نویسنده: چارلز هَلیسی
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
برگرداننده: حسن چاوشیان
ویراستار: محمد منصور هاشمی
مترجم:حسن چاوشیان
Confucianism
آیین کنفوسیوسی به منزلهی سنت فکری و اخلاقی بیش از 25 قرن قدمت دارد. ارزشهای اساسی این آیین نه فقط در چین که همچنین در ژاپن، کره و ویتنام نیز محترم داشته میشود و به تکوین خودآگاهی شرقی آسیایی به مثابه منطقهی فرهنگی متمایز کمک میکند. همانطور که میتوان انتظار داشت، آیین کنفوسیوسی اصیل و یگانهای وجود ندارد که در طول تاریخ طولانیاش دوام آورده باشد. سنت کنفوسیوسی هم مانند سایر سنتهای فکری و دینی که قدمت و اهمیتی همپایهی آن دارند، تحوّل و تغییریافته است، البته بعضی از عناصر آن نیز استمرار و تداوم داشتهاند. این میراث فرهنگی متنوّع منابع پرمایهای برای مردم آسیای شرقی در قرن بیستم فراهم ساخته تا براساس آن دربارهی زندگی اجتماعی معاصر به تأمل و تفکر بپردازند، هرچند آیین کنفوسیوسی با چالشهای پرشماری هم برای انطباق و سازگاری با دانش و ارزشهای اجتماعی جدید مواجه بوده است.
عنوان غربی «Confucianism» ممکن است این مطلب را القا کند که کنفوسیوس (که صورت لاتینی K’ungFu-Tzu -به معنی استاد کونگ- است)، فیلسوف و معلّم چینی در قرن ششم پیش از میلاد، بنیانگذار ای سنّت اخلاقی و فکری است. ولی واقعیت این است که او خود را صرفاً انتقالدهندهی میراثی میدانست که قرنها پیش از روزگار او شکل گرفته بود، و «آیین کنفوسیوسی» در آسیای شرقی به عنوان یک «سنت علمی» شناخته میشده است. کنفوسیوس در دورهای آکنده از نابسامانیهای بزرگ سیاسی و فرهنگی زندگی میکرد. علاقهی او به اعادهی نظم و هماهنگی به جامعه و پرورش دادن اخلاق فردی در چارچوب یک نظم اجتماعی که بنا به سنت تعریف میشود، به ارزشهایی تبدیل شد که تحوّلات بعدی تفکر اجتماعی کنفوسیوسی را برانگیخت و هدایت کرد. آیین کنفوسیوسی به عنوان روشی برای زندگی، به سبب توجه به سعادت شخصی و هماهنگی و انسجام اجتماعی و ثبات سیاسی و صلح جهانی شهرت دارد که همهی آنها در ساختارهای معنایی به ارث رسیده از گذشته دیده میشود.
تفکر اجتماعی کنفوسیوسی بهطورکلّی تفکری دیوانی و سازمانی است که جامعهی آرمانی را مبتنی بر نظم سلسلهمراتبی تمایزیافتهای میداند و روابط انسانی مبتنی بر الگوهای مناسکی و تشریفاتی را از ملزومات این جامعهی آرمانی به شمار میآورد. این تأکید بر روابط انسانی همواره به همراه توجه به تمایز افراد و تفکیک انواع روابط ممکن میان آنها بیان میشود. آیین کنفوسیوسی به لحاظ سنتی امکان انواع فراوانی از روابط را میان افراد به رسمیت میشناخت ولی روی «پنج رابطهی اصلی» به مثابه بنیادهای نظم اجتماعی مطلوب تأکید ویژهای میکرد: روابط میان والد و فرزند، حاکم و رعیت، زن و شوهر، برادر بزرگتر و برادر کوچکتر، و روابط میان دوستان. توجه آیین کنفوسیوسی به روابط خانوادگی و خصوصاً روابط والدین و فرزندان، موجب شده که برخی از ناظران نظریهی اجتماعی کنفوسیوسی را منحصراً گروهمدار تصویف کنند، ولی توجهاین آیین به امکان و اهمیت روابط داوطلبانه مثل روابط میان دوستان را نباید دستکم گرفت. هریک از این روابط اصلی با نقشها و مسئولیتهای ثابت و مشخصی همراه است؛ بنابراین وظیفهی هرکس با لقب او همخوانی دارد. همهی این روابط متقابل متنوّع ازطریق آداب و رسوم و مناسک («لی») به بهترین نحو تثبیت شده و پرورش یافتهاند، آداب و مناسکی که از گذشته به ما رسیدهاند.
رفتار مناسب و پسندیده در این روابط سنتی نه تنها برای استقرار جامعهی مبتنی بر نظم حیاتی است بلکه برای رشد فرد نیز ضرورت دارد، چون طبق دیدگاه کنفوسیوسی افراد فقط ازطریق فرایند مادامالعمر یادگیری فرهنگی و اخلاقی به انسان تبدیل میشوند. «برای رسیدن به مقام انسانیت، شخص باید به گفتوگوی مستمر با دیگران در چارچوب ساختارهای روابط انسانی وارد شود» (Tu, 1984, p. 5).
سنت کنفوسیوسی به صورت الگوهای زندگی خانوادگی و نظام پیچیدهی آموزش و پرورش و همچنین نظام حکومته نهادینه شد. نظام آموزش کنفوسیوسی اصولاً به روی همگان باز بود و یکی از اندک نمونههای تمایل به آموزش همگانی در دنیای پیشامدرن است. تفکر اجتماعی کنفوسیوسی در گذشته جایگاه خاصی برای نقش حاکم در استقرار جامعهی آرمانی و تشویق افراد به کمال اخلاقی قائل بود. در بعضی از تعالیم خود کنفوسیوس، که در مجموعه تعالیم او تحت عنوان تأملات (Analects) جمعآوری شده، از حکومتی پشتیبانی میشود که به جای تکیه بر زور و تنبیه، اسوهی رفتار پسندیده باشد. او به حاکمان توصیه میکرد که مردم را براساس آداب پسندیده رهبری کنند، بهنحویکه آنها به انجام هرچه نیکوتر نقشهایشان در جامعه ترغیب شوند؛ براساس نظریهی سیاسی کنفوسیوسی، حاکمی که کردار و سلوک شخصی پسندیدهای نداشته باشد قادر به حکومت واقعی نخواهد بود. اجتماع نخبگانِ دانشمند کنفوسیوسی غالباً خواهان ایفای نقش در حکومت در مقام مشاوران حاکم بودند. کنفوسیوس و اخلاف او حاکمان را به اعطای مقام به «افراد فاضل و لایق» تشویق میکردند؛ یعنی کسانی که آموزشهای کنفوسیوسی را با موفقیت طی کرده بودند. در سنت کنفوسیوسی به طور کلّی شایستهسالاری به هرگونه نظام حکومتی دیگری که مبتنی بر امتیاز موروثی بود ترجیح میدادند.
در قرن بیستم، بسیاری از ارزشهای اساسی تفکر اجتماعی کنفوسیوسی با انتقادهای گسترده و مخالفت و انکار شدید مواجه بوده است. این سخن خصوصاً دربارهی ابعاد سیاسی تفکر کنفوسیوسی صدق میکند، چون براساس رهنمودهای نظریهی سیاسی کنفوسیوسی هیچ حاکمی شأن و منزلت اخلاقی لازم را برای حکومت نخواهد داشت. در سالهای انتهای قرن، آیین کنفوسیوسی با اقتدارطلبی و فساد سیاسی یکسان دانسته میشد، زیرا آرمانهای این آیین به آسانی میتوانست چنان دستکاری شود که قدرت افراد یا گروههای خاصی را تقویت کند. این نقد درونی آیین کنفوسیوسی که در تاریخ چین پیشکسوتان فراوانی داشت، همراه بود با چالش وجود آرمانهای اجتماعی بدیلی که از تماس با غربیها در قرن نوزدهم گرفته شده بود. ارزشها و نهادهای کنفوسیوسی به صورت فزایندهای با آرمانهای دموکراتیک یا سوسیالیستی، و یا با مدرنیته بهطورکلّی، ناسازگار پنداشته میشد. بنابراین تفکر اجتماعی کنفوسیوسی در قرن بیستم ضرورتاً حالت تدافعی به خود گرفت وس عی داشت نشان دهد که این سنت یا ارزشهایی همسنگ داعیههای جدید دارد و یا اینکه میتواند به کسب این آرمانهای جدید کمک کند.
در سالهای اخیر، در آسیای شرقی شاهد احیای ارزشهای کنفوسیوسی بودهایم که بخشی از بازنگریهای هویت فرهنگی در دنیای مدرن است. در این احیا این تأکید سنّتی کنفوسیوسی برجسته شده است که زندگی اجتماعی باید برپایهی منابع اخلاقی و نمادین گذشته شکل بگیرد. این احیاگری به رغم نقادی میراث سنت کنفوسیوسی، شروع به بازاندیشی در این باره کرده است که آیا مدرنیته را باید ضرورتاً با تأکید بر خودمختاری فرد تعریف کرد یا خیر. سرمشق آسیای شرقی صنعتی نشان میدهد که ارزشهای کنفوسیوسی احترام به منابع اقتدار، انسجام اجتماعی بر مبنای خانوادهدوستی، و اولویت وفاق بر تفکر مستقل، میتواند نقش مثبتی در جامعهی مدرن داشته باشد.
منبع مقاله :
آوتوِیت، ویلیام. باتامور، تام؛ (1392)، فرهنگ علوم اجتماعی قرن بیستم، ترجمه: حسن چاوشیان، تهران: نشر نی، چاپ اول