● مقدمه :
وجود پیشرفت و ترقی انسان ها در جامعه و اجتماع انسانی که ما امروزه شاهد آن هستیم را می توان مدیون ارتباطات در سطوح فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و مذهبی و... دانست . زیرا که بدون بر قراری ارتباطات و گسترش آن، هیچ حرکتی بسوی تعالی و تکامل صورت نمی گرفت. در واقع عامل اصلی و یا محرک اساسی پیشرفت و توسعه، همین ارتباطات است که زمینه شناخت را برای انسانها به ارمغان آورده وسبب تغییر و تحول بر مبنی متمدن شدن ، شکوفا شدن ، تعالی یافتن ودر کل آسایش یافتن بشر در جهت سیر تکامل جامعه انسانی بشمار میروند .
انسان ها در گذشته برای برقراری ارتباط با همدیگر وبخاطر برآوردن نیاز هایشان، به ابزار های مختلفی رجوع می کردند که از آن جمله می توان به دود در جامعه شکارگری اشاره کرد. آنها به دلیل اطلاع رسانی از موضوعی مثل با خبر ساختن دیگر اعضای گروه از وجود شکار و یا شکار نمودن حیوانات به صورت دسته جمعی و یا هم کمک خواستن از دیگران از دود استفاده می کردند . البته ابزار های دیگری را که بتوان از آن به عنوان وسیله ارتباطی نام برد مانند ؛ نقاشی های موجود درغارها که انسانهای اولیه آنان را طراحی نموده اند . و از این طریق توانسته اند ضمن برقرای ارتباط با انسان های هم دوره ای شان اندیشه و نظرات خود را به نسل های بعدی نیز منتقل کنند. آنان با اندک وسایل ارتباطی زندگی خیلی ساده ای را سپری نمودند و پس از گذشت زمان و با پیدایش دیگر وسایل ارتباطی مثل دست نوشته ها ، اختراع ماشین چاپ و گسترش آن در جوامع مختلف و به همین ترتیب کشف امواج رادیویی و.... زندگی و شیوه های آن برای انسان ها روز به روز گسترده تر و پیچیده تر شده است.
حال با این وجود می توان گفت که بشر در هر عصر و دوره که زندگی می کردند، نوعی ابزار ویا وسایل ارتباطی خاص خود شان را داشته اند که بدین طریق زندگی شان دچار تغییراتی شده و به سمت و سوی خاصی سوق داده شده اند و یا به عبارت دیگر« هر تکنولوژی و یا وسایل ارتباطی که بشر اختراع ویا کشف می کنند به تدریج انسان ها را در فضای تازه ای قرار میدهند و عامل تعیین کننده ای درسرنوشت و زندگی آنان بشمار می روند.»(۱) زیرا که گسترش ارتباطات به نقل و انتقال اطلاعات کمک می کند و بدین صورت است که مردم با آگاهی بیشتر نسبت به امورات زندگی در صدد رفع نیاز ها و آسایش و رفاه حال خود و دیگران می باشند .
در واقع وجود تنوع در« وسایل ارتباطی باعث شده است که شیوه برقراری ارتباط یا روش انتقال اطلاعات و انتشار پیام نه تنها در رفتار و تصورات انسانها تاثیر داشته بلکه در سیستم اعصاب و ادراک حسی آنان نیر نقش فعال و تعیین کننده ای داشته است . و حتی می توان این ادعا را داشت که وسایل ارتباط جمعی عامل اصلی در انتقال فرهنگ بشمار رفته و تاثیری شگرفی در مواجه با فرهنگ را دارد.» (۲)
با این شرح مختصری که پیرامون ارتباطات و تغییرات اجتماعی داشتیم حال به قصد این نوشته که میخواهد در مورد نقش تلویزیون در تغییر روابط انسانی مطالعه ای داشته باشد ، می پردازیم . اما قبل از آن و برای فهم بیشتر لازم است به شناخت از مفهوم تغییر و تحول اجتماعی دست یافت .
● تغییر و تحول اجمتاعی :
از آنجاییکه انسان ذاتاً تغییر پزیر است و دایم در حال متغیر شدن؛ خیلی از تغییر و تحول درجامعه ناشی از وجود خود اوست زیرا که انسان همیشه سعی می کند تا بسوی تکامل و تعالی سوق پیدا کند . از آنجاییکه انسان در گروه های بزرگ انسانی زندگی می کند ، با ایده تکاملی که دارد همیشه در صدد ارتقای سطح زندگی خود در جهت آسایش و رفاه بیشتر است . بنابر این خیلی از تغییر و تحول را که ما در سطح کلی جامعه به مرور زمان شاهد هستیم باید طبیعی دانست . همانطور که ذکر گردید"معمولاً تحول اجتماعی را مجموعه ای از تغییرات می دانند که در طول یک دوره طولانی طی یک یا شاید چند نسل در یک جامعه رخ دهد . بنابراین تحول اجتماعی بر اساس تعریف فوق مجموعه فرایندهائی است که در یک مدت کوتاه نمی توان آن را ملاحظه کرد ، زیرا که تحول اجتماعی نیازمند زمان و تغییر در ابعاد مختلف جامعه می باشد . در کل می توان گفت که مراد از تحول اجتماعی، تفاوتی های مشهود در حالات قبلی ساخت اجتماعی ، نهاد ها ، عادت ها و یا تجهیزات یک جامعه است، تا جایی که آن تحول نتیجه قانونگزاری ویا اقدامات آشکار دیگر برای کنترل و هدایت جامعه باشد."(۳) مثلا : در ایران بعد از انقلاب اسلامی تحولی اساسی در نحو پوشش خانم ها را می بینیم که ناشی از همین امر می باشد.
اما« تغییر اجتماعی بر عکس تحول اجتماعی عمل می کند و عبارت است از پدیده های قابل رویت و قابل بررسی در مدت زمانی کوتاه به صورتی که هر شخص معمولی نیز در طول زندگی خود یا در طول دوره ای کوتاهی از زندگی خود می تواند یک تغییر را شخصاً تعقیب نماید و نتیجه قطعی اش را ببیند و یا اینکه نتیجه موقتی آن را دریابد . علاوه بر این ، تغییر اجتماعی در محدوده یک محیط جغرافیائی و اجتماعی معینی صورت می پذیرد و در این مورد تفاوتش با تحول اجتماعی در این است که آن را می توان در چهار چوب یک محدوده ای جغرافیائی و یا در کادر اجتماعی – فرهنگی خیلی محدودتری مورد مطالعه قرار داد.»(۴)
پارتو در کتاب " ذهن و جامعه " در چهار چوب نظریه " گردش برگزیدگان " خود تغییری از تاریخ ارائه می دهد که طبق آن هر تغییر اجتماعی از مبارزه گروهها بر سر قدرت سیاسی حاصل می شود و بدین ترتیب ما به تناوب شاهد دوره های بسیار سختی هستیم که قدرت را گروه برگزیده جدیدی که به تازگی پیروز شده است اعمال می کند و سپس به دوره های آرامتر و انسانی تری می رسیم که اعمال قدرت به وسیله گروه برگزیده و برخاسته از اعماق جامعه صورت می گیرد . اگر فرض بر این باشد میتوان به نمونه خوبی "بعد از روی کار آمدن دولت آقای خاتمی که یک نوع جنبش آزادی را به ارمغان آورد " اشاره کرد.
حالا که به شناخت مختصری از تغییر وتحول دست یافتیم لازم است به عامل اصلی« ایجاد ارتباط در جامعه ویا وسایل ارتباطی » که تغییر و تحول را در جامعه به وجود می آورد بپردازیم اما به جهت گستردگی آن نمی توان به تمام این امر پرداخت ، لذا فقط به یکی از آن عامل یعنی تلویزیون که رسانه ای قدرتمندی در جامعه بشمار میرود و تاثیر بسزای در روند تغییر وتحول دارد می پردازیم .
▪ تلویزیون :
تلویزیون به انگلیسی: (television) به فرانسوی: ( télévision) سامانهای ارتباطی برای پخش و دریافت تصاویر متحرک و صداها از مسافتی دور است. به مجموعه فراهم کننده و پخش کننده این تصاویر، سیما گفته میشود و دستگاه گیرنده برنامههای سیما، دستگاه تلویزیون نام دارد. واژه تلویزیون که از زبان فرانسوی به فارسی راه یافته که خود واژه ای دورگه است که بخش نخست آن از واژه یونانی تله- (دور) و بخش دوم آن از واژه لاتین ویزیو (دید) گرفته شده است. با اینکه در بیشتر زبان ها همین واژه تلویزیون (البته با تلفظ های بسیار گوناگون) به کار میرود برخی زبان ها واژههای خود را برای این مفهوم دارند. برای نمونه در زبان آلمانی برای تلویزیون همیشه واژه Fernsehen به کار برده میشود که معنی واژگانی آن «دوردید» است. یا در زبان ژرمنی نیدرساکسنی به تلویزیون Kiekschapp میگویند که معنی لغوی آن «نگرش» است و در فارسی به آن جعبه جادویی میگویند.(۵)
با انواع تعریفی که از تلویزیون در همه زبان ها آمده است باید به تعریفی درستی که در زبان فارسی از آن شده است ، صحه گذاشت و اعتراف کرد که حقیقتاً تلویزیون یک جعبه جادویی است . جعبه جادویی بودن آن از این جهت است که کارکرد های گوناگونی در زمینه های مختلف اجمتاعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و عقیدتی دارد و همینطور تلویزیزن با قدرت خارق العاده ای در ابعاد مختلف زندگی انسانی دارد می تواند روند زندگی انسان ها را نیز ترسیم و یا تعریف کند . خیلی از دانشمندان معتقدند که تلویزیون همان قدر که یک حالت سرگرمی را برای بینندگان خودش فراهم میکند به همان اندازه القا کننده ای پیام های گوناگونی می باشد که در نهایت سبب می شود تا بیننده را خواسته ویا نخواسته مجذوب محتوای پیام خویش سازد. به عبارت دیگر تلویزیون صرفاً یک ابژه سرگرمی نیست بلکه یک هستی مجازی قدرتمند است که امروزه جزء تفکیک ناپزیر در زندگی مدرن انسان ها قرار گرفته وبر نوع زیست آنها هژمونی یافته است . سلطه بی چون وچرا تلویزیون بر افکار عمومی و حضور آن بر ساحت های گوناگونی عصر جدید بشر ، بیش از دیگر رسانه ها و وسایل ارتباطی اطلاعاتی است؛ یعنی تلویزیون با حضور مستمر که در خانه های مردم دارد وبا پخش برنامه های متنوع و گوناگونی توانسته است در تولید ژانر های هنری ، فرهنگی ، عقیدتی ، سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی مردم موثر واقع گردد و همچنین توانسته است به اکثر سلیقه ها و نیاز های تماشاچیان خود پاسخ دهد.
▪ رمزگان تلویزیون :
رمز عبارت است از نظامی نشانه های قانونمند که آحاد یک فرهنگ به قوانین و عرف آن پایبند اند . این نظام مفاهیمی را در فرهنگ به وجود آورده اشاعه می دهد که موجب حفظ آن فرهنگ می شود . رمز حلقه واسط بین پدید آورنده متن ( برنامه های تلویزیونی ) و مخاطب است و همینطور حکم عامل پیوند دورنی متن را دارد . از همین راه پیوند درونی است که متون مختلف ، در شبکه ای از معانی به وجود آوردنده دنیایی فرهنگی ما با یکدیگر پیوند می- زنند . در کل می توان گفت؛ در تلویزیون رمزها در جهت واقیعت پزیری و بازنمای از واقیعت در جهت القای یک نوع ایدولوژی به مخاطبان بکار گرفته می شود. با بکار گیری رمز ها و همچنین با استفاده از فن تصویری مانند زوایه ها ، نما ها ، عدسی و لنز که هرکدام به نوعی معنا و مفهوم خاصی را در بیننده منتقل می سازد ، این امکان نیز به وجود می آید که محتوای هر پیام ناخود آگاه در بیننده تاثیر گذار باشد . با این وجود طبیعی است که تغییرات شگرفی در رفتار و گفتار حتی در روند زندگی هر بیننده ای تلویزیون به وجود آید . همانطورکه مک لوهان نیز معتقد است : تلویزیون وسیله ای ارتباطی سرد است که می تواند تمام حواس تماشاگر را به خودش جذب کند . در واقع تماشاگر وقتی که تلویزیون نگاه می کند تبدیل به یک دستگاه پخش می شود و برنامه هایکه از تلویزیون ارائه می گردد ، مانند یک کاست در داخل ذهن مخاطب که حال تبدیل به یک دستگاه پخش شده است ، قرار می گیرد و هر آنچه که می بیند و یا می شنود را دقیقا به فعلیت در می آورد. بنابر این رمزهای که در تلویزیون همراه با فن آوری ارتباطی روز بکار برده می شود ، می تواند در تغییر روند زندگی اجتماعی مردم تاثیر گذار باشد .
● نتیجه گیری :
بلی ؛ با توجه ویژگی و پتاسیل که برنامه های تلویزیونی دارد و با توجه به روند ارتباط تاملی که با مردم ایجاد می کند، این امکان را نیز بدست می آورد تا تصاویر را بطور گزینشی در اذهان عمومی قالب سازی کند . هویت و جوهره تلویزیون در همین تصویر باز تولید می شود و اقتدار می یابد . سلطه و سیطره ای تصویر در رسانه ها به ویژه در تلویزیون جایگاه و موقعیت خاصی بخشیده است که دیگر غیر ممکن است خانه ای بدون تلویزیون باشد و یا اینکه افراد خانواده وقتی را به تماشای تلویزیون در طول روز اختصاص ندهند ؛ حتی وجود سلیقه های متفاوت در منزل باعث شده تا برای والدین و کودکان تلویزیون های اختصاصی وجود داشته باشد و هر شخصی بدنبال برنامه های تلویزیونی خودش باشد . با این حال می توان گفت یکی از تغییرات در روابط انسانی که ناشی از وجود تلویزیون می باشد این است که دیگر اعضای خانواده وقتی را برای گفت و شنود همدیگر باقی نمی گذارند و به محض اندک فرصتی به سراغ تلویزیون رفته برنامه های مورد علاقه اش تماشا می کند . دیگر از آن دور هم نشستن ها که در گذشته با مهر و محبت بزرگترها همراه بود خبری نیست. در واقع برنامه های متنوع تلویزیون سبب شده است تا ارتباط انسانی که در خانواده حاکم بود ، از حالت از چهره به چهره اعضای خانواده کمرنگتر شود و جایگزین آن یک نوع ارتباط مجازی شود ویا به گفته ای پژهشگران ارتباطات جامعه انسانی با این روند کم کم بسوی جامعه ای تماشاگر سوق پیدا می کند. در جامعه ای تماشاگر زندگی مردم بیشتر به تماشا می گذرد و انسان ها همراه با رسانه های ارتباطی فقط مصرف را تبلیغ می کنند که در نهایت انسان ها به تدریج به افراد منفعل تبدیل می شود .