اگرچه تصوّرات کودکان با بزرگسالان متفاوت است، در هر سنی که باشند، برای خود شخصیت و احترام قائلند و دوست دارند در کانون توجه و احترام قرار گیرند.
نباید چنین تصور شود که کودکان نمیفهمند و یا درک ندارند؛ بلکه، آنان ویژه، رفتار اطرافیان خود را با دقت و حسّاسیتی زیر نظر دارند؛ عکس برداری میکنند و در ذهن بایگانی میکنند.
اعتماد به نفس و شخصیت به این معنا است که کودک احساس کند، توانایی و قابلیت انجام کارهای متناسب با سن خود را دارد؛ برای خود ارزش قائل باشد و باور داشته باشد که میتواند تواناییهای خود را ابراز کند.
گفتار و رفتار پیشوایان معصوم (علیهم السلام) به روشنی به ما راه نشان میدهند تا بتوانیم کودکانی با اعتماد به نفس تربیت کنیم و آنان را از بیشخصیتی و تزلزل شخصیت رهایی بخشیم. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
«أکرِمُوا أولادَکُم وَ احسِنُوا آدابَهُم یُغفَر لَکُم»؛
فرزندان خود را گرامی بدارید و آدابشان را نیکو گردانید تا در کانون بخشش قرار گیرید. (1)
امام صادق (علیه السلام) میفرماید:
فرزندان خود را دوست بدارید و نسبت به آنان ترحم کنید که آنان شما را روزی دهندهی خویش میدانند. (2)
امام کاظم (علیه السلام) همانند این سخن را بیان میکند و در ادامه میفرماید:
خدای متعال به هیچ چیز به اندازهی اجحاف و بیاعتنایی نسبت به زنان و کودکان، غضب نمیکند. (3)
باز هم بر این نکته تأکید میکنیم که شخصیت دادن به کودک و فراهم نمودن زمینههای اعتماد به نفس در او از ابتدای تولد آغاز میشوند. ام فضل، همسر عباس بن عبدالمطلب، دایه امام حسین (علیه السلام) میگوید: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آن گاه که حضرت حسین (علیه السلام) شیرخوار بود، او را از من گرفت و در آغوش خود قرار داد؛ در این هنگام کودک لباس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تَر کرد؛ من چنان طفل را به شدت از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) جدا کردم که گریان شد؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمود:
لباس مرا آب پاک میکند؛ ولی، چه چیز میتواند غبار کدورت و رنجش را از قلب فرزندم حسین برطرف نماید. (4)
نمونههایی از تکریم شخصیت کودکان در سیره معصومین (علیهم السلام)
روش برخورد معصومین (علیهم السلام) با کودکان و تکریم شخصیت آنان به ما نشان میدهد، افزون بر این که این کار دارای فضیلت اخلاقی برای والدین و مربیان است، در آینده کودکان نیز تأثیر به سزا دارد.رفتار و گفتار اهل بیت (علیهم السلام)، بهترین الگوهای تربیتی به شمار میآیند.
تکریم شخصیت در حال نماز
تکریم شخصیت کودک تا آن جا مهم است که در حال نماز هم میتوان به این نیاز پاسخ گفت و یا نماز را سبکتر برگزار کرد. اصحاب با رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نماز ظهر را به جماعت برگزار میکردند؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دو رکعت آخر نماز را با سرعت بیشتر تمام کردند؛ بعد از نماز از ایشان پرسیدند: آیا حادثهای رخ داد که دو رکعت آخر نماز را تندتر خواندید؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«أو ما سَمِعتُم صُراخَ الصَّبِیِّ»؛
آیا صدای گریه و شیون کودکی را نشنیدید؟ (5)
مرحوم مجلسی در توضیح این قسمت روایت مینویسد: مادر این فرزند در حال نماز همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؛ از این رو، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) برای رسیدگی به طفل دو رکعت پایانی نماز را سریعتر خواندند. (6)
در حدیث دیگری آمده است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در حال نماز جماعت بود که یکی از سجدهها را بیشتر از معمول طول داد؛ وقتی نماز تمام شد، نمازگزاران گفتند: ای رسول خدا! چنین سجدهی طولانی از شما ندیده بودیم؛ گمان کردیم که بر شما وحی نازل شده است؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: وحی نازل نشد؛ بلکه، فرزندم حسین، در حال سجده بر دوشم سوار شد؛ نخواستم شتاب کنم و کودک را بر زمین بگذارم؛ آن قدر صبر کردم تا طفل از دوشم پایین آمد. (7)
این رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رحمت و مهربانی را نشان میدهد و میگوید: پاسخ گویی به نوزاد و کودک را بر همهی کارها مقدّم بردارید و آن را ساده نپندارید که این احترامها، سبب اعتماد به نفس و شخصیت یافتن کودک میگردد.
شیر دادن کودک در حال نماز
توجه به کودک و نوزاد آن قدر دارای اهمیت است که مادر، حتی در حال مهمترین عبادت یعنی: نماز میتواند فرزند خود را در آغوش بگیرد و او را شیر دهد. امام صادق (علیه السلام) فرمود:اشکالی ندارد که زن کودک را در حال نماز با خود بردارد و در حال تشهد به او شیر دهد. (8)
علی بن جعفر برادر امام کاظم (علیه السلام) میگوید: از ایشان پرسیدم که زنی مشغول نماز واجب است و فرزندش در کنار او گریه میکند؛ آیا جایز است، در حال نشسته کودک خود را بغل بگیرد و در دامن خود بنشاند و او را آرام کند و شیر دهد؟ امام (علیه السلام) پاسخ فرمود: اشکالی ندارد. (9)
تکریم کودکان در نماز جماعت
اگر نمازگزاران با کودکی که به مسجد آمده است، با گرمی و مهربانی و ظرافت برخورد نمایند، او جذب این گونه فضای معنوی میشود و خاطرهای زیبا در خاطرش میماند.البته باید توجه داشت که مسجد مکان عبادت است و نباید مکان بازی کودکان گردد؛ از این رو، برای رعایت همه مسائل تربیتی و عبادی به این سخن زیبای امام باقر (علیه السلام) دقت کنید؛ جابر میگوید:
از امام باقر (علیه السلام) پرسیدم: وقتی کودکان در صف نماز جماعت حاضر میشوند، چه رفتاری باید انجام دهیم؟ امام (علیه السلام) فرمود: آنان را به صفهای آخر نماز جماعت نرانید؛ بلکه بزرگ سالان در میان آنان بنشینند. (10)
ظرافت این سخن این است که با عمل کردن به این سخن و توصیهی زیبا، هم روح معنویت و عبادت در کودکان حفظ شده است و هم با قرار دادن فاصله میان کودکان از احتمال سرگرمی و بازی آنان در مسجد پیش گیری شده است.
صدا زدن کودکان
نامگذاری کودکان به نامهای زیبا و صدا زدن آنان با القاب و صفات شایسته، نشانگر محبت و تکریم و احترام کودکان است؛ پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:«بادِرُوا أولادَکُم بِالکُنی قَبلَ أن تَغلِبَ عَلَیهِمُ الألقابُ»؛
قبل از آن که لقبهای زشت بر فرزندان شما غلبه کند، کنیه و لقبهای نیکو برای فرزندانتان انتخاب کنید. (11)
خوانندگان محترم توجه دارند، که در میان عرب، هر فرد دارای اسم، لقب و کنیه است و برای احترام بیشتر افراد را به کنیه صدا میزنند؛ اما، این توصیه برای همه انسانها با هر رسم و رسوم است که با بهترین القاب و روش کودکان خود را صدا کنند.
سلام کردن بزرگ سالان به کودکان
سلام کردن به کودکان، نشانه تواضع و تمرین اخلاق نیک و مهربانی با آنان است؛ از سوی دیگر این کار به رشد شخصیت و اعتماد به نفس کودکان کمک شایانی میکند و به آنان نیز میآموزد که به دیگران احترام بگذارند و با سلام دادن به دیگران محبت و عشق را به آنان نثار نمایند؛ از این رو، پیشوایان دین بر آن تأکیدی ویژه داشتند.پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید: تا لحظهی مرگ پنج چیز را ترک نمیکنم که یکی از آنها را با این سخن بیان میفرماید:
«التسلیمُ عَلَی الصِّبیانِ لِیکونَ سُنَّةً مِن بَعدی»؛
سلام گفتن به کودکان است تا پس از من نیز سنت و روش میان مسلمانان بماند. (12)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر سلام کردن به کودکان تأکید میورزد تا علاوه بر پرورش افراد جامعه، آثار نیک و زیبای این کار در کودکان تحقق یابند و آنان توانایی انجام مسؤولیتهای فردی و اجتماعی خود را انجام دهند.
یاد دادن اعتماد به نفس
توجه والدین به این نکته ضرور است که ضعف شخصیت یا عدم اعتماد به نفس ارثی نیست؛ بلکه اکتسابی است؛ بنابراین، رفتار پدر و مادر و اطرافیان در این زمینه نقشی مهم ایفا میکند.نخستین خطر این است که کسی فکر کند اعتماد به نفس ارثی است؛ زیرا، با چنین تصوری دیگر هیچ تلاشی برای اعتماد به نفس رشد شخصیت خود انجام نمیدهد و هرگاه و در هر کاری که نتواند به هدف خود برسد، خود را مجبور میبیند و همه را به پای قضا و قدر میگذارد؛ در نتیجه، والدین باید به گونهای عمل کنند که اعتماد به نفس صحیح در کودکان تقویت شود و آنان را برای مسؤولیت پذیری در خانواده و اجتماع آماده سازد.
زمینههای ایجاد اعتماد به نفس
والدین و مربیان میتوانند، زمینهها را فراهم آورند تا کودکان همگام با رشد بدنی و ظاهری، خود را بیشتر باور کنند و به توانمندی خود پی ببرند و در انجام مسؤولیتهایی که در طول زندگی به آنان واگذار میشوند، موفق باشند؛ برخی از این مسؤولیتها عبارتند از:برخورد مناسب بر اساس سن و رشد کودک
از همان نوزادی، باید به گونهای رفتار کرد که فرزند احساس کند ارزشمند و گرامی است. در هر سن و سالی، کودک نیازهای متفاوتی دارد، برآوردن درست این گونه نیازها، نقشی به سزا در ساختار شخصیتی و اعتماد به نفس کودک دارد.در هنگام نوزادی، مراقبت از کودک، شیردادن با محبت، در آغوش مهربانی گرفتن، ناز و نوازش کردن، لبخند زدن، حرف زدن با محبت، نگاههای محبت آمیز، جای مناسب از نظر گرمایش و سرمایش، رفع نیازهای مادی نوزاد، سبب میشود تا در آینده کودکی با اعتماد به نفس داشته باشید.
در مقابل اگر در این مرحله، به خواستهها و نیازهای نوزاد توجه نشود، گریههای زیاد برای درخواست شیر و غذا، جای نامناسب، رعایت نکردن مسائل بهداشتی کودک، توجه نکردن به او و برآورده نساختن نیازهای عاطفی او، شنیدن صداهای عصبانی و جر و بحث والدین، کتک خوردن، فریاد کشیدن بر سر کودک و ... سبب خواهد شد که کودک خود را بیارزش و بیهویت بیابد و اعتماد به نفس لازم را پیدا نکند.
از نظر نویسنده، هر بیاعتنایی و فریاد کشیدن و یا تنبیه کودک، همانند خط سیاهی است که بر لوح پر از ستاره ذهن کودک نقش میبندد و ستارههای شخصیت و اعتماد به نفس او را خاموش میکند. بیشتر ناهنجاریهای مراحل بعدی از رفتارهای نادرست مرحلهی قبل سرچشمه میگیرد.
اگرچه در مرحله نوزادی نیز، کودک متوجه لحن مهربان یا عصبانی اطرافیان خود میشود، از حدود دو سالگی معنای واژگان را متوجه میشود. تشویقها و به کار بردن کلماتی همچون؛ تو عزیزی، خوبی، چقدر قشنگی، دوستت دارم، خیلی باهوشی، همراه با نوازش و بازی کردن، در آغوش گرفتن و ایجاد لحظههای شاد و محبت آمیز، سبب خواهند شد تا در این مرحله نیز کودک احساس خوشایندی از زندگی و تلاش داشته باشد و روحیهی لازم را برای اعتماد به نفس کسب کند.
در برابر این رفتار، ایجاد اضطراب، مشاجره در حضور کودک، به کار بردن سخنان زشت و یا صحبت با لحن عصبانی، سرزنش و بیاعتنایی به کودک، آنان را در حالت ترس و دلهره قرار میدهند؛ به گونهای که کودک احساس بیارزشی و بیمقداری مینماید و در آینده زندگی نیز از انجام کارها و مسؤولیتهای خود ناتوان است.
در مراحل بعدی، مدرسه و اجتماع نقشی مهم در پرورش شخصیت و ایجاد اعتماد به نفس افراد دارند که بررسی آنها از دائره موضوع این کتاب بیرون است.
تقویت ایمان
ایمان و اعتقاد به خدا باعث میشود که شخص احساس کند که پشتوانهای محکم و پشتیبانی توانا دارد و این احساس، در کنار تلاش مناسب، انسان را به هدف مطلوب نایل میکند. هر قدر ایمان فرزند به خداوند بیشتر باشد، خودباوری او نیز افزایش مییابد. شخص با ایمان هیچ گاه ناامید نمیشود. اگرچه به بارها شکست خورده باشد. امید و مثبت اندیشی از همان کودکی، شخص را در مسیر خودباوری قرار میدهد.ایمان به سیر حرکت عالم هستی، هدف داشتن آفرینش، سراشیبی و سربالایی جادههای دنیا، سبب احساس امنیت و آرامش میگردد و این احساس، اعتماد به نفس کودک را بالا میبرد.
دانشمندانی چون کونیگ، ولروپارکامنت در سال 1998 میلادی، با انجام پژوهشهایی به این نتیجه رسیدند که اعتقادات و رفتارهای مذهبی مثل زیارت، ذکر، توسل و اعتقاد به خداوند، سبب افزایش اعتماد به نفس میشود. (13)
بنابراین، اگر والدین گرامی فرزندانی با شخصیت و اعتماد به نفس میخواهند، باید در تقویت ایمان و اعتقاد کودکان بکوشند.
اعتماد به خدا
هنگامی که یوسف را از چاه بیرون آوردند و به عنوان غلام و برده فروختند، یکی از حاضران به حال کودک ترحّم کرد واز روی رأفت و مهربانی گفت:«نسبت به این طفل غریب، نیکی کنید». هنگامی که حضرت یوسف این جمله را شنید، با اطمینان خاطر و آرامش روان گفت: «آن کس که با خداست، گرفتار غربت و تنهایی نیست». (14)
آری اگر کودکان، به خدای متعال اعتماد داشته باشند، در سختیها او را وکیل و پشتیبان خود میدانند؛ استرس و نگرانی شدید را به خود راه نمیدهند.
حلیمهی سعدیه دایهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میگوید: زمانی که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) سه ساله شد، روزی به من گفت: مادر! روزها برادرانم کجا میروند؟
حکیمه میگوید، به او پاسخ دادم: گوسفندان را به صحرا میبرند، حضرت فرمود: چرا مرا با خود به همراه نمیبرند؟ مادر گفت: دوست داری، همراه آنان به صحرا بروی؟ جواب داد: بلی!
صبح فردا، پیامبر را شست و شو کرد؛ به موهایش روغن زد؛ چشمانش را سرمه کشید و یک مهرهی یمانی که در نخ کشیده بود، برای محافظت او به گردنش آویخت؛ حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مهره را از گردن بیرون آورد و گفت: مادر! خدای من که همواره با من است، نگهدار و حافظ من است. (15)
اعتماد به قدرت الاهی، به طفل سه سالهای، این چنین اعتماد میبخشد که با روحی آرام و اعتماد به نفس به سوی خرافات و غیر خدا روی نمیآورد.
تکیه بر تقوی و دانش در طریقت کافریست *** راه رو گر صد هنر دارد توکل بایدش
تلقین و تشویق
یکی از ویژگیهای فطری انسان، میل به تشویق و تحسین است؛ هر کودکی نیز دوست دارد، ستایش و تشویق گردد.استعدادهای نهفته کودک در سایه تشویق و تلقین شکوفا میشوند؛ گویا تشویق او را نیرویی تازه میبخشد واعتماد به نفس بیشتری برای انجام کارهای بعدی پیدا میکند.
دکتر ماگدوگان، از روان شناسان بزرگ معاصر، در این زمینه میگوید:
تقریباً تمام اطفال بدون استثنا بیش از تنبیه و خشونت، به تشویق و برانگیختن حسّ اعتماد به نفس احتیاج دارند؛ چه بسیار اطفالی که بر اثر فقدان مشوّق و محرّک، از استعدادهای خلّاق خود بیخبر ماندهاند و فقط یک تذکّر کوچک به ظاهر کردن آن قادر گشته است؛ قسمت عمدهای از آشفتگیهای فکری و عصبی اطفال، مولود رفتار خشونت باری است که برای سرزنش آنها اعمال گردیده است و این بیماری عصبی اغلب تا آخر هم، دست از سر انسان بر نخواهد داشت. (16)
ایجاد فضا و محیط مناسب
یکی از عوامل خودباوری و اعتماد به نفس، قرار گرفتن در محیط و فضای مناسب است؛ کودکان از محیط اطراف خود متأثرند. اگر در محیطی قرار بگیرند که همه اهل تلاش باشند، آنان نیز به این سمت و سو میآیند. محیطی که تفکر، قدرت تخیّل، کارهای هنری و ... بر میانگیزد، در افزایش خودباوری کودک تأثیری به سزا دارد.نقل داستانهای مناسب
کودکان خود را قهرمان داستانهایی فرض میکنند که میشنوند یا در فیلم یا در کارتون میبینند؛ بنابراین، نقل سرگذشت مردان و زنان موفق، دیدن فیلمهایی که نقشهای آن بر اساس تلاش و رسیدن به اهداف تدوین شده است، زمینه افزایش اعتماد به نفس فرزندان را فراهم میکند.مشاهدهی کودکان موفق، حافظ قرآن، مراسم تجلیل از کودکان همه و همه در ذهن فرزندان میماند و آن نیز سعی میکنند تا بتوانند، تواناییهای خود را بروز دهند و بدانند که آنان نیز میتوانند، در زمرهی انسانهای موفق جای گیرند.
نشانههای ضعف شخصیت و اعتماد به نفس
توجه والدین به نشانههای ضعف خودباوری کودکان، به آنان کمک میکند تا هر چه سریعتر اقدام کنند و زمینههای تقویت اعتماد به نفس آنان را فراهم آورند و در برطرف ساختن موانع آن بکوشند.از جهت دیگر گاه والدین به دلیل نداشتن اطلاعات کافی تصوّر میکنند که راه را درست میپیمایند و فرزندانی با شخصیت و دارای اعتماد به نفس دارند؛ اما، غافل از این که در مسیر عکس و خلاف حرکت میکنند؛ از این رو، بیان نشانههای ضعف اعتماد به نفس میتواند، والدین را در شناخت وضعیت فرزند خود یاری دهد؛ برخی از این نشانهها عبارت است از:
1. منفی گرایی:
اگر کودک شما به جنبههای سلبی و منفی بیشتر توجه میکند و خود را در حالت ضعف و ناتوانی میبیند، یکی از نشانههای عدم اعتماد به نفس را دارد.2. هراس از ریسک پذیری:
برخی کودکان بلکه بسیاری از بزرگ سالان از ریسک و تجربههای جدید هراس دارند؛ در صورتی که انجام این تجربهها با سن شخص متناسب باشد و از آنها سرباز زند، نشانگر نداشتن درجاتی از اعتماد به نفس است.3. گریز از جمع:
چنانچه کودک از حضور در جمع، معاشرت و سخن گفتن در جمع برایش سخت است و از آن گریزان است؛ این نکته نشان میدهد که وی دارای خودباوری لازم نیست.4. فرار از انتقاد:
کودکی که به خودباوری نرسیده باشد، شکایت خود را از دیگران بیان نمیکند و از سویی دیگر خود نیز انتقاد دیگران را نمیپذیرد.5. بهانه گیری:
برای ضعفهای خود بهانه گیری میکند و دیگران را سرزنش میکند و بیشتر به دنبال این است که دیگران را مقصر جلوه دهد.6. ناامیدی:
گاه بدون تلاش یا با اندک تلاش زود ناامید میشود و از تلاش بیشتر پرهیز میکند.7. اثرپذیری شدید:
از آن جا که خود را باور ندارد، به سرعت سخن و پیشنهاد دیگران را میپذیرد و اثرپذیری او از سخنان دیگران، غیرمعمول میگردد.8. احساس بیارزشی:
کسی که به خودباوری نرسیده است، همواره تصوّر میکند ارزشی ندارد و هیچ کس برای او ارزشی قائل نیست؛ به گونهای که همیشه گله مند و شاکی است.9. نمیتواند عواطف و احساسات خود را متناسب با مکانها و زمانها ابراز نماید؛ بلکه، به گونهای غیرمعمول در رفتار عمل میکند.
موانع اعتماد به نفس
با توجه به نکاتی که تا کنون بیان شد، بسیاری از موانع اعتماد به نفس نیز روشن و آشکار گشت؛ اما، عواملی چند سبب میشوند تا کودک نتواند همراه رشد جسمی رشد شخصیتی پیدا کند و به خودباوری لازم دست یابد، که برخی از آنها عبارتند از:1. تصورات نادرست:
کودک اندک اندک به این نتیجه رسیده است که توانایی انجام کارها را ندارد و همواره با شکست مواجه میشود. پیوسته، با بدبینی و افکار منفی مواجه است؛ این تصورات خیالی، به تدریج به فکر و اعتقاد در او تبدیل میگردد و اعتماد به نفس او را کم مینماید.برای برطرف ساختن این مانع از ابتدا باید جلوی تشکیل این تصور را گرفت و با به کارگیری راههای تقویت اعتماد به نفس، از تبدیل آن به یک تصور و بینش پیشگیری کرد.
2. وابستگیهای نادرست:
اگر هر کاری که کودک میخواهد انجام دهد والدین به او کمک کنند و برایش انجام دهند، کم کم شخصیت کودک به والدین وابسته خواهد شد و هر قدر این گونه وابستگی بیشتر باشد، میزان خودباوری و اعتماد به نفس وی کمتر خواهد بود.3. خجالت کشیدن و گوشه گیر شدن:
اگر درست رفتار نکنیم، کودک گوشه گیر میشود و سعی میکند، از همسالان و اطرافیان خود فاصله بگیرد. انزواطلبی، از عوامل مهم ضعف شخصیت در وی به شمار میآید.4. قرار گرفتن در محیط ناتوان:
گاه کودک در میان همسالانی قرار میگیرد که آنان دارای ناتوانی شخصیتی هستند؛ همنشینی با افرادی که افکار منفی را به اطراف خود نیز القا میکنند، برای فرزندان مضر است؛ برای پیشگیری از این مانع، باید کودک در جمعهایی قرار گیرد که افراد و کودکان آن جمع، دارای خودباوری متناسب سن خویش باشند.5. برخوردهای نامناسب:
استمرار رفتارهایی که زمینه افسردگی را در کودک به وجود میآورد، مثل کتک کاری، فریاد کشیدن، به کار بردن کلمات زشت، مقایسه و سرزنش کردن، غرغر کردن و نق زدن کودک را غمگین و افسرده میسازد و مانع اعتماد به نفس درست در او میگردد.موانع دیگری بر سر راه اعتماد به نفس، وجود دارد که به سنین بالاتر از 7 سال مربوط میشوند که به آن نمیپردازیم؛ زیرا، مباحث آن از موضوع کتاب ما بیرون است.
اعتماد به نفس کاذب
باید به این نکته توجه داشت، همان گونه که باور نداشتن خود، زندگی آینده کودک را به خطر میاندازد، اعتماد به نفس کاذب نیز راه موفقیت او را سدّ میکند؛ در این حالت کودک تصور میکند، بدون هر تلاشی به آنچه میخواهد میرسد، قدرت خیالی دارد و همانند قهرمان برنامههای کارتونی همواره موفق میشود.دو عامل، علت این گونه شخصیت یابی است:
الف) اگر القائات و تلقینهای والدین، از حد خود بیشتر شود، سبب میشود که فرزند اعتماد به نفس کاذب پیدا کند و تصور کند که بدون تلاش به هر موفقیتی میتواند دست یابد.
ب) ممکن است، اطرافیان و والدین کودک، اعتماد به نفس کاذب داشته باشند و این حالت را به او منتقل سازند.
پینوشتها:
1. وسائل الشیعة، ج 21، ص 476، مستدرک الوسائل، ج 15، ص 168، بحارالانوار، ج 101، ص 95 حدیث 44.
2. الکافی، ج 6، ص 49، حدیث 3
3. همان، ص 50، حدیث 8
4. مستدرک الوسائل، ج 2، ص 557، گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، ص 111 «یا ام الفضل! ان هذه الاراقة الماء یطهرُها فای یء یزیل هذا الغبار عن قلب الحسین (علیه السلام)»
5. الکافی، ج 6، ص 48، روضة المتقین، ج 8، ص 598، عدة الداعی، ص 89.
6.ملاذ الاخبار، ج 5، ص 520.
7. سنن نسائی، ج 2، ص 245، حدیث 1137.
8. تهذیب الاحکام، ج 2، ص 330.
9. قرب الاسناد، چاپ جدید، ص 456.
10. الکافی، ج 3، ص 409، تهذیب الاحکام، ج 2، ص 380.
11. کنز العمال، ج 16، ص 419.
12. علل الشرایع، ج 1، ص 130، وسائل الشیعة، ج 12، ص 62.
13. نسیم مهر (3)، 55.
14. مجموعهی ورّام، (21) ص 33 باب سیر و سفر.
15. الحدیث (روایات تربیتی) ج 1 ص 274-275، بحارالانوار، ج 15، ص 392.
16. گفتار فلسفی، کودک از نظر وراثت و تربیت، ج 2، ص 334.
قاسمی، محمد علی، (1393) دوران طلایی تربیت، قم: نشر نورالزهرا (س)، چاپ پنجم