ستارخان سردار ملی (قسمت اول)
با پا گرفتن نهضت مشروطيت در ايران او نيز كه از دستگاه حاكمه ناراضي بود به صف مشروطه خواهان پيوست. تبريز يكي از كانون هاي مهم مشروطه خواهي بود كه بنابر روايت كسروي ماهيتي ديني داشت، اما رفته رفته با پر رنگ تر شدن حضور سوسيال دموكرات هاي قفقازي در تبريز نزاع و درگيري به تبريز هم راه يافت كه پس از حمله به مجلس كه به دستور محمدعلي شاه صورت گرفت ابعاد گسترده تري يافت. در بين صفوف مردم تبريز گرايشهاي مختلفي وجود داشت؛ عده اي به عشق دين و اطاعت از فرامين مراجع نجف، بخشي از فرط علاقه به مشروطه و برخي از فرط بغض نسبت به محمدعلي شاه گرد هم آمده بودند. در اين بين ستارخان كه خود را گوش به فرمان مراجع نجف و مطيع اوامر آنها مي دانست نقش آفريني درخشاني كرد. اين در حالي بود كه عناصر سوسيال دموكرات در تبريز و همراهان آنها در تهران قصدشان برهم زدن اوضاع ايران بود و نه برقراري آزادي و رفع استبداد. صداقت ستارخان در مشروطه خواهي نام او را زبانزد اهل آذربايجان و اهالي ايران كرد. با فتح تهران حاكم اعزامي از سوي مشروطه خواهان، يعني مخبرالسلطنه از ابتدا با ستارخان سرگردان بود لذا مقدمات اعزام ستارخان را به تهران فراهم نمود، در اين ماجرا كنسولگري روس و انگليس نيز با مخبرالسلطنه همداستان بودند. در اوضاعي كه شهرهاي واقع بين تبريز و تهران و پايتخت منتظر قدوم سردارها بودند عده اي از افراطيون كه از حضور سرداران در تهران ناراحت بودند، براي حذف آنان نقشه هايي در سر مي پروراندند.
سپهدار اعظم طی تلگرافی به آخوند خراسانی می نویسد:
بنابه ضرورت عاجله٬ سردار و سالار ملّی به تهران احضار٬ و سه روز است حرکت کرده اند. بعد از حرکت آنها معلوم شد در تهران اشخاص مغرض معاند و دیگران مصمم شده اند که آن دو وجود محترم را آلت اجرای مقاصد فاسده نموده در تخریب خود آنها و اختلاف مملکت نقشه ها دارند... 1
وی از آیات می خواهد که سرداران را موقتاً به عتبات نزد خود دعوت کنند. این امر ازسوی آیات تحقق یافت ولی ستارخان و باقرخان به سمت تهران روانه شده بودند٬ درطول مسیر به جهت پایمردیهای آنان مردم شهرها به استقبال آمدند. عین السلطنه سالور درخصوص توقّف آنها در قزوین می نویسد:
بعضیها را به عنوان مجاهد نزد معظم له معرفی کرده بودند. تغیّر کرده بود که این اسم را کی گذاشته؟ مجاهد یعنی چه؟ در رکاب کدام امام٬ برای چه امری حکم صادرشده؟ این کارها چه ربط به جهاد داشته و دارد... 2
همو از بروز بحران و ناآرامی در شهرهای مختلف و منع حمل اسلحه در تهران به جهت شرارت برخی از مشروطه خواهان و کشت و کشتار در شهرها در همان روزها خبرمی دهد. 3 او همچنین می نویسد:
روزنامه ها به درجه ای مهمل می نویسند که همان بهتر که عهد کردیم دیگر نخریم. عجالتاً شهر ما از ورود سردارَیْن٬ سالارین٬ شیرَیْن٬ بَبْرَیْن٬ ستارَیْن و باقرَیْن قرین مباهات و افتخار است... این روزها با نهایت جلال مشغول بازدید هستند تا بعد به چه رویه بیفتد... 4
در همین اوقات آیت الله خراسانی طی تلگرافی به سید عبدالله بهبهانی و سایر حجج اسلام اعلام می کنند: به موجب مکاتیب متکثره داخله در شماره ١٢١ جریده ایران نو حکم قصاص را خلاف سیاست و حکمت شمرده به آیه مبارکه ولکم فی القصاص حیوة یا اولی الالباب که حکماء و فلاسفه غیرمسلمین همه به حکمتهای مودوعه در آن کریمه مبارکه اقرار و به فهم آن افتخار دارند استحقار نموده البته٬ چگونگی را اعلام بلکه همین شماره را عاجلاً ارسال فرمایند تا در صورت صدق٬ حکم الهی عزاسمه به عموم مسلمین اعلام شود. 5
سرداران٬ در روز جمعه ٤ ربیع الثانی ١٣٢٨ ه.ق وارد تهران شدند و مورد استقبال عمومی واقع گردیدند. آیت الله بهبهانی نیز٬ فرزند و چند تن از اجزاء خود را به استقبال فرستادند. این در حالی بود که برخی از وکلای آذربایجان از ورود سرداران به پایتخت و استقبال عمومی از آنان ناراضی بودند. 6 و کشور در آتش اختلاف بین اعتدالیون و افراطیون می سوخت.
عین السلطنه سالور در خصوص وضعیت کشور در این دوره می نویسد:
انقلابی و اعتدالی: مسئله عمده (حکایت مشروطه و مستبده کهنه شده ٬ گفت وگو و مخالفت تمام سر انقلاب و اعتدال است) سپهدار و حاجی علیقلی خان سرداراسعد با مستشارالدوله و اغلب وکلا اعتدالیون هستند. تقی زاده٬ صنیع الدوله و جمعی دیگر انقلابیون. روزنامه ایران نو و شرق هم انقلابیون مابقی روزنامه های اعتدالیون. متصل نزاع لفظی و قلمی است. 7
عین السلطنه همچنین به دعوای « سوسیالیست دموکرات » و بی ریشگی اندیشه سوسیال دموکراسی در ایران اشاره کرده و عنوان می نماید که سوسیال دموکراسی نیز در ایران علم شده تا بین گروهها و افراد جنگ و درگیری ایجاد نمایند. 8 افراط کاری تقی زاده و پرده دری آنان باعث شد که در ١٢ ربیع الثانی ١٣٢٨ آیات خراسانی و مازندرانی طی نامه و حکمی بر فساد مسلک سیاسی تقی زاده تأکید و حکم به اخراج او از مجلس نمایند. در حکم و نامه آیات صراحتاً بر ضدیت مسلک او با اسلامیت مملکت و قوانین شریعت مقدسه تأکید شده است. و از نایب السلطنه خواسته می شود که از دخول وی به مجلس جلوگیری و او را از کشور تبعید نمایند.
حکم آیات نجف٬ با اعمال نفوذ علیقلی خان سردار اسعد هم مسلک ماسون تقی زاده افشاء نمی شود و او از نایب السلطنه علیرضاخان عضدالملک می خواهد که از ابلاغ حکم آیات خودداری نمایند. 9
در ٢٩ جمادی الاول ١٣٢٨ ستارخان در طی نامه ای که به عضدالملک نایب السلطنه می نویسد وی را چنین هشدار می دهد:
مقام منیع مقدس نیابت سلطنت عظمی دامت شوکته العالی
ایام شوکت مستدام باد. مهر: یا ستارالعیوب 10
در اعلامیه ای ژلاتینی که به تاریخ ٢٩ جمادی الثانی ١٣٢٨ ه. ق منتشر شد ضمن تأکید بر انگلیسی بودن تقی زاده و حسینقلی خان نواب و با ذکر شواهدی در تأیید این مدعا٬ و نیز با انتقاد از سردار اسعد به دلیل مستور کردن حکم حجج اسلام نجف؛ گفته می شود:
واعجبا: پیش بردن امور مشروطیت٬ تبدیل سلطنت استبداد به مشروطه، تقویت قلوب ملت و مجاهدین در مطالبه مشروطه٬ همه به ملاحظه همراهی با حجج اسلام بود. و حالا چه پیش آمده که نه رعایت اسلام٬ نه ملاحظه شرع ٬ نه رعایت حجج اسلام را باید کرد ٬ که «علیقلی خان٬ سوار بختیاری دارد٬ زود آدم مي کشد!» و يا «تقی زاده٬ پارتیهای بمب ساز دارد که یک دفعه خانه ها را خراب و یا تقی زاده ماهی ده هزار تومان شهریه بگیر دارد٬ اینها یک دفعه مشغول آدمکشی خواهند شد
مردم می گویند٬ از روزی که تقی زاده وارد این شهر شده٬ تا امروز٬ تمامش تولید نفاق و فساد کرده. و چه در مجلس عالی٬ چه در « دیره »، چه در « دایرکتوار » ٬ چه در انتخاب وکلا٬ چه در افتتاح مجلس٬ چه در تشکیل چندین پارتی... چه در بدگویی در حق سردار و سالار ملی٬ چه در بدگویی درباره حجة الاسلام بهبهانی؛ ذره ای کوتاهی نکرده. مردم می گویند٬ تقی زاده طالب جمهوری است و اسم آزادی٬ که هر قسم٬ هر فقره٬ هر زنائی ٬ که هر لواطی ٬ هر کار خلاف شرعی بخواهد بکند... 11
آیات عظام نجف با توجه به آشکار شدن نیات غیر اسلامی سوسیال دموکراتهای تندرو ٬ طی تلگراف مهمی ضمن بیان اهداف نهضت مشروطیت به انتقاد شدید از اقدامات ضددینی عناصر غربگرا می پردازند. این تلگراف را به حق می توان منشور اسلامیت مشروطیت ایران نام نهاد که به جهت اهمیت آن متن کامل آن را می آوریم. این نامه به وسیله ناصرالملک برای عضدالملک نایب السلطنه و... ارسال شده است:
از قصر
محمدکاظم الخراسانی من الاحقر عبدالله المازندرانی
١٦ سرطان ٢٩ شهر جمادی الثانیه ایت ئیل ١٣٢٨
پی نوشت:
1. واقعات اتفاقيه در روزگار، ج دوم، ص 384 .
2. روزنامه خاطرات عین السلطنه سالور . ج ٬٤ ص ٣٠٥٤ .
3. همان منبع ٬ ص ٣٠٦٠ .
4. همان منبع ٬ ص ٣٠٨٥ .
5. اسناد مشروطیت (خاطرات و اسناد مستشارالدوله) . به کوشش ایرج افشار. تهران٬ انتشارات ایران و اسلام ٬ ٬١٣٦٢ ج ٬٢ ص ٣٠٦ .
6. واقعات اتفاقیه در روزگار . ج ٬٢ ص ٥٠٨ .
7. روزنامه خاطرات عین السلطنه سالور . ج ٬٤ ص ٣١٤٨ .
8. همان منبع ٬ ص ٣١٤٩ .
9. اوراق تازه ياب مشروطيت و نقش تقي زاده. به کوشش ايرج افشار. تهران، انتشارات جاويدان، 1359، ص 538 .
10. مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران ٬ سند شماره ٥١٣٢ ق .
11. واقعات اتفاقیه در روزگار . ج ٬٢ ص ٥٣٨ -٥٣٩ .
* اشاره به دسته بندی و پارتی بازیهای برخی از مشروطه خواهان نظیر تقی زاده است که عوامل خود را در تمامی مراکز وارد می نمود.
** از ابتدای رجب ١٣٢٨ در همدان شورش بزرگی روی داد که علت آن اخذ مالیات نمک از مردم بود که در متن همین مقاله به آن اشاره شده است.
*** بتّی به معنی یقیین و قطعی.
**** حاسم به معنی از بین برنده و بُرنده است (به ضم واو و فتح راء).