نگاهی نقادانه
سیوطی نوشته است: «برخی بر این باورند دانستن اسباب نزول فایدهای ندارد، به دلیل اینکه اسباب نزول نوعی تاریخ است» (1) سیوطی نامی از معتقدان این نظریه نیاورده است. اینان پنداشتهاند که تاریخ هیچ فایدهای ندارد و بر این اساس فواید اسباب نزول را که نوعی تاریخ است انکار کردهاند.پیشتر بیان شد شناخت اسباب نزول پرده از بسیاری از آیات الهی برمیگیرد، آیاتی که در جهت حل مشکل و تبیین واقعیات زمان نازلشده و در عین حال عمومیت داشته و در مقام حل مشکلات اسلام و مسلمین در گسترهی زمان است.
درنظر گرفتن این وقایع و حوادث به عنوان بخشی از قراین کلام الهی تأثیر قابل توجهی در حل سریع مشکلات تفسیری و فهم صحیح مفاد و مقصود آیات دارد، اما تنها راه ممکن نیست.
در میان متأخران، رشید رضا در جایجای تفسیر خود، نگرش منفی خویش را نسبت به روایات اسباب نزول ابراز و راویان آنها را ملامت کرده است. او مینویسد:
«روایات اسباب نزول در برخی موارد، سبب مخفیماندن معنای واقعی آیه یا حیرت و درماندگی در فهم آیه میشود زیرا عطف توجه به سبب نزولگاه باعث میشود مفسر به خود ایه نیندیشد و تنها از دریچه سبب نزول به آیه و مفهوم آن بنگرد و در نتیجه مفهوم آیه تحت تأثیر مضمون روایت قرار گیرد و برداشت غیرواقعی برای مفسر پیدا شود. » (2)
به عقیدهی صاحب المنار این مطلب منحصر به روایات ضعیف نیست چه بسا روایاتی هم که از نظر سند ضعفی ندارند، مانع فهم صحیح آیات گردند. (3)
رشید رضا و استادش محمد عبده که معتقد به وحدت موضوع و اتصال میان آیات الهی بودند، معتقدند که دریافت این خط اتصال و ارتباط در تفسیر صحیح آیات و فهم روح و حقیقت کلام الهی مهم است، لذا در برابر مفسرانی که این ارتباط را به هم زدهاند موضع گرفته است: او ذیل آیهی: «سَیَقُولُ السُّفَهَاء مِنَ النَّاسِ ...» (4) نوشته است:
«کار راویان اسباب نزول، مایهی شگفتی است. آنها مجموعهی به هم پیوستهی کلام الهی را از هم گسسته و قرآن را قطعهقطعه و پراکنده کردهاند و میان آیات فاصله انداخته و برای هر جمله سبب نزول جداگانه آوردهاند. » (5)
«... آیا سیاقی اینچنین مستحکم، صحیح است بر هم ریخته و گفته شود هرجملهای از آن به سبب واقعهای نازل شده است ... این اسبابتراشیها سیاق را برهم میزند. » (6)
جایگاه اسباب نزول در «المنار» نیز بسیار ضعیف است، به اعتقاد صاحب المنار آیات بدون سبب نزول نیز مفهوم و معنا و پیام خود را خواهد داشت. (7)
وی در آیهی 88 سورهی نساء پس از آنکه روایت سبب نزول آیه را آورده و آن را رد کرده، نوشته است:
«این آیه از جمله آیاتی است که بعضی از روایات با سند صحیح مانع فهم معنای آن شده است، آن معنایی که از خود آیات بدون تکلف به ذهن انسان متبادر میشود. » (8)
اما او در جایی دیگر مینویسد:
«آری سبب نزول قطعاً در مواردی فهم آیه را روشن میکند. » (9)
مثلاً در آیهی: «الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ ...» (10) مینویسد: «مراد از این آیه معلوم نمیشود مگر با دانستن اسباب نزول تا روشن شود آیه برای چه و دربارهی چه کسی نازل شده است. » (11)
مؤلف تفسیر الفرقان مینویسد:
«شأن نزول آیات گاه به فهم معانی آیات کمک میکند اما برای فهم معانی آیات شرطی اساسی به حساب نمیآید ... آیات در دلالتهایشان مستقلّند چه شأن نزولها را بدانیم و چه ندانیم، شأن نزول مکمل دلالت از جهت قرینهی آیات قبل یا بعد از نزول یا همزمان با نزول است. » (12)
علامهی طباطبایی (ره) میگوید:
«اساساً مقاصد عالیهی قرآنمجید که معارفی جهانی و همیشگیاند در استفادهی خود از آیات کریمهی قرآن، نیازی قابل توجه و یا هیچ نیازی به روایات اسباب نزول ندارند.» (13)
ایشان که به دلیل جهانی و جاودانهدانستن معارف قرآن، برای سبب نزول نقش مهمی در فهم آیات قائل نیست در هر حال تأثیر آن را در روشنشدن مورد نزول آیه پذیرفته و مینویسد:
«این زمینهها را که موجب نزول سوره یا آیهی مربوطهاند، اسباب نزول میگویند. و البته دانستن آنها تا اندازهای انسان را از مورد نزول و مضمونی که آیه نسبت به خصوص مورد نزول خود به دست میدهد، روشن ساخته، به فهم آیه کمک میکند». (14)
علامه طباطبایی (ره) وابستگی فهم قرآن را به اخبار حاکی از اسباب نزول نمیپذیرد و بر اساس این ملاک، همیشه با اعتماد به قرائن موجود در متن قرآن، فهم خود را از آیات ارائه میدهد، و با بررسی اخبار منقول و عرضهی آن با ظاهر آیات و سیاق آن، گاه پذیرفته و گاه رد میکند، ولی در مجموع اسباب نزول را به عنوان کمکی برای فهم صحیح آیات تا حدی پذیرفته است. (15)
ولیالله دهلوی نوشته است:
«بخاری، ترمذی و حاکم در بخش تفسیر خود اسباب نزول را به شکلی منقح و مختصر آوردهاند و حفظ همین میزان برای فهم آیات الهی برای مفسر لازم است اما بهتر است بدانیم بسیاری از روایات اسباب نزول هیچ تأثیری در فهم معانی آیات ندارند به جز میزان ناچیزی از قصههای قرآنی، و محمدبن اسحاق، واقدی و کلبی، که ذیل هر آیه قصهای آوردهاند زیادهروی و افراط کردهاند، به علاوه در سند بسیاری از آنها نیز بحث است، و خطاست دانستن آن را شرط اساسی تفسیر بدانیم. (16)
محمد ارکون معتقد است:
«آیات الهی در دلالت خود، به اسباب نزول نیازمند نیست، چراکه مورخ، قادر است از طریق دادههای فرهنگی و تصویر کلی وضعیت فرهنگ، در جامعهی جزیرةالعرب اوایل قرن هفتم میلادی، آن را بیابد. وی به ضرورت بازنگری در علم اسباب نزول و سایر علوم اسلامی در ساختن تاریخ واقعی قرآن تأکید میکند. (17)
عثمان امین از اندیشهوران متأخر مینویسد:
«آنچه دربارهی راویان اسباب نزول آدمی را به تعجب وامیدارد این است که ایشان دستهای از آیات را که با هم تناسب تام دارند از هم جدا میکنند و برای بعضی از آن سبب نزولی میآورند، حتی یک آیه را چند قسمت کرده و برای قسمتی از آن سبب نزولی نقل نموده و برای هر جمله سبب مستقلّی بیان کردهاند.
محمد عبده معتقد است که این کار علاوه بر این که با بلاغت قرآن منافات دارد آیات را به شکل تکههای جدا از هم، بدون اتصال و ارتباطی میان اجزای آن، قرار میدهد و این از کلام الهی منزه است. » (18) (19)
ابنعاشور بر اهتمام بیش از حد به اسباب نزول خرده گرفته است. او زیادهروی مؤلفان متقدم دربارهی اسباب نزول را با نظر به طبیعت نویسندگی توجیه کرده که همهی نویسندگان حرص شدیدی بر گسترش موضوع مورد بحث دارند اما بر مفسران برجسته این ایراد وارد است که چرا با نقل روایات نااستوار در تفاسیرشان و بیدقتی در قوت و ضعف آن، بر این روایات صحه گذاردهاند. او مینویسد:
«این اهتمام زیاد به نقل اسباب نزول موجب شده تا بسیاری از مردم بپندارند که آیات قرآن جز به دلیل حوادث و رویدادها، نازل نشده است. در حالی که این تصور درست نیست. قرآن آمده است تا امت را به همهی آنچه صلاح و سعادت او در آن است، رهنمون شود در نتیجه نزولش متوقف بر حوادث و رویدادها نبوده است. » (20)
هادی جطلاوی اسباب نزول را ابزاری در دست فرقههای مختلف در جهت توجیه و دفاع از مذهب خود و حمله به افکار و عقاید دیگران دانسته است. (21)
به نظر محمد طالبی، علیرغم تلاشهایی که در کشف دلالتهای قرآنی، از طریق سبب نزول شده است، جایگاه این علم، ناامیدکننده است. (22)
عبدالغفار مینویسد:
«شناخت اسباب نزول گاه انسان را از مسیر هدایت منحرف میکند، چون دربارهی اسباب نزول بعضی از آیات، اختلاف اخبار و اقوال و ... فراوان به چشم میخورد. »
بنابراین در میان مفسران و صاحبنظران، در میزان تأثیر اسباب نزول در تفسیر اختلافنظر وجود دارد ولی اصل روشنگری آن در فهم آیات به عنوان قراین حالیه را نمیتوان منکر شد به شرطی که با مضمون آیه و لحن و سیاق و تمام ملاکهای بررسی روایات مطابقت نماید.
نصر حامد مینویسد: «بدون شک شناخت اسباب نزول علاوه بر علاقه به دانستن حقایق تاریخی زمان نزول، فهم متن قرآنی و استخراج دلالت آن نیز هست. » (23)
به اعتقاد ما علم اسباب نزول با تفسیر قرآن ارتباطی نزدیک برقرار کرده است و نادیدهگرفتن آن در تفسیر، به معنای حذف بسیاری از وقایع و حوادث همزمان با نزول آیات و مرتبط با آن است. شناخت اسباب نزول به عنوان یکی از علل زمینهساز نزول بعضی آیات در ساختار و شکلی خاص، در پرده برداشتن از اجمال بسیاری از آیات تأثیر عمده دارد اما باید توجه داشت که اسباب نزول فقط برای فهم بهتر آیات مهم است و معنا و مراد آیات را محدود نمیکند. در هر حال هیچیک از مفسران خود را از این میراث با ارزش بینیاز ندانسته و هریک به تناسب دیدگاه تفسیری خود در کنار مباحث لغت و سیاق آیات از آن بهره بردهاند.
نگاه مفسران به اسباب نزول به دو شکل بوده است:
1- اعتماد به روایات اسباب نزول البته همراه با گزینش نوع خاصی از روایات.
2- پرهیز از نقل بدون ارزیابی همهی روایات و نگاه نقادانه به آن. این دسته از مفسران پس از بررسی تمام جزئیات و ظرایفی که با دقت در آیه میتوان یافت از اسباب نزول در تأیید تفسیر استفاده کردهاند. تفسیرها از نظر حجم روایات اسباب نزول یکسان نیستند و مفسران در نقل روایات اسباب نزول از یکدیگر متأثر بودهاند.
علاوه بر تفسیرها، یکی از مهمترین منابع اسباب نزول، کتابهای حدیث، تاریخ و سیره و طبقات است. به عنوان مثال بخاری در صحیح خود،کتاب بدءالوحی، کتابالمغازی، و کتاب تفسیرالقرآن و ترمذی و نسایی در سنن خود و حاکم نیشابوری در مستدرک و ... روایات اسباب نزول را گردآوردهاند. کتابهای سیره نیز از منابع مهم روایات اسباب نزول به شمار میآیند. در سیرهی ابنهشام و طبقات ابن سعد، هنگام بحث از سیره و جنگهای رسولاکرم (ص) روایات اسباب نزول آمده است. (24)
بسیاری از مفسران حجم وسیعی از تفسیر خود را به روایات اسباب نزول اختصاص دادهاند.
هادی جطلاوی نوشته است:
«اسباب نزول یکی از عناصر مهم تفسیر قرآن است وسیلهای که در توسعهی معنای آیات نقشی عمده دارد. » (25)
به نظر میرسد روایات اسباب نزول در مواردی مانع فهم عمیق آیات شده یا باعث نادیدهگرفتن سیاق یا لحن آیه شده و در موارد بسیاری هم قرینهای مهم برای فهم صحیح آیات است.
پینوشتها:
1. سیوطی، الإتقان فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 107.
2. رشیدالرضا، محمد، تفسیرالقرآنالکریم، مشهور به: المنار، ج5، صص 57 و 321.
3. همان.
4. نساء/ 126.
5. المنار، پیشین، ج2، ص11.
6. همان.
7. المنار، پیشین، ج1، ص 148؛ ج5، صص 57-320؛ ج8، ص 320؛ ج2، صص 229 و 347؛ ج4، ص 565.
8. همان، ج5، ص 321.
9. همان، ج2، ص 229.
10. توبه/ 79.
11. المنار، پیشین، ج4، ص 565.
12. محمد، صادقیتهرانی، الفرقان فی تفسیرالقرآن بالقرآن والسنه، ج1، ص 50.
13. محمدحسین طباطبایی، قرآن در اسلام، پیشین، ص 106.
14. همان، ص 171.
15. همو، المیزان فی تفسیرالقرآن، ج4، ص 74.
16. ولیالله دهلوی، الفوزالکبیر، پیشین، ص 61.
17. بسام جمل، اسبابالنزول، ص 31، بنگرید به: محمد ارکون، الفکرالإسلامی، ص 151.
18. البته با توجه به آنچه ما در تعریف اسباب نزول آوردیم همه این موارد جزو اسباب نزول است.
19. عثمان امین، الإمام محمدعبده، رائدالفکرالمصری، نقل از: سیداحمدعبدالغفار، قضایا فی علومالقرآن، ص 47.
20. ابن عاشور، التحریر والتنویر، ج1، ص 46.
21. بسام جمل، همان، ص 34.
22. بسام جمل، همان.
23. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 188.
24. بسام جمل، اسبابالنزول، پیشین، ص 328.
25. البخاری، جامعالصحیح، تحقیق محمدفؤاد عبدالباقی، السیرةالنبویة، ج1، صص 394-395، ج2، صص 133-140، صص 178، 177؛ محمدبن سعد، طبقاتالکبری، ج1، صص 363، 377.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول