برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (ره)

مراقب اسلام شناسان بیگانه از اسلام باشید!

بله، اینها مصیبتشان بدتر از آنهاست. یک وقت این است که یک کسی می‌آید تکلیفش معلوم است. آن وقت ما بچه که بودیم، در خمین می‌گفتند امیر مُفَخَّم- آن وقت از بختیاریها بود، آن جا رئیس بود در آن جاها- گفته بود که سردار حشمت-
دوشنبه، 16 آذر 1394
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مراقب اسلام شناسان بیگانه از اسلام باشید!
 مراقب اسلام شناسان بیگانه از اسلام باشید!

 

نویسنده: مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 
 برداشت‌هایی از بیانات امام خمینی (ره)
بله، اینها مصیبتشان بدتر از آنهاست. یک وقت این است که یک کسی می‌آید تکلیفش معلوم است. آن وقت ما بچه که بودیم، در خمین می‌گفتند امیر مُفَخَّم- آن وقت از بختیاریها بود، آن جا رئیس بود در آن جاها- گفته بود که سردار حشمت- این یکی از خوانین آن جا بود؛ یکی از شاهزاده‌ها بود- این تکلیفش معلوم است، دشمنی‌اش معلوم، دوستی‌اش هم معلوم. اما فلان آدم- گفته بود- امان از این آدم که بظاهر دوست است، لکن کمر آدم را می‌شکند! این بظاهر «دوست»‌ها کارشان مشکل‌تر از آن غیردوستها هستند. آنها تکلیفشان معلوم است، ما می‌دانیم چه بکنیم ... حالا من نمی‌گویم که کی این طور است. من اینها را الآن درست نمی‌توانم بگویم. اما اینهایی که سر خود هرچه دلشان می‌خواهد گردن قرآن می‌گذارند! اینها کارشان مشکل‌تر از آنهاست. هرکی دلش هرطوری! این که در صدر اسلام این کلمه مکرر وارد شده است که اگر کسی قرآن را به رأی خودش تفسیر کند فَلیَتَبَوَّأ مَقعَدَهُ مِنَ النارِ این جایش توی آتش است، این پیش بینی یک همچو مطالبی است که یک وقتی هرکسی به رأی خودش یک چیزی درست می‌کند. برخلاف آنچه می‌گوید قرآن می‌خواهند درست کنند، اینها کارشان یک قدری مشکل‌تر است؛ برای این که- اینها- تشبّث به قرآن می‌کنند.(1)
بعد هم که آقایان آمدند، از ایران هم برای آنها اشخاصی سفارش کرده بودند که اینها را تأیید کنید، اینها مردم کذایی هستند، فلان، معذلک من باور نکردم. حتی از آقایان خیلی محترم تهران سفارش کرده بودند که اینها مردم چطور هستند؛ و من باورم نیامده بود. اینهایی که این قدر از قرآن و نهج البلاغه و از دیانت زیاد دم می‌زنند و بعد فقرات قرآن را یک جوری دیگر غیر از آنچه باید معنا می‌کنند و فقرات نهج البلاغه را یک جوری دیگر غیر از آنچه که باید معنا می‌کنند، اینها را نمی‌توانیم ما خیلی رویشان اطمینان داشته باشیم.
این بعثیهای عراق همین فقرات نهج البلاغه را که امثالی اینها استشهاد می‌کنند، آنها هم در چیزها می‌نویسند و در پلاکاردشان می‌نویسند و منتشر می‌کنند. همین، همین فقرات نهج البلاغه را! این بعثیهایی که اصلاً کاری به این مسائل ندارند اینها را می‌نویسند و به دیوارهای نجف و به خیابانهای نجف منتشر می‌کنند. به اینها ما نمی‌توانیم، من نمی‌گویم چطورند؛ ممکن هم هست که یک نفرشان سالم باشد، یا شاید اشتباه نداشته باشد، لکن ما نمی‌توانیم به آنها اعتماد کنیم؛ به آنها نمی‌شود اعتماد کرد.(2)
آنهایی که الآن اعتقاد به اسلام ندارند باز کلمه اسلام را می‌گویند؛ برای این که می‌دانند که الآن اسلام خریدار دارد. و آنها هم یک اشخاصی هستند که دنبال این هستند که مشتری پیدا کنند. این مشتری آن روزی که طاغوت بود، طاغوت بود؛ اسم او را می‌بردند؛ حالا که اسلام است، اسم این را می‌برند. این فرق نکرده، هر دو مشتری‌اند. که ببیند دنبال مشتری می‌گردند که مشتری هرجور هست، آنها هم خودشان را آن جوری کنند. و لهذا ما نه این است که توجه نداریم به این که اینها این طور هستند- و بعضی شان اصلاً معلوم نیست اعتقاد به اسلام داشته باشند، و بعضی هم ندارند- لکن معذلک یک مصالحی الآن اقتضا می‌کند که این مطالب اول مستقر بشود: یک حکومت انتقالی به حکومت استقراری تبدیل بشود؛ و مجلس پیدا بشود؛ و مجلس از اشخاص ملی باشند؛ و ما ان شاءالله بتوانیم مردم را هدایت کنیم به این که چه اشخاصی را به مجلس بفرستند. وقتی مجلس یک مجلس ملی اسلامی شد، این مسائل دنبالش حل است. این که من راجع به بسیاری از افراد- که می‌دانم افراد سالمی نیستند- سکوت کردم، این برای همین مصلحت است. و انشاءالله امیدوارم که موفق بشوید شماها و همه به این که خدمت بکنید به این کشور، و تا برنامه اسلام نباشد، خدمت صحیح نخواهد بود. از اشخاصی که به اسلام توجه ندارند، توقع این که خائن نباشند؛ هیچ وقت نکنید. آنها دنبال این هستند که یک راهی پیدا کنند برای مقاصد خودشان. هر راهی که پیدا شد. هر راهی که، هر روز هر راهی پیدا شد، آن راه را می‌گیرند.(3)
امروز باید هدایت کرد. و هدایت بزرگ این است که مردم را آشنا کنید به وظایف امروزشان که وکلایی که می‌خواهند تعیین کنند، که سرنوشت اسلام باید تعیین بشود، وکلا چه‌اشخاصی باشند. اشخاصی متدین، مطلع، دانشمند، اسلام شناس، به آن قدری که می‌توانند؛ نه این اشخاصی که می‌نشینند می‎نویسند و کاری به اسلام ندارند. از اینها احتراز کنید. اینها را تعیین نکنید. اینها خراب می‌کنند. اینها نمی‌دانند اصلاً اسلام چیست تا این که بیایند قانون اسلام را درست کنند! قوانین اسلام و قانون اساسی اسلام باید به دست اشخاصی که یک مقدار لااقل اسلام را بدانند یعنی چه، علاقه داشته باشند به اسلام، دشمن نباشد با اسلام تدوین بشود به دست آن اشخاصی که اسلام را اصلش مخالف با طریقه‌های خودشان می‌دانند، بلکه مخالف با «تمدن» ... او! این مقدرات را دست اینها ندهند. ملت ما مقدراتشان را دست این اشخاصی که به اصطلاح خودشان روشنفکرند [نسپرند] نه هر روشنفکری. روشنفکرها بسیاری‌شان خوبند. آنهایی که علاقه‌ای به اسلام ندارند. اینها هم از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم می‌شود که اینها چه هستند.(4)
یک دسته‌ای از اینها که حالا شما می‌بینید که اظهار اسلام می‌کنند، و شاید از شما هم بیشتر اظهار اسلام می‌کنند، از این سنخ جمعیت هستند که اسلام را اگر هم بخواهند، نه آن اسلامی است که پیغمبر اکرم فرموده است. یک چیز دیگری. وارونه‌اش می‌خواهند بکنند به یک صورت دیگری درآورند او را. همه چیزش را می‌خواهند وارونه بکنند. در بین این افراد خیلی هستند که بسیار اسم اسلام را می‌برند و بسیار هم دلسوزی برای اسلام می‌کنند، اما اگر دلسوزی بکنند برای اسلام خودشان؛ نه برای آن اسلام ما. و بعضی دیگر هم هستند که اصلاً نه، اعتقادی به اسلام هم ندارند، چنانچه به این انقلاب هم اعتقادی نداشتند، ولی حالا صد درصد اسلامی شدند و انقلابی، حالا شما نمی‌توانید یک کسی را پیدا کنید که بگوید من انقلابی نیستم! همه هم می‌گویند ما از اوّل بودیم! الآن همه اینهایی که می‌آیند، می‌گویند ما حبسها رفتیم، چه کردیم؛ مخالفتها کردیم در زمان طاغوت. حالا دیگر اسم آن رژیم پیش آنها هم طاغوت شده است؛ در صورتی که در دلشان این نیست.(5)
اینها الآن از اسلام می‌ترسند. سخت هم می‌ترسند. در صورتی که اسلام برای همه خوب است. لکن اینها وحشتشان زده است. البته برای خیانتکار اسلام هم خوب نیست. هیچ دین توحیدی برای خیانتکاری خوب نیست. اسلام مخالف با خیانتهاست؛ مخالف با جنایتهاست. مخالف با این است که جوانهای ما را به تباهی بکشند به اسم اسلام، یا به اسم ترقی و تعالی. و این مملکت ما را به آن طور که دیدید کشاندند به اسم «تمدن بزرگ». اینها هم که می‌گویند اسلام، نظیر آن تمدن بزرگ آن مردک است که با اسم تمدن بزرگ مملکت ما را به این جا رسانید که الآن همه جمع شدند و نمی‌توانند اصلاحش کنند! اینها همه با اسم اسلام می‌خواهند بکلی اسلام را کنار بگذارند، و یک چیز مادی جای او بگذارند که همه چیزش مادی باشد. به اسم اسلام ترویج مادیت را می‌کنند اینها، بعضیشان، ما باید یک اسلامی که برای همه خوب است، این اسلامی که هم معنویات دارد و هم مادیات دارد، معنویاتش بالاترین معنویات است، مادیاتش هم سالمترین مادیات [....] بیایند در همین راه، با ما، همراه با این مسلمانها؛ همراه با این جوانها؛ همراه با این روحانیین عزیزی که همه چیزشان را الآن گذاشتند برای همین کار. این آقایان کار دارند. شما این آقایان خیال می‌کنید که از بیکاری آمده‌اند توی کمیته. کمیته کار این آقایان نیست. و لکن، می‌بینید یک وقتی است که باید رفت؛ وظیفه است.(6)
یک دسته هم که خودشان را به اسم اسلام شناسی جا زدند، اینها هم همین مسائل را به اسم اسلام درست بکنند. این یک پوسیدگی است که، از باطن برای نهضت پیدا می‌شود که شما هرچه ظاهرش را خیلی پر سر و صدا درست بکنید، تزیین کنید، یک وقت مطلع می‌شوید که، از باطنش پوسید و از بین رفت. همان طور که گفتم مثل یک خربزه می‌ماند که، خیلی هم به آن خدمت بکنید، خیلی هم کارهایش را درست بکنید، لکن در باطنش یک کرمی است که، کرم دارد خرابش می‌کند. بعد هم خربزه را باز می‌کنید، می‌بینید خربزه کرم زده است. کاری نباید بکنند [اسلام لکه دار شود]. (7)
باید آنهایی که به اسلام اعتقاد دارند به داد اسلام برسند. آنهایی که می‌خواهند اسلام در این مملکت حکومت کند باید به داد اسلام برسند. یک دسته جوان‌اند. مطلع نیستند از مسائل. جاهل متنسک از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که: دو طایفه هستند که کمر مرا می‌شکنند: یکیشان عالم متهتّک است، یکیشان جاهل متنسّک است. جاهل مقدس مآب کمر پیغمبر را می‌شکند. جاهلی که نداند قانون اسلام چیست و پیش خود به اسم اسلام برود به خیال خودش خدمت می‌کند. این از آنهایی است که پیغمبر فرموده است که کمر مرا می‌شکند. «قَصَمَ ظهری الرجلان؛ عالم متهتک و جاهل متنسک» فکری بکنید شما آقایانی که در رأس سپاهیان واقع شده‌اید! آقایان دیگر هم که در رأس دادگاهها واقع شده‌اند، در رأس کمیته‌ها واقع شده‌اند، برای اسلام یک فکری بکنید! اگر بخواهید این طور باشد چندی نمی‌گذرد که از این اسلام و از این نهصت و از این بساط، مردم روگردان می‌شوند.(8)

راهبردهای تصریحی:

1- افراد غیر متخصص نباید در امور دینی دخالت کنند.
2- فهم دین می‌بایست در چارچوب دین باشد.
3- به صرف ادعای افراد به عنوان اسلام، نباید اعتماد کرد.
4- اعمال و رفتار و سوابق افراد را بایستی مد نظر داشت تا بتوان از نفوذ منافقین و منحرفین با نام اسلام جلوگیری کرد.

نکته استنباطی:

1- دشمن درصدد است تا با استفاده از برخی از مسلمان نماهای بیگانه از اسلام، در جامعه اسلامی ایجاد تشتت، تفرقه و تردید کند.

پی‌نوشت‌ها:

1- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 8، صص 142 و 143.
2- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 8، صص 144 و 145.
3- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 8، ص 265.
4- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 8، ص 338.
5- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 10، ص 461.
6- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 10، صص 461 و 462.
7- صحیفه امام (رحمة الله)، ج 11، صص 66 و 67.
8- صحیفه امام (رحمة الله)، ج11، ص 314.

منبع مقاله:
مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت؛ (1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی (ره) (13) دفاع از حزب الله، اصل خدشه ناپذیر انقلاب اسلامی، تهران: قدر ولایت، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط