جوان و رسالت خانواده
نويسنده:مهري زينهارى
«هفده ساله هستم. گاهى در خودم احساس حقارت ميكنم و خود را موفق نميبينم زيرا پدر و مادرم با من همچون كودكان برخورد ميكنند و به نظراتم اهميت نميدهند و نيازهاي روانى و عاطفى مرا كه هر جوان نيازمند توجه اطرافيان به آنهاست، درك نميكنند. آرزو دارم لحظهاى را در كنار آنها بنشينم و درد دل كنم و با هم بگوييم و بخنديم! در مدرسه، شيفته نصيحتهاى مربيان تربيتى م شوم و خود را اميدوار مييابم اما به محض ورود به خانه و مشاهده شيوههاى رفتارى تند و خشن پدر و مادرم با خودشان و با من، همه آن اميدها نقش بر آب ميشود. از شما ميخواهم تا مرا دريابيد و راهنماييم كنيد.»
اين زبانحال جمع زيادى از نوجوانان و جوانانى است كه گرفتار عدم آگاهى كافى والدين خويش نسبت به مسايل تربيتى و اهميت اين وظيفه، ميباشند.
از اينرو بر آن شديم تا ضمن پاسخگويى و راهنمايى اين جوان و تذكرات تربيتى به والدين، به نيازهاى عاطفى و روانى جوانان اشاره كنيم تا والدين و مربيان با شناختي كامل و رفتارى حسابشده به پرورش روحى جوانانشان اقدام كنند.
با پاين يافتن دوران كودكى و آغاز بلوغ، دوران جوانى كه ارزندهترين ايام عمر آدمي است شروع ميشود و جوان را با مشكلات و نيازهاى روانى جديد همچون احساس شخصيت، نياز به مذهب، استقلالطلبى و بحرانهاى روحى ديگر مواجه كرده و او را دچار سردرگمي ميكند. بزرگترين مشكل تربيت جوانان هدايت صحيح و علمى احساسات آنهاست. از اينرو بسيارى از پدران و مادرانى كه منشأ تمام مشكلات تربيتى جوانانشان را، مدرسه، دوستان و محيط ميدانند و خود را از هر عيب و ايرادى مبرا ميبينند، در اشتباه بزرگى به سر ميبرند. اينان سر در لاك خود فرو برده و از سوء رفتار و گفتار در مقابل جوانانشان غافلند.
«بدون ترديد چگونگى تربيتهاى دوران طفوليت از پايههاى آدمى در سنين جوانى است. كودكانى كه والدين دانا داشته و در محيط خانواده به خوبى پرورش يافتهاند، در جوانى خيلى زود خود را با جامعه تطبيق ميدهند و به كسب شخصيت نايل ميشوند. برعكس كسانى كه در كودكى از تربيت صحيح محروم بوده و بر اثر نادانى والدين و محيط
فاسد خانواده، بد بار آمدهاند در جوانى قادر نيستند به خوبى با مردم بياميزند و به درستى، وظايف اجتماعى خود را انجام دهند.»(1)
مربى لايق كسى است كه بتواند با برنامهها و شيوههاى دقيق و حسابشده تمايلات عاطفى جوانان را تعديل و تنظيم نمايد؛ از طرفى احساسات آنان را به نحو شايستهاي ارضا كند و از طرف ديگر مانع طغيان آنها شود.
در خانوادههايى كه پدر با همدمى و همنشينى با جوانانش و مادر با محبت به فرزندان و تفاهم با پدر خانواده در مورد تربيت فرزندان، به آنها دلگرمى و اميد بخشند، از نظرات آنها در اداره امور زندگى و امور خانه استفاده كنند و در تقويت اراده و ايمان و دورانديشى آنها بكوشند، خدمت بزرگى به فرزندانشان كردهاند.
پيامبر گرامى اسلام(ص) ميفرمايد:
«اُوصيكُم بِالْسبّانِ خيرا فَاِنَّهم اَرَقُّ أَفْئِدَةً».
«سفارش ميكنم كه به جوانان نيكى كنيد زيرا آنها نازكدل هستند و زود رنجيدهخاطر ميشوند.»
عمل به سفارش پيامبر اين گونه است كه به نيازمنديهاى مشروع آنها پاسخ گوييم و روح آنها را سيراب سازيم؛ طبيعى است كه مقدمه تأمين نيازمنديهاى جوانان، شناخت روحيات و نيازهاى آنهاست.
«بيشتر انحرافات جوانان كه سرانجام منجر به تيرهروزى و سقوط آنان ميشود، از دو منشأ
سرچشمه ميگيرد: يا براى آن است كه پارهاى از تمايلات فطرى مورد توجه قرار نگرفته و عملاً سركوب شدهاند و يا براى آن است كه جوانان در ارضاء بعضى از تمايلات، دچار تندروى و افراط شدهاند.»(2)
جوانى كه از نظراتش در كارهاى خانه استفاده شود، و به حرفهايش توجه شود، و پدر و مادرش با وى، مانند يك دوست صميمى رفتار كنند و همواره احترامش كنند، كوشش ميكند تا خود را از آلودگيها به دور سازد و اعمالى كه مقام و ارزش او را پايين ميآورد، اجتناب كند.
امام صادق(ع) ميفرمايد:
عَليكَ بالاَحْداثِ فَانَّهم اَسْرَعُ اِلى كُلِّ خَيرٍ»(3)
«بر تو باد كه به جوانان توجه داشته باشى، زيرا آنان در امور خير از ديگران پيشقدمترند.»
زمانى كه پيامبر(ص) در مكه ظهور كرد ور سالتش را بر مردم ابلاغ كرد، بيشترين گروندگان به او جوانان بودند كه با روح لطيف خود و شجاعت و آمادگى و با عشق و علاقه زياد اطراف پيامبر را گرفتند و به دستوراتش عمل نمودند. و اين امر باعث خشم بزرگان قريش شد. پيامبر بسيارى از كارهاى خود را توسط همين نيروى جوان انجام ميداد و آنها را با روشهاى متناسب و متنوع به راه و هدفشان دلگرم ميساخت و از نظراتشان استفاه ميكرد.
برعكس جوانى كه مورد احترام پدر و مادرش نباشد و كارهايش به مسخره گرفته شود و مرتب مورد انتقاد آنها قرار گيرد و به خاطر اشتباهى جزئى، سرزنش و ملامت شود و هر روز با سختگيريها و خشونتهاى بيمورد و نيز تحقير پدر و مادرش مواجه شود، در ضمير خود احساس حقارت و پستى ميكند و همواره از اين حالت روانى خود رنج ميبرد و سرانجام به ناهنجارى و ناسازگارى روى ميآورد.
امام هادث(ع) ريشه شرارتها و ناهنجاريها را عقده حقارت ميداند و ميفرمايد:
«مَنْ هانَتْ عَلَيه نَفْسهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّه».(4)
كسى كه خود را خوار و حقير ميداند، از شرّ او ايمنى نداشته باش.
انسانهاى عقدهاى و شرور براى تأمين نيازمنديهاى روحى ارضا نشده خويش و جلب توجه اطرافيان، به اعمال ناشايست دست ميزنند و خود را مخالف مقررات آداب و رسوم اجتماعى و
عرفى جامعه معرفى ميكنند.
پدران و مادران بايد بدانند كه وضع آشفته روحى جوان يك پديدهاى طبيعى است و چون ميخواهد خود را از دوران كودكى خارج كرده و به دنياى جوانى قدم گذارد دچار بحرانهاى روحى شديد ميشود و بناچار از روى جهالت و ندانمكارى، خطاهايى از او سر ميزند؛ آنها بايد با صبر و ظرافت و درايت اشكالات آنها را ناديده گرفته و به طور ماهرانهاى مرتفع نمايند، از اينرو اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد:
جَهْلُ الشباب معذورٌ»(5)
«عذر نادانى جوان پذيرفته است.»
به همين جهت پدران و مادران بايد تذكرات تربيتى خود را به گونهاى مطرح كنند كه موجب هتك حرمت جوانان نشود، لذا بهترين شكل تربيت و تنبيه آنها استفاده از جملات و الفاظ كنايه و اشاره است كه قهرا اثرى به سزا خواهد داشت.
علي(ع) ميفرمايد:
«تلويحُ زَلّةِ العاقِل لَهُ اَمَضُّ مِن عِتابِه».(6)
لغزش فرد عاقل را با كنايه تذكر دادن براى او مؤثرتر از سرزنش و توبيخ صريح است.
متأسفانه بعضى از پدران و مادران، به قصد اصلاح جوانان خود، سخنان ملامتآميز خود را تكرار ميكنند و آنها را پيوسته در تنهايى و آشكارا مورد توبيخ و سرزنش قرار ميدهند، غافل از اينكه تكرا سرزنش اثرى معكوس دارد.
باز علي(ع) ميفرمايد:
«اَلاِفراطَ فى المَلامَةِ يَشُبُّ نيرانَ اللّجاج».(7)
زيادهروى در ملامت، آتش عناد و لجاجت را مشتغل ميكند.
بهترين روشهاى بيان مطالب و تذكرات تربيتى استفاده از جملات، الفاظ و قالبهاي عاطفى و مؤدبانه است.(8)
جوان اگر بفهمد كه نصايح پدر و مادرش بر اساس دلسوزى و آيندهنگرى است، تسليم ميشود و اگر احساس كند كه ناشى از خودخواهى، غرور و استبداد آنهاست، طغيان ميكند و در مقابل آنها واكنش نشان ميدهد. در پايان بحث به روايتى ديگر از اميرالمؤمنين علي(ع) اشاره ميكنيم كه ميفرمايد:
«وَلَدُك ريحانتك سَبْعا و خلوتك سَبْعا ثم هو عدوّك اَو صديقُك»(9)
«فرزند تو تا هفت سال دسته گلى است كه در اختيار توست و در هفت سال دوم زندگى، خدمتكار
و مطيع توست و سپس (در دوره جواني) دشمن و يا دوست توست.»
روشن است كه شيوههاى برخوردى و تربيتى والدين و مربيان آموزشگاه در دوره كودكى و نوجوانى زمينهساز دوران جوانى است. پدر يا مادرى كه بر اساس ضوابط و روشهاى صحيح با جوانش برخورد كند و او را احترام نمايد، فرزندش دوست و رفيق او خواهد بود و برعكس اگر از شيوههاى غلط استفاده كند و به خواستههاى مشروع جوانش توجه نكند از او براى خود دشمنى كينهتوز ساخته است.
اين زبانحال جمع زيادى از نوجوانان و جوانانى است كه گرفتار عدم آگاهى كافى والدين خويش نسبت به مسايل تربيتى و اهميت اين وظيفه، ميباشند.
از اينرو بر آن شديم تا ضمن پاسخگويى و راهنمايى اين جوان و تذكرات تربيتى به والدين، به نيازهاى عاطفى و روانى جوانان اشاره كنيم تا والدين و مربيان با شناختي كامل و رفتارى حسابشده به پرورش روحى جوانانشان اقدام كنند.
با پاين يافتن دوران كودكى و آغاز بلوغ، دوران جوانى كه ارزندهترين ايام عمر آدمي است شروع ميشود و جوان را با مشكلات و نيازهاى روانى جديد همچون احساس شخصيت، نياز به مذهب، استقلالطلبى و بحرانهاى روحى ديگر مواجه كرده و او را دچار سردرگمي ميكند. بزرگترين مشكل تربيت جوانان هدايت صحيح و علمى احساسات آنهاست. از اينرو بسيارى از پدران و مادرانى كه منشأ تمام مشكلات تربيتى جوانانشان را، مدرسه، دوستان و محيط ميدانند و خود را از هر عيب و ايرادى مبرا ميبينند، در اشتباه بزرگى به سر ميبرند. اينان سر در لاك خود فرو برده و از سوء رفتار و گفتار در مقابل جوانانشان غافلند.
«بدون ترديد چگونگى تربيتهاى دوران طفوليت از پايههاى آدمى در سنين جوانى است. كودكانى كه والدين دانا داشته و در محيط خانواده به خوبى پرورش يافتهاند، در جوانى خيلى زود خود را با جامعه تطبيق ميدهند و به كسب شخصيت نايل ميشوند. برعكس كسانى كه در كودكى از تربيت صحيح محروم بوده و بر اثر نادانى والدين و محيط
فاسد خانواده، بد بار آمدهاند در جوانى قادر نيستند به خوبى با مردم بياميزند و به درستى، وظايف اجتماعى خود را انجام دهند.»(1)
مربى لايق كسى است كه بتواند با برنامهها و شيوههاى دقيق و حسابشده تمايلات عاطفى جوانان را تعديل و تنظيم نمايد؛ از طرفى احساسات آنان را به نحو شايستهاي ارضا كند و از طرف ديگر مانع طغيان آنها شود.
در خانوادههايى كه پدر با همدمى و همنشينى با جوانانش و مادر با محبت به فرزندان و تفاهم با پدر خانواده در مورد تربيت فرزندان، به آنها دلگرمى و اميد بخشند، از نظرات آنها در اداره امور زندگى و امور خانه استفاده كنند و در تقويت اراده و ايمان و دورانديشى آنها بكوشند، خدمت بزرگى به فرزندانشان كردهاند.
پيامبر گرامى اسلام(ص) ميفرمايد:
«اُوصيكُم بِالْسبّانِ خيرا فَاِنَّهم اَرَقُّ أَفْئِدَةً».
«سفارش ميكنم كه به جوانان نيكى كنيد زيرا آنها نازكدل هستند و زود رنجيدهخاطر ميشوند.»
عمل به سفارش پيامبر اين گونه است كه به نيازمنديهاى مشروع آنها پاسخ گوييم و روح آنها را سيراب سازيم؛ طبيعى است كه مقدمه تأمين نيازمنديهاى جوانان، شناخت روحيات و نيازهاى آنهاست.
«بيشتر انحرافات جوانان كه سرانجام منجر به تيرهروزى و سقوط آنان ميشود، از دو منشأ
سرچشمه ميگيرد: يا براى آن است كه پارهاى از تمايلات فطرى مورد توجه قرار نگرفته و عملاً سركوب شدهاند و يا براى آن است كه جوانان در ارضاء بعضى از تمايلات، دچار تندروى و افراط شدهاند.»(2)
احترام به شخصيت جوان
جوانى كه از نظراتش در كارهاى خانه استفاده شود، و به حرفهايش توجه شود، و پدر و مادرش با وى، مانند يك دوست صميمى رفتار كنند و همواره احترامش كنند، كوشش ميكند تا خود را از آلودگيها به دور سازد و اعمالى كه مقام و ارزش او را پايين ميآورد، اجتناب كند.
امام صادق(ع) ميفرمايد:
عَليكَ بالاَحْداثِ فَانَّهم اَسْرَعُ اِلى كُلِّ خَيرٍ»(3)
«بر تو باد كه به جوانان توجه داشته باشى، زيرا آنان در امور خير از ديگران پيشقدمترند.»
زمانى كه پيامبر(ص) در مكه ظهور كرد ور سالتش را بر مردم ابلاغ كرد، بيشترين گروندگان به او جوانان بودند كه با روح لطيف خود و شجاعت و آمادگى و با عشق و علاقه زياد اطراف پيامبر را گرفتند و به دستوراتش عمل نمودند. و اين امر باعث خشم بزرگان قريش شد. پيامبر بسيارى از كارهاى خود را توسط همين نيروى جوان انجام ميداد و آنها را با روشهاى متناسب و متنوع به راه و هدفشان دلگرم ميساخت و از نظراتشان استفاه ميكرد.
برعكس جوانى كه مورد احترام پدر و مادرش نباشد و كارهايش به مسخره گرفته شود و مرتب مورد انتقاد آنها قرار گيرد و به خاطر اشتباهى جزئى، سرزنش و ملامت شود و هر روز با سختگيريها و خشونتهاى بيمورد و نيز تحقير پدر و مادرش مواجه شود، در ضمير خود احساس حقارت و پستى ميكند و همواره از اين حالت روانى خود رنج ميبرد و سرانجام به ناهنجارى و ناسازگارى روى ميآورد.
امام هادث(ع) ريشه شرارتها و ناهنجاريها را عقده حقارت ميداند و ميفرمايد:
«مَنْ هانَتْ عَلَيه نَفْسهُ فَلا تَأْمَنْ شَرَّه».(4)
كسى كه خود را خوار و حقير ميداند، از شرّ او ايمنى نداشته باش.
انسانهاى عقدهاى و شرور براى تأمين نيازمنديهاى روحى ارضا نشده خويش و جلب توجه اطرافيان، به اعمال ناشايست دست ميزنند و خود را مخالف مقررات آداب و رسوم اجتماعى و
عرفى جامعه معرفى ميكنند.
محبت، نه خشونت
پدران و مادران بايد بدانند كه وضع آشفته روحى جوان يك پديدهاى طبيعى است و چون ميخواهد خود را از دوران كودكى خارج كرده و به دنياى جوانى قدم گذارد دچار بحرانهاى روحى شديد ميشود و بناچار از روى جهالت و ندانمكارى، خطاهايى از او سر ميزند؛ آنها بايد با صبر و ظرافت و درايت اشكالات آنها را ناديده گرفته و به طور ماهرانهاى مرتفع نمايند، از اينرو اميرالمؤمنين علي(ع) ميفرمايد:
جَهْلُ الشباب معذورٌ»(5)
«عذر نادانى جوان پذيرفته است.»
به همين جهت پدران و مادران بايد تذكرات تربيتى خود را به گونهاى مطرح كنند كه موجب هتك حرمت جوانان نشود، لذا بهترين شكل تربيت و تنبيه آنها استفاده از جملات و الفاظ كنايه و اشاره است كه قهرا اثرى به سزا خواهد داشت.
علي(ع) ميفرمايد:
«تلويحُ زَلّةِ العاقِل لَهُ اَمَضُّ مِن عِتابِه».(6)
لغزش فرد عاقل را با كنايه تذكر دادن براى او مؤثرتر از سرزنش و توبيخ صريح است.
متأسفانه بعضى از پدران و مادران، به قصد اصلاح جوانان خود، سخنان ملامتآميز خود را تكرار ميكنند و آنها را پيوسته در تنهايى و آشكارا مورد توبيخ و سرزنش قرار ميدهند، غافل از اينكه تكرا سرزنش اثرى معكوس دارد.
باز علي(ع) ميفرمايد:
«اَلاِفراطَ فى المَلامَةِ يَشُبُّ نيرانَ اللّجاج».(7)
زيادهروى در ملامت، آتش عناد و لجاجت را مشتغل ميكند.
بهترين روشهاى بيان مطالب و تذكرات تربيتى استفاده از جملات، الفاظ و قالبهاي عاطفى و مؤدبانه است.(8)
جوان اگر بفهمد كه نصايح پدر و مادرش بر اساس دلسوزى و آيندهنگرى است، تسليم ميشود و اگر احساس كند كه ناشى از خودخواهى، غرور و استبداد آنهاست، طغيان ميكند و در مقابل آنها واكنش نشان ميدهد. در پايان بحث به روايتى ديگر از اميرالمؤمنين علي(ع) اشاره ميكنيم كه ميفرمايد:
«وَلَدُك ريحانتك سَبْعا و خلوتك سَبْعا ثم هو عدوّك اَو صديقُك»(9)
«فرزند تو تا هفت سال دسته گلى است كه در اختيار توست و در هفت سال دوم زندگى، خدمتكار
و مطيع توست و سپس (در دوره جواني) دشمن و يا دوست توست.»
روشن است كه شيوههاى برخوردى و تربيتى والدين و مربيان آموزشگاه در دوره كودكى و نوجوانى زمينهساز دوران جوانى است. پدر يا مادرى كه بر اساس ضوابط و روشهاى صحيح با جوانش برخورد كند و او را احترام نمايد، فرزندش دوست و رفيق او خواهد بود و برعكس اگر از شيوههاى غلط استفاده كند و به خواستههاى مشروع جوانش توجه نكند از او براى خود دشمنى كينهتوز ساخته است.
پی نوشت :
1ـ بزرگسال و جوان، فلسفى، ج2، ص3657.
2ـ جوان، فلسفى، ج1، ص334.
3ـ وسايل الشيعه، ج11، ص448، ح1.
4ـ تحفالعقول، مترجم، ص512.
5ـ غررالحكم، ص372.
6ـ غررالحكم، ص348.
7ـ بحارالانوار، ج23، ص114.
8ـ همان گونه كه لقمان پيامبر در توصيه فرزندش به كارهاى خير همچون نماز، امر به معروف و نهى از منكر، از كلمه «يا بُنَيَّ، اى پسركم) استفاده ميكند. (سوره لقمان آيه 16).
9ـ شرح نهجالبلاغه ابنابيالحديد، ج20، ص343.