چشم برزخى و چشم بصيرت چيست؟

در كارهاى مختلف زندگى و حالات معنوى، نخست بايد به يك اصل كلى توجه كرد و آن «تعديل انتظارات» است؛ به طورى كه «آرمانى» فكر كنيم و «واقعى» عمل كنيم. اگر انتظارمان از خودمان زياد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نيابيم، گرفتار سرخوردگى و عذاب وجدان مى‏شويم. نكته دوم حائز اهميت، اصل صعود پلكانى و دور تصاعدى است و هيچ گاه نبايد انتظار طى مراحل عالى را در مدت زمانى كوتاه داشته باشيم.
يکشنبه، 8 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چشم برزخى و چشم بصيرت چيست؟
چشم برزخى و چشم بصيرت چيست؟
چشم برزخى و چشم بصيرت چيست؟

در كارهاى مختلف زندگى و حالات معنوى، نخست بايد به يك اصل كلى توجه كرد و آن «تعديل انتظارات» است؛ به طورى كه «آرمانى» فكر كنيم و «واقعى» عمل كنيم. اگر انتظارمان از خودمان زياد باشد و به آن مقدار مطلوب دست نيابيم، گرفتار سرخوردگى و عذاب وجدان مى‏شويم.
نكته دوم حائز اهميت، اصل صعود پلكانى و دور تصاعدى است و هيچ گاه نبايد انتظار طى مراحل عالى را در مدت زمانى كوتاه داشته باشيم.

چشم برزخى‏

نزد اهل حكمت و عرفان، عالم برزخ، عالمى فراتر از عالم دنياست و به هر مقدار كه ما از دل‏بستگى و وابستگى به ماديات دنيا دور شويم، به عالم مافوق آن، بيشتر دسترسى مى‏يابيم. بنابر آن‏چه از روايات به دست مى‏آيد، اگر انسان سالك، علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات، به نوافل و رعايت تقوا بيش از حد معمول، موفق شود، بيش از آن‏چه ديگران از جهت معنوى به دست مى‏آورند، به دست خواهد آورد كه از آن، به چشم برزخى تعبير مى‏شود و چنين كسى، «حقايق» را فراتر از «وقايع»، درك مى‏كند.
از پيامبر صلى‏الله‏عليه‏وآله نقل شده كه خداوند فرمود: «اظهار دوستى نكرد؛ بنده من به چيزى دوست داشتنى‏تر از آن‏چه واجب كردم بر او و او با نوافل به سوى محبت من مى‏آيد؛ تا اين‏كه من نيز او را دوست بدارم. پس هنگامى كه او را دوست بدارم، شنوايى او مى‏باشم؛ آن گاه كه مى‏شنود و بينايى او مى‏باشم؛ آن گاه كه مى‏بيند و زبان او مى‏باشم؛ آن گاه كه سخن مى‏گويد و دست او مى‏باشم؛ آن گاه كه ضربه مى‏زند و پاى او مى‏باشم؛ آن گاه كه راه رود و هنگامى كه به درگاه من دعا كند، اجابت مى‏كنم و اگر از من درخواست كند، به او مى‏دهم».1
خداوند، راز خلقت انسان را در هنگام خلق آدم عليه‏السلام، براى ملائكه بيان كرد؛ «انى جاعل فى الارض خليفه». فرشتگان مى‏دانستند كه اين موجود زمينى، فساد و خون‏ريزى خواهد داشت؛ ولى سجده آنها در برابر آدم عليه‏السلام، نشان داد كه در پشت اين فساد احتمالى و ظاهرى، رازى بزرگ نهفته است و آن، مقام عبوديت انسان در مقابل خداوند مى‏باشد.
از اين رو، از همان ابتداى خلقت، دو نيروى ظاهرى و باطنى در درون انسان، صف‏آرايى كرده، سعى كردند تا قلب انسان را تسخير كنند و براى اين منظور، شيطان و نفس اماره، در مقابل پيامبران الهى و عقل قرار گرفتند. حال اگر اين انسان، در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و به معرفت و بصيرت برسد و تنها خدا را پرستش كند، بر فرشتگان (كه كارى جز خير و نور نمى‏توانند انجام دهند)، برترى دارد.
معرفت و بصيرت در منابع روايى ما، از اهميت بسيار زيادى برخوردار است و يك ساعت تفكر در آفريده‏هاى خداوند، آينده جهان و فرجام انسان، مى‏تواند فكر آدمى را تصحيح كرده، او را به راه راست رهنمون سازد و از هفتاد سال عبادت، برتر خواهد بود. اين معرفت، همان «چشم دل» است كه در سؤال به آن اشاره شده است؛ يعنى شخص با چشم حقيقت‏بين، به طبيعت و اطراف خود نگاه مى‏كند؛ نعمتى كه در درون همه انسان‏ها به وديعت گذارده شده و تنها غفلت و توجه به جنبه‏هاى خاكى و طبيعى، چشم باطنى را ضعيف و كم سو ساخته است و تنها با اعتقاد راسخ و عمل صالح است كه چشم حقيقت‏بين، فعال و احياء مى‏شود. در رواياتى از حضرت على عليه‏السلام، از معرفت و بصيرت، به عنوان «نور قلب»، «غايت فضايل»، «اصل هر خير» و «گنج عظيم فناناپذير»، ياد شده است.2
از ديدگاه امام على عليه‏السلام، «كم‏سخنى و گزيده‏گويى»، «ملازمت با حق»، «استقامت در دين»، «همنشينى با نيكان»، «عمل صالح»،
«مدارا با مردم»، «صدق و دوستى»، «ادب ورزيدن»، «عفت ورزيدن»، «عفو و گذشت كردن از مردم»، «تجاهل نسبت به خطاهاى مردم»، «زهد ورزيدن در دنيا»، «موقع سكوت ذكر گفتن»، «اخلاص در عمل داشتن» و «جدال نكردن»، از نشانه‏هاى عقل و بصيرت شمرده شده‏اند.3 در قرآن مجيد، چنين آمده است: «هر كس تقوا پيشه كند، خداوند به او فرقان (قدرت تشخيص بين حق و باطل) عطا مى‏كند». اين فرقان كه همان چشم دل و چشم حقيقت‏بين است، مؤمن را از مهلكه‏هاى گوناگون نجات داده، به سوى رستگارى رهنمون مى‏كند.
نقطه آغازين چشم باطن‏بين، از همين مرحله مى‏باشد؛ به طورى كه با رعايت تقوا، آدمى بر اعضاى بدن خود مسلط مى‏شود؛ تا آن‏جا كه طورى بر غضب خود مسلط مى‏شود كه بدون اراده، خشم او شعله‏ور نمى‏شود و دست و پاى او به ديگران آسيب نمى‏رساند و طورى بر خواسته‏هاى نفسانى خود مسلط مى‏شود كه بدون خواست او، شهوتش برافروخته نمى‏شود و حريم ديگران را نمى‏شكند و آن‏چنان بر چشم خود مسلط مى‏شود كه از هرگونه خيانت، دورى مى‏كند و حتى گوش او به كنترل در مى‏آيد و هر صدايى را نمى‏شنود.
پس از مسلط شدن شخص بر اعضاى بدنش، روح او، قدرت بيشترى پيدا مى‏كند و بر تصورات و خيالات ذهنى خويش نيز حاكم مى‏شود؛ به طورى كه اراده او متمركز مى‏شود و بدون اراده، تصورات مختلف، به ذهن او نمى‏آيد.
انسان سالك، با رعايت تقواى بيشتر، رفته رفته بر ديگر انسان‏ها نيز مسلط مى‏شود؛ به طورى كه با نگاه او، اطرافيان تحت تأثير قرار مى‏گيرند و مبهوت او مى‏شوند كه از آن به «ابهت شخصيت» تعبير مى‏شود و سخن شخص سالك به گونه‏اى در مخاطب تأثير مى‏كند كه سراسر وجود مخاطب را فرا مى‏گيرد و از آن، به «نفوذ كلام» تعبير مى‏شود.
در مرحله قوى‏تر، قدرت روح به حدى مى‏رسد كه باطن شخص مقابل را تشخيص مى‏دهد كه از آن به چشم برزخى و نگاه باطن‏بين، تعبير مى‏شود. شخص سالك، همان طور كه مى‏تواند تصرف تكوينى در افراد انسانى داشته باشد، مى‏تواند بر اجسام طبيعى هم تأثيرگذار باشد؛ مثلاً مى‏تواند حركت آب جارى را متوقف كند.
چشم دل، بر اثر عادت و انس به طبيعت و عالم ملكى، كم سو شده، توان ديدن حقايق را ندارد و تنها راه چاره، روشن نمودن آن از طريق اطاعت خداوند (انجام واجبات و ترك محرمات) مى‏باشد و اين كار، به تدريج به دست مى‏آيد؛ چنانكه كند شدنش نيز به تدريج و در طول زمان متمادى بوده است. از طرف ديگر، حقايق زندگى نيز همان حقايق هستى و خلقت است كه براى كشف آن حقايق، پيامبران الهى مبعوث شده، عقل ما را به آن راهنمايى مى‏كنند، يكى از اين حقايق، فانى بودن حيات دنيوى و كوتاه بودن مدت آن و دل نبستن بدان است كه هر شخص عاقلى با اندك تأمل و دقتى آن را تأييد و تصديق مى‏نمايد. شخص عاقل، اين دنياى كوتاه مدت را بسان كشتزارى مى‏داند كه بايد محصول مورد نياز را در آن كاشته، تا پس از كمال، آن را در دنياى ديگر برداشت كند. چنين شخصى، در سايه فرقان و بصيرت معنوى، آن ديدگاه و برداشت عرفى از زندگى و هدف‏هاى آن را از ذهن خود دور ساخته، خود را به خاطر افكار و عقايد بى‏پايه، در وادى هلاكت نمى‏اندازد؛ زيرا تمام عمرش را - كه از مدت دقيق آن هم بى‏اطلاع است - براى رسيدن به آن هدف بلند، كوتاه مى‏داند. او از تمام لحظات عمرش، براى ذخيره ثواب و بالا بردن درجاتش در بهشت، تلاش مى‏كند.
براى آگاهى بيشتر، به كتاب انسان كامل، نوشته شهيد مطهرى مراجعه كنيد.

پی نوشت:

1. ر.ك: احمد بن محمد بن خالد البرقى، المحاسن، ج 1، ص 291؛ كلينى، اصول كافى، ج 2، ص 352.
2. عبدالواحد آمدى، غررالحكم و درر الكلم، ص 41 - 42 و 52 - 55.
3. همان.





نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط