر بود. سایر مجسمهها را برحسب بزرگ بودنشان نصب کردهاند، یعنی هرچه مجسمه بزرگتر بوده در محل بالاتری جا داشته است؛ بزرگترین آنها را مجسمهی ارابهای میدانیم که دو برابر اندازه طبیعی بزرگ و در رأس ساختمان بوده است. گنجینهی مکشوف در حیاط پیشنماز، حاوی کمتر از نیمی از مجسمههای یک طرف ساختمان، در بازسازی تزئینات مجسمهای بنا اهمیت فراوانی دارد.
نیوتن در حد مقدور سنگهای حجاری را به انگلستان منتقل کرد که هم اکنون در انبار موزهی بریتانیا در غرب لندن به ردیف چیده شدهاند که هنوز هم روی آنها مطالعه میشود و در انتظار چاپ شرح نهایی آنها هستیم، چون برای بازسازی ساختمان اهمیت زیادی دارند. در میان آنها تعداد زیادی سنگ پله سقف هرم، از جمله یک قطعه سنگ کامل گوشهی پله، مشاهده میشود که به نوبه خود ثابت میکند کف پلهها در پهلوهای بلندتر و کوتاهتر ساختمان، عرض متفاوتی داشتهاند: احتمالاً سنگهای دارای کف عریض 54 سانتیمتری را در پهلوهای کوچک ( در غرب و شرق ساختمان )، و کف باریکتر 43 سانتیمتر را در پهلوهای بلندتر واقع در شمال و غرب ساختمان نصب کردهاند.
نیوتن و پولن (20) معمار او، با کمک این ابعاد و ترکیب آنها با پلههای هرم ( به تعداد 24 تا ) و ستونها ( به تعداد 36 تا ) با توجه به نوشتهی پلینی، توانستند سقف و بخش بالایی موسولئوم را در حد قابل قبول بازسازی کنند، اما نتوانستند جای مجموعهی مجسمههای بسیار متفاوت و دارای اندازهی گوناگون و نصب شده در گرداگرد موسولئوم یا نقوش برجستهی آن را به نحو منطقی معین کنند. یکی از دشواریهای عمدهی آنان نداشتن اطلاعات دقیق از جزئیات نقشه و مقطع پی ساختمان و همچنین نبود هر گونه اطلاعات دربارهی بخش پایینی ساختمان بوده است. مهندسان سلطنتی عضو گروه نیوتن مایل بودند از تکنیکهای مخصوص سازندگان راه آهن عصر ویکتوریایی استفاده کنند و در تأیید نظر خود دلیل میآوردند که کشف کامل « چهار دیواری محصور » یکباره صورت نگرفته است به هر حال، همراهان نیوتن پیش از آمدن پولن قسمت اعظم کار را انجام دادند و محل دیوار را پر کردند. این نقص بعد از حفاریهای جدید کریستین یپسن در بین سالهای 1966 و 1977 تا حدی مرتفع شد.
اگر کشف مخزن مجسمهها را در حیاط پیشنماز اوج حفاری نیوتن بدانیم، بزرگترین دستاورد یپسن تعیین نقشهی دقیق و واضح پیریزی ساختمان و بیرون آوردن سنگهای حجاری و قطعات شکستهی مجسمهی باقی مانده در درون آن بوده است. نقشهی ترکیبی ( شکل 2 ) مشخصات اصلی چارچوبهی شالوده ریزی و رابطهی مقطع آن را با دیوارهای شمالی و شرقی صحن موسولئوم و دروازهی ورودی نشان میدهد که بقایای اندکی از آن در مرکز دیوار شرقی کشف شده است. خطوط نقطه چین نقشه خانههایی است که پیش از حفاری نیوتن موجود بوده و او آنها را خریده و خراب کرده است. تودهی انبوهی از خاک و خرده سنگ هرمی شکل که نیوتن در چهار دیواری محصور برجا گذاشته بود موجب شد تا پس از عزیمت او نتوانند خانهها را بازسازی کنند؛ تنها خانهی جدیدی را در محل کشف مجسمهها در حیاط خانه پیشنماز بازسازی کردند.
با نگاه به نقشه میبینیم که اتاق دفن در مرکز محوطه نبوده بلکه در گوشهی شمال غربی آن قرار داشته است. گمان میرود این کار را برای گمراه کردن دزدان احتمالی صورت داده، یا به احتمال بیشتر به دلیل نزدیکی به مقبرهای قدیمیتر، آن را در گوشهی شمال شرقی ساخته باشند؛ ممکن است که مقبرهی قدیمیتر به ملکهی آرتمیسیای اول حاکم هالیکارناسوس تعلق داشته که در نبرد سالامین در سال 480 قبل از میلاد به نفع خشیارشا، پادشاه ایران، علیه یونیانیان جنگید. موسولوس احتمالاً با تعیین محل مقبرهی خود در نزدیکی مقبره آرتمیسیا میخواسته پیوند خود را با سلسله پادشاهی او یادآوری کند، اما گمان میرود پیوند خانوادگی آنان چندان هم نزدیک نبوده است. در این مکان و پیش از ساختمان موسولئوم مزبور مقبرههای دیگری وجود داشته و پلهی نزدیک گوشهی شمال شرقی که آن را برای پیریزی موسولئوم بریدهاند مؤید این مطلب است.
پلهی عریضی که در صخرهی پهلوی غربی چهار دیواری محصور بریدهاند و رو به پایین به مدخل اتاق دفن منتهی میشود یقیناً برای انجام مراسم تدفین موسولوس مورد استفاده قرار گرفته است. تخته سنگ بزرگ و سبز رنگی که مدخل این اتاق را مسدود میکرده هنوز هم برجا مانده است ( شکل 1 ). موقعی که نیوتن کار حفاری را آغاز کرد این سنگ در جای اصلی خود قرار داشت، اما وقتی حفاران آن را برگرداندند در لبهی آن و سنگ دریچهی زیر آن نوعی اتصال دوم چلچلهای مشاهده کردند؛ پیداست بعد از اتمام ساختمان اتاق دفن سنگ را روی دریچه طوری قرار دادهاند تا زبان و بریدگی سنگها داخل هم شوند و در مقبره قفل شود. شکستگی در جلو و بالای این سنگ نشان میدهد که سارقان کوشیدهاند به مقبره دستبرد بزنند لکن نتوانستهاند سنگ را بردارند. نیوتن در مقابل همین سنگِ درپوش و در پای پلکان مقبره تودهی انبوهی از خرده سنگ را مشاهده کرد که به نظر وی بقایای دیواری بود که فرو ریخته بود. اما یپسن با برداشتن آنها متوجه شد از این خرده سنگها همچون وزنهی حفاظتی غذاهایی استفاده میشده است که در مراسم تدفین نزد متوفا انبار میکردهاند؛ گمان میرود این کار بلافاصله پس از سوزاندن جسد موسولوس صورت گرفته باشد. در آن زمان لاشهی کامل گوسفند و تکههایی از گوشت گوسفند، بز، گوساله، گاو نر، مرغ، کبوتر، و اردک را به روش خاص میبریدند و همراه تعداد زیادی تخم مرغ به عنوان نذری در مقبره میگذاشتند. نذر کردن غذا برای روح متوفا بیشتر با شعایر خاور نزدیک بستگی داشته تا با انجام دادن مراسم تدفین به شیوهی یونانی.
یکی از مهمترین ویژگیهای معماری در پی یا شالودهی ساختمان استفاده از تخته سنگهای آتشفشانی سبز رنگ است که نظیر آنها هنوز هم در گوشههای جنوب غربی و شمال شرقی دژ دیده میشود. این موضوع نشان میدهد پی ریزی سکوی مرتفع موسولئوم تقریباً به طور کامل برید و سپس پر شده است، و بدین وسیله حداکثر ابعاد برای قاعدهی ساختمان در پهلوی بلندتر به اندازهی 38 متر و در پهلوی کوتاهتر به اندازهی 32 متر فراهم آمده است. این مقادیر با رقمی که پلینی برای محیط ساختمان داده و آن را 440 پا نوشته است مطابقت میکند، به شرطی که یونانیان طول هر پا را 32 سانتیمتر محاسبه کرده باشند، که منطقی به نظر میرسد. بر این اساس میتوانیم بگوییم ابعاد 38/4 متر و 32 متر، معادل طولی برابر با 120 پا و 100 پا خواهد بود.
یپسن دانمارکی با استفاده از سنگهای حجاری و کشف شده در چارچوب پی محوطه، شواهد بیشتری برای بازسازی موسولئوم فراهم آورد. وجود چندین قطعه از پلکان عریضتر هرم و دارای برش جای مجسمه ثابت میکند که مجسمههای شیر را در قاعده سقف هرمی شکل نصب کردهاند. قطعات شکسته مربوط به قاعدهی مجسمه از جنس سنگ آهکی آبیرنگ همراه با شکل برشها و لبهها برای جا گرفتن مجسمه در سکوی بلند ثابت میکند مجسمههای ایستاده روی لبهها قرار داشته و به دیوار سکوی بلند، و احتمالاً دارای سطح متفاوت، تکیه میزدهاند. حدود بیست قطعه از این نوع سنگها را در اختیار داریم که غالباً برای استقرار مجسمه به اندازهی طبیعی مناسباند. خاصه یکی از همین سنگها به علت داشتن پیشامدگی کامل پلهمانند اهمیت بیشتری پیدا میکند، چون با کف 72 سانتیمتری و ضخامت بسیار کم خود نشان میدهد که مجسمههای روی آن، مثل مجسمههای سکو، به دیوار بسیار نزدیک بوده است. وجود سنگهای رویه از جنس سنگ آهکی آبی رنگ باز هم گویای آن است که قسمتهای خاصی از سکوی بلند را با این سنگهای تیره رنگ مزین کردهاند تا در تضاد با مرمرهای سفید به کار رفته در ساختمان و مجسمههای ساخته شده از سنگ چند رنگ، جلوهی بیشتری داشته باشد.
یپسن در مسیر حفاریهای خود به دو کشف بسیار مهم دیگر هم نائل آمد. یکی که قبلاً دربارهاش به اختصار بحث شد، آن است که او فضای محوری ردیف ستونها را براساس شاه تیر سنگی سالم و کشف شده در ساختمان دژ محاسبه کرد که دقیقاً برابر با سه متر بود. اگر با پلینی موافق باشیم که 36 ستون در موسولئوم وجود داشته که ترتیب قرار گرفتنشان 11 در 9 بوده است ( 11 ستون برای پهلوی بلندتر و 9 ستون برای پهلوهای کوتاهتر با منظور کردن دو بار ستونهای واقع در گوشه ) میتوانیم به این نتیجه برسیم که حداکثر ابعاد موسولئوم تا رأس سکوی مرتفع، برای پهلوهای بلندتر 32 متر و برای پهلوهای کوتاهتر 26 متر بوده است. و نیز نشان میدهد که سکو در هر یک از پهلوهای خود حدود سه متر به داخل دارای پله بوده است. سکوی پلهدار با نظر گیشار که نوشته است شهسواران هر چه بیشتر زمین را حفر میکردند « پی ساختمان وسعت بیشتری » میگرفت مطابقت دارد. کشف دوم یپسن به توالی سنگهایی مربوط میشود که انتقال از صورت سکو را به ایوان ستوندار نشان میدهد و عملاً ثابت میکند که کتیبهی آمازونها در بالای سکو، و بلافاصله در زیر ردیف ستونها، قرار داشته است. اگر این نظر درست باشد طول اصلی کتیبه حدود 116 متر بوده که هم اکنون قریب یک چهارم آن را سالم در اختیار داریم.
بازسازی یکی از پهلوهای کوتاهتر موسولئوم، بر اساس ترسیمی که ده سال قبل از چاپ این کتاب منتشر شده، ترتیب احتمالی قرار گرفتن مجسمههای این بنا را نشان میدهد. ویول این شکل را با توجه به ترکیب اطلاعات به دست آمده از منابع مختلف، که قبلاً به آن اشاره شد، ترسیم کرده است. او تعداد پلکان هرمی و ستونها را از نوشته پلینی گرفته است. همچنین ارتفاع کلی 140 پایی ( 44/8 متر براساس محاسبهی هر فوت 32 سانتیمتر ) بنا باز هم از پلینی است که 60 پا از آن به ارتفاع سکو و 37/5 پا به ارتفاع ردیف ستونها و 22/5 پا به ارتفاع هرم، و 20 پای باقی مانده را به ارتفاع ارابه با منظور کردن قاعده آن اختصاص داده است. ابعاد شناخته شده که با این ترسیم مطابقت میکند عبارت است از: ارتفاع و کف پلکان هرم ( ارتفاع 30 سانتیمتر؛ کف 60 سانتیمتر برای کوتاهترین پله، و 43 سانتیمتر برای جوانب بلندتر، و 54 سانتیمتر برای جوانب کوتاهتر )، فضای محوری ستونها ( 3 متر )، عرض قاعدهی موسولئوم ( 32 متر در پهلوی کوتاهتر )، پیشامدگی لبهی پایینترین پلهی سکو ( 72 سانتیمتر )، و نقوش برجستهی صحنه جنگ به ابعاد طبیعی در قاعدهی سکو، مجسمههایی که محل نصب آنها به اثبات رسیده عبارت است از: مجموعهی ارابه در رأس بنا، شیرها در قاعدهی هرم، کتیبه آمازونها در بالای سکو و مجسمههای مربوط به صحنهی جنگ در اندازهی طبیعی، در قاعدهی سکو. تصور میرود ایوان ستوندار را با قابهایی میپوشاندهاند که مزین به لوحههای سرپوش مانند و دارای نقوش برجستهی مربوط به ماجراجوییهای تسئوس بوده است. محل نصب بقیهی مجسمهها بازه م قابل بحث است؛ اما اگر بپذیریم که تمام مجسمهها و کتیبهها را در قسمت بیرونی بنا نصب کردهاند جای چندانی برای چون و چرا باقی نمیماند.
تصویر 10: بازسازی نظری یکی از پهلوهای کوتاهتر موسولئوم.( اقتباس از ترسیم ویول )
مهمترین نکته در مورد مجسمههایی که جای نصب آنها را نمیدانیم به مجسمههای عظیمی مربوط میشود که آنها را به اصطلاح مجسمهی موسولوس و آرتمیسیا مینامند و در میان صف طویل مجسمههای خاندان حاکم کاریا و نیاکانشان از بقیه سالمتر ماندهاند. محل این مجسمهها را بر مبنای منطقیترین دلیل در موقعیتی عالی و در میان ستونهای ایوان ستوندار میدانند، اما باید تأکید کنیم که دلیلی برای اثبات آن نداریم و نمیدانیم مجسمهها دارای پایه بودهاند یا خیر.
سایر مجسمههای ایستاده در قسمتهای اصلی که ظاهراً بر پایههای باریکی استوار بوده، مثل مجسمههای نمای سنتوری، در یک ردیف به دیوار تکیه داشتهاند. تعداد پلهها و ارتفاع آنها از سطح زمین به طور قطع مشخص نیست و برای بازسازی بنای موسولئوم ناچاریم بیشتر از بقیه دربارهی آنها به حدس و گمان متوسل شویم. از آنجا که مجسمهها را در سه مقیاس متفاوت، از اندازهی طبیعی تا 3/2 1 بزرگتر، ساختهاند نگارنده بدین نتیجه رسید که برای نصب مجسمهها لازم بوده از سه نوع لبهی پیشامده استفاده کنند، زیرا در پلکان بیرون سکو و در فاصلهی قاعده و رأس آن برای این کار فضای کافی در اختیار داشتهاند. در حال حاضر، یِپسن به جای سه بخش پلکانی سکوی موسولئوم به وجود دو بهش پلکانی معتقد است و در این بازسازی فاصلهی بخشها را به هم نزدیکتر میداند. مواردی که او در موسولئوم به آنها توجه کرده عبارت است از شکار حیوانات عظیم الجثه و صحنههای نذر و نیاز و قربانی کردن، و صحنهی نبرد جنگاوران یونای و ایرانی در اندازهی طبیعی، که تعدادی از آنان برای اسب سوارند. همچنین مجسمههای متعدد و کاملاً ایستاده - احتمالاً نمایش چهرههای زنانه و مردانه، در مقیاس به اصطلاح قهرمانی - در حد فاصله بین دو صحنه جنگاوری ( شکل 10 ) نیز از موارد مورد توجه یِپسن بوده است. شهسواران به مجسمههای سکوی مرتفع آسیب زیادی رساندهاند و اکنون آنها را فقط به صورت قطعات کوچک شکسته، و بسیار زیاد، در اختیار داریم. برخی از پژوهشگران، برای بازسازی سکوها، نسبت آنها را به 3 و 4 و 5 میگیرند تا با اندازههای مجسمههای نصب شده بر لبهی آنها متناسب باشند.
صرف نظر از مشکلات مربوط به سکو، دشواریهای فراوان دیگری هم پیش رو داریم. چه کسی بر ارابه سوار بوده و چه معنایی داشته است، و چرا در چنان ارتفاع بلندی نصب شده است؟ تنومندی اسبها و بزرگی چرخهای ارابه حکایت از ویژگی تشریفاتی ساتراپی میکند. میبایست ارابه رانی در آن سوار بوده و اگر چنین است پس ضرورت داشته که با هر شکل و هیئتی موسولوس باشد. آیا موسولوس را به صورت انسان یا خدا تراشیدهاند، یا عمداً آن را مبهم باقی گذاشتهاند؟ شاهدی تاریخی در دست نداریم که موسولوس خود را چون خدا پنداشته باشد لکن از نظر ذهنیت یونانی نصب مجموعه ارابه در چنان موضع رفیعی معنایی جز الوهیت موسولوس نداشته است.
آیا شیرهای سقف سکو به صورت جفت پهلوی هم قرار داشتهاند یا رو به روی یکدیگر نصب بودهاند؟ عدهای حالت دوم را مطلوبتر میدانند، زیرا برخی از شیرها در مقایسه با بعضی دیگر سر خود را به تندی برگرداندهاند که ممکن است به معنای هدایت کردن حیوانات در یک ردیف باشد، اما در واقع هیچ دلیل محکمی وجود ندارد که مؤید این یا آن وضع باشد. در هرنونِ بلوِی (21)، نزدیک افسوس، تصویر شیرهایی که موقعیت مکانی مشابهی با موسولئوم دارند آشکارا به صورت جفتی ترسیم شدهاند و بین هر جفت هم گلدانی دیده میشود، اما در موسولئوم چنین گلدانهایی را پیدا نکردهاند.
دربارهی وضع داخلی موسولئوم چه میتوانیم بگوییم؟ باز هم شواهد ما ناچیز است اما، با استناد به مقادیر فراوان سنگهای آتشفشانی سبز رنگ متعلق به قسمت درونی بنا که مجدداً در دژ به کار رفته، میتوان گفت که بخش اعظم آن توپُر بوده است. یِپسن معتقد است در داخل موسولئوم هم مثل برخی از اهرام مصر دو اتاق داخلی با سقف محدب وجود داشته، که یکی روی اتاق مدفن، و دیگر بنا به رسم یونانیان به شکل « اتاق محصور »، در پشت ردیف ستونها قرار داشته است. آیا برای ورود به داخل موسولئوم راهی پیش بینی کرده بودند؟ اگر صرف مقاصد نگهداری بنا را در نظر بگیریم، نبودن آن تعجبآور خواهد بود، لکن چیزی از این موضوع نمیدانیم.
حال در خصوص این بنای عجیب، گرانقیمت، و ظاهراً بیفایده چه میتوانیم بگوییم؟ آیا صرفاً محصول تصادفی جاه طلبیها و خود بزرگ بینیهای موسولوس ( یا آرتمیسیا ) بوده است، یا تجسم نمادپردازی ظریفتر؟ تردیدی نیست که علت وجودی چنین اثری ایجاد مقبرهای برای بنیانگذار آن، موسولوس، بوده است، یا صحیحتر آن است که بگوییم ایجاد آن به یاد بنا کنندهی مجدد هالیکارناسوس صورت گرفته است. قصد بر آن نبوده تا از این بنا به صورت مقبرهی تمام اعضای خاندان سلطنتی کاریا استفاده شود و نیز هیچ دلیلی وجود ندارد تا مؤید آن باشد که بجز موسولوس کس دیگری هم در آنجا دفن شده است. اما بزرگی بنای یادمان و همچنین کثرت تزیینات آن حکایت از انگیزههایی در ورای آن میکند.
گمان میرود که معماری عجیب بنا کوششی برای ترکیب ویژگیهای سه تمدن مختلف، لوکیایی، یونانی، و مصری، بوده است. سکوی چهارگوش و مرتفع از ویژگیهای معماری لوکیایی است که بنای یادمان نرید (22) اهل گزانتوس (23)، که اکنون بخشی از آن در موزهی بریتانیا بازسازی شده، از نمونههای کاملاً مشهور آن است. ایوان ستوندار بالای سکوی چهارگوش از سبک معماری یونیایی یونانی و از گونهی معماری افهسوسی محسوب میشده است؛ در این معماری از پایه ستونهای زیبا برای تزیین قاعدهی ستونهای باریک و شیاردار و سرستونهای حلزونی همراه با اسپر یا پیشانی نسبتاً کوتاه و دارای تزیینات فراوان با کنگرههای چارگوش و شکلبندی قشنگ استفاده میکردهاند. سقف هرمی شکل یا سقف مبتکرانهی سکوی پلکانی احتمالاً منشأ مصری داشته؛ با این حال تعدادی هم معتقدند این سقف صرفاً یک قاعدهی مرتفع پر زر و زیور بوده که مجموعهی ارابه را روی آن گذاشته بودهاند. نمای کلی این بنای مختلفالاجزاء و دارای معماری و مجسمههای نوع یونانی و ساخته شده به دست بهترین هنرمندان آن روزگار، از اشتیاق فراوان موسولوس به فرهنگ یونان حکایت میکند؛ اما به طور کلی لازم است این یادمان را چون نمادی از برتری کاریابی بر تمام تمدنهایی بشماریم که در ساخت آن تأثیر گذاشتهاند؛ از این رو احتمال میرود که موسولئوم به نیت نشان دادن مظهری از ترکیب تمدنهای یونانی و غیریونانی ساخته شده که موسولوس و آرتمیسیا امیدوار بودهاند با تأسیس امپراتوری کاریا و هارلیکارناسوس به عنوان پایتخت آن بتوانند چنان تمدنی را ایجاد کنند. اما سرنوشت به میل آنان رقم نخورد، لکن یک نسل بعد اسکندر مقدونی چیزی را به دست آورد که احتمالاً موسولوس در رؤیای خود دیده بود.
لوکیانوس، نویسندهی سدهی دوم میلادی، در تفسیرش از موسولئوم مزبور نظری واقعیتر و دقیقتر ابزار داشته است. او در اثر خود به نام گفتگوی مردگان (24) صحنههایی از مواجهه تخیلی در جهان زیرین میان دیوجانس (25)، فیلسوفِ رواقی، و موسولوس ترتیب داده که شاید بتوان واژههای پیشگویانه آن را مقدمهی مناسبی برای سرنوشت خود موسولئوم تلقی کرد:
دیوجانس: به من بگو ای اهل کاریا چرا این قدر مغروری و چرا انتظار احترامی بیشتر از بقیهی ما داری؟
موسولوس: زیرا من زیبا و رشید و در جنگ پیروز بودم. اما بالاتر از هر چیزی، بر بالای مقبرهام در هالیکارناسوس بنای عظیمی ساختم که مردگان دیگر نظیر آن را ندارند، و آن را به بهترین وجه با مجسمهی اسبان و مردان آراستم که در کمال زیبایی از بهترین مرمرها تراشیده شدند.
دیوجانس: موسولوسِ جذاب من، قدرت و زیباییت دیگر در اینجا با شما نیست. اگر قرار است مسابقهی زیبایی برپا کنیم من هیچ دلیلی نمیبینم که جمجمهی شما از مال من بهتر باشد اما در مورد مقبرهات و آن مرمرهای گران قیمت، شاید به مردم هالیکارناسوس چیزی داده باشی که نزد بینندگان فخر بفروشند، اما منفعتی از آن برای شما نمیبینم، جز آنکه مدعی شود که در قیاس با بقیه بار سنگینتری بر دوش داری که باید آن را تحمل کنی و در زیر این همه سنگ ثقیل به زمین بچسبی.
موسولوس: پس همهی اینها چیزی نیست؟ آیا دیوجانس و موسولوس برابرند؟
دیوجانس: نه والاحضرت، ما مساوی نیستیم. تو موسولوس وقتی از چیزهایی سخن میگویی که تصور میکردهای در زمین به تو سعادت بخشیدهاند تنها میتوانم به آنها بخندم. تو موسولوس از مقبرهای حرف میزنی که همسرت آرتمیسیا در هالیکارناسوس برایت ساخته است، در حالی که من نمیدانم آیا جسدم قبری داشته است یا نه. البته این موضوع برایم مهم نیست. منِ دیوجانس برای نسلهای آینده، سرگذشت مرد نیکونامی را باقی گذاشتهام که از بنای تو، زبونترین اهل کاریا، رفیعتر و شالودهی آن محکمتر است.
پینوشتها:
1- Hekatomnos of Mylasa.
2- Knights of St. John of Malta.
3- Knights Hospitallers.
4- Sir Charles Newton.
5- Kristian Jeppesen.
6- Aarhus University.
7-Natural History.
8- Teubner.
9- Bryaxis.
10- Timotheus.
11- Leochares.
12- Pythis.
13- گمان میرود ارابهی چهار اسبهای که اکنون بر بالای دروازه براندنبورگ، برلین، موجود است اقتباسی از ارابهی موسولئوم باشد.- م.
14- Pytheos.
15- Satyros.
16- Antony Luttrell.
17- Claude Guichard.
18- Vergina.
19- Lord Stratford de Redciffe.
20- Pullan.
21- Heroon at Belevi.
22- Nereid.
23- Xanthos.
24- Dialogues of the Dead.
25- Diogenes.
Ashmole, B., Architect and Sculptor in Ancient Greece London 1972, 147-91.
Hornblower, S. Mausolus, Oxford, 1982.
Jeppesen. K. Paradeigmata, Aarhus, 1958, 1-67.
Jeppesen, K, Hojlund, F. and Aaris - Sorensen K. The Maussolleion at Halika rnassos 1 The Sacrificial Deposit, Aarhus 1981.
Jeppesen K. and Luttrell A., The Maussolleion at Halikarnassos. 2 The Written Sources and Their Archaeological Background, Aarhus, 1986.
Newton, C.J., A History of Discoveries at Halicarnassus Cntdus and Branchidae, London, 1862.
Smith, A. H., A Catalogue of Sculpture in the Department of Greek and Roman Antiquities in the British Museum, London, 1900, 56-135.
Waywell, G.B., The Free - Standing Sculptures of the Mausoleum at Halicarnassus, London 1978.
منبع مقاله :
کلیتن، پیتر؛ پرایس، مارتین؛(1392)، عجایب هفتگانه در دنیای باستان، ترجمهی محمّدحسین آریا، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم.
/ج