بخل خدا نسبت به زنان!
جای این پرسش باقی است: هرگاه زن ناچار باشد زیباییهای خود را از نگاهها بپوشاند، نظام آفرینش در پی چه حکمتی او را چنین دلربا ساخته است؟ چرا باید از آن همه موهبت تنها افرادی مانند شوهر استفاده کنند؟ باید دانست که زمینه ارضای حس خودنمایی زن به شیوه مشروع، همیشه فراهم است. و نشان دادن زیباییها به دیگر زنان و مردان محرم - تا آن زمان که فسادی به بار نیاورد - و نیز به همسر، بی اشکال است. دیگر اینکه هرگاه بهره بردن از موهبتهای ظاهری زن برای همگان ممکن باشد به زودی همان موهبتها به ضد ارزش تبدیل میشود. آنگاه که زیبایی زن مهار نشود و دلها دربند آن گرفتار شود از همان زیبایی نیز استفاده صحیح نمیشود و زن به حال و روزی میافتد که با وجود همهیزیباییها ارزش حقیقی خود را از دست میدهد. اگر به نظاره گذاشتن زیباییهای زن فساد نمیآفرید هرگز پروردگار پربخشش که خوبان و بدان گیتی را از نعمتهای خود بهره مند میسازد، زنان را از آن کار بازنمی داشت و مردان را از آن محروم نمیکرد.تأکید بر پوشیدگی و پرهیز از برهنگی، به منظور خود سازی برای اهداف بزرگ تر است. داشتن حجاب تمرینی است برای مهار خواهشهای دیگر، کسی که در انجام این وظیفه پیروز شود انجام کارهای لازم دیگر برایش دشوار نخواهد بود.
نکته مهم دیگر اینکه:
هر قسمت از پیکر زن که علنی میشود برای مدتی دارای جلوه تازه است، ولی پس از گذشت زمانی طولانی تر، از آنجا که چشمها به دیدن ان قسمت ناپوشیده عادت میکند، به تدریج از دلربایی آن بخش کاسته میگردد و بیم آن میرود که دیگر جاذبه گذشته را نداشته باشد. بنابراین، اشتباه است که این جلوه نمایی را به سود زن بدانیم. در حقیقت کوشش برای ناپوشیده داشتن هر بخش از اندام، تلاش برای بی ارزش نمودن آن بخش و عادی جلوه دادن آن است و هیچ یک از زنان و مردان چنین وظیفه ای ندارند که بکوشند خود را چنین عادی سازند و از دلربایی بخشهای وجود خود بکاهند.
فاصله از کجا تا کجا!
نوشتهاند زمانی مرد نابینایی از یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر آن جناب وارد شد. چون دختر گرامی آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) چنین دید از اتاق میهمان بیرون رفت و پس از خروج میهمان، بازگشت. پیامبر فرمود: او نابینا بود، به چه علت بیرون رفتی؟ وی گفت: او مرا نمیدید، اما من وی را میدیدم و نیز او بو را استشمام میکرد.پیامبر از پاسخ دخترش که سرشار از شکوه و کرامت بود بسیار خشنود شد و نه تنها او را به پایبندی شدیدی که به حفظ خود داشت سرزنش نکرد، رفتارش را مورد تأیید و تشویق قرار داد و فرمود: گواهی میدهم که تو پاره تن من هستی.(1) این تأیید در حقیقت نشانگر آن است که رفتار آن بانو بر طبق همان معیارهای پذیرفته در نزد رسول خدا بوده است.
اینک ما پس از گذشت قرنها با مطالعه آن رفتار با ناباوری از خود میپرسیم: پوشاندن خود از مرد نابینا چه مفهومی دارد؟! غافل از اینکه آن رفتار دربردارنده پارهای از اصول روان شناسی است که هنوز آدمیان به درستی بدان پی نبردهاند. شاید آن بانو با رفتار خود به امروزیان میگوید: مرد اگر مرد باشد ظرافت سنج است و پیوسته به ظرافتهای زن توجّه دارد. مرد از حضور زن در نزد خود احساس رضایت میکند و هر چند نابینا باشد حضور وی را احساس میکند.
هر قدر زن در حضور بیگانه زیباییهای خود را کمتر بپوشاند و بیشتر نرمش نشان دهد، برای بیگانه رضایت بخش تر است و برای همین است که در اجتماعات، افراد بیگانه، از حضور دختران بیش از زنان خشنود میشوند. چه در هر صورت وجود شوهر تا حدّی کامجویی دیگران از زن را - حتی اگر کم پوشش باشد - محدود و ممنوع میسازد. این کشش و هوس بی پایه وقتی سرکوب میشود که مرد مطمئن شود زن حاضر نیست در هیچ حال، در حضور بیگانه ناپوشیده و با نرمش برخورد کند. زمانی که زن از نشان دادن اندام و سیمای خود به نامحرم پرهیز کند و در صحبت کردن و رفتارش نرمش نشان ندهد بی درنگ همهیکششهای فرد بیگانه را در وی خاموش میسازد و جرأت جسارت را در او از بین میبرد.
آن بانوی فهیم با رفتار خود به زنان امروز هشدار داده است که: شما مردان خیره چشم پیرامون خود را کور میپندارید و من کور آنان را بینا میبینم و این نگرش نه بدان سبب است که باید به مردان بدبین بود. هرگز! حقیقت این است که مردان در شناسایی وضعیت زن، ابزارهایی فراتر از چشم دارند که اگر بخواهند میتوانند از آنها استفاده کنند.
حجاب، عامل سلب آزادی!
آزادی از جمله واژگانی است که همیشه در گذر ایام شعار مردمان استعمار شده و استعمارگر بوده است و هر کس مفهوم ویژه ای از آن در اندیشه دارد و در هیچ زمان از سودجویی نرهیده است. در عرصهیحقوقو اختیارات زنان نیز به عقیده گروهی پوشش برای زن عامل سلب آزادی و مانع نیل وی به حقوق خویش است.
عقیده مندان به حجاب نیز میپذیرند که پوشش زن - آن گونه که اسلام در نظر دارد - معاشرت او را با بیگانگان محدود میسازد. انجام پارهای کارها مانند رقص و خوانندگی را در حضور بیگانه به وی اجازه نمیدهد. خودنمایی و تحریک غرایز افراد را بر وی نمیپسندد و بهره جویی جنسی از او را جز برای همسر ممنوع میداند. از نظر اسلامی هر کاری که برخلاف شخصیت ارجمند زن است نه بر او جایز است و نه کسی حق چنین بهره کشی را دارد. اسلام به زن اجازه نداده است که به بهانه آزادی، با نعمتهای عطا شده از سوی آفریدگار، بندگان خدا را به بند کشد و به اسارت خود درآورد.
حقیقت دیگر اینکه آنچه سبب شده است تا عده ای ناآگاهانه و گروه بیشتری آگاهانه پوشش را برای زن پدیده ای برخلاف آزادی و اختیارات او قلمداد کنند طرز تفکر غلطی است که از زن در ذهن دارند. آنها میپندارند که زن باید در همه چیز مانند مرد باشد؛ حال آنکه این نخستین انحراف از شناخت آفرینش زن و مرد و برخلاف حقایق طبیعی و اصول جامعه شناسی و روان شناسی است. اگر زن و مرد از نظر آفرینش و صفات ویژه، یکسان بودند البته که انتظار داشتیم حدود اختیارات و حقوق آن دو در همه چیز مانند هم باشد. در آن صورت روا میداشتیم که زن همانند مرد، کارگر معدن، راننده تراکتور و جرثقیل و قطار و پلیس راهنمایی و مأمور نظافت شهر و فروشنده بلیت سینما و روزنامه باشد. اما چون مرد را مرد و زن را غیر از او میدانیم هرگز وظیفه هیچ کدام را از دیگری توقع نداریم. به همین سبب است که از مرد هم نمیخواهند که به وظایف و مشاغل زن بپردازد.
آیا اگر نظام آفرینش، زن را برای اموری و مرد را برای امور دیگر شایسته تر ببیند، وظیفه ای برخلاف آزادی و اختیار آدمی به هر یک سپرده است؟!
راستی چرا در میان انواع آزادیها آزادی جنسی هواداران بیشتری یافته است؟! آدمی بجز آزادی در طرز پوشش و ...، آزادیهای دیگری نیز دارد که با رها کردن مهار نفس در این جنبه، همهیآن آزادیها در بند میشود. میان حیوان آزاد و انسان آزاد تفاوت بسیار است. زمانی آزادی انسان بها دارد که زمینه ساز رشد همه ارزشهای انسانی و الهی نهفته وی باشد و موانع را فراراه همهیارزشهایی که میتواند بدانها دست یابد برطرف سازد؛ نه آنکه یکی از ارزشهای انسانی مورد نظر او، راه رسیدن وی به سایر ارزشها را سد کند. پاکی، راستی، بهرهمندی از کانون گرم خانواده و فرزند درستکار و جامعهیدور از پلیدی، و امنیت اجتماعی، همه ارزشهایی است که بهای آن بسیار بیشتر از آزادی جنسی - به معنای غربی آن - است. آدمی بخش عمده ای از کوششهای شبانه روزی اش را برای نیل به این ارزشها صرف میکند. چگونه روا است که برای نیل به یکی از این ارزشها، بقیه ارزشها را قربانی کند! او نه میتواند برای دستیابی به علم، زندگی را فدا کند و نه به خاطر شهوت، علم و معرفت را به کنار نهاد. این همه را باید در کنار هم داشت. آن آزادی که دیگر آزادیها و ارزشها را در بند کند نوعی اسارت است که نام آزادی به خود گرفته است.
با این بیان چه آزادیها را میتوان یافت که نه تنها سبب سلب آزادی و رشد دیگران است، از خود فرد نیز دیگر آزادیهایش را سلب میکند؛
چنانکه در غرب آزادی جنسی، فرا روی اغلب آزادیهای تعالی آور آنان را سد کرده است.
از طرفی چگونه سد کشیدن در مقابل حرکت قدرتمند آب، ستودنی است، اما سد کشیدن در برابر بخش ویرانگر غرایز نکوهش میشود؟! احداث سد در مقابل امواج بلند آب نه برای محروم کردن انسانها از نعمت آب است. بدان منظور است که از هدر رفتن آب و نیروی آن پیشگیری شود تا آدمی از وجود آن بهتر استفاده کند. پوشش زن سدّی در مقابل سرکشی غریزه است تا نیرویش هرز نرود و تباهی نیافریند.
در بعضی از کشورهای اروپایی حرکت دوچرخه در پیاده رو و عبور پیادگان از خطوط ویژه و حتی ورود مردان در خیابان با لباس استراحت، جریمه دارد. در کشور ما نیز مردی که با لباس استراحت از خانه بیرون آید مورد تمسخر قرار میگیرد و کار او برخلاف شئون اجتماعی یاد میشود. این همه، جرم قانونی یا اجتماعی شناخته میشود، اما در آنجا اگر زنان به طور کامل برهنه بیرون آیند فریادی به اعتراض بلند نمیشود و بسا که اعتراض کننده سرکوب شود که چرا از آزادی افراد جلوگیری میکند!
راستی چرا اجرای قوانین راهنمایی و رانندگی و محدویتهای برگرفته از آن، پدیده ای بر ضد آزادی و اختیار افراد و عامل زحمت و رنج یاد نمیشود! چرا برای همه دوایر دولتی و خصوصی آیین نامه وضع میشود و تخلف کنندگان از آن، محروم و مجرم شناخته میشوند!
آیا این برخلاف آزادی نیست!
سختیهای پوشش
نمی توان انکار کرد که پوشیدن لباس بیشتر، دشوارتر از کم پوشیدگی است، ولی دشواریها و نابسامانیهای اخلاقی، روانی و اجتماعی که در اثر ناپوشیدگی پدید میآید به مراتب افزونتر و سهمگین تر و تباهی آورتر از سختی پوشش بهتر است. تا این زمان آن اندازه که بی حجابی برای زنان محرومیت و دشواری پدید آورده، حجاب محرومیت ایجاد نکرده است. آیا بیماریهای روانی و تناسلی، دختر ربایی و ...، خودکشی، تزلزل و تلاشی نظام خانواده و انحرافات جنسی، محصول بی حجابی است یا داشتن حجاب؟!زحمت طبیعی حجاب انکار نمیشود، اما نسبت به آنچه با این زحمت حفظ میشود نباید آن را زحمت یاد کرد؛ چنانکه جواهرفروشان پیش از هر اقدام در تهیه جواهر، به فکر وسیلهیحفظ جواهر خویشاند و مبالغ هنگفتی برای تهیه جایگاه مخصوص نگهداری آنها صرف میکنند و آن مبلغ را برای فایده ای که بعدها از آن میبرند، زیاد نمیپندارند. زیرا میدانند که شیء گرانبها به رعایت اصول محافظت، بیشتر نیازمند است. سهمی از احساسی دشواری که برخی بانوان از پوشش اظهار میکنند به علت بی اطلاعی از حکمت آن است. تحمل چیزی که آدمی از فلسفه و حکمتش اطلاعی ندارد، سخت است. گاه نیز عادت است که کار را بر فرد سخت جلوه میدهد. کسی که هیچگاه با چادر بیرون نرفته باشد نخستین بار احساس میکند باری سنگین به دوش گرفته است.
از نظر دیگر، پوشیدگی برخلاف تصور سطحی، نه تنها مانع ترقی زن نیست، او را در رسیدن به مقاصد علمی و فرهنگی بیشتر کمک میکند. چه آنکه خطرها را به راحتی از وی دور میدارد و دیدگان جستجوگر و لذت طلب را از او ناامید میکند.
قرآن در این باره به طور صریح فرموده است:
ای پیامبر، به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو پوششهای خود را بر خود فرو گیرند. این برای آنکه [به پاکی] شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند به احتیاط نزدیک تر است.(2)
زن با پوشش، در کار خود آزادتر است. زیرا باناپوشیدگی و نمایاندن مواضع حساساندام، دیگران در ایجاد مانع برای وی بیشتر بسیج میشوند تا با پوشیدگی.
حجاب، میوهی شناخت (3)
حجاب میوه درخت شناخت است و کسانی میتوانند این میوه را بر فراز وجود خود تحمل کنند که از زمینهها و ریشههای محکمی برخوردار باشند؛ زمینههای معرفتی و ریشههای اعتقادی.تا آن زمان که تلقی ما از انسان و برداشت ما از خویش دگرگون نشده و نقش انسان مجهول مانده و بینش او از این نقش در حد تنوع، زندگی تکراری مدار بسته، خوشیها و سرگرمیها، بازیگر شدن و بازیچه ماندن و تماشاچی بودن، خلاصه شده باشد، حجاب هیچ مفهومی نخواهد داشت و چیزی جز نابودی شادیها، عنوان نخواهد گرفت. آنگاه برای رهایی از آن هزاران عذر خواهی داشت.
تو که هنوز نقش خود را عوض نکرده ای در هر لباسی همان خواهی بود و همان بازیها را خواهی داشت. کسی که تمام عمرش و عمق زندگی اش همین چند متر پارچه گرفتن و دوختن و پوشیدن و نمایش دادن و جالب بودن و در چشمها نشستن است، آیا میتواند خودش را در لباس محبوس کند و خودش را بپوشد؟! برای او پوشش یعنی مرگ، یعنی تمام شدن و به بن بست رسیدن.
من برای رسیدن به لذت و رفاه، به این همه استعداد نیاز نداشتم. با غرایزم میتوانستم همه آنها را به دست آورم. این حجم عظیم از استعدادها برای لذت و خوشی، نه فقط زیاد است که حتی مزاحم است. وجدان و خودآگاهی من نمیگذارد که من حتی در اوج خوشیها، خوش باشم. چون من با آینده و گذشته رابطه دارم و در لحظه و حال، محبوس نمیشوم. آیا من برای خوردن و خوابیدن و خوش بودن، به فکر و عقل، به آزادی و انتخاب و به وجدان و روح نیاز دارم؟ این عقل که مزاحم خوشی من است.
ما همان طور که از مقدار نفتی که در چراغ است میتوانیم حدود روشن بودنش را حدس بزنیم و از مقدار سوختی که در ماشین است حدود حرکت آن را، همین طور از استعدادهای عظیم انسان مییابیم که برای این محدوده هفتاد سال نیست. چون بیش از این حرفها، سرمایه دارد. آیا میلیاردها تومان سرمایه برای شلغم فروشی؟ آیا یک نیروی اتمی برای روشن کردن یک چراغ فتیله ای؟
حجاب درختی است که زمینه اش شناختها و ریشه اش اعتقادها است. هنگامی که زمینهها غنی و سرشار و ریشهها محکم بود و زنده، در هر بهاری این درخت شکوفه میدهد و بار میآورد و حتی هیچ آفتی نمیبیند. چون آفتها از کمبود تغذیه و فقر، مایه میگیرد. در زمینه ای که انسان و هستی و نقش انسان مجهول است، ریشه هیچ عقیده ای زنده نخواهد ماند و در این کویر، اعتقادی سبز نخواهد شد و میوه حجابی نخواهد رویید.
در جامعه ای که... انسان تا حد یک حیوان تنزل کرده و تمام قلمرو حکومت و حرکت او از گهواره تا گور است و تمام هدفش زنده به گور کردن استعدادهای خودش، مسأله حجاب مطرح نمیگردد.
در قرآن آیههایی که حکم حجاب را مطرح میکند (قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم) (4) به مردها و زنهایی خطاب میکند که مؤمن هستند. یعنی هدف و جهتی پیدا کردهاند و به آن هدف، گرایش و عشق دارند. چون تا مادامی که انسان به این هدف نرسیده باشد نمیتوان به او دستور داد.
حجاب در مدینه مطرح میشود. هنگامی که زیر بناها و زمینهها مطرح شده است؛ آن هم برای کسانی که هدف دارند. بدون اینکه مغزها به شناخت و دلها به عشق رسیده باشد، عوض شدن لباس، سودی نخواهد داشت و تا در سر شناختی، و در وجود حرکتی و عمقی نباشد کوشش ظاهری - به فرض تحقق - جز سنگینی و نفرت نتیجه ای به بار نمیآورد.
در هر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان و مردان تابع جهان بینی و ارزشهای حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتی مبین و آینه آن است. از این رو پوشیدگی در اسلام و برهنگی در غرب را باید در جهان بینی آنان و تلقی و تعریفی که از انسان دارند جستجو کرد. وقتی انسان وجودی است فقط مادی و دنیایی و همپای دیگر حیوانات، و آنچه که اصالت دارد تنها لذت است، برهنگی پدیده ای میشود طبیعی و لازم. البته نباید زمینههای تاریخی (عقاید انحرافی کلیسا) و سرمایه داری منحط، و بازوهای علمی (روان شناسی فروید) و فلسفی (اگزیستانسیالیزم) را در دامن زدن به این برهنگی از یاد برد.
وقتی که انسان عظمت خود را شناخت و به سرچشمهها رسید، به کمها و حقارتها قانع نمیشود و از کوزه شکستهها آب نمیخورد و وقتی که دنیا را راه دید، در راه نمیماند.
کسی که دنیا را راه دید و انسان را متحرک، و استعدادهای عظیم انسان را شناخت و به ارزش خود پی برد، دیگر نمیتواند در این راه و در برابر این انسانهای متحرک، با نگاهش، با حرفش و با تن صدایش انحراف و لغزشی ایجاد کند و در این راه نباید گردی به پا کند و دلی را بلرزاند و خودش را در چشمها بنشاند.
سرمایه، نه سود!
از عجیب ترین فرمودههای حضرت محمد امین (صلی الله علیه و آله و سلم) یکی این است:حیا برای همگان خوب است و برای زنان، خوب تر.
زمانی که دزد به یک مرکز اقتصادی دستبرد زند و مشتی اثاث ببرد، اگر اصل سرمایه باقی بماند سرمایه دار میتواند بار دیگر با استفاده از آن سرمایه، ضررها را جبران کند و تجارت خانه را دایر سازد. مشکل زمانی است که اصل سرمایه ربوده شود. در آن صورت با بقیه اجناس باقی مانده نمیتوان تجارت خانه را حفظ کرد. تاجر، ورشکسته میشود و راهی برای نجات او وجود ندارد.
حدیث مورد گفتگو شاید به همین حقیقت نظر دارد که برخلاف تصور جهان امروز که زن را ابزار ازدیاد تولیدات کارخانجات برشمردهاند، زن سرمایه است نه سود و نه ابزار سودآوری، آسیب به او آسیب به سرمایه است. بنابراین، حیا و حفاظت از او لازم تر و پسندیده تر است.
آن که در راه حفظ زن میکوشد برای حفظ سرمایه کوشیده و آن که به تاراجش میسپارد هم سرمایه و هم سود را یکجا از کف داده است.
گزیدهی یکصد کتاب
حکایتی از دختر گرامی رسول اکرم نقل شده است که بهای آن ناشناخته است.زمانی پیامبر گرامی اسلام پس از ازدواج دخترش با امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به خانهیایشان رفت و فرمود: من امروز کارهای متداول میان شما دو نفر را چنین تقسیم میکنم: انجام کارهای بیرون خانه به عهدهیعلی باشد و امور داخل خانه به عهدهیفاطمه.
در این هنگام حضرت فاطمه این فرمود: هیچ کس جز خداوند نمیداند که من تا چه اندازه از این تقسیم کار پدرم شادمان شدم. زیرا پدرم با این تقسیم کار، مرا از تماس با دنیای مردان معاف داشت.(5)
راستی، آیا اگر از زن خواسته شود تا به احترام فراوان، کارهای بیرون خانه را همسر یا خدمتکارش برایش به جای آورد و او با آسودگی به تربیت فرزند و رشد فکری خود و مهرورزی به همسر بپردازد، به وی ستم شده و از چیزی محروم مانده است؟!
آنچه گذشت به معنای ممنوعیت فعالیت اجتماعی زن نیست.
امروزه موقعیت زندگی بشر به گونه ای است که بسیاری از کارها بدون وجود زن سامان نمیپذیرد و گاه طوری است که انجام آن کارها به وسیلهیزنان اطمینان بخش تر است؛ مانند آموزش یا مداوای زنان به وسیله مردان. تردید نیست که اسلام هرگز نمیپسندد که عمل جراحی زنان یا آموزشهای ضروری ایشان به وسیله مردان صورت گیرد. اما چیزی که گفتنی است اینکه با تأسف امروزه آنچه «ضرورت حضور اجتماعی زن» نامیده میشود بیشتر بهانه ای برای درهم آمیختن فضای فعالیت زن و مرد و عادی نمودن برخورد میان این دو موجود است، تا به تدریج حیا و عفت عمومی کاسته شود.
کسانی که سخن از ضرورت حضور اجتماعی زن به میان میآورند باید بدین پرسشها پاسخ دهند که: آیا این نیز از ضرورتها است که زنان عهده دار مصاحبه گری با مردان شوند یا در بیشتر مراکزی که اغلب مراجعه کنندگان آن مردند، زنان به فعالیت گرفته شوند یا در تبلیغ شامپو و صابون از وجود آنها استفاده کنند؟
اگر بر ضرورت فعالیت اجتماعی زن تأکید میشود چرا هیچ تلاشی برای به پیشگیری از اختلاط زن و مرد صورت نمیگیرد و شیوه ای برگزیده نمیشود تا زنان در محیط کار از نگاه و حضور مردان در امان باشند؟!
پوشیدگی زنان، حریص تر شدن مردان!
میگویند آدمی به آنچه از آن منع شود حریص تر است؛ چنانکه حضرت آدم (علیه السلام) همه نعمتهای بهشت را در اختیار داشت و تنها از یک چیز منع شده بود و سرانجام این قدر به استفاده از آن چیز وسوسه شد تا بدان دست یازید و از بهشت رانده گشت!پاسخ
اول اینکه: بر پایهیبرخی گفتارهای پیشوایان برگزیده (علیهم السلام)، حقیقت درختی که حضرت آدم (علیه السلام) به ترک استفاده از آن امر شده بود درخت حسد و گناه بود، نه بوته گندم و انگور(6). آیا سزاست بگوییم نخستین پیامبر الهی با آن همه عظمت که فرشتگان به سجده اش او امر شدند، با داشتن همهینعمتهای بهشت، هوسِ خوردن دانه گندم کرد! (7) آنچه از آدم (علیه السلام) خواستند این بود که به پاس بهره مندی از نعمتهای آفریدگار، به صفات زشت نزدیک نگردد؛ که هر کس در پی خواستههای دل برود جایش بهشت نیست.نکتهیدیگر اینکه: شاید پوشیده بودن، اندکی حساسیت مشاهده را بیفزاید، ولی میان «حساسیت» و «تحریک» تفاوت است. انسان ممکن است با مشاهدهیزنان پوشیده اندام دوست داشته باشد پیکر و چهرهیکامل آنان را بهتر ببیند، ولی این بدان معنا نیست که پوشش سبب تحریک جنسی ، شده است.
آیا زنان پوشیده اندام، هیچ عامل تحریک نیستند؟
با تأسف اغلب زنان به اشتباه، مفهوم حجاب را فقط پوشش اندام میدانند و بی حجاب و کم حجاب را کسی میشناسند که پوشش اندامش کامل نیست. در حالی که چه باحجابانی که نظر بیگانه را بیشتر از کم حجابان، به خود جلب میکنند. آنها از این نکته غافلاند که حجاب مجموعه ای از رفتارها است که پوشش صحیح، نخستین مرحلهیآن است و نه همه آن، بنابراین هیچ طرز پوششی کامل شناخته نمیشود مگر مجموع رفتارهای فرد انضباط یابد.شک نیست که گاه پوشیدگی نیز مانند برهنگی تحریک آفرین است. لباس چنانکه وسیله پوشاندن و حفظ کردن است، ممکن است در شرایطی خاص حساسیت برانگیز باشد. این نقش دوگانه به طرز استفاده از لباس بستگی دارد. قرآن کریم با بیانی لطیف در این باره میفرماید:... و یحفظن فروجهن(8)، یعنی به زنان با ایمان بگو شرمگاهشان را حفظ کنند. تعبیر یحفظن به جای یسترن - که به معنای پوشاندن است - بدین منظور است که هدف، حفظ کردن است، نه فقط پوشاندن. پوششی که عامل تحریک و جلب نظر باشد خواستهیخدای متعال نیست. هدف از پوشاندن، حفظ کردن است و البته که بدون پوشاندن، حفظ کردن بی معنا است؛ ولی میتوان خود را پوشاند، اما از نگاه و خطر حفظ نکرد. همان طور که افراد نمیتوانند ادعا کنند که بدون پوشش میتوانند خود را حفظ کنند، نمیشود ادعا کرد که همیشه هر پوشیدن آمیخته با حفظ کردن است.
لباسی که برجستگی اندام را نپوشاند و زیبایی آن را دو چندان کند وسیله خود آرایی است نه عامل پاکدامنی، حجاب اسلامی فقط پارچهای نیست که اندام را بپوشاند. وسیلهای است برای پاکیزه ماندن زن و جامعهیاو و مانعی برای جلوگیری از خطرهایی که از انسان به دیگری میرسد یا
از دیگری به انسان.
بنابراین اگر بانویی پوشش خود را وسیلهیتحریک یا سرپوشی برای رفتار زشت قرار دهد (در حال پوشیدگی، با رفتار و گفتارش زمینه تهییج و جلب توجه اشخاص را فراهم آورد) وی را نباید با حجاب دانست. در این موارد، پوشیدن بدن نمیتواند از حساسیتها نسبت به زن جلوگیری نماید. پوشش اندام زمانی مانع از تحریک هوسها است که زن به وسیله عامل دیگر، بیننده را تحریک نکند. صورت آشکار و زیبا و همسخنی با نامحرم به شیوهیدلربا، عامل تحریک و توجه است؛ هر چند همه بدن به طور کامل پوشیده باشد. این حساسیت برانگیزی را پوشیدگی به وجود نیاورده است. (دقت شود ) جلوه دادن یک موضع یا یک رفتار، و پوشاندن بقیه مواضع است که حساسیت ایجاد میکند. بانویی که با وجود چادر یا روپوش، سیمای زیبای خود را زیباتر ارائه میکند و با آشنا و بیگانه گرم صحبت میشود همانند صیادی است که در محلی دور بی آنکه دیده شود در کمین صید نشسته است تا او را به دام اندازد و هلاکش کند.
هیچ گاه نباید از یاد برد که حجاب مورد نظر ادیان، تنها به استفاده از چند متر پارچه نیست. حجاب سلسله ای از پیش بینیها و عاقبت اندیشیها برای دور نگاه داشتن زن از آسیب است. پوششی که او را از گزند هر نوع توهین و تحقیر و استفاده نابجا حفظ کند و زن را آن گونه تربیت کند که فریفتهیتحسین و تمجیدهای هوسبازان نشود. چه این تمجیدها از طرف ولگردهای خیابانی ابراز شود، چه از طرف نظریه پردازان حیله گر نظام سرمایه داری با عنوان جانبداری از حقوق زن.
سخن گفتن و راه رفتن، از دشوارترین کارها
رفتار زن به هر شکل باشد دارای پیام است. راه رفتن، نگاه کردن، سخن گفتن و پوشش او همه زبان ارتباط وی با دیگران است و این امر، انکار نشدنی است. به یاد دارم که زمانی دختر و پسر جوانی را به جرم ناپاکی، دستگیر و محاکمه میکردند. از پسر پرسیدند: چگونه مطمئن شدی که این دختر به پیشنهاد گناه پاسخ مساعد میدهد؟ او گفت: نگاههای او بدون کمترین صحبت، نشان از رضایت داشت! پرسیدند: آیا با چشم حرکتی انجام داد؟ گفت: نه، جز اینکه احساس کردم اگر به گناه تمایل نداشت، از نگاه من به نرمی استقبال نمیکرد!(9)بر این اساس باید سخن گفتن و راه رفتن را - به ویژه برای زنان - یکی از دشوارترین کارها برشمرد. قرآن عظیم در این باره میفرماید: و عبدالرحمن الذین یمشون علی الارض هونا(10):
بندگان خدای رحمان کسانیاند که روی زمین به نرمی گام برمی دارند. هنگامی که آدمی به نرمی گام بردارد از راه رفتنش گرد و غبار بر دیدگان نمیرود. صدای پایش جنجال نمیآفریند و گوشی کر نمیشود و دلی نمیلرزد. آنها که به هنگام راه رفتن، بر دیدهیافراد غبار افسردگی و غم میافشانند و دلها را اسیر خود میکنند، بندهیشیطان هستند نه خدای رحمان.
قرآن درباره حدود پوشش زنان که طرز سخن گفتن را نیز شامل است، میفرماید:
ای زنان پیامبر، شما همانند هیچ یک از زنان نیستید. [از آنان برتر و مسئولیت شما سنگین تر است.] اگر تقوا پیشهاید، پس در سخن گفتن
نرمی نشان ندهید که فرد بیمار دل به طمع افتد، و به نیکی (سنجیده) سخن گویید.(11)
این آیه در روزگار برهنگی زنان نازل نشده است بلکه زمانی بیان شده است که اغلب زنان دارای پوشش بوده، ولی چهرهشان را آشکار میکردهاند. مخاطب آیه همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ولی قانون آن همهیزنان مسلمان را شامل میشود. مفاد آن نشان میدهد که با متانت سخن گفتن، بخشی از وظیفه خودنگهداری زن است و حجاب بدون آن، گاه جز عامل تحریک بیشتر چیزی نیست. زیرا در صورتی که زنی خود را خوب بپوشاند، اما در صحبت کردن، هدفش تحریک طرف مقابل باشد، هر چه پوشیده تر باشد وجود او تحریک کننده تر است. زیرا چنین زنی اگر زشت رو باشد و چهره اش را آشکار کند، صدای دلربا و محرّک وی نمیتواند جاذبه بیافریند؛ اما هر گاه زشتی خود را بپوشاند و تنها صدای ظریف و پرجاذبه اش را به گوش برساند به راحتی قادر است شنونده را مجذوب و گرفتار سازد.
بر پایهینظرسنجی اینجانب از یک صد جوان و بزرگسال، بیشتر افراد به جاذبه صدا اعتراف کرده و افرادی نیز اظهار کردهاند که تنها از رهگذر تأثیر صدا، کسی را برای زندگی زناشویی انتخاب کرده یا از او رو گرداندهاند.
آیه مورد نظر، پاسخگوی این شبهه است که میگویند: اگر کسی پاکدل باشد چندان نیازمند خودپوشی نیست! این آیه با توجه به پاکی دلهای همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، بدانها چنین سفارش فرموده است که اگر همسر پیامبر برگزیده الهی نیز باشی و قلبت پاک بوده، قصد فتنه انگیزی و جلب نظرها را نداشته باشی، باز هم لازم است در سخن گفتن به گونه ای رفتار نکنی که جلب توجه کند. دلهای شما هر چند پاک باشد آنگاه که آداب صحیح سخن گفتن را مراعات نکنید دلهای بیمار شنوندگان گفتار شما را دچار اضطراب میکند و آنگاه آنان برای شما یا خودشان خطر میآفرینند. چنانکه وقتی طرز سخن، بی جاذبه باشد ریشهیطمع و تمایل در شنونده قطع میگردد و هر وسوسه را از او دور میسازد.
بر این اساس در حضور افراد با ایمان هم نباید سهل انگاری کرد. نیز کسی از نهاد دیگری و وسوسههای شیطانی خبر ندارد. از طرفی افرادی که در اثر سهل انگاری، در این گرداب گرفتار شدهاند کم نیستند. افزون بر این دو نکته، همیشه پوشش کامل برای دفع خطر نیست، بلکه گاهی برای پیشگیری از وقوع وسوسههای احتمالی است که هیچ کس جز معصومان از آن در امان نیست. آنها که به انحراف یا لغزش دچار شدهاند معلوم نیست حتماً ناپاکدل بودهاند. چه پاکدلانی که از زیادی اعتماد به خود، دچار غرور و لغزش شدهاند.
شنیدنی است که مردان، سهل انگاری بانوان در طرز پوشش و رفتار و گفتار را علامت تمایل آنها به تماس با بیگانه قلمداد میکنند. آنها همین که بانویی را خوشرو و خوش برخورد و کم پوشش ببینند تصور میکنند وی به سبب نیاز روانی و عاطفی است که چنین به ملایمت برخورد میکند. در حالی که معمولاً چنین نیست. از طرفی بسیار دیده شده که کمترین خوش برخوردی زن با بیگانه، اسباب بدگمانی دیگران - بخصوص همسر - را به دنبال داشته یا دست کم، مهر و علاقه مرد به زنش را کاهش داده است. چه وی گمان میکند این رفتار ملایم شاید به علت بی علاقگی زن به شوهرباشد.
پینوشتها:
1. بحارالانوار، ج 104، ص 38.
2. سوره احزاب، آیه 59.
3. این عنوان وامدار کتابی به همین نام است. در پاسداشت از مؤلف ارجمند ان کتاب (سید مسعود پورسید آقایی)، قسمتی از آن به طور گزیده در اینجا نقل میشود.
4. سوره نور، ایهی30.
5 . وسائل الشیعه، ج 14، ص 123.
6. مرحوم علامه مجلسی در کتاب حیات القلوب، ج 1، ص 146 این نکته را به نقل از
حضرت باقر ذکر کرده است. نیز، ر، ک: تحف العقول، ص 479؛ تفسیر عیاشی، ج 2، ص 9.
7. اگر در پارهای از گفتارها آن میوه ممنوع را درخت انگور یا گندم یاد کردهاند به احتمال جنبهینمادین داشته است.
8. سوره نور، آیه 31.
9. این رویداد برای دختران جوان بسیار نکته آموز است که پیوسته در مسیر حرکت خود یا محیط کار، به نگاههای خود و ویژگیهای معنادار آن توجه کنند و بی سبب به سادگی خود، دیگران را در اشتباه فرو نیندازند.
10. سوره فرقان، آیه 63.
11. سوره احزاب، آیه 32.
غلامی، یوسف؛ (1392)، اخلاق و رفتارهای جنسی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ ششم