شناخت قطعی و یقینیِ سبب نزول بسیاری از آیات قرآن همواره آسان نیست به راستی با چه معیاری میتوان فهمید که سبب نزول فلان آیه این حادثه است یا آن واقعه؟ به باور محققان علوم اسلامی، تنها راه دستیابی به دانش اسباب نزول، نقل و روایت است و در این امر اجتهاد و استنباط جایی ندارد. لذا حوزهی استبناط و اجتهاد را در برابر روایات و ترجیح میان روایات قرار دادهاند.
واحدی میگوید: «جایز نیست در اسباب نزول آیات سخن بگوییم مگر آنکه سخن مستند به روایت و شنیدن از کسانی باشد که شاهد نزول بوده، اسباب را شناخته و درباره این دانش تحقیق کردهاند ...» (1) زرکشی دانش آن را محدود به صحابه دانسته است. (2) و سیوطی با نقل سخن پیشینیان، نظر آنان را تأیید کرده است. (3)
بغوی در مقدمه تفسیر خود نوشته است: «الکلام فی اسباب نزول الآیة و شأنها و قصّتها، لایجوز الّا بالسّماع بعد ثوبته من طریقالنقلالصحیح». (4)
کافیجی نوشته است: «گفتگو دربارهی سبب نزول آیه بدون شنیدن و دیدن واقعه جایز نیست، زیرا سبب نزول از اموری است که مستندی جز شرع ندارد پس اگر روایتی نباشد سخن درباره آن مانند گفتار پیرامون مسائل غیبی، نارواست (5) کافیجی پرهیز و ورع پسینیان از خوض در اسباب نزول را به همین دلیل دانسته است. » (6)
به نظر ابنکثیر سبب نزول امری توقیفی است از کسانی که شاهد نزول وحی بودهاند. (7) آقای معرفت دستیابی به اسباب نزول را از طریق روایت میداند در صورتی که استواری سند آن یا گستردگی نقل و یا تواتر آن، باعث اطمینان از صحت آن رویداد شود. (8)
بسیاری دیگر از دانشمندان علوم قرآنی و تفسیر نیز تنها راه دستیابی به اسباب نزول را مراجعه به روایات و نقل دانستهاند. (9)
اما احادیثی که به پیامبراکرم (ص) منتهی شوند و حضرت (ص) خود به بیان سبب نزول پرداخته باشند بسیار اندک است. بنابراین روایات اسباب نزول به صحابی و در بیشتر موارد به تابعی منتهی میشود. لذا محققان به بحث از حجیت روایات این دو گروه پرداختهاند و روایات اسباب نزول را تحت قواعد علمالحدیث قرار دادهاند و معتقدند در تشخیص اسباب نزول آیات، اجتهاد راهی ندارد و صحابه و تابعان گزارشگر محض بودهاند. بسیاری از دانشمندان بر لزوم توجه و دقت به سند اینگونه روایات تأکید کردهاند.
در این میان برخی معتقدند شناخت اسباب نزول امری اجتهادی است و باید با دقت و تأمل بیشتری به تعین و تشخیص موارد آن پرداخت، از جمله ابوزید معتقد است: «شناخت اسباب نزول امری کاملاً اجتهادی است. اسباب نزول چیزی جز بافت اجتماعی آیات قرآن نیست همچنان که از بیرون متن قرآنی میتوان به اسباب نزول دست یافت، از درون آن یعنی با توجه به ساخت ویژهی آن یا ارتباط آیه با دیگر بخشهای متن قرآنی نیز میتوان اسباب نزول را شناخت. » (10)
او مینویسد: «پیشینیان درنیافتهاند که همواره نشانگرهایی در درون متن قرآنی وجود دارد که با تحلیل آن، اموری در بیرون از متن قرآنی آشکار میگردد ... پس همچنانکه میتوان دلالت متن را با شناخت بافت و سیاق بیرونی به دست آورد، میتوان اسباب نزول آیات را از درون متن قرآنی کشف کرد. » (11)
علامهی طباطبایی (ره)
هم روایات اسباب نزول را برداشت و استنباط راوی میداند که با مطالعهی حوادث و وقایع تاریخی کوشیده تا آنها را با آیات همسو با آن پیشامدها مرتبط سازد و در جایجای تفسیر خود به این نکته یادآور شده است: «آنچه به عنوان سبب نزول طرحشده همه یا بیشتر آن (در واقع) استنباط راوی است بدینمعنا که ایشان عمدتاً حوادث تاریخی را گزارش میکنند و سپس آن را با آیههایی که قابل انطباق با آن حادثه است؛ همراه میسازند و اسباب نزول آیه به حساب میآورند. » (12)
علامه (ره) نیز نوشته است: «از سیاق بسیاری از این روایات پیداست که راوی ارتباط نزول آیه را در مورد حادثه و واقعه از طریق مشافهه و تحمل و حفظ به دست نیاورده بلکه قصه را حکایت میکند سپس آیاتی را که از جهت معنا مناسب قصه است به قصه ارتباط میدهد، در نتیجه سبب نزولی که در حدیث ذکر شده سبب نظری و اجتهادی است نه سبب نزولی که از راه مشاهده و ضبط به دست آمده باشد. » (13)
وی تعارض روایات را دلیل روشنی بر این مطلب دانسته است: «گواه این سخن اینکه در خلال این روایات تناقض بسیار به چشم میخورد به این معنا که در بسیاری از آیات ذیل هر آیه چندین سبب نزول متناقض نقل شده که هرگز باهم جمع نمیشوند حتی گاهی از یک شخص مانند ابنعباس در یک آیه معیّن چندین سبب نزول روایت شده است ... چنین تناقضهایی دو علت بیشتر ندارد: یا به دلیل نظری و اجتهادیبودن متن است نه نقل حس از واقع که طبعاً ممکن است دو نظر متناقض از یک یا چند نفر را نشان دهد، و یا نتیجهی دروغپردازی و وضع احادیث گوناگون. » (14)
به باور ایشان، راویان مضمون بعضی از آیات را منطبق بر پارهای از داستانهایی یافتهاند که در زمان پیامبراکرم (ص) روی داده بود. لذا آن ماجرا را سبب نزول خواندند. وی در موارد متعددی پس از ذکر روایات اسباب نزول مینویسد: «این مورد نیز از جمله مواردی است که آیه بر داستان تطبیق داده شده و نظیر چنین موردی بسیار است. » (15)
احمدبن عبدالرحیم معروف به ولیالله دهلوی نوشته است: «إنّ للإجتهاد فی هذاالقسم مدخلاً و للقصص المتعدد. هنالک سعه، فمن استحضر هذه النکتة تمکن من حل مااختلف من سببالنزول بأدنی عنایه». (16)
این باور به سالها پیش بازمیگردد، چنانچه واحدی به آن اشاره میکند و مینویسد: «... دیگری معتقد است که شناخت اسباب نزول امری است که از قراین و امارات برای صحابه حاصل میشده است و چه بسا برخی از ایشان در مواردی به جرم و قطع نرسیده و تنها گفتهاند: گمان میکنم که این آیه در فلان مورد نازل شده است. (17)
حال ببینیم منظور از اجتهادی که دانشمندان بدان معتقد شدهاند، چیست؟
سیداحمد عبدالفغار مینویسد: «مراد از اجتهادی که دانشمندان در این موضوع به آن اشاره کردهاند، تلاش برای کشف ارتباط میان نصوص و حوادث است، نه اینکه منظور خلق حادثه یا قصهای مناسب با آیه باشد و نبودن متنی ثابت در سبب نزول باعث شده مجتهدان فرصتی برای اجتهاد بیابند. » (18)
وی در جایی دیگر نوشته است: «هیچ عرصهای برای اجتهاد در سبب نزول گشوده نیست و منظور از اجتهاد این است که قصهها و اسباب را نقل کنند و روایت صحیح را برگزیند و اجتهاد دربارهی راه شناخت اسباب نزول با قبول یا رد بعضی روایات، اشکالی ندارد. » (19)
باتوجه به آنچه آمد روایات اسباب نزول از یک سو اجتهاد راویان است که به معنای تلاش برای کشف ارتباط میان نصوص و حوادث است یعنی تطبیق حوادث و رویدادها بر آیات قرآنی مناسب آن، نه خلق حادثه، و چه بسا ایشان در تطبیق خود به خطا رفته باشند. البته باید توجه داشت خطا در اجتهاد به معنای نادرستی و برساختهبودن اصل واقعه نیست و از سوی دیگر همچون سایر میراثهای حدیثی ما در کشاکش جدالهای فردی و سیاسی و ... دستخوش جعل و تعریف شده است.
پینوشتها:
1. واحدی، اسباب نزول، ص 8.
2. زرکشی، البرهان فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 117.
3. سیوطی، الإتقان فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 126.
4. بغوی، مقدمه تفسیر معالمالتنزیل، ج1، ص 5.
5. کافیجی، التیسیر فی قواعد علمالتفسیر، ص 206.
6. همان.
7. ابن کثیر، تفسیرالقرآنالعظیم، ج4، ص 522.
8. محمدهادی معرفت، التمهید فی علومالقرآن، پیشین، ج1، ص 245.
9. ابوحیان اندلسی، البحرالمحیط، پیشین، ج1، ص6؛ محمود آلوسی، روحالمعانی، پیشین، ج1، ص15؛ عمادالدین الرشید، اسبابالنزول و اثرها فی بیانالنصوص، پیشین، ص 34؛ محمد عبدالعظیم زرقانی، مناهلالعرفان، پیشین، ج1، ص 116؛ محمد عزت دروزه، التفسیرالحدیث، پیشین، صص 205، 206؛ القرضاوی، یوسف، کیف نتعامل معالقرآنالعظیم، پیشین، صص 252 و 255؛ غازی عنایت، اسبابالنزولالقرآنی، پیشین، ص 10؛ محمدمحمد ابوشهبه، المدخل لدراسةالقرآنالکریم، پیشین، ص 123؛ فضل حسن عباس، اتقانالبرهان فی علومالقرآن، پیشین، ص 288 و ابوعبدالملک مساعدبن سلیمان، فصول فی اصولالتفسیر، دارین جوزی، ص33.
10. نصرحامد، ابوزید، معنای متن، پیشین، ص 201.
11. همان، ص 202.
12. طباطبایی، المیزان، ج4، ص 74؛ نیز بنگرید: ج5، صص 258، 386، ج3، ص 343، ج4، ص 412، ج14، ص 353 و ... .
13. طباطبایی، قرآن در اسلام، پیشین، ص 148.
14. همان.
15. همو، المیزان، ج9، ص198، ص69، ج20، ص 143، ج14، ص 353 و ...
16. دهلوی، الفوزالکبیر فی اصولالتفسیر، پیشین، ص 175؛ نیز بنگرید: احمد جمالالدین القاسمی، محاسنالتأویل، پیشین، بیتا، ج1، ص 30.
17. واحدی، اسبابالنزول، پیشین، ص 8.
18. سیداحمد عبدالغفار، قضایا فی علومالقرآن، پیشین، ص 58؛ علامه طباطبایی نیز در تفسیر خود درباره اجتهاد، در روایات سبب نزول، همین معنا را اراده کرده است.
19. سیداحمد عبدالغفار، قضایا فی علومالقرآن.
پیروزفر، سهیلا؛ (1391)، اسباب نزول و نقش آن در تفسیر قرآن، تهران: موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی- بهنشر، چاپ اول