شناخت عوامل فرهنگی - اجتماعی
کم پوشیدگی و نیمه برهنگی برای عده ای راهی برای نفوذ به دنیای افراد غیر همجنسی است. زیرا زمانی که اندام زن کم پوشش میشود پارسایی و متانت مرد دستخوش هوس میگردد. نگاههای خیره، پرده از روحیات و تمایلات مرد به کنار میزند و جنبههای ضعف یا مرد را به زن میشناساند. زن با نگاه خیرهی مرد از ویژگیهای خود و نقش آن در تحریک هیجانات مردان اطلاعاتی به دست میآورد و دنیای متلاطم و اسرارآمیز مردان و راه گمراه کردن آنها را بهتر میشناسد.از طرفی در بیشتر مواقع علت خودنمایی، احساس ضعف شخصیت نیست، بلکه فرد نیروی متراکم آزاد نشده ای در درونش احساس میکند که نمی داند از چه راهی باید آن را آزاد کند و دیگران را از وجود آن باخبر سازد.
اندام زن چه کم پوشش باشد یا به قصد دلبری - به گونه ای تحریک آمیز - پوشانده شود، منبع نیرومند ایجاد جاذبه و تحریک امیال جنسی است و بسیار کم رخ میدهد که زن از تعقیب نگاهها در امان باشد.
راستی در جلوه گری زن چه اسراری نهفته است و در افکار و اوهام مرد پس از نگاه به زن چه میگذرد و زن از امواج نگاهها چه میداند؟
اینها پرسشهایی است که این بخش بدانها پاسخ میدهد.
راز ناپوشیدگی دختران و زنان
رفتار و انگیزههای زن همانند آفرینش وی اسرارآمیز و شگفت آوراست. زن اگر در اصل زندگی کردن خود بی هدف باشد حرکات زنانه اش بی هدف و انگیزه نیست. بنابراین، ساده اندیشی است اگر گمان شود که علت بی توجهی بانوان به پوشیدگی اندامشان، فقط سستی ایمان است. از طرفی چون عوامل و انگیزههای رفتار آنان به طور دقیق و کامل شناسایی نمی شود برای درمانش کوششی نتیجه بخش صورت نمیگیرد و انتظار میرود که یک نسخه برای هر نوع رفتار آنان مؤثر واقع شود. بیان «عوامل کم توجهی دختران و زنان به پوشیدگی» را در سه گفتار دنبال میکنیم:اول: شناخت عوامل فرهنگی و اعتقادی
دوم: تحلیل عوامل و انگیزههای روانی
سوم: شناسایی عوامل اجتماعی
در هر گفتار کوشش شده است تا تحلیلها با بیان راه حل همراه باشد و از نشان دادن دارد، بدون ارائه درمان، اجتناب شود.
عوامل فرهنگی و اعتقادی
1. آگاهی ناچیز
از نظرسنجی و تحقیق هشت ساله نویسنده پیرامون علت کم توجهی دختران و زنان به حجاب، این نتیجه به دست آمد که اساسی ترین علت این پدیده ناآگاهی است. از پانصد نفر بانوی کم حجاب، اظهارات هشتاد درصد از آنان نشان داد که بی اطلاعی از فواید و آثار پوشیدگی و پیامدهای ناپوشیدگی، اصلی ترین عامل کم حجابی ایشان است.برخی از نتایج آن نظرسنجی به قرار زیر است:
الف) در میان بانوان بی تفاوت به حجاب، برخی دخترانی از خانوادههای مذهبی بودند که خانواده ایشان در توجیه و تربیت آنان موفق نبودهاند. مادران این گروه اظهار کردهاند که با همه اعتقاد خود به خوبی حجاب، نتوانستهاند دلایل قانع کننده ای به فرزندشان ارائه کنند.
ب) عاده ای از دختران و زنان، پوششی ناکامل خود را کافی میدانستند.
ج) به اظهار عدهای دیگر، مراعات پوشش اسلامی دشوار و مانع از فعالیتهای اجتماعی است. بعضی با اعتقاد به لزوم پوششی بهتر، اعتراف میکردند که برای این کار باید ایمان زیادی داشت که آنها از آن بی بهرهاند.
د) گروهی بدین سبب به پوشیدگی خود اهمیت نمیدادند که حجاب را در زندگی شان عامل خوشبختی و موفقیت یا پیشرفت نمیدانستند و نقش آن را خنثی میپنداشتند. نزد این عده نه فقط حجاب، بلکه بیشتر امور اخلاقی، عامل خوشبختی یا پیشرفت نیست.(1)
2. سستی و تزلزل ایمان
منشأ نیمه برهنگی و بی توجهی به پوشش، جز ناآگاهی، سستی و تزلزل اعتقادی است. برای معتقد کردن دختران و زنان به حجاب، تنها دانش افزایی آنان چارهی کار نیست. تا زمانی که فرد به خداوند و حکیم بودن او و نیز به وجود روز واپسین، اعتقاد نداشته باشد بسیار دشوار است که بتوان در وی اعتقاد و رفتاری پایدار نسبت به این موضوع پدید آورد.هنوز آدمیان ژرفناکی گفتار حضرت محمد (ص) را در نیافتهاند که چرا آن همه بر رعایت حقوق زنان و گرامیداشت مقام آنان تأکید میورزید. او میدانست زنان به موجب لطافت روحی، شیفتهی محبت و احتراماند و اگر ایمان استواری نداشته باشند در پی سیراب ساختن حس محبت خواهی خویش، به شیوههای ناروا رو خواهند کرد و خود و دیگران را به رنج و مخاطره میافکنند.
هرگاه زن در محیط خانه شکوه معنوی و عظمت خویش را نیابد، آن را در جای دیگر جستجو میکند و انجام هر رفتاری که وی را آسان تر به مقصود رساند برایش روا جلوه میدهد. وقتی به جنبههای معنوی زن توجّه نشود ناچار میشود برای حفظ همان یک بخش باقی مانده، آنچه در توان دارد عرضه کند. در آن صورت پارهای از ابعاد وجودش برای وی و جامعه اش ناشناخته میماند یا به مخاطره میافتد.
در پارهای از جملات رهبران آسمانی، این موضوع مورد تأکید قرار گرفته است که پدر وظیفه دارد دخترانش را گرمی بدارد، به آنها محبت بورزد و هدایای خود را نخست به آنها دهد و سپس به پسران. نیز مرد علاقه خود به همسرش را به زبان آورد و بگوید که او را دوست دارد. این اظهار علاقه و خرسندی، زن را به خانه و شوهر دلخوش و امیدوار میسازد و حس احترام خواهی و جلب توجّه را در او ارضا میکند و از جلوه گری در حضور بیگانگان باز میدارد. بی سبب نیست که گفتهاند: برای زن فقط یک بدبختی و مصیبت وجود دارد و آن هنگامی است که حس کند کسی او را دوست ندارد. از طرفی گاه تبعیض میان فرزندان و مقایسه ویژگیهای آنها با یکدیگر، حس خودنمایی آنها را تحریک میکند. فرد شکست خورده و تحقیر شده میکوشد تا به وسیله جلوه گری و دلبری در مجامع، حقارت و شکست خود را جبران کند. در واقع راز بسیاری از ناپوشیدگی بانوان همان مقایسههای ناروا و بی اعتنایی و بی مهریها است که آنها در خانه مشاهده کردهاند.
شاید دیده باشید که چون به بانوان کم پوشش خیره نشوید و بدون نگاه، به آنها احترام شایان گزارید بی درنگ خود را بهتر میپوشانند. زیرا احساس میکنند با فردی رو به رویند که توجّه به ظواهر، او را از توجّه به جنبههای معنوی زن، غافل نکرده است. بنابراین در مقابل چنین فردی خود را نیازمند جلوه نمایی و دلبری نمی بینند.
3. الگوهای ناپذیرفته
الگوهای تربیتی را از عوامل تأثیرگذار بر تربیت افراد یاد کردهاند. چه دختران و پسران پرتلاش، پاک و با تربیت که رفتار خود را حاصل پیروی از الگویی یاد میکنند که سراسر شایستگی و کمال بوده است. از طرفی وجود برخی الگوها نقش تخریبی دارد و سبب گریز افراد از ارزشهای اخلاقی میشود. آنچه بدین گفتار مربوط است وجود بانوانی است که از همهی آنچه اسلام از یک زن مسلمان خواسته است گویا فقط حجاب را وظیفه دانستهاند؛ غافل از اینکه دینداری زن فقط به دارا بودن حجاب نیست.«دشمنان همواره کوشیدهاند که بین حجاب و دین پیوندی ناگسستنی به وجود آورند. آنها تمام دینداری زن را در حجاب داری او خلاصه کردهاند. سپس با همین دستاویز، تهاجمی بزرگ برای مقابله با حجاب در کشورهای اسلامی آغاز گردید و چون حجاب را از زن مسلمان گرفتند گویی همه دینش را به یغما بردند. از آن پس، زن مسلمان نمازش، روزه اش و هر چه نمای دین داشت از دست داد؛ حال آنکه در خیلی از کشورها، زن مسلمان هم بی حجاب بود و هم دیندار شناخته میشد. بنابراین، بی مبالاتی نسبت به حجاب هرگز نباید به بی دینی پایان پذیرد یا به مفهوم آن انگاشته شود.» حجاب یکی از دهها شرط مسلمانی زن است. صفات دیگری وجود دارد که بدون آنها نمی توان زنی را مؤمن یا حتی مسلمان معتقد شمرد. برای خیلی از زنان حجاب - در حد چادری معمولی - آسانترین علامت مسلمانی شناخته شده است؛ در حالی که قرآن چون ویژگیهای زن مسلمان را برمی شمارد حجاب را در زمره صفاتی دیگر، نشان مسلمانی او میداند. در گفتارهای امامان تا میخوانیم که هرگاه زنی با خانواده خود بدرفتار باشد جایگاهش دوزخ است. چه باحجاب باشد یا بی حجاب. کسی که مردم از دست و زبانش در آسایش نباشند مسلمان نیست؛ زن باشد یا مرد، باحجاب باشد یا بی حجاب. چه سود که زنی باحجاب باشد اما کثیف و ژولیده، بدخلق و بدزبان! شرور و فتنه جو! نادان یا حسود!
حجاب زمانی جاذبه دارد که دیگر دافعهها در وجود زن راه نیافته باشد. هر گاه زنی از میان همه صفات خوب تنها به داشتن پوشش اسلامی بسنده کند هرگز نخواهد توانست دیگر زنان را به حجاب و اسلام دعوت کند، بلکه همگان را از اسلام و مذهب متنفر میسازد. وقتی بانویی پوشش اسلامی به تن میکند باید بداند که مسئولیتش افزون
شده است.
«برخی از دختران و زنان باحجاب بدین اعتقاد که نباید با بیگانه به ملایمت سخن بگویند، در برخورد با مردان از به جای آوردن آداب صحیح اجتماعی پرهیز میکنند و حتی نسبت به فامیل و آشنایان نیز از احوالپرسی متداول دریغ میورزند؛ غافل از اینکه این گونه رفتار غیرعادی که گاه فراتر از حدود شرع است در نگاه بسیاری از مردم، جلوه قهرآمیز و خشن دارد. هنگام برخورد با چنین افرادی انسان احساس میکند کینه و خشونت وجودشان را اشغال کرده است.»(5)
سلام و احوالپرسی را با متانت پاسخ گفتن، به معنای بروز خشونت و بدخلقی نیست. افراد به منظور احترام و جویا شدن از سلامتی و شادمانی یکدیگر است که به هم سلام میکنند، نه برای مشاهده ترشرویی و قهر، خدای متعال به بندگان خود سفارش میکند که او اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها او ردوها...(6) چون به شما درود گفته شد به شیوه ای بهتر از آن درود گویید یا همان را در پاسخ برگردانید. در اخبار خوانده ایم که امیرمؤمنان علی (ع) به زنان جوان سلام نمی کرد،(7) اما هرگز نشنیده ایم که سلام کسی را با ترشرویی پاسخ گفته باشد.
4. احساس محدودیت، خشونت و سختگیری
این احساس که پایبندی به نوعی پوشش تعریف شده، انسان را محدود میسازد و نیروی اختیار و انتخاب او را سلب میکند، نه تنها در میان دختران نوجوان و جوان، که در میان زنان نیز راه یافته است. آدمی اگر فرد یا پدیده ای را بپسندد و به خوبیهای آن - با وجود برخی سختیها در رابطه با آن - معتقد شود، در حفظ ارتباط خود با آن تردید نمی کند و هرگونه تلخی و سختی را تحمل میکند؛ ولی چون تصمیم به پذیرش آن یا اعتقاد و اطلاعی به خوبیهایش نداشته باشد کمترین دشواری در راه ارتباط خود با آن فرد یا پدیده را نوعی خسارت میداند.(8)اینکه «جوانی از اقسام دیوانگی است»(9) تعبیری حکیمانه است که پشتوانه ای بسی علمی و روان شناختی دارد. رشد جسمی و تحولات روانی و روحی، موجی از سازش ناپذیری را در آنان پدید میآورد که رفتارهای ایشان را از جانب اعتدال خارج میکند و روح عصیان و سنت شکنی را نزدشان عادی جلوه میدهد. « بسیاری از قداستها ممکن است در ذهنشان فرو بریزد و آنچه را مهم و گرامی و عزیز میدانستند رها کرده، در بوته فراموشی گذارند.»(10) ضوابط و آداب و سنن را خرافه بپندارند و بی توجهی به آن را علامت رشد فکری و اجتماعی بشناسند و در مواردی دوست داشته باشند با امر و نهیها به مخالفت برخیزند. زیرا امر و نهی دیگران را - هر چند خیرخواهانه بدانند - نوعی تجاوز به حریم خود میشناسند و به خود حق میدهند که نافرمانی اش کنند؛ گرچه در این اقدام به زحمت افتند و طرد شوند. جوان "استقلال رأی" را با تحمل ضرر، بر "تسلیم با منفعت" ترجیح میدهد. به شیوهای افراطی و گاه بیمارگونه در پی اثبات هویت و نشان دادن شخصیت مستقل خویش برمی آید و برای اثبات این امر از هر موقعیت و امکانات استفاده میکند. دورهی نوجوانی (Adolescence) و جوانی را باید دورهی تضمین و استمرار استقلال فکری یاد کرد. اگر فردی نوعی پوشش و رفتار اجتماعی را مناسب شأن و شخصیت آنان بداند، از آنجا که میپندارند این سفارش نوعی تعیین تکلیف و محدود کردن اختیار و اراده آنان است، پیش از آنکه درصدد ارزیابی خوبی یا بدی آن نظر برآیند ممکن است در پی گریز و مخالفت باشند و چه بسا گاه به رفتار معکوس رو کنند.
کوشش برای استقلال فکری و بلوغ شخصیتی سبب میشود که به هنگام فراخواندن وی به پوشیدگی اندام و رعایت انضباط دوست داشته باشد با انتخاب نوعی لباس کم پوشش تر، استقلال رأی و تصمیم خود را بیازماید. او با این کار در پی فساد آفرینی یا آزرده سازی والدین نیست. میخواهد باور کند و به دیگران بباوراند که بزرگ شده است و خود دربارهی طرز لباس پوشیدن و بیرون رفتنش تصمیم میگیرد. این دوره آزمون شاید کوتاه مدت باشد، ولی نزد وی دورهای لازم شمرده میشود؛ گرچه ممکن است سرآغاز انحرافات دیگری شود که اصلاح رفتار آینده او را دچار مشکل سازد.
پدیده «خودآزمایی استقلال فکری» در دختران ممکن است در طرز پوشش آنان رخ بنماید و در پسران در انجام کارهای دور از نزاکت و اخلاق. گاه دختران در این سن به انجام کارهای ناروا رو میکنند، بی آنکه از زشتی آن غافل باشند. آنها به ناصواب بودن رفتار خود تا حدی آگاهی دارند، اما گویا هنوز نتوانستهاند در محدوده ای کم آسیب تر، استقلال خود را بیازمایند. با تأسف، در همین دوره معمولاً انجام یک سلسله رفتارها
که به آنها طعم شیرینی از استقلال چشانده است سبب انحرافشان میشود. از آن نمونه با برگزینی دوستان غیرهمجنس میخواهند نشان دهند که بزرگ شده و دارای قدرت جاذبهی اجتماعیاند؛ غافل از آنکه همین امر آغاز انحراف و عامل آسیب پذیری آنان است.
افزون بر آنچه گذشت، تمایل به نوگرایی و بی اعتنایی به آداب و رسوم متداول نزد بزرگ ترها، سبب بروز رفتارهای عجیب و ناشیانه جوانان میشود. آنچه اجتماع میپسندد برایشان زیبا جلوه میکند، هر چند بر پیکر ایشان خنده آور باشد. مهم محبوب شدن نزد همسالان و جلوه کردن نزد دیگران است.
با توجه به آنچه گذشت باید پذیرفت که خشونت و سختگیری والدین هرگاه بدون توجیه منطقی و برگرفته از سلیقه باشد، یکی از عواملی است که برخلاف انتظار، روح تسلیم و سازش فرزند را به سرکشی و گستاخی مبذل میکند. برای تربیت دختران نسبت به رعایت پوشش اسلامی باید با شیوه صحیح عاطفی و توجیه منطقی گام برداشت و فقط تهدید و عتاب و سرزنش راه چاره نیست.
نکته حایز اهمیت اینکه نباید از خردسالی به دختران تفهیم کرد که «دختر موجودی مقید، محدود و تحت سلطه است و پسر به عکس، موجودی آزاد، قدرتمند و سلطه گر.» این تفکر و تعریفی متضاد از زن و مرد، دختر را به کوشش تلافی جویانه و سرکشی وا میدارد. زیرا از سوی والدین توجیه و تحلیل منطقی و قانع کننده ای برای چنین آزادی و تقیدی نمی شنود. به همین سبب در بیرون خانه - دور از نگاه والدین – به بروز رفتاری رو میکند که البته بیشتر نمای آزادی دارد نه حقیقت آزادی.
خلاصه
از آنجا که جوان در مرحلهی کسب شخصیت و آزمون اراده و انتخاب است و روح عصیان و سنت شکنی در وی شدید است، میکوشد تا در رفتار خود شیوه ای پیش گیرد که به تسلیم پذیری و تقید گرایی متهم نشود و به نو گرایی و قداست شکنی شناخته و موجودی مستقل و آزاد معرفی گردد. در این میان، دختر که در مقایسه با پسر، خود را در خانواده، محدودتر و مقیدتر میبیند و از توجیه این تفاوت گذاری عاجز میماند با شروع دورهی جوانی به آداب و رسوم متداول - به پندار او دیکته شده از سوی بزرگترها - بی اعتنایی میکند و از آن نمونه، در پوشش خود شیوهی افسار گسیختگی پیش میگیرد و اصول لازم خودنگاهداری را بی مورد و کم ارزش و هر نوع پایبندی دینی را بر خود دشوار و تلخ میداند.این حالت در زنان نیز وجود دارد، اما تحلیل روان شناختی رفتار آنان به گونه ای دیگر است. در میان زنان کم توجه به حجاب کسانی یافت میشوند که سختگیری و تعصب والدین خود را نسبت به طرز پوشیدن لباسی از یاد نبردهاند و از طرفی به خاطر ندارند که اعضای خانواده شان در مورد فواید پوشش اسلامی و آثار زیانبار کم پوششی به آنها آموزشی داده باشند.
گاه نیز سختگیریهای بی مورد اعضای خانواده در امور عادی زندگی سبب میشود که دختر پس از ازدواج بیشتر اصول محدودیت آور را - هر چند آن را به نفع خود بداند - برای چشیدن طعم آزادی، زیر پا گذارد. از آن نمونه اینکه در خانهی پدر کمتر به سفر میرفته یا تفریح خانوادگی به نادرت رخ میداده و مهمانی، جشن و لذایذ مشروع در زندگی اش جایگاهی نداشته است.
پیشگیری و درمان
در طریق پیشگیری از رفتارهای نابهنجار اجتماعی دختران که ناشی از چنین عاملی است و نیز برای درمان، نکاتی در خور توجّه و سزاوار پی گیری است:1. پیش از هر چیز باید دانست که علت بروز این رفتار دختر یا زن، احساسی محدودیت و خشونت یا در خطر دیدن روحیه استقلال طلبی و نوگرایی است. در این حالت باید از فرد دلجویی کرد و به وی تفهیم نمود که هیچ گاه مراعات ضوابط صحیح اجتماعی در روابط خود با دیگران، به معنای محرومیت و محدودیت و سلب آزادی و انتخاب نیست. سلامت زندگی ما آدمیان در هر زمینه نیازمند رعایت ضوابط اخلاقی و اصول اجتماعی است. بی اعتنایی به این ضوابط نه نشان رشد فرهنگی است و نه علامت استقلال و شخصیت فرد.
2. باید دانست که معمولاً این دوره، زودگذر است، ولی اگر فرد در همین ایام کوتاه با کسانی معاشرت داشته باشد که زمینههای آلودگی اخلاقی در آنها فراهم تر است، ممکن است دوره کوتاه استقلال طلبی وی طولانی گردد یا انحراف تازهای را برای فرد پدید آورد. از طرفی نباید این مرحله کوتاه را با موضع گیریهای تند و تخریبی، طولانی کرد و استحکام بخشید. معمولاً آدمی زمانی که به لجاجت و مقابله واداشته شود نفع خود را نیز در نظر نمی گیرد و به بهای تحمل هر آسیب، بر روش اشتباه خود پافشاری میکند.
گاه سختگیری والدین در ازدواج دختران، عامل بی توجهی آنان به پوشش میگردد. آنها بدین شیوه پدر و مادر را در تنگنا قرار میدهند تا به ازدواجشان رضایت دهند.
3. از دشوارترین وظایف والدین و مربیان، ارائه تصویر و تفسیر صحیح از وجود زن و مرد است. گاه والدین با رفتار خود، از وجود پسر و دختر تعریفی ارائه میکنند که با اصول دینی سازگاری ندارد. آنها باید زن و مرد را مکمل یکدیگر بشناسانند، نه ضد هم تفاوت گذاشتن میان آزادی پسر و دختر در خانه و بیرون آن، باید با توجیه منطقی صورت گیرد. تفاوت غیر منطقی و توجیه ناپذیر سبب میشود دختر در جایی که میدان را برای آزادی خود گشاده ببیند شتابان به آن رو کند و حتی مصالح خود و خانواده اش را در نظر نگیرد و تنها بدین بیندیشد که هر روز بیشتر از قبل، مثل مرد شود.
دختران نیز بهتر است بدانند انتظار رعایت پارهای اصول انضباطی از سوی آنها به معنای آزادتر بودن پسران و محدود بودن دختران نیست. آسیب پذیر بودن دختر است که سبب میشود از او انتظار داشته باشند که اصول انضباطی را بیشتر مراعات کند.
4. از آنجا که دختران و زنان، به طور معمول آزادی را برای گسترش زشتی و بی بند و باری جستجو نمی کنند اگر مربیان چنین وانمود کنند که آنها این رفتارها را به منظور گسترش فساد دنبال میکنند ناخواسته به ایشان تلقین میشود که گویا خواهان گسترش فسادند. از این رو روز به روز از پاکی فاصله میگیرند.
5. خودباختگی
در جامعه شناسی صنعتی، خودباختگی فرهنگی مقدمه وابستگی فرهنگی و سیاسی شمرده شده است. تا آن زمان که ارزشهای معنوی ملتی در نزد آنان بی مقدار نشود فریفته ارزشهای پوشالی بیگانه نمی گردند؛ چنانکه عکس این امر نیز جاری است.از آن زمان که غرب اصول اخلاقی و معنویت و بلکه انسانیت را دور افکند، ناچار به علم و رفاه و صنعت، بیشتر بها داد، تا بدین وسیله خلأ فرهنگی خویش را جبران نماید. غرب در این جایگزینی بسیار زیرکانه شخصیت شاید نتوان انسان متعادلی را یافت که شخصیت اجتماعی نزد او بی ارج باشد و به دارا شدن آن خرسند نگردد و برای کسب آن نکوشد. اما آنچه در این زمینه دانستنی است اینکه میان بهره مند بودن از شخصیت
پیش رفت و توانست گروهی بیشمار از مردمان دیگر فرهنگها را بفریبد و به فرهنگ خود جذب کند. از آن پس، شرق نشینان، مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شدند و آنچه خود داشتند خرد پنداشتند و غرب در نگاه شان عظمت و شکوه یافت. چه پربها است این جمله حکمت آمیز زمانی که دنیا به مردمی رو کند خوبیهای دیگران را هم به آنان عاریه میدهد و چون پشت کند خوبیهای خود آنان را نیز از ایشان سلب میکند.
پس از این، از سوی ما شرقیان، پدیدهی مقایسه و محک زنی و کشف معیارها آغاز شد و چنان پنداشتیم که آنها با دارا بودن نبوغ و دانش و تخضص، همه چیزشان ستودنی است و آنچه ما داریم سراسر نکوهش زا است. رفته رفته این خودباختگی، شرق را همانند نوزاد پرندهای ساخت که منتظر مادر است که غذا در دهانش گذارد.
با گذشت زمان، این خودباختگی برای انسان شرقی معیاری کلی استخراج کرد: آنچه او (انسان شرقی) معتقد است و انجام میدهد با عقب افتادگی پیوند دارد، چنانکه آنچه آنها (انسان غربی) معتقدند و در پیش گرفتهاند با پیشرفت رابطه دارد.
پس از این مرحله، نمونه یابی آغاز گردید. در آنجا زنانی یافت شدند که بدون پوشش مناسب، به مدارج علمی و سیاسی و اقتصادی دست یافته بودند و در اینجا بانوانی با بهترین پوشش، در پایین ترین مرتبه اجتماعی، علمی و اقتصادی.
این خودباختگی، به تدریج تبلیغات و برنامههای فرهنگی را هم در بر گرفت و تاکنون، در فیلمهای سینمایی و تلویزیونی و مطبوعات، زنان با حجاب بیشتر به صورت خدمتکار خانه یا مدرسه، فالگیر و جادوگر و عناصر ژولیده و بی ادب نمایش داده میشوند و بی حجابان، نظیف و مؤذب و با فرهنگ !
آن مغالطه - که غربیان با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و دینی، رشد کردند و ما را اعتقاد به این اصول، عقب نگه داشت - بی خردانی چون رضا شاه پهلوی را هم فریفت. وی در نامهای به محمود جم، که کشف حجاب در کابینهی او انجام گرفت، نوشت:
این چادر چاقچورها را چطور میشود از بین برد! دو سال است که این موضوع فکر مرا به خود مشغول داشته. از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار میکنند، دیگر از هر چه زن چادری است بدم آمده است.(11)
پاسخ کوتاه این مغالطهها این است که آنچه آنان را به پیش برد کنار نهادن اصول اخلاقی و معیارهای دینی مانند حجاب نبود؛ چنانکه مانع پیشرفت ما نیز در نظر گرفتن معیارهای دینی مانند حجاب نیست. پارهای از مسایل را مردمان هر کشوری بها دهند کشورشان توسعه مییابد، هر چند به معیارهای اخلاقی و دینی پایبند نباشند. و آن که به آن مسایل بها ندهد عقب میماند، هر چند به اخلاق و دین پایبند باشد.
پینوشتها:
1. برای بررسی و تحلیل این نظر، به کتاب راز یک فریب (جلد سوم سری کتابهای «خوب زندگی کنیم») از همین نویسنده، مراجعه فرمایید.
2. وسائل الشیعه، ج 14، باب 3، ص 10.
3. منظور آن نیست که زن میتواند بدون حجاب هم دیندار باشد. سخن در این است که همهی دینداری در حجاب خلاصه نمی شود.
4. حریم عفاف، ص 11 و 12، با تصرف.
5. تحلیلی بر روابط دختر و پسر در ایران، ص 44 و 41، با تصرف. از طرفی برخی تصور میکنند رعایت آداب اجتماعی به این است که با هر مرد بیگانه به نرمی سخن بگویند یا میپندارند که کسانی مانند برادر شوهر جزو محارم هستند و میتوان با آنان شوخی کرد و گرم صحبت شد.
6. سوره نساء، آیهی 86.
7. اصول کافی، ج 2، ص 648.
8. درباره عوامل تأثیرگذار بر علایق و تصمیمهای آدمی، ر، ک: زمینه روان شناسی، ریتا.
ل، اتکینسون، ترجمهی جمعی از محققان، ج 2، ص357-366.
9. بحارالانوار، ج 17، ص 49. (از فرمودههای پیامبر اکرم (ص) است.)
10. دنیای نوجوانی دختران، ص132.
11. تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج 2، ص 261، به نقل حکایت کشف حجاب، ص 22.
غلامی، یوسف؛ (1392)، اخلاق و رفتارهای جنسی، قم: دفتر نشر معارف، چاپ ششم