منبع:مجله در سوگ عاشورا
احترام به عزادارى امام حسین(علیه السلام)
آقاى محمد حسن رحیمیان مىنویسد: حضرت امام در یک مراسم ملاقات در حسینیه جماران بطوراستثنایى به جاى آنکه در جایگاه روى صندلى بنشیند... روى زمیننشستند، آن هم روز عاشورا و به احترام عزادارى امام حسین(علیه السلام) بود.توجه امام به زیارت عاشورا
آقاى سیدعلىاکبر محتشمى مىگوید:از جمله حوادثى که در فرانسه اتفاق افتاد در رابطه با آن حالتخلوص و علاقه و محبتى که امام به ائمه اطهار داشتند. ما روزها که مىشد کلیه گزارشهاى شب گذشته را که به وسیله تلفن از ایرانرسیده بود، مىنوشتیم و احیانا آنهایى که لازم بود عین صدا را امام بشنوند، جمعآورى مىکردیم و خدمت امام مىرسیدیم و اینگزارشها را خدمتشان تقدیم مىکردیم و اگر توضیح هم لازم بود،توضیح مىدادیم.
اول محرم بود آن روز طبق معمول وقتى گزارشها را بردیم خدمتامام، دیدیم امام در اتاق قدم مىزنند و با تسبیح ذکرى مىگویند، مشخص شد که امام زیارت عاشورا را طبق معمول که در سالهاىگذشته هر سال در ایام عاشورا صبح مشرف مىشدند حرم و زیارتعاشورا را در حرم حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) مىخواندند، در پاریسهم همان برنامه را ادامه داده بودند و زیارت عاشورا رامىخواندند. امام تذکر فرمودند:« از این به بعد در این ساعتگزارشها را نیاورید چون در این ساعت من مشغول هستم» اینبرنامه در ایام عاشورا ادامه داشت.
امام زیارت عاشورا را در ماه محرم و اربعین میخواند
در اغلب ایام زیارتی، در کنار مرقد حضرت امام حسین (علیه السلام) بود. در دهه عاشورا هر روز زیارت عاشورای معروف را با صد مرتبه سلام و صدمرتبه لعن میخواند. در پاریس هم این برنامه را ادامه میداد.امام در چند سالی که در نجف بود، برای درک تمام زیارتهای مخصوص امام حسین (علیه السلام) فاصله بین این شهر و کربلا را، که حدود 80 کیلومتر است، میپیمود و اهتمام داشت در ایام عاشورا، اربعین، عرفه، نیمه شعبان و ماه رجب این مسیر را پشت سر بگذارد. در نجف، روایت شده سر مقدس امام سوم بالای سر مطهر پدرش علی (علیه السلام) است، امام خمینی بالای سر نمیرفت و دور نمیزد.
دستور امام به روضه خوانى در پاریس
آقاى سیدعلىاکبر محتشمى در این باره مىگوید:روز تاسوعا من در محوطه قدم مىزدم که آقاى اشراقى آمدند وگفتند:که امام فرمودند: «که شما آماده باشید یک ساعتبه ظهرمن مىخواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه بخوانى». من متحیرشدم، چون یک همچون آمادگى نداشتم که در آن شرایط و محیط روضه بخوانم. عرض کردم که: خدمت ایشان عرض کنید که من آمادگىندارم تا روضهاى که مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میاندانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضهاى که من مىدانم همانروضههایى است که در مجالس معمولى ایران خوانده مىشود. یکهمچنین روضهاى من مىتوانم بخوانم. بعد امام پیغام دادند کهبگوییدبه فلانى که:« همان روضه را مىخواهم و همان روضه باید اینجاخوانده بشود.» من از این جریان حس کردم که امام در هرحال آن علاقهاى که به ائمهاطهار(علیه السلام) دارند و به محیطى که برایش مبارزه مىکنند، احترام مىگذارند و همان محیط را مىخواهندو همان آداب و رسومى که از متن اسلام هست و بیش از هزار سال بامسلمانها بوده است را مىخواهند ولو اینکه در پاریس و درقلب سرزمین غرب باشد. در آن روز جمعیت زیاد بود، خبرنگارانفراوانى هم آمده بودند، ساعتیازده امام تشریف آوردند و امامبسیار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره کردند به منکه روضهبخوان و من شروع کردم روضهخواندن.
براى کسانىکه از سراسر کشورهاى غرب آمده بودند براى دیدن امام بسیار غیرمترقبه بود این منظره، در شرایطى که امام در مقابلششاه و آمریکاست و مبارزه مىکند، روز تاسوعا بنشیند و براىامام حسین(علیه السلام) گریه کند.
جمعیت خیلى زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط مى کردند. از همان اول که شروع کردم به روضه، امام گریه کردند. در وسط روضه بود که متوجه شدم تمامى جمعیتى که در آنجا بودند، یکپارچه گریه مىکردند و حتى یادم مىآید که شاید در حدود یکربع بعد از اینکه روضه ما تمام شده بود، هنوز عدهاى گریه مىکردند؛ و یکى از برادرهایى که آنجا بود، برادرمان دکتر فکرى بود، آمد و صورت مرا بوسید و گفت: که من بیست و پنج سال در فرانسه هستم و از فرهنگم، از دینم، از مسائل مکتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم و امروز با این برنامه و روضه که تو خواندى مرا به همه چیز برگرداندى، به مذهبم، به مکتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم من دیدم چشمهایش اشکآلود بود؛ این روضهخوانى، شب عاشوراخوانده شد.
نوفل لوشاتو شاهد اشک امام در شهادت امام حسین (علیه السلام)
آقاى على دوانى مىگوید:پسر بزرگم از خانم دکتر مهین ت استاد و صاحب نظر درهنر، نقلمىکرد که ایشان زمانى که حضرت امام به پاریس هجرت کرده بودند، ایشان به پاریس رفته و در بیت امام خدمت مىکرد. وقتى مرتب اخبار وحشتناک 17 شهریور تهران را به امام مىدادند که چهکردهاند و چقدر کشته شدهاند، امام عکس العملى از تأثر وهیجان نشان نمىداد، و هیچ تأثرى در قیافهشان دیده نشد، حتى وقتىخود این خانم مىگریستند، امام او را دلدارى مىداده و مىگفتند:
«چرا گریه مى کنى، صبر داشته باش.» ولى چندى بعد روزى در یکى ازمجالس امام، شخصى برخاست و شروع به ذکر مصیبت کرد; همین کهگفت: «السلام علیک یا ابا عبد الله!» فورا رنگ صورت امام تغییرکرد و دیدم که به پهناى صورتشان اشک مىریزند.
گریه امام براى علىاکبر(علیه السلام)
آقاى على دوانى مى گوید:آقاى حاج سیدمحمد کوثرى، ذاکر معروف قم، از دوستان صمیمى کهاز سالها قبل در قم روضهخوان خاص امام بود نقل مىکرد که پس از شهادت مرحوم حاجآقامصطفى، فرزند ارشد امام، وارد نجف اشرف شدم. رفقا گفتند:خوب به موقع آمدى، امام را دریاب که هرچه ما کردیم در مصبیتحاج آقا مصطفى گریه کنند، از عهده اش برنیامدهایم. مگر توکارىبکنى.
من خدمت امام رسیده و عرض کردم: اجازه مىدهید ذکر مصیبتى بکنم؟ امام اجازه دادند. هرچه نام حاج آقامصطفى را بردم تا با آهنگ حزین امام را منقلب کنم که در عزاى پسراشک بریزد، امامتغییر حال پیدا نکردند و همچنان ساکت و آرام بودند؛ ولى همینکه نام حضرت علىاکبر(علیه السلام) را بردم هنگامه شد، امام چنان گریستندکه قابل وصف نیست.