جوان و رسالت خانواده

«هفده ساله هستم. گاهى در خودم احساس حقارت مي‏كنم و خود را موفق نمي‏بينم زيرا پدر و مادرم با من همچون كودكان برخورد مي‏كنند و به نظراتم اهميت نمي‏دهند و نيازهاي روانى و عاطفى مرا كه هر جوان نيازمند توجه اطرافيان به آنهاست، درك نمي‏كنند. آرزو دارم لحظه‏اى را در كنار آنها بنشينم و درد دل كنم و با هم بگوييم و بخنديم! در مدرسه، شيفته نصيحتهاى مربيان تربيتى م شوم و خود را اميدوار مي‏يابم اما به محض ورود به خانه و مشاهده شيوه‏هاى رفتارى تند و خشن پدر و مادرم با خودشان و با من، همه آن اميدها نقش بر آب مي‏شود. از شما مي‏خواهم تا مرا دريابيد و راهنماييم كنيد.»
شنبه، 1 تير 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جوان و رسالت خانواده
جوان و رسالت خانواده
جوان و رسالت خانواده

نويسنده:مهري زينهارى
«هفده ساله هستم. گاهى در خودم احساس حقارت مي‏كنم و خود را موفق نمي‏بينم زيرا پدر و مادرم با من همچون كودكان برخورد مي‏كنند و به نظراتم اهميت نمي‏دهند و نيازهاي روانى و عاطفى مرا كه هر جوان نيازمند توجه اطرافيان به آنهاست، درك نمي‏كنند. آرزو دارم لحظه‏اى را در كنار آنها بنشينم و درد دل كنم و با هم بگوييم و بخنديم! در مدرسه، شيفته نصيحتهاى مربيان تربيتى م شوم و خود را اميدوار مي‏يابم اما به محض ورود به خانه و مشاهده شيوه‏هاى رفتارى تند و خشن پدر و مادرم با خودشان و با من، همه آن اميدها نقش بر آب مي‏شود. از شما مي‏خواهم تا مرا دريابيد و راهنماييم كنيد.»
اين زبانحال جمع زيادى از نوجوانان و جوانانى است كه گرفتار عدم آگاهى كافى والدين خويش نسبت به مسايل تربيتى و اهميت اين وظيفه، مي‏باشند.
از اين‏رو بر آن شديم تا ضمن پاسخگويى و راهنمايى اين جوان و تذكرات تربيتى به والدين، به نيازهاى عاطفى و روانى جوانان اشاره كنيم تا والدين و مربيان با شناختي كامل و رفتارى حساب‏شده به پرورش روحى جوانانشان اقدام كنند.
با پاين يافتن دوران كودكى و آغاز بلوغ، دوران جوانى كه ارزنده‏ترين ايام عمر آدمي است شروع مي‏شود و جوان را با مشكلات و نيازهاى روانى جديد همچون احساس شخصيت، نياز به مذهب، استقلال‏طلبى و بحرانهاى روحى ديگر مواجه كرده و او را دچار سردرگمي مي‏كند. بزرگترين مشكل تربيت جوانان هدايت صحيح و علمى احساسات آنهاست. از اين‏رو بسيارى از پدران و مادرانى كه منشأ تمام مشكلات تربيتى جوانانشان را، مدرسه، دوستان و محيط مي‏دانند و خود را از هر عيب و ايرادى مبرا مي‏بينند، در اشتباه بزرگى به سر مي‏برند. اينان سر در لاك خود فرو برده و از سوء رفتار و گفتار در مقابل جوانانشان غافلند.
«بدون ترديد چگونگى تربيتهاى دوران طفوليت از پايه‏هاى آدمى در سنين جوانى است. كودكانى كه والدين دانا داشته و در محيط خانواده به خوبى پرورش يافته‏اند، در جوانى خيلى زود خود را با جامعه تطبيق مي‏دهند و به كسب شخصيت نايل مي‏شوند. برعكس كسانى كه در كودكى از تربيت صحيح محروم بوده و بر اثر نادانى والدين و محيط
فاسد خانواده، بد بار آمده‏اند در جوانى قادر نيستند به خوبى با مردم بياميزند و به درستى، وظايف اجتماعى خود را انجام دهند.»(1)
مربى لايق كسى است كه بتواند با برنامه‏ها و شيوه‏هاى دقيق و حساب‏شده تمايلات عاطفى جوانان را تعديل و تنظيم نمايد؛ از طرفى احساسات آنان را به نحو شايسته‏اي ارضا كند و از طرف ديگر مانع طغيان آنها شود.
در خانواده‏هايى كه پدر با همدمى و همنشينى با جوانانش و مادر با محبت به فرزندان و تفاهم با پدر خانواده در مورد تربيت فرزندان، به آنها دلگرمى و اميد بخشند، از نظرات آنها در اداره امور زندگى و امور خانه استفاده كنند و در تقويت اراده و ايمان و دورانديشى آنها بكوشند، خدمت بزرگى به فرزندانشان كرده‏اند.
پيامبر گرامى اسلام(ص) مي‏فرمايد:
«اُوصيكُم بِالْسبّانِ خيرا فَاِنَّهم اَرَقُّ أَفْئِدَةً».
«سفارش مي‏كنم كه به جوانان نيكى كنيد زيرا آنها نازك‏دل هستند و زود رنجيده‏خاطر مي‏شوند.»
عمل به سفارش پيامبر اين گونه است كه به نيازمنديهاى مشروع آنها پاسخ گوييم و روح آنها را سيراب سازيم؛ طبيعى است كه مقدمه تأمين نيازمنديهاى جوانان، شناخت روحيات و نيازهاى آنهاست.
«بيشتر انحرافات جوانان كه سرانجام منجر به تيره‏روزى و سقوط آنان مي‏شود، از دو منشأ
سرچشمه مي‏گيرد: يا براى آن است كه پاره‏اى از تمايلات فطرى مورد توجه قرار نگرفته و عملاً سركوب شده‏اند و يا براى آن است كه جوانان در ارضاء بعضى از تمايلات، دچار تندروى و افراط شده‏اند.»(2)

احترام به شخصيت جوان

يكى از نيازهاى روحى جوانان بيدار شدن حس شخصيت و علاقه به حفظ آن است. جوان احترام به خود را دوست دارد و آن را نشانه توجه جامعه به خود مي‏داند و از آن لذت مي‏برد، او دوست دارد كه در حضور هم‏سن و سالانش مورد احترام و اكرام باشد، و در شوراى خانواده به حساب آورده شود.
جوانى كه از نظراتش در كارهاى خانه استفاده شود، و به حرفهايش توجه شود، و پدر و مادرش با وى، مانند يك دوست صميمى رفتار كنند و همواره احترامش كنند، كوشش مي‏كند تا خود را از آلودگيها به دور سازد و اعمالى كه مقام و ارزش او را پايين مي‏آورد، اجتناب كند.
امام صادق(ع) مي‏فرمايد:
عَليكَ بالاَحْداثِ فَانَّهم اَسْرَعُ اِلى كُلِّ خَيرٍ»(3)
«بر تو باد كه به جوانان توجه داشته باشى، زيرا آنان در امور خير از ديگران پيش‏قدم‏ترند.»
زمانى كه پيامبر(ص) در مكه ظهور كرد ور سالتش را بر مردم ابلاغ كرد، بيشترين گروندگان به او جوانان بودند كه با روح لطيف خود و شجاعت و آمادگى و با عشق و علاقه زياد اطراف پيامبر را گرفتند و به دستوراتش عمل نمودند. و اين امر باعث خشم بزرگان قريش شد. پيامبر بسيارى از كارهاى خود را توسط همين نيروى جوان انجام مي‏داد و آنها را با روشهاى متناسب و متنوع به راه و هدفشان دلگرم مي‏ساخت و از نظراتشان استفاه مي‏كرد.
برعكس جوانى كه مورد احترام پدر و مادرش نباشد و كارهايش به مسخره گرفته شود و مرتب مورد انتقاد آنها قرار گيرد و به خاطر اشتباهى جزئى، سرزنش و ملامت شود و هر روز با سختگيريها و خشونتهاى بي‏مورد و نيز تحقير پدر و مادرش مواجه شود، در ضمير خود احساس حقارت و پستى مي‏كند و همواره از اين حالت روانى خود رنج مي‏برد و سرانجام به ناهنجارى و ناسازگارى روى مي‏آورد.
امام هادث(ع) ريشه شرارتها و ناهنجاريها را عقده حقارت مي‏داند و مي‏فرمايد:
«مَنْ هانَتْ عَلَيه نَفْسهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّه».(4)
كسى كه خود را خوار و حقير مي‏داند، از شرّ او ايمنى نداشته باش.
انسانهاى عقده‏اى و شرور براى تأمين نيازمنديهاى روحى ارضا نشده خويش و جلب توجه اطرافيان، به اعمال ناشايست دست مي‏زنند و خود را مخالف مقررات آداب و رسوم اجتماعى و
عرفى جامعه معرفى مي‏كنند.

محبت، نه خشونت

جوان همانند شاخه گلى است كه به مراقبت و توجه كافى و دايمى نيازمند است، او علاوه بر تغذيه مناسب جسمى، به تغذيه مناسب روحى هم نياز دارد. شيوه‏هاى برخورد اطرافيان در مواقع بروز خطا و لغزش بايد به گونه‏اى باشد تا او را در رفتار خلافش جسور نكند.
پدران و مادران بايد بدانند كه وضع آشفته روحى جوان يك پديده‏اى طبيعى است و چون مي‏خواهد خود را از دوران كودكى خارج كرده و به دنياى جوانى قدم گذارد دچار بحرانهاى روحى شديد مي‏شود و بناچار از روى جهالت و ندانم‏كارى، خطاهايى از او سر مي‏زند؛ آنها بايد با صبر و ظرافت و درايت اشكالات آنها را ناديده گرفته و به طور ماهرانه‏اى مرتفع نمايند، از اين‏رو اميرالمؤمنين علي(ع) مي‏فرمايد:
جَهْلُ الشباب معذورٌ»(5)
«عذر نادانى جوان پذيرفته است.»
به همين جهت پدران و مادران بايد تذكرات تربيتى خود را به گونه‏اى مطرح كنند كه موجب هتك حرمت جوانان نشود، لذا بهترين شكل تربيت و تنبيه آنها استفاده از جملات و الفاظ كنايه و اشاره است كه قهرا اثرى به سزا خواهد داشت.
علي(ع) مي‏فرمايد:
«تلويحُ زَلّةِ العاقِل لَهُ اَمَضُّ مِن عِتابِه».(6)
لغزش فرد عاقل را با كنايه تذكر دادن براى او مؤثرتر از سرزنش و توبيخ صريح است.
متأسفانه بعضى از پدران و مادران، به قصد اصلاح جوانان خود، سخنان ملامت‏آميز خود را تكرار مي‏كنند و آنها را پيوسته در تنهايى و آشكارا مورد توبيخ و سرزنش قرار مي‏دهند، غافل از اينكه تكرا سرزنش اثرى معكوس دارد.
باز علي(ع) مي‏فرمايد:
«اَلاِفراطَ فى المَلامَةِ يَشُبُّ نيرانَ اللّجاج».(7)
زياده‏روى در ملامت، آتش عناد و لجاجت را مشتغل مي‏كند.
بهترين روشهاى بيان مطالب و تذكرات تربيتى استفاده از جملات، الفاظ و قالبهاي عاطفى و مؤدبانه است.(8)
جوان اگر بفهمد كه نصايح پدر و مادرش بر اساس دلسوزى و آينده‏نگرى است، تسليم مي‏شود و اگر احساس كند كه ناشى از خودخواهى، غرور و استبداد آنهاست، طغيان مي‏كند و در مقابل آنها واكنش نشان مي‏دهد. در پايان بحث به روايتى ديگر از اميرالمؤمنين علي(ع) اشاره مي‏كنيم كه مي‏فرمايد:
«وَلَدُك ريحانتك سَبْعا و خلوتك سَبْعا ثم هو عدوّك اَو صديقُك»(9)
«فرزند تو تا هفت سال دسته گلى است كه در اختيار توست و در هفت سال دوم زندگى، خدمتكار
و مطيع توست و سپس (در دوره جواني) دشمن و يا دوست توست.»
روشن است كه شيوه‏هاى برخوردى و تربيتى والدين و مربيان آموزشگاه در دوره كودكى و نوجوانى زمينه‏ساز دوران جوانى است. پدر يا مادرى كه بر اساس ضوابط و روشهاى صحيح با جوانش برخورد كند و او را احترام نمايد، فرزندش دوست و رفيق او خواهد بود و برعكس اگر از شيوه‏هاى غلط استفاده كند و به خواسته‏هاى مشروع جوانش توجه نكند از او براى خود دشمنى كينه‏توز ساخته است.

پی نوشت :

1ـ بزرگسال و جوان، فلسفى، ج2، ص3657.
2ـ جوان، فلسفى، ج1، ص334.
3ـ وسايل الشيعه، ج11، ص448، ح1.
4ـ تحف‏العقول، مترجم، ص512.
5ـ غررالحكم، ص372.
6ـ غررالحكم، ص348.
7ـ بحارالانوار، ج23، ص114.
8ـ همان گونه كه لقمان پيامبر در توصيه فرزندش به كارهاى خير همچون نماز، امر به معروف و نهى از منكر، از كلمه «يا بُنَيَّ، اى پسركم) استفاده مي‏كند. (سوره لقمان آيه 16).
9ـ شرح نهج‏البلاغه ابن‏ابي‏الحديد، ج20، ص343.

منبع:www.al-shia.com




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط