فراموشي سوگواري هاي بي صدا

در کنار تعزيه که بزرگترين نمايش مذهبي ايراني براي سوگواري امام حسين ع و اصحابش در ماه محرم به شمار مي آيد، هنرمندان ايراني در بخش هاي نوشتاري نيز آثاري آفريده اند که از حيث فرهنگي واجد اهميت بسيارند. نوشتن تعزيه نامه ها، مقتل ها، مرثيه ها، مصيبت نامه ها و روضه ها که با هنرمندي خاص به نگارش در مي آمدند، بخش ديگري از فرهنگ بارور ايراني در ايام سوگ را ساخته اند که از نگاه پژوهشگران اين حوزه نيز پنهان نمانده است.
دوشنبه، 9 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فراموشي سوگواري هاي بي صدا
فراموشي سوگواري هاي بي صدا
فراموشي سوگواري هاي بي صدا

نويسنده:مينا موسوي

نگاهي به آيين هاي ايراني مکتوب درايام سوگ محرم

در کنار تعزيه که بزرگترين نمايش مذهبي ايراني براي سوگواري امام حسين ع و اصحابش در ماه محرم به شمار مي آيد، هنرمندان ايراني در بخش هاي نوشتاري نيز آثاري آفريده اند که از حيث فرهنگي واجد اهميت بسيارند. نوشتن تعزيه نامه ها، مقتل ها، مرثيه ها، مصيبت نامه ها و روضه ها که با هنرمندي خاص به نگارش در مي آمدند، بخش ديگري از فرهنگ بارور ايراني در ايام سوگ را ساخته اند که از نگاه پژوهشگران اين حوزه نيز پنهان نمانده است.
مرثيه نويسي ، مصيبت نامه نويسي و روضه نويسي از جمله ميراث مکتوب ايراني در واقعه عاشورا هستند که از بدو وجود دچار تحولات بزرگي شده اند و اعتلا پيدا کرده اند. چگونگي اعتلاي اين هنر نوشتاري در گذشته و فراموشي آن در دوران کنوني از نگاه پژوهشگران زنگ خطري براي ميراث فرهنگي ما تلقي مي شود.
هوشنگ جاويد پژوهشگر موسيقي معتقد است: مردم در گذشته بشدت هنرها و آيين هاي مذهبي را دنبال مي کردند اما در اين ميانه متاسفانه مباحث عالمانه و عاميانه با هم مخلوط شده است. اگر اين اتفاق نمي افتاد، چه بسا که هنرهاي آييني ما از اعتلاي بيشتري برخوردار مي شد.
آنچه در حال حاضر مهم است ، اين است که با داشته هاي خود چه کنيم تا آيندگان ما ميراثي بس عظيم تر داشته باشند؟ چه آييني را جايگزين کنيم؟ چه انجام دهيم؟ اگر به گفته مستشرقان که مي گويند زنجير زني بد است ، گوش کنيم و تنها به دليل اين که غربيان به اين امر حساس هستند، از اجراي آن صرف نظر کنيم ، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ ما چه آييني را جايگزين کنيم؟ آيا طراحي آيين داريم ، در حالي که آيين ها در طول تاريخ از سوي مردم آرام آرام اعتلا پيدا کرده است؟

سوگ بي صدا

جاويد در بحث سوگواري بدون صدا در ايران در برنامه راديويي دارالفنون که شب ها از راديو تهران پخش مي شود وبسيارتخصصي به هنر تعزيه مي پردازد، گفته است :کاشي هاي منقشي که بر در سقاخانه ها و آب انبارها وخانه ها و زورخانه ها مي زدند خودش نوعي سوگواري يا فرياد بي صداست.
آيا در جامعه ما براي اين نوع سوگواري تعريفي وجود دارد؟ ما در گذشته سکوت را در عين هنر فرياد زده ايم.
او مي گويد: هنرمند ايراني در حد خودش توانسته است اين هنر را به اعلاترين درجه برساند.
پس دوباره اين پرسش مطرح مي شود که ما براي آينده چه خواهيم کرد؟ آيا اين هنرها به پايان رسيده يا ما آنها را گسترش خواهيم داد؟ در حال حاضر که در ميان شهر و حتي درده کوره ها فقط برج هاي چندين طبقه با اشکالي عجيب و غريب مي بينيم که در روستاهاي شمال ، جنوب ، شرق و غرب هيچ فرقي ندارند، همه تحت تاثير اين برج سازي قرار مي گيرند و متاسفانه ما در اين اماکن يک اثر سوگواري نمي بينيم ؛ اثري را که مبلغ آيين هاي سنتي ما باشد، شاهد نيستيم.
جاويد با تاسف مي گويد: دليل اين موضوع آن است که ما تعريف فرهنگ را براي هنر جديد يا مدرنيته نمي دانيم.

مدرنيته شيطاني و ساندويچ هاي نذري

دکتر سيدحسين نصر، از فيلسوفان بنام ايران مدرنيته را مدرنيته شيطان صفت مي نامد که در حال تخريب برخي واقعيات است که ذهن و زبان انسان وارسته به آن وابسته است. همه اين اعتلا مربوط به دوران وارستگي ايرانيان است.
در اين دوران ، ما به دنبال اسوه هايي بوده ايم که روز به روز به دنيا مي آيند، رشد مي کنند، به مکتب مي روند، ديوان حافظ از بر مي کنند، با قرآن ارتباط دارند به مسجد و خط خود اعتقاد دارند و در يک کلام خودشان هستند.
هوشنگ جاويد در جايي ديگر به قاشق هاي سوگواري اشاره مي کند و مي گويد: کساني که اين قاشق هاي سوگواري را نذريا وقف مي کردند، روي دسته آن مي نوشتند: يا رزاق و يا منان و در ادامه مي نوشتند وقف سوگ امام حسين ع مي بينيم که اين فرهنگ حتي در قاشق هاي ما هم نمود پيدا کرده است.
يعني تاثير تا اين اندازه بوده است اما ما در حال حاضر وقتي غذاي نذري مي دهيم ، چه مي کنيم؟ در گوشه اي از تهران شاهد بودم که مثل فرنگيان به مردم ساندويچ سرد مي دادند. آن هم در ظروف يک بار مصرف که آرم يکي از ساندويچي هاي معروف را داشت.
با ذکر اين موضوع مي بينيم که آن ظرافت ها و نگاه فرهنگي ما از ميان رفته است. جاويد چنين ادامه مي دهد:در گذشته وقتي کسي آن قاشق هاي نذري راکه پشت آن نوشته شده بود يا رزاق ، به دست مي گرفت ؛ حتي اگر نمي دانست که با غذا مي توان ذکري گفت ، با در دست گرفتن آن قاشق ياد مي گرفت که يا رزاق بگويد و از مراسم و فرهنگ سوگواري چيزي ياد مي گرفت و بيرون مي آمد.
و بعد مي گويد: متاسفانه الان در مقابل مدرنيته ما دستانمان را بالا گرفته ايم يا خيال نداريم در اين باره کاري انجام دهيم با اين وصف که ما از گذشته همه چيز داريم. اما برنامه ريزي فرهنگي براي آن نداريم. به عقيده جاويد، عاشورا بيان کننده مظلوميت است و در عصر حاضر هم ، خود فرهنگ عاشورا مظلوم واقع شده است. در حقيقت دو مظلوميت بر عاشورا واقع شده و گناه آن هم بر ماست که در عصر حاضر زندگي مي کنيم و در اين باره کاري انجام نمي دهيم.
وقتي خانواده اي در يک برج يا شهرک زندگي مي کند اما فرهنگ گردهمنشيني که بايد منتقل شود انجام نگيرد، چه اتفاقي رخ مي دهد؟ کما اين که در بيشتر روستاهاي سمنان ، اراک ، اصفهان و يزد اين موضوع را مي بينيم.
او مي گويد: در گذشته جايي به نام قتلگاه يا شيونگاه را براي مراسم تعزيه در نظر مي گرفتند و ساير اوقات هم مثل جمعه ها مردم گرد آن جمع مي شدند که نمونه آن در دولت آباد اصفهان هنوز وجود دارد. اگر جمعه به اين مکان برويد، شاهد اين تجمع هستيد که تعزيه خوان هاي اين روستا براي مردم تعزيه اجرا مي کنند و مردم نيز از ساعت 3 بعداز ظهر تا قبل از اذان مغرب در اين ميدان جمع مي شوند حتي مردم در روستاهايي که با گذشت زمان پيشرفته و مدرن هم شده اند؛ آب و برق ، تلفن ، خانه فرهنگ و حتي اينترنت هم دارند، باز بعدازظهرهاي جمعه به جاي تماشاي تلويزيون و ماهواره ، تعزيه مي بينند. اين مناطق را لا مي گفتند دليلش هم اين بوده است که گل و لاي به اين روستا آسيبي وارد نمي کرد و مردم توسل به امام حسين ع مي کردند و براي همين هرهفته براي ديدن مراسم گردهم جمع مي شوند.
در گذشته ما نسلي را داشته ايم که نسلي بسيار ظريف بوده اند که در همه شاخه هاي زندگي ، جامعه ، رفتار و کردار خودشان همين گونه بوده اند پس ما بايد دوباره به آن فخامت ، بلاغت و وارستگي خودمان برگرديم. وقتي در گذشته درسي داده مي شده که سخن امام حسين ع را با فرهنگ و فکر به مردم انتقال مي دادند، چرا درحال حاضر اين گونه درس ها را نمي بينيم يا کم رنگ شده است؟ امروزه که ما به سمت هرچه مدرن تر پيش مي رويم ، اين مسائل چه جايگاهي خواهند داشت؟

نسخه هاي تعزيه در واتيکان

هوشنگ جاويد در پاسخ به اين سوال که آيا ما شاهد تبعات مدرنيته هستيم ، مي گويد: متاسفانه با انقطاع و فاصله اي که در تعزيه به وجود آمده ، ما شاهد هستيم که چه ضربات جبران ناپذيري به فرهنگ مذهبي ما وارد کرده است. يکي از مصائب ، اين است که تعزيه نامه هاي ما از بين رفت و نکته جالب اين که عده اي از واتيکان آمده و نسخه هايي راکه خريداري کرده و برده بودند، به خودمان باز پس دادند.
سوال اين جاست که نسخه هاي ما در واتيکان چه مي کند و دوم اين که دستگاه هاي فرهنگي در اين باره هيچ برنامه ريزي نداشته اند. به اين دليل که مردم ما که ديندار هستند پس نيازي حس نکردند که اين ميراث را حفظ کنند! در جايي شاهد بودم پشت شيشه مغازه اي درخت کريسمس را با شمايل بابانوئل گذاشته بود.
ما شخصيت هاي بزرگي را در فرهنگ عاشورايي خودمان داريم ، مثل حضرت ابوالفضل که در اين شخصيت ، غيرت ، جوانمردي ، پايداري ، ايمان و باور به امام حسين ع است. اين شخصيت در باور مردم ما معنا دارد. نه فقط در واقعه کربلا که در عصر حاضر هم شخصيت هايي مثل شهيد همت ، شهيد باکري و... وجود دارند.
جوان امروز نبايد اين اسوه ها را فراموش کند و روز ولنتاين غرب را الگوي خود بداند. معماري جزو مسائل پيش پا افتاده نيست. ابهتي بس عظيم دارد. در گذشته ، معمار بنايي را با دست خود براي تاريخ پس از خود به جا مي گذاشت. همان طور که ما درباره ادبيات خودمان قضاوت مي کنيم.
جاويد در بخش ديگري از سخنان خود مي افزايد که در فرهنگ عاشورا اگر اسوه ها را در نظر بگيريم ، اخلاق نهفته در عاشورا خيلي مهم مي نمايد. در واقع اين ادب رفتاري است که به ما، دنيا دنيا درس مي دهد. در بسياري از کتاب هايي که مي خوانيم ؛ مي بينيم تاکيد روي اين مسائل ، هنوز خيلي جاي کار دارد.
مثلا وقتي يقين وايمان فراوان يکي از ياران امام حسين به نام جوث را که سياه پوست هم بوده ، با يقين خود مقايسه مي کنيم ، از خود مي پرسيم ما درچه مرحله اي از يقينيم؟ يا درس هايي که حضرت امام حسين ع در شب عاشورا به حضرت زينب س براي صبر و شکيبايي و در يک کلام نصيحت مي کنند که: براي من گريه نکن ، برايم پيرهن چاک مده ، پدر و مادر و پدربزرگ که از من ارجمندتر بودند، همه رفتند. پس من هم خواهم رفت. اين نصيحت ها، درس هاي بزرگي است که ادب رفتاري را به ما مي آموزد که چقدر زيبا در برابر ناراحتي حضرت زينب ، امام حسين ع آرام هستند. در واقعه کربلا، صدها داستان نهفته است ، نه داستان که واقعيت هستند.
آيا اين سخنان را نمي توان به شکل هنري براي جوان امروزي بيان کرد؟ در پاسخ به اين سوال ، تنها بايد نگاهمان را کمي عوض کنيم. امروزه هنرها در جهان بسيار پيشرفت کرده و اعتلا يافته است که بايد از اين پيشرفت ها در جهت درست استفاده کرد و به آن انديشيد و براي اجراي هر چه بهتر آن ، برنامه ريزي و حمايت خواست تا بتوان چنين مفاهيمي را اجرا و به نسل جوان و در کل ، جامعه منتقل کرد.




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.