حكومت اسلامي

اسلام را نبايد دربرابر مكاتب فكري محض قرارداد؛ زيرا مكتب هاي فكري صرف، تنها درحريم فكر وانديشه برنامه دارند و بس. اگر بخشي ازاسلام مربوط به معارف واعتقادات وجهان بيني است وبخش ديگري ازآن مربوط به امور اخلاقي وتهذيب نفس مي باشد، دركنار اين دو، بخش سومي وجود دارد كه به شرح وظايف ودستورهاي عملي پرداخته است. اگر اسلام نظارت وارشاد و امر به معروف ونهي ازمنكر وجهاد ودفاع دارد، اگر حدود ومقرّرات وقوانينِ اجتماعي وجامع دارد، اين نشان مي دهد
يکشنبه، 15 ارديبهشت 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
حكومت اسلامي
حكومت اسلامي
حكومت اسلامي

اسلام را نبايد دربرابر مكاتب فكري محض قرارداد؛ زيرا مكتب هاي فكري صرف، تنها درحريم فكر وانديشه برنامه دارند و بس. اگر بخشي ازاسلام مربوط به معارف واعتقادات وجهان بيني است وبخش ديگري ازآن مربوط به امور اخلاقي وتهذيب نفس مي باشد، دركنار اين دو، بخش سومي وجود دارد كه به شرح وظايف ودستورهاي عملي پرداخته است.
اگر اسلام نظارت وارشاد و امر به معروف ونهي ازمنكر وجهاد ودفاع دارد، اگر حدود ومقرّرات وقوانينِ اجتماعي وجامع دارد، اين نشان مي دهد كه اسلام يك تشكيلات همه جانبه ويك حكومت است وتنها به مسأله ي اخلاق و عرفان و وظيفه ي فرد نسبت به خالق خود يا نسبت به انسان هاي ديگر نپرداخته است؛ اگر اسلام راه را به انسان نشان مي دهد ودركنارش ازاو مسؤوليت مي طلبد، اگر اسلام آمده است تا جلوي همه ي مكتب هاي باطل را بگيرد وتجاوز وطغيان طواغيت را درهم كوبد، چنين انگيزه اي ، بدون حكومت وچنين هدفي، بدون سياست هرگز ممكن نيست.
خداي سبحان درباره ي اسلام ورسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد: ﴿ هو الّذي أرسل رسوله بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدّين كلّه ولو كره المشركون﴾1 ؛ يعني خداي تعالي رسولش را با هدايت ودين حق اِعزام نمود تا مردم را درهمه ي ابعاد زندگي هدايت كند وبساط هرطاغوت را برچيند وتا دينش را برتمام مرام ها و حكومت ها ونظام ها پيروزگرداند. براين اساس، پيامبراسلام براي دو كارآمد نه يك كار؛ هم براي هدايت وموعظه وتعليم وارائه قانون آمد وهم براي برچيدن ظلم وستم وطغيان.
خداي تعالي هدف بعثت همه رسولان خود را چنين بيان مي فرمايد: ﴿ ولقد بعثنا في كلِّ أ ُمـﺓ رسولاً أن اعبدوا الله واجتنبوا الطّاغوت﴾2 ؛ ما براي هرامتي پيام آوري فرستاديم كه آنان را به عبادت ((الله)) دعوت كند وبه اجتناب ازطاغوت برانگيزد. اجتناب كردن ازطاغوت يعني خود را درجانبي و طاغوت را درجانب ديگر قراردادن و در جهت او قدم برنداشتن وازخود دربرابر تجاوز طاغي دفاع كردن و تسليم وبرده ي او نشدن.
اسلام ازآن جهت كه دين الهي است واز آن جهت كه كامل وخاتِم همه مكتب هاست، براي اجراي احكامش وبراي ايجاد قسط وعدل درجامعه، حكومت و دولت مي خواهد؛ براي نبرد با طاغوت وستيز با ظلم وتعدي طاغوتيان، حكومت و حاكم مي خواهد. اسلامِ بي حكومت وبي اجرا ، قانون صرف است واز قانون كه (( سوادي بربياض)) است، به تنهايي كاري ساخته نيست واگر دشمنان اسلام، جدايي دين ازسياست را ترويج مي كنند و اسلامِ بي حكومت را تقديس وتكريم كرده و مي كنند، براي خلع سلاح نمودن مسلمين وجامعه ي اسلامي است؛ نه به جهت خيرخواهي و نيك انديشي يا اسلام شناسي واقعي واصيل آنان.

آتش بس يك جانبه!

فكر جدايي دين ازسياست، درواقع ، آتش بس يك جانبه بين دوطرف درگير است؛ يعني همه ي كساني كه ازروي ترس يا علل ديگر، سخن ازجدايي دين از سياست زده اند ودرعمل، كاري به سياست ندارند، درجنگ و ستيز دينداران با سياست زده اند ودرعمل، كاري به سياست ندارند، درجنگ و ستيز دينداران با سياستمداران ظالم، آتش بس را يك جانبه قبول كرده اند سياستمداران جبّار و بي رحم، هيچ گاه نمي گويند مابا دين و دينداري كاري نداريم .آنان هرزمان كه بتوانند، دين را به كام خود مي كشند ودينداران را به ذلّت واسارت درمي آورند. هيچ سياستمدار دنيا طلبي نمي گويد من با دين كاري ندارم، بلكه مي گويد دين بايد درچنگ من باشد. او اگر بتواند، دين را نابود مي كند واگر نتواند، آن را به اسارت مي گيرد تا براي رسيدن به اهداف شوم خود، ازآن استفاده كند.
درگذشته ، رژيم منفور پهلوي را ديديم كه گاهي براي فريب مسلمانان و منحرف ساختن آنان، قرآن چاپ مي كرد، ولي آن زمان كه احساس خطر كرد و فهميد كه جامعه ي ديني ديگر نمي خواهد اسيراو باشد، مسجد كرمان را با قرآن هايش به آتش كشيد. پس يك زمان ((قرآن سوزي)) است ويك زمان ((قرآن سازي)) وهردو براي اهداف پليد استعماري وسياسي است؛ زيرا سخن و روش همه ي دنيا طلبان وبي دينان، همان شعار﴿ قد أفلح اليوم من استعلي﴾3 است كه قرآن كريم آن را نقل كرده است؛ يعني آنان خوشبختي دراين دنيا را در گرو برتري بر ديگران و استثمار و بهره گيري هرچه بيشتر مي دانند.
ما درجريان جنگ خليج فارس، شاهد استفاده ي آمريكا از دين براي فريب مردم بوديم؛ از واتيكان كمك گرفت واز پاپ براي جنگ درخواست دعا نمود و اين همان سوء استفاده اي است كه معاويه ي منافق ازدين مي كرد. معاويه – عليه الّلعنه – زماني كه فهميد مالك اشتر(سلام الله عليه) به مصر مي رود وبا رفتنش آنجا را منقلب خواهد كرد، روز وشب، منزل وسير او را شناسايي كرد وبا حيله ي عمرو عاص، عسل مسموم را به مالك اشترخورانيد وپيش ازآنكه عسل مسموم او را به شهادت برساند، مردم را به مسجد جامع شام دعوت كرد وبه آنان گفت خطري حكومت اموي را تهديد مي كند ومابايد دعا كنيم وشما امين بگوييد . او دعا كرد كه خدا خطر مالك را برطرف كند ومردم شام نيز آمين گفتند وزماني كه خبر شهادت مالك به شام رسيد، معاويه گفت ما (( مستجاب الدّعوه )) هستيم.
بنابراين، قدرت طلبان ودنيا پرستان، هيچ گاه با دين ودينداران ازدَرِ آشتي درنمي آيند؛ مي خواهند دين را نابود كنند اگر بتوانند ويا آن را براي مقاصد خود و فريب مردم به بازي مي گيرند وبا چنين وضعي، شعار جدايي دين ازسياست، چيزي جز آتش بس يك جانبه و تسليم شدن دربرابر دشمن نيست.

پي نوشت:

1.سوره ي توبه، آيه ي 33. 2. سوره ي نحل، آيه ي 36. 3. سوره ي طه،آيه ي36.
منبع: ولايت فقيه (ولايت فقاهت وعدالت) ، آيت الهد جوادي آملي، مركز نشر اسراء، چ 5، سال 1384،صص 75 تا 78 .





ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.