مبانی و اصول تربیت جنسی(1)

منظور از مبانی تربیت جنسی، ویژگی های طبیعی شناختی و گرایشی ای هستند که در انسان ها به صورت واقعی وجود دارند و منشأ و مبنای ادراکات، امیال، کشش ها، صفات و فعالیت های مربوط به
جمعه، 5 آبان 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبانی و اصول تربیت جنسی(1)
مبانی و اصول تربیت جنسی(1)

 

نویسنده: علی نقی فقیهی



 

مقدمه

برای ورود به مباحث مبانی و اصول تربیت جنسی، لازم است که منظورمان را از مبانی و اصول تربیت جنسی تبیین کنیم:

مبانی

منظور از مبانی تربیت جنسی، ویژگی های طبیعی شناختی و گرایشی ای هستند که در انسان ها به صورت واقعی وجود دارند و منشأ و مبنای ادراکات، امیال، کشش ها، صفات و فعالیت های مربوط به جنس مذکر و مؤنث هستند. به عبارت دیگر، مبانی تربیت جنسی، همان هستی ها، قابلیت ها و ویژگی های انسانی است که خواسته ها و عملکردهای جنسی از آنها پدید می آیند.
مبانی تربیت جنسی، با اهداف تربیت جنسی، هماهنگ است. آفریدگار، بر اساس حکمت خویش، هدف های ویژه ای برای بشر در نظر گرفته است و برای نیل بشر به آن اهداف، قابلیت ها و ویژگی های خاصی در ساختار آدمی سرشته است. به عبارت دیگر، حکیم مطلق، این گونه ساخته است تا انسان، آن گونه بشود وگرنه، این گونه نمی ساخت.
به عنوان مثال، وجود غریزه و تمایل جنسی در ساختار وجود انسان، برای اهدافی ویژه ای مانند بقای نسل و آرامش است. خداوند، از آن جهت که کارهایش حکیمانه است و در فاعلیت، خلق و امر او هیچ گونه بیهوده ای وجود ندارد، محال است این مبنا را در وجود انسان، سرشته باشد، بدون این که هدفی از آن در نظر
گرفته باشد. از این روست که خداوند، سکون و آرامش را از اهداف خلقت انسان به صورت زوج (مرد و زن)، دانسته است و مودت و رحمت را بین آنها قرار داده است تا اهداف خلقت، تحقق یابد.(1)
گزاره هایی که در آیات و روایات، بیانگر هستی ها، قابلیت ها و ویژگی های طبیعی (فطری و غریزی) و وضع و موقعیت وجودی آدمی اند و سرچشمه ی تمایلات و فعالیت های جنسی، از مبانی تربیت جنسی، حکایت دارند.

اصول

اصول تربیت جنسی، یعنی قواعد و دستورالعمل های نسبتاً کلی ای که پذیرفتن و به کار بستن آنها، فرد را بر می انگیزد تا در راستای هدف عالی قرب الهی، خواسته ها و فعالیت های جنسی خویش، همسر و فرزندان و متربیان را سامان دهد و در برآوردن نیازها و امیال جنسی، شیوه ای را پیش گیرد که او را به خدا نزدیک کند و خداوند را از او خشنود سازد.

رابطه ی مبانی و اصول

در متون، مبانی، منشأ اصول، برگرفته شده از مبانی. قواعدی می توانند جزو اصول تربیت جنسی باشند که از مبانی و واقعیات عینی وجود انسان و آنچه در ارتباط با اوست، سرچشمه گرفته باشند. واقعیت خود انسان و ویژگی ها و ابعاد وجودی وی، حیات مادی و معنوی اش و ارتباط او با خدا و افراد دیگر و موجودات، همه، مبانی ای هستند که با تحلیل آنها، اصول، اکتشاف می شوند. هر کدام از جنبه های روانی، شناختی، عاطفی، اخلاقی، اجتماعی، الهی و... انسان می تواند منشأ اصل یا اصول تربیتی جنسی باشد.
لازمه ی کشف شدن اصول از مبانی، این است که اصول، وضعی و قراردادی و اعتباری نیستند؛ بلکه قواعدی هستند که از مفاهیم معقولات ثانویه ی فلسفی، به حساب می آیند که عروضشان ذهنی و اتصافشان عینی و واقعی است؛ زیرا از مبانی واقعی، انتزاع و کشف می شوند، به همین دلیل، اصول، از ثبات برخوردارند و برای همگان مطلوب اند و کسی نمی تواند آنها را نپذیرد و مفید نداند؛ زیرا از فطرت، ویژگی های طبیعی و سرشتی فرد و روابطش با دیگران و نظام هستی، کشف شده اند.
در روایتی که می آید، ضمن تعبیر از مبانی به «معادن طیب»، آنها را منشأ اصول ثابت دانسته که فروعات و نتایج گران بهای آن، هدف های عالی تربیتی اند و نیل به این اهداف را مبتنی بر روش هایی می داند که از اصول ثابت سرچشمه گرفته اند و آن اصول، از معادن طیب به دست آمده اند.
امام صادق (ع) به فرزندش موسی کاظم (ع) می فرماید:
وللاصول فروعاً و للفروع ثمراً، ولا یطیب ثمر الا بفرع، و لا فرع الا باصل، و لا اصل ثابت الا بمعدن طیب.(2)
اصول، دارای فروع اند و فروع، دارای نتیجه، و جز با فرع، نتیجه گوارا و دلپسند پدید نمی آید. فرع هم، جز با اصل ثابت، محقق نمی شود و اصل ثابت هم بدون مبنا و معدن طیب نخواهد بود.

منشأ بودن اصول برای صفات و افعال

اصول تربیتی، منشأ ظهور صفت یا ملکه نفسانی و یا فعل و رفتار تربیتی است، به همین جهت، نام «اصل» بر آن نهاده شده است. نباید تصور شود که اصول تربیتی، تنها منشأ رفتار و اعمال اند؛ بلکه بسیاری از اصول تربیتی، برای بروز صفات و ملکات نفسانی، سببیت دارند و حتی در مورد موارد زیادی، سببیت اصول برای رفتار به واسطه صفات و ملکات نفسانی است و در حقیقت، آن اصول، اصول ملکات و صفات اند و صفات و ملکات، اصول افعال و رفتار (مانند ملکه و صفت تقوا که خود از اصل معرفت و ایمان نشئت می گیرد)، ولی سببیت آن دو، برای رفتار و اعمال تقوایی، تنها
از طریق صفت و ملکه تقوا (هر چند در مراتب ضعیف آن) است.
ضرورت توجه به این نکته، از آن جهت است که در نظام تربیتی اسلام، برای تحقق هدف های عالی تربیتی، سیر معنوی، محور قرار دارد که بدون تحول و تکامل صفات و ملکات نفسانی، امکان پذیر نیست و اصول تربیتی باید زمینه ساز این سیر و تکامل باشند.
امام علی (ع) در منشأ بودن اصول برای رفتار نیکو می فرماید:
جمیل الفعل ینبی عن طیب الاصل.(3)
فعل و رفتار زیبا، از اصل طیب آن خبر می دهد.
امام صادق (ع) ملکه ی نفسانی تواضع را-که خود از اصل معرفت و ایمان ناشی شده-منشأ رفتارهای متواضعانه پیامبر (ص) دانسته، می فرماید:
کان رسول الله(ص)یاکل اکلة العبد، و یجلس جلسة العبد، تواضعاً لله-تبارک و تعالی-.(4)
رسول خدا (ص) به دلیل تواضع و خضوع نسبت به خداوند، همانند بنده، متواضعانه غذا می خورد و متواضعانه می نشست.
با توجه به عبارت «تواضعاً لله-تبارک و تعالی-»، به خوبی فهمیده می شود که روش عملی و سلوک رفتار متواضعانه پیامبر (ص)، از اصل بندگی ای که در ایشان بسیار قوی بوده، نشئت گرفته و معرفت عمیق پیامبر (ص)، رابطه عبودیتش را سبب گردیده و رابطه عبودیتش، تواضع و احساس بندگی نسبت به خدا را باعث شده و تواضعش نسبت به خدا، عاملی شده است بر این که همانند بندگان دیگر، بخورد و چون همگان بنشیند.

نسبیت در اصول

اصول، در ارتباط با فروع و هدف ها نسبی اند، بدین معنا که ممکن است یک امر،
به دلیل منشأ بودن آن برای امر دیگری اصل باشد، ولی از این جهت که نتیجه، چیز دیگری است، هدف به حساب آید و از آن رو که خود، فرعی است و از اصلی سرچشمه می گیرد، فرع فعالیت تربیتی یا روش، خوانده شود. برای مثال، معرفت خدا، به دلیل سببیت برای هدف تقوا، اصل است؛ زیرا بندگی خدا و در صراط او بودن و مصون ماندن از انحراف و طغیان، از آب حیات معرفت، سرچشمه می گیرد. همان طور که امام صادق (ع) فرمود:
و التقوی ما ینفجر من عین المعرفة بالله... .(5)
تقوا، آن چیزی است که از چشمه ی معرفت خدا می جوشد... .
با این حال، معرفت خداوند، خود، یک هدف تربیتی است و بلکه نخستین هدف تربیتی در ارتباط با خدا محسوب می شود که مترقی، در سایه فراهم آوردن مقدمات، می تواند به این هدف، دست یابد.
پیامبر (ص)، معرفت ربوبی را از اهداف نظام و تعلیم و تربیت صحیح بر می شمرد و آموزش و تحقق آن را مأموریت اصلی رسولان و مربیان مبعوث شده از ناحیه خداوند می داند:
... و بعث الیهم الرسل...لیعقل العباد عن ربهم ما جهلوه فیعرفوه بربوبیته... .(6)
خداوند، پیامبران را به سوی مردم فرستاد... تا از طریق آنان، بندگان، نسبت به پروردگارشان بیندیشند و به ربوبیت او معرفت پیدا کنند.
تقوا هم که از اصل معرفت، نشئت می گیرد، خود، اصل و منشأ برای همه فعالیت های کمالی، از قبیل: فعالیت های عبادی، اجتماعی، اقتصادی، اخلاقی و... است.
امام صادق (ع) اصل بودن تقوا را چنین بیان می فرماید:
قالتقوی للطاعات کالماء و للاشجار...و کل عبادة غیر موسسه علی التقوی فهو هباء منثور. قال الله (ص) أفمن اسس بنینه علی تقوی من الله و رضوان خیر ام
من اسس بنیانه علی شفا جرف هار(7).(8)
امام، تقوا را نسبت به طاعت ها و فعالیت هایی که در نیل به کمال لازم است، مانند آب برای درختان دانسته است. این، از آن جهت است که آب، اصل رویش درخت است و اگر آب نباشد، درخت، شاخ و برگ پیدا نمی کند و میوه نمی دهد. تقوا هم منشأ و اصل رویش فعالیت های کمالزاست واگر تقوا نباشد، طاعت و فروعی که انسان را به هدف عالی قرب الهی می رسانند نیز وجود نخواهد داشت.
امام صادق (ع) در پایان، برای روشن تر کردن این حقیقت که تقوا یک اصل تربیتی است و فعالیت های تربیتی باید بر اساس آن صورت گیرند، به آیه قرآن استناد می فرماید و به عنوان مربی دینی، توصیه می کند که مردم، فعالیت های خود را بر این اساس، استوار سازند تا به اهداف عالی تربیتی برسند و از اصول متضاد با آن، پرهیز کنند؛ زیرا با آن اصول متضاد با تقوا، نمی توان به تربیت حقیقی دست یافت؛ بلکه پایان کار، به بدبختی و جهنم می انجامد.
لازم به یادآوری است که اصول، نسبت به یکدیگر، از حیث وسعت مفهوم و شمول مصادیق، تفاوت دارند؛ برخی کلی ترند و برخی دیگر، دایره شان محدودتر است. تعدادی از اصول، نسبت به اصول دیگر، مادرند و فرزندانی از آنها متولد می شوند؛ یعنی ممکن است یک اصل کلی، از واقعیت هایی کشف شود که با تحلیل عقلی و با توجه به حقایق دیگر، اصولی از آن منشعب گردد (مانند اصل رشد و کمال) که اصولی نظیر اصل شناسایی و نیل به کمال، اصل توجه به کمال ابدی، اصل انگیزه برای فعالیت برتر و بیشتر و... را در بر دارد و اینها از شاخه های آن درخت و از فروع آن اصل مادر به حساب می آیند.

رابطه ی اصول و فروع

در نظام تعلیم و تربیت اسلامی، پرداختن به اصول و فروع، در کنار یکدیگر، لازم و ضروری است. شناخت و کشف اصول، اولین گام تربیتی است که باید آن را در خود، ایجاد و تقویت کرد و به فعالیت های ارزشی ناشی از آن پی برد؛ آنها را لباس عمل پوشاند و از فعالیت هایی که با آن اصل، منطبق نیستند، پرهیز نمود؛ زیرا اصول، متربی را از فروع، بی نیاز نمی سازد و وی باید به فروع نیز بپردازد.
فلا یغنی التمسک فی الاصل بترک الفروع.(9)
تمسک به اصول، باعث بی نیازی از پرداختن به فروع نمی شود.
همچنین پرداختن به فروع و انجام دادن فعالیت های تربیتی، بدون توجه به اصول، مثمر ثمر نیست و انسان را به اهداف عالی تربیتی نمی رساند. این اصول اند که روش ها، رفتارها و نوع اعمال فرد را معین می کنند. این که متربی باید چه نوع روشی را پیش بگیرد، و چه فعالیت هایی را انجام دهد و چگونه همه ی مراحل تربیت را یکی پس از دیگری، پشت سر بگذارد تا به هدف قرب الهی نائل شود، اصول است که وظیفه راهنمایی را به عهده دارد. ازاین رو، فعالیتی که بر پایه اصول انجام نگیرد، از دایره خیر و خوبی بیرون است و ارزشمند نیست و سببیتی برای هدف ندارد.
امام محمد باقر (ع) بارها در مورد کسانی که بدون داشتن اصول و برخورداری از صفات نیک، بر مردم چیره می شوند و تعلیم و تربیت آنها را به عهده می گیرند، هشدار می دهد و می فرماید:
آنان والیان جفایند که از آداب حسنه، به دورند و به دلیل برخوردار نبودن از اصول، صاحب نفوسی منحرف و پست هستند و قابلیت این را ندارند که علم و کمال، از آنها کسب شود. آنان، خود گمراه اند و مایه گمراهی می شوند چیزی که بر اصل استوار نباشد، هیچ خیر و خوبی ای در آن نیست.(10)
تعلیم و تربیت افراد را باید به کسانی سپرد که تجسم اصول ثابت اند و به هر دو اصول و فروع، پای بندند.
امام علی (ع) در توصیه ی خود به فرزندش امام حسن (ع)، رجوع به صاحبان اصول ثابت و فروع را لازم می داند و می فرماید:
یا بنی اذا نزل بک کلب و الزمان و قحط الدهر فعلیک بذوی الاصول الثابتة والفروع النابتة، من اهل الرحمة و الایثار والشقفة، فانهم اقضی للحاجات و امضی لدفع الملمات... .(11)
فرزندم! هنگامی که روزگار، بر تو سخت گرفت و مشکلات شدید، به تو هجوم آوردند، به کسانی که ملتزم به اصول ثابت و فروع روییده شده از آنهایند، پناه ببر؛ آنها که صفات انسانی ای چون: رحمت، ایثار و مهربانی، جزء وجودشان گشته است. به درستی که آنان به بهترین وجه، نیازها را پاسخ می دهند و به رفع مصیبت ها و بدبختی های بزرگ، اقدام می کنند.
امام در این حدیث، به فرزندش توجه می دهد که به هنگام فشار زندگی و نیاز، به کسانی روی آورد که دارای اصول ثابت اند و فروع نیکی، از آنها آشکار شده است و آنها اهل رحمت و ایثار و مهربانی اند. اصولاًً چنین کسانی، به بهترین وجه، نیازهای دیگران را بر می آورند و مشکلات و گرفتاری ها را حل می کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1.و من ءایاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا إلیها و جعل بینکم مودة و رحمة(سوره روم، آیه21).
2.بحارالأنوار، ج75، ص204، میزان الحکمة، ج14، ص6824، ح21789.
3.غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمد علی انصاری، ص372؛ عیون الحکم و الموعظ، ص221.
4.الکافی، ج8، ص131، بحار الانوار، ج16، ص278.
5.بحارالانوار، ج67، ص295، ح40.
6.الکافی، ج1، ص3؛ التوحید، ص45، بحارالانوار، ج4، ص288.
7.سوره توبه، آیه 109.
8.مصباح الشریعة، ص39؛ بحارالانوار، ج296، ح41.
9.بصائر الدرجات، ص551؛ خاتمة المستدرک، ج4، ص120؛ بحارالانوار، ج24، ص292، ح1.
10.الکافی، ج1، ص38، ح5. ترجمه روایت، با توجه به پاورقی مرحوم علامه مجلسی، در متن، ذکر شده است.
11.بحارالانوار، ج96، ص159-160، ح38؛ مستدرک الوسائل، ج7، ص228.

منبع: فقیهی، علی نقی؛ (1387)، تربیت جنسی: مبانی اصول و روش ها از منظر قرآن و حدیث، قم: سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ دوم 1387.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.