کبود بی شمارم

زخمی زنجیرم کبود بی‌شمارم بر شانه‌هایم زخم‌های کهنه دارم همشیره خورشیدم و بانوی نورم هرچند که در پنجه گرد و غبارم شام غریبانی عصر خیمه‌هایم
سه‌شنبه، 10 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
کبود بی شمارم
کبود بی شمارم

 

شاعر: علی اکبر لطیفیان



 

زخمی زنجیرم کبود بی‌شمارم

بر شانه‌هایم زخم‌های کهنه دارم

همشیره خورشیدم و بانوی نورم

هرچند که در پنجه گرد و غبارم

شام غریبانی عصر خیمه‌هایم

آن چادر خاکی در حال فرارم

نام مرا با خط نامحرم نوشتند

یعنی اسیر کوچه‌ها روزگارم

دیگر نمی‌آید به دنبالم مغیلان

دیگر ندارد آبله کاری به کارم

من حضرت یعقوبم و یوسف پرستم

بر سینه‌ام پیراهنت را می‌فشارم

دسته‌گل یاسی ندارم بر مزارت

اما به جایش تا بخواهی لاله دارم

انگار من خوابیده‌ام در این بیابان

انگار تو افتاده‌ای روی مزارم

من با نیابت از تمام خاندانم

بر آستان خاکی است سر می‌گذارم



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط