نویسنده: سحر برجسته
برگردان: مسعود کثیری
برگردان: مسعود کثیری
هر چند پزشکان خارجی و پزشکان ایرانی تحصیل کرده در اروپا، یک جمع به نسبت کوچکی را در زمینهی مراقبتهای بهداشتی و درمانی در ایران تشکیل داده بودند اما رشد طب جدید، زمانی در ایران به صورت جدی سرعت گرفت که یک مؤسسه آموزشی مدرن در تهران به نام دارالفنون، تأسیس شد. این مؤسسه که در ابتدا مدرسه جدید، مدرسه نظامیه و مکتبخانه پادشاهی نامیده میشد، ابتکار اختصاصی صدراعظم ناصرالدین شاه، میرزاتقی خان امیرکبیر بود.
برای اولین بار، روزنامه وقایع اتفاقیه مورخه 2 صفر 1268ق، از این مدرسه با نام دارالفنون نام برد. ساخت آن در سال 1850 م. آغاز گشته، نقشهی آن توسط میرزا رضا مهندس، ترسیم و توسط محمدتقی خان معمارباشی ساخته شد. ضمن اینکه شاهزاده بهرام قاجار بر ساختمان نظارت میکرد. قسمت شرقی دارالفنون در سال 1851 تمام شد.
و اتمام کار در 1853-1852 بود. ساختمان دارای 50 اتاق، ایوان ، تئاتر، کارخانه شمعسازی، آزمایشگاه فیزیک و شیمی و داروسازی، چاپخانه، کتابخانه و سفرهخانه بود.
امیر کبیر، جان داودخان را از قبل مأمور کرده بود تا تعدادی معلم آلمانی و اطریشی برای تدریس در دارالفنون پیدا کند و او به امپراتوری اطریش رفته، با 7 نفر افسر و معلم به ایران بازگشت. در میان آنها دکتر پولاک که معلم طب و دکتر فوکاته (1) که معلم داروسازی شد، وجود داشتند.
دارالفنون در 29 دسامبر سال 1851 م. با 100 نفر دانشجو آغاز به کار کرد و عزیزخان سردار کل، رئیس آن بود. بعد از مرگ او محمدخان امیر تومان به جایش منصوب شد و در 1857م. شاهزاده علیقلی میرزا اعتضادالسلطنه، پسر فتحعلیشاه، رئیس دارالفنون شد. یک سال بعد او به عنوان وزیر فرهنگ و معارف منصوب شد. عوایدی که او را حکومت ملایر و تویسرکان جمعآوری میکرد، میبایست برای مخارج دارالفنون مصرف شود. او تصمیم به اعزام یک گروه 42 نفری از دانشجویان به اروپا، جهت ادامه تحصیل گرفت و این رویارویی، قدم مهم دیگری به سوی مدرنیزه شدن علم در ایران بود.
به زودی با افزایش تعداد دانشجویان، به معلمین بیشتری نیاز بود و لذا اروپاییان بیشتری برای تدریس در دارالفنون در رشتههای متفاوتی همچون جغرافی، فرانسه، ریاضی، پزشکی و موسیقی استخدام شدند. در میان آنها دکتر شلیمر که پیشتر از او ذکری به میان آمد، وجود داشت. علاوه بر طب سنتی و مدرن، کلاسهای داروسازی و علوم طبیعی همچنان تدریس میشد و برخی دانشمندان ایرانی و ارمنی، تقاضای تدریس در رشتههای ادبیات، زبان روسی و برخی دیگر از رشتهها را داشتند.
در ابتدا تنها شاهزادگان و افراد خاندان برجسته قادر به ورود به دارالفنون بودند. شاهزاده مسعود میرزا ظلالسلطان و شاهزاده کامران میرزا، پسران ناصرالدین شاه در میان دانشجویان بودند. ناصرالدین شاه هر سال از دارالفنون بازدید کرده، ضمن اظهار خشنودی از دانشجویان معلمین را تشویق میکرد تا به دانشجویان پاداش تشویقی بدهند. بعد از اتمام امتحانات پایان سال، جوایزی از طرف ناصرالدین شاه برای صاحبان دستاوردهای برتر در نظر گرفته میشد. فارغالتحصیلی در رشتهی پزشکی مستلزم حداقل 5 سال تحصیل بود ولی اغلب، دانشجویان برای مدتی کمتر از 10 سال در مدرسه باقی میماندند. دروس نظری در مدرسه تدریس میشد و آموزش بالینی نزد کسانی که فارغالتحصیل شده، دارای شهرت بودند، انجام میگرفت. در سال اول فیزیک، شیمی و تاریخ طبیعی تدریس میشد و در سالهای بعد تشریح، فیزیولوژی و مدیریت داروها آموزش داده میشد.
طب سنتی هم در کنار طب مدرن تدریس میشد و اولین مدرس آن، میرزااحمد طبیب کاشانی پسر محمد حسین شریف تنکابنی، پزشک دورهی فتحعلیشاه و محمدشاه بود. جانشین او سلطان الحکما میرزا ابوالقاسم نائینی (پسر میرزامحمد جعفر) و میرزا کاظم محلاتی شیمی بود که در دارالفنون مدرس طب سنتی بودند.
گواهی نامه و تصدیق این دانشکده به چهار قسمت تقسیم میشد؛ هر قسمت به یک شاخه از علم طب و امتحان مربوط به آن اختصاص داشته، توسط مدرس مربوط به آن تکمیل میشد. این گواهی نامه به زبانهای فارسی و فرانسه نوشته شده، دیپلم چهارخانه نام داشت. فارغالتحصیلان دارالفنون عنوان دکتر نداشتند؛ این عنوان برای کسانی به کار میرفت که دارای مطالعات گسترده در این حوزه باشند.
در سال 1859 م.، به دنبال فارغالتحصیلی اولین گروه دانشجویان دارالفنون در تهران، مؤسسهای مشابه آن در تبریز با عنوان دارالفنون دارالسلطنه، به وسیله شاهزاده مظفرالدین میرزا تأسیس گشته، از فارغالتحصیلان تهران به عنوان مدرس استفاده شد.
تا سال 1919م.، تدریس پزشکی در دارالفنون انجام میشد و در این زمان به مدرسه طب منتقل شد. میرزا احمد خان بدر، نصیرالدوله، وزیر فرهنگ و معارف، دکتر محمد حسین خان لقمان ادهم (لقمان الدوله) را برای ریاست به احمد شاه معرفی کرد و از این تاریخ به بعد ریاست دارالفنون از ریاست مدرسه طب مجزا شد.
معلمین مشهور دارالفنون
مدرسین اروپایی علم پزشکی
دکتر پولاک، متولد شهر وین، اولین معلم طب مدرن در دارالفنون بود. پولاک یک جراح خوب بود و علاوه بر تدریس طب و جراحی، علم تشریح هم درس میداد. از آنجا که تشریح بدن مسلمانان در ایران ممنوع بود، او از حیوانات استفاده کرده و با خود استخوان و اجساد خشک شده از اروپا آورده بود. جزئیات برخی از جراحیهای او در روزنامه شرح داده میشد. او پس از 10 سال به کشورش بازگشت و کتاب ایران و ایرانیان یا سفرنامه پولاک را در دو جلد در سال 1858 م. منتشر کرد.دکتر شلیمر، پزشک هلندی که از سال 1851م. در ایران بود، به جای دکتر پولاک برای تدریس طب در مدرسه دارالفنون انتخاب شد. او یک فرهنگ لغات پزشکی فرانسه به ایرانی نوشت (می 1874) که به زودی یکی از بهترین کتابهای پزشکی در ایران شد و تا قرن بیستم تجدید چاپ میشد. او همچنین کتابهایی در مورد شیمی آلی، پوست، داروهای ایرانی و یک کتاب در چشم پزشکی نوشت. او در سال 1283 ق. (1866م. ) جای خودش را به میرزا رضا دکتر، از معلمان دارالفنون داد اما همچنان در تهران به عنوان پزشک هماهنگ کننده مؤسسات دولتی، باقی ماند. شلیمر در سال 1880 م. فوت نموده در قبرستان پروتستانها در اکبر آباد دفن شد.
دکتر ژوزف دزیره طولوزان، یک جراح ارتش فرانسه، در سال 1864م. جایگزین دکتر پولاک در تدریس رشتهی جراحی شد و به دلیل اینکه پزشک دربار بود، به سرعت مشهور گشته، شخصیتی فراگیر در پایتخت ایران شد و در برخی امور خاص پزشکی پیشقدم گردید. او یک ادارهی مرکزی امور بهداشت و سلامت ملی تأسیس کرد که هیئت صحیه یا مجلس صحت نام داشت. او برای جلوگیری از بروز اپیدمیها، مراکز مجزای قرنطینه در مرزهای ایران به وجود آورد و برنامه واکسیناسیون را شروع کرد. طولوزان دو کتاب در مورد وبا و طاعون و یکی هم در مورد صداهای مختلف بدن (بدایع الحکمه ناصری) نوشت. او همچنین تعدادی کتاب به فارسی ترجمه کرد. چون خیابان لالهزار را برای سکونت در نظر گرفته بود، این خیابان به نام خیابان دکتر طولوزان نام گرفته بود. بعد از طولوزان، دکتر فوریه (2) پزشک مخصوص ناصرالدین شاه شد. او مدتی را به عنوان پزشک شاهزاده مونتنگرو کار کرده و سپس به ارتش فرانسه وارد شده بود. چون طولوزان خواست برای مدتی به مرخصی در فرانسه برود، از شاه درخواست کرد تا فوریه جانشین او باشد. فوریه یک چشم پزشک بود و یک عمل جراحی موفق بر روی چشم بدرالسلطنه، در کاخ نگارستان انجام داد. او یک کتاب به نام سه سال در دربار ایران نوشت. در سفر سوم ناصرالدین شاه به فرهنگ، فوریه از شاه خواست تا جایگزینی برای او بیابد تا او به دلیل سن بالا، بتواند در فرانسه بماند.
دکتر آلبو که تا سال 1308 ق. مدرس طب دارالفنون بود، یک کتاب در مورد درمان شناسی تألیف کرد.
مدرسین ایرانی رشته پزشکی
میرزارضا دکتر در دارالفنون نزد پولاک پزشکی خواند و در سال 1856 برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و بعد از چهار سال با اخذ مدرک پزشکی به ایران بازگشت. او در سال 1283 هـ. (1867م. ) جانشین دکتر شلیمر در دارالفنون شد.حاج میرزا ابوالقاسم سلطان الحکما، طب سنتی در دارالفنون تدریس میکرد و دو کتاب تحفه ناصری به زبان عربی و ناصرالملوک را به زبان فارسی، تألیف کرد. او در سال 1322 ق. (1904 م.) وفات یافت.
میرزا علی دکتر معتمدالاطباء پسر زینالعابدین همدانی، در دارالفنون و پاریس تحصیل کرد و در سال 1877م. به ایران بازگشته، مدرس دارالفنون شد. در سال 1882م.، او عنوان معتمدالاطباء را کسب کرده، پزشک کامران میرزا شد. او بعد رئیس مجلس حفظ الصحه شد و تا سال 1891م. رئیس پزشکان و داروسازان بود و در سال 1310 ق. وفات کرد.
حکیم محمد خان کرمانشاهی (کفری) پسر پیرمحمد زارع، در سال 1245 ق. در کرمانشاه متولد شد. او ادبیات و الهیات را در نجف و بعد فرانسه را در دارالفنون تهران خواند. طب سنتی را از میرزا عبدالباقی و طب مدرن را از طولوزان فرا گرفت و با تشویق طولوزان و اعتضادالسطنه به فرانسه رفت و به مدت 9 سال با هزینهی شخصی، در رشتهی طب تحصیل کرد. او در سال 1879 م. به تهران برگشت و مدرس دارالفنون شد و از 1882 تا 1887م.، رئیس بیمارستان دولتی (مریضخانه دولتی آن زمان و بیمارستان سینای فعلی) بود. او بعدها پزشک دربار شد. وقتی که از پاریس برگشت تعدادی میکروسکوپ با خودش آورد تا میکروبیولوژی تدریس کند. گفته میشد که از دانشجویانش تقاضا کرده است تا اجساد مردم را از برج فراموشان (قبرستان زرتشتیان) بیاورند و در نتیجهی این عمل از شغلش در دارالفنون و مریضخانه دولتی اخراج شد. او لقب کفری داشت؛ چون برخی از روحانیون او را کافر میدانستند ولی از نظر مردم او مرد به نسبت خوبی بود. او کارش را به صورت خصوصی دنبال کرد و در منزلش به تدریس پزشکی پرداخت و کتابهای زیادی چاپ کرد. او در سال 1908 م. در تهران وفات کرد.
در سال 1880 م.، میرزاابوالحسن طبیب به عنوان مدرس دارالفنون انتخاب شد. سپس برای ادامه تحصیل به پاریس رفت و پس از بازگشت به تهران، رئیس مریضخانه دولتی شد. او آثاری در مورد درمانشناسی، آسیبشناسی و داروسازی داشت و در سال 1320 ق. وفات کرد.
مدرسین داروسازی
دکتر فوکاته اطریشی اولین معلم داروسازی و علوم طبیعی در دارالفنون بود. در سال 1859م. تجهیزات آزمایشگاهی را از اروپا وارد کرد و اولین آزمایشگاه شیمی را در ایران تأسیس کرد. در نتیجه برای اولین بار برخی داروها و مواد شیمیایی در ایران آنالیز و در فرهنگ لغات شلمیر چاپ شد. در سال 1861م. او به اروپا بازگشت و یکی از شاگردانش که به تازگی از اروپا بازگشته بود، میرزا کاظم محلاتی شیمی، جای وی را گرفت.میرزا کاظم محلاتی شیمی، در سال 1250ق. در محلات متولد شد. او در سال 1861 جای فوکاته را هنگام بازگشتش به اروپا، به عنوان معلم داروسازی و علوم طبیعی، گرفته و تا هنگام مرگش به سال 1896 م.، در این شغل باقی بود. او یکی از مترجمین فرانسه به فارسی بود.
آقای راکو برون بعد از مرگ میرزا کاظم محلاتی، به وسیلهی طولوزان برای تدریس داروسازی معرفی شد. او بعد از مرگ مسیو مولیون معلم داروسازی شد.
دکتر محمود خان شیمی پسر میرزا کاظم شیمی (متولد 1287ق.) همکلاسی لسان الحکمای شمس و دکتر مهذبالسطنه بوده است. او به عنوان مترجم و قائم مقام موسیو راکوبرون و بعدها موسیو مولیون کار میکرد.
به خاطر تلاش این مدرسین داروسازی، تولید داروهای شیمیایی در دارالفنون شروع شد و اولین داروخانهی مدرن در ایران گشایش یافت. شروین دیگر معلم داروسازی دارالفنون، یک داروخانه به همین نام در خیابان ناصر خسرو و مولیون یک داروخانه به همین عنوان در خیابان لالهزار داشت. بعد از چند سال تعدادی دیگر داروساز که مطالعات وسیعی در این زمینه داشتند، به ایران آمده، داروسازی را شروع کردند؛ دکتر پاپارین (3) از ترکیه، گارمیک از ترکیه و پتروسیان از هلند که در میان مردم از جایگاه والایی برخوردار شدند، از این نمونهاند.
پینوشتها:
1. Fockette.
2. Feuvrier.
3. Paparian.
سحر برجسته و همکاران؛ (1393)، سلامت، بهداشت و زیبایی در عصر قاجار، مسعود کثیری، تهران: امیر کبیر، چاپ اول