تعارف، فردیت و سلسله مراتب
نويسنده:رضا کاظمزاده
الگوهای آداب معاشرت در بسیاری فرهنگها با یکدیگر پیوند دارند. مجموعهای از قراردادها و هنجارهای گفتاری و رفتاری به فرد امکان میدهند تا خود را در موقعیتهای مختلف اجتماعی، به نحو پذیرفته شدهای، معرفی کرده یا با دیگری ارتباط برقرار کند. "تعارف" اما از جمله مقولههایی است که در بسیاری فرهنگ های ارتباطی و اجتماعی وجود ندارد ولی ایرانیان رعایت آن را یک فضیلت به شمار میآورند.
مخلص، چاکر، ارادتمند، ناقابل، به روی چشم، با اجازه و از این قبیل، نمونههایی بسیار رایج از تعارفهای کلامی هستند که ایرانیان در مناسبات روزانه خود، بجا و بیجا، به یکدیگرمیگویند. راننده تاکسی هنگام حساب کردن پول کرایه میگوید: قابلی ندارد. صاحبخانه میز مفصلی برای شام چیده و به میهمان اعلام میکند نان و پنیر مختصری میل کند. برای کاری سرپایی کسی را به زور دعوت به منزل میکنیم و هنگامی که آمد و نشست، گله میکنیم که وقت ما را گرفت. قربان صدقه برخی میرویم که شاید با آنها خصومتی هم داریم. چرا؟
آیا تعارف نکردن، نشانه بیادبی و بیاعتنایی است؟ رعایت آداب است؟ ارزشی با خود ایجاد میکند؟ از ترسی درونی یا نوعی بیاعتمادی به دیگران ناشی میشود؟ آیا وقتی گفتار و رفتار ما آمیخته به تعارف است، میتوانیم با قطعیت بگوییم منظور واقعی خود یا دیگران را می فهمیم؟ هر کدام از ما چقدر با تعارف، دچار سوءتفاهم شدهایم یا سوءتفاهم ایجاد کردهایم؟
تعارف واژهای عربی است و در فرهنگ معین، پیشکش، خوشامدگویی و اظهار آشنایی معنا شده است. به نقل از دهخدا در لغتنامه، شناختن یکدیگر، معنای قدیمی تعارف است و دیگر بکار نمیرود. چنین کلمهای در زبان انگلیسی، آلمانی یا فرانسه وجود ندارد و شاید بتوان گفت نزدیکترین معادل آن، پیشنهاد باشد. تلقی ایرانیان از تعارف در روابط اجتماعی یا فردی، ادای احترام یا ستایش از یک ارزش است. مثلا سخاوتمند بودن، یک فضیلت اخلاقی است و ریشه بسیاری تعارفها مانند فدای سرتان، پیشکش یا قابل ندارد، احتمالا از همینجاست.
بسیاری نظریهها، اساس تعارف را مناسبات نابرابر اجتماعی و کوشش برای کنار آمدن یا تحمل قدرت تعریف میکنند. مثلا ویلیام بیمن، انسانشناس آمریکایی، در کتاب "زبان، منزلت اجتماعی و قدرت در ایران"، به درهمتنیدگی زبان و تعامل اجتماعی میپردازد. بیمن میگوید که نوعی تقابل بیرون و درون بر اندیشه و رفتار ایرانیان حاکم است و حفظ ظاهر، یکی از بنیانیترین رفتارهای ایرانیان است.
چه بخش از فرهنگ تعارف و حفظ ظاهر، ناشی از بیاعتمادی، سست بودن موقعیت فردی و نداشتن تضمین برای ادامه کار و زندگی پس از شفاف بودن است؟ پارهای از این پرسشها را با رضا کاظمزاده، پژوهشگر مسائل فرهنگی و روانشناختی در بروکسل در میان گذاشتیم.
● چه میزان از فرهنگ تعارف، به مناسبات قدرت باز میگردد؟
رضا کاظم زاده: تعارف در مناسبات متکی بر قدرت، نه تنها قدرت سیاسی بلکه روابط نابرابر اجتماعی، نقش نوعی سپر حفاظتی دارد. با تعارف، شخص ناچار نیست آنچه در درون خود فکر میکند ، به بیرون بروز دهد.
● به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که مثلا افراد محافظهکارتر یا بیپشتوانهتر از نظر اجتماعی یا اقتصادی، تعارفیتر هستند؟
به این مستقیمی شاید نشود رابطهی علت و معلولی برقرار کرد. تعارف در فرهنگ ما یک نورم است. شدیدا عمومی است و مسلما در بخشهایی که خیلی سنتیترند بیشتر دیده میشود. به نطر من، تعارف متعلق به جامعهای است که فرد در آن فقط با آشنایاناش زندگی میکند. وقتی شما به شهر وارد میشوید، در جایی قرار میگیرید که ۹۰ درصد آدمهایی که میبینید با شما آشنایی یا رابطه ندارند. در این حالت مسلما میزان بهکارگیری تعارف هم خیلی کاهش پیدا میکند. من فکر میکنم محیط در فرهنگ تعارف خیلی نقش داشته باشد. شهرنشینی روحیه تعارف را کاهش میدهد. هر چند حتی شهریها نیز در محدوده آشنایان خود همچنان پایبند چنین رفتاری هستند.
● به همین دلیل در جوامع پیشرفتهتر مانند اروپا، تعارف کمتر است؟
من فکر میکنم یکی از مهمترین رلهایی که تعارف در فرهنگ ما بازی میکند، ایجاد نوعی صلح و آرامش میان افراد است. شما اگر از بالا به جامعهی ایران نگاه کنید، احساس میشود که ظاهرا میان تمام افراد این جامعه صلح و مهربانی وجود دارد. تعارف یکجور پنهانکردن خشم درون است و یکجور احتراز کردن از ورود به کشمکش با دیگران در منظر عمومی. از این زاویه من فکر میکنم بخشی از آن خیلی خاص جامعهی ماست. در یک جامعهی مدرن که اساس را بر این میگذارد که فرد خودش روابطش را شکل بدهد، اهمیت اول با ارتباط گیری است. سعی میکنند به شما از همان بچگی آموزش بدهند که افکار و احساستان را با دیگران درمیان بگذارید و از این طریق مسئولیت تنظیم روابطتان را با دنیای اطرافتان بر عهده خودتان میگذارند. در جامعهی سنتی، این گروه است که روابط را بر اساس نقش افراد تنظیم میکند. یکی زن است، یکی شوهر است، یکی فرزند است. گروه برای هر یک از این نقشها، خصوصیاتی قائل است. از این زاویه میشود گفت که باید قاعدتا با روند مدرنیته، با رشد فردیت، فرهنگ تعارف در جامعه ایران، به مرور کمرنگتر شود. البته نباید فراموش کرد که در جامعه ایران، تعارف کردن یکی از سرسختترین خصوصیات فرهنگی است.
● بسیاری معتقدند بخش بزرگی از روحیات تعارفآمیز ایرانی، ناشی از فرهنگ مذهبی تقیه است. آدم فکری در سر دارد و بیان نمیکند، چون به صلاحاش نیست، یا برعکس به صلاحاش است که با افراد یا پدیدههایی موافقت کند...
تقیه از یک سو، مسئلهای مذهبی است، ولی از سوی دیگر، موضوعی کاملا ایرانی است. هم تقیه و هم تعارف، از آنجا که درون فرد را به نوعی محافظت میکند، بهرحال نشانهی احساس ناایمنی در محیط اجتماعی است. اینها مکانیزمهایی هستند که جامعه و افراد، به مرور با احساس خطر نسبت به دنیای بیرون پیدا کردهاند. موضوع پیچیده تر میشود که در نظر بگیریم خود این مکانیزمها ناشی از نوعی بدبینی هستند و در تکرار خود، باز بدبینی را تقویت میکنند. شما وقتی در محیطی قرار میگیرید که کمتر خودتان را بروز بدهید، دیگران هم با شما همین رفتار را میکنند. این موجب میشود که شناخت افراد نسبت به یکدیگر شدیدا کاهش یابد. شک کردن به این که حرفهای طرف مقابل شما، همان چیزی نباشد که در دروناش است، همزمان بدبینی را افزایش میدهد. میتوان گفت که تعارف و تقیه هر دو معلول نوعی بدبینی و تردید نسبت به دنیای بیرون هستند.
● با این تعبیر موافق هستید که تعارف در جوامعی مانند ایران، نوعی کشمکش در رفتار درونی و بیرونی آدمهاست؟
فرهنگ تعارف، پیش از آنکه به چالش بکشد، سعی میکند به نوعی در روابط اجتماعی، در فضای عمومی، از بروز تشنج جلوگیری کند. روشی است که ما ایرانیها پیدا کردهایم برای صلح اجتماعی در روابط بیرونی. جامعهی ما، جامعهای شدیدا هیرارشیک است. یعنی براساس سلسله مراتب و احترام است. بیشتر موارد احترام فرد فرودست به فرادست خود. فرض کنید رابطه زن با مرد، رابطهی فرزند با والدینش. رابطه کارمند با رییس. تعارف به نوعی خصوصیات فرودستی و فرادستی را تا حدی کاهش میدهد. از نگاهها پنهان میکند و تعادلی به مناسبات سلسله مراتبی میدهد. تعارف را در این چارچوب میتوان به ماسک تشبیه کرد. ماسکی بین دنیای درون و بیرون. ماسکی که میتواند خطرهای دنیای بیرونی و مناسبات سلسله مراتبی را کمتر کند.
مخلص، چاکر، ارادتمند، ناقابل، به روی چشم، با اجازه و از این قبیل، نمونههایی بسیار رایج از تعارفهای کلامی هستند که ایرانیان در مناسبات روزانه خود، بجا و بیجا، به یکدیگرمیگویند. راننده تاکسی هنگام حساب کردن پول کرایه میگوید: قابلی ندارد. صاحبخانه میز مفصلی برای شام چیده و به میهمان اعلام میکند نان و پنیر مختصری میل کند. برای کاری سرپایی کسی را به زور دعوت به منزل میکنیم و هنگامی که آمد و نشست، گله میکنیم که وقت ما را گرفت. قربان صدقه برخی میرویم که شاید با آنها خصومتی هم داریم. چرا؟
آیا تعارف نکردن، نشانه بیادبی و بیاعتنایی است؟ رعایت آداب است؟ ارزشی با خود ایجاد میکند؟ از ترسی درونی یا نوعی بیاعتمادی به دیگران ناشی میشود؟ آیا وقتی گفتار و رفتار ما آمیخته به تعارف است، میتوانیم با قطعیت بگوییم منظور واقعی خود یا دیگران را می فهمیم؟ هر کدام از ما چقدر با تعارف، دچار سوءتفاهم شدهایم یا سوءتفاهم ایجاد کردهایم؟
تعارف واژهای عربی است و در فرهنگ معین، پیشکش، خوشامدگویی و اظهار آشنایی معنا شده است. به نقل از دهخدا در لغتنامه، شناختن یکدیگر، معنای قدیمی تعارف است و دیگر بکار نمیرود. چنین کلمهای در زبان انگلیسی، آلمانی یا فرانسه وجود ندارد و شاید بتوان گفت نزدیکترین معادل آن، پیشنهاد باشد. تلقی ایرانیان از تعارف در روابط اجتماعی یا فردی، ادای احترام یا ستایش از یک ارزش است. مثلا سخاوتمند بودن، یک فضیلت اخلاقی است و ریشه بسیاری تعارفها مانند فدای سرتان، پیشکش یا قابل ندارد، احتمالا از همینجاست.
بسیاری نظریهها، اساس تعارف را مناسبات نابرابر اجتماعی و کوشش برای کنار آمدن یا تحمل قدرت تعریف میکنند. مثلا ویلیام بیمن، انسانشناس آمریکایی، در کتاب "زبان، منزلت اجتماعی و قدرت در ایران"، به درهمتنیدگی زبان و تعامل اجتماعی میپردازد. بیمن میگوید که نوعی تقابل بیرون و درون بر اندیشه و رفتار ایرانیان حاکم است و حفظ ظاهر، یکی از بنیانیترین رفتارهای ایرانیان است.
چه بخش از فرهنگ تعارف و حفظ ظاهر، ناشی از بیاعتمادی، سست بودن موقعیت فردی و نداشتن تضمین برای ادامه کار و زندگی پس از شفاف بودن است؟ پارهای از این پرسشها را با رضا کاظمزاده، پژوهشگر مسائل فرهنگی و روانشناختی در بروکسل در میان گذاشتیم.
● چه میزان از فرهنگ تعارف، به مناسبات قدرت باز میگردد؟
رضا کاظم زاده: تعارف در مناسبات متکی بر قدرت، نه تنها قدرت سیاسی بلکه روابط نابرابر اجتماعی، نقش نوعی سپر حفاظتی دارد. با تعارف، شخص ناچار نیست آنچه در درون خود فکر میکند ، به بیرون بروز دهد.
● به این ترتیب میتوان نتیجه گرفت که مثلا افراد محافظهکارتر یا بیپشتوانهتر از نظر اجتماعی یا اقتصادی، تعارفیتر هستند؟
به این مستقیمی شاید نشود رابطهی علت و معلولی برقرار کرد. تعارف در فرهنگ ما یک نورم است. شدیدا عمومی است و مسلما در بخشهایی که خیلی سنتیترند بیشتر دیده میشود. به نطر من، تعارف متعلق به جامعهای است که فرد در آن فقط با آشنایاناش زندگی میکند. وقتی شما به شهر وارد میشوید، در جایی قرار میگیرید که ۹۰ درصد آدمهایی که میبینید با شما آشنایی یا رابطه ندارند. در این حالت مسلما میزان بهکارگیری تعارف هم خیلی کاهش پیدا میکند. من فکر میکنم محیط در فرهنگ تعارف خیلی نقش داشته باشد. شهرنشینی روحیه تعارف را کاهش میدهد. هر چند حتی شهریها نیز در محدوده آشنایان خود همچنان پایبند چنین رفتاری هستند.
● به همین دلیل در جوامع پیشرفتهتر مانند اروپا، تعارف کمتر است؟
من فکر میکنم یکی از مهمترین رلهایی که تعارف در فرهنگ ما بازی میکند، ایجاد نوعی صلح و آرامش میان افراد است. شما اگر از بالا به جامعهی ایران نگاه کنید، احساس میشود که ظاهرا میان تمام افراد این جامعه صلح و مهربانی وجود دارد. تعارف یکجور پنهانکردن خشم درون است و یکجور احتراز کردن از ورود به کشمکش با دیگران در منظر عمومی. از این زاویه من فکر میکنم بخشی از آن خیلی خاص جامعهی ماست. در یک جامعهی مدرن که اساس را بر این میگذارد که فرد خودش روابطش را شکل بدهد، اهمیت اول با ارتباط گیری است. سعی میکنند به شما از همان بچگی آموزش بدهند که افکار و احساستان را با دیگران درمیان بگذارید و از این طریق مسئولیت تنظیم روابطتان را با دنیای اطرافتان بر عهده خودتان میگذارند. در جامعهی سنتی، این گروه است که روابط را بر اساس نقش افراد تنظیم میکند. یکی زن است، یکی شوهر است، یکی فرزند است. گروه برای هر یک از این نقشها، خصوصیاتی قائل است. از این زاویه میشود گفت که باید قاعدتا با روند مدرنیته، با رشد فردیت، فرهنگ تعارف در جامعه ایران، به مرور کمرنگتر شود. البته نباید فراموش کرد که در جامعه ایران، تعارف کردن یکی از سرسختترین خصوصیات فرهنگی است.
● بسیاری معتقدند بخش بزرگی از روحیات تعارفآمیز ایرانی، ناشی از فرهنگ مذهبی تقیه است. آدم فکری در سر دارد و بیان نمیکند، چون به صلاحاش نیست، یا برعکس به صلاحاش است که با افراد یا پدیدههایی موافقت کند...
تقیه از یک سو، مسئلهای مذهبی است، ولی از سوی دیگر، موضوعی کاملا ایرانی است. هم تقیه و هم تعارف، از آنجا که درون فرد را به نوعی محافظت میکند، بهرحال نشانهی احساس ناایمنی در محیط اجتماعی است. اینها مکانیزمهایی هستند که جامعه و افراد، به مرور با احساس خطر نسبت به دنیای بیرون پیدا کردهاند. موضوع پیچیده تر میشود که در نظر بگیریم خود این مکانیزمها ناشی از نوعی بدبینی هستند و در تکرار خود، باز بدبینی را تقویت میکنند. شما وقتی در محیطی قرار میگیرید که کمتر خودتان را بروز بدهید، دیگران هم با شما همین رفتار را میکنند. این موجب میشود که شناخت افراد نسبت به یکدیگر شدیدا کاهش یابد. شک کردن به این که حرفهای طرف مقابل شما، همان چیزی نباشد که در دروناش است، همزمان بدبینی را افزایش میدهد. میتوان گفت که تعارف و تقیه هر دو معلول نوعی بدبینی و تردید نسبت به دنیای بیرون هستند.
● با این تعبیر موافق هستید که تعارف در جوامعی مانند ایران، نوعی کشمکش در رفتار درونی و بیرونی آدمهاست؟
فرهنگ تعارف، پیش از آنکه به چالش بکشد، سعی میکند به نوعی در روابط اجتماعی، در فضای عمومی، از بروز تشنج جلوگیری کند. روشی است که ما ایرانیها پیدا کردهایم برای صلح اجتماعی در روابط بیرونی. جامعهی ما، جامعهای شدیدا هیرارشیک است. یعنی براساس سلسله مراتب و احترام است. بیشتر موارد احترام فرد فرودست به فرادست خود. فرض کنید رابطه زن با مرد، رابطهی فرزند با والدینش. رابطه کارمند با رییس. تعارف به نوعی خصوصیات فرودستی و فرادستی را تا حدی کاهش میدهد. از نگاهها پنهان میکند و تعادلی به مناسبات سلسله مراتبی میدهد. تعارف را در این چارچوب میتوان به ماسک تشبیه کرد. ماسکی بین دنیای درون و بیرون. ماسکی که میتواند خطرهای دنیای بیرونی و مناسبات سلسله مراتبی را کمتر کند.